مطرح میکنند که در کشور ما عملاٌ حق
بحث سیاسی نداریم. کسی که سوال سیاسی کند و یا سیاسی بگوید و بنویسد به
شدت مجازات میشود و مصداق هایی هم می آورند. آیاچنین است؟پاسخ مستدل و
همه جانبه چیست؟
البته باید هم چنین بگویند و انتظار دیگری نیز نمیرود. بالاخره
ضدتبلیغ در جنگ روانی باید مرتب حرف بزند، چرا که قویترین اسلحهی این
جنگ، همان «کلام» است. ولی انصافاً باید اذعان نمود که یکی از بزرگترین
مشکلات کشور ما این است که اولاً همه حرف میزنند و ثانیاً هر کس نیز
هر چه دلش خواست میگوید. از رییس جمهور و نماینده مجلس گرفته تا استاد
دانشگاه و روزنامهنگار، تا طلبه و حضرت آیتالله، تا دانشجو و استاد
دانشگاه، تا کارگردان و هنرپیشه، تا راننده تاکسی و آرایشگر و بقّال سر
کوچه!
الحمدلله همه اسلامشناس، مفسر قرآن، متخصص در ادیان، تاریخدان و ادیب
و نیز تحلیلگر سیاسی هستند. گاهی مجتهد شده و فتوا نیز میدهند، گاهی
میگویند: اسلام این را نگفته و آخوندها ساختهاند، چنان چه اغلب پزشک
میشوند و برای یک دیگر نسخه نیز میپیچند.
یک حکایت واقعی:
سوار تاکسی شدم، در مسیری از تجریش تا میدان هفت تیر. همین که سه خانم
با انواع بوی عطری که مخلوط آنها سر درد میآورد سوار شدند و بنده نیز
جلو نشسته بودم و تاکسی به راه افتاد، راننده مانند یک نماینده سیاسی
پشت تریبون شروع کرد. از امام خمینی (ره)، تا جنگ، رزمندگان، رهبر،
دولت، مجلس و ... همه را به باد انتقاد گرفت، البته نه انتقاد واقعی،
بلکه همه دروغ، تهمت، شایعه و حتی ناسزا – نزدیک رسیدن به ایستگاه
کریمخان گفت: البته مملکت خفقان است، هیچ کس حق ندارد حرف بزند، همین
که حرف بزنی، پاسدارها شما را میگیرند و «با دستش گردنش را نشان داد»!
به او گفتم: شما که هر چه دلت خواست گفتی. گفت: نه معلوم بود که شما از
رژیم نیستید. و جالب بود که یکی از آن خانمها به او گفت: سرم را بردی
آنقدر حرف زدی و آن هم حرفهای بیخود.
الف – هر کس میگوید: در کشور ما مردم حق سیاسی ندارند و کسی نمیتواند
حرف بزند و ...، یا میداند و عمداً دروغ میگوید، پس جاهلِ خائنی است
که خواسته یا ناخواسته نقش ستون پنجم را بازی میکند؛ و یا واقعاً نمیداند،
چرا که اصلاً ارتباطی با داخل ندارد. همه ارتباطش خلاصه شده به فیسبوک
و بیبیسی و ووآ و ... .
ب – امروزه امریکا و اروپا به این نتیجه رسیدهاند که معنای دموکراسی
این نیست که مردم در صحنه باشند و در هر امری نظر بدهند و رأیشان نیز
حتماً حایز اهمیت باشد، بلکه فقط نخبگان باید حرف بزنند و تصمیم بگیرند،
آن هم در چارچوبی که نظام حاکم تعیین کرده است. لذا حتی دانشمندِ مورخ
نیز تحقیق زیادی کند و یا حرف زیادی بزند، رسماً و علناً محاکمه و
محکوم میشود. اما الحمدلله در مملکت ما هنوز دموکراسی به این مرحله از
رشد نرسیده است.
ج – همین سؤالی که شما طرح نمودید و در این پایگاه نیز درج گردید، خودش
حرف سیاسی و از نوع شدید انتقادی آن است که با تحریب نیز همراه میباشد.
تهمت زده میشود که کسی جرأت و حق حرف زدن را ندارد. اما هم شما بدون
واهمه سؤالی که شنیده بودید را مطرح کردید، هم ما آزادانه درج نمودیم و
هم خواننده به راحتی میخواند.
د – فقط کافی است که در صفحه اصلی، روی تیتر «سیاسی» کلیک نمایید تا
صفحه آرشیو آن در اختیار قرار گیرد و مطالعه فرمایید که چقدر راحت هر
سخنی مطرح میشود.
ﻫ – دقت شود که حرف زدن، انتقاد کردن، حتی مخالف بودن - با جوّسازی،
شایعهپراکنی، توطئه، فتنه، نشر دروغ و اکاذیب و کار سازماندهی شده فرق
دارد و مردم به خوبی فرق اینها را میفهمند.
پس اگر منظورشان از «حق سیاسی، آن هم در حرف زدن» این است که به ما
اجازه نمیدهند به راحتی جریانسازی کنیم و به منظور تخریب و براندازی
کار کنیم، راست میگویند. این حق در هیچ کشور و نظامی وجود ندارد، اگر
چه در جمهوری اسلامی ایران به راحتی در این راستا نیز کار میکنند.
و – در کشورهای به اصطلاح لیبرال دموکرات، اگر کسی حرفی بزند، بسیار
آزادانه و طبق قوانین دموکراسی بازداشت میشود و به او میگویند: «آن
چه را گفتی ثابت کن» و اگر نکند، جریمه نقدی و زندان و محرومیت از حقوق
اجتماعی و ... دارد. آیا در مملکت ما نیز چنین است؟
البته کار آنها درست است، هر چند که در جهت همان اختناق حاکم زیر لوای
دموکراسی میباشد، ولی باید حق داد که حرف زدن نیز چارچوب دارد. هر کسی
حق ندارد هر چه دلش خواست بگوید، به دیگران اتهام بزند، جوّ رعب و وحشت
و ناامیدی ایجاد کند، در اذهان عمومی انحراف و اعوجاج و سد راه رشد
قرار دهد. کاش این طور بود که هر کس که حرفی میزد، مجبور میشد که
اسناد و شواهد و یا دست کم ادله خود را ارائه دهد و اگر نتوانست، محکوم
شود که چرا حرف بیخود زدی؟!
ز – صحبت کردن در تاکسی و یا در صف گوشت و پیاز و حتی گاهی در جراید و
رسانهها آن قدر مهم نیست که تدریس در دانشگاه با حربه نمره و نتیجه
مهم است. خوب است سری به دانشگاهها و به ویژه دانشگاه آزاد اسلامی
بزنند و به ویژه در دروس علوم انسانی و بالاخص رشتههای مربوط به علوم
سیاسی؛ و ببینند که اساتید چه میگویند و چه جوّ اختناقی برای
دانشجویان مسلمان و ایرانی خود ایجاد کردهاند و چگونه با تحقیر کشور و
ملت و نظام، نه تنها امریکا، بلکه تمامی جنایات غرب را «تحت عنوان
لیبرال دموکراسی – جهانیسازی – صلح جهانی – حقوق بشر – مبارزه با
تروریسم و سایر پرچمهای دروغین غرب وحشی» توجیه و القا میکنند؟!
منبع:x-Shobhe |