شبهات فلسفی |
18-لطفاً فلسفه خواندن نماز میت را شرح دهید، با استدلال از قرآن کریم و روایات. |
همانگونه
احترام به مسلمان زنده واجب است، لازم است مرده او نیز مورد تکریم و
احترام قرار گیرد؛ لذا در شرع اسلام احکامی؛ مانند غسل، کفن و دفن و
خواندن نماز بر بدن او واجب شده است. |
17-دانشمندان غربی با برهانی تحت عنوان «خدای حفرهها» مدعی شدند که با برهان نظم نمیتوان خدا را به اثبات رساند. پاسخ چیست؟ |
به طور کلی اذهان عمومی را با شعارهای جاهلانه فریب میدهند و نامش را
هم علم میگذارند؛ لازم است نکات ذیل را با دقت مطالعه نمایید: |
16-فرق بین سنّت و مدرنیته در اسلام چیست؟ آیا دین سبب عقب افتادگی و مدرنیته سبب پیشرفت است؟ |
مشکل اساسی اینجاست که به خاطر تحقق اهداف سیاسی، واژگان فلسفی را بدون ارائهی تعریفی درست و به صورت ژورنالیستی به میان مردم میآورند و با شعار قرار دادن آنها سعی در سلطهی جریان مطلوب میکنند. واژگانی چون: انسانگرایی به مفهوم کلی، اومانیسم، عقلگرایی، آزادی یا دموکراسی که امروزه به لیبرال دموکراسی مبدل شده است، سنّت، مدرنیسم، پست مدرنیسم و فراتر از آن، همه واژگانی هستند که تعاریف متفاوت و گاه متضادی در اندیشه شناسی و فلسفه دارند و البته بهرهوری از آنها عمدتاً در راستای اهداف سیاسی صورت میپذیرد. همانطور که «احکام و فلسفه احکام» را به صورت تخصصی در اذهان عمومی مطرح کرده و زیر سؤال میبرند تا به اهداف سیاسی برسند. |
15- پاسخ کسی که به نسبیت معتقد است و بر این اساس زندگی میکند |
چند خلط مبحث القایی وجود دارد که همیشه مانع از تفکیک موضوعات و کار ذهن برای شناخت صحیح از یک مقوله میشوند که یکی از آنها تعریف حقایق عالم هستی در محدودهی اکتشافات فیزیکی (مادهگرایی) و یا به قولی دیگر بسط دادن یافتههای فیزیکی به کل عالم هستی، اعم از طبیعی و ماوراء الطبیعی میباشد و دیگری که بدتر از اولی است، شعار زدگی است. بدینگونه که مفاهیم فیزیکی یا فلسفی را به شکل شعار مُد میکنند و افراد بدون آن که هیچ شناختی از شعاری که میدهند داشته باشند، مدعی پیروی از آن میگردند؟! چنان چه در مورد هگلیسم، مارکسیسم، لیبرالیسم، صوفیسم، فمنیسم و ... چنین بوده است. آیا آن کسی که مدعی اعتقاد به نسبیت و پایه گذاری زندگی خود بر آن اساس است، هیچ میداند که نسبیت چیست و فرق «نسبیت در فلسفه» و «نسبیت در فیزیک» کدام است؟ یا فقط یک معنا و مفهوم ناقصی از واژهی «نسبیت» در ذهن دارد و در واقع فقط پیرو ذهنیات خود است و اسامی متفاوت را بر آن میگذارد تا از مُد عقب نماند؟ |
14- درجات وجودی از جماد و نبات شروع شده به هیولا میرسند. هیولا را به طور کامل توضیح دهید. |
دقت فرمایید که به ویژه در مباحث فلسفی ، ذهنی
و انتزاعی، واژگان و معانی و مفاهیم آنها و
نیز مشترکات لفظی یا معنوی آنها نقشی بسیار
مؤثر دارند. |
13- اصل علیت را خوب تشریح کنید |
لابد انتظار نمیرود که فلسفهی هگل یا به قول
معروف «هگلیسم» در یک صفحهی چند سطری طرح و
نقد شود. اما دانشجویان عزیز که کارشان شناخت
و کشف علم است، میتوانند به نکات ذیل توجه و
در مفاد آن تأمل نمایند: |
لابد انتظار نمیرود که فلسفهی هگل یا به قول
معروف «هگلیسم» در یک صفحهی چند سطری طرح و
نقد شود. اما دانشجویان عزیز که کارشان شناخت
و کشف علم است، میتوانند به نکات ذیل توجه و
در مفاد آن تأمل نمایند: |
ابتدا دقت شود که «نظم عالم هستی» یک نظریه
نیست. بلکه حقیقی و واقعی است و قابل اثبات
عقلی و علمی میباشد و هم چنین قابل رؤیت
همگانی است. |
10- یک جا خواندم: خوب وبد صفت هستند، لذا نسبت به دیگری سنجیده می شوند. لذا معلوم نیست که این خوب نزد دیگری خوب باشد. در این رابطه قانون نسبیت انیشتن را نیز مثال میآورند؟ |
این همان مبحث «حسن و قبح» ذاتی است که سعی دارند با بیانهای متفاوت و یا قرار دادن در کنار اسم انیشتاین و ... آن را تبلیغ و القاء کنند. از تفاوتها و حتی تضادهای بین تفکر و اندیشهی اسلامی با اندیشهی معاصر غرب نیز همین است. ما معتقدیم بسیاری از امور ذاتاً دارای حسن یا قبح میباشند و آنها میگویند این حسن و قبح ذاتی نیست، بلکه نسبی است. آنها میگویند: اساساً چیزی به عنوان «خوب» یا «بد» وجود ندارد. هر خوبی ممکن است در جایی بد باشد و هر بدی ممکن است در جایی خوب باشد. و برای اثبات نیز به اصل مسئله کاری ندارند، بلکه مثال از تفرعات میآورند، لذا اگر کسی نداند یا دقت نکند، نمیتواند پاسخ دهد و ممکن است به شبهه یا تعارض یا حتی قبول نظریهی آنها تن دهد. به عنوان مثال میگویند: دروغ یک جا خوب است و یک جا بد است. آدم کشتن یک جا خوب است (جنگ - اعدام مجرم و ...)، اما یک جا بد است. پس هیچ امری ذاتاً خوب یا بد نیست. در واقع چیزی به عنوان ارزشها وجود ندارد. و هر ارزشی نسبی است... |
9- آیا هدف وسیله را توجیه میکند یا خیر؟ لطفاً دلایل عقلی بیان نمایید. |
هدف و وسیله در موضع بیان فقط دو واژه هستند
که از معنا و مفاهیم خود برخوردارند، اما د
رعمل همهی خلقت و حیات موجودات و به ویژه
انسان که از قوهی عقل و اراده برخوردار است
را شامل میگردد. چرا که انسان به صورت دائم
در هر امری (حتی امور جزئی و شخصی مانند لباس
پوشیدن یا غذاخوردن) هدف گذاری میکند و سپس
با به کارگیری وسایل سعی میکند تا به آن
برسد. |
8- در مورد نظریه تکاملی داروین و تضاد آن با اسلام توضیح بیشتری دهید. آیا واقعاً تکامل در این جهان رخ نمیدهد؟ |
به جز بیخردی که نه تنها هیچ اطلاعی از
آموزههای اسلامی ندارد، بلکه چشم بصیرت و حتی
چشم سر هم ندارد، هیچ احدی بر این باور
نمیماند که در جهان «تکامل» رخ نمیدهد. |
7- فلسفه و کاربرد آن چیست؟ چرا علمای قدیم آن را تحریم میکردند؟ اگر بد است، پس فلسفهی اسلامی یعنی چه؟ میگویند: ابوعلی سینا به خاطر ورود به این حوزه عاقبت به خیر نشد(؟!) |
قبل از ایفاد پاسخ، دقت به این نکته ضروری است که شایع افکنان در ایجاد
تشکیک و شبهه از هیچ موضوعی فروگذار نمی کنند. حتی فلسفه یا علوم دیگر
را زیر سؤال میبرند تا مسلمان از رجوع به آنها خودداری کنند و حتی
بزرگترین دانشمندان جهانی و تاریخی را عاقبت به خیر نمیخوانند تا از
نظر بیافتند! |
6- لطفاً در مورد مرامهای فلسفی، کلامی و... در بین علما توضیح دهید و این که اصلاً منظور از مرام چیست؟ و اصولاً شرع با کدام یک از این مرامها سازگاری دارد؟ |
قبل از این که وارد مبحث
«مرام» و مرامهای متفاوت علما گردیم، باید معنای
«فلسفه»، «کلام»، «تفکیک» ... یا هر موضوعی که در مورد
آن سؤال داریم را آگاه شویم. البته منظور از «معنا»،
معنای لغوی نیست، بلکه پاسخ به «چیستی» موضوع میباشد. به عنوان مثال: فلسفه چیست؟ کلام چیست؟ |
5- لطفاً فرق بین «دلیل و علت» را با «فلسفه و حکمت» با ذکر چند مثال روشن و شفاف برای ما بیان نمایید؟ |
فلسفه و حکمت: [که هر دو را به یک معنا به کار میبرند]، دارای معانی متفاوتی میباشد، چرا که در هر عصری آن را از زاویهای مورد بحث و تعریف قرار دادهاند. ریشهی واژهی «فلسفه» یونانی است که وارد بحث تاریخچهی آن نمیشویم، اما مسلمانان در اصطلاح شایع آن را به معنی «مطلق دانش عقلی» در مقابل دانشهای نقلی (از قبیل: لغت، نحو، صرف، معانی، بیان، تفسیر، حدیث، فقه، اصول و...) به کار بردهاند. ولی معنی خاص آن در نظر فلاسفه یا حکما «علم به احوال موجود از آن جهت که موجود است، نه از آن جهت که تعین خاصی مانند: جسم، کم، کیف، نوعیت و ... دارد) میباشد. به تعبیر دیگر موضوع فلسفه یا حکمت «هستی» است... |
4- چگونه می توان ثابت کرد که عقل انسان برای رسیدن انسان به سعادت ناقص و محتاج وحی است؟ |
کوتاهترین پاسخ، نگاه عاقلانه و وضعیت موجود بشر مدعی دیروزی و امروزی است. جهل، گرسنگی، ظلم، قتل، غارت، تجاوز، خودکشی، نسلکشی، کشورگشایی و ...، آن هم به عاملیت مدعیان عقل تکامل یافته – علم پیشرفته – تکنولوژی برتر – کفایت قوانین حقوق بشر – منجیان عالم بشریت، یعنی آمریکا و اروپا. اگر عقل و علم انسان (به مفهوم ظاهری آن و نه فلسفی و عرفانی) اندکی کفاف میداد و پاسخگو برای هدایت بشر به سوی سعادت دنیوی و اخروی بود، وضع بشر امروزی اینگونه نبود. و اساساً همین که پس از گذشت هزاران سال از عمر بشر و این همه پیشرفت عقلی و علمی، هنوز سؤال و اختلاف نظر، حتی راجع به کلیات وجود دارد، دلیل دیگری بر ناتوانی بشر بر هدایت خویش بر سبیل سعادت است... |
در
بررسی این فرضیه و تناسب آن با حدوث تصادفی جهان لازم
است به نکات ذیل توجه شود: |
اگر تعاریف صحیح و درستی از واژهها و مفاهیمی چون: هستی، هستیبخش، زمان... در اختیار باشد، پاسخ بسیاری از این دسته سؤالات معلوم میگردد. اما تعاریف نادرست یا غیر جامع سبب بروز و ظهور بسیاری از سؤالات و شبهات میگردد. به عنوان مثال در جمعبندی سؤال فوق آمده است: «و چون که زمان جزوی از کل هستی ِ زمانمند است ... » و حال آن که هستی، جزء و کل ندارد که زمان جزوی از آن محسوب گردد. مضاف بر این «زمان جزوی از هستی زمانمند» دور تسلسل است. لذا ابتدا به تعاریفی مختصر که مبین پاسخ نیز میباشد اشاره میگردد... |
به زبان ساده اصل تضاد
در اصول دیالیکتیک بر این مبنا استوار است که
«هر چیزی ضد خودش را در درون خودش پرورش
میدهد» و همین امر باعث حرکت و ... میگردد!
و البته این نظریه قبل از هگل مطرح شده است و
از یافتههای ایشان نمیباشد. |