بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram
 
آیت الله شیخ مرتضی طالقانی

 

 

شهید محراب، آیت الله سید عبدالحسین دستغیب شیرازی در کتاب داستانهای شگفت آورده اند، از مرحوم شیخ مرتضی طالقانی در مدرسه سید نجف اشرف شنیدم که فرمود:

 در این مدرسه در زمان مرحوم آقا سید محمد کاظم یزدی دو ماجرای عجیب و متضاد مشاهده کردم؛ یکی آنکه در فصل تابستان که عده ای از طلاب در صحن و عده ای دیگر در پشت بام می خوابیدند، شبی از صدای هیاهوی طلاب از خواب بیدار شدم.

دیدم همه طلاب به سوی صحن میروند و دور یک نفر جمعند. پرسیدم: «چه خبر شده؟» گفتند: «فلان طلبه خراسانی پشت بام خوابیده بود و غلطیده و از بام افتاده است.» من نیز به بالین او رفتم. دیدم صحیح و سالم است و تازه می خواهد از خواب بیدار شود.

گفتم: «او را خبر ندهید که از بام افتاده است.» خلاصه او را به حجره بردیم و آب گرمی به او دادیم تا صبح شد و به اتفاق او در درس مرحوم سید حاضر شدیم و ماجرا را به مرحوم سید خبر دادیم.

سید خوشحال شد و امر فرمود گوسفندی بخرند و در مدرسه ذبح کنند و گوشتش را میان فقرا تقسیم نمایند.

پس از چند روز، در همین مدرسه همان طلبه یا طلبه ای دیگر (تردید از بنده است) در سرداب سن به روی تختی که ارتفاعش از دو وجب کمتر بود خوابیده و در حال خواب می غلطد و از تخت می افتد و بی فاصله می میرد و جنازه اش را از سرداب بالا می آوردند.

این دو ماجرای عجیب و صدها نظیر آن به ما می آموزد که تأثیر هر سببی موقوف به خواست خداوند است که اسباب را مؤثر قرار داده است؛ زیرا می بینیم افتادن از بام طبقه دوم مدرسه سید، که قاعدتاً باید موجب مرگ شود، اثری نمی گذارد؛ زیرا خدای عالم نخواسته است و بعکس، افتادن از تختی کوتاه – یک وجبی- که قاعدتا نباید موجب آسیبی شود، به مرگ می انجامد.

 

 

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved