بيانات رهبر معظم انقلاب
اسلامى در ديدار شركت كنندگان در همايش جهان اسلام چالش ها و فرصت ها
2 / 10 / 1382
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم
به همه حضار
محترم و برادران عزيز خوشآمد عرض مى كنم و از اينكه دعوت جمهورى اسلامى را
اجابت و در اين گردهمايى شركت كرديد، تشكر مى كنم. شما به خانه خود و به ميان
برادران خود تشريف آورده ايد و ايران ميهن دوم همه مسلمانان در هر نقطه
دنياست.
اين گردهمايى در وقت بسيار لازمى تشكيل شده است؛ زيرا امروز مسلمانان در سرتاسر
دنيا با حوادث و تهديدها و چالشهاى جديدى مواجه اند. وقتى يك موجود زنده تهديد
مى شود، مقتضاى عقل و منطق اين است كه نيروى خود را جمع كند، فكر خود را به كار
بيندازد و در مقابل تهديد، اقدام شايسته و مناسب را بكند. نشستن و سرنوشت را به
دست حوادث سپردن، كار يك ملت زنده مثل ملت اسلام نيست. امت اسلامى در همه
احوال از سوى اسلام به حركت و قيام و اقدام و فكر تشويق و تحريض شده است.
بنابراين جاى اين گردهمايى امروز در دنياى اسلام خالى بود، و شما آن را پُر
كرديد. انتظار ما اين است كه به اين اجتماع به حدّ نگاه شود و مسائل دنياى اسلام
و توانايى هاى امت اسلامى به طور دقيق مورد بررسى قرار بگيرد و راه استفاده
از آن توانايى ها هم مشخص شود. ما به عنوان دولت جمهورى اسلامى كه بحمداللَّه
به خداى متعال و به يك ملت بزرگ و زنده متكى هستيم آمادهايم سهم و نقش خود را
در آنچه امروز وظيفه امت اسلامى است، ايفا كنيم.
درست است كه امروز دنياى اسلام با تهديدهاى تازه اى مواجه است، اما در مقابل،
فرصتهايى هم در اختيار امت اسلامى قرار دارد كه در گذشته وجود نداشت. وقتى صحبت
از فرصتها مى شود، ذهن ابتدا به سمت فرصتهاى مادى مى رود مثل موقعيت جغرافيايى،
سابقه تاريخى، وجود ذخاير زيرزمينى و تراكم جمعيت در دنياى اسلام البته شكى
در اينها نيست؛ ليكن توجه كنيم كه دنياى اسلام همهى اينها را داشت، در عين حال
استعمار توانست دنياى اسلام را قبضه كند و صدوپنجاه سال، دويست سال دنياى اسلام
را عقب نگهدارد و ملتهاى مسلمان را به ملتهايى وابسته و عقبافتاده تبديل كند؛
بنابراين اينها كافى نيست. البته در برهه اى از زمان، عقب افتادگى و ضعف به
معناى اين نيست كه آن ملت يا مجموعه ضعيف، سرنوشتشان ضعف است؛ نه، هر وقت ما
به خود بياييم و آنچه را كه از اسلام از ما خواسته، انجام دهيم، همه چيز عوض
خواهد شد و مسير دنياى اسلام به سمت پيشرفت به معناى واقعى كلمه خواهد رفت.
به نظر من بزرگترين فرصت دنياى اسلام، خود اسلام است. ما اسلام را داريم و اين
بزرگترين نعمتى است كه خداى متعال به ما داده است. "و لأتمّ نعمتى عليكم"؛ خداى
متعال اسلام را نعمت خود دانسته است و اين بزرگترين نعمت خداى متعال است. ما هر
كارى مىكنيم، بايد با اسلامِ خودمان بكنيم. اسلام، هم مىتواند با ايمان و
معرفت، باطن انسان را مسلح كند؛ و هم مى تواند با دانش و ايجاد وحدت، از لحاظ
مادى مسلمانها را مسلح و مجهز كند؛ اين قدرت اسلام است؛ اين قدرت را نبايد دست
كم گرفت. امروز وضع دنياى اسلام با پنجاه سال پيش تفاوتهاى زيادى كرده است.
امروز دنياى اسلام نسبت به پنجاه سال پيش، هم زندهتر، هم بانشاطتر، هم
اميدوارتر، هم جوانتر و هم جواننگرتر است. اميدهاى زيادى پيش روى ماست؛ اينها
را بايد شناخت و جدى گرفت.
