زبان و فضا

شماره مطلب:
2198

زبان و فضا

... خطِ زینتی اشرافی فارسی زیادی سنگین است و قادر به ورود به فضا نیست. فضا به کنار، این خط حتی قادر به ادارۀ ذی‌شعوران مصنوعی یا همان انسان‌واره‌های هوشمند نیز نیست... ما با ادامۀ استفاده از خط کنونی از قافلۀ صنایع اتوماتیزه به مراتب دورتر می‌افتیم. قرن آینده برای ما ایرانیان نیز قرن فضا خواهد شد. رفتن به فضا اجتناب‌ناپذیر است و این بدون کامپیوتر، عملی نیست. انتخاب بین زبان و خط ماست. اگر می‌خواهیم ناگزیر نشویم زبانمان را عوض کنیم و به‌ناگزیر با زبانی مانند انگلیسی به فضا نرویم باید از همین حالا به فکر اصلاح خطمان باشیم.

آن‌چه خواندید آخرین پاراگراف از مقاله‌ای است تحت عنوان «خط فارسی و عصر فضا» که در نشریۀ «فضا» شمارۀ ویژۀ نوروز[1] به چاپ رسیده است. بسیار شگفت‌آور است که در کشور ما هنوز هم کسانی چون آقای مسعود خیام، نویسندۀ این مقاله، می‌زیند که خود را در «عصر فضا» می‌انگارند. وقتی من این مقاله را خواندم نمی‌دانستم که به‌راستی با چه نوع نوشتاری مواجه شده‌ام: یک طنز، یک داستان لوس علمی ـ تخیلی... و یا یک مقالۀ جدی؟ چنان بود که گویا نویسندۀ محترم این مقاله به علت عارضه‌ای همچون سکتۀ مغزی ده‌ها سال در خواب بوده و اکنون ناگاه سر از خواب برداشته؛ از 1969 تاکنون. وقتی نیکسون بر روی ناو «هورنت» از سرنشینان «آپولوـ 2» استقبال کرد، این جمله مشهور را بر زبان آورد: از آغاز آفرینش تاکنون این بزرگ‌ترین واقعه بوده است!

آن‌چه که نیکسون بر زبان آورد، مسلّماً فقط یک شعار تبلیغاتی به سبک آمریکایی‌ها نیست؛ آن روزها غالب کسانی که در پای تلویزیون‌ها شاهد فرود آمریکایی‌ها بر کرۀ ماه بودند، ممکن بود دچار همین اشتباهی شوند که نیکسون شد. اما باز هم بودند کسانی که در همان روزها نیز می‌دانستند که غایت خلقت بشر سفر به کُرات آسمانی ماه و مریخ و غیره نیست. همان روزها گذار من به اصفهان افتاده بود و در خانۀ یک کشاورز اصفهانی میهمان بودم. شبی مهتابی بود و ماه و ستارگان نیز فارغ از حجابِ دود، به میهمانی آن کشاورز اصفهانی آمده بودند. روی تختی چوبی در حیاط، کنار باغچۀ اطلسی و قَرَنفُل و شب‌بو نشسته بودیم. سخن به فرود آپولو در کرۀ ماه کشید که آن روزها نُقل بیش‌تر محافل بود. لبخندی زد و گفت: «کدام واقعۀ عظیم؟! بسیاری را می‌شناسم که هر شب در سفر دل، تا آن سوی آسمان پر می‌کشند و باز می‌گردند. نفوذ در اقطار سماوات به قدرتی نیاز دارد که جز در کف این مسافران آسمانِ دل نیست. نپنداری که آسمان دل خیالی بیش نیست، نه! آن‌جا بیرون و درون یکی می‌شوند. در عظمت آسمان‌ها بیندیش! نسبت این سفر فضایی از این‌جا تا آن گوی درخشان» ـ و ماه را نشان داد ـ «به عظمت آسمان‌ها، چنان است که شته‌ای خود را از این برگ درخت به آن برگ دیگر بکشد.» ـ و درخت زردآلویی را نشانم داد.

بیش از بیست سال از آن روزها می‌گذرد و سال‌هاست که مسابقۀ فضایی آمریکا و شوروی نیز به پایان رسیده، گذشته از آن ‌که دیگر از امپراتوری شوروی نیز اثری در میان نیست. اگر در آن سال‌ها که هنوز این عصر را «عصر فضا» می‌نامیدند کسی از این سخنان بر زبان می‌آورد، چندان شگفت‌آور نبود که امروز، یعنی روزگاری که آمریکا ـ و به تبع آن تمدن غرب ـ در اندیشۀ سرابی از یک نظم نوین جهانی است که خود را از فروپاشی حفظ کند. «ناسا» اکنون دیگر در اندیشۀ سفر به کرات نزدیک زمین نیست، چرا که اصلاً مسئلۀ «بود و نبود آمریکا» در میان آمده است. روزگار اقتدار آمریکا سپری شده و این گرگ پیر، همان‌طور که نوآم چامسکی می‌گوید، دیگر تنها به کسانی حمله‌ور می‌شود که نتوانند با او بجنگند. «ناسا» دیگر در اندیشۀ سفر به کرات دیگر نیست، که اکنون ضرورت دست‌یابی به تسلیحاتی فضایی که بتوانند قدرت جهانی آمریکا را حفظ کنند بر هر ضرورت دیگر سایه انداخته است.

نویسندۀ مقاله، این مُردۀ «تغییر خط فارسی» را یک بار دیگر از گور خود بیرون کشیده و به رقص وا داشته است. باور نمی‌کنم که دیگر کسی باشد که در این حرکاتْ نشانی از زندگی بیابد، آن‌هم به بهانۀ سفر به فضا و انسان‌واره‌های کامپیوتری و از این خزعبلات.

تغییر خط فارسی حتی در روزگار شاهان که آکادمیسین‌ها نیز مجوز آن را صادر کرده بودند ممکن نبود، چه رسد به این روزگار که مردم ایران با انقلاب اسلامی اثبات کرده‌اند که معاصرِ دنیای جدید نیستند و جهان را به چشم دیگری می‌نگرند. حتی اگر غایت بشر امروز نیز سفر به فضا بود، منظر این امت افق دیگری است که با معراج پیامبر و تعالی روحانی مشخص می‌شود، نه کامپیوتر، نه انسان‌واره‌های کامپیوتری و نه سفر به فضا. ما به تکنولوژیِ امروز ایمان نیاورده‌ایم. سیانتیسم شریعتِ آنان است که بشر را نتیجۀ تطور خودبه‌خودیِ انواع می‌پندارند و هنوز در اندیشۀ آن اوتوپی بهشت زمینی هستند که به مدد علوم تجربی میسر می‌شود. هم اینان‌اند که ضرب‌المثل «انسان کامپیوتر را به شکل خویش آفرید» را در کنار این حدیث نبوی می‌نشانند که «خداوند انسان را به صورت خود آفرید.»[2] و در این خودباختگی که از پرستش تکنولوژی حاصل می‌آید، تا آن‌جا فرو رفته‌اند که حاضرند قرن‌ها فرهنگ و ادب فارسی را قربانی این بتِ از هم فروپاشیده کنند. با تغییر خط فارسی، فرهنگ و ادبی که حاصل قرن‌ها زندگی تاریخی این ملت است از دست می‌رود و بر سر ما نیز همان می‌آید که بر سر همسایگان تُرک ما آمده است.

راستی این سکولاریست‌های خواب‌زده دیگر از کدام غار افلاطونی سر بیرون آورده‌اند؟ تصمیم دارم شماره‌ای از این نشریه [«فضا»] را برای کانون نویسندگان تاجیکستان بفرستم تا بفهمند که اگرچه تفکر استالینیست‌ها در آن‌جا مرده است، اما در این‌جا کسانی به شغل شریف نبش قبور اشتغال دارند!

 

پی نوشت‌ها

 

[1].  سال 1370. ـ و.

[2]. اِنَّ اللهَ خَلَقَ آدمَ عَلی صورَتِه. التوحید، باب «تفسیر قول الله عزوجل: کُلُّ شَیْءٍ هالِکَ اِلا وَجْهَه»، ص 152. ـ و.

 

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.
X