شهید آوینی
تربيت فكر و انديشه از ديدگاه نهج‏البلاغه
انديشه خلاّق

انواع تفكّر
ممكن است تفكر و انديشيدن در زندگى آدمى به چند صورت تحقق پذيرد:

1. يك نوع تفكر ساده و ساده‏انگارانه كه صاحب انديشه، خود را با افكار ماليخوليائى، دور از واقع انگارد و از كاهى، كوهى سازد كه مثلاً فردى عادى، خود را دانشمندى بزرگ تصور نمايد كه خيالى بيش نيست.

2. نوع ديگر، تفكر و انديشيدن، تفكر كاربردى است كه صاحب انديشه را تنها در حل مسائل و مشكلات روزمره كمك نمايد.

3. نوع سوم تفكرى است توجيه‏گرانه كه آدمى خود را در برابر كارهاى انفعالى و احيانا تجاوزكارانه خود، توجيه نمايد و به تعبير قرآن كريم، با عذر تراشى وجدان خود را كلاه گذاشته و قانع سازد.

«إنّ الإنسانَ عَلى نَفْسِهِ بَصيِرَةٌ وَ لَوْ أَلْقى مَعاذِيرَهُ».

4. و نوع چهارم، تفكر خلاق و توليد كننده‏اى است كه هدفش حل مشكلات بزرگ و پيچيده مى‏باشد و چنين انديشه‏هائى است كه به ابتكار و تحول مى‏انجامد!

البته طبيعى است كه تحول ملتها و تحول جامعه‏ها، تنها در پرتو چنين انديشه‏هاى خلاق و آفريننده، تضمين شده است و رمز تكامل بشرى و تحول اجتماعى همين بوده است و بس.

تحليل انديشه خلاّق
طبيعى است، آن تفكرى مى‏تواند خلاق و سازنده باشد كه مشكل‏ترين مسأله انسان را كه براى او عارض مى‏شود، حل كند و راه حل نشان دهد.

و دقيقا اين نوع تفكر است كه مورد عنايت مربيان و روانشناسان قرار گرفته است و از اين نظر مورد توجه و عنايت امام على عليه‏السلام هم مى‏باشد.

روشهائى كه از طرف دانشمندان علوم تربيتى در اين زمينه ارائه شده است، حائز اهميّت است. معروفترين شخصيت علمى و تربيتى، جان ديوئى dewey واليس Wallas و همچنين علامه شيخ محمد رضا مظفّر در «منطق صورى» به اين روش اشاره كرده‏اند.

نظريه جان ديوئى
جان ديوئى، تفكر خلاق را در عملكرد تحليلى آن به پنج مرحله تقسيم كرده است:

1. احساس به وجود مشكل.

2. مشخص كردن مشكل و تعيين حدود و تحليل اجزاى آن.

3. گردآورى معلومات از ابعاد مختلف كه مربوط به مشكل است.

4. طرح چند فرضيه و از مجموع معلومات گردآورى شده كه در حل مشكل دخالت دارند.

5. آزمايش فرضيات، يكى بعد از ديگرى و اثبات يكى از آنها كه بتواند پاسخگوى حل كامل مسأله و مشكل باشد.

6. تكرار تجربه موفق به تعداد زياد و در نتيجه استنتاج قاعده عمومى از تجربه‏ها(1).


ديدگاه علامه مظفّر

استاد علامه شيخ محمد رضا مظفر در «منطق صورى» خود، اين روش را طرح كرده و آن را بمانند جان ديوئى در پنج مرحله خلاصه مى‏كند:

1. مواجهه و رو در روئى با مجهول و مشكل.

2. شناخت نوع مجهول.

3. حركت ذهن از مجهول به طرف معلومات موجود پيش ذهن (حركت رونده).

4. گردش ذهن در ميان معلومات موجود و پيدا كردن معلومات مناسب با حل مجهول (حركت دائره‏اى).

5. گردش ذهن در مرحله سوم از معلومات مناسب كه بتواند مجهول را حل نمايد (حركت بازگردى)(2).

اما واليس Wallas در تحليل انديشه خلاق، چهار مرحله بيشتر پيشنهاد نمى‏كند:

1. زمينه سازى؛ 2. پرورش دادن؛ 3. جوشش و انفجار؛ 4. آزمايش و نقد.

1. در مرحله اول، متفكر، مجهول و مشكل را تعيين و تبيين مى‏كند و آن را به عناصر تشكيل دهنده‏اش تجزيه مى‏نمايد.

2. توجه به موضوع، توجهى عميق، و با جمع‏آورى اطلاعاتى كه ديگران در اين زمينه، انجام داده‏اند [بررسى بحثهاى مربوطه].

برخى بر آنند كه متفكران در اين مرحله، به انديشه خلاق و اجتهادى خود ضرر مى‏رسانند و مجبور مى‏شوند كه به تقليد و اقتباس، روى آورند.

در حالى كه حقيقت آن است كه انديشه خلاق، اجتهاد از ذخائر و اندوخته‏هاى ديگران استفاده مى‏كند و خود را تقويت مى‏نمايد(3).

دقيقا امام على عليه‏السلام در بيان خود، به اين نكته اشاره مى‏كند: «خُذ بما مَضى عليه الأوَّلُونَ مِن آبائكَ و الصالِحُونَ مِن أهلِ بيتكَ فانّهم لَم يَدعُوا أَن نَظرُوا إلى أنفُسهِم كما أَنتَ ناظرٌ و فكّروا كما أنتَ مُفكّر»(4).
«بر آنچه بر تو واجب داشته، بسنده كردن و رفتن به راهى كه پدرانت پيمودند و پارسايان خاندانت بر آن راه بودند. چه آنان از نگريستن در كار خويشتن باز نايستادند چنانكه تو مى‏نگرى و نه از انديشيدن چنانكه تو مى‏انديشى».

در مرحله پرورش، تحليل و تجزيه به عناصر تشكيل دهنده، پايان مى‏يابد و هر چقدر مشكلات و مجهولات، دشوار باشد، نياز به وقت بيشتر و تأمّل بيشتر و زيادتر است. لذا بهتر است متفكر در حل مشكلات و مجهولات تأنّى و درنگ و تأمل نمايد و با آگاهى كامل و ادراك تمام، مورد و موضوع را بررسى كند تا به حل تفصيلى و نتيجه مطلوب برسد.

3. در مرحله جوشش، و حل مشكل و نتيجه مطلوب از مقدمات موجود، سر مى‏زند و مى‏جوشد و گاهى اين جوشش «اتفاقى» و بى‏مقدمه، ممكن مى‏شود. و به او الهام مى‏گردد.

4. سرانجام متفكر به نتيجه مى‏رسد و آزمايشش را شروع مى‏كند. حالا آزمايش، چه اثبات نمايد يا نتيجه منفى دهد.

امام على عليه‏السلام اين چهار مرحله و نكات حساس اين روشها را در بيان خود جمع كرده و مى‏فرمايد: «فَإنْ أَبَتْ نفسَك أن تقبَل ذلك دُونَ أَن تعلمَ كما علِمُوا فَلْيَكُنْ طلبُكَ بتفهم و تعلم لا بتورط الشبهاتِ و ترك كلّ شائبَةٍ أو لجتك فِي شبهة أو اسلَمَتك إلى ضلالَةٍ أيْقَنْتَ أَن قد صقا قلبكَ فَخَشَعَ و تَمَّ رأيك فاجتَمَعَ و كان همّتك فى ذلك همّا واحدا فانظُر فما فسَّرتُ لك»(5).
«اگر نفس تو پذيرفتن چنين نتواند و خواهد چنانكه آنان دانستند، بداند پس بكوش تا جستجوى تو از روى دريافتن، دانستن باشد نه به شبهه‏ها در افتادن و جدال را بالا بردن و آنچه تو را به شبهه‏اى دچار سازد يا به گمراهى‏ات در اندازد، واگذارى و چون يقين كردى، دلت روشن شد و ترسيد و انديشه‏ات فراهم شد و به كمال رسيد و هم تو بر يك چيز مقصور گرديد، در آنچه برايت روشن ساختم بنگر».

چند نكته تربيتى
اينك براى زمينه‏سازى و برنامه‏ريزى تربيتى، به چند نكته تربيتى اشاره مى‏كنيم:

1. ايجاد فضاى تربيتى مؤثّر براى انديشه خلاّق.

اگر جامعه اسلامى بخواهد راه تربيتى امام على عليه‏السلام را در پيش گيرد، بايد فضاى اجتماعى تربيتى و فرهنگى را براى پرورش انديشه خلاق در نسل نوخاسته فراهم نمايد و به آنها بفهماند كه اگر ملتى بخواهد، ملتى متكى به خود، مستقل باشد، بايد در جامعه انديشه خلاّق و توليدگر، به وجود آيد و آحاد ملّت، نظر مستقل و آگاهانه نسبت به موضوعات اجتماعى داشته باشد.

امام على عليه‏السلام به مالك اشتر فرماندار خود در مصر نوشت:

«و أَكثِرْ مِن مدارِسَةِ العُلماء و مُناقِشَةِ الحُكماء فى تثبيتِ ما صلَحَ عليه أَمْرُ بلادِكَ و اِقامَةِ ما استقامَ به النّاس قبلكَ»(6).

«با دانشمندان فراوان گفتگو كن و با حكيمان فراوان سخن در ميان نِه. در آنچه كار شهرهايت را استوار سازد و نظمى را كه مردم پيش از تو بر آن بوده‏اند، برقرار».

ايجاد همايشهاى علمى
مجالست و همنشينى با دانشمندان و برپائى همايشهاى علمى و طرح مسائل دقيق اجتماعى، فرهنگى، انگيزه مهمى براى تحريك انديشه‏ها و توليد تفكر خلاّق است و مباحثه و مناقشه با حكيمان و انديشه‏ورزان صاحب‏نظر، راه ديگرى است كه ممكن است از راه «نقد و بررسى» انديشه‏ها، تقويت «عقلانيت» پديد آيد.

استفاده از تجربه ديگران
استفاده از تجربه ديگران و بهره‏گيرى از اندوخته و تجارب ملل ديگر، راه ديگرى است در پرورش انديشه خلاّق مؤثر است. چنانچه در پيشرفت تمدنها و ايجاد تحولات اجتماعى چنين عاملى به‏طور مشهود مى‏باشد.

امام على عليه‏السلام باز به مالك مى‏گويد:

«و الواجِبُ عليك أَنْ تتذَكَّر ما مَضى لِمَن تقدمك من حكومةٍ عادلةٍ أوْ سُنة فاضِلَةٍ أَو أَثر عن نبيّنا أو فريضةٍ فى كتابِ اللّه فتقتدى بما شاهَدْتَ مما علمنا به فيها و تجتهد لنفسك فى اتّباع ما عَهِدْتَ إليك».(7).

«و بر تو واجب است به خاطر داشتن آنچه بر واليان، پيش از تو رفته است از حكومت عدلى كه كرده‏اند و سنت نيكوئى كه نهاده‏اند، يا اثرى كه از پيامبر ما بجاست، و يا واجبى كه در كتاب خدا است، پس اقتداء كنى بدانچه ديدى ما بدان رفتار كرديم و بكوشى در پيروى آنچه در اين عهدنامه بر عهده تو نهادم».

3. تأنّى و درنگ در اصدار حكم
تأنّى و درنگ و عجله نكردن در صدور حكم يك اثر تربيتى ديگرى دارد كه از اين فرمان به دست مى‏آيد.

مربّى و متفكر، لازم است كه همواره با تأمل و درنگ، مسائل را دنبال كند و از داورى عجولانه بپرهيزد و از هرگونه عجله و تسريع بى‏مورد، اجتناب ورزد.

امام مى‏گويد: «ايّاك بالعجلة بالأمور قَبْل اَوانِها اَوْ التسقط فيها عند امكانها او اللجاجة فيها إذا تنكرت عنها اذا استوضَحْت فَضعْ كلّ اَمْرٍ موضِعَهُ وَ اوقِع كُل اَمر موقَعَهُ(8)».
«بپرهيز از شتاب در كارهائى كه هنگام انجام آن نرسيده يا سستى در آن چون انجامش ممكن گرديده يا ستيزيدن در كارهائى كه راه راست در آن ناپايدار است يا سستى ورزيدن آنگاه كه آشكار است. پس هرچيز را جاى آن بدار و هر كارى را به هنگام آن بگذار».

تربيت انديشه خلاّق و توليدگر، رمز پيشرفت عقل و راه رسيدن به «توسعه» است آنجا كه ترجمه و تقليد است و تفكر و انديشيدن تنها تلاش در فهميدن. محتوا و انديشه ديگر خلاصه مى‏شود، هرگز پيشرفتى حاصل نمى‏گردد.

اگر روزى، روزگارى، طرح تدريس «فقه مقارن» «فقه تطبيقى» مطرح بود. و اين روش خلاقيت و توليدگرى علمى و فقهى را در زمينه مذاهب و مكاتب ديگرى ايجاب مى‏كرد، و باب اجتهاد آزاد را روى متفكران و انديشمندان مى‏گشود. قطعا اين روش «درسهاى تطبيقى» در ديگر زمينه‏ها نيز بمانند فلسفه، حقوق، اقتصاد، علوم انسانى نيز راه‏گشا مى‏شد. و آفاق جديدى روى دانشمندان حوزوى باز مى‏كرد!. قطعا نتايج بهترى از مباحث اسلامى عايد مى‏گردد. چنانچه مرحوم آيت الله شهيد صدر اين روش را در كتاب «اقتصادنا» به كار برده و ديديم كه چقدر نتايج ارزنده‏اى حاصل گرديد. طرح فرضيه و تئورى «طرح مسائل فقهى در حوزه رفتار فردى و نه جمعى» يكى از نتايج مثبت و بحثهاى تطبيقى بود.

و شهيد صدر چنان ترسيم كرد كه ضرورت دارد عالمان ما، بر مبناى رفتار اجتماعى انسانها و مسلمانها، اجتهاد را پياده نمايند و قطعا نتيجه ديگرى به دست خواهند آورد.

شاهد زنده ديگر اين باب «تدريس تطبيقى» پيشنهادى است كه استاد علامه سبحانى در خاطرات خود و در كنگره مراكش مطرح كرده است كه در شماره‏هاى پيشين مجله مكتب اسلام، چاپ شده و استاد با تبحر كامل خود اين نظريه عالمانه را در جمع دانشمندان مسلمان در مراكش مطرح ساخته كه نظر اكثريت حاضران را جلب كرده است.

پي نوشت ها
1. جان ديوئى «اخلاق و شخصيت» ص 184 - 180 و با تلخيص: ترجمه مشفق همدانى، چ دوم، انتشارات فرانكلين، (انقلاب اسلامى امروز)، 1329.

2. علامه شيخ محمد رضا مظفر، المنطق، ص 24، چ3، مطبعة النعمان، نجف 1388هـ ق.

3. به نقل از «نهج‏التربية عندالإمام على عليه‏السلام »، ص 93، دارالكتاب العربى، بيروت 1379.

4. امام على عليه‏السلام نهج‏البلاغه، ص 298، ترجمه دكتر شهيدى.

5. همان، ص 299.

6. نهج‏البلاغه، ص 328.

7. نهج‏البلاغه، ص 341.

8. نهج‏البلاغه، ص340.

نويسنده:سيد محمد ثقفى
منبع:نشريه ‏درسهايى از مكتب اسلام ، شماره 10

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo