شهید آوینی
 
علل سكوت علی (ع)

نویسنده:علیرضا انصاری

بي‏تردید چنین سكوتی نشانگر فضایل اقیانوس بیكران علی علیه‏السلام است و كمال انسانیت و شرف آن وجود مقدس را نشان مي‏دهد. چنانچه مرحوم "كاشف الغطا" از این عمل حضرت به عنوان والاترین عمل یاد مي‏كند: "وهو اشرف ما یعلمه انسان"؛ و این والاترین علمی است كه انسانی انجام مي‏دهد.

یكی از مباحث مهم كه ضرورت دارد مورد بررسی قرار گیرد، علل سكوت امام علی علیه‏السلام در قبال خلفا است. دراین‏جا این سؤال مطرح مي‏شود كه اگر سیاست علی علیه‏السلام در مورد حكومت پذیرش آن است، پس چرا امام برای احقاقِ حقّ خود قیام نكرد؟ آیا سكوت علی علیه‏السلام در قبال خلفا بیانگر آن نیست كه سیاست آن حضرت عدم پذیرش حكومت بوده است؟

برای پاسخ به این سؤال بهتر است دیدگاه و سیره سیاسی خود امام را در خصوص علل سكوتش مورد تحلیل قرار دهیم. در اینجا به دو علت اشاره مي‏شود:

1 ـ حفظ دین اسلام
تردید نیست كه ائمه علیهم‏السلام حكومت را برای حفظ، اجرای قوانین اسلام و احقاق حق و احیاء سنت رسول خدا صلي‏الله‏علیه‏و‏آله مي‏دانستند. چنانچه امام حسین علیه‏السلام در مورد هدف قیام خود فرمود: "وانا ادعوكم الی كتاب اللّه و سنّة نبیه فانّ الّسنّة قد امیتت و انّ البدعة قداحییت..."(1)

امام علی علیه‏السلام هدف از جنگ و قیام خود را در جنگ صفین چنین بیان مي‏كند: "خدایا! تو آگاهی كه انگیزه ما برای جنگ، رغبت به زمامداری و به دست آوردن مال و منال بي‏ارزش دنیا نبود، بلكه ما مي‏خواستیم با این اقدامات نظامی، احكام و آثار فراموش شده دین تو را به صحنه برگردانیم و اصلاحات اجتماعی را انجام دهیم تا بندگان مظلوم تو امنیت داشته باشند و حدود تعطیل شده تو اجرا گردد."(2)

همان طوری كه ملاحظه شد، حفظ اسلام در فرهنگ ائمه علیهم‏السلام محور بوده و تشكیل حكومت و قیام آن‏ها در راستای حفظ اسلام است. اگر در شرایطی اسلام به واسطه قیام حفظ شود، آنان قیام كرده؛ زیرا وحشت از مرگ در فرهنگ آن‏ها راه ندارد. و اگر در مقطع زمانی دیگر، سكوت آن‏ها موجب حفظ اسلام شود، ائمه علیهم‏السلام سكوت مي‏كنند؛ اگرچه این سكوت موجب از دست دادن حقّ مسلّم آن‏ها شود. و این همان سیاست مشروع و مثبت است كه ائمه علیهم‏السلام در سیاسگذاری خود از آن تجاوز نمي‏كردند. قبل از بیان علی علیه‏السلام در خصوص سكوت آن حضرت، لازم است مختصراً اوضاع سیاسی و اجتماعی صدر اسلام را مورد تحلیل قرار دهیم. بررسی اوضاع سیاسی و اجتماعی صدر اسلام نشان مي‏دهد كه بعد از رحلت رسول اعظم صلي‏الله‏علیه‏و‏آله ، اسلام و مسلمین دچار مشكلات و بحران‏های خطرساز فراوانی شده بودند كه هركدام آن‏ها برای اسلام و مسلمین خطرات جدّی بودند. ظهور پیامبران دروغین، ارتداد و اختلافات شدید بین مسلمین را مي‏توان از جمله آن‏ها ذكر كرد.(3)

ابن هشام مي‏نویسد: "چون پیامبر صلي‏الله‏علیه‏و‏آله وفات یافت و بلا و مصیبت برمسلمین بزرگ شد، یهودیان سربرافراشته و مسیحیان خوشحالی كردند، اهل نفاق از دین برگشته و اعراب مي‏خواستند مرتد شوند، اهل مكه مي‏خواستند مجدداً بت پرستی كرده و دین پیامبر صلي‏الله‏علیه‏و‏آله را منسوخ نمایند."(4)

درچنین شرایطی است كه علی علیه‏السلام درخصوص علت سكوت خود فرمود: "فامسكت یدی حتی رأیت راجعة‏الناس قد رجعت عن الاسلام یدعون الی محق دین محمد صلي‏الله‏علیه‏و‏آله فخشیت ان لم انصر الاسلام و اهله اری فیه ثلماً او هدماً تكون المصیبة به اعظم من فوت ولایتكم انما هی متناع ایام قلائل..."(5)

دست نگه داشتم تا این كه دیدم گروهی از مردم از اسلام برگشتند(مرتد شدند.) و مردم را به محو دین محمد صلي‏الله‏علیه‏و‏آله دعوت مي‏كنند؛ ترسیدم كه اگر در این لحظات حساس، اسلام و مسلمین را یاری نكنم، خرابی و یا شكافی در اسلام خواهم دید كه مصیبت آن بر من از مصیبت از دست رفتن چند روزه خلافت بیشتر است.
و یا درجای دیگر آن حضرت فرمود: "در اندیشه فرو رفتم كه میان دو راه كدام را برگزینم؟ آیا با كوته دستی قیام كنم و یا بر تاریكی كور صبركنم كه به سبب آن بزرگسالان فرتوت مي‏شود؟ و تازه سال پیر مي‏گردد و مؤمن در تلاش سخت تا آخرین نفس واقع مي‏شود. دیدم صبر برهمین حالت طاقت فرسا، عاقلانه‏تر است. پس صبر كردم در حالی كه خاری در چشم و استخوانی در گلویم بود."(6)

استاد شهید مطهری به نقل از ابن ابي‏الحدید، مي‏نویسد: "روزی فاطمه علیها‏السلام علی علیه‏السلام را دعوت به قیام مي‏كرد. در همین حال فریاد مؤذّن بلند شد كه: "اشهد انّ محمّداً رسول اللّه صلي‏الله‏علیه‏و‏آله ." علی علیه‏السلام به زهرا علیها‏السلام فرمود: آیا دوست داری این فریاد خاموش شود؟ فرمود: نه. فرمود: سخن من جز این نیست."(7)

2 ـ اتحاد اسلامی
وحدت و اتحاد جهان اسلام یكی از مصالح عمده مسلمانان است كه در فرهنگ اسلام به آن اهمیت خاصی داده شده است. چنان چه قرآن از وحدت اسلامی به عنوان نعمت الهی یاد نموده(8) و اختلافات غیر منطقی را در ردیف عذاب الهی بیان كرده است.(9) اتحاد مسلمانان یكی از بزرگ‏ترین آمال و آرزوهای منادی وحدت، علی علیه‏السلام بود. آن حضرت فرمود: "والزموا السواد الاعظم فان یداللّه مع الجماعة و ایاكم و الفرقة فان الشاذّ من الناس للشیطان كما ان الشاذ من الغنم للذئب الا من دعا الی هذاالشعار فاقتلوه و لوكانت تحت عمامتی هذه."(10)

براساس اهمیت وحدت اسلامی است كه علی علیه‏السلام یكی از علل سكوت خود را حفظ وحدت بیان كرده است. چنان چه آن حضرت در جواب ابوسفیان ـ بعد از تشكیل شورای سقیفه كه تحت حمایت از علی علیه‏السلام مي‏خواست فتنه به پا كند.ـ فرمود: "ایهاالناس شقّوا امواج الفتن بسفن النّجاة و عرّجوا عن طریق المنافرة و ضعوا عن تیجان المفاجرة"(11)

ای مردم! امواج كوه پیكر فتنه‏ها را با كشتي‏های نجات (علم، اتحاد و ایمان) بشكافید از راه اختلاف و پراكندگی دوری گزینید و نشانه‏های تفاخر بر یكدیگر را از سربرزمین نهید.
و یا آن حضرت پس از انتخاب عثمان فرمود: "شما خود مي‏دانید من از همه برای خلافت شایسته ترم. به خدا قسم! مادامی كه كار مسلمین رو به راه باشد و تنها بر من جور و جفا شده باشد، مخالفتی نخواهیم كرد." همچنین آن حضرت فرمود: "وایم اللّه لولا مخافة الفرقة بین المسلمین و ان یعود الكفر و یبور الدین لكنا غیر ما كنالهم علیه."(12)

به خدا سوگند! اگر ترس وقوع تفرقه میان مسلمانان و بازگشت كفر و تباهی دین نبود، رفتار ما با آن‏ها طوری دیگر بود.

