بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

مطهري و حکومت مطلقه

1- انديشه سياسي اسلام در دوران معاصر گرچه تاملات مبارکي را در آثار بيدارگران بزرگ اسلامي، در کارنامه خود دارد اما تا رسيدن به مستوايي که بتوان بر آن نام " تاسيس سر مشقي نو در فلسفه سياسي در دوران جديد" نهاد راه درازي در پيش است. در اين مسير تاملات بزرگاني چون استاد شهيد مطهري ره توشه نيل بدان سر مشق خواهد بود.

2- از مقام رهبري بدين مضمون نقل شده است که " آثار مطهري زيربناي ايدئولوژيک نظام جمهوري اسلامي است". در سالهاي بعد از انقلاب از تريبونهاي رسمي از مطهري بسيار سخن گفته و در برگزاري همايشهاي ريز و درشت ملي و جهاني براي او چيزي فروگذار نشده است. اما اين که سامان سياسي بالفعل تا چه حد واقعا مضمون و شيوه کار مطهري را پيشه کرده، به جد قابل تامل است. بازخواني مجدد آثار مشخص استاد شهيد مطهري مي تواند افق پاسخ بدين پرسش را روشن نمايد.

3- آنچنانکه از فحواي کلام استاد شهيد، در فراز ذيل پيداست، ايشان نفي حکومت مطلقه را نه بر مباني مدرن (يا متجددانه) بلکه بر اعتقاد به خداي يگانه استوار ساخته اند.
مبناي ايشان، حتي پرسش مدرن قانونيت يا به تعبير شايع مشروعيت(legitimacy) هم نيست و اين خود نشان دهنده آن است که برخلاف آنچه نظريه پردازان و مبلغين تجدد گرا طي سالهاي اخير شايع کرده اند؛ راه چالش ما با جباريت و استبداد، راهي است پرامکان! يعني لازم نيست براي چالش با استبداد و مطلق العنان انگاشتن حکومت الزاما در ذيل سرمشق مدرنيته(تجدد) قرارگيريم.

"در تاريخ فلسفه سياسي مي خوانيم که آنگاه که مفاهيم خاص اجتماعي و سياسي در غرب مطرح شد و مساله حقوق طبيعي و مخصوصا حق حاکميت ملي به ميان آمد و عده اي طرفدار استبداد سياسي شدند و براي توده مردم در مقابل حکمران حقي قائل نشدند و تنها چيزي که براي مردم در مقابل حکمران قائل شدند وظيفه و تکليف بود، اين عده در استدلالهاي خود براي اينکه پشتوانه اي براي نظريات سياسي استبدادمابانه خود پيداکنند، به مساله خدا چسبيدند و مدعي شدند که حکمران در مقابل مردم مسئول نيست، بلکه او فقط در برابر خدا مسئول است، ولي مردم در مقابل حکمران مسئول اند و وظيفه دارند.

مردم حق ندارند حکمران را بازخواست کنند که چرا چنين و چنان کرده اي؟ و يا برايش وظيفه معين کنند که چنين و چنان کن؛ فقط خداست که مي تواند او را مورد پرسش و بازخواست قرار دهد.

مردم حقي در برابر حکمران ندارند، ولي حکمران حقوقي دارد که مردم بايد ادا کنند.از اين رو طبعا در افکار و انديشه ها نوعي ملازمه و ارتباط تصنعي به وجود آمد ميان اعتقاد به خدا از يک طرف، و اعتقاد به لزوم تسليم در برابر حکمران و سلب حق هرگونه مداخله اي در برابر کسي که خدا او را براي رعايت و نگهباني مردم برگزيده است و او را فقط در مقابل خود مسئول ساخته است از طرف ديگر. و همچنين قهرا ملازمه بوجود آمد ميان حق حاکميت ملي از يک طرف، و بي خدايي از طرف ديگر. و همچنين قهرا ملازمه بوجود آمد ميان حق حاکميت ملي از يک طرف، و بي خدايي از طرف ديگر.از نظر فلسفه اجتماعي اسلامي، نه تنها نتيجه اعتقاد به خدا پذيرش حکومت مطلقه افراد نيست و حاکم در مقابل مردم مسئوليت دارد، بلکه از نظر اين فلسفه، تنها اعتقاد به خداست که حاکم را در مقابل اجتماع مسئول مي سازد و افراد را ذي حق مي کند و استيفاي حقوق را يک وظيفه لازم شرعي معرفي مي کند."

اميرالمومنين پيشواي سياسي و اجتماعي و امام معصوم و برگزيده حضرت حق درگيرودار صفين با مردم سخن گفت و فرمود:حق تعالي با حکومت من بر شما براي من حقي بر شما قرارداده است و شما را همان اندازه حق بر عهده من است که مرا بر عهده شماست.

حق همواره دو طرفي است؛کسي را بر ديگري حقي نيست مگر اينکه آن ديگري را هم بر او حقي نيست مگر اينکه آن ديگري را هم بر او حقي است. و اگر کسي باشد که بر ديگران حق دارد و ديگران بر او حقي ندارند، او تنها خداست و آفريدگانش را چنين مزيتي نيست، زيرا او بر بندگانش توانايي و قدرت دارد و قضاي گوناگون او جز بر عدالت جاري نمي گردد. "يعني حق، متبادل است؛ هر کس از آن بهره مند شد، مسئوليتي در مقابل خواهد داشت."(1)پي نوشت:1- علل گرايش به ماديگري، استاد شهيد مطهري


   

        

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved