شهید آوینی

فراز هشتم (آخرين فراز)  

اللهم صل على محمد و آله ، و اجعل سلامه قلوبنا فى ذكر عظمتك ، و فراغ ابداننا فى شكر نعمتك ، و انطلاق اءلسنتنا فى وصف منتك : اللهم صل على محمد و آله ، و اجعلنا من دعاتك الداعين اليك و هداتك الدالين عليك ، و من خاصتك الخاصين لديك ، يا اءرحم الراحمين . خدايا، بر محمد و آل محمد درود فرست و سلامت قلوب ما را در يادآورى عظمت خود قرار ده و راحتى جسم و تن را در شكر نعمت خود تضمين فرما و بازگويى زبان ما را در وصف منت هاى خود قرار بده و درود بر محمد و آلش ‍ فرست و ما را از كسانى قرار بده كه خلق را به سوى تو مى خوانند و هدايت مى كنند و ما را از خاصان درگاهت قرار بده اى ارحم الراحمين
شرح :  
سلامت پيوسته در مقابل انحراف از خلق امرى فطرى و طبيعى است كه در زبان عموم به آن مرض مى گويند.
و سلامت هر چيز به حسب خود است . بيمارى تن خروج حرارت بيش از حد لازم است و بيمارى روح به دور افتادن از فطرت اوليه خود مى باشد؛ زيرا فطرت انسان خداپرست و فطرت توحيدى است كه هرگز باور ندارد، پديده اى بى پديد آورنده باشد و يا اثرى بدون مؤ ثر به وقوع بپيوندد.
بنابراين اگر بت پرست به دنبال پرستيدن بت معبود خود است ، به دنبال هوا و هوس نيست ، بلكه فقط مؤ ثر را مى خواهد، به طورى كه اگر بداند او در قضاى حاجت داراى تاءثير نيست ، هرگز به بتخانه نمى نگرد؛ پس بر حسب فطرت زيستن ، خود سلامت دل و جان و قلب است . لذا امام عليه السلام سلامت قلب را در ياد خدا ديده و در فراغ و آسايش تن رو به شكر آورى دارد و مسلم اگر دل با خدا بود و تن فرو رفته در شكر، هرگز زبان خالى از ذكر و تهى از ورد با خالق نخواهد بود؛ زيرا هميشه زبان آن چنان چرخد كه دل بر آن حسب است .

مرا به وصول تو گر ز آنكه دسترس باشد
و گر طالع خويشم چه ملتحس باشد

اگر به هر دو جهان يك نفس زنم با دوست
مرا ز هر دو جهان حاصل آن نفس باشد

امام عليه السلام در قسمت ديگرى از اين دعا مى فرمايد : خدايا اين افتخار عظيم را نصيب ما گردان كه بتوانيم هدايت گر به سوى تو باشيم . هيچ مقامى بالاتر از مقام شخصى كه دعوت به سوى خدا مى كند نيست ، آن كس كه بتواند صادقانه در راه معرفت صاحب هستى قدم مخلصانه بردارد و رابطه بين خلق و مبدئيت وجود قرار گيرد، هر متناهى محدود را به غير متناهى رساند و عالم ماده را مرتبط به مجردات كند و به بالاترين مراتب جبروتى بكشاند.
اين صفت از آن انبياء و كاملان بشريت مى باشد و هر كسى را در اين حريم راه نيست . فقط كسانى كه از خاصان خدا هستند و از يگانه هاى دوران مى باشند بر اين سفره ميهمان خواهند بود.
در محفلى كه خورشيد اندر شما ذره است
خود را بزرگ ديدن شرط ادب نباشد

شرح صحيفه سجاديه : دعاى ششم 

الحمدلله الذى خلق الليل و النهار بقوته ، و ميز بينهما بقدرته و جعل لكل واحد منهما حدا محدودا و اءمدا ممدودا يولج كل واحد منهما فى صاحبه و يولج صاحبه فيه ، بتقدير منه للعباد فيما يغذوهم به و ينشئهم عليه ، فخلق لهم الليل ليسكنوا فيه من حركات التعب و نهضات النصب و جعله لباسا ليلبسوا من راحته و منامه فيكون ذلك لهم جماما و قوه و لينالوا به لذه و شهوه .
و خلق لهم النهار مبصرا ليبتغوا فيه من فضله ، و ليتسببوا الى رزقه ، و يسرحوا فى اءرضه طلبا لما فيه نيل العاجل من دنياهم ، و درك الآجل فى اخريهم .
بكل ذلك يصلح شاءنهم ، و يبلو اءخبارهم ، و ينظر كيف هم فى اءوقات طاعته ؛ و منازل فروضه و مواقع اءحكامه ليجزى الذين اءساؤ ا بما عملوا و يجزى الذين اءحسنوا بالحسنى .
اللهم فلك الحمد على ما فلقت لنا من الاصباح ، و متعتنا به من ضوء النهار، و بصرتنا من مطالب الاءقوات ، و وقيتنا فيه من طوارق الآفات .
اءصبحنا و اءصبحت الاءشياء كلها بجملتها لك ، سمائها و اءرضها، و ما بثثت فى كل واحد منهما، ساكنه و متحركه ، و مقيمه و شاخصه ، و ما علا فى الهواء و ما كن تحت الثرى .
اءصبحنا فى قبضتك ، يحوينا ملكك و سلطانك ، و تضمنا مشيتك و نتصرف عن اءمرك ، و نتقلب فى تدبيرك ، ليس لنا من الاءمر الا ما قضيت ، و لا من الخير الا ما اءعطيت .
و هذا يوم حادث جديد، و هو علينا شاهد عتيد، ان اءحسنا و دعنا بحمد، و ان اءساءنا فارقنا بذم .
اللهم صل على محمد و آل محمد، و ارزقنا حسن مصاحبته ، و اءعصمنا من سوء مفارقته بارتكاب جريره ، اءو اقتراف صغيره اءو كبيره .
و اءجزل لنا فيه من الحسنات ، و اءخلنا فيه من السيئات ، و املا لنا ما بين طرفيه حمدا و شكرا و اجرا و ذخرا و فضلا و احسانا .
اللهم يسر على الكرام الكاتبين مؤ ونتنا و املاء لنا من حسناتنا صحائفنا، و لا تخزنا عندهم بسوء اعمالنا .
اللهم اجعل لنا فى كل ساعه من ساعاته حظا من عبادك ، و نصيبا من شكرك ، و شاهد صدق من ملائكتك .
اللهم صل على محمد و آله ، و احفظنا من بين اءيدينا، و من خلقنا و عن اءيماننا و عن شمائلنا، و من جميع نواحينا، حفظا عاصما من معصيتك ، هاديا الى طاعتك ، مستعملا لمحبتك .
اللهم صل على محمد و آل محمد، و وفقنا فى يومنا هذا، و ليلتنا هذه ، و فى جميع ايامنا؛ لاستعمال الخير و هجران الشر، و شكر النعم و اتباع السنن ، و مجانبه البدع و الاءمر بالمعروف و النهى عن المنكر، و حياطه الاسلام و انتقاص الباطل و اذلاله ، و نصره الحق و اعزازه ، و ارشاد الضال و معاونه الضعيف و ادارك اللهيف .
اللهم صل على محمد و آله ، و اجعله اءيمن يوم عهدناه ، و اءفضل صاحب صحبناه ، و خير وقت ظللنا فيه .
و اجعلنا من اءرضى من مر عليه الليل و النهار من جمله خلقك ، اءشكرهم لما اءوليت من نعمك و اءقومهم بما شرعت من شرائعك ، و اءوقفهم عما حذرت من نهيك .
اللهم انى اءشهدك و كفى بك شهيدا، و اءشهد سمائك و اءرضك ، و من اسكنتهما من ملائكتك و سائر خلقك ، فى يومى هذا و ساعتى هذه و ليلتى هذه ، و مستقرى هذا، انى اءشهد اءنك اءنت الله الذى لا اله الاء اءنت قائم بالقسط، عدل فى الحكم ، رؤ وف بالعباد، مالك الملك ، رحيم بالخلق .
و اءن محمدا عبدك و رسولك ، و خيرتك من خلقك ، حملته رسالتك فاءداها، و اءمرته بالنصح لاءمته فنصح لها .
اللهم صل على محمد و آله ، اكثر ما صليت على احد من خلقك ، و آته عنا اءفضل ما آتيت اءحدا من عبادك و اءجزه عنا اءفضل و اءكرم ما جزيت اءحدا من اءنبيائك عن امته .
انك انت المنان ؛ بالجسيم ، الغافر للعظيم ، و اءنت اءرحم من كل رحيم ، فصل على محمد و آله الطيبين الطاهرين الاءخبار الاءنجبين .

فراز اول  

الحمدلله الذى خلق الليل و النهار بقوته ، و ميز بينهما بقدرته و جعل لكل واحد منهما حدا محدودا و اءمدا ممدودا يولج كل واحد منهما فى صاحبه و يولج صاحبه فيه ، بتقدير منه للعباد فيما بغذوهم به و ينشئهم عليه ، فخلق لهم الليل ليسكنوا فيه من حركات التعب و نهضات النصب و جعله لباسا ليلبسوا من راحته و منامه فيكون ذلك لهم جماما و قوه و لينالوا به لذه و شهوه . حمد خدايى را كه شب و روز را به قدرت خود آفريد و هر يك را از ديگرى ممتاز ساخت و براى هر يك حد خاصى را معلوم ساخت و مدت معينى را تعيين فرمود و در فصول مختلف مدتى از روز را با شب جابجا مى كند؛ يعنى در زمستان از روز مى كاهد و به شب اضافه كند و در تابستان از شب كاسته و به روز مى افزايد و اين خود تقديرى الهى است كه در تغذيه مناسب و پرورش بندگان ضرورى است ؛ پس خلقت شب تعب و رنج روز را آرامش مى دهد و هم چنان پوشش آرام بخشى است كه براحتى مى خوابند و موجب رفع خستگى و بازيافت قدرت از دست رفته است و بدان وسيله نيز به لذايذ و خواسته هاى خود مى رسند.
شرح :  
امام عليه السلام در اين دعا قدرت خداوند متعال و رابطه مستقيم او با جهان آفرينش را بيان كرده و جملگى موجودات را در پناه قدرت و عظمت خداوند مى داند.
گاهى از زبان بعضى دانشمندان اين توهم خام مطرح مى شود كه پيشرفت علم و كشف روابط موجودات و قوانين جارى در طبيعت كافى است و ديگر روى آوردن به مذهب مفيد نيست ؛ زيرا همه چيز را مى دانيم و تنها در محيط مسجد و محراب و مراكز دينى است كه بايد خدا را خواند و خدا و دستورات او را بايد در چهارچوب مساجد و كليساها محصور نمود. امام عليه السلام اين توهم را مردود مى داند. اين گونه فكر كردن در واقع محدود و كوچك بودن فكر و ذهن آنان را نشان مى دهد نه واقعيت عالم را در يك كشف طبيعى آنچه را يك محقق به دست مى آورد آيه اى از آيات حضرت حق است . و چه بسيار رازهاى عظيم كه در كتاب آفرينش موجود است و بشر قرنى پس از قرنها سطرى از اوراق اين كتاب را در مى يابد.
دعاهايى كه از حضرات معصومين به ما رسيده است با روايات فرق مهمى دارد؛ زيرا در دعاى مخاطب فقط خداست و معصوم با تمام حقيقت در آن تجلى كرده ، و حقايق و معارف بسيار زيادى را در آن به وديعه گذارده است .
دعاها در بردارنده رازهاى زيادى هستند و بر محققان است كه در كشف اين معارف بكوشند اما در روايات مطلب به گونه اى ديگر است ؛ زيرا محدوده فهم مخاطب بكوشند كه شخص راوى است ، حتما در جواب ملحوظ گرديده است حضرات معصومين با زبان دعا حقايق بسيارى را براى امت خود بازگو كرده اند كه با روش هاى علمى و فلسفى فرق بسيار دارد؛ مثلا در فلسفه و همينطور بسيارى از علوم رسمى و متداول در مراكز علمى ، فعل و انفعال ها و علل و معول هاى بسيارى را مى بينيد كه هر يك بجاى خود داراى اثرى خاص است و تمامى فرايندهاى علمى را در ارتباط با همان فعل و انفعال ها مى بينيد. يك فيلسوف الهى نيز وسايط را بر حسب چهارچوب فلسفى خود مؤ ثر مى داند، ولى در مكتب دعا كل آن وسايط و فعل و انفعال ها و پيدايش طبايع موجود را در جاى خود صحيح دانسته ، اما استقلال در تاءثير را از آن ها مى گيرد و تاءثير علت و مؤ ثريت تمام مؤ ثرها را مخلوق خدا مى داند و به صاحب اصلى كه خداست نسبت داده و حكومت مطلق بر عالم را از آن يگانه اى متعال كه هيچ گونه حدى و نقصى بر او حاكم نيست مى داند؛ يعنى به طور دقيق تصوير مى كند كه هستى را خدا آفريده و آثار هستى را قائم به خواست او مى داند.
البته در ميان علوم مختلف تنها عرفان نظرى است كه رابطه بين مخلوق و خالق را بدون واسطه ديده و هر چيزى را همانند جدول هايى كه داراى ارتباطى تنگاتنگ با اقيانوس عظيم است و همه از آن نشاءت گرفته و عاقبت هم به طرف آن برمى گردد در رابطه مستقيم با مبداء مى داند و بر آن باور است كه هر موجودى داراى وجهى خاص بوده كه به واسطه آن وجه خاص ‍ با خداى متعال مرتبط است .
در نامه اى كه دكارت فرانسوى به يكى از دوستان خود به نام مرسن مى نويسد، از رمز بسيار جالبى پرده برداشته و مى گويد : حقايق رياضى كه شما آن را ازلى و ابدى مى خوانيد، جملگى را خداوند مقرر كرده است و آن ها مانند تمام مخلوقات ديگر تابع خداوند هستند و قول به اينكه اين حقايق تابع خدا نيست ، مثل اين است كه خداوند بزرگ را همانند خدايان يونان تابع قضا و قدر سابق و سلسله امور ديگر بدانيم - خواهش مى كنيم بيم نداشته باشيد از اين كه همه جا بگوييد و منتشر كنيد كه خداوند همانند امپراطورى كه قوانين را در مملكت برقرار مى سازد و مملكت را با آن قوانين مديريت كند - تمام قوانين طبيعى و رياضى را نيز او در اين عالم برقرار كرده است و اگر به شما بگويند كه آيا خداوند مى تواند قوانين خود را همانند حكمرانان تغيير دهد؟
در جواب بگوييد آرى چنين است اگر اراده خداوند تغيير كند او نيز تغيير خواهد كرد، خواهند گفت كه ما اين حقايق و قوانين را نامتغير مى دانيم . جواب گوييد كه من هم معتقدم اراده خدا لايتغير است كه اين قوانين لايتغير است و اگر خدا بخواهد هر كارى مى تواند بكند و ما آنقدر دانسته ايم كه خداوند قادر است آنچه را ما مى فهميم انجام دهد و نمى توانيم بگوييم آنچه را ما نمى فهميم او نمى تواند انجام دهد؛ زيرا اين يك گستاخى و ادعاى بى دليل است كه ما دامنه تخيل خود را به اندازه وسعت قلمرو الهى بدانيم . (324)
پس خداست كه فعال لما يريد است و تمامى آزمايشگاه ها و مراكز علمى عميق عالم گواه نظام توحيدى و بازگو كننده عظمت صنع و تصوير كننده ى حكمت و تدبير حضرت حق متعال است .
و لذا امام عليه السلام فرمود : و جعل لكل واحد منها حدا محدودا و اءمدا معدودا . و براى هر يك از شب و روز حد و مدت معينى قرار داد. تنظيم حركات و گردش افلاك بر حسب شرايط زندگى آدمى است ، بدان معنى كه اگر شب طولانى تر مى بود، خستگى آور مى شد، چنان كه اگر روز نيز طولانى تر مى شد انسان فوق توان خود تلاش مى كرد كه در اين صورت براى بقاء نوع مضر بود و لذا هر يك از شب و روز را محدود و آن ها را از همديگر متمايز كرد گذشته از آنكه در اين تنوع ها و پديده ها اسرارى است كه خود حكمت هاى مهمى در برداشته كه بايد فكر كرد و بهره برد.
و با اشاره به همين حكمت امام معصوم عليه السلام در فراز ديگرى فرمود :
يولج كل واحد منهما فى صاحبه ، و يولج صاحبه فيه بتقدير منه للعباد فيما يغذوهم به و ينشئهم عليه ؛ در تمام طول سال شب و روزگاه كوتاه و گاهى ممتد مى شود و پيوسته در اين نوسان هر يك با حساب دقيقى به جاى ديگرى گمارده مى شود و در اين شب و روز بسيارى از امور بندگان تقدير و اندازه گيرى شده و پرورش بندگان نيز انجام مى پذيرد.
آنچه از جملات اخير امام در اين فراز از دعا بدست مى آيد آن است كه خلقت شب و روز و كوتاه شدن شب و ممتد گرديدن آن و يا بالعكس در موجود شدن و روزى گرفتن بندگان تاءثير تمام دارد.
خداوند متعال در آيه 10 سوره فصلت مى فرمايد : و قدر اءوقاتها فى اءربعه ايام خداوند روزى مخلوقات را در چهار دوره - كه فصول اربعه است - تقدير فرمود. در اين فصول چهارگانه گاهى قوس شب از دو طرف روز را پيوسته مى كاهد تا به كوتاهترين زمان خود مى رسد و گاهى قوس روز از دو طرف شب را احاطه كرده و از آن مى كاهد و اين جريان با حركات شمالى و جنوبى خورشيد انجام گرفته كه در هر يك از رفت و برگشت خورشيد دو فصل طى مى شود كه در مجموع رفت و برگشت شمالى و جنوبى آن چهار فصل بر حسب آنچه ظاهر محسوس است انجام مى پذيرد و اين فرمايش امام سجاد عليه السلام يولج كل واحد منهما فى صاحبه تا آنجا كه مى فرمايد : بتقدير منه للعباد فيما يغذوهم و ينشئهم عليه مضمون همين آيه شريف است .
در حقيقت اندازه گيرى روز و شب و پرورش بندگان در اين چهار فصل انجام مى گيرد و فراز دعا به طرز جالبى جريان پرورش انسان ها را تصوير فرموده است .
فخلق لهم الليل ليسكنوا فيه من حركات التعب ، و نهضات النصب ، و جعله لباسا ليلبسوا من راحته و منامه ، فيكون ذلك لهم جماما و قوه ، و لينالوا به لذه و شهوه .
البته اين قسمت از دعا در خواص شب است ، ولى فراز قبل مربوط به اختلاف زمان در شب و روز مى باشد.
امام عليه السلام در اين قسمت از دعا به چند چيز كه از مهمترين مسايل در زندگى بشر مى باشد اشاره مى فرمايد كه هر يك در جاى خود از اصولى ترين مسايل زندگى بشرى است .
1 - از جنب و جوش هاى خسته كننده و دشوارى هاى روز بيارامند؛
2 - گويى لباسى از آرامش به آنان پوشانيده كه آسايش پيدا كنند و نيروى از دست رفته را مجددا باز يابند و نيز در پناه آن ، خوشى و لذت در كام آنان فرو ريزد.
در آيه شريفه نيز مى فرمايد : و هو الذى جعل لكم الليل لباسا و تشبيه شب به لباس به جهت تاريكى آن است كه خود نوعى پوشش داراى آرامش و لذت است .
و كلمه شهوت در اين فراز به معنى غرايز جنسى نيست ، بلكه به معنى هرگونه ميل و رغبتى است كه طبع انسان را به آن راغب است .

فراز دوم  

و خلق لهم النهار مبصرا ليبتغوا فيه من فضله ، و ليتسببوا الى رزقه ، و يسرحوا فى اءرضه طلبا لما فيه نيل العاجل من دنياهم ، و درك الآجل فى اءخريهم . و روز را براى ايشان روشن آفريد تا از (روشنايى ) آن استفاده كنند در زمين گردش نموده و فضل و احسان خدا را طلب كنند و در تاءمين دنيا و آخرت خود بكوشند.
شرح :  
خداوند متعال مى فرمايد : جعل لكم الليل و النهار لتسكنوا فيه و لتبتغوا من فضله (325)
(خداوند) براى شما شب و روز را قرار داد تا در آن (شب ) بياراميد و (در روز) از فضل الهى بهره بردارى نماييد.
در اين فراز از دعا نكات بسيار جالبى وجود دارد كه - به طور اجمال - به آنها اشاره مى كنيم :
1 - آنچه را انسان در روز كسب كند، جملگى فضلى است كه خداوند عنايت فرموده و هرگز نبايد آن را به خود نسبت داد؛ زيرا مثلا كشاورزى كه توهم مى كند او رنج برده و باغ را به ثمر رسانده بايد بداند كه هزاران هزار علل و اسباب با يكديگر درگيرند تا كمترين و ساده ترين موجودى كه مورد عنايت و توجه نيست ، پيدا شود، چه رسد به پيدايش يك خوشه گندم و يا يك حبه از دانه هاى نباتى و يا ميوه جات كه اگر فضل و لطف الهى نبود كشاورز يك برگ را نيز نمى توانست با زحمت تمام عمر به دست آورد.
شايد بعضى توهم كنند كه مثلا آزمايشگاه ها قادر به تجزيه و تركيب هستند و چه بسا بتوانند الگو برداشته و بعضى از فرآورده ها را بطور مشابه بسازند، ولى اين توهم ، اشتباهى بسيار روشن است ؛ زيرا اولا : ايشان الگو را از خارج برداشته و ثانيا : از مواردى كه مخلوق الهى است استفاده كرده اند و نيز خواص عناصر كه در ساخت و سازها نقش دارد، فقط به اذن الهى پيدا شده و در دعاى سمات اشاره به همين فرازها آمده است و بحكمتك التى صنعت بها العجائب و خلقت بها الظلمه و جعلتها ليلا و جعلت الليل سكنا و خقلت بها النور و جعلته نهارا و جعلت النهار نشورا مبصرا ؛
يعنى خدايا (درخواست مى كنم ) به حكمت تو كه عجايب را آفريده و ظلمت را نيز كه سبب پيدايش شب شد و شب را موجب آرامش (آدميان ) قرار دادى و به حكمت خود نور را نيز خلق فرموده و آن را آماده براى حركت و فعاليت انسان ها قرار دادى .
2 - اسلام به طور دقيق و هماهنگ با نظام تكوينى عالم ، زندگى طبيعى انسان ها را مورد دقت قرار داده ، ولى به او هشدار داده كه در ادامه زندگى طبيعى او گونه اى ديگر از حيات انسانى قرار دارد كه در امتداد حيات طبيعى او و غير متناهى است و آن حيات غير متناهى پيوندى ناگسستنى با حيات طبيعى او دارد.
اسلام نظام تعاون را در زندگى انسان از نظر دور نداشته و بشر را مكلف به هماهنگى با دستگاه طبيعى آفرينش كرده است ، به طورى كه هرگز به كسانى كه دنيا را با معيارهايش ناديده گرفته و مى خواهند يكباره به سوى آخرت حركت كنند، نظر مثبت ندارد و رهبانيت و كناره گيرى از مردم در زندگى اجتماعى را حرام مى داند.
چنان كه حرص زدن و فرو رفتن در دنيا و فراموش كردن آيين آخرت را نيز جايز نمى داند و حريصان و بى دينان را بندگان طاغوت و شر الدواب (بدترين جنبندگان ) مى خواند.
پس از ديدگاه اسلام دنيا و آخرت هر دو مورد لحاظ بوده و بايد مورد توجه قرار گيرند و اگر دين ما را به اعتدال و صراط مستقيم دعوت نموده معناى آن همين است و روش انبيا عليهم السلام در زندگى چنين بوده است .

فراز سوم  

بكل ذلك يصلح شاءنهم ، و يبلو اءخبارهم ، و ينظر كيف هم فى اءوقات طاعته ؛ و منازل فروضه و مواقع اءحكامه ليجزى الذين اءساوا بما عملوا و يجزى الذين اءحسنوا بالحسنى خداوند متعال با اين تدابير (خلق شب و روز و فصول چهارگانه و كوتاه و بلند شدن روزها و شب ها و آسايش شب و فعاليت روز) زندگى مردم را سامان مى دهد و رفتار و كردار آنان را مى آزمايد كه اينان در اوقاتى كه طاعت الهى واجب است و مواردى كه مى بايست به تكاليف عمل كنند و امتثال امر نمايند و در مورد احكام الهى كه بايد اهميت به آنها دهند، چگونه عمل مى نمايند، بنابراين تمامى اين اعمال زير نظر دقيق خداوند است تا نيكوكاران را به پاداش و بدكاران را به كيفر رساند.
شرح :  
نكته اساسى و قابل توجه اين است كه زيبايى هاى جهان ، كشش و جذابيت فراوانى دارد و در عين حال عمل به تكاليف و وظايف بندگى نيز در موارد فراوانى در مقابل اين جذابيت چشم گير قرار گرفته و انسان را دعوت به خود نباختن مى كند و نفس اماره و شيطان نيز با وسوسه هاى فراوان زمينه روى گردانى از تكاليف را فراهم مى كنند، لذا در اين ميدان وسيع عقل و نفس پيوسته به مبارزه با يكديگر مى پردازند و پيروز اين ميدان مى بايست مستمرا اعتدال را حفظ كند. پيروزى بر اين دو حريف ؛ يعنى (شيطان و نفس اماره ) كه در صدد لغزاندن انسان هستند مقاومت پيوسته اى را مى طلبد و رشد و تكامل انسان نيز در گروهمان مقاومت است و اگر انسان در اين ميدان رقابت موفق شود به عالى ترين مقامات واصل مى گردد و از قضا يكى از اسرار خلقت شيطان و نفس اماره همين پيدايش رقابت و پيگيرى مقاومت انسان است . از اين رو اين كشمكش قهرمانى مى سازد كه جايگاه او مرتبه اى بلند خواهد بود تا مقاماتى را طى كند كه مورد حسرت فرشتگان قرار گيرد.
و راستى انسان در اين مسابقه چه قدر بايد مراقب باشد كه نلغزد و نبازد و شكست نخورد كه شكست خوردن او مساوى با هدر دادن تمام وجود خود باختن همه هستى خويش است ، چون ارزش هر فرد در حد باورها و اعتقادات اوست .
به قول مولوى :

اى برادر تو همه انديشه اى
ما بقى خود استخوان و ريشه اى

نكته ديگرى كه از اين فراز بلند دعا استفاده مى شود آن است كه دنيا مركز آزمايش و امتحان است و هر كس مى تواند در اين مدت محدود آخرت خود را ساخته و در جاودانگى هستى ، موطن و مرتبه خود را مشخص ‍ مى كند و انسان در دنيا همانگونه كه دلخواه اوست عمل مى كند و در انتخاب آزاد است ، ولى بايد بداند كه هر يك از اعمال او همانند مصالح ساختمان كه پى و بناء آن را مى سازد، روش هاى آينده جاودان ما را نيز مى سازد، لذا به طور دقيق مى توان گفت : هر كس در آخرين دم كه از اين جهان رخت بر مى بندد وجود او ادغام شده مجموعه اعمال اوست و تراكم اعمال و رفتار او يا مناسب با حشر ملائكه و فرشتگان است يا آنكه آتشگيره اى براى جهنم خواهد بود و به طور طبيعى هر فردى در جايگاه مناسب خود قرار خواهد گرفت بدون آن كه مورد كمترين ستمى قرار گيرد.
ليجزى الذين اءساؤ بما عملوا و يجزى الذين اءحسنوا بالحسنى (326) تا آنكه كيفر دهد كسانى را كه (اعمال ) بد كرده اند به سبب اعمالشان و پاداش دهد نيكوكاران را به سبب نيكويى شان .