همان طوری كه ملاحظه فرمودید، سكوت علی علیه‏السلام در قبال خلفا و حتی همكاری آن حضرت در برخی از موارد با آن‏ها، براساس مصالح اسلام و مسلمین بوده است. اتخاذ چنین سیاست از سوی علی علیه‏السلام در آن شرایط و مقطع زمانی استراتژی معقول، منطقی و حكیمانه بود. به دلیل این كه با توجه به موقعیت سیاسی و اجتماعی خاصی كه علی علیه‏السلام درمیان مسلمانان داشت، قیام او موجب خونریزی بین مسلمین شده، خطرات جدی برای اسلام بود. كسی كه خود حافظ اسلام است، چگونه امكان دارد، خود خطر و عامل تهدید برای اسلام باشد؟ از سوی دیگر اگر امام علیه‏السلام قیام مي‏كرد، برخی تصور مي‏كردند كه علی علیه‏السلام برای رسیدن به قدرت، حتی مصالح اسلام و مسلمین را نادیده گرفته است.

سكوت علی علیه‏السلام نه به آن معنا است كه آن حضرت ازحق خود دفاع نكرده و در صدد پذیرش حكومت نبوده است. زیرا آن حضرت بارها از حق خود دفاع نمود و از سوی دیگر خود علی علیه‏السلام به قول شهید مطهری از این سكوت به تلخی یاد نموده و آن را جانكاه مي‏داند. چنانچه آن حضرت فرمود: "واغضیت علی القذی و شربت علی الشجی و صبرت علی اخذالظم و علی امر من العلقم."(13)

خار در چشم بود و چشم‏ها برهم نهادم، استخوان در گلویم گیر كرده بود و نوشیدم، گلویم فشرده مي‏شد و تلخ‏تر از حنظل در كامم ریخته بود و صبر كردم.

بي‏تردید چنین سكوتی نشانگر فضایل اقیانوس بیكران علی علیه‏السلام است و كمال انسانیت و شرف آن وجود مقدس را نشان مي‏دهد. چنانچه مرحوم "كاشف الغطا" از این عمل حضرت به عنوان والاترین عمل یاد مي‏كند: "وهو اشرف ما یعلمه انسان"؛ و این والاترین علمی است كه انسانی انجام مي‏دهد. سكوت علی علیه‏السلام بدان معنا نیست كه علی علیه‏السلام از مرگ مي‏ترسد، به دلیل این كه این علی علیه‏السلام همان علی است كه خود در باره اشتیاقش به مرگ فرمود: "واللّه لابن ابیطالب آنس بالموت من الطفل بثدی امّه"(14)

استاد جعفر سبحانی در خصوص علل سكوت علی علیه‏السلام مي‏فرماید: "اینها بعضی از علل امیرمؤمنان علی علیه‏السلام بود كه به سبب حفظ اساس اسلام، دست از حق خود كشید و بیست و پنج سال جرعه‏های تلخ‏تر از زهر نوشید."(15)

خاتمه
نتایجی كه مي‏توان از مباحث گذشته گرفت، بدین شرح است:
1 ـ نكوهش حكومت از سوی امام علی علیه‏السلام بدان معنا نیست كه آن حضرت رابطه دین و سیاست را قبول نداشته است.
2 ـ نكوهش حكومت از سوی امام علی علیه‏السلام ناظر به حكومتی است كه حاكمان آن عصر از آن به عنوان هدف استفاده مي‏كردند و ستایش امام از حكومت ناظر به حكومتی است كه امانت و مسؤولیت الهی است. بنابراین بین نكوهش حكومت از سوی امام و ستایش حكومت از سوی او تنافی نیست.
3 ـ امام علی علیه‏السلام در صدد تشكیل حكومت بوده است، زیرا حكومت حق و وظیفه او مي‏باشد. گرچه حكومت در فرهنگ او هدف نبوده بلكه ابزاری است برای پیاده كردن قوانین اسلامی و احقاق حق...
4 ـ صداقت و صراحت در سیاست امام علی علیه‏السلام سبب شده است كه برخی تصور كنند، آن حضرت در صدد تشكیل حكومت نبوده است.

پاورقیها:
1 ـ تاریخ طبری، ج 4، ص 266.
2 ـ نهج البلاغه، فیض، خطبه، 131.
3 ـ ر.ك: تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 107.
4 ـ سیره ابن هشام، ج 4، ص 316.
5 ـ نهج البلاغه، نامه 62، بااقتباس از: سیری در نهج البلاغه، ص 182.
6 ـ همان، خطبه 2.
7 ـ سیری در نهج البلاغه، ص 184.
8 ـ آل عمران، آیه 103.
9 ـ انعام، آیه 152.
10 ـ نهج البلاغه، خطبه 12.
11 ـ همان، خطبه 5.
13 ـ مستدرك نهج البلاغه، پاورقی ص 120، با اقتباس از مشعل اتحاد، ص 21.
12 ـ همان، خطبه 119.
14 ـ نهج البلاغه، خطبه 5.
15 ـ فروغ ولایت، ص 173.

منبع:نشریه فرهنگ كوثر ، شماره 47

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo