بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram
 
آیت الله سید حسن مدرس

«در نجف روزهای جمعه کار می کردم و در آمد آن روز را نان می خریدم و تکه های نان خشک را روی صفحه کتابم می گذاشتم و ضمن مطالعه می خوردم. تهیه غذا آسان بود و گستردن و جمع کردن سفره و مخلفات آن را نداشت. خود را از همه بستگیها آزاد کردم ...»
 

روزی یکی از طلاب که به نفع مدرس و رفقای او در انتخابات تهران کوشش فراوان کرده و به همین جهت از درس و امتحان، یک هفته باز مانده بود، اصرار داشت حقوق همان هفته را بگیرد.
مدرس با تذکر اینکه حاضر است سه برابر شهریه مدرسه از محل دیگری به وی پرداخت کند، از دادن جیره به آن طلبه خودداری نمود.
حتی در پاسخ یکی از حاضران که می خواست بدون این تذکر مدرس، وجه را در اختیار آن طلبه قرار دهد گفت:
«خیر! این نوعی تزویر است، او باید بداند که مزد کار دیگر را از محل خودش می گیرد، اما پرداخت جیره مدرسه، به درس خواندن منوط است و بس.»

مرحوم شیخ حسنعلی اصفهانی – عارف مشهور- در ضمن بیان خاطراتی که برای عبدالعلی باقی، مؤلف کتاب «مدرس، مجاهدی شکست ناپذیر» بیان کرده، می گوید:
«روزی در نجف طلبه ای به اتاق ما آمد، من وم درس هم حجره بودیم، آن طلبه دچار سر درد شدیدی شده بود و مدت یک هفته تبش قطع نشده بود. مدرس دست به پیشانی او گذاشت و آیه نور را قرائت کرد.
با تمام شدن آن آیه سر درد و تب او قطع شد. تمام ایامی که من با او بودم، نماز شبش ترک نشد. او اهل نماز ودعا و مطالعه بود. من شنیدم که یکی از اهالی خواف در زندان دچار تب شدیدی شده و به خدمت آقا می رود، مدرس هم پیراهن خود را به تن او می پوشاند و او شفا می یابد.»

فاطمه بیگم مدرس - دختر آن فقیه شهید - می گوید:
«بسیار اتفاق می افتاد پدرم بدون قبا یا پیراهن در حالی که عباش را به خود پیچیده بود به خانه می آمد. می دانستیم که او برهنه ای را در راه دیده و لباس خویش را بدو بخشیده است.
روزی به او اظهار نمودیم: اجازه بدهید ده بیست ذرع کرباس در خانه داشته باشیم که بتوانیم در چنین مواقعی فوری برایتان لباس تهیه کنیم.
ایشان پاسخ داد: ممکن است دیگری به کرباسی که ما ذخیره می کنیم نیاز پیدا کند، به همین مقدار که برای پیراهن یا قبا یا شلوار لازم است، تهیه کنید.»

در سال 1328 هـ. ق. که مدرس به عنوان یکی از پنج نفر طراز اول برای دوره دوم مجلس شورای ملی انتخاب شد، هنوز مدتی از مجلس او باقی مانده بود.
وی این فرصت را مغتنم شمرد و به روستای اسفه رفت و خانه مورثی خویش را در این روستا به دو باب حمام تبدیل و آسیاب روستا را تغمیر و دایر کرد.
پلی نیز به روی نهر آبی موسوم به «مهیار» که محل عبور کاروانیان بود، بنا کرد.
اغلب دیده می شد که خود همراه با کارگران به کار می پرداخت و گاری تک اسبه ای نیز برای حمل آجر و سایر مصالح ساختمانی خریداری نموده بود.
پس از اتمام کار با همان گاری به اصفهان آمد و از آنجا عازم تهران شد.

 

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved