بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

قرآنی/شبهه6

 

   ش (تهران): آیا قران از فرهنگ عصر و مکان خود تاثیر گرفته است؟ مثلاً اگر جای دیگری نازل می‌شد به جای خرما و شتر چیز دیگری در قرآن می‌آمد؟ لطفاً جواب کلی دهید که بقیه مثال‌ها را هم پوشش دهد؟

 باید دقت شود که گاهی در طرح یک بحث، با خلط مبحث ظریف و جا به جایی یک واژه که شاید ابتدا زیاد هم مهم به نظر نرسد، یک معنای کاملاً انحرافی و غلط را بیان و القا می‌کنند، که از جمله همین واژه‌ی «تأثیر پذیری» به جای واژه‌های چون «انطباق، هماهنگی و ...» است.

به عنوان مثال: اگر منظور از سؤال این باشد که در هر حال آیات الهی در هر دینی منطبق با زبان پیامبر آن دین و هماهنگ و مفهوم قوم مخاطب و محیط رسالتش (محدود و یا جهانی) نازل می‌گردد، درست است و حرف جدیدی نیست. چنان چه خداوند متعال خود در کلام وحی می‌فرماید:

«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ» (ابراهیم -4)

ترجمه: هيچ پيغمبرى را جز به زبان مردمش نفرستاديم، تا (احكام را) براى آنان بيان كند، و خدا هر كه را بخواهد گمراه، و هر كه را بخواهد هدايت مى‏نمايد، و او عزيز و حكيم است‏.

بالاخره پیامبران از آسمان نازل نمی‌شوند و در بین اقوام زندگی کرده و مبعوث می‌گردند و بدیهی است که هر قومی زبانی و فرهنگی دارد که پیامبرش به آن زبان سخن می‌گوید و به آن فرهنگ آشنایی کامل دارد و اولین مخاطبین هر پیامبری نیز قوم خودش هستند و نه اقوام دیگر و سپس به موجب گستره‌ی شعاع مأموریت الهی، اقوام دیگر را شامل و در نهایت دین جهانی می‌گردد.

اما به این معنایی که ذکر شد، «تأثیر پذیری» نمی‌گویند. تأثیر پذیری وقتی صورت می‌پذیرد که کلام یا فعل متأثر از چیزی باشد و کلام وحی فقط متأثر از علم، حکمت و اراده‌ی الهی است، نه متأثر از هیچ چیز دیگری و از جمله فرهنگ یک قوم. که اگر چنین بود آداب و سنن آن قوم مثل بت‌پرستی، دختر کشی، لجن خواری، قمار، پسر خواندگی و ... را رد نمی‌نمود. و معارف و احکامش را نیز منطبق با فرهنگ و نیازهای یک قوم صادر می نمود و نه منطبق بر عقل و فطرت بشر در تمامی اعصار و خود نیز محدوده‌ی رسالت را تعیین می‌نمود. چنان چه به یکی فرمود: تو مخصوص قوم لوط هستی، به دیگری فرمود: مخصوص بنی اسرائیل هستی ... و به آخری فرمود که جهانی و برای همگان در همه‌ی اعصار هستی.

آنها که مدعی می‌شوند قرآن کریم متأثر از فرهنگ قومی محیط بوده است، در اصل می‌خواهند وحی بودن آن را منکر شوند تا بتوانند در نهایت خالق حکیم را انکار کنند. پس برای آنها هیچ پاسخی در این باره مفید و حتی لازم نمی‌باشد، بلکه باید در اصل مبحث توحید بحث شود، که آیا اساساً جهان آفریدگار حی، علیم، حکیم و قادری دارد یا خیر؟ این آفریدگار هدایت هم می‌کند و یا همه را رها کرده است و ...؟

لذا شاهدیم که مطرح کنندگان این گونه شبهات، فقط روی مثال‌ها تکیه می‌کنند، در صورتی که در قرآن کریم مباحث اعتقادی، فلسفی، عرفانی، حقوقی، اجتماعی، سیاسی و ... بسیاری مطرح شده است و در برخی از مسائل نیز مثال آورده شده است و مثال نیز فقط مختص به «شتر» نبوده که بگوییم عربی است. هر چند که شتر نیز مختص سرزمین‌های عربی نیست و همگان آن را می‌شناسند. بلکه از عنکبوت، مورچه، مگس، زنبور، الاغ، گاو، پشه، خورشید، نور، ماه و ... نیز مثال آورده شده است که عمومیت دارد و تعداد این مثال‌ها و جامعیت آنها نیز بسیار بیشتر از مثال به «شتر» است. بله، البته که قرآن مثالی از یک حیوان که فقط عده‌ای خاص آن را دیده باشند (مثل ماهی سفید که مخصوص دریای خزر است یا کوسه‌ی دریای مدیترانه یا خرس قطبی) نمی‌آورد و حتی چنان چه بیان شد حتی مثال از «شتر» در آن برای همگان آشنا است. آیا کشورهای آسیایی فاقد شتر هستند یا آمریکایی یا اروپایی یا خاور دور مثل چین؟! حالا یک جا کمتر است و یک جا بیشتر. ولی کدام ملتی در جهان وجود داشته یا دارد که به هیچ وجه از پوست، گوشت، شیر و پی شتر استفاده نکرده باشد؟!

اما آنان که اینگونه‌ بهانه را مطرح می‌کنند، در میان همه‌ی مثال‌های قرآنی فقط «شتر» را انتخاب می‌کنند که بگویند: قرآن عربی است و نتیجه بگیرند که یا اصلاً از طرف خداوند نیست و یا دست کم فقط مخصوص به محیط‌های عربی و اعراب است. در صورتی که نه شتر مختص به اعراب است، و نه مثال‌های قرآنی محدود به شتر است و نه «مثل به شتر» دلیل بر وحی بودن یا نبودن، یا منطقه‌ای یا جهانی بودن اسلام می‌باشد.

البته چنان چه بیان شد، مثال‌های دیگری نیز در قرآن کریم وجود دارد که به مراتب بیشتر است. اگر اینان فقط به مثال بسنده می‌کنند و هیچ مطلب و مفهوم دیگری را نمی‌فهمند، چرا مثال‌های دیگر را بیان نمی‌کنند. به مثال به دو نمونه‌ی ذیل دقت شود:

«مَثَلُ الَّذينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِياءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ» (العنکبوت - 41)

ترجمه: مثل كسانى كه به جاى خدا اوليايى ديگر اتخاذ مى‏كنند مثل عنكبوت است و خانه ساختنش و به درستى سست‏ترين خانه‏ها خانه عنكبوت است اگر بدانند.

«مَثَلُ الَّذينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ» (الجمعة - 5)

ترجمه: وصف حال آنان كه تحمل (علم) تورات كرده و خلاف آن عمل نمودند در مثل به حمارى (الاغی) ماند كه بار كتاب‌ها بر پشت كشد (و از آن هيچ نفهمد و بهره نبرد) آرى قومى كه مثل حالشان اين است كه آيات خدا را تكذيب كردند بسيار مردم بدى هستند و خدا هرگز ستمكاران را (به راه سعادت) رهبرى نخواهد كرد.

در هر حال خداوند از هر چه که بخواهد مثل می‌زند و در مثل زدن نیز هیچ ابایی ندارد و هر کس که عنادی نداشته باشد با مثلی روشن‌تر و آگاه‌تر می‌شود و آنان که عناد دارند، حتی بحث‌های عقلی نیز در آنان کارساز نیست، چه رسد به مثل‌ها:

«إِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيي‏ أَنْ يَضْرِبَ مَثَلاً ما بَعُوضَةً فَما فَوْقَها فَأَمَّا الَّذينَ آمَنُوا فَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذينَ كَفَرُوا فَيَقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً يُضِلُّ بِهِ كَثيراً وَ يَهْدي بِهِ كَثيراً وَ ما يُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقينَ» (البقره - 26)

ترجمه: خدا از اين كه به پشه و يا كوچك‌تر از آن مثل بزند شرم نمى‏كند مؤمنان چون آن را بشنوند مي‌دانند كه درست است و از ناحيه پروردگارشان است، ولى كافران گويند خدا از اين مثل چه منظور داشت بسيارى را با آن هدايت و بسيارى را به وسيله آن گمراه مى‏كند ولى جز گروه بدكاران كسى را بدان گمراه نمى‏كند.

x-shobhe.com

بازگشت به صفحه ی شبهات قرآنی

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved