آیا بین كیفیت
لباس پوشیدن و نوع شخصیت افراد رابطه ای وجود دارد؟
94/02/03 لباس دست كم پاسخگوی سه
نیاز آدمی است; یكی این كه او را از سرما و گرما حفظ میكند، دیگر این
كه در جهتحفظ عفت و شرم، به او كمك میكند و سوم این كه به او آراستگی
و وقار میبخشد . در هر جامعهای نوع و كیفیت لباس زنان و مردان، علاه
بر آن كه تابع شرایط اقتصادی و اجتماعی و اقلیمی آن جامعه است، تابع
جهان بینی و ارزشهای حاكم بر فرهنگ آن جامعه نیز میباشد . انسان بسته
به این كه برای جهان، چه معنایی قائل باشد، خود را چگونه موجودی بداند،
چه سرنوشتی برای خود تصور كند و سعادت خود را در چه بداند، لباس
پوشیدنش تفاوت میكند .
همان طور كه گفتیم انسان به وسیله لباس به خود آراستگی و زیبایی
میبخشد . خود آرایی و زینت كردن، نه تنها آثار مثبت روحی و روانی در
دیگران داشته و موجب آرامش روحی میشود، بلكه اثرات روانی مثبتی نیز در
خود فرد دارد . بنابراین، نه تنها كیفیت لباس پوشیدن حاكی از شخصیت
انسان است، بلكه در شكلگیری و تحول شخصیت او نقش دارد . اینك بعضی از
موارد ارتباط نوع پوشش و شخصیت آدمی را بر میشماریم:
1 . پوشیدن لباس آراسته و پرهیز از هر نوع آشفتگی و پریشانی، نشانهای
از وجود نظام فكری و ذوق سلیم در انسان است . بنابراین میتوان گفت كه
آشفتگی برونی، حكایت از آشفتگی درونی میكند; زیرا انسان اگر دارای
شخصیت طبیعی و سالم باشد، از آشفتگی و بهم ریختگی گریزان است و نظم و
ترتیب و تمیزی را بر ژولیدگی و پریشانی ترجیح میدهد .
2 . پرهیز از خودآرایی و پذیرفتن آشفتگی و ژولیدگی در لباس، به جهت
تعارضی كه با خواستههای فطری انسان دارد، اثرات بدی در زمینه روانی بر
انسان میگذارد; بطوری كه به تدریجسبب بروز افسردگی روحی و انهدام ذوق
سلیم در انسان شده، منجر به بیاعتدالی روانی میشود تا آن جا كه علائق
انسان را به زندگی و مواهب موجود در آن، از حد اعتدال كاهش میدهد و او
را به شخصی منزوی و گوشهگیر تبدیل میكند .
3 . آراستگی ظاهری اگر با خود آرایی درونی همراه شود، تنها رمز موفقیت
انسان در جلب محبت و راه یافتن در دلهاست; به طوری كه بدون برخورداری
از چنان شرایط ظاهری و باطنی، انتظار محبوبیت پیدا كردن، انتظاری بیجا
خواهد بود .
در این جا بعضی از ویژگیهای لباس را كه با شخصیت انسان مرتبط است، از
زبان روایات اسلامی یادآور میشویم:
1 . لباس زیبا، باعث تقرب به خداست . امام صادق (علیه السلام)
میفرماید: خود را به وسیله لباس زیبا كنید; زیرا خدا زیباست و زیبایی
را دوست دارد . (1) بنابراین وقتی انسان احساس كند خدا او را دوست
دارد، تاثیر مثبتی برشخصیت او میگذارد .
2 . امام علی (علیه السلام) میفرماید: لباس تمیز، غم و ناراحتی را
برطرف میكند و برای نماز، یك نوع پاكیزگی است . (2)
بنابراین یكی از عوامل نشاط و شادابی روانی، پوشیدن لباس تمیز است .
3 . لباس تمیز، باعث ذلت و خواری دشمنان میشود و انسان را در مقابل
آنان سربلند میكند . امام صادق (علیه السلام) میفرماید: لباس پاكیزه،
دشمن را ذلیل مینماید . (3)
4 . لباس مناسب، انسان را در میان مردم عزیز میكند . امام علی (علیه
السلام) میفرماید: براستی نیكوترین لباس، آن لباسی است كه تو را با
مردم همسان سازد و موجب آرایش تو در میان آنان شود و زبانهای آنان را
از بدگویی تو باز دارد . (4)
5 . لباس انسان، باید معرف جنس او نیز باشد; بنابراین لباس مردان باید
با لباس زنان تفاوت داشته باشد و هر كدام لباس مخصوص خود را بپوشند .
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مردانی را كه لباس زنان و
زنانی را كه لباس مردان میپوشند، از رحمتخدا دور دانست . (5)
6 . لباس نباید غیر متعارف و به اصطلاح لباس شهرت باشد . گاهی انسان بر
اساس خود خواهی و تكبر، لباسی را انتخاب میكند كه نظیرش در هیچ كس
نبوده باشد . امام صادق (علیه السلام) میفرماید: برای انسان از
نشانههای خفت و خواری همین بس كه لباسی بپوشد كه به آن مشهور شود .
(6) بنابراین لباس شهرت، نشانه شخصیتخود خواه و متكبر است . از سیره و
زندگی پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و سایر پیشوایان دینی
استفاده میشود كه آنها با مسئله تجمل پرستی در لباس سخت مخالف بودند و
از آن چه نشانه خودخواهی و تكبر داشت، برحذر میداشتند . درباره هیئت
نمایندگی نجران، چنین آمده است: در پاسخ به دعوت پیامبر اكرم (صلی الله
علیه و آله و سلم) در سال دهم هجری، هیئتی از مسیحیان نجران وارد مدینه
شدند تا با پیامبر مذاكره كنند . این هیئت در حالی كه لباسهای تجملی
ابریشمی بر تن و انگشترهای طلا بر دست و صلیبها بر گردن داشتند، وارد
مسجد شدند; ولی وضع زننده و نامناسب و حاكی از تكبر و خودخواهی آنان،
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را ناراحت نمود و در نتیجه آنان را
به حضور نپذیرفت; اما علت ناراحتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
را ندانستند . از علی (علیه السلام) در اینباره چاره خواستند و علتبه
حضور نپذیرفتن هیئت توسط پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و
ناراحتی آن بزرگوار را جویا شدند . علی (علیه السلام) فرمود: من چنین
فكر میكنم كه آنها باید این لباسهای تجملاتی و انگشترهای گران قیمت
را از تن بیرون كنند و بعد خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
برسند . آنها چنین كردند و پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم)،
آنها را به حضور پذیرفت و مورد احترام و تكریم قرار داد .
7 . پرهیز از لباس فرهنگهای بیگانه; كسی كه فرهنگ اسلامی و ملی خود را
رها كند و به رنگ و لباس بیگانگان (كه مظهر آن دنیای غرب است) در آید،
نشانه نداشتن استقلال و نشانه وابستگی به آنان است . چنین فردی، دچار
احساس خود كمبینی شده است و شخصیتی ذلیل دارد . امام علی (علیه
السلام) میفرماید: همواره حال این امت نیكو خواهد بود تا زمانی كه
لباس بیگانگان را نپوشند و غذاهای آنان را نخورند و آن زمان كه چنین
كنند، خداوند آنها را ذلیل خواهد كرد . (7)
8 . استفاده از رنگهای شاد در لباس، اثرات غیر مستقیمی در افزایش حركت
و فعالیت و پیشرفت كار افراد دارد و در سلامت روانی و شخصیتی افراد
مؤثر خواهد بود . پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید:
لباس سفید رنگ بپوشید كه سبب آرامش و پاكیزگی شماست . (8) بنابراین
انسانی كه از رنگهای روشن و شاد در لباس استفاده میكند، از آرامش
روانی بیشتری برخوردار است . امام زینالعابدین (علیه السلام)
میفرماید: زمانی كه امام حسن (علیه السلام) متولد شدند، او را در جامه
زردی پیچیدند و به خدمت رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آوردند
تا نامی را برای وی انتخاب كند . آن حضرت فرمود: مگر من شما را نهی
نكردم كه نوزاد را در جامه زرد نپیچید! بعد آنان جامه زرد نوزاد را
بیرون آوردند و او را در جامه سفیدی پیچیدند و به حضور پیامبر اكرم
(صلی الله علیه و آله و سلم) آوردند تا مراسم نامگذاری صورت گیرد .
(9)
از آن چه گذشت، معلوم میشود كه كیفیت و چگونگی لباس هم از نظر رنگ و
هم از نظر مدل و هم از نظر آراستگی و تمیزی، نشانه نوع شخصیت انسان است
و چه بسا افرادی كه با پوشیدن نوع خاصی از لباسها، دچار مسخ شخصیتی
میشوند و به كلی رفتار و اعمالشان تغییر پیدا میكند .
پینوشت:
1 . وسائل، ج3، ص340 .
2 . وسائل، ج3، ص346 .
3 . همان، ص346 .
4 . غررالحكم، ص152 .
5 . سنن ابی داود، ج4، ص60 .
6 . بحار، ج78، ص252 .
7 . وسائل، ج3، ص356 .
8 . همان، ص355 .
9 . منتهی الامال، ج1، ص411 .
منبع:راسخون
|
بازگشت به صفحه ی شبهات اجتماعی