شهید آوینی

 

 

و مَن يخرُج من بَيتِه مُهاجِرا الى اللّه و رسوله ثم يُدرِكهُ المَوتُ فقد وَقَعَ اءَجرُهُ على اللّه (918).
((هركس به قصد خدا و رسولش از خانه بيرون رود و در آن هنگام مرگ او فرارسد پاداش او با خداست )).
اگر انسان توانست از خود مهاجرت كند و نفس حيوانى ، خواهش ها و شهوات نفسانى را زير پا گذارد به الى ربّك المنتهى (919) رسيده است ؛ يعنى به مقصد نهايى و به آن مراد نظرى خويش واصل شده است و اين وصول جز با تعبد و تسليم محض در مقابل خالق آفرينش امكان پذير نيست ؛ به عنوان نمونه ، در امر حج ، اسرار بسيارى بر همه ما پوشيده است . چرا در داخل حرم صيد نكنيم ؟ چرا بايد سعى ميان صفا و مروه را به جاى آوريم آن هم با آن كيفيت و شيوه مخصوص ؟ چرا بايد گوسفند، شتر و يا گاو بكشيم ؟ جواب هيچ يك را نمى دانيم . همه اين امور اعمال تعبدى و اسرارآميزى است كه به تعبير آيه كريمه قرآن براى آزمايش است ، آن جا كه درباره مساله صيد فرموده است :
يا ايها الَّذين آمنوا ليبلونّكم اللّه بشى ء من الصيد تناله ايديكم و رماحكم ليعلم اللّه من يخافه بالغيب (920).
((خدا شما را به وسيله صيدى كه در دسترس و تيررس شماست ، امتحان مى كند تا اين كه معلوم شود چه كسى از عهده اين امتحان برمى آيد)).
خلاصه ، اعمال عبادى حج ، يك سلسله از تعبديات محض است كه در سايه آن ، استعدادها و نيروهاى بالقوه نهفته در ذات انسان رشد مى كند و تربيت مى شود و گوهر ارزشمند انسانى از ميان همه پليدى ها و ناپاكى ها جلوه و بروز پيدا مى كند.
روايتى از اباالحسن الرضا عليه السلام را كه مرحوم صدوق رحمة اللّه در ((علل الشرايع )) نقل كرده است بيان مى كنيم ؛ حضرت در روايت مفصلى ، اسرار اعمال و واجبات را ذكر مى فرمايند و از جمله درباره عمل حج مى فرمايند:
انّما اُمِروا بالحجّ لعِلَّةِ الوِفادَةِ الى اللّه عزو جل و طَلَبِ الزِّيادةِ و الخُروجِمن كلِّ ما اقتَرَفَ العَبد تائِبا ممَّا مَضَى مُستَاءنِفا لِمَا يَستَقبِلُ مع ما فيه من اخراجِ الاَموال و تَعَبِ الابدان و الاشتِغَالِ عن الاهلِ و الوَلَدِ و حَظرِ النَّفسِ عن اللَّذَّاتِ شاخصا فى الحَرِّ و البَردِ ثابتا على ذلك دائِما مع الخضوع و الاستكانَةِ والتَّذَلُّلِ(921).
اگر كسى سوال كند كه علت وجوب حج چيست ؟ گفته خواهد شد كه با اين شكل ، به پيشگاه خداوند عزوجل وارد مى شويم و اين عمل افزون خواهى از الطاف و نعمت هاى بى منتهاى او است ؛ نعمت هاى بى انتهايى كه به تعبير قرآن و ان تعدوا نمعت اللّه لا تحصوها(922) اگر انسان با دقت به نعمت ها و تفضلات الهى ، نسبت به خود و اطرافيانش بنگرد، قادر به شمارش نعمت هاى بى پايان خداوند نخواهد بود. حج مهاجرت و خارج شدن از محيطى است كه با دست خود آلوده كرده است ؛ رهايى از قيدوبندهايى است كه خود به دست و پاى خويش پيچيده است و حج آغاز مسير جديد، درست و صحيحى است كه ديگر در آن غفلت و طغيانى نباشد؛ چون در اين عمل ، بايد مال خود را مصرف كند و نفس را به انفاق و ايثار و گذشت تربيت كند. از خسّت ، بخل و خصيصه زراندوزى پرواكند و از آنچه كه تاكنون بدان عادت كرده است ؛ يعنى از جمع آورى مال و ثروت ، اعراض كند و در راه وصال محبوب و خانه او از مال اندوخته بگذرد و رنج سفر و دورى عزيزان را به شوق لقاى محبوب به جان بخرد و آن چنان اين شيرينى وصال او را مشتاق كند كه دورى از اهل و هزينه كردن مال و سختى راه و سرما و گرما براى او هيچ مهم نباشد و از آن ها پروايى نداشته باشد و چون محبوب و ذات ذوالجلال الهى خريدار خضوع و تذلل است ، او با عمل حج ، ريشه غرور و كبر را از بن بركند:

در كوى دوست شوكت و شاهى نمى خرند اقرار بندگى كن و دعوى چاكرى

اخلاص در عمل حج
مرحوم مجلسى از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه حضرت در يك روايت نسبتا طولانى مى فرمايند:
اذا اَرَدتَ الحجَّ فجرِّد قلبَكَ للّه مِن قَبلِ عزمِكَ مِن كلِّ شاغِل و حِجاب كلِّ حاجِب و فوِّض اُمورَك كلَّها الى خالِقِك ، و توكَّل عليه فى جميع ما يَظهَرُ مِن حركاتِك و سكناتك ، و سلِّم لقَضائِه و حُكمِه و قدرهِ، و ودِّع الدّنيا و الرّاحةَ و الخَلقَ، و اءخرِج من حقوق تَلزِمُك من جهةِ المخلوقين و لا تعتمد على زادِك و راحلتِكَ و اءصحابِك و قوَّتِكَ و شبابِكَ و مالِكَ، مخافةَ اءن يصير ذلك عدوّا و وَبالا(923).
هنگامى كه اراده كردى حج به جاى آورى ، بايد قلبت را از هر آنچه كه دل و انديشه را به خود مشغول مى كند، تطهير كنى و همه حجب و موانع را كنار زنى ؛ مبادا زن و فرزند، كسب و تجارت و اشتغالات جارى زندگى براى تو مشغوليت فكرى درست كند. همه اين امور را به خدا واگذار كن و در همه اعمال و رفتارت به او توكل كن ؛ يعنى هر حركتى كه از تو صادر مى شود، بايد آثار و نشانه هاى توكل و تفويض امور به مبداء همه قدرت ها پيدا باشد. خود را تسليم مقدرات و سرنوشتى كن كه خدا براى تو رقم زده است و دنيا و آسايش آن و انديشه ديگران را از سر به دور كن كه :

