این که آقای
شیرازی چنین گفته باشد یا نگفته باشد را نمیدانیم،
اما کلاً صورت مسئله غلط است و گوینده اگر جاهل نباشد،
حتماً مغرض است. هر کس که میخواهد باشد.
الف – هر چند که پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله،
در روز فتح مکه، باب رحمت و حکمت را گشودند و حتی خانه
ابوسفیان را محل امن قرار دادند، اما چنین نیست که حکم
اعدام هیچ کس را صادر نکرده باشند و این ادعا دروغ
است. بلکه حکم اعدام چندین تن از منافقین و آدمکشان و
فاسقین را صادر نمودند که از جمله آنها دو زن آوازه
خوان بودند که در آوازهایشان، ایشان و اسلام و مسلمین
را مسخره میکردند.
ب – چه کسی گفته که پیروزی انقلاب اسلامی، به مثابه
فتح مکه است؟ و اصلاً کجایش شبیه فتح مکه بوده است؟
مقام معظم رهبری، به
ویژه با توجه به دو محور تبلیغی گسترده مبنی بر: الف –
امریکا خواهان صلح و آشتی است. ب – امریکا هر وقت
بخواهد، میتواند هر کاری [از جمله حمله نظامی] بکند؛
مکرر تأکید نمودهاند که هر دو تبلیغ [چه از منابع
خارجی و چه از منابع داخلی] دروغ است. نه چنین است که
مایل به رابطه منطقی با ما باشد و نه چنین است که هر
کاری بخواهد میتواند بکند، چرا که هر چه میتوانست
کرده است. چنان چه میفرمایند:
«هيچ توطئهاى نبوده است كه غرب و آمريكا بتوانند عليه
جمهورى اسلامى انجام بدهند و انجام نداده باشند. هر
كارى نكردند، چون نمیتوانستند. هر كارى توانستند،
كردند و در همهى مراحل توى دهنشان خورده است و شكست
خوردهاند».
در میان دزدان یک شیوهای رواج دارد که وقتی دیدند صاحب خانه و
همسایهها متوجه شدند، زود خود را قاطی جمعیت کرده و در حالی که به
سرعت میدوند، فریاد میزنند: «آی دزد، آی دزد» و حتی اگر بتوانند
دیگری را به عنوان دزد به باد کتک نیز میگیرند تا جماعت به سر آن
بدبخت بریزند و او در عین حال که همگان از او تشکر میکنند، راحت فرار
کند!
حالا، همانطور که مخالف دموکراسی، دم از دمکراسی میزند، ضایع کننده
حقوق بشر، پرچمش را بلند کرده است و ...، موضوع برقراری رابطه بین
جمهوری اسلامی ایران و با امریکا نیز دچار همین سیاست شده است و عدهای
که زبان امریکایی را در دهان میچرخانند، مکرر و مستمر القا میکنند که
ما قطع ارتباط را خواستهایم و اکنون نیز مخالف برقراری ارتباط هستیم!
در حالی که موضوع درست برعکس است و این را مردم و به ویژه جوانان باید
بخوبی بدانند.
الف - این که چه کسی
چه سخنی و حتی چه افترا یا اهانتی را قبول دارد، نیازی
به پاسخ ندارد؛ چرا که دیدگاه اوست که مبتنی بر سطح
دانش، بینش و گرایشات خودش میباشد. اوست که باید
دلایلی برای عقل خودش و برای خدا داشته باشد و آثار
عقاید، گرایشات و عملکردش در دنیا و عقبی به خودش بر
میگردد. برخی حتی خدا و پیامبر صلوات الله علیه و آله
را منکرند و هر دروغ و حتی افترایی را در مقابل آن
ذوات مقدس میپذیرند، چه رسد به مقام معظم رهبری یا
... !
یکی از بزرگترین مشکلات و ضعفهای ما که نه تنها موجب
بروز گرفتاریهای عدیدهای در زندگی شخصی، خانوادگی و
محیطی ما شده است، بلکه مورد سوء استفاده ی دشمنان [به
ویژه در جنگ نرم – ضد تبلیغ] نیز قرار گرفته است، قبول
و باور هر ادعای بیسند و مدرکی میباشد. اول ادعای
غیر مستدل و غیر مستند را قبول میکنیم، بعد که ذهنمان
درگیر چند و چونش گردید، میپرسیم چرا چنین بیان شده
یا چنین کردهاند؟!
بعید است که در ایران کسی بشار اسد را علیهالسلام
بداند. موضوع اصلاً شخص یا حکومت وی نیست، بلکه سیاستهای
امریکا، انگلیس و اسراییل در منطقه است که بیتردید به
ضرر همه و از جمله ایران و ملت ایران است. ما نمیتوانیم
بگوییم که تا بمبی در اهواز یا تهران نیانداختهاند،
به ما ربطی ندارد که در منطقه چه اتفاقی در حال وقوع
است. سقوط سوریه، اشغال کامل آن کشور توسط اسراییل و
نیز سقوط اشغال کامل لبنان و ... را به دنبال خواهد
داشت.
حال، این که توافقنامه مثل ترکمنچای بوده یا نبوده،
از ابعاد و زوایای مختلف قابل طرح و بررسی است، هر چند
که نظر ما و بسیاری دیگر نیز به نظر شما نزدیک است و یا
اگر ترکمنچای هم ندانیم، نتایجی مفیدی نیز نمیدانیم.
اما در مقام بررسی علل و عوامل، باید به نکات جدیتری
توجه داشت، نه این که دولت و مردم هر کاری دلشان خواست
بکنند و بعد که آثار سوء یا دست کم نامطلوبش بروز کرد،
زود خدا، پیامبر، امام یا ولی فقیه ... یا دیگران را
مقصر معرفی کنند. این عادت نوع بشر است که پس از اصرار
در انجام خطا و بروز مضرات آن، سریع دیگران را متهم
کرده و مقصر میداند. حتی در محشر نیز همینطور است،
دست آخر که هیچ حجتی کارساز برای نجات از جهنم نشد، میگویند:
خدایا اصلاً همش تقصیر خودت بود، تو اگر نمیخواستی،
این طور نمیشد.
مذاکره به خودی خود (فینفسه)، با طاغوت، دشمن، کافر و ظالم، نه خوب
است و نه بد. بلکه بستگی به «هدف – جهت و نتایج» دارد.
الف - پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، مکرر با
دشمنانشان که از کفار بودند، مذاکره کردند - همینطور حضرت
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در دوران بلند سکوت و دوران کوتاه
حکومتشان – همینطور سیدةالنساء، حضرت فاطمه علیهاالسلام، به ویژه
در مسجد – همین طور امام حسن مجتبی علیهالسلام و بالاخره سیدالشهداء،
امام حسین علیهالسلام، به ویژه در کربلا و حتی با عمر سعد.
هر چند هیچ الزامی وجود ندارد که هر حکومتی دیر یا زود فاسد گردیده و
سقوط کند – این یک القای کاذب برای ناامید کردن مردم از تداوم
حکومتشان است- ، اما اگر فرض مطروحه در سؤال را بپذیریم، معنایش این
میشود که برای حفظ اسلام و نیز حرمت و نقش مرجعیت، باید هیچگاه حکومت
اسلامی تشکیل ندهیم و هیچ گاه مراجع معظم تقلید در امور سیاسی و
ادارهی مملکت دخالت نکنند، و این همان شعار «دین از سیاست جداست»
میباشد که به انحای مختلف طرح و القا میگردد. به بیدین یا ضعیف
الایمان میگویند: دین کارآیی ندارد و به مؤمن و مسلمان میگویند: دین
ضایع میشود!
البته که کاملاً درست میگویند، آنها با لفظ مشکلی
ندارند، چنان چه حتی با ظواهر دین اسلام نیز مشکلی
ندارند. چرا که نه از لفظ تنها کاری ساخته است و نه
اکتفا به ظواهر دینی مشکلی برای کسی ایجاد میکند.
جانسون رییس جمهور اسبق امریکا در کتاب «فرصتها را از
دست ندهیم» که در دهه 80 نوشته بود، تصریح کرده است:
در سال 2000، اسلام قدرت جهانی خواهد بود؛ و افزود:
«البته منظور من اسلام عربستان یا سایر کشورهای عربی
نیست، آنها آن قدر نماز بخوانند که کف دستها و
زانوهایشان زخم شود، بلکه منظور من [این اسلام ولایی]
است که مرکز آن جمهوری اسلامی ایران است».
به طور کلی هیچ اعتباری ندارند، مگر آن که مستند
باشند.
نه نقل قول ناصواب از دیگران شیوهی جدیدی است و نه
تحریف تاریخ و به ویژه تاریخِ مواضع و عملکردهای
شخصیتها و حوادث تعیین کننده و جهتدهنده جدید است و
یا به انقلاب و جمهوری اسلامی ایران اختصاص دارد.
امام صادق علیهالسلام گله میکردند که یک عده میآیند
نزد ما و حدیث ما را مستقیم میشنوند، اما پایشان را
که از مجلس بیرون میگذارند، سخن ما را تحریف میکنند
و کاملاً بر میگردانند. بدیهی است وقتی عدهای به خود
جرأت تحریف کتاب خدا یا تاریخ انبیای الهی
علیهمالسلام را میدهند، نسبت دروغ به بزرگان و تحریف
سخنان یا تاریخ و مواضع ایشان، کاری بعید و عجیب
نمیباشد.
واقعیت، تاریخی بسیاردردناک و اسفبار است که نه شرح
آن در این مجال کوتاه ممکن است و نه حتی اشاره به
سرفصلهای اصلی آن و مهمتر از آن متأسفانه بسیاری از
حقایق این واقعیتهای تلخ، هنوز در پردهی ابهام مانده
است. به ویژه آن که شاید با توجه به فضاسازیها، پس از
بیان، مورد باور نباشد.
اجمالاً جوانان بدانند که موضوع «خاتمی و تروریسم»،
سابقهی دیرینهای دارد.
«مرگ بر امریکا» و هم چنین «مرگ بر انگلیس و اسرائیل»،
اگر چه شعایر هستند، ولی لفظ نیستند، بلکه بیان مواضعی
منطبق با دشمنشناسی هستند که از شعور و شناخت و آگاهی
و بصیرت ملت ما نشأت میگیرند.
در متن سؤال آمده که استاد بیان داشته: من در آلمان
تحصیل میکردم. در دانشگاه یکی با دیگری دعوایش شد و
به او فحش خواهر داد و او با خونسردی گفت: «او را به
روانپزشک ببرید، چرا که اولاً من خواهر ندارم، ثانیاً
او با خواهرم چه کرده، به من چه؟»
استاد پس از نقل این خاطره گفته است که انسان دارای دو
بُعد عقل و احساس میباشد و غربیها احساس را کنار
گذاشتند و با عقلانیت جلو رفتند، اما ما مسلمانان از
ایران گرفته تا کشورهای عربی، بیشتر با احساسات کار
میکنیم(؟!)
این شعایر در تقابل «علم با مسیحیت کلیسا» مطرح بود که
میخواهند هر طور که شده به اسلام نیز تعمیم دهند؛ در
صورتی که اسلام با مسیحیت کلیسا به هیچ وجه یکسان
نیستند. دست کم در اندیشه مسیحیت کلیسایی، عقل و خرد
از شیطان است و دشمن ایمان و جان آدمی میباشد و در
اندیشه اسلامی عقل نبی درونی است و حتی خدا و حقانیت
اصول دین نیز با عقل شناخته میشود. لذا در اسلام اصول
دین تحقیقی است و تقلید در آن جایز نمیباشد، بر عکس
مسیحیت که تحقیق دینی را معصیت بر میشمرد.
البته که باید چنین بگویند و انتظار دیگری از آنها
نمیرود. بالاخره ضد تبلیغ، جنگ روانی، جنگ نرم و ...،
یعنی همین. یعنی دائم تخریب کردن، دائم سیاهنمایی
کردن، دائم ایجاد شک و شبهه نمودن، دائم یأس و ناامیدی
را القاء نمودن و ...! آیا تا به حال دیدهاید که یک
جمله مثبت راجع به «حکومت» و ارکان آن و به ویژه رکن
اصلی آن که مردم بوده و هستند و در صحنههایی چون جنگ
به شکل «بسیجی» ظهور و حضور یافته و مییابند، حرف
مثبتی نیز بزنند؟!
سؤال کننده محترم، خود تمام جمله را به شرح ذیل ارسال
نموده است:
«امروز ما مواجه با همه قدرتها هستيم و آنها در خارج
و داخل دارند طرح ريزى مىكنند براى اينكه اين انقلاب
را بـشـكـنـند و اين نهضت اسلامى و جمهورى اسلامى را
شكست بدهند و نابود كنند و اين يك تـكـليـف الهـى اسـت
بـراى هـمـه؛ كـه اهـم تكليفهائى است كه خدا دارد،
يعنى حفظ جمهورى اسلامى از حفظ يك نفر ولو امام عصر
باشد، اهميتش بيشتر است، براى اينكه امام عصر هم
خـودش را فـدا مـىكند براى اسلام . همه انبيا از صدر
عالم تا حالا كه آمدند، براى كلمه حـق و بـراى ديـن
خـدا مـجـاهده كردند و خودشان را فدا كردند. - صحیفه
نور/جلد15/در دیدار با مسئولین بنیاد شهید»
این سؤال که مدتها مطرح بود و پس از انتخابات نیز
مجدداً توسط برخی رسانهها و سایتها مطرح میشود، با
توجه به آن چه در فتنه 88 گذشت، پاسخهای روشنی دارد،
منتهی روش تبلیغی در سیاستهای انحرافی و نیز وابسته
این است که بسیار متکبرانه و متوقعانه، بدون این که به
رویشان بیاورند که اصلاً قضیه چه بوده، چه شده و چه
کردندهاند، طلبکارانه «اگر و مگر» به راه بیاندازند؛
و شما عزیزان باید متوجه و بصیر باشید که فریب شعارها،
کیدها و دوام فتنهها را نخورید.
این سیاستِ به فراموشی سپردن اهداف، عملکرد و خیانت
سران و اصحاب فتنه تا آنجا رخنه کرده و فرافکنی شده و
میشود که مقام معظم رهبری در دیدار دانشجویان بدان
متذکر شده و فرمودند:
همین که هر کسی هر چه دلش میخواهد میگوید و در انتها
اضافه میکند که نمیشود حرف زد، معلوم میگردد که
میشود حرف زد و در دنیا هیچ ملتی اینقدر حضور مستقیم
و تعیین کننده در نظام حکومتی، اجتماعی و سیاسی ندارد
و این قدر هم حرف نمیزند و نمیتواند بزند – همین که
همه مسئولین را با بدبینی کامل به یک چوب میرانیم و
بدون دیدن و لحاظ هیچ خدمت و زحمتی از انسانهای
درستکار، سیاهنمایی میکنیم و بعد همه ایرادهای خود
را گردن رهبری میاندازیم، نشان میدهد که هر کس هر چه
دلش میخواهد میگوید و انجام میدهد و حساب و کتاب و
نظم کاملی هم در کار نیست، چه رسد به ممانعت از گفتن
یا اختناق. وگرنه اگر کسی حرف بیخودی زد، تهمت
ناروایی زد، ادعای بیسندی کرد، جوسازی و شانتاژ نمود
و ...، باید سریعاً محاکمه و مجازات شود (مثل امریکا و
اروپا).
امید است چنین نشود و خود ایشان نیز مکرر شعار و وعده
داده است که در دولت «تدبیر و امید»، پیشرفت و رشد
بیشتری حاصل خواهد شد و عقبگردی صورت نخواهد گرفت.
اما در عین حال هیچ تضمینی وجود ندارد – البته برای
هیچ کس تضمینی وجود ندارد.دقت شود که همیشه بخش اعظم
«تضمین» در هر امری و به ویژه در امور سیاسی و
اجتماعی، در همان انتخاب اولیه تأمین میگردد و بخش
بعدی به چگونگی ثبات، ایستادگی، تلاش و تداوم موکول
میشود.
میگویندها همیشه بسیار بوده و خواهد بود و به تعبیر
خداوند متعال در کلام وحی، عدهای نیز همیشه به داد و
ستد و تجارت «حرف مفت» اشتغال دارند تا مردم را گمراه
کنند.
«وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ
لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ
وَيَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ
مُّهِينٌ» (لقمان، 6) ترجمه: و برخى از مردم كسانىاند كه
سخن بيهوده را مىخرند تا [مردم را] بىهيچ دانشى از
راه خدا گمراه كنند و آيات الهى را به ريشخند گيرند
براى آنان عذابى خوار كننده خواهد بود.