شرايط عقد
٢٣٧٠ عقد ازدواج چند شرط دارد: اول: آنکه به عربى صحيح خوانده شود به
احتياط واجب، و اگر خود مرد و زن نتوانند صيغه را به عربى صحيح بخوانند بههر لفظى
که صيغه را بخوانند صحيح است و لازم هم نيست که وکيل بگيرند اما بايد لفظى بگويند
که معنى "زوجت و قبلت" را بفهماند. دوم: مرد و زن يا وکيل آنها که صيغه را مىخوانند
قصد انشاء داشته باشند يعنى اگر خود مرد و زن صيغه را مىخوانند، زن به گفتن «زوجتک
نفسى» قصدش اين باشد که خود را زن او قرار دهد و مرد به گفتن «قبلت التزويج» زن
بودن او را براى خود قبول نمايد، و اگر وکيل مرد و زن صيغه را مىخوانند، به گفتن «زوجت
و قبلت» قصدشان اين باشد که مرد و زنى آنان را وکيل کردهاند، زن و شوهر شوند. سوم:
کسى که صيغه را مىخواند بالغ و عاقل باشد، جه براى خودش بخواند يا از طرف ديگرى
وکيل شده باشد. چهارم: اگر وکيل زن و شوهر يا ولى آنها صيغه را مىخوانند، در عقد،
زن و شوهر را معين کنند مثلا اسم آنها را ببرند يا به آنها اشاره نمايند. پس کسى که
چند دختر دارد، اگر به مردى بگويد زوجتک احدى بناتى (يعنى زن تو نمودم يکى از
دخترانم را) و او بگويد بلتيعنى قبول کردم، جون در موقع عقد، دختر را معين نکردهاند
عقد باطل است. پنجم: زن و مرد به ازدواج راضى باشند، ولى اگر زن ظاهرا به کراهت اذن
دهد و معلوم باشد قلبا راضى است عقد صحيح است.
٢٣٧١ اگر در عقد يک حرف غلط خوانده شود که معنى آن را عوض
کند عقد
باطل است.
٢٣٧٢ کسى که دستور زبان عربى را نمىداند، اگر قرائتش صحيح باشد و
معناى هر کلمه از عقد را جداگانه بداند و از هر لفظى معناى آن را قصد نمايد،مىتواند
عقد را بخواند.
٢٣٧٣ اگر زنى را براى مردى بدون اجازه آنان عقد کنند و بعدا زن و مرد
بگويندبه آن عقد راضى هستيم عقد صحيح است.
٢٣٧٤ اگر زن و مرد يا يکى از آن دو را به ازدواج مجبور نمايند و بعد
از خواندن عقد راضى شوند و بگويند به آن عقد راضى هستيم، عقد صحيح است.
٢٣٧٥ پدر و جد پدرى مىتوانند براى فرزند نابالغ يا ديوانه خود
که به
حال ديوانگى بالغ شده است ازدواج کنند و بعد از آن که طفل بالغ شد يا ديوانه عاقل
گرديد، اگر ازدواجى که براى او کردهاند مفسدهاى نداشته، نمىتواند آن را بههم
بزند و اگر مفسدهاى داشته، مىتواند آن را به هم بزند.
٢٣٧٦ دخترى که به حد بلوغ رسيده و رشيده استيعنى مصلحتخود را تشخيص
مىدهد اگر بخواهد شوهر کند، چنانچه باکره باشد، بايد از پدر يا جد پدرى خود اجازه
بگيرد، و اجازه مادر و برادر لازم نيست.
٢٣٧٧ اگر پدر و جد پدرى غايب باشند، به طورى که نشود از آنان اذن گرفت
و دختر هم احتياج به شوهر کردن داشته باشد لازم نيست از پدر و جد پدرى اجازه بگيرند
و نيز اگر دختر باکره باشد در صورتى که بکارتش به واسطه شوهر کردن از بين رفته باشد،
اجازه پدر و جد لازم نيست. ولى اگر به واسطه وطى به شبهه يا از زنا از بين رفته
باشد، احتياط مستحب آن است که اجازه بگيرند.
٢٣٧٨ اگر پدر يا جد پدرى براى پسر نابالغ خود زن بگيرد، پسر- بعد از
رسيدن به سن قابل براى تمتع گرفتن - بايد خرج زن را در صورتى که از او تمکين داشته
باشد بدهد.
٢٣٧٩ اگر پدر يا جد پدرى براى پسر نابالغ خود، زن بگيرد، چنانچه پسر
در موقع عقد مالى داشته، مديون مهر زن است، و اگر در موقع عقد مالى نداشته، پدر يا
جد او بايد مهر زن را بدهند.
عدهاى از زنها که ازدواج با آنان حرام است
٢٣٨٤ ازدواج با زنهايى که مثل مادر و خواهر و مادر زن با انسان محرم
هستند حرام است.
٢٣٨٥ اگر کسى زنى را براى خود عقد نمايد، اگر چه با او نزديکى نکند،
مادر و مادر مادر آن زن و مادر پدر او هر چه بالا روند به آن مرد محرم مىشوند.
٢٣٨٦ اگر زنى را عقد کند و با او نزديکى نمايد، دختر و نوه دخترى و
پسرى آن زن هر چه پايين روند، چه در وقت عقد باشند يا بعدا به دنيا بيايند، به آن
مرد محرم مىشوند.
٢٣٨٧ اگر با زنى که براى خود عقد کرده نزديکى هم نکرده باشد، تا وقتى
که آن زن در عقد او است نمىتواند با دختر او ازدواج کند.
٢٣٨٨ عمه و خاله پدر و عمه و خاله پدر پدر، و عمه و خاله مادر و عمه و
خاله مادر مادر، هر چه بالا روند به انسان محرمند.
٢٣٨٩ پدر و جد شوهر، هر چه بالا روند، و پسر و نوه پسرى و دخترى او هر
چه پايين آيند چه در موقع عقد باشند، يا بعدا به دنيا بيايند به زن او محرم هستند.
٢٣٩٠ اگر زنى را براى خود عقد کند، دائمه باشد، يا صيغه تا وقتى
که آن
زن در عقد او است نمىتواند با خواهر آن زن ازدواج نمايد.
٢٣٩١ اگر زن خود را به ترتيبى که در کتاب طلاق گفته مىشود طلاق رجعى
دهد، در بين عده نمىتواند خواهر او را عقد نمايد ، بلکه در عده طلاق بائن هم که
بعدا بيان مىشود، احتياط مستحب آن است که از ازدواج با خواهر او خوددارى نمايد.
٢٣٩٢ انسان نمىتواند بدون اجازه زن خود با خواهر زاده و برادر زاده
او ازدواج کند ولى اگر بدون اجازه زنش آنان را عقد نمايد و بعدا زن بگويد به آن عقد
راضى هستم اشکال ندارد.
٢٣٩٣ اگر زن بفهمد شوهرش برادر زاده يا خواهر زاده او را عقد
کرده و
حرفى نزد، چنانچه بعدا رضايت ندهد عقد آنان باطل است، بلکه اگر از حرف نزدنش معلوم
باشد که باطنا راضى بوده احتياط واجب آن است که شوهرش از برادرزاده او جدا شود، مگر
آنکه اجازه دهد.
٢٣٩٤ اگر انسان پيش از آنکه دختر عمه يا دختر خاله خود را بگيرد با
مادر آنان زنا کند، ديگر نمىتواند با آنان ازدواج نمايد.
٢٣٩٥ اگر با دختر عمه يا دختر خاله خود ازدواج نمايد و پيش از آن
که
با آنان نزديکى کند با مادرشان زنا نمايد عقد آنان اشکال ندارد.
٢٣٩٦ اگر با زنى غير از عمه و خاله خود زنا کند، احتياط واجب آن است
که با دختر او ازدواج نکند، ولى اگر زنى را عقد نمايد و با او نزديکى کند بعد با
مادر او زنا کند، آن زن بر او حرام نمىشود، و همچنين است اگر پيش از آنکه با او
نزديکى کند با مادر او زنا نمايد، ولى در اين صورت احتياط مستحب آن است که از آن زن
جدا شود.
٢٣٩٧ زن مسلمان نمىتواند به عقد کافر در آيد، مرد مسلمان هم
نمىتواند با زنهاى کافره غير کتابيه بطور دائم ازدواج کند و به احتياط واجب ازدواج
دائم با زنهاى کافره اهل کتاب نيز جايز نيست، ولى صيغه کردن زنهاى اهل کتاب مانند
يهود و نصارى مانعى ندارد.
٢٣٩٨ اگر با زنى که در عده طلاق رجعى است زنا کند آن زن بر او حرام
مىشود و اگر با زنى که در عده متعه، يا طلاق بائن، يا عده وفات است زنا کند، بعدا
مىتواند او را عقد نمايد، اگر چه احتياط مستحب آن است که با او ازدواج نکند و
معناى طلاق رجعى و طلاق بائن و عده متعه و عده وفات در احکام طلاق گفته خواهد شد.
٢٣٩٩ اگر با زن بىشوهرى که در عده نيست زنا کند، بعدا مىتواند آن زن
را براى خود عقد نمايد، ولى احتياط مستحب آن است که صبر کند تا آن زن حيض ببيند بعد
او را عقد نمايد، بلکه احتياط مزبور حتى الامکان نبايد ترک شود، و همچنين است اگر
ديگرى بخواهد آن زن را عقد کند.
٢٤٠٠ اگر زنى را که در عده ديگرى است براى خود عقد
کند، چنانچه مرد و
زن يا يکى از آنان بدانند که عده زن تمام نشده و بدانند عقد کردن زن در عده حرام
است،آن زن بر او حرام ابدى مىشود، اگر چه مرد بعد از عقد با آن زن نزديکى نکرده
باشد.
٢٤٠١ اگر زنى را براى خود عقد کند و بعد معلوم شود
که در عده بوده،
چنانچه هيچکدام نمىدانستهاند زن در عده است و نمىدانستهاند که عقد کردن زن در
عده حرام است، در صورتى که مرد با او نزديکى کرده باشد آن زن بر او حرام مىشود.
٢٤٠٢ اگر انسان بداند زنى شوهر دارد و با او ازدواج
کند بايد از او
جدا شود و بعدا هم نمىتواند او را براى خود عقد کند.
٢٤٠٣ زن شوهردار اگر زنا بدهد بر شوهر خود حرام نمىشود و چنانچه توبه
نکند و بر عمل خود باقى باشد، بهتر است که شوهر او را طلاق دهد ولى بايد مهريهاش
را بدهد.
٢٤٠٤ زنى را که طلاق دادهاند و زنى که صيغه بوده و شوهرش مدت او را
بخشيده يا مدتش تمام شده، چنانچه بعد از مدتى شوهر کند و بعد شک کند که موقع عقد
شوهر دوم عده شوهر اول تمام بوده يا نه بايد به شک خود اعتنا نکند.
٢٤٠٥ مادر و خواهر و دختر پسرى که لواط داده بر لواط
کننده حرام است
اگر چه لواط کننده و لواط دهنده بالغ نباشند، ولى اگر گمان کند که دخول شده،يا شک کند
که دخول شده يا نه، بر او حرام نمىشوند.
٢٤٠٦ اگر با مادر يا خواهر يا دختر کسى ازدواج نمايد و بعد از ازدواج
با آن کس لواط کند، آنها بر او حرام نمىشوند.
٢٤٠٧ اگر کسى در حال احرام که يکى از کارهاى حج است با زنى ازدواج
نمايد عقد او باطل است، و چنانچه مىدانسته که زن گرفتن بر او حرام است، ديگر
نمىتواند آن زن را عقد کند.
٢٤٠٨ اگر زنى که در حال احرام است با مردى که در حال احرام نيست
ازدواج کند عقد او باطل است، و اگر زن مىدانسته که ازدواج کردن در حال احرام حرام
است احتياط واجب آن است که بعدا با آن مرد ازدواج نکند، بلکه خالى از قوت نيست.
٢٤٠٩ اگر مرد طواف نساء را که يکى از کارهاى حج است بجا نياورد، زنش
که به واسطه محرم شدن بر او حرام شده بود حلال نمىشود. و نيز اگر زن طواف نساء
نکند، شوهرش بر او حلال نمىشود، ولى اگر بعدا طواف نساء را انجام دهند به يکديگر
حلال مىشوند.
٢٤١٠ اگر کسى دختر نابالغى را براى خود عقد کند و پيش از آنکه نه سال
دختر تمام شود، با او نزديکى و دخول کند، چنانچه او را افضا نمايد هيچ وقت نبايد با
او نزديکى کند.
٢٤١١ زنى را که سه مرتبه طلاق دادهاند بر شوهرش حرام مىشود، ولى
کند، شوهر اول مىتواند دوباره او را براى خود عقد نمايد.
احکام عقد دائم
٢٤١٢ زنى که عقد دائمى شده نبايد بدون اجازه شوهر از خانه بيرون رود و
بايد خود را براى هر لذتى که او مىخواهد، تسليم نمايد و بدون عذر شرعى از نزديکى
کردن او جلوگيرى نکند و اگر در اينها از شوهر اطاعت، کند تهيه غذا و لباس و منزل او
و لوازم ديگرى که در کتب ذکر شده بر شوهر واجب است و اگر تهيه نکند چه توانايى
داشته باشد يا نداشته باشد مديون زن است.
٢٤١٣ اگر زن در کارهايى که در مساله پيش گفته شد اطاعتشوهر را نکند
گناهکار است و حق غذا و لباس و همخوابى ندارد ولى مهر او از بين نميرود.
٢٤١٤ مرد حق ندارد زن خود را به خدمتخانه مجبور
کند.
٢٤١٥ مخارج سفر زن اگر بيشتر از مخارج وطن باشد با شوهر نيست ولى اگر
شوهر مايل باشد که زن را سفر ببرد، بايد خرج سفر او را بدهد.
٢٤١٦ زنى که از شوهر اطاعت مىکند اگر مطالبه خرجى
کند و شوهر ندهد
مىتواند جهت الزام شوهر بر پرداخت نفقه به حاکم شرع و اگر ممکن نباشد به عدول
مؤمنين و اگر آن هم ممکن نباشد به فساق مؤمنين مراجعه نمايد. و چنانچه الزام شوهر
بر دادن نفقه ممکن نباشد، مىتواند در هر روز باندازه خرجى آن روز بدون اجازه از
مال او بردارد و اگر ممکن نيست چنانچه ناچار باشد که معاش خود را تهيه کند، در
موقعى که مشغول تهيه معاش است اطاعتشوهر بر او واجب نيست.
٢٤١٧ مرد نمىتواند زن دائمى خود را به طورى ترک
کند که نه مثل زن
شوهردار باشد نه مثل زن بىشوهر، لکن واجب نيست هر چهار شب يک شب نزد او بماند.
٢٤١٨ شوهر نمىتواند بيش از چهار ماه نزديکى با عيال دائمى خود را ترک
کند.
٢٤١٩ اگر در عقد دائمى مهر را معين نکنند عقد صحيح است، و چنانچه مرد
با زن نزديکى کند بايد مهر او را مطابق مهر زنهائى که مثل او هستند بدهد.
٢٤٢٠ اگر موقع خواندن عقد دائمى براى دادن مهر مدتى را معين نکرده
باشند، زن مىتواند پيش از گرفتن مهر از نزديکى کردن شوهر جلوگيرى کند، چه شوهر
توانايى دادن مهر را داشته باشد چه نداشته باشد. ولى اگر پيش از گرفتن مهر به
نزديکى راضى شود و شوهر با او نزديکى کند ديگر نمىتواند بدون عذر شرعى از نزديکى
شوهر جلوگيرى نمايد.
متعه يا صيغه
٢٤٢١ صيغه کردن زن اگر چه براى لذت بردن هم نباشد صحيح است.
٢٤٢٢ شوهر بيش از چهار ماه نبايد نزديکى با متعه خود را ترک
کند.
٢٤٢٣ زنى که صيغه مىشود اگر در عقد شرط کند که شوهر با او نزديکى
نکند، عقد و شرط او صحيح است و شوهر فقط مىتواند لذتهاى ديگر از او ببرد ولى اگر
بعدا بهنزديکى راضى شود، شوهر مىتواند با او نزديکى نمايد.
٢٤٢٤ زنى که صيغه شده اگر چه آبستن شود حق خرجى ندارد.
٢٤٢٥ زنى که صيغه شده حق همخوابى ندارد و از شوهر ارث نمىبرد و شوهر
هم ازاو ارث نمىبرد.
٢٤٢٦ زنى که صيغه شده اگر نداند که حق خرجى و همخوابى ندارد عقد او
صحيح است و براى آن که نمىدانسته، حقى به شوهر پيدا نمىکند.
٢٤٢٧ زنى که صيغه شده، مىتواند بدون اجازه شوهر از خانه بيرون برود،
ولى اگر به واسطه بيرون رفتن، حق شوهر از بين مىرود بيرون رفتن او حرام است.
٢٤٢٨ اگر زنى مردى را وکيل کند که به مدت و مبلغ معين او را براى خود
صيغه نمايد، چنانچه مرد او را به عقد دائم خود در آورد يا به غير از مدت يا مبلغى
که معين شده او را صيغه کند، وقتى آن زن فهميد اگر بگويد راضى هستم عقد صحيح و گرنه
باطل است.
٢٤٢٩ پدر و جد پدرى مىتوانند براى محرم شدن، يک ساعتيا دو ساعت زنى
را به عقد پسر نابالغ خود در آورند و نيز مىتوانند دختر نابالغ خود را براى محرم
شدن، به عقد کسى در آورند ولى بايد آن عقد براى دختر مفسده نداشته باشد.
٢٤٣٠ اگر پدر يا جد پدرى، طفل خود را که در محل ديگرى است و نمىداند
زنده استيا مرده، براى محرم شدن به عقد کسى در آورد، بر حسب ظاهر محرم بودن حاصل
مىشود و چنانچه بعدا معلوم شود که در موقع عقد آن دختر زنده نبوده عقد باطل استو
کسانى که به واسطه عقد ظاهرا محرم شده بودند نامحرمند.
٢٤٣١ اگر مرد مدت صيغه را ببخشد، چنانچه با او نزديکى
کرده بايد تمام
چيزى را که قرار گذاشته باو بدهد و اگر نزديکى نکرده بايد نصف آن را بدهد.
٢٤٣٢ مرد مىتواند زنى را که صيغه او بوده و هنوز عدهاش تمام نشده به
عقد دائم خود در آورد.
احکام نگاه کردن
٢٤٣٣ نگاه کردن مرد به بدن زن نامحرم چه با قصد لذت و چه بدون آن حرام
است و نگاه کردن به صورت و دستها اگر به قصد لذت باشد حرام است ولى اگر بدون قصد
لذت باشد مانعى ندارد و نيز نگاه کردن زن به بدن مرد نامحرم حرام مىباشد و نگاه
کردن به صورت و بدن و موى دختر نابالغ اگر به قصد لذت نباشد و به واسطه نگاه کردن
هم انسان نترسد که به حرام بيفتد اشکال ندارد، ولى بنابر احتياط بايد جاهايى را که
مثل ران و شکم معمولا مىپوشانند نگاه نکند.
٢٤٣٤ اگر انسان بدون قصد لذت به صورت و دستهاى زنهاى اهل
کتاب مثل
زنهاى يهود و نصارا نگاه کند در صورتى که نترسد که به حرام بيفتد اشکال ندارد.
٢٤٣٥ زن بايد بدن و موى خود را از مرد نامحرم بپوشاند بلکه احتياط
واجب آن است که بدن و موى خود را از پسرى هم که بالغ نشده ولى خوب و بد را مىفهمد
و به حدى رسيده که مورد نظر شهوانى است بپوشاند.
٢٤٣٦ نگاه کردن به عورت ديگرى حرام است اگر چه از پشتشيشه يا در
آئينه يا آب صاف و مانند اينها باشد و احتياط واجب آن است که به عورت بچه مميز هم
نگاه نکنند. ولى زن و شوهر مىتوانند به تمام بدن يکديگر نگاه کنند.
٢٤٣٧ مرد و زنى که با يکديگر محرمند اگر قصد لذت نداشته باشند
مىتوانند غير از عورت به تمام بدن يکديگر نگاه کنند.
٢٤٣٨ مرد نبايد با قصد لذت به بدن مرد ديگر نگاه
کند و نگاه کردن زن
هم به بدن زن ديگر با قصد لذت حرام است.
٢٤٣٩ عکس برداشتن مرد از زن نامحرم حرام نيست، ولى اگر براى عکس
برداشتن مجبور شود که حرام ديگرى انجام دهد مثلا دست به بدن او بزند يا نظرش به
صورت زينتشده او يا به ساير بدن او بيافتد، نبايد عکس او را بردارد.و اگر زن
نامحرمى را بشناسد، در صورتى که آن زن متهتک نباشد نبايد به عکس او نگاه کند.
٢٤٤٠ اگر در حال ناچارى زن بخواهد زن ديگر، يا مردى غير از شوهر خود
را تنقيه کند، يا عورت او را آب بکشد بايد چيزى در دست کند که دست او به عورت نرسد
و همچنين است اگر مرد بخواهد مرد ديگر ديگرى، يا زنى غير زن خود را تنقيه کند يا
عورت او را آب بکشد.
٢٤٤١ اگر مرد براى معالجه زن نامحرم ناچار باشد که او را نگاه
کند و
دست به بدن او بزند اشکال ندارد، ولى اگر با نگاه کردن بتواند معالجه کند نبايد دست
به بدن او بزند و اگر با دست زدن بتواند معالجه کند نبايد او را نگاه کند.
٢٤٤٢ اگر انسان براى معالجه کسى ناچار شود که به عورت او نگاه
کند،
بنابر احتياط واجب بايد آئينه را در مقابل گذاشته و در آن نگاه کند ولى اگر چارهاى
جز نگاه کردن به عورت نباشد اشکال ندارد.
مسائل متفرقه زناشويى
٢٤٤٣ کسى که به واسطه نداشتن زن به حرام ميافتد، واجب است زن بگيرد.
٢٤٤٤ اگر شوهر در عقد شرط کند که زن باکره باشد و بعد از عقد معلوم
شود که باکره نبوده، مىتواند عقد را به هم بزند.
٢٤٤٥ اگر مرد و زن نامحرم در محل خلوتى باشند که
کسى در آنجا نباشد و
ديگرى هم نمىتواند وارد شود چنانچه بترسند که به حرام بيفتند بايد از آنجا
بيرونبروند.
٢٤٤٦ اگر مرد مهر زن را در عقد معين کند و قصدش اين باشد
که آن را
ندهد عقد صحيح است ولى مهر را بايد بدهد.
٢٤٤٧ مسلمانى که منکر خدا يا پيغمبر شود، يا حکم ضرورى دين يعنى حکمى
را که مسلمانان جزو دين اسلام مىدانند مثل واجب بودن نماز و روزه انکار کند، در
صورتى که منکر شدن آن حکم، به انکار خدا يا پيغمبر برگردد مرتد است.
٢٤٤٨ اگر زن پيش از آن که شوهرش با او نزديکى کند به طورى
که در مساله
پيش گفته شد مرتد شود عقد او باطل مى گردد ولى اگر بعد از نزديکى مرتد شود بايد به
دستورى که در احکام طلاق گفته خواهد شد عده نگه دارد پس اگر در بين عده مسلمان شود
عقد باقى و اگر تا آخر عده مرتد بماند عقد باطل است.
٢٤٤٩ کسى که پدر يا مادرش در موقع بسته شدن نطفه او مسلمان
بودهاند،چنانچه بعد از بالغ شدن اظهار اسلام کند، اگر مرتد شود زنش بر او حرام
مىشود و بايد به مقدارى که در احکام طلاق گفته مىشود عده وفات نگهدارد.
٢٤٥٠ مردى که از پدر و مادر غير مسلمان به دنيا آمده و مسلمان شده،
اگرپيش از نزديکى با عيالش مرتد شود عقد او باطل مىگردد و اگر بعد از نزديکى مرتد
شود زن او بايد به مقدارى که در احکام طلاق گفته مىشود، عده نگهدارد پس اگرپيش از
تمام شدن عده، شوهر او مسلمان شود، عقد باقى و گرنه باطل است.
٢٤٥١ اگر زن در عقد با مرد شرط کند که او را از شهرى بيرون نبرد و مرد
هم قبول کند نبايد زن را از آن شهر بيرون ببرد.
٢٤٥٢ اگر زن انسان از شوهر ديگرش دخترى داشته باشد انسان مىتواند آن
دختر را براى پسر خود که از آن زن نيست عقد کند و نيز اگر دخترى را براى پسر خود
عقد کند مىتواند با مادر آن دختر ازدواج نمايد.
٢٤٥٣ اگر زنى از زنا آبستن شود، جايز نيست بچهاش را سقط
کند.
٢٤٥٤ اگر کسى با زنى که شوهر ندارد و در عده کسى هم نيست زنا
کند
چنانچه بعد او را عقد کند و بچهاى از آنان پيدا شود، در صورتى که ندانند از نطفه
حلال استيا حرام آن بچه حلال زاده است.
٢٤٥٥ اگر مرد نداند که زن در عده است و با او ازدواج
کند، چنانچه زن
هم نداند و بچهاى از آنان به دنيا آيد، حلال زاده است و شرعا فرزند هر دومى باشد
ولى اگر زن مىدانسته که در عده است، شرعا بچه فرزند پدر است و در هر دو صورت عقد
آنان باطل است و به يکديگر حرام مىباشند.
٢٤٥٦ اگر زن بگويد يائسهام نبايد حرف او را قبول
کرد ولى اگر بگويد
شوهر ندارم حرف او قبول مىشود.
٢٤٥٧ اگر بعد از آنکه انسان با زنى ازدواج کرد کسى بگويد آن زن شوهر
داشته و زن بگويد نداشتم، چنانچه شرعا ثابت نشود که زن شوهر داشته، بايد حرف زن را
قبول کرد.
٢٤٥٨ اگر زنى که آزاد و مسلمان و عاقل است، دخترى داشته باشد، تا
هفتسال دختر تمام نشده، پدر نمىتواند او را از مادرش جدا کند.
٢٤٥٩ مستحب است در شوهر دادن دخترى که بالغه استيعنى مکلف شده عجله
کنند، حضرت صادق عليه السلام فرمودند: يکى از سعادتهاى مرد آن است که دخترش در خانه
او حيض نبيند.
٢٤٦٠ اگر زن مهر خود را به شوهر صلح کند که زن ديگر نگيرد، احتياط
واجب آن است که زن مهر را نگيرد و شوهر هم با زن ديگر ازدواج نکند.
٢٤٦١ کسى که از زنا به دنيا آمده، اگر زن بگيرد و بچهاى پيدا
کند آن
بچه حلال زاده است.
٢٤٦٢ هر گاه مرد در روزه ماه رمضان يا در حال حيض زن، با او نزديکى
کند معصيت کرده ولى اگر بچهاى از آنان به دنيا آيد، حلال زاده است.
٢٤٦٣ زنى که يقين دارد شوهرش در سفر مرده، اگر بعد از عده وفات
که
مقدار آن در احکام طلاق گفته خواهد شد، شوهر کند و شوهر اول از سفر برگردد بايد از
شوهر دوم جدا شود و به شوهر اول حلال است ولى اگر شوهر دوم با او نزديکى کرده باشد،
زن بايد عده نگه دارد و شوهر دوم بايد مهر او را مطابق زنهايى که مثل او هستند
بدهد، ولى خرج عده ندارد.
احکام شير دادن
٢٤٦٤ اگر زنى بچهاى را با شرايطى که در مساله گفته خواهد شد شير دهد،
آن بچه به اين عده محرم مىشود: اول: خود زن و آن را مادر رضاعى مىگويند. دوم:شوهر
زن که شير مال اوست و او را پدر رضاعى مىگويند. سوم: پدر و مادر آن زن هر چه بالا
روند، اگر چه پدر و مادر رضاعى او باشند. چهارم: بچههايى که از آن زن به دنيا
آمدهاند، يا به دنيا مىآيند. پنجم: بچههاى اولاد آن زن هر چه پايين روند،چه از
اولاد او به دنيا آمده، يا اولاد او آن بچهها را شير داده باشند. ششم: خواهر و
برادر آن زن اگر چه رضاعى باشند. يعنى به واسطه شير خوردن، با آن زن خواهر و برادر
شده باشند. هفتم: عمو و عمه آن زن اگر چه رضاعى باشند. هشتم: دايى و خاله آن زن اگر
چه رضاعى باشند. نهم: اولاد شوهر آن زن که شير مال آن شوهر است، هر چه پايين روند،
اگر چه اولاد رضاعى او باشند. دهم: پدر و مادر شوهر آن زن که شير مال آن شوهر است،
هر چه بالا روند. يازدهم: خواهر و برادر شوهرى که شير مال او است اگر چه خواهر و
برادر رضاعى او باشند. دوازدهم: عمو و عمه و دايى و خاله شوهرى که شير مال اوست هر
چه بالا روند، اگر چه رضاعى باشند. و نيز عده ديگرى هم که در مسايل بعد گفته
مىشود، به واسطه شير دادن محرم مىشوند.
٢٤٦٥ اگر زنى بچهاى را با شرايطى که در مساله گفته مىشود شير دهد
پدر آن بچه نمىتواند با دخترهايى که از آن زن به دنيا آمدهاند ازدواج کند و نيز
نمىتواند دخترهاى شوهرى را که شير مال اوست براى خود عقد نمايد بلکه احتياط واجب
آن است که دخترهاى رضاعى او را هم براى خود عقد ننمايد ولى جايز است با دخترهاى
رضاعى آن زن ازدواج کند اگر چه احتياط مستحب آن است که با آنان ازدواج نکند و نگاه
محرمانه يعنى نگاهى که انسان مىتواند به محرمهاى خود کند به آنان ننمايد.
٢٤٦٦ اگر زنى بچهاى را با شرايطى که در مساله گفته مىشود شير دهد
شوهر آن زن که صاحب شير است به خواهرهاى آن بچه محرم نمىشود. ولى احتياط مستحب آن
است که با آنان ازدواج ننمايد و نيز خويشان شوهر به خواهر و برادر آن بچه محرم
نمىشوند.
٢٤٦٧ اگر زنى بچهاى را شير دهد به برادرهاى آن بچه محرم نمىشود و
نيز خويشان آن زن به برادر و خواهر بچهاى که شير خورده محرم نمىشوند.
٢٤٦٨ اگر انسان با زنى که دخترى را شير کامل داده ازدواج
کند و با آن
زن نزديکى نمايد ديگر نمىتواند آن دختر را براى خود عقد کند.
٢٤٦٩ اگر انسان با دخترى ازدواج کند ديگر نمىتواند با زنى
که آن دختر
را شير کامل داده ازدواج نمايد.
٢٤٧٠ انسان نمىتواند با دخترى که مادر يا مادر بزرگ انسان او را شير
کامل داده ازدواج کند و نيز اگر زن پدر انسان از شير پدر او دخترى را شير داده باشد
انسان نمىتواند با آن دختر ازدواج نمايد و چنانچه دختر شيرخوارى را براى خود عقد
کند بعد مادر يا مادر بزرگ يا زن پدر او از شير همان پدر آن دختر را شير دهد عقد
باطل مىشود.
٢٤٧١ با دخترى که خواهر يا زن برادر انسان از شير برادرش او را شير
کامل داده نمىشود ازدواج کرد و همچنين است اگر خواهرزاده يا برادرزاده يا نوه
خواهر يا نوه برادر انسان آن دختر را شير داده باشد.
٢٤٧٢ اگر زنى بچه دختر خود را شير دهد آن دختر به شوهر خود حرام
مىشود و همچنين است اگر بچهاى را که شوهر دخترش از زن ديگر دارد شير دهد ولى اگر
بچه پسر خود را شير دهد زن پسرش که مادر آن طفل شير خوار است بر شوهر خود حرام
نمىشود.
٢٤٧٣ اگر زن پدر دخترى، بچه شوهر آن دختر را از شير آن پدر شير دهد،
آن دختر به شوهر خود حرام مىشود چه بچه از همان دختر يا زن ديگر شوهر او باشد.
شرايط شير دادنى که علت محرم شدن است
٢٤٧٤ شير دادنى که علت محرم شدن است هشتشرط دارد: اول: بچه شير زن
زنده را بخورد، پس اگر از پستان زنى که مرده استشير بخورد فايده ندارد. دوم: شير
آن زن از حرام نباشد، پس اگر شير بچهاى را که از زنا به دنيا آمده به بچه ديگر
بدهند، به واسطه آن شير، بچه به کسى محرم نمىشود. سوم: بچه شير را از پستان بمکد
پس اگر شير را در گلوى او بريزند نتيجه ندارد. چهارم: شير خالص و باچيز ديگر مخلوط
نباشد. پنجم: شير از يک شوهر باشد. پس اگر زن شيردهى را طلاق دهند بعد شوهر ديگرى
کند و از او آبستن شود و تا موقع زاييدن، شيرى که از شوهر اول داشته باقى باشد و
مثلا هشت دفعه پيش از زاييدن از شير شوهر اول و هفت دفعه بعد از زاييدن از شير شوهر
دوم به بچهاى بدهد، آن بچه به کسى محرم نمىشود. ششم: بچه به واسطه مرض شير را قى
نکند و اگر قى کند بنابر احتياط واجب کسانى که به واسطه شير خوردن به آن بچه محرم
مىشوند بايد با او ازدواج نکنند و نگاه محرمانه هم به او ننمايند. هفتم: پانزده
مرتبه يا يک شبانه روز به طورى کهدر مساله بعد گفته مىشود شير سير بخورد يا
مقدارى شير به او بدهند که بگويند ازآن شير استخوانش محکم شده و گوشت در بدنش
روييده است، بلکه اگر ده مرتبه هم به او شير دهند احتياط مستحب آن است کسانى که به
واسطه شير خوردن او به او محرم مىشوند با او ازدواج نکنند و نگاه محرمانه هم به او
ننمايند. هشتم: دو سال بچه تمام نشده باشد و اگر بعد از تمام شدن دو سال او را شير
دهند به کسى محرم نمىشود بلکه اگر مثلا پيش از تمام شدن دو سال چهارده مرتبه و بعد
از آن يک مرتبه شير بخورد به کسى محرم نمىشود، ولى چنانچه از موقع زاييدن زن شيرده
بيشتر از دو سال گذشته باشد و شير او باقى باشد و بچهاى را شير دهد آن بچه به
کسانى که گفته شد محرم مىشود.
٢٤٧٥ بايد بچه در بين يک شبانه روز غذا يا شير کس ديگر را نخورد ولى
اگر کمى غذا بخورد که نگويند در بين، غذا خورده اشکال ندارد و نيز بايد پانزده
مرتبه را از شير يک زن بخورد و در بين پانزده مرتبه شير کس ديگر را نخورد ودر هر
دفعه بدون فاصله شير بخورد ولى اگر در بين شير خوردن نفس تازه کند يا کمى صبر کند
که از اولى که پستان در دهان مىگيرد تا وقتى سير مىشود يک دفعه حساب شود اشکال
ندارد.
٢٤٧٦ اگر زن از شير شوهر خود بچهاى را شير دهد بعد شوهر ديگر
کند و
از شير آن شوهر هم بچه ديگر را شير دهد آن دو بچه به يکديگر محرم نمىشوند اگر چه
بهتر استبا هم ازدواج نکنند و نگاه محرمانه به يکديگر ننمايند.
٢٤٧٧ اگر زن از شير يک شوهر چندين بچه را شير دهد همه آنان به يکديگر
و به شوهر و به زنى که آنان را شير داده محرم مىشوند.
٢٤٧٨ اگر کسى چند زن داشته باشد و هر کدام آنان با شرايطى
که گفتيم
بچهاى را شير دهد همه آن بچهها به يکديگر و به آن مرد و به همه آن زنها محرم
مىشوند.
٢٤٧٩ اگر کسى دو زن شيرده داشته باشد و يکى از آنان بچهاى را مثلا
هشت مرتبه و ديگرى هفت مرتبه شير بدهد آن بچه به کسى محرم نمىشود.
٢٤٨٠ اگر زنى از شير يک شوهر پسر و دخترى را شير
کامل بدهد خواهر و
برادر آن دختر به خواهر و برادر آن پسر محرم نمىشوند.
٢٤٨١ انسان نمىتواند بدون اذن زن خود با زنهايى
که به واسطه شير
خوردن خواهرزاده يا برادر زاده زن او شدهاند ازدواج کند و نيز اگر با پسرى لواط
کند نمىتواند با دختر و خواهر و مادر و مادربزرگ آن پسر که رضاعى هستند يعنى به
واسطه شير خوردن دختر و خواهر و مادر او شدهاند ازدواج نمايد.
٢٤٨٢ زنى که برادر انسان را شير داده به انسان محرم نمىشود، اگر چه
احتياط مستحب آن است که با او ازدواج نکند.
٢٤٨٣ انسان نمىتواند با دو خواهر اگر چه رضاعى باشند يعنى به واسطه
شير خوردن خواهر يکديگر شده باشند ازدواج کند و چنانچه دو زن را عقد کند و بعد
بفهمد خواهر بودهاند در صورتى که عقد آنان در يک اولى صحيح و عقد دومى باطل
مىباشد.
٢٤٨٤ اگر زن از شير شوهر خود کسانى را که بعدا گفته مىشود شير دهد
شوهرش براو حرام نمىشود، اگر چه بهتر آن است که احتياط کنند: اول: برادر و خواهر
خود را.دوم: عمو و عمه و دايى و خاله خود را. سوم: اولاد عمو و اولاد دايى خود را.
چهارم:برادر زاده خود را. پنجم: برادر شوهر يا خواهر شوهر خود را. ششم: خواهر زاده
خود يا خواهر زاده شوهرش را. هفتم: عمو و عمه و دايى و خاله شوهرش را. هشتم: نوه زن
ديگر شوهر خود را.
٢٤٨٥ اگر کسى دختر عمه يا دختر خاله انسان را شير دهد به انسان محرم
نمىشود ولى احتياط مستحب آن است که از ازدواج با او خوددارى نمايد.
٢٤٨٦ مردى که دو زن دارد اگر يکى از آن دو زن فرزند عموى زن ديگر را
شير دهد زنى که فرزند عموى او شير خورده به شوهر خود حرام نمىشود.
مسائل متفرقه شير دادن
٢٤٨٩ مستحب است از زنها جلوگيرى کنند که هر بچهاى را شير ندهند زيرا
ممکن است فراموش شود که به چه کسانى شير دادهاند و بعدا دو نفر محرم با يکديگر
ازدواج نمايند.
٢٤٩٠ کسانى که به واسطه شير خوردن خويشى پيدا مىکنند مستحب
استيکديگر را احترام نمايند ولى از يکديگر ارث نمىبرند و حقهاى خويشى که انسان با
خويشان خود دارد براى آنان نيست.
٢٤٩١ در صورتى که ممکن باشد مستحب است بچه را دو سال تمام شير بدهند.
٢٤٩٢ اگر به واسطه شير دادن حق شوهر از بين نرود زن مىتواند بدون
اجازه شوهر بچه کس ديگر را شير دهد، ولى جايز نيست بچهاى را شير دهد که به واسطه
شير دادن به آن بچه به شوهر خود حرام شود مثلا اگر شوهر او دختر شيرخوارى را براى
خود عقد کرده باشد زن نبايد آن دختر را شير دهد، چون اگر آن دختر را شير دهد خودش
مادر زن شوهر مىشود و بر او حرام مىگردد.
٢٤٩٣ اگر کسى بخواهد زن برادرش به او محرم شود بايد دختر شيرخوارى را
مثلا دو روزه براى خود صيغه کند و در آن دو روز با شرايطى که در مساله گفته شد زن
برادرش آن دختر را شير دهد.
٢٤٩٤ اگر مرد پيش از آن که زنى را براى خود عقد کند بگويد به واسطه
شير خوردن آن زن بر او حرام شده: مثلا بگويد شير مادر او را خورده چنانچه تصديق او
ممکن باشد نمىتواند با آن زن ازدواج کند. و اگر بعد از عقد بگويد و خود زن هم حرف
اورا قبول نمايد عقد باطل است پس اگر مرد با او نزديکى نکرده باشد يا نزديکى کرده
باشد ولى در وقت نزديکى کردن زن بداند بر آن مرد حرام است، مهر ندارد و اگر بعداز
نزديکى بفهمد که بر آن مرد حرام بوده، شوهر بايد مهر او را مطابق زنهايى که مثل او
هستند بدهد.
٢٤٩٥ اگر زن پيش از عقد بگويد به واسطه شير خوردن بر مردى حرام شده
چنانچه تصديق او ممکن باشد نمىتواند با آن مرد ازدواج کند و اگر بعد از عقد بگويد
مثل صورتى است که مرد بعد از عقد بگويد که زن بر او حرام است و حکم آن در مساله پيش
گفته شد.
٢٤٩٦ شير دادنى که علت محرم شدن است به دو چيز ثابت مىشود: اول: خبر
دادن عدهاى که انسان از گفته آنان يقين پيدا کند. دوم: شهادت دو مرد عادل يا چهار
زن که عادل باشند ولى بايد شرايط شير دادن را هم بگويند مثلا بگويند ما ديدهايم که
فلان بچه بيست و چهار ساعت از پستان فلان زن شير خورده و چيزى هم در بين نخورده و
همچنين ساير شرطها را که در مساله گفته شد شرح دهند ولى اگر معلوم باشد که شرايط را
مىدانند و در عقيده با هم مخالف نيستند و با مرد و زن هم در عقيده مخالفت ندارند
لازم نيستشرايط را شرح دهند.
٢٤٩٧ اگر شک کنند بچه به مقدارى که علت محرم شدن استشير خورده يا نه
يا گمان داشته باشند که به آن مقدار شير خورده، بچه به کسى محرم نمىشود ولى بهتر
آن است که احتياط کنند.