امروز مسلمانان دنيا به اسلام افتخار مى كنند. دوره اى بود كه مسلمانان به
اسلام هيچ افتخار نمى كردند. خيلى از عناصر مسلمان و روشنفكران مسلمان به دورى
از اسلام و كنار گذاشتن اسلام افتخار مى كردند؛ اما امروز جوانان و روشنفكران
ما در سرتاسر دنياى اسلام به تمسك به اسلام و به معرفت اسلام و به اسلام افتخار
مىكنند؛ اين فرصت بسيار عظيمى است.
امروز رقباى اصلى تفكر اسلامى يعنى ماركسيسم، كمونيسم و سوسياليسم از صحنه حذف
شده اند. يك روز اين چالش بزرگ اسلام بود كه با الحاد
ماركسيستى مبارزه و در واقع از خودش دفاع كند. امروز آن رقبا در مقابل
واقعيت هاى دنيا از صحنه خارج شدهاند و شكست خوردهاند و اسلام رشد كرده است.
امروز اسلام سياسى، با قدرت وارد صحنه شده است؛ اين در دنياى اسلام وجود نداشت.
هرچه از اسلامِ سياسى گفته مىشد، حواله به قرون اوليه اسلام داده مىشد.
امروز اسلامِ سياسى وسط صحنه است و كارايى و قدرت خودش را ثابت كرده و نشان
داده است كه مى تواند بايستد، سازندگى كند و خودش را اثبات نمايد؛ اين فرصت
بسيار بزرگى است.
در نيم قرن پيش و قبل از آن، كسانى كه مى خواستند بر سرنوشت مسلمانها مسلط شوند،
به مسلمانها مژده مدرنيته را مىدادند؛ مى گفتند در مقابل ما تسليم شويد، در
مقابل فرهنگ ما به زانو دربياييد؛ ما مدرنيته را به شما اهداء مى كنيم.
امروز مسلمانها وقتى به اين گذشته نگاه مىكنند، مى بينند مدرنيته در دنياى
اسلام جز وابستگى بيشتر و فساد، چيزى بهبار نياورد؛ جز ضعف ملتها و حكومتهاى
اسلامى، چيزى عايد مسلمانها نكرد. مدرنيته مسلمانها را عالم و مبتكر نكرد؛ آنها
را وابسته كرد. بنابراين امروز از اين جهت، آگاهى و روشن بينى مسلمان ها بمراتب
بيشتر از مسلمان هاى نسل گذشته ماست.
امروز ليبراليسم در زادگاه خود دچار تناقض است. همان كسانى كه شعار دفاع از
آزادى سر مى دادند، امروز در كشورهاى زادگاه آزادىِ فردى و ليبراليسم و در
مراكز سياستگذارىِ آنها روشهايى را بهكار مى گيرند كه نقطه مقابل آزادى است.
غرب امروز در مقابل سركوب بچه هاى فلسطينى جوابى ندارد. غرب امروز در مقابل
اشغال عراق و افغانستان و كشتارهاى فجيعى كه در اين دو كشور اتفاق افتاده، نمىتواند
از خودش دفاع كند. غرب در برابر مردم سالارى دينى و آراء ملتهايى كه در اين چند
سال تجربه شد به اسلام رأى دادند و امريكايى ها به زور با آنها مقابله كردند،
هيچ دفاعى از خودش ندارد و نمىتواند پاسخ دهد. غرب امروز در مقابل اهانت به
كرامت زن هيچ پاسخ و دفاعى ندارد. امروز در دنياى غرب زادگاه آزادى و دمكراسى
كرامت زن از دست رفتهاست؛ فساد جنسى در حد اعلاست و خانواده رو به ويرانى است.
آمارهايى كه دربارهى ويرانى بنيان خانواده در كشورهاى غربى داده مىشود، تكان
دهنده و بهتآور است. غرب با شعار ليبراليسم مىخواست دنيا را خاضع كند و امروز
اينها تناقضات ليبراليسم است. امروز امريكا و استكبار در مقابل اسلام دچار
انفعالند. بعد از آن كه امريكا دهها سال در منطقهى آسيا و خاورميانه از
ديكتاتورها بصراحت دفاع كرده و ديكتاتورها را سركار آورده، امروز شعار دمكراسى
براى اين منطقه مىدهد! كيست كه نداند پشتيبان مستبدان و ديكتاتورهاى اين منطقه
خود امريكا بود؟ امروز براى همه روشن شده كه پشتيبان صدام خود امريكا بود. چراغ
سبز حملهى به ايران و ايجاد يك جنگ هشت ساله را امريكايىها به صدام دادند.
صدام پرورش يافته امريكايى ها بود؛ آنها بزرگش كردند، آنها قدرتش دادند، آنها
امكان به كارگيرى سلاح شيميايى را به او دادند، آنها بودند كه در مقابل كشتار
عظيم مردم حلبچه و بسيارى از جوانان ما كه با سلاح شيميايى از بين رفتند، سكوت
كردند. هنوز در كشور ما بسيارند جوان هايى كه دچار آفت شيميايى اند. هر چند هفته
يكبار خبر شهادت يكى از اين جوانهاى صالح و مجاهد و مؤمن پخش مىشود كه اينها
با سلاح شيميايى صدام جانباز شدند و حالا جان مىدهند. غرب در مقابل اينها سكوت
كرد. امروز همين غرب است كه در اينجا شعار دمكراسى مىدهد؛ اين انفعال در
مقابل مردمسالارى دينى اسلامى است. مردمسالارى دينى يعنى آراء مردم از نگاه
منطق دين، با احترامى كه دين براى آراء مردم قائل است. دين براى انسانها كرامت
قائل است؛ دين براى حكومتها در مقابل مردم مسؤوليت جدى قائل است؛ دين، استبداد
و ديكتاتورى را از هيچ حاكمى و تحت هيچ عنوانى نمىپذيرد؛ اسلام ما اين است؛
مردمسالارى اسلامى يعنى اين؛ يعنى مردمسالارى متكى به يك منطق قوى و روشن، با
همان معيارهايى كه اسلام براى حكومتكنندگان در هر جامعه اى قائل است. امروز
اين در دنيا مطرح شده، در واقعيت پياده شده؛ فقط در كتابها و ذهنها نيست. در
طول بيست و پنج سال گذشته، ما در جمهورى اسلامى بيست و چهار انتخابات داشتهايم
و مردم پاى صندوقها آمدهاند و رأى دادهاند و اين نظام را برپا داشته و حفظ
كردهاند. مظهر كامل مردمسالارى اين است. امريكا در مقابل اين، دچار انفعال
است كه امروز شعار مردمسالارى در خاورميانه سر مىدهد.
امروز دنيا دچار خلأ ايدئولوژى است. در هيچ نقطهيى از دنيا هيچ فكر روشن و
ثابتى كه جوامع بتوانند بر محور آن، حركتى را براى خود سازماندهى و آيندهيى را
تصوير كنند، وجود ندارد. اسلام امروز فرصت دارد تا در دنيا خود را مطرح كند.
اسلام روى نقاطى تكيه كرده است كه آرزوى ديرين انسانها از اول تاريخ بشر تا
امروز است. اسلام روى عدالت و اخوت و برادرى و كرامت انسان تكيه كرده؛ امروز
بشر تشنهى اينهاست. بشر، تشنهى كرامت و عدالت و انسانيت واقعى است؛ اسلام روى
اينها تكيه كرده است. امروز وقت آن است كه اسلام با همان شكل ناب و حقيقىِ خود
در دنيا مطرح شود و روشنفكران و سياسيون مسلمان اين را به صورت يك پرچم در دنيا
بلند كنند و در مقابل چشم همهى مردم دنيا نگهدارند. جاذبهى اسلام ناب خيلى
زياد است. دشمنان اسلام و امروز در رأس همهى آنها، صهيونيسم و امريكا مايل
نيستند اسلامِ ناب چهره نشان دهد. آنها مىخواهند اسلام را در دو شكل منحصر
كنند: يكى شكل متحجر، شبيه آنچه در اسلام طالبان ديده شد؛ سر تا پا تعصب خشك و
بدون منطق و علم و معرفت، تا همهى چشمها متنفر شود و صورتها از اسلام برگردد.
و يا اسلامى كه هويت خود را در مقابل غرب بهطور كامل از دست بدهد؛ يعنى اسلام
التقاطى؛ اسلامى كه هرچه غربىها مىگويند، از آنها بپذيرد و فرهنگ غرب را در
پوشش اسلام ترويج كند و خودش هيچ حرفى براى گفتن نداشته باشد. امروز دشمنان
اسلام مىخواهند اسلام به يكى از اين دو صورت جلوه كند؛ اما اسلامى كه بهطور
جدى وارد صحنه مىشود و براى امت اسلامى عزت و عظمت و اقتدار و عدالت و مردمسالارى
و پيشرفت علمى مىخواهد يعنى اسلام زندگىساز حاضر نيستند مطرح شود. البته
امروز دشمنان اسلام و در رأس آنها امريكا و صهيونيسم مىدانند درون امت اسلامى
نيروى عظيمى متراكم است؛ لذا از آن واهمه دارند و مىترسند؛ بنابراين با جهان
اسلام با نام اسلام مبارزه نمىكنند؛ با نامهاى ديگرى مبارزه مىكنند. مفهوم
تروريسم را بسط مىدهند تا حركتهاى آزاديخواهانه را بكوبند. مىخواهند مبارزان
فلسطينى را كه امروز شجاعترين مجاهدان راه اسلامند تحت عنوان تروريست بكوبند.
مىخواهند جوانان مبارز لبنان، عراق، افغانستان و جوانان مبارز هر نقطهى دنياى
اسلام را كه با انگيزههاى استكبارى و دخالت بيگانه مقابله مىكنند، با عنوان
تروريست از صحنه خارج كنند؛ يا به بهانهى سلاح كشتار جمعى، به بهانهى حقوق
بشر، به بهانهى دمكراسى با دنياى اسلام مقابله كنند. امروز اين بهانهها را
استكبار مطرح مىكند، براى اينكه از مقابلهى با اسلام به نام اسلام واهمه
دارد.
بنابراين درست است كه امروز دنياى اسلام با تهديدهاى تازهيى مواجه است، اما
اين فرصتهاى بزرگ و تازه هم در دنياى اسلام وجود دارد. امروز قشر عظيمى از
جوانان مسلمان در سرتاسر دنياى اسلام چشم از شهوات و فرآوردههاى رنگين غرب مىپوشند
و در دلِ خود ايمان به خدا، و در عملِ خود تعبد در مقابل دين را شعار خود قرار
مىدهند؛ هم در ايران اينطور جوانها بسيارند، هم در دنياى اسلام فراوانند؛ چه
در شرق دنياى اسلام و چه در غرب آن. امروز روشنفكران زيادى در دنياى اسلام به
نام اسلام حرف مىزنند؛ به نام اسلام مىنويسند و به نام اسلام هنر خود را مجسم
مىكنند؛ اينها فرصتهاى دنياى اسلام است. امروز دنياى اسلام تا حدود زيادى قدرت
خود را شناخته و مىداند مىتواند قدرتمند باشد. اگر تهديد بزرگ است، فرصت هم
بسيار زياد است. اين ما هستيم كه بايد تلاش كنيم.
حديثى از نبىاكرم (صلّىاللَّهعليهوالهوسلّم) نقل شده است كه: "مثل المؤمن
كمثل سنبلة تنام مرّة و تقوم مرّة"؛ مؤمن ريشهكن نمىشود. ممكن است طوفان
حوادث او را به زمين بخواباند، اما با اندك فرصتى سرپا بلند مىشود و باز رشد
مىكند و پيش مىرود. قرآن هم فرموده است: "كشجرة طيبة اصلها ثابت و فرعها فىالسّماء
تؤتى اكلها كلّ حين باذن ربها". ما هستيم كه بايد تلاش كنيم اين ثمره را به نضج
برسانيم؛ و اين كار ممكن است.
ما در جمهورى اسلامى ايران همت خود را گذاشتهايم تا اين پايههاى اساسى را
مستحكم كنيم. ما از مردمسالارى كه متخذ از اسلام و حكم اسلام است، عدول
نخواهيم كرد. اسلام هم پذيرش فرمانروايان را در احكامى مثل بيعت مشخص و روشن
كرده است؛ ما اين را از بندندان قبول داريم؛ ما اين را از غرب نگرفتهايم؛ اين
متعلق به ماست؛ متعلق به اسلام است؛ بنابراين ما پاى اين ايستادهايم.
ما در برابر نفوذ و دخالت بيگانگان ايستادهايم. با همهى دنيا، علم و معرفت و
تجربه و كالاى مادى و معنوى را تبادل مىكنيم و اهل تعامل هستيم؛ اما مطلقاً
نفوذ و دخالت و اعمال قدرت و سيطره را از هيچ كس نمىپذيريم. دشمنان ما كسانى
كه با جمهورى اسلامى و ايران اسلامى بجد دشمنى مىكنند از اين نقطه بشدت
ناراحتند. ما نشان دادهايم كه بر اين موضوع پافشارى داريم. ما نشان دادهايم
كه مىتوانيم، و معتقديم همهى دنياى اسلام مىتوانند.
ما اعتقاد به بسط عدالت داريم. بسط عدالت در جامعه، از مشكلترين و دشوارترين
كارهاست؛ مىخواهيم اين كار را بكنيم. در اين زمينه گامهايى هم برداشتهايم؛
اما بين آنچه ما امروز در آن قرار داريم و آنچه اسلام از ما خواسته، فاصلهى
بسيار زيادى است؛ اين كار تلاش لازم دارد. ما معتقديم بايد در اين مسأله متمركز
شويم و تلاش كنيم، و انشاءاللَّه تلاش هم مىكنيم.
ما معتقد به بسط علم و معرفت هستيم و در اين راه پيشرفتهاى زيادى كردهايم. ما
معتقديم دنياى اسلام با سابقه و عمق و ريشهى فرهنگ و علمىيى كه دارد، مىتواند
در ميدان علم و معرفت قدمهاى بسيار بلندى بردارد. دنياى اسلام را عمداً از علم
و معرفت دور نگهداشتند. ما به جوانان و دانشمندانِ خود توصيه كرديم توليد علم
كنند. درست است كه علم را از ديگرانى كه آن را دارند، بايد آموخت؛ اما در حد آن
نبايد توقف كرد. ما معتقديم به ترجمهى علم نبايد اكتفا كنيم؛ بايد علم را
توليد كنيم؛ و اين كار را جوانان ما شروع كردهاند و در ميدانهاى متعددى
توفيقات بسيار بزرگى به دست آوردهاند. ما اينكار را خواهيم كرد و ادامه
خواهيم داد.
ما به تقويت بنيهى مادى و معنوى جامعه و مردم خود معتقديم؛ هم بايد بنيهى
مادىشان را تقويت كنيم و توليد ثروت كنيم چون كشور ما بالقوه ثروتمند است و هم
بنيهى معنوى، يعنى ايمان و روحيهى آنها را تقويت كنيم؛ و اين جزو وظايف ماست.
امروز در دنياى اسلام مهمترين خطرى كه ما را تهديد مىكند، تفرقه است. ما از هم
جدا شديم و دستهايمان را به هم گره نكرديم؛ لذا دشمن در ما طمع كرد. وقتى از هم
جدا باشيم، دشمن در ما طمع مىكند. پيشنهاد ما به همهى دولتها و حكومتهاى
دنياى اسلام و به همهى ملتهاى مسلمان، وحدت و اتحاد و نزديكى است. از اختلافات
بايد عبور و صرفنظر كرد. بعضى اختلافات را مىشود حل كرد؛ آنها را حل كنيم.
بعضى اختلافات ممكن است در كوتاه مدت قابل حل نباشد؛ بايد از آنها اغماض و عبور
كنيم. اين درست همان نقطهيى است كه صهيونيستها و امريكايىها از آن زيان مىبينند
و همهى تلاش خود را عليه آن بهكار انداختهاند. اختلافات قومى، مذهبى، طايفهيى،
سياسى و ارضى، همه تحريك شدهى دشمنان است. زمينههاى اينگونه اختلافها در بين
خود ما وجود داشته، منتها ما غفلت كردهايم و آن زمينهها را از بين نبردهايم؛
آنها هم آمدهاند از غفلت امت اسلامى استفاده كردهاند و اين اختلافات را تشديد
كردهاند و ما را به جان هم انداختهاند. چقدر از نيروهاى مادى و معنوى ما صرف
اين دعواها و جنگهاى گوناگون قومى و ملى و مذهبى و طايفهيى شده است. ما
معتقديم اين را بايد به صورت يك هدف جدى دنبال كرد.
اعتقاد بنده اين است كه امروز در دنياى اسلام، دشمنان اسلام و امت اسلامى بهطور
عمده از دو سلاح استفاده مىكنند؛ يكى سلاح رعب، ديگرى سلاح تطميع. دولتها و
روشنفكران و برگزيدهها و آحاد ملت را گاهى مرعوب و گاهى تطميع مىكنند؛ و هر
دوى اينها شبكههاى شيطان است. از ارعاب آنها نبايد ترسيد؛ "الّذين قال لهم
النّاس انّ النّاس قد جمعوا لكم فاخشوهم فزادهم ايمانا و قالوا حسبنااللَّه و
نعم الوكيل فانقلبوا بنعمة من اللَّه و فضل لم يمسسهم سوء". اينها براى ما درس
است؛ بايد اينطورى حركت كنيم. نبايد از ارعاب دشمن مرعوب شد. به تطميع دشمن هم
نبايد دل بست؛ چون دشمن هيچ خيرى نمىرساند و تطميع او دامى بيش نيست. اين قضيه،
هم در مورد اشخاص، هم در مورد دولتها و حكومتها، هم در مورد نخبگان و هم در
مورد آحاد مردم صدق مىكند. به تطميع آنها اميدوار نشويم و از ارعاب آنها
نترسيم. ما قدرتمنديم؛ "و انتم الأعلون ان كنتم مؤمنين".
در پايان عرايضم تأكيد مىكنم كه در اين سمينار و گردهمايى خود بگرديد، راهها
را پيدا كنيد. شما برگزيدگان دنياى اسلام هستيد. هر يك نفر از شما، هر يك فكر
از فكرهاى شما، مىتواند منشأ يك تحول و يك حركت در بخشى از جامعهى بزرگ
اسلامى و امت اسلامى باشد. وقتى اين فكرها روى هم جمع شد، مىتواند راههاى
زيادى را در مقابل ما باز كند.
دشمن را بايد شناخت. دشمنشناسى يكى از مهمترين كارهاست. امروز دشمن بزرگ دنياى
اسلام، امريكا و صهيونيسم است؛ شيطانهاى بزرگ اينهايند. از همهى شيطانها بدتر
و نحستر و خطرناكتر، امريكا و صهيونيسماند كه امروز دستشان بهطور كامل و
واضح در دست هم است. هيچوقت مثل امروز اينها با همديگر رفيق و همراه نبودهاند.
دشمن اصلى اينهايند. بت بزرگى كه بايد شكست، اينهايند. اين دشمن را بايد شناخت
و به همهى آحاد مردم و زبدگان و نخبگان جوامع اسلامى معرفى كرد. نبايد در
شناخت دشمن اشتباه كرد. بعضىها دشمن واقعى و اصلى را نديده مىگيرند و چيزهاى
فرعى را بهعنوان دشمن به حساب مىآورند؛ اين خطاى بزرگى است و ممكن است سالها
عمر دنياى اسلام را هدر دهد. ما به فضل پروردگار در شناخت دشمنمان اشتباه
نكرديم و اشتباه نخواهيم كرد. با ما انواع و اقسام دشمنىها مىشود؛ ولى ما
هرگز اين دشمنىها را به جاى دشمنى اصلى و بزرگ عوضى نمىگيريم. خيلى از دشمنىها
را ما نديده مىگيريم و بهحساب نمىآوريم. دشمن واقعى، آنجاست. نكتهى بعد در
اين خصوص اين است كه شيوههاى دشمنى را هم بايد شناخت؛ يعنى دشمن از چه راههايى
وارد مىشود و اقدام مىكند و چهكار مىكند.
آخرين مطلب را در ضمن اين آيهى شريفه عرض مىكنم كه فرمود: "قل انّما اعظكم
بواحدة ان تقوموا للَّه مثنى و فرادى ثمّ تتفكّروا"؛ قيامللَّه مثنى و فرادى
واجبترين كار ماست؛ در همهى سطوح هم اين ممكن است.
بار ديگر به شما برادران عزيز خوشآمد عرض مىكنم و از اينكه زحمت كشيديد و به
اينجا تشريف آورديد، تشكر مىكنم و خدا را شكر مىكنم كه به من توفيق داد تا
شما را در اين جلسهى صميمى و برادرانه و بىپيرايه ملاقات كنم.
والسّلام عليكم و
رحمةاللَّه و بركاته