موضوع هفتم مشترك بودن فاطمه سلاماللَّهعليها است بارسول اكرم در مقام ركن بودن نسبت به على بن ابىطالب سلاماللَّهعليه. مقام ركنيت فاطمه زهرا نسبت به اميرالمؤمنين
جابر بن عبداللَّه چنين روايت مىكندكه پيامبر اكرم به على فرمود:
«سلام عليك ابا الريحانتين، اوصيك بريحانتى من الدنيا من قبل ان ينهد ركناك، و اللَّه خليفتى عليك. فلما مات النبى صلى اللَّه عليه و آله و سلم قال (على): هذا احد الركنين الذين قال رسولاللَّه. فلما ماتت فاطمة قال: هذا الركن الثانى الذى قال رسولاللَّه». (1)
«سلام بر تو، اى پدر دو ريحانهى من، يا على محافظت آن دو را به تو سفارش مىكنم قبل از آنكه هر دو ركن تو از بين برود، تو را به خدا مىسپارم كه او نگهدارندهى توست.
(جابر بن عبداللَّه روايت را چنين ادامه مىدهد):
پس از رحلت پيامبر اكرم، اميرالمؤمنين فرمود: اين بود يكى از دو ركن من كه رسول خدا مىفرمود، و اينك منهدم گرديد؛ و هنگامى كه فاطمه سلاماللَّهعليها چشم از جهان فروبست، على فرمود: اين بود همان ركن دومى كه به قول پيامبر اكرم، امروز از دست دادم».
اين حديث را عدهاى از علما به اين شرح نقل كردهاند:
حافظ ابونعيم در حلية الاولياء، حافظ ابنعساكر در تاريخ شام، حافظ محبالدين طبرى در رياض و ذخائر، امام احمد بن حنبل (امام حنابله)، حافظ كنجى شافعى در كفايه، ابوالمظفر سبط بن جوزى در تذكره، حافظ سيوطى در جامع كبير و جمعى ديگر از دانشمندان و محققين. در اينجا لازم است ركن بودن به على عليهالسلام را دقيقا بررسى كنيم كه آيا مراد از اين «ركنيت» چيست؟ و حقيقت اين رتبهى معنوى كه مقام بسيار والا و بزرگى است چگونه مىباشد. آنچه مسلم است اين است كه در اين مقام، هر معنايى كه در شان پيامبر اكرم تصور شود عينا بهمانگونه و بهمان ترتيب در شان حضرت صديقه سلاماللَّهعليها وارد است، و به عبارت ديگر، حضرت زهرا عليهاالسلام در مقام ركنيت مثل و همانند پيامبر اكرم، و در اين منقبت همتا و شريك و برابر با رسول خدا مىباشد.
يقينا مقصد از ركن على بودن، اين نيست كه فاطمه عليهاالسلام ادارهكنندهى امور خانواده و كدبانوى خانه و كاشانهى على، و گردانندهى چرخ زندگانى و آسايش بخش او و خاندان اوست، زيرا كه اينها از وظايف حتمى هر زن مسلمان است. مهم اين است و رمز عظمت زهراى اطهر آنجاست كه با وجود آيهى (الرجال قوامون على النساء) (2)
كه موضع كلى مردان و زنان را نسبت به يكديگر تعيين مىنمايد، پيامبر اكرم در يك مورد استثنائى، حضرت صديقه را ركن على مىخواند، بهمانگونه كه خودش را. رسول خدا به هر معنى و مفاد، و به هر نحو و كيفيتى كه ركن على محسوب مىشود، فاطمه سلاماللَّهعليها نيز به همان ترتيب، به همان نسق، و به همان وضع، ركن مساوى و همتاى ديگر در اين منقبت است. در اينجا مىتوان گفت كه اين ركن بودن به على از مقام شامخ ولايت سرچشمه مىگيرد، و از شئون ولايت است كه هر يك از آن سه وجود مقدس، ركن دو نفر ديگر مىباشد، و اين موضوع امكانپذير نيست مگر اينكه فاطمه سلاماللَّهعليها نيز در مقام ولايت همتا و همانند و برابر با پيامبر اكرم و على بوده باشد، يعنى چنان كه رسول خدا ركن ولايت، اساس اسلام، و اصل مودتى است كه خدا آن را اجر نبوت قرار داده است، حضرت زهرا عليهاالسلام نيز در اين شئون شريك، برابر، و همتاى او است و به همين مناسبت است كه پيامبر اكرم مىفرمايد: «لو لم يخلق اللَّه على بن ابىطالب، ما كان لفاطمة كفو». (3)
«اگر خدا على ابن ابىطالب را نمىآفريد فاطمه شبيه و نظيرى در عالمنداشت».
در روايت ديگرى آن حضرت خطاب به على مىفرمايد:
«لولاك يا على لما كان لفاطمه كفو على وجه الارض». (4)
«يا على اگر تو نبودى، فاطمه را بر روى زمين همانند و نظيرى نبود».
مقصود پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم از كفو كه در اين روايات و احاديث ديگر در شان حضرت زهرا بكار برده است، چيست؟ آيا منظور آن حضرت، كفو در مال، همانند در فقر و غنا، و يا همتايى در خلقت ظاهرى است؟ بطور يقين نه؛ بلكه مقصود كفو و همانند در مقام ولايت و صفات و فضائل است. بلى، فاطمه عليهاالسلام در شئون ولايت همتاى على است، همانگونه كه خود پيامبر اكرم چنين است. چنانكه رسول خدا ركن ايمان، ركن اسلام، ركن توحيد، ركن منطق و بيان، و ركن حقيقت و شرف انسان است، و به همان معنى و مفهوم، حضرت زهرا و ائمهى اطهار نيز ركن و اساس و اصل و پايه و بنيادند.
در زيارت مبعث، (5) على عليهالسلام را بعنوان ركن بودن چنين خطاب مىكنيم:
«... و صل على عبدك و امينك الاوفى... و ركن الاولياء و عماد الاصفياء...». (6)
كه ركن و پايه و ستون و تكيهگاه جميع اوليا و اصفيا مىباشد، ركن و تكيهگاهش بفرمايش پيامبر حضرت صديقه سلاماللَّهعليها است.
در يكى از زيارات مطلقه نيز حضرت اميرالمؤمنين «سيد الاوصياء و ركن الاولياء» ناميده شده است، (7) و در زيارت وارث حضرت اباعبداللَّه الحسين چنين عرضه مىداريم:
«اشهد انك من دعائم الدين و اركان المؤمنين»؛ (8) و در زيارت عيد فطر و قربان (9)و همچنين در زيارت اربعين حسين عليهالسلام(10)
«اشهد انك من دعائم الدين و اركان المسلمين، و معقل المؤمنين»؛
و در زيارت جامعهى كبيره:
«... و ساسة العباد، و اركان البلاد، و ابواب الايمان».(11)
آرى چهارده معصوم عليهمالسلام همگى اركان توحيد و ايمان و اسلام هستند، و هر يك از آنان ركن است براى ساير معصومين. حضرت صديقه سلاماللَّهعليها در اين مقام- نظير و همانند و همتاى رسول اكرم- ركن است براى اميرالمؤمنين سلاماللَّهعليه.
1ـ حليةالاولياء ج 3/ 201، مقتل الحسين خوارزمى ج 1/ 62، ذخائرالعقبى ص 56، فرائدالسمطين ج 1/ 382، 383/ ح 314، نظم دررالسمطين ص 98، الرياض النضره ج 3/ 105، كفايةالطالب ص 93، 94، تاريخ مدينه دمشق (ط دارالفكر) ج 14/ 166، 167، تاريخ ابنعساكر (ترجمه الحسين ع) ص 120، كنزالعمال ج 11/ 625/ ح 33044، منتخب كنزالعمال ج 5/ 35.
محبالدين طبرى قبل از نقل اين روايت مىگويد: «رسول خدا كنيهى «ابوالريحانتين» را (هم) بر على گذارده بود». (الرياض النضره ج 3/ 104).
2ـ سورهى النساء، آيهى 34.
3ـ باين روايت به همين لفظ در ينابيع الموده ص 237 موجود است. همچنين در فردوس الاخبار ج 3/ 418/ ح 5170 (به لفظ: لو لم يخلق على ما كان لفاطمه كفو)، و در مقتل الحسين خوارزمى ج 1/ 66 (به لفظ: لو لم يكن على ما كان لفاطمه كفو) آمده است.
4ـ متن روايت چنين است:
«عوتب النبى صلى اللَّه عليه و آله و سلم فى امر فاطمه، فقال: لو لم يخلق اللَّه على بن ابىطالب ما كان لفاطمه كفو، و فى خبر: لولاك لما كان لها كفو على وجه الارض». بحارالانوار ج 43/ 107.
5ـ منظور دعايى است كه در روز مبعث بهنگام زيارت بارگاه ملكوتى اميرالمؤمنين عليهالسلام مىخوانيم. بنابر قول مشهور در بين علماى شيعه روز مبعث، بيست هفتم رجب مىباشد.
6ـ اين قسمت از زيارت اميرالمؤمنين عليهالسلام كه مخصوص روز مبعث مىباشد چنين است: «... اللهم صل على محمد و آلمحمد، و صل على عبدك و امينك الاوفى، و عروتك الوثقى، و يدك العليا، و كلمتك الحسنى، و حجتك على الورى، و صديقك الاكبر، سيد الاوصياء و ركن الاولياء، و عماد الاصفياء، اميرالمؤمنين، و يعسوب الدين، و قدوه الصديقين، و امام الصالحين...». (مصباح الزائر ص 95- 96، مزار الشهيد ص 32، بحارالانوار ج 97/ 379).
7ـ قسمتى از اين زيارت مطلقهى اميرالمؤمنين كه از امام صادق عليهالسلام روايت شده و مرحوم شيخ مفيد آن را نقل نموده است چنين است: «... اللهم صل على محمد و آلمحمد، و صل على اميرالمؤمنين عبدك المرتضى، و امينك الاوفى، و عروتك الوثقى، و يدك العليا، و جنبك الاعلى، و كلمتك الحسنى، و حجتك على الورى، و صديقك الاكبر، و سيد الاوصياء، و ركن الاولياء، و عماد الاصفياء، اميرالمؤمنين، و يعسوب الدين، و قدوه الصالحين، و امام المخلصين...». (مصباح الزائر ص 78- 79، بحارالانوار ج 97/ 307).
8ـ مصباح المتهجد ص 664، بحارالانوار ج 98/ 200.
9ـ مصباح الزائر ص 172، مزار الشهيد ص 184، بحارالانوار ج 98/ 353.
10ـ مصباح الزائر ص 154، مزار الشهيد ص 211، المزار الكبير ص 172، بحارالانوار ج 98/ 332.
11ـ عيون الاخبار ج 2/ 277، بحارالانوار ج 99/ 127- 128.
همچنين در يكى از زيارتهاى حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام مىخوانيم:
«... اشهد انك و الائمه من ولدك سفينه النجاه، و دعائم الاوتاد، و اركان البلاد، و ساسه العباد...». (المزار الكبير ص 76، 77، بحارالانوار ج 97/ 342، 148)؛
و در يكى از دعاهاى روز عيد غدير مىخوانيم:
«... اللهم صل على محمد و آلمحمد، الائمه القاده، و الدعاه الساده، و النجوم الزاهره، و الاعلام الباهره، و ساسه العباد، و اركان البلاد...». (اقبال الاعمال ص 492، بحارالانوار ج 95/ 320)؛
و در توقى شريف حضرت كه براى استشفاع به محمد و آلمحمد عليهمالسلام است مىخوانيم: «... قد اتاكم اللَّه يا آلياسين خلافته و علم مجارى امره فيما امره فيما قضاه و دبره و رتبه و اراده فى ملكوته، فكشف لكم الغطاء، و انتم خزنته و شهداوه و علماوه و امناوه، ساسه العباد و اركان البلاد و قضاه الاحكام...». (بحارالانوار ج 91/ 37. همچنين مراجعه كنيد به مصباحالزائر ص 223، 224، بحارالانوار ج 99/ 93).