در شطّ حادثات برون آى از لباس كاوّل برهنگى است كه شرط شناور است
تا مجرد از همه تعلقات و وابستگى ها نشوى ، راهى به كوى دوست نمى برى ديون مالى و اخلاقى و تعهدات ديگران را بپرداز كه شايد منتهاى اين راه ، خانه وصل باشد و حضرت دوست بخواهد كه تو آن جا بمانى و بيارامى ؛ طورى عمل كن كه اميد به بازگشت نداشته باشى ؛ يعنى خود را از همه تعلقات ، ابتلائات و دل مشغولى ها جدا كن . تعبير قابل توجهى است ؛ امام عليه السلام مى فرمايند: در اين مسير به هيچ چيز جز ذات ذوالجلال الهى فكر نكن و نينديش و تكيه گاهى جز خدا براى خود تصور مكن . زاد و راحله ، دوست ، رفيق ، همراه ، قدرت ، جوانى ، مال و ثروتى كه همراه مى برى ، هيچ كدام براى تو پشتوانه مطمئنى نيست . حضرت در ادامه مى فرمايند:
قال : من ادّعى رضى اللّه و اءعتمد على شى ء سواهُ صيَّرَهُ عليه عدوّا و وَبالا، ليَعلَم اَنَّهُ ليس له قوَّة و لا حيلة و لا لاحد الا بعصمَةِ اللّه و توفيقهِ و استعِدَّ استعداد مَن لا يرجو الرّجوع و اءحسِن الصحبَةَ، و راعِ اءوقات فرائض ‍ اللّه و سنن نبيّه صلى اللّه عليه و آله و سلم ، و ما يجب عليك من الادب و الاحتمال و الصّبر و الشّكر و الشّفقة و السخاء و ايثار الزّاد على دوام الاوقات (924).
مراقب باش كه اگر كسى مدعى طلب رضاى خدا باشد، اما بر غيرخدا تكيه كند، چه بسا همه آنچه گفته شد - زاد، راحله ، دوست ، توانايى ، جوانى و مال - وبال گردن او شود تا خدا به او بفهماند كه هيچ قوه و قدرتى جز اراده خدا كارساز نيست . فقط خدا بايد توفيق دهد و او بايد مصون و محفوظ بدارد و چون در اين راه ، همراه با ديگرانى ، بايد با آنان حسن معاشرت و همراهى صحيح داشته باشى و ديگر اين كه مراعات اوقات نماز و ساير فرايض را بكن كه از دست ندهى .
در اين مسير بايد سنت هايى را كه رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم بنيان نهاده است ، كاملا مراعات كنى ؛ يعنى وقتى قرار شد خود را از هر نوع تعلقى آزاد كنى ، براى خود تعلق جديدى نسازى . فكر خريد، معامله ، بازار، منزل و... بايد به كلى از ذهن كسى كه در مسير حج و در طلب زيارت و لقاى محبوب و معشوق است ، زدوده شود. در همه مسير بايد مراقب باشد تا حسن معاشرت و سلوك با ديگران ، صبر و بردبارى ، تحمل ناملايمات در مسافرت دسته جمعى ، شكرگزارى نعمت هاى جديد الهى ، شفقت ، سخاوتمندى و بذل مال و ثروت را كه بر عهده اوست ، همه را به جاى آورده و رعايت كند. حضرت در ادامه مى فرمايند:
ثم اغسِل بماء التِّوبةِ الخالصةِ ذنوبك ، والبِس كِسوةَ الصِّدقِ و الصَّفاء و الخضوع و الخشوع ، و اءحرِم عن كل شى ء يَمنعُك من ذكر اللّه و يَحجُبُك عن طاعته ، و لَبِّ بمعنى اجابة صافية خالصة زاكية للّه عزَّ وَ جَلّ فى دعوتِك متمسّكا بالعروة الوثقى ، و طُف بقلبك مع الملائكةِ حول العرش كطوافِكَ مع المسلمين بنفسك حول البيت ، و هروِل هَرَبا مِن هواكَ و تبرِّيا مِن جميع حولك و قوَّتك ، و اءخرج عن غفلتك و زلّاتك بخروجك الى منى و لا تتمنّ ما لا يحلّ لك و لا تستحقّه ، واعترف بالخطايا بعرفات (925).
سپس با آب توبه خالص ، گناهانت را تطهير كن ؛ توبه اى كه هيچ شايبه اى در آن نباشد. اوّلها النّدم على ما مضى ؛ و الثّانى العزم على ترك العود ابدا(926) توبه اى كه اول آن ندامت بر گذشته و بعد عزم بر ترك گناه در آينده است . لباس احرام كه مى پوشى ، گويى لباس ريا، نيرنگ و دروغ را از تن درآورده اى و لباس راستى ، صفا و خشوع به تن نموده اى . آنچه كه مانع ياد خدا مى شود بر خود حرام كن و آنچه را كه مانع و حجاب اطاعت پروردگار است از خود دور كن . هنگامى كه تلبيه لبيك اللّهم لبيك مى گويى مراقب باش كه در حقيقت ، صادقانه از صميم دل و عمق جان دعوت خدا را پاسخ گويى .
از مالك بن انس كه يكى از روساى فرق چهارگانه اهل تسنن است نقل كرده اند:
و لقد حججتَ معَه اى الصَّادق عليه السلام سَنَة فلمَّا استَوَت به راحلتُهُ عند الاحرام كان كلَّما همّ بالتَّلبِيَة انقَطَعَ الصَّوتُ فى حَلقه و كاد اَن يَخِرَّ مِن راحِلَتِهِ فقلت : قل يا ابن رسول اللّه و لابدَّ لك مِن اَن تقول ، فقال : يا ابن ابى عامر كيف اَجسُرُ اَن اَقولَ لَبَّيك اللّهم لبّيك و اَخشَى اَن يقول عزَّ وَ جَلّ لى لا لبّيك و لا سعديك (927).
((سالى به همراه امام صادق عليه السلام به حج مشرف شدم . وقتى كه سواره به ميقات رسيديم و قرار شد آنجا محرم شويم ، هرگاه امام تصميم مى گرفت كه تلبيه كند، صدا در گلويش مى شكست و نزديك بود كه از بالاى مركب به زمين سقوط كند. عرض كردم : يابن رسول اللّه ! بالاخره بايد تلبيه را جارى كنى تا حركت كنيم . حضرت فرمودند: اى فرزند ابى عامر! چگونه من جسارت كنم و به خودم جرات بدهم و در پاسخ دعوت الهى لبيك بگويم ؟ حال آن كه مى ترسم خداوند متعال در جواب من بگويد: نه پاسخ تو را مى پذيرم و نه تو را به خانه ام راه مى دهم )).
واقعا اگر كسى از صميم دل و ژرفاى جان ، نداى الهى را پاسخ گويد، در حقيقت دعوت الهى را اجابت كرده است و خدا نيز ميزبان او خواهد بود. كسى كه گام در مسجدالحرام مى نهد و طواف بيت اللّه انجام مى دهد بايد اين چنين طواف كند كه خود را حول عرش كبريايى خدا و همراه با ملائكه الهى در طواف ببيند و بداند كه عمل طواف براى تقرب الى اللّه است .
كعبه يك سنگ نشانى است كه ره گم نكنى حاجى احرام دگر بند ببين يار كجاست
فرياد بزن و خود را از هواى نفس ، نفس اماره ، تمنيات و شهوات رها كن و با قدرتى كه براى خود قائل هستى ، خود را نجات بده و هرگاه تصميم گرفتى بعد از پايان اعمال عمره تمتع به منا حركت كنى ، مراقب باش كه اگر تاكنون عمر به غفلت و گمراهى گذرانده اى ، اينك كه به سرزمين آمال قدم مى گذارى ، آرزوهاى صحيحت را بشناسى و خواسته هايت از خدا خواسته هاى معقول باشد؛ چيزى را كه براى تو مفيد نيست و يا استحقاق آن را ندارى ، از خدا مطالبه نكن ! وقتى در مسير منا گام به صحراى عرفات نهادى ، واقعا به خطاها و اشتباهات اعتراف كن كه حسن الاعتراف يهدم الاقتراف اگر انسان گناهكار، به صورت زيبا به گناهانش اعتراف كند و به راحتى و سهولت خطاهايش را به زبان آورد و توبه كند، خدا قيدوبندهايى را كه به وسيله گناه به دست و پاى او نهاده شده است مى گشايد.
و جدِّد عِهدك عند اللّه بوحدانيّة و تقرّب الى اللّه و اتَّقِه بمزدلفةَ، واصعَد بروحك الى الملاءِ الاعلى بصعودك الى الجبل ، واذبَح حنجرةَ الهواء و الطّمع عند الذبيحة ، وارمِ الشَّهوات و الخَسَاسَةَ و الدَّنَاءَةَ والافعالَ الذَّميمَةَ عند رمى الجمرات ، واحلِقِ العيوب الظَّاهرَةَ و الباطِنَةَ بحَلق شَعرِكَ، وادخُل فى امان اللّه و كنَفِهِ و سِترِهِ و كِلاءَتِهِ مِن مُتَابَعَةِ مُرادِكَ بدُخُولِكَ الحرم (928).
((وقتى قدم به مشعر گذاشتى ، وحدانيت و يگانگى خدا را به ياد آور. تقواى الهى پيشه كن . هنگامى كه به ((جبل الرحمة )) گام مى نهى ، در حقيقت روح و جنبه معنوى الهى ات را در ملاء اعلى صعود بده و در آن عوالم قدس به حركت درآور. بعد كه به منا و قربانگاه رفتى ، هنگام ذبح وقتى كارد بر حلقوم گوسفند مى گذارى ، در حقيقت هواى و هوس و نيروى طمع را ذبح كن ؛ طمعى كه هميشه قيد عبوديت و بندگى به گردن انسان ها مى افكند. آن وقتى كه سنگ به دست مى گيرى و رمى جمرات مى كنى ، شهوت ها، تمنيات درونى ، پست فطرتى و زشتى ها را از خود دور كن و با سنگ باران كردن نماد بيرونى آن ، اين رذايل را از خود فرارى بده . هنگامى كه سر مى تراشى ، همه عيوب ظاهرى و باطنى خود را از بين ببر كه بعد از اين اعمال است كه تو استعداد پيدا مى كنى و آماده مى شوى كه داخل حرم امن الهى شوى ، و در حمايت خدا قرار گرفته ، در پس پرده الطاف الهى بمانى و از آن جا كه براى تحصيل مراد خود، لياقت و شايستگى پيدا كرده اى ، قدم به داخل حرم بگذارى )).

اظهار محبت نسبت به خداوند
خوب است در اين جا سخنان زيباى سيدالشهدا، اباعبداللّه عليه السلام را كه نمونه عرفان ، شناسايى و عشق به ذات ذوالجلال الهى است به زبان جارى كنيم كه مى فرمايند:
الهى تردُّدنى فى الاثار يوجب بُعد المزار فاجمعنى عليك بخدمة توصلنى اليك ، كيف يستدلّ بما هو فى وجوده مُفتقر اليك اَيَكون لغيرك من الظُّّهور ما ليس لك حتى يكون هو المُظهر لك (929).
((خدايا! از بس به آثار نعمت هاى تو فكر كرده و انديشيده ام ، از تو دور شده ام . خدايا! چگونه چيزهايى را دليل بر تو قرار دهم كه براى وجود و بقايشان به تو نيازمندند؟ آيا بقيه موجودات و مخلوقات بروز و ظهورشان از تو بيشتر است ، تا ما در سايه روشنايى آنها به تو دلالت شويم )).
متى غِبتَ حتى تحتاج الى دليل يَدُلُّ عليك و متى بعدت حتى تكون الاثار هى التى توصل اليك عَمِيَت عين لا تراك عليها رقيبا و خَسِرَت صفقةُ عبد لم تجعل له من حبّك نصيبا(930).
((خدايا تو كى غيبت كرده و پنهان شده اى تا براى يافتن تو محتاج دليلى باشيم و كى دور شده اى تا به وسيله آثار و علايم به سوى تو راهنمايى شويم . چشم دلى كه تو را نمى بيند كور باد. خدايا! انسانى كه از محبت ، دوستى و عشق تو هيچ بهره اى نداشته باشد، جز زيان و خسران حاصلى نخواهد برد)).

كى رفته اى ز دل كه تمنا كنم ترا

غيبت نكرده اى كه شوم طالب حضور

كى بوده اى نهفته كه پيدا كنم تو را

پنهان نگشته اى كه هويدا كنم تو را

انت الَّذى اءشرقتَ الانوار فى قلوب اءوليائك حتى عرفوك و وحَّدوك و انت الَّذى اءزلت الاغيار عن قلوب اءحبّائك حتى لم يُحِبّوا سواك و لم يلجئُوا الى غيرك (931).
((خدايا! اگر اراده و دوستى تو نسبت به اوليائت نبود، نور محبتت را به قلب آنها نمى تابانيدى ؛ با تابيدن نور محبت و عشق و صفايت به قلوب اولياى خود باعث شدى كه آنها تو را بشناسند. خدايا! تو از دل و قلب دوستانت ، محبت غير را زائل كردى كه جز تو را دوست نداشته باشند و به پشتوانه اى جز تو نينديشند)).
اين سخنانى است كه انسان را در ملا اعلى پرواز مى دهد و در آن مكان قدس و طيب و طاهر به سير در مى آورد.
امام صادق عليه السلام در ادامه روايتى كه نقل نموديم ، مى فرمايند:
وزُر البيت مُتحقِّقا لتعظيم صاحبه و معرفة جلاله و سلطانه ، واستلم الجر رضاء بقسمته و خضوعا لعزّته ، و ودِّع ما سواه بطواف الوداع ، و اصف روحك و سرِّك للقاء اللّه يوم تلقاهُ بوقوفك على الصفا، و كن ذا مروّة من اللّه نقيّا اوصافك عند المروة ، واستقم على شرط حجتك ، و وفاء عهدك الَّذى عاهدت به مع ربك و اوجبت له الى يوم القيامة .(932)
در اين حال ، خانه خدا را براى تعظيم و تكريم صاحبش زيارت مى كنى و حول بيت اللّه طواف مى كنى ، حال آن كه صاحب خانه را مى شناسى ؛ يعنى به گرد خانه اى مى چرخى كه صاحب آن را با معرفت ، جلالت ، سلطنت و قدرتش به همه موجودات و مخلوقات شناخته اى و درك كرده اى و بعد شايسته آن مى شوى كه دست در دست خدا بگذارى و با خدايت پيمان ببندى و اعلام كنى كه در مقابل تقدير و سرنوشتى كه تو براى من رقم زده اى راضى و تسليم هستم . آنگاه كه تصميم مى گيرى با خانه خدا وداع كنى در حقيقت بدان كه بايد با آنچه كه غير خداست ، وداع كنى ؛ نه با صاحب خانه . در حقيقت طواف وداع ، قرب نهايى تو است و آن گاه كه براى آخرين بار سعى بين صفا و مروه مى كنى ، وقتى به صفا رسيدى و ايستادى ؛ روح و ضمير و باطنت را در سايه لقايى كه براى تو حاصل شده است صفا ده تا با همين حالت روز لقاى الهى در قيامت ، با خداى خود ملاقات كنى و هنگامى كه در مروه مى ايستى ، در حقيقت بدان كه در مرئى و منظر خدا ايستاده اى و همه اوصاف پاكيزه و طاهر را در خود جمع كرده اى و رذايل و خبايث را از خود دور كرده اى ؛ و اى حاجى ! مراقب باش ! اين اعمال و اين سير را تو انجام دادى ؛ با خدايت پيمانى بستى ، دست پيمان و عهد با يداللّه كه حجرالاسود است داده اى و در حقيقت تو با خدا معاهده بسته اى كه بايد تا روز قيامت محفوظ بماند.
حضرت در پايان سخن مى فرمايند:
واعلَم بانّ اللّه تعالى لم يفتَرِضَ الحجّ و لم يخصّه مِن جميع الطاعات بالاضافه الى نفسه بقوله عزَّ وَ جَلّ ((و للّه على الناس حِج البيت من استطاع اليه سبيلا)) و لا شرع نبيه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم سنّة فى خلال المناسك على ترتيب ما شرعه الا للاستعداد و الاشارة الى الموت و القبر و البعث و القيامة ، و فصّل بيان السّابقة من الدّخول فى الجنّة اهلها و دخول النار اهلها بشاهدة مناسك الحج من اولها الى آخرها لاولى الالباب و اولى النُّهى (933).
و بدان كه خداوند از ميان همه عبادات ، از نماز، روزه و زكات گرفته تا ساير واجبات ، فقط حج را تشريفا به خود اختصاص داده است ؛ و اين ويژگى براى حج ، بى حساب نيست ؛ به دليل آن كه حج انسان را به ياد مرگ ، قبر، بعث از قبر و قيامت مى اندازد؛ خصوصيات كسانى كه در روز قيامت خود اولين انسانهايى هستند كه وارد بهشت مى شوند و آنهايى كه وارد جهنم مى شوند.
در حقيقت عمل عبادى حج ، صحنه اى كوچك و نمونه عينى مشهود از سير انسان ، از آغاز ورود ملك الموت به خانه او، تا پايان صحنه قيامت و دخول در بهشت و جهنم است .
همه اين نكات ، هم در فرمايش امام صادق عليه السلام و هم در بيان امام سجاد عليه السلام و هم در رواياتى كه در اين بين خوانده شد، به وضوح ديده مى شود و همه براى توجه و تنبه دادن به يك جهت بسيار مهم است و آن ، اين كه انسان به وسيله حج در معرض ابتلا و امتحان بسيار عميقى قرار گيرد.

حج امتحان الهى
در تكميل اين سخن ، فرمايش اميرالمومنين عليه السلام در خطبه مباركه قاصعه را نقل مى كنيم ؛ حضرت مى فرمايند:
لكنَّ اللّه سبحانه اءراد اءن يكون الاتِّباع لرسله و التصديق بكتبه والخشوع لوجهه و الاستكانة لامره و الاستسلام لطاعته اءمورا له خاصَّة لا تشوبها من غيرها شائبة و كلما كانت البلوى و الاختبار اعظم كانت المثوبة والجزاء اءجزل (934).
((اراده خدا اين است كه پيروى از انبيا و تصديق كتابهاى الهى ، خشوع ، خضوع ، ذلت و در حقيقت تسليم و مطيع امر بودن ، فقط و فقط در انحصار ذات ذوالجلال ربوبى باشد و در اين جهت هيچ كس با خدا شريك نباشد. هرچه مسير امتحان سخت تر و مشكل تر و بزرگتر باشد، اجر و ثواب و لطف الهى نيز بيشتر خواهد بود)).
سپس حضرت به حج مثال مى زنند و مى فرمايند:
اَلا تَرَون ان اللّه سبحانه اختبر الاولين من لدن آدم عليه السلام الى الاخرين من هذاالعالم باءحجار لا تضر و لا تنفع و لا تبصر و لا تسمع فجعلها بيته الحرام الَّذى جعله للناس قياما ثم باءَوَعر بقاع الارض حجرا و اقلّ نتائق الدنيا مَدَرا و اَضيَقِ بطون الاودية قُطرا بين جبال خَشِنَة و رِمَال دَمِثَة و عيون وَشِلَة (935).
((آيا نمى بينى همه بندگان خداوند از آدم ابوالبشر تا آخرين انسان ها مامور به خضوع و خشوع در مقابل سنگ هايى شده اند كه هيچ ضرر و نفعى براى كسى ندارند؛ نه مى شنوند و نه مى بينند، اما خداوند، همين سنگ ها را بيت با حرمت خود قرار داده است براى عبادت مردم ، و آن را در صعب العبورترين سنگلاخ ‌ها و بى آب و علف ترين و كم حاصل ترين سرزمين ها در تنگ ترين دره ها، ميان كوه هايى سخت و ريگ هاى نرمى كه عبور از آنها دشوار است و چشمه هايى كم آب و جدا از هم قرار داده است )).
خوب است به اجمال به اين نكته اشاره كنيم كه بيت اللّه الحرام فقط به دست ابراهيم عليه السلام ساخته نشده است . هم در اين روايت و هم در آيات كريمه قرآن ، تصريح شده است كه خانه خدا، بيت اللّه الحرام و كعبه به دست آدم ابوالبشر ساخته شد و در توفان نوح ، خراب شد كه ابراهيم خليل الرحمن عليه السلام ماءمور تجديد بناى آن شد. خداوند وقتى ابراهيم عليه السلام را مامور كرد، او آمد و زن و فرزندش را در آن جا گذاشت و گفت :
ربَّنا انِّى اَسكَنتُ من ذُرّيّتى بوَاد غيرَ ذِى زَرع عند بيتك الحرام (936).
((خدايا! خانواده ام را در بيابان خشكى نزد خانه تو سكونت دادم )).
هنوز مامور به ساختن خانه نشده است ، اما مى گويد: زن و فرزندم را نزد ((بيتك الحرام )) گذاشتم و رفتم . سپس امام اميرالمومنين عليه السلام درباره موقعيت بد اين سرزمين به تفصيل سخن گفته و بعد در آخر مى فرمايند:
يهلِّلون للّه حوله و يَرمُلون على اَقدامهم شُعثا غُبرا له قد نبذوا السَّرابيل وراء ظهورهم و شوَّهوا باعفاء الشعور محاسن خَلقِهِم (937).
((انسانها مامور شده اند گرداگرد خانه كلمه تهليل لا اله الا اللّه بر زبان رانند و در حالى كه جامه ها را از تن بيرون آورده اند، خاك آلوده و موپريشان دوان دوان راه روند و با واگذاشتن موها خلقت نيكوى خود را زشت كنند)).
حضرت در ادامه مى فرمايند:
و لكن اللّه يختبر عباده بانواع الشّدائد و يتعبّدهم بانواع المجاهد و يبتليهم بضروب المكاره اخراجا للتّكبّر من قلوبهم و اسكانا للتَّذلُّل فى نفوسهم و ليجعل ذلك ابوابا فُتُحا الى فضله و اسبابا ذُلُلا لعفوه (938).
((لكن خداوند بندگانش را به انواع شدايد و سختى ها مى آزمايد، و با مجاهدت ها به بندگى وادارشان مى كند و به ناخوشايندها آزمايششان مى كند تا خودپسندى را از دل هايشان بزدايد، و خوارى و فروتنى را در جان هايشان جايگزين فرمايد، و آن را درهايى قرار دهد كه به سوى بخشش ‍ او گشوده گشته و وسيله هايى سازد براى آمرزش او)).
آنچه بيان شد برخى از اسرار حج بود و اميدواريم خداوند متعال به همه انسان هاى مومن ، اين روحيه را كرامت فرمايد كه زمينه ساز رشد و كمال انسان است .
روايتى را كه از امام هشتم اباالحسن الرضا عليه السلام به نقل مرحوم صدوق ذكر كرديم ، ذيلى دارد كه مى تواند بحث بسيار جالب و جذابى در تتمه مباحث حج باشد. اصل روايت اين بود كه حضرت به عنوان سوال فرمودند كه :
فاءن قال : فَلِم اُمر بالحج ؟ قيل لعلّة الوفادة الى اللّه عزَّ وَ جَلّ و طلب الزياده ... مع ما فيه من التّفقه و نقل اءخبار الائمة عليهم السلام الى كل صقع و ناحية كما قال اللّه عزوجل : ((فلو لا نفر من كلّ فرقة منهم طائفة ليتفقّهوا فى الدين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلهم يحذرون (939)))(940).
علاوه بر اسرار معنوى و عرفانى كه در احكام عبادى حج نهفته است ، اين سفر مايه يادگيرى و آگاه شدن از مسائل فقهى است و پس از آن نشر آموخته ها و معلومات در همه نواحى عالم ، به حكم وجوب شرعى كه از آيه نفر استفاده مى شود و مورد استدلال امام عليه السلام نيز قرار گرفته است .
حضرت مى فرمايند: مردمى كه به حج مى روند، به حضور امام عليه السلام مشرف مى شوند؛ مسائل و احكام شرعى خود را از محضر او فرامى گيرند و به هر ناحيه و منطقه اى كه رفتند، آموخته هاى خود را به ديگران مى آموزند؛ چون خداوند فرموده است : به يقين همه نمى توانند زندگى عادى خود را رها نموده و كوچ كنند؛ بنابراين عده خاصى بايد مهاجرت كنند، تا به محضر امام عليه السلام شرفياب شوند و دين را از روى فهم ، فرا بگيرند و به هنگامى كه به نزد قوم خود باز ميگردند، ايشان را انذار و تحذير كنند و ديگران هم بايد از بيان افرادى كه محضر امام عليه السلام را درك كرده اند، تحذير شوند و بياموزند.
نكته مهم اين است كه وقتى انسان اعمال عبادى حج را انجام داد، و ضمير و باطن خود را تطهير كرد و از همه آلودگى ها و پليدى ها منزه ساخت ، استعداد پذيرش احكام و علوم الهى را پيدا مى كند و مى تواند آنها را از سرچشمه هاى اصلى فرا گيرد و به حكم وظيفه مقرر كه در آيه نَفر(941) بدان اشاره شده است ، آموخته را با خود به ارمغان مى برد و در انتشار آنها مى كوشد. اين نكته بسيار مهم است كه امام عليه السلام در آثار و فوايد عمل عبادى حج ذكر مى فرمايند.

اهميت زيارت رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم
شبهه اى وجود دارد و آن اين كه تفقّه در محضر امام معصوم عليه السلام و يادگيرى علوم از منبع ناب آن در دوران غيبت ، براى مسلمانان و شيعيان مقدور نيست ، پس ثمره تنقه و يادگيرى از حضور امام معصوم عليه السلام منتفى است . اما فايده ديگرى مى تواند در آن مترتب باشد و پاسخ اين شبهه باشد و آن اين كه رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم فرمودند:
مَن زارَ قبرى بعد مَوتى كان كمن هاجر الىَّ فى حياتى (942).
((كسى كه بعد از وفات من ، به زيارت قبر من بيايد، مانند كسى است كه در زمان حيات ، حضور مرا درك كرده است )).
و بالاتر از اين روايت ، فرمايش آن حضرت است كه مى فرمايند:
مَن اَتى مكّة حاجّا و لم يزرنى الى المدينة جفانى (943).
((كسى كه به مكه بيايد و براى زيارت من به مدينه مشرف نشود، به من ستم و جفا كرده است )).
پرواضح است كه اين روايت مربوط به زمان بعد از وفات و ارتحال رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم مى باشد.
در سخنى از اميرالمومنين عليه السلام نقل شده است كه فرمودند:
اَلِمُّوا برسول اللّه صَلى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم اذا خرجتم الى بيت اللّه الحرام فان تركه جفاء و بذلك اُمرتم (944).
((عمل عبادى حج را با زيارت پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم كامل كنيد؛ چون اگر كسى زيارت پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم را ترك كند، نسبت به آن حضرت ستم كرده است و شما به زيارت ايشان مامور شده ايد)).
در روايتى كه با اسناد صحيح به امام باقر عليه السلام مى رسد حضرت مى فرمايند:
انّما اُمِر النِّاس اَن يَاتُوا هذهِ الاحجار فيَطُوفُوا بها ثم ياءتونا فيُخبِرونا بولايتهم و يَعرِضوا علينا نَصرَهُم (945).
((مردم مامور شده اند كه به مكه بيايند و به گرد اين سنگ ها طواف كنند تا به بهانه آنها به سراغ ما بيايند و محبت و يارى خود را ابراز دارند)).
طبق اين فرمايش ، گويا عمل عبادى حج با آن همه زحمات ، مقدمه اى است تا مومن به محضر امام معصوم عليه السلام شرفياب شود و اعتقادات خود را به محضر او عرضه كند. عرضه اعتقادات بر امام عصر، در ميان اصحاب و ياران ، امرى سابقه دار است .
در روايت ديگرى از امام باقر عليه السلام روايت شده است كه فرمودند:
ابدَءُوا بمكّة واختموا بنا(946).
((عمل عبادى حج را از مكه آغاز كنيد و اعمال را با زيارت ما به پايان ببريد)).
گويا اگر زيارت ائمه عليهم السلام و ديدار و لقاى معصوم عليه السلام حاصل نشود، يك عمل عبادى ناقص ، صورت پذيرفته و اين عمل ، ابتر و بدون پشتوانه است .
تعبير ديگرى از حضرت وارد شده كه مكمل هم سخنان گذشته است كه مى فرمايند:
تمامَ الحجِّ لقاءُ الامام (947).
((زيارت و ملاقات امام عليه السلام ، موجب اتمام عمل عبادى حج است )).
درست مثل اين كه اگر كسى اعمال عبادى حج را از شروع در ميقات براى عمره تمتع تا پايان حج تمتع انجام دهد، اما زيارت و ديدار امام معصوم عليه السلام را نتواند تحصيل كند، يك سلسله اعمال خشك و بى روح و ناقص انجام داده است .
در ادامه بحث توجه به چند مطلب ضرورى است : يكى بحث حيات و زندگانى حجج الهى بعد از وفات و ارتحالشان ؛ مطلب دوم مساله زيارت قبور ائمه عليهم السلام و شخص رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم و فوايد و آثار آن ؛ و مطلب سوم اشكالى كه مخالفان اين عمل بسيار ارزشمند و سازنده مطرح مى كنند و چند نكته ديگر.

حيات پس از مرگ
از منظر معارف دينى در اين كه همه انسان ها بعد از مرگ نابود نمى شوند، بلكه به عالم ديگرى منتقل مى شوند، هيچ بحثى وجود ندارد. اين مطلب كه بعد از زندگى در دنيا، زندگى جديدى را در عالم ديگر آغاز مى كنند، مورد اتفاق همه اديان الهى است . علاوه بر اين كه اصلا مرگ و ممات ، نيستى و فنا نيست ، بلكه مخلوقى از مخلوقات به سوى او مى رود. خداوند متعال در سوره مباركه ملك مى فرمايد:
الَّذى خلق الموت و الحياة ليبلوكم اءيّكم اءحسن عملا(948).
((خداوند مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدام يك از شما بهتر عمل مى كنيد)).
همانگونه كه خداوند حيات را آفريده ، مرگ هم از آفريده هاى اوست . در سوره مباركه واقعه مى خوانيم :
نحن قدَّرنا بينكم الموت و ما نحن بمسبوقين # على اَن نُبَّدِّل اَمثالكم و نُنشِئَكم فى ما لا تعلمون (949).
((ما در ميان شما مرگ را مقدر ساختيم ؛ و هرگز كسى بر ما پيشى نمى گيرد، تا گروهى را به جاى گروه ديگرى بياوريم و شما را در جهانى كه نمى دانيد آفرينش تازه اى ببخشيم )).
مرگ ، تقدير الهى است كه غير از ذات لايزال الهى كسى چنين تقديرى نكرده است و معناى مرگ اين است كه ما اين اجسام شما را تبديل مى كنيم . در حقيقت ، هويت اصلى انسان كه روح اوست در اين عالم يك قالب دارد و در دنياى ديگر كه عالم برزخ است ، قالبى ديگر.پس واضح است كه مرگ نابودى ، عدم و فنا نيست ؛ بلكه انتقال از عالمى به عالم ديگر است . حال آيا كسانى كه به آن عالم منتقل مى شوند، به اين عالم هم اشرافى دارند يا نه ؟ از آيات الهى استفاده مى شود كه همه افرادى كه از اين دنيا مى روند به اين دنيا اشراف ندارند تا بتوانند اقداماتى انجام دهند كه در وضعيت و سرنوشت آنها در عالم ديگر تاثير داشته باشد.
رب ارجعون # لعلّى اءعمل صالحا فيما تركت كَلّا انَّها كلمة هو قائلها و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون (950).
((وقتى مرگ فرا رسيد مى گويد: پروردگار من ! مرا بازگردانيد؛ شايد در آنچه ترك كردم و كوتاهى نمودم عمل صالحى انجام دهم ، ولى به او مى گويند: چنين نيست ! اين سخنى است كه او به زبان مى گويد و اگر بازگردد، كارش ‍ همچون گذشته است ؛ و پشت سر آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند)).
وقتى پيك مرگ به سراغ آنها مى آيد، مى فهمند كه خطاهاى دوران حيات و زندگى شان بايد جبران شود؛ از خدا استمداد مى كنند و فرصتى مى خواهند كه دوباره به اين دنيا برگردند؛ خداوند مى فرمايد: ديگر امكان بازگشت به دنيا و حركت و فعاليت در آن وجود ندارد و دست شما از دنيا كوتاه است . آنچه بنابر نص آيات كريمه قرآن متيقن است ، براى بعضى از انسان ها اين ويژگى بعد از انتقال به عالم ديگر محفوظ است و آن گروه ، شهدا هستند. در سوره مباركه آل عمران آمده است :
و لا تحسبنّ الَّذين قتلوا فى سبيل اللّه امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون (951).
((اى پيامبر! هرگز گمان مبر كسانى كه در راه خدا كشته شدند، مردگانند! بلكه آنان زنده اند، و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند)).
و يا در جاى ديگر مى فرمايد:
و لا تقولوا لمن يُقتل فى سبيل اللّه اموات بل احياء و لكن لا تشعرون (952).
((و به آنها كه در راه خدا كشته مى شوند، مرده نگوييد؛ بلكه آنان زنده اند، ولى شما نمى فهميد)).
كسانى كه در راه خدا كشته مى شوند از مرگان نيستند كه دستشان از اين دنيا كوتاه باشد؛ يعنى نشاه ديگر تا قيامت براى همگان برزخى است كه منزل ركود و ثمره چينى از افعال و رفتار است ؛ اما براى منزل حيات ، رشد و علو درجه است و بدون شك همه شهدا در درجه و رتبه موخر از امام و پيشوايان معصوم عليه السلام خود هستند و براى امام و حجت الهى كه مقدم بر همه شهداست ، يقينا اين امتياز محفوظ خواهد بود.

زنده و شاهد بودن پيامبر و ائمه عليهم السلام
مرحوم كلينى در كافى روايتى را به سند صحيح از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه :
اتى العبّاس اميرالمومنين عليه السلام فقال : يا علىّ انَّ الناس قد اجتمعوا اَن يدفنوا رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم فى بقيع المصلّى و اَن يؤُمّهم رجل منهم فخرج اميرالمومنين عليه السلام الى الناس فقال : يا ايها الناس انّ رسول اللّه صلى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم امام حيّا و ميّتا و قال : انّى اُدفن فى البقعة التى اُقبَضُ فيها، ثم قام على الباب فصلى عليه ثم امر الناس ‍ عَشَرَة عَشَرَة يصلون عليه ثم يخرجون (953).
((در روز رحلت رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم عباس بن عبدالمطلب به حضور اميرالمومنين عليه السلام آمد و گفت : مردم و مسلمان ها تصميم گرفته اند كه جنازه پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم را در بقيع دفن كنند. يكى از خودشان هم به امامت بايستد و بر پيامبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم نماز بخواند. اميرالمومنين عليه السلام از خانه بيرون آمد و مقابل مردم ايستاد و فرمود: مردم ! پيغمبر صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم زنده و مرده اش امام است و نماز غير امام بر امام معنا ندارد و بعد فرمودند كه رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم فرمودند: من در همان جايى كه قبض ‍ روح مى شوم و از دنيا مى روم ، بايد دفن شوم ، سپس حضرت اميرالمومنين عليه السلام به تنهايى مقابل در حجره اى كه جنازه رسول اللّه صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم در آن جا بود ايستاد و نماز خواند. دستور داد مردم ده نفر ده نفر آمدند نماز خواندند و از حجره خارج شدند)).
از اين روايت استفاده مى شود كه به هر حال ، پيامبر، در حيات و ممات ، امام است و امامت و پيشوايى او با مرگ و انتقال او به نشاه ديگر از بين نمى رود.
امام صادق عليه السلام روايتى از رسول اكرم صَلَّى اللّه عَلَيهِ و آلِهِ و سَلَّم نقل مى كنند كه فرمودند:
حياتى خير لكم و مماتى خير لكم ، فامّا حَياتى فانَّ اللّه هَداكُم بِى مِنَ الضَّلالَة ، و اَنقَذَكم من شَفاحُفرَة من النّار، و امَّا مَمَاتى فانَّ اعمالكم تعرض ‍ علىّ، فما كان مِن حُسنِ استَزدَدتَ اللّه لكم و ما كان من قبيح استغفرت اللّه لكم (954).
((زندگى من و مردنم براى شما خير است . خداوند با زندگى من شما را هدايت كرد و شما را از آتش نجات داد؛ و با مرگ من ، اعمال شما به من عرضه مى شود؛ اگر شما كار خوب كرده باشيد، من براى شما از خدا پاداش ‍ مضاعف مى طلبم و اگر كار قبيح و زشتى از شما صادر شده باشد، من از خداوند متعال طلب مغفرت مى كنم )).
خداوند در قرآن مى فرمايد:
و ما كان اللّه ليعذّبهم و انت فيهم (955).

 

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo