عبارت های آشنا (قسمت سوم)در پشت خاکریزها به اصطلاحاتی برخورد می کردیم که به قول خودمان تکیه کلام دلاوران روز و پارسایان شب بود. عبارت های آشنایی که در ضمن ظاهر طنز آلود مفهوم تذکر دهنده به همراه داشت. تعدادی از این عبارت های آشنا را با هم مرور می کنیم. 9- پشتیبانی مرکز:
اهل و عیال و خانواده در پشت جبهه و شهر.
10- تابلوی غیبت ممنوع:
کسی که حتی دیدن او اسباب تذکر و منع از غیبت است.
11- ترفیع گرفتن:
شهید شدن و به فوز عظیم شهادت رسیدن. گاهی که کسی در جریان شهادت عزیزی نبود و از برادران و همسنگران سراغش را می گرفت، در جوابی آمیخته با ملاحت می گفتند: ترفیع گرفت رفت، دیگر ما را نمی شناسد، انگار نه انگار که ما با هم دوست بودیم. و دیگری اضافه می کرد: خودش را حسابی گم کرده بود، هر چی صدایش زدیم، هر چی التماسش کردیم اعتنایی نکرد، ما را در این بیابان برهوت رها کرد و رفت. و او کم کم از حزن و اندوه و طنین حرف آنها پی می برد که بله، منظورشان این است که بر توسن تیز پای شهادت نشسته و به سوی رفیق اعلی پر و بال گشوده است.
12- سیبل: کسی که همه او را خوب می شناختند. اسم و آوازه اش همه جا رفته بود. نیازی به معرفی نداشت. مثل نور و هوا و گرمی و سردی، بچه ها او را تجربه کرده بودند. حضور و غیابش یکی بود. همان که در پشت جبهه و شهر به او می گویند «تابلو». معرف حضور خاص و عام.
از کتاب فرهنگ جبهه
جلد چهارم (اصطلاحات و تعبیرات) نوشته سید
مهدی فهیمی
|