فراز چهارم  

اللهم فلك الحمد على ما فلقت لنا من الاصباح ، و متعتنا به من ضوء النهار، و بصرتنا من مطالب الاءقوات ، و وقيتنا فيه من طوارق الآفات . بار پروردگارا سپاس فقط تو را است كه با شكافتن و شكستن ظلمات ، صبح را به ما مرحمت فرمودى و ما را از نعمت روشنايى روز بهره مند ساختى ، و به ما آگاهى دادى كه چگونه و از كجا به رزق و روزى دست يابيم و در تهيه ى حوايج زندگى ما را از آفات و حوادث و بلاها حفظ كردى .
شرح :  
خداوند متعال آن چنان توانا است كه بر حسب حكمت دقيق شب و روز را آفريد و هر يك را از ديگرى ممتاز ساخت و پيوسته آن دو را با تغيير بسيار جالبى - در فصول مختلف - گاه از آن ها مى كاست و گاهى مى افزود.
و شب را براى آرامش و روز را براى فعاليت قرار داد؛ پس جميع ستايش ها تو را است اى خداوند بزرگ كه تمام كارهاى تو بر ميزان حكمت است .
و نيز حمد تو را سزاست كه صبح را آفريدى و از ضوء روز بهره مندمان ساختى .
در زبان عرب بين ضوء و نور تفاوت وجود دارد و از ضوء به روشنايى حاصل از منبع نور گفته مى شود حال آن كه نور مربوط به روشنايى چيزى است كه آن را از ديگرى گرفته است ؛ همانند خورشيد و ماه و لذا در دعاى سمات آمده است و خلقت بها الشمس و جعلت الشمس ضياء و خلقت بها القمر و جعلت القمر نورا .
بعنى خداوندا به حكمت خود خورشيد را خلق كردى و آن را ضياء قرار دادى ، و به حكمت خود ماه را آفريدى و آن را نور قرار دادى ؛ پس نور را به قمر و ضياء را به خورشيد نسبت داده است .
در اين فراز از دعا امام عليه السلام به دو نكته مهم اشاره فرموده است : 1. خداى تعالى آگاهى مى دهد كه انسان ها قوت و رزق خود را چگونه و از كجا تهيه كنند. شايد در ايتدا اين مساءله ساده جلوه كند كه انسان ها با كشت و زرع ، قوت لازم را از زمين تحصيل مى كنند، ولى بايد دانست كه تكرار يك واقعيت هر چند مهم باشد، موجب مى شود كه ما آن را ساده توهم كنيم ، ولى اگر به حوبى دقت كنيم ، مى دانيم كه اولا : خداوند متعال آنچه را نياز واقعى انسان است در مهد زمين قرار داده و به انسان ها كيفيت به دست آوردن آنها را آموخته ثانيا : بين نيازهاى انسان با استعدادى كه در مزارع ، معادن در پرورش نباتات ، گياهان و دانه ها و ميوه ها است تطابق بسيار جالبى وجود دارد. در زمين محصولات طبيعى از حد و حصر بيرون بوده و جملگى به وسيله تجربيات انسانها است كه به تعليم الهى تحصيل مى گردد. ثالثا : كيفيت تركيب و تهيه غذاهاى متنوع از ابتكاراتى است - كه جملگى را - در دستگاه آفرينش تعليم يافته ايم . خداوند متعال فكر و تدبير مناسب به ما عنايت كرد و طبيعت عالم را مطابق با الگوى حاجات ما به طور بسيار دقيق تنظيم فرمود.
2 - خداوند ما را از حوادث و بلاهاى گوناگون و اصطكاك ها كه طبيعى نظام خاكى عالم است حفظ فرمود، چنان كه در آيات كريمه قرآن به اين مضمون نيز اشاره فرموده و در سوره لقمان مى فرمايد :
و جعلنا فيها رواسى اءن تميدبكم (327) در زمين كوه هايى را قرار داديم كه مبادا زمين به اضطراب در آيد و امن و امان شما را به خطر افكند و نيز در سوره نباء فرمود : والجبال اءوتادا (328) يعنى كوه ها را در زمين همانند ميخ ‌هاى بسيار بزرگ و قوى كوبيديم تا آن كه زمين را آرام نگه دارد.
از آيات فوق معلوم مى شود كه بين قرار دادن كوه ها و (ايمنى از حركت زمين و زلزله ها) رابطه خاصى است ؛ چون گاه در اثر بخارات و گازهاى تحت الارضى كه از گسل ها خارج مى شود زمين به شدت مى لرزد.
و گاه در اثر باران هاى بسيار و پياپى كه مى آيد و در زمين فرو مى رود در عمقى خاص به پوسته اى فشرده و محكم مى رسد كه آب از آن عبور نمى كند و با تراكم آب و جريان آن ، قسمتى از خاك ها به طرف سرآشيبى قرار گرفته و سطح عمده اى از پوسته ظاهرى زمين به حركت در مى آيد كه در اين صورت وجود كوه ها از اين گونه حركات نيز جلوگيرى كرده و گاهى آب ها را در دل خود جاى داده و به صورت چشمه هاى خروشان ظاهر مى گردد.
و نيز گازهاى واقع در اطراف كره زمين سنگ هاى فضايى را كه داراى حركتى بسيار سريع هستند، محترق كرده و از فرود آمدن آن كه بس خطرناك و سهمگين است جلوگيرى مى كنند.
و نيز چه بسيار ويروس ها و موجودات بسيار كوچك خارج از ديد هستند كه اگر از سرعت رشد آنها جلوگيرى نشود، نسل انسانى را تهديد مى كنند. البته اين ويروس ها به وسيله ويروس هاى ديگرى كه براى زندگى انسان ها نافع هستند كنترل گشته و از نفوذ آنها جلوگيرى مى شود.
و يا بنى الجان كه موجوداتى قوى و خارج از ديد هستند و در اين جهان نيز زندگى خاص خود را دارند، هرگز اجازه نخواهند داشت كه از حد خود تجاوز كرده و براى انسان ها ايجاد مزاحمت كنند. حضرت امام سجاد عليه السلام در اين فراز از دعا خداى متعال را سپاس كرد كه از جملگى اين سلسله از تهاجمات و آنچه را كه كسى نمى داند و آن بزرگوار مى داند، ما را در اين جهان محفوظ داشته است و راستى براى انهدام نسل انسانها كافى بود كه ويروس هاى مضر را بدون هيچ مانعى بر ما مسلط مى كرد، مثلا در درياها آبزى هاى بسيار ريز هستند و هر يك در هر 24 ساعت ، 25 لبتر آب دريا را تصفيه مى كنند كه اگر آن ها نبودند و يا يك سلسله فعل و انفعال هاى شيميايى ديگرى نبود، فقط فضولات حيوانات عظيم الجثه دريايى و يا لاشه مرده آنان درياها را عفونى مى كرد و در كمترين مدت به حيات بشرى خاتمه مى داد.

فراز پنجم  

اءصبحنا و اءصبحت الاءشياء كلها بجملتها لك ، سمائها و اءرضها، و ما بثثت فى كل واحد منهما، ساكنه و متحركه ، و مقيمه و شاخصه ، و ما علا فى الهواء، و ما كن تحت الثرى . هستى ما و جملگى كائنات از توست ؛ چه آسمان و زمين و آن چه را در آسمان ها آفريدى و آنچه را در زمين خلق كردى ، آن چه كه ساكن و پابرجاست و آنچه را كه ناآرام و پيوسته در دگرگونى است و آنچه را كه در گوشه اى مقيم و يا از نقطه اى به نقطه اى ديگر قرار گيرد و آنچه در بلنداى هوا و فضا جا دارد و يا در خاك و گل اين عالم مدفون است .
شرح :  
مالكيت خداوند متعال نسبت به اشيا و انسان ها از سنخ مالكيت معمول در بين ما مردم نيست ؛ زيرا مالكيت ما امرى است اعتبارى كه عقلا براى آسان زندگى كردن در بين خود اعتبار كرده اند؛ به طورى كه با سلب مالكيت از فردى ، نسبت به چيز معينى ، در خارج چيزى كم و كاست نخواهد شد و آن خود فقط امرى وهمى و تعلقى را از دست داده است . ولى ملكيت خداوندى واقعيتى قراردادى نيست ، بلكه به گونه اى است كه اگر بخواهيم به زبان فلسفه آن را بيان كنيم بايد بگوييم : ملكيت او به اضافه اشراقى خواهد بود كه فرق بين آن دو، فرق بين اضافه مقولى و اضافه اشراقى است . توضيح آن كه اضافه مقولى واقع بين دو طرف است ؛ همانند مالكيت بين مالك و مملوك ، ولى اضافه اشراقى يك طرف بيشتر ندارد، همانند آن كه مملوك خود را ايجاد و انشا مى كند؛ يعنى بين ايجاد كننده و ايجاد شده رابطه اى است كه يكى معلول و ديگرى علت مى باشد و ايجاد شده حالت وابستگى محض به علت داشته و هيچ استقلالى از خود ندارد؛ يعنى وجود او از خداست ؛ پس تمامى مخلوقات هستى خود را از مبداء خود گرفته اند و اگر به جميع آيات قرآن كريم و مضامين ادعيه دقت كنيم ، خواهيم ديد كه آن صحف مكرمه جملگى دليل بر اين حقيقت است كه پديده ها ربط محض به خدا هستند و تمامى معارف بلندى كه علماى برجسته ما در جهان بينى خود دارند، از همين مبادى وحيانى بدست آمده است كه گستره هستى و هر چه هست عبارت از كلمات حق و ظهور اسماء و صفات حضرت اوست . قرآن كريم مى فرمايد : ذلك باءن الله هو الحق و اءن ما يدعون من دونه الباطل . (329)
و يعلمون اءن الله هو الحق المبين (330) و يحق الحق بكلماته . (331)
الحق من ربك فلاتكن من الممترين (332)
هو الذى جعل الشمس ضياء و القمر نورا (333) و هو الذى يسير كم فى البر و البحر (334)
ان ربكم الله الذى خلق السموات و الاءرض (335)
و هو الذى مد الاءرض و جعل فيها رواسى و اءنهارا و من كل الثمرات جعل فيها زوجين (336)
هل اءتى على الانسان حين من الدهر لم يكن شيئا مذكورا . (337)
الله يتوفى الاءنفس حين موتها (338) و الله لا اله الا هو الحى القيوم (339)
يعنى هم مبداء و هم منتهى اوست . از او نشاءت گرفته ايم ، ما و همه پديده هاى عالم به طرف او برمى گرديم و قائم به او هستيم هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن
و در دعاها نيز در اين زمينه به قرآن كريم اقتدا فرموده اند و گنجينه هاى معارف بسيار عظيمى را براى نهادهاى فكرى انسانى به وديعه گذارده اند.
در دعاى صباح مى گويد : و اتقن صنع الفلك الدوار فى مقادير تبرجه (340) و نيز گويد :
من ذايعلم من اءنت فلايها بك الفت بقدرتك الفرق و فلقت بلطفك الفلق و انرت بكرمك دياجى الفسق و انهرت المياه من الصم الصياخيد عذبا و اجاجا و انزلت من المعصرات ماء ثجاجا . (341)
در دعاى كميل مى فرمايد : اللهم انى اءسئلك برحمتك التى وسعت كل شى . (342)
در دعاى شب عرفه مى فرمايد : باسمك الذى رفعت به السموات بلا عمد و سطحت به الاءرض على وجه ماء جمد (343) و نيز فرموده : باسمك السبوح القدوس ، البرهان الذى هو نور على كل نور و نور من نور، يضيئى منه كل نور (344) و نيز فرموده : اللهم رب الرياح و ماذرت و السماء، و ما ظلت و الارض و ما اءقلت و الشياطين و ما اءضلت و البحار و ماجرت . (345)
همه چيز در ملكيت خداست و اگر آنى نخواهد همه نيست و نابود مى شوند. و اما مساءله آسمانها بسيار جالب توجه است آنچه را ما در روزها به صورت سقف موجود نيلگون رنگ ديده ايم واقعيتى جز مجموعه اى از هوا و گازهاى مختلف ديگر در قسمت بالاتر ندارد كه با تابش نور، به رنگ آبى مى نمايد؛ همانند آب درياها و استخرهاى بزرگ كه اگر به صورت شفاف و صاف باشد در اثر تابش نور هم چنان مى نمايد كه رنگ آن آبى است ، در صورتى كه آب هيچ گونه رنگى ندارد، بلكه بازتاب نورى بيش ‍ نيست .
پس آنچه را به طور نيلگون يافته ايم طبقه اول آسمان نخواهد بود تا كه طبقات بعدى فوق آن قرار گرفته باشد.
از آيات قرآن نسبت به مساءله آسمانها چنين استفاده مى شود كه آسمانى كه ستاره دارد، آسمان دنياست و در قرآن كريم آمده است : و لقد زينا السماء الدنيا بزينه الكواكب (346) و آسمان هاى ديگر چنين نيست و البته آن آسمانها به طور طبقات منطبق بر آسمان دنيا نيز نيست .
و غير از آسمان دنيا، آسمان هاى ديگرى نيز هست كه نمى توان آن ها را طبقات فوق قرار داد و يا آن ها را از قبيل اجرام علوى دانست ؛ زيرا اوصافى براى آن آسمانها در آيات و احاديث نقل مى شود كه امكان ندارد جرم هايى مى باشند كه بين آن ها نسبت فوقيت و تحتانيت برقرار باشد، بلكه آن ها از يك سنخ وجود ديگر غير از عالم ماده هستند.
علامه طباطبايى رحمه الله در ذيل آيه شريفه ترجمه : پس آن ها را هفت آسمان قرار داد در دو دوره و امر (دستور) هر آسمان را به آن الهام كرد و ما آسمان دنيا را به زينت ستارگان آراستيم

فقضاهن سبع سماوات فى يومين و اءوحى فى كل سماء اءمرها و زينا السماء الدنيا بمصابيح
مى فرمايد :
مراد از آسمان هاى هفت گانه اجرام علوى نيست ؛ زيرا آسمان هاى ديگر اقامتگاه ملائكه الله است و ايشان از جايگاه خويش نزول كرده و امر الهى را فرود مى آورند و در هر يك از آسمان ها سنخى از ملائكه ساكن هستند و آنان از نورى آفريده شده اند، غير از نور قابل رؤ يت ، و غذاى آن ها فقط تسبيح است (347) و يا در آيات و روايات آمده كه در آن آسمانها درهايى است كه بر روى كفار بسته است و يا از آن آسمانها رزق و روزى و بركات نازل مى شود. اين قراين جملگى به ما مى گويد كه آن آسمان ها عوالم خاصى است كه ملكوت هستى بوده و از آن ها تعبير به السموات العلى شده است ؛ بعنى عوالم ملكوتى و محل نزول قرآن و آنچه را هياءت كنونى و فضاشناسان و فيزيك دانان شناخته اند؛ يعنى آسمانى كه ستارگان و كرات در آن واقع هستند و حاكم بر نظام آنان احكام نظام هاى مادى است و غير از سلسله سماواتى است كه مركز ملائكه و يا نزول بركات و رحمت است و صفات اين سماوات غير از خصايص نظام كهكشان ها و منظومه شمسى است .
در نهج البلاغه آمده است كه اگر آسمانها در مقابل امر خداوند كه فرمود : ائتيا طوعا اوكرها جواب مثبت نمى دادند لما جعلهن موضعا لعرشه و لا مسكنا لملائكته و لا مصعدا للكلم الطيب و العمل الصالح من خلقه . (348)
امام سجاد عليه السلام در ادامه مى فرمايد : و ما بثثت ص كل واحد مشاء ساكنه و متحركه و مقيمه و شاخصه .
از دعا استفاده مى شود كه در آسمان ها ملائكه اى هستند كه مقيم و ثابت مى باشند؛ نه ساكن و يايد دانست كه بين ساكن و ثابت تفاوت وجود دارد، ساكن مى تواند به حركت درآيد ولكن ثابت اينگونه نيست ؛ پس ثابت و مقيم ، فوق عالم حركت هستند.
و در روايات و ادعيه نيز به همين مسايل اشاره شده است كه مضمون روايات چنين است فمنهم من هو ساجد اءبدا لا يقوم من سجوده ليركع و منهم من هو راكع ابدا لم ينتصب قط و منهم الصافون بالصلوه بين يدى خالقهم لا يتزايلون .
ترجمه : پس بعضى از آنان هميشه ساجد هستند و سجده را براى ركوع ترك نكنند و بعضى راكع اند هرگز از ركوع به قيام روى نياورند و بعضى در نماز در محضر خالق خود ايستاده و از اين حال منصرف نشوند.
چنان كه در نهج البلاغه خطبه اول نيز آمده است ثم فتق ما بين السموات العلى فملاهن اءطوارا من الملائكه منهم سجود لا يركعون و ركوع ينتصبون و الصافون لا يتزايلون . (349)
ترجمه : سپس در بين آسمان هاى بالا امتيازى فراهم آورد و در هر يك عده ى بسيارى از ملائكه هستند كه بعضى در سجده بوده و ركوع نكنند و برخى در ركوعند برنخيزند و يا قائم هستند هرگز منصرف نشوند.
و نيز ملائكه اى هستند كه در اين فراز از دعا از ايشان به شاخص تعبير شده ؛ يعنى از آسمان نازل شوند و كارهاى مختلفى دارند، بعضى موكل بالا بردن ارواح هستند و بعضى اعمال را مى نويسند و سپس بالا مى برند و بعضى در هنگام نماز بر مؤ منان نازل و واقف بر آن ها هستند و اعمال صالح آن ها را تحت نظر دارند و يا ارزاق و روزى مردم را نازل كنند و نمونه هايى در قرآن كريم آمده : الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكه اءلاتخافوا و لا تحزنوا (350) يا در بعضى جنگ ها ملائكه بر مسلمين نازل مى شوند و به ايشان كمك مى كردند كه در آيه شريفه قرآن مى فرمايد : پنج هزار ملائكه بر آنان نازل گرديد.
يممدكم ربكم بخمسه آلاف من الملائكه مسومين (351)
و يا فرموده : تعرج الملائكه و الروح اليه فى يوم كان مقداره خمسين الف سنه (352)
نكته دقيقى كه بايد به آن توجه نمود آن است كه هرگز نبايد ملائكه را هم چنان يك فرد انسان تصوير كرد و آنگاه اشكال نمود كه چگونه ممكن است آن ها سجود الى الابد داشته باشند و يا تسبيح دائم گويند و يا در حال قيام پيوسته و ابدى هرگز خسته نشوند؛ زيرا ملائكه موجوداتى هستند كه در تصور غالب افراد نمى گنجند و قدرت فهم واقعى آن ها را هر كس ندارد؛ زيرا آنان در منظر چشم و دسترس لمس و ساير حواس ظاهرى قرار نمى گيرند.
حال سؤ ال اين است كه اگر موجودى در دسترس حواس ما نبود آيا مى توانيم آن را انكار نماييم ؟ بايد گفت : ندانستن و نفهميدن ، هرگز مجوز انكار نيست و منكران جز ظاهر بينان نادان نيستند، چنان كه در داستان هاى اساطير و يا آثارى از قدما همانند كاشيكارى ها ديده شده كه انسانهايى را بسيار زيبا ترسيم مى كنند و با قرار دادن دو بال در دو طرف ايشان به خيال خود فرشته اى را تصوير كرده كه در حقيقت ترسيمى جز ذهنيت هاى شخصى خودشان نيست ؛ زيرا فرشته موجود خاصى است كه شكل و شمايل آن قابل تصوير نيست .
و به طور اجمال فقط مى توان گفت : ملائكه قوا و مجريان نظام خارجى عالم هستند كه از نزول وحى بر ارواح طيبه انبيا گرفته تا روييدن گياهان از زمين و باريدن باران تا امداد جهادگران و خلاصه در خرد و كلان اين جهان دخالت تمام دارند.
در تتمه اين فراز سريان نفوذ قدرت و علم و حكمت الهى را به طور جارى و سارى در سراسر هستى حاكم دانسته كه مى فرمايد : و ما علا فى الهواء و ما تحت الثرى .
خدايا آنچه در فضا شناور و يا در خاك و گل اين عالم مدفون است ، جملگى از آن توست و اين كنايه از سيطره بر هستى است كه اگر پر كاهى در جهان حركت كند و يا در دل خاك هر گونه فعل و انفعالى صورت پذيرد، چه در معادن و در كشتزارها و يا در فضا، هرگونه اتفاقى بيفتد، جملگى در سيطره ى قدرت مطلقه توست و به خواست اله واقعى عالم است كه هر طور بخواهد خلاصه شد. خلاصه آن كه قانون مندى در نظام موجودات ثابت و نيز هر حركت و سكون در نظام هستى چه در ظاهر اشيا و يا در نهاد آنان جملگى در تحت ضابطه حكيمانه و دقيقى است كه نشاءت يافته از تدبير و حكمت حضرت ربوبى جل جلاله مى باشد كه اين معنى همان سريان حكمت و عظمت اوست و قبلا به اين مساءله نيز اشاره شد كه قانون مندى هستى عبارت از رابطه هاى گوناگون موجودات است كه خداوند متعال با نظمى بسيار دقيق جهان را بر آن حسب تنظيم و تدبير فرموده و مديريت تكوينى را در دست قدرت دارد و هيچ چيز از آن قانون مندى و حاكميت نظم الهى خارج نيست .
اءصبحنا فى قبضتك ، يحوينا ملكك و سلطانك ، و تضمنا مشيتك و نتصرف عن اءمرك ، و نتقلب فى تدبيرك ، ليس لنا من الاءمر الا ما قضيت ، و لا من الخير الا ما اءعطيت . خدايا خويش را در قبضه اقتدار و سلطه تو يافته ايم و مشيت تو همواره بر ما مسلط است ، هر جنبش و جوششى كه از ما نشاءت يافته ، از امر توست و هر گونه حركت و سكونى به حكم تو و هر خير و نعمتى از توست .

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo