بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram
 
آیت الله محمد کاظم خراسانی

طلوع خورشید

آخوند خراساني در سال 1255 ق . در مشهد ديده به جهان گشود. پدرش ، ملا حسين هراتي علاوه بر تبليغ به تجارت ابريشم نيز مشغول بود. ملا حسين ، روحاني وارسته اي بود که براي گذران زندگي ، هماره در بين راه هرات و مشهد، در رفت و آمد بود. وي در سفرهاي تبليغي اش مردم را با احکام اسلامي آشنا مي ساخت . در يکي از همين سفرها، در کاشان ازدواج کرد. ثمره اين ازدواج چهار پسر به نامهاي نصرالله ، محمدرضا، غلامرضا و محمد کاظم (آخوند خراساني ) بود . سرانجام مهر پيشواي هشتم او را به مشهد کشاند تا براي هميشه در شهر شهادت ساکن شود .

 

آیت الله محمد کاظم خراسانی

هجرت و تحصيل

آخوند خراساني در دوازده سالگي وارد حوزه علميه مشهد شد. ادبيات عرب ، منطق ، فقه و اصول را در حوزه مشهد فرا گرفت . در هيجده سالگي ازدواج کرد و در 22 سالگي همراه کاروان زيارتي عتبات عاليات ، براي ادامه تحصيل عازم عراق شد. شوق تحصيل او را بر آن داشت تا سرپرستي همسر و فرزندش را به پدر بسپارد و آنها را به خاطر مشکلات سفر و مشکل مسکن در نجف ، همراه خود نبرد .

کاروان زايران به سبزوار رسيد. قافله براي استراحت ، رحل اقامت افکند تا پس از توقفي کوتاه ، به سوي عراق حرکت نمايند. آخوند خراساني چون آوازه دانش (( ملا هادي سبزواري )) را شنيده بود، تصميم گرفت از کاروان جدا شود و براي بهره جستن از درياي علم آن حکيم فرزانه در سبزوار بماند . آخوند، ماههاي رجب ، شعبان و رمضان 1277 ه ‍ق را در حوزه علميه سبزوار گذراند و از درس فيلسوف بزرگ عصر، ملا هادي سبزواري بهره برد . آنگاه از سبزوار به تهران رفت و حدود سيزده ماه در مدرسه صدر، در درس ملا حسين خويي و ميرزا ابوالحسن جلوه شرکت کرد . و سرانجام به حوزه علميه نجف راه يافت و در درس شيخ انصاري و ميرزا حسن شيرازي شرکت کرد .

آخوند خراساني شب و روز در تلاش براي اندوختن دانش و به دست آوردن تقوا مي کوشيد و در اين راه از هيچ مشکلي نهراسيد .

خودش ‍ مي گويد : (( تنها خوراک من فکر بود. ولي قانع نبودم ، هيچ گاه نشد که گلايه کنم . شش ‍ ساعت بيشتر نمي خوابيدم . شبها بيدار بودم . با ستارگان دوست شده بودم . خواب با شکم خالي بسيار مشکل است . ))

آخوند خراساني غرق در درس و مطالعه بود که ناگهان نامه اي رشته افکارش ‍ را از هم گسست و اشک از ديدگانش روان ساخت . فرزند خردسالش ديده از جهان فرو بسته بود. پس نامه اي به پدر نوشت و از او درخواست کرد که همسر داغدارش را به نجف بياورد. ملا حسين همراه عروسش به نجف آمد و خود مدتي در نجف ماند و پس از زيارت اماکن مقدس ، به مشهد برگشت .

داغ مرگ فرزند اندک اندک از ذهن آخوند و همسرش محو مي شد. زن و مرد جوان در انتظار تولد فرزندي ديگر روز شماري مي کردند. اما باز هم ، مصيبت بر خانه سايه افکند. فرزند، قبل از تولد مرد و بچه مرده به دنيا آمد . همسرش نيز پس از مدتي بيماري از دنيا رفت . داغ مرگ همسر، آتش به جانش افکند ..تاب مقاومت نداشت . مرگ همسر و دو فرزند، کمر طاقتش را در جواني خم کرد. تنها حرم حضرت علي عليه السلام و دامن پر مهر اشک توانست قامتش را راست کند .

 

 

آیت الله محمد کاظم خراسانی

آوازه علمي آخوند

آخوند سالها در درس شيخ انصاري و ميرزاي شيرازي شرکت کرد و از زبده ترين شاگردان آن دو شناخته مي شد. وي از همان ابتدا با پشتکاري کم نظير، راههاي پيشرفت را مي پيمود .

او در کنار تحصيل ، به عبادت و شب زنده داري نيز اهميت فراوان مي داد. بارها به کربلا رفت و به زيارت امام حسين عليه السلام نايل شد. در يکي از اين سفرها پس از زيارت ، در درس آيه الله آخوند اردکاني ( متوفاي 1302 ق .) شرکت کرد. آخوند اردکاني نظر شيخ انصاري را در مساله اي بيان و سپس بر نظر او چند اشکال کرد. اشکالها درست بود. آخوند پس از برگشت به نجف و شرکت در درس شيخ انصاري ، اشکالهاي اردکاني را به استاد بازگو کرد. شيخ انصاري يکي از اشکالها را پذيرفت اما اشکال دوم را رد کرد. آخوند به دفاع از اشکال دوم اردکاني پرداخت و استاد دوباره پاسخ گفت اما آخوند دفاعيه استاد را قانع کننده ندانست و بار ديگر اشکال را با بياني تازه مطرح کرد. گفت و شنود شاگرد و استاد به درازا کشيد . صدها طلبه که در درس شيخ انصاري شرکت داشتند، در شگفت بودند که چگونه طلبه اي جوان که 25 سال بيش نداشت و کمتر از سه سال بود که به درس شيخ انصاري راه يافته ، بي محابا با دليلهاي قوي به استاد اشکال مي کند. يکي از طلاب به ديگران گفت : اين آخوند (آخوند خراساني ) را ببينيد که دارد گفتار آن آخوند (آخوند اردکاني ) را تاييد مي کند. از آن زمان به بعد در همه نجف او را با لقب (( آخوند )) صدا مي کردند .

آخوند از سال 1278 ق . تا سال 1291 ق . بيش از سيزده سال در درس ‍ خارج استادان برجسته حوزه علميه نجف شرکت کرد. بيش از دو سال در درس شيخ انصاري شرکت کرد و پس از وفات او (1281 ق .) دو سال به درس آيه الله سيد علي شوشتري (متوفاي 1283 ق .) راه يافت و سالها در درس آيه الله شيخ راضي بن محمد نجفي (متوفاي 1290 ق .) و آيه الله سيد مهدي مجتهد قزويني ادامه تحصيل داد .

آخوند خراساني بيش از سيزده سال در کنار درسهاي ساير اساتيد در درس ‍ ميرزاي شيرازي نيز شرکت کرد. ميرزاي شيرازي در سال 1291 ق . به سامرا هجرت کرد و بيشتر شاگردانش نيز همراه او به سامرا رفتند. اما آخوند در نجف ماند و به تدريس ادامه داد. او مدتي بود که در کنار تحصيل و شرکت در درس ميرزاي شيرازي به تدريس نيز مشغول بود . البته برخي از نويسندگان نوشته اند: آخوند نيز به سامرا رفت ولي پس از مدتي کوتاه به سفارش ميرزاي شيرازي به نجف برگشت و به تدريس ادامه داد. روزي آخوند به سامرا رفت و پس از زيارت مرقد امام حسن عسکري عليه السلام و امام هادي عليه السلام در درس استاد پيشين خود شرکت کرد. آخوند اشکالي به نظريه ميرزاي شيرازي وارد ساخت و استاد پاسخ گفت . آخوند اشکال را با بياني ديگر تکرار کرد و استاد دوباره پاسخ داد.. .. پرسش و پاسخ ادامه يافت تا سرانجام آخوند به احترام استاد لب فرو بست . روز بعد ميرزاي شيرازي پيش از آغاز درس گفت : (( در بحث ديروز، حق با آخوند بود . )) !

اندک اندک آوازه علمي آخوند در حوزه علميه نجف پيچيد و روز به روز به شمار شاگردانش افزوده شد. اينک وي يکي از مجتهدان و مدرسان مشهور نجف و به عنوان يکي از ممتازترين شاگردان ميرزاي شيرازي ، مورد احترام طلاب و علما بود. ميرزاي شيرازي مقام علمي او را به طلبه ها گوشزد مي کرد و آخوند نيز تا هنگامي که ميرزاي شيرازي زنده بود به احترام استاد بالاي منبر نمي رفت ؛ روي زمين نشست و درس مي گفت .

