صوت شهید آوینی

حضور الحاضر | قسمت اول

5:30 ثانیه
1.89 مگابایت

روز دوم عمليات، در كنار آن جاده‌اي كه محورهاي عملياتي را به يكديگر مي‌پيوست، بسيجي‌هاي تازه‌نفس مي‌رفتند تا خود را به خط برسانند و جانشين مجاهداني شوند كه شب گذشته عمل كرده بودند... بسيجي‌ها، با اينكه اكثراً چهره‌هاي خود را سياه كرده بودند، اما نور محمدي، همان نوري كه اولين و مقرب‌ترين مخلوق خداست، از صورت‌هاي شاداب و پرنشاطشان ساطع بود، و به‌راستي شيرين‌تر از اين لحظات را كجا مي‌توان سراغ كرد؟

بگذار اغيار هرگز در نيابند كه اين قلب‌هاي ما از چه اشتياق و شور و نشاطي مالامال است و روح ما در چه ملكوتي شادمانه سر مي‌كند و سر ما در هواي كدامين يار خود را از پا نمي‌شناسد. بگذار اغيار هرگز در نيابند.

چه روزگار شگفتي! تاريخ آينده‌ي كره‌ي ارض بارور حوادثي بس شگفت است، حوادثي كه مجد و عظمت جهانگير اسلام را در پي خواهد داشت. و اين‌همه را تنها كسي در مي‌يابد كه‌منتظر است و بوي يار را از فاصله‌اي نه چندان دور مي‌شنود و هر لحظه انتظار مي‌كشد تا صداي «انا المهدي» از جانب قبله بلند شود و او را به سوي خويش فرا خواند. راهيان كربلا را بنگر كه چگونه به مقتضاي انتظار عمل كرده‌اند و به جبهه‌ها شتافته‌اند. آري، اين مقتضاي انتظار است.

قرن‌هاست كه فرياد «هل من ناصر» سيدالشهدا(ع) پهنه‌ي زمان را پيموده است و چون نفخات حيات‌بخش روح القدس بر هر زمين مرده‌اي كه گذشته است آن را به حيات عشق بارور ساخته و اينچنين، همه‌ي تاريخ تو گويي روزي بيش نيست و آن روز عاشوراست. راهيان كربلا را بنگر و به ياد آر ورق‌پاره‌هاي تقويم تاريخ را كه مي‌گويد هزار و سيصد و چهل و پنج سال است كه از عاشورا مي‌گذرد. و تو از خود مي‌پرسي: پس اين‌همه شور و اشتياق و اين‌همه شتاب در اين راهيان شيدايي كربلا از چيست؟ اينان آنچنان مشتاقانه به جبهه‌ها مي‌پيوندند كه تو گويي هنوز كاروان سال ٦١ هجري قمري به بيابان پردرد و بلاي كربلا نرسيده است. مگر آنان سر مبارك امام شهيد را بر فراز نيزه نديده‌اند؟ اما نه، از عاشوراي سال ٦١ هجري قمري، ديگر زمان از عاشورا نگذشته است و همه‌ي روزها عاشوراست. زمان بر امتحان من و تو مي‌گردد تا ببينند كه چون صداي «هل من ناصر» امام عشق برخيزد چه مي‌كنيم...

آن ديگري هم بر فراز كوهي از آهن نشسته بود و خاكريز مي‌زد و با خود زمزمه مي‌كرد: «رزمندگان تا كربلا راهي نمانده.» و همه جا جلوه‌هاي شگفت‌آور حضور تجلي داشت؛ حضور امت را مي‌گويم.

چه روزگار شگفتي! همه‌ي تاريخ در اينجا حاضر است.

X