ميرزاي شيرازي در سال 1312 ق . دار فاني را وداع گفت . آخوند مدتي پس ‍ از رحلت استاد به سامرا رفت و بعد از زيارت مرقد امامان به سوي منزل استاد به راه افتاد، کوبه در منزل را بوسيد و پيشاني بر آن گذاشت و زار زار گريست .

آخوند از موفق ترين استادان تاريخ حوزه هاي علميه شيعه است که شمار شاگردانش را تا سه هزار نفر نوشته اند و صدها مجتهد در درس او تربيت يافتند که نام برخي از آنها از اين قرار است : سيد ابوالحسن اصفهاني ، شيخ ابوالقاسم قمي ، سيد ابوالقاسم کاشاني ، ميرزا احمد خراساني ، سيد محمد تقي خوانساري ، سيد جمال الدين گلپايگاني ، شيخ محمد جواد بلاغي ، شهيد سيد حسن مدرس ، حاج آقا حسين قمي ، سيد صدر الدين صدر، آقا ضياء الدين عراقي ، شيخ عبدالکريم حائري ، سيد عبدالله بهبهاني ، سيد عبدالهادي شيرازي ، شيخ محمد علي کاظمي ، شيخ محمد حسين نائيني ، آقا بزرگ تهراني ، حاج آقا حسين بروجردي و سيد محمود شاهرودي .

آوازه علمي آخوند از مرزها گذشت . از اين رو (( شيخ الاسلام )) امپراتوري عثماني که در آن زمان به عراق آمده بود، روزي همراه شماري از همراهان در درس آخوند شرکت کرد .

همهمه اي بين طلاب بلند شد. به احترام او برخاستند . (( شيخ الاسلام )) نزديکتر رفت و آخوند با ديدن وي ، درس را به بررسي نظر ابوحنيفه در يکي از مسائل علم اصول کشاند. ابتدا نظر او را بيان کرد و دليلهايش را بر شمرد .

(( شيخ الاسلام )) سني در شگفت بود که چگونه استاد شيعي ، نظر پيشواي اهل سنت را پذيرفته است ؟! اما اندکي بعد سخنان آخوند او را متوجه اشتباهش ساخت . آخوند چند اشکال علمي بر نظر ابوحنيفه وارد ساخت و سپس نظر مجتهدان شيعه در آن مساله را بيان کرد. آخوند از (( شيخ الاسلام )) خواست تا به منبر بروند و همه از سخنانش استفاده نمايند. اما روحاني اهل سنت به احوالپرسي با آخوند بسنده کرد . (( شيخ الاسلام )) از قدرت علمي و احترام آخوند چنان به وجد آمده بود که تا مدتها بعد هماره از آن ديدار به ياد ماندني سخن مي گفت .

 

 

 

آخوند از ابتداي جواني تا آخر عمرش ، هر روز پيش از طلوع آفتاب ، به زيارت آفتاب نجف ، حرم حضرت علي عليه السلام مشرف مي شد. آنگاه به مسجد هندي مي رفت و درس مي گفت . شبها پس از اقامه نماز جماعت در صحن حرم ، براي برخي از شاگردان ممتازش در منزل خود درس خصوصي داشت . نمازهاي مستحبي اش حتي در سنين پيري ترک نشد. در ماه رمضان نيز براي طلبه ها سخنراني مي کرد .

در اواخر عمر، زيارت را - شايد به خاطر پيري - طول نمي داد. يکي از مريدانش به وي گفت : شما کمي بيشتر در حرم بمانيد تا همه زايران متوجه آداب زيارت شما بشوند. آخوند دست به ريش خود گرفت و گفت : در اين آخر عمر، با اين ريش سفيد به خدا شرک بورزم و خودنمايي کنم ؟ !

يکي از همسايگان آخوند مي گفت : ناله سوزناک و صداي گريه آخوند در نيمه هاي شب ، قلب هر سنگدلي را مي لرزاند .

آخوند به تميزي سر و وضع و لباس اهميت فراواني مي داد. همراه سه فرزند که همگي آنها متاهل بودند، در يک خانه زندگي مي کرد. اين چهار خانواده ، چهار اتاق داشتند. روزي يکي از پسرانش از تنگي جا به پدر شکايت کرد. پدر گفت : اگر قرار باشد که خانه هاي اين شهر را بين نيازمندان بخش کنند، به ما بيش از اين نمي رسد .

آخوند ملا کاظم خراسانی اصالتا مشهدی است و متجاوز از پنجاه سال در جوار اماکن مقدس اقامت گزیده است

آخوند ملاکاظم خراسانی زعیم عالم تشیع و در نتیجه بزرگترین شخصیت مذهبی سرتاسر خاور میانه محسوب می شد.

در شرح احوال آخوند خراسانی سخن زیاد گفته شده  در اینجا به آنچه خود او در حسب حالش گفته، می پردازیم. آخوند در اینجا از فقر و عسرت، و زهد و بی اعتنایی به زخارف دنیا در دوره طلبگی خود سخن می گوید:

...چون مجلس درس به پایان رسید، شیخ (مرتضی انصاری) به من نگاه کرده گفت: آخوند! می بینم خیلی مؤدب می نشینی؟

من سر به زیر افکندم و عبادی خود را بر روی سینه ام بیشتر کشیدم و حالتی داشتم قرین انفعال. شیخ دریافت که پیراهن به تنم نیست و قبای خود را پیش آورده ام تا گردن خود را بپوشانم و معلوم نشود که پیراهن ندارم! زیرا (از کفش و لباس) تنها چیزی که نداشتم و می توانستم بگویم مالک آن هستم یک قبای پاره بود با یک عبای کهنه و یک جفت کفش که آن هم ته نداشت و با زحمت پای خود را بالاتر می گرفتم و به رویه کفش می چسباندم که پایم بر زمین کشیده نشود که نجس یا کثیف نشود تا آنجا که یک روز مجبور شدم سه بار پای خود را بشویم و یکی از طلاب به گوشواره مدرسه نشسته بود مرا دید و به حالم رقت کرد و کفشی مندرس به من داد. در این وقت چنان بود که گفتی دنیا را به من داده اند! آن روز هم شیخ پس از مجلس درس از برهنگی من آگاه گردیده فهمید که پیراهن به تنم نیست و به این جهت قبای خود را به روی سینه ام کشیده ام و می نماید که مؤدب نشسته ام، امر کرد پیراهنی به من دادند.

چهل سال نه گوشت خوردم و نه آرزوی خوردن گوشت داشتم و تنها خوراک من فکر بود و با این زندگی راضی و قانع بودم و هیچگاه نشد که سخنی یاد کنم که گمان کنند از زندگانی خود ناراضی هستم. پولی برای خرید یک شمع به من دادند ولی من در تاریکی می گذرانیدم و آن پول را به فقیرتر از خودم می دادم.

شبها کتاب خود را برداشته به مبرز مدرسه می رفتم تا در برابر چراغ مبرز مطالعه کنم. طلاب هیچ اعتنایی به من نمی کردند مگر معدودی که مانند خود من یا فقیرتر از من بودند. خواب من بیش از شش ساعت نبود و چون با شکم خالی خواب آدم عمیق نمی شود بیشتر شبها را بیدار بودم و با ستارگان آسمان مصاحبت و مساهرت داشتم. در این احوال به خاطرم می گذشت که امیرالمؤمنین (ع) نیز بیشتر شبها را به این نشان می گذرانید. من با همه تنگدستی و بیچارگی احساس می کردم که فکر من به عالمی بلندتر پرواز می کند و قوه ای است که روح مرا به سوی خود جذب می کند و شاید این، در سایه روح خاص و طینت و ملیتم بود. سی سال تمام، داغی و گرمی نان تنها نانخورش من بود.

 

 

 

 

 

کتاب کفایه الاصول یکی از آثار ارزشمند ملا محمد آخوند خراسانی است. کتاب کفایه از مهمترین و رایج ترین تالیفات عصر حاضر است. این کتاب در دو جلد و به زبان عربی نوشته شده است و چون بسیار موجز و دقیق به رشته تحریر درآمده و خالی از مطالب علمی و فلسفی و حکمتی و الهی نیست لذا درک محتویات آن برای کسانی که اهل فن نباشند ولو عرب زبان هم باشند مشکل است زیرا خواننده باید از مقدمات علمی فراوانی بهره مند باشد تا بتواند به رموز اشارات و غموض عبارات آن پی ببرد و اگر فاقد چنین مایه ای باشد در همان سطر اول کتاب در می ماند. کتاب کفایة گرچه همه کتابهایی را که از پیش در اصول تالیف شده به کلی متروک و منسوخ نکرده ولی بیش از همه آنها میان طالبان علم و صاحبان دقت و فضل رواج یافته و مورد استفاده و نظر گردیده است و کتابهایی را که پس از آن به دست مجتهدان و فضلاء معاصر تالیف گشته به طور اطلاق از لحاظ تدریس و تدرس تحت الشعاع قرار داده است.

 کتاب کفایه علاوه بر مزایا و جهاتی که در خود داشته و ترقی و تکمیل دانشمندان را ایجاب و از این رو ترجیحش را بر کتب این فن اقتضاء مینموده است.

 آخوند خراسانی دو سال روی کفایه کار کرده است یعنی تالیف این کتاب دو سال از وقت او را گرفته است و این کتاب در سالهای آخر عمر آخوند در نجف نوشته شده است و تا کنون بارها در شهرهای ایران و عراق تجدید چاپ شده است. نسخه ی خطی این کتاب به قلم مؤلف، هم اینک در کتابخانه ی مجلس شورای اسلامی قرار دارد. این نسخه را فرزندِ آخوند خراسانی یعنی آیة الله میرزا محمد کفایی به کتابخانه مجلس اهدا کرده است و اینک به شماره 14117 در مخزن خطی کتابخانه قرار دارد. رئیس وقت مجلس در جلسه ی 59 مورخ سه شنبه نهم خرداد 1351 به همین مناسبت نطقی به شرح زیر ایراد کرده است: خاطر همکاران محترم مستحضر است سال گذشته هنگامی که مرحوم آیت الله العظمی کفائی خراسانی (طاب ثراه) روزهای آخر زندگی خود را می گذرانیدند وصیت نمودند که نسخه اصلی کتاب کفایة الاُصول تألیف والد بزرگوارشان مرحوم آیة الله العظمی آخوند ملا محمد کاظم خراسانی (اعلی الله مقامه) که به خط خود مؤلف تحریر گردیده به مجلس شورای ملی اهدا گردد.

مرحوم آیت الله العظمی آخوند ملا محمد کاظم خراسانی از مراجع بزرگ عالم تشیع و از مقدّمینِ نهضت مشروطیت در ایران و از جمله دانشمندان معروف و نامور عصر خود بود (صحیح است) و کتاب مذکور که به وسیله خاندان کفائی به کتابخانه مجلس شورای ملی اهداء شده از کتابهای مهمی است که در معارف اسلامی به رشته تحریر در آمده است.

 

 

آیت الله محمد کاظم خراسانی

ساختاربندی کتاب

این کتاب فراهم آمده است از مقدمه و هشت مقصد و خاتمه که مقدمه با 5 مقصد، قسمت مباحث الفاظ را شامل و سه مقصد دیگر با خاتمه بیان، قسمت ادله عقلیه را متکفل می باشد. در مقدمه 13 امر زیر که از مبادی فن است مورد بحث شده: 1. موضوع علم 2. وضع 3. طبیعی بودن صحت استعمال لفظ 4. صحت اطلاق لفظ و اراده نوع یا مثل یا شخص از آن 5. الفاظ برای معانی من حیث هی هی، وضع شده، نه از حیث مراد بودن 6. وضع مرکلبات 7. علائم حقیقت و مجاز، از از قبیل تبادر و غیر آن 8. احوال 5گانه (تجوز  اشتراک  تخصیص  نقل  اضمار) و حکم تعارض آنها9. حقیقت شرعیه 10. صحیح و اعم 11. اشتراک 12. استعمال لفظ در بیشتر از یک معنی 13. مبحث مشتق و متعلقات آن

- مهمترین فصول و مباحث مقصد نخست: معنی ماده امر و بحث از اتحاد طلب و اراده  معنی حقیقی  صیغه امر  دلالت جمله خبری بر وجوب  اقتضاء اطلاق صیغه امر نسبت به وجوب توصلی و تعبدی و همچنین نسبت به وجوب نفسی عینی و تعینی  امر بعد از حظر  مره و تکرار  فور و تراخی اجزاء  مقدمه واجب  امر به شی نسبت به اقتضای نهی از منکرو...

- مهمترین مباحث مقصد دوم: حقیقت مدلول ماده و صیغه نهی  اجتماع امر و نهی  نهی از شی نسبت به اقتضاء فساد

- مهمترین مباحث مقصد سوم: تعریف مفهوم - مفهوم جمله شرطیه  مفهوم استثناء، لقب، عدد، و ادات حصر

- مهمترین مباحث مقصد چهارم: تعریف عام و خاص  الفاظ و صیغ عموم  حجة بودن عامی که تخصیص در آن راه یافته اجمال مخصص  خطابات شفاهی  تخصیص کتاب به خبر واحد- و...

- مهمترین مباحث مقصد پنجم: تعریف مطلق و مقید  مقدمات حکمت  مطلق و مقید متنافی- مجمل و مبین

- در مقصد ششم و هفتم و هشتم که در قسمت مباحث ادله عقلیه است از امور زیر بحث شده است: 1. اماراتی که به حکم شرع یا عقل دارای اعتباراست 2. اصول عملیه 3. تعادل و تراجیح یا تعارض

- مهمترین مباحث مقصد ششم: قطع و اقسام آن  امارات غیر علمی  ظواهر قرآن و سنت  اجماع منقول  تعارض اجماعات منقول  و...

- مهمترین مباحث مقصد هفتم: اصل برائت، احتیاط، تخییر و استصحاب

- مهمترین مباحث مقصد هشتم: تعریف تعارض  تعارض میان اماره و اصل  تعارض میان امارات  تعارض میان ظاهر و اظهر  دائر شدن امر میان نسخ و تخصیص.

- در خاتمه در پیرامون امور مربوط به اجتهاد و تقلید گفتگو به عمل آمده است.

- لازم به ذکر است که:

- حدود 73 نفر بر این کتاب حاشیه نوشته اند از جمله: سید ابراهیم بن سید محمد شبر الحسینی النجفی  شیخ محمد ابراهیم بن شیخ علی بن محمد حسین کلباسی  میرزا ابوالحسن بن عبد الحسین مشکینی  فرزند آخوند: حاج میرزا محمد  میرزا باقر زنجانی  و...

- حدود 17 نفر بر این کتاب شرح نوشته اند از جمله: سید میرزا حسن رضئی قمی  شیخ میرزا ابی الحسن مشکینی  شیخ علی بن قاسم قوچانی  سید حسن اشکوری یزدی حائری  و...

- حدود 13 نفر بر این کتاب تقریر نوشته اند از جمله: شیخ ابوتراب بن محمد سلیم الساروی  شیخ علی قوچانی نجفی  شیخ علی گنابادی  شیخ عبدا... گلپایگانی  و...

 

 

 

 

آیت الله محمد کاظم خراسانی

ولایت فقیه از نگاه آخوند خراسانی

پس از شیخ انصاری، بیشتر فقیهان به پیروی از این فقیه فرزانه، دیدگاههای خود در باب ولایت فقیه را در کتاب مکاسب مورد بحث قرار داده اند. آخوند خراسانی نیز دیدگاه خود راجع به ولایت فقیه را مطابق سنت فوق در حاشیه مکاسب شیخ ـ قدس سره ـ آورده است. این محقق پر تلاش چنان که شیوه تدریس و تألیف اوست، در اینجا نیز همانند کفایة الاصول به اختصار مباحث را مطرح ساخته است.

آخوند خراسانی نخست، تقسیم ولایت به ولایت استقلالی و ولایت اذنی را که شیخ انصاری آن را مطرح کرده، مورد مناقشه قرار داده و بر این باور است که اختلاف در متعلَق ولایت موجب اختلاف در اصل ولایت نمی شود و در مبحث ولایت، اختلاف تنها در متعلق ولایت است؛ بدین معنا که بعضی از متعلقات ولایت قابل واگذاری به غیر واستنابه هست و بعضی چنین قابلیتی ندارند و این اختلاف در متعلقها باعث اختلاف در اصل ولایت نیست. از این رو تقسیم ولایت به ولایت استقلالی و اذنی وجهی ندارد.

 

 

آیت الله محمد کاظم خراسانی

دلیل نقلی

آخوند خراسانی بر خلاف دیدگاه شیخ که ولایت امام را مطلقا بر جان و مال نافذ دانسته و اطاعت امام ـ علیه السلام ـ را حتی در اوامر عرفی و شخصی واجب می داند، ولایت پیامبر ـ صلی اللّه علیه و آله و سلم ـ و ائمه ـ علیهم السلام ـ را در خارج از مسایل مهم جامعه و احکام شرعی و مسایل حکومتی مورد تردید قرار داده است. وی در این باره نوشته است:

«بدون شک، امام در مسایل مهم جامعه و امور کلی مربوط به سیاست، که در حیطه وظایف رئیس اجتماع و پیشوای امت قرار دارد، دارای ولایت است، ولی در امور جزئی، که مربوط به اشخاص است، مثل فروش خانه مشخص و دخالتهای دیگر در اموال مردم، ثبوت ولایت او محل اشکال است؛ زیرا از یک سو، بر طبق ادله، احدی حق تصرف در ملک دیگری بدون اجازه مالک را ندارد؛ چه اینکه سیره پیامبر ـ صلی اللّه علیه و آله و سلم ـ در برخورد با مردم نیز، حرمت نهادن بر اموال و حقوق آنان بوده و خود حضرت بمانند یکی از آحاد رعیت با آنان معامله می کرد. از این رو ولایت بر امور شخصی و جزئی مردم غیر قابل قبول است؛ ولی از سوی دیگر، ادله ای در کتاب و سنت وجود دارد که پیامبر و ائمه ـ علیهم السلام ـ را "اولی بالمؤمنین من انفسهم " معرفی می کند و قهرا این ادله شامل مورد بحث نیز می شود.»1

در ادامه می نویسد:

«سخنی که مانده آن است که آیا وجوب اطاعت از اوامر و نواهی امام ـ علیه السلام ـ مطلقا بر مردم واجب است، حتی در غیر امور سیاسی و احکام شرعی مانند امور عادی و شخصی یا این که وجوب اطاعت به امور سیاسی و احکام شرعی اختصاص دارد؟ در این مطلب اشکال است و قدر متیقن از آیات و روایات وجوب اطاعت در خصوص اوامر و نواهی است که از جهت داشتن مقام نبوت و امامت صادر شود.»2

آخوند خراسانی مستندات روایی «ولایت فقیه» را از اثبات مدعا قاصر دانسته، دلالت هیچ کدام را تمام نمی داند. به عقیده آخوند ـ قدس سره ـ بهترین روایات برای اثبات ولایت عامه فقیه دو روایت ذیل است:

1ـ روایت مروی در فقه رضوی:

«منزلة الفقیه فی هذا الوقت کمنزلة الانبیاء فی بنی اسرائیل»3

«جایگاه فقیه در این زمان همانند منزلت انبیاء در میان بنی اسرائیل است.»

2ـ روایتی که از سیدالشهداء نقل شده که در آن روایت می فرماید:

«... ذلک بان مجاری الامور و الاحکام علی ایدی العلماء باللّه، الامناء علی حلاله و حرامه.»4

«چون در حقیقت، جریان امور و احکام در دست عالمان الهی که در حلال و حرام امین هستند، می باشد.»

به عقیده آخوند خراسانی ـ قدس سره ـ قدر متیقن از حدیث اوّل آن است که عالمان در تبلیغ احکام همچون پیامبران بنی اسرائیل اند، افزون بر این که ولایت مطلقه برای انبیاء بنی اسرائیل «که اصل در تشبیه هستند» ثابت نیست تا چه رسد به فقیهان. در روایت «مجاری الامور...»، هر چند این تعبیر با ولایت یکسان است، ظاهر از «العلماء» خصوص ائمه ـ علیهم السلام ـ هستند و شاهد بر مطلب، فقرات دیگر روایت است که در مقام توبیخ مردم به سبب پراکنده شدن از اطراف ائمه ـ علیهم السلام ـ است که همین پراکندگی، باعث تسلط دیگران بر امر خلافت و غصب مقام آنان شد.

امّا اطلاق خلیفه به علما درنبوی «الهم ارحم خلفایی...» 5 بر «ولایت» داشتن علما دلالت ندارد؛ زیرا خلیفه اطلاق ندارد. شاید جانشینی علما در خصوص تبلیغ احکام مورد نظر پیامبر ـ صلی اللّه علیه و آله و سلم ـ بوده است نه مطلقا و نیز اطلاق «حاکم»6 و «قاضی»7بر علما در مقبوله و مشهوره، ظهور ولایت در امر قضا و فصل خصومت دارد نه ولایت مطلقه؛ امّا توقیع شریف:

«اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواة أحادیثنا فانهم حجتی علیکم و أنا حجة اللّه علیهم.»8

«اما در حوادث واقع شده به راویان احادیث ما رجوع کنید. زیرا آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر ایشانم.»

در این توقیعِ شریف «الف و لام» الحوادث شاید اشاره به حادثه ای معین و معهود داشته باشد که در سؤال راوی ذکر شده است. همچنین به احتمال قوی، مراد، بیان حکم حوادث واقعه باشد و منظور این باشد که در فروعات مستحدثه که به طور مشخص حکمش بیان نشده، به فقیهان مراجعه کنید.

در ذیل روایت فرمود: «آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر آنان.» حجت بودن هیچ ملازمه ای با ولایت داشتن ندارد؛ چون نه عقلاً و نه عرفا میان حجیت و ولایت ملازمه نیست. هر چند ولایت داشتن حجت خدا یعنی امام زمان قطعی و معلوم است، این ولایت از باب ملازمه میان حجیت و ولایت نیست.

 

 

آیت الله محمد کاظم خراسانی

دلیل عقلی

محقق سخت کوش، آخوند خراسانی پس از آنکه دلالت اخبار بر «ولایت فقیه» را نا تمام دانسته، با استفاده از دلیل عقلی، ولایت فقیه را اثبات کرده است.

آخوند خراسانی دلیل عقلی را در ذیل کلام شیخ، در بیان ادله ولایت اذنی و تقسیمات چهارگانه شیخ از کارهای نیک و معروف، مطرح کرده است. با کمک گرفتن از کلام شیخ انصاری و دقت در عبارات آخوند خراسانی، می توان دلیل عقلی وی را این گونه تقریر کرد.

چنانکه گذشت شیخ انصاری در «مکاسب»، کارهای نیک و معروف را که می دانیم شارع تحقق آنها را خواسته به چهار دسته تقسیم کرده است.

بدین گونه که یا شارع انجام دادن آن کارهای معروف را به عهده اشخاص معین گذاشته است، مانند تصرف در اموال کودک که به عهده پدر یا جد پدری است؛ یا به عهده گروه خاصی گذاشته است، مانند قضاوت که به عهده فقهاست؛ یا وظیفه همه مردم است مانند امر به معروف و نهی از منکر و... یا اینکه معروف جزو هیچ کدام از سه دسته فوق نیست.

دسته چهارم، خود به دو قسم تقسیم می شود: در قسم اول فقیه با ادله تشخیص می دهد که وجود و وجوب آن معروف منوط به حضور و اذن امام معصوم ـ علیه السلام ـ است، مانند جهاد ابتدایی، یا منوط نیست.

این اموری که جزو سه دسته گذشته نبوده و منوط به اذن امام ـ علیه السلام ـ هم نیست؛ مانند کلیه امور سیاسی جامعه که در ارتباط با حکومت می باشد و نیز شؤون اجتماعی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی که باید به وسیله دولتها اداره شود، از قبیل اقامه نظم، برقراری امنیت. شارع مقدس برای اداره این امور حتما باید کسی را نصب کند. آن شخص یا همه مسلمانان هستند یا تنها عادلان و افراد موثق هستند. در هر کدام از سه عنوان اول که نصب شده باشد، فقیه نیز داخل است؛ ولی اگر فقیه نصب شده باشد، آن عناوین داخل نیستند. پس ثبوت ولایت بر این امور برای فقیه یقینی و قطعی است و به تعبیر آخوند خراسانی فقیه قدر متیقن از میان افرادی است که احتمال داده می شود که مباشرت یا اذن و نظر او در اداره این امور معتبر باشد و نسبت به بقیه افراد مشکوک است و اصل عدم ولایت نسبت به دیگر افراد جاری می شود.

 

 

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved