‌‌ ‌مرثیه


‌‌‌‌تهران، چهلم شهدای مكه‌
‌‌مي‌خواهم در رثای شما، ای كبوتران خونین‌بال حرم امن، مرثیه‌ای بسرایم؛ اما كلام زمین‌گیر است و كبوتر شكسته‌بال دل من نیز آسمان را تنها در خیال مي‌پرورد. كلام اسیر قفس ماهیات است و عقل اسیر دام كلام، و آنجا كه شما بال كشیدید پر جبرائیل عقل مي‌سوزد. آنجا جز نبی عشق را بار نمي‌دهند و جز او و اوصیایش، یعنی آنان كه زمین نسبیت را به آسمان اطلاق پیوند مي‌دهند، دیگر كیست كه بتواند بر معرج انقطاع كامل پای نهد و چشم دلش به ضیاء نظر به غیب‌الغیوب ذات نور یابد و اینچنین، از سدره‌ی المنتهای اسما و صفات در گذرد و به معادن پنهان‌تر از پنهان عظمت اتصال یابد و روحش به ذات عزیز قدوس تعلیق پیدا كند؟ نه، تنها آن كس از عهده‌ی رثای شما، ای كبوتران خونین‌بالِ حرم امن، بر مي‌آید كه بتواند كلام را بر بال عشق بنشاند و به معراج برد. و اگر اینچنین است، بگذار آن یار غایب مرثیه‌خوان شما باشد كه جز او هیچ تنابنده‌ای راه‌های آسمان را نمي‌شناسد.

چهل روز از بزرگ‌ترین فاجعه‌ی تاریخ، شكستن امنیت حرم امن، مي‌گذرد. حسین بن علي‌(ع) مكه‌ی مكرمه را ترك گفت تا این حرمت محفوظ بماند و ماند تا امروز، كه آنچه با شمشیر یزیدیان به انجام نرسید با تفنگ‌های آل سعود، این یزیدتر از یزیدیان، به انجام رسد. عقل زمین‌گیر ما از ادراك عظمت این هتك حرمت محروم است، اما آن نایب ولایت مطلقه فرمود كه از این عظیم‌تر واقعه‌ای در تاریخ رُخ نداده است و زبان او زبان صدق است. حرمت حرم امن شكسته شد و خون خدا دامن اشقی الاشقیا، آل سعود، را گرفت و آنان را از اریكه‌ی دروغین قدرت به زیر كشید. قربانی مقبول افتاد و امت مسلمان ایران به امامت مظلومین و مستضعفین سراسر سیاره‌ی زمین برگزیده شد. در عرش اینچنین تقدیر شده است، اما این تقدیر چگونه در آینده به تحقق خواهد پیوست، خدا مي‌داند.

امت حزب‌الله در سراسر جهان، اكنون خوب مي‌دانند كه ساحل نجات در كرانه‌ی دریای خون است و راهی جز مقاتله با دشمنان اسلام وجود ندارد. فاجعه‌ی خونین ششم ذي‌الحجه در مكه‌ی مكرمه نقاب منافقانه‌ی فریب را از چهره‌ی مدعیان دروغین اسلام بر انداخت و سرنوشت حكام حجاز با سرنوشت آمریكا پیوند خورد و یك بار دیگر خون پیروز شد. نخستین پیروزی خون در عاشورا به دست آمد و اسلام كه حدوثی نبوی دارد بقایی حسینی یافت، یعنی كه بقای اسلام با خون حسین بن علي‌(ع) و شیعیان حقیقی او محقق مي‌گردد. جمعه‌ی خونین مكه عاشورایی مكرر است، قلبی است كه خون حیات و قیام را در پیكر امت اسلام در سراسر سیاره‌ی زمین مي‌دواند و ریشه‌ی ظلم و استكبار را بر مي‌كند.

‌‌مكه، مقابل بعثه‌ی حضرت امام‌
‌‌از خیل شهدای جمعه‌ی خونین حاجیه خانم صغری زمانی است، مادر دو شهید و همسر برادر جانباز، حاج آقا كاویانی. روح مطهر او اكنون عند ملیك مقتدر(١)، ملازم حضرت فاطمه‌ی اطهر (س) است. آن روز عظمت راهپیمایی برائت از مشركین به‌راستی خیره‌كننده بود؛ شكوهی كه حقیقتآ، و نه در مقام مبالغه، از حد توصیف فراتر است. اجتماع عظیم راهپیمایان از بعثه‌ی شماره‌ی دو در جهت مقابل مسجد الحرام، تا آنجا كه چشم مي‌دید گسترده بود و حتی از بالای پشت‌بام ساختمان بعثه نیز نمي‌شد انتهای جمعیت را تشخیص داد.

حاج آقا كاویانی نیز در جمع جانبازان نشسته بود. آیا او مي‌داند كه تا ساعتی دیگر همسر وفادار او نیز به فرزندان شهیدش خواهد پیوست؟ افق آینده‌ی تابناكی كه نماینده‌ی حضرت امام در حج تصویر مي‌كرد در جبهه‌های دفاع مقدس ما به‌روشنی ظاهر است. راهپیمایی برائت از مشركین تمرین تشكلی است كه باید امت اسلام را در سراسر سیاره‌ی زمین در صفوف جهاد فی سبیل الله و مقابله با مستكبرین جمع آورد.
ما برادر كاویانی را نخستین بار در شلمچه ملاقات كردیم، در ادامه‌ی عملیات كربلای پنج، در میان یكی از گردان‌های لشكر سیدالشهدا. آن روز آنها با آتشی سنگین سعی مي‌كردند كه نقل و انتقالات جبهه‌ی دشمن را متوقف كنند.

‌‌شلمچه، منطقه‌ی عملیاتی كربلای پنج‌

‌‌بعد از سخن گفتن با چند تن از رزمندگان كه اتفاقاً همه‌ی آنها دانشجو بودند، خداوند توفیق داد كه با برادر كاویانی همسخن شویم؛ پدر دو شهید. او پدر خوب و مهربانی است و فرزندان خود را بسیار دوست مي‌دارد، اما اسلام را بیش‌تر. او بعدها در عملیات كربلای هشت دو پای خود را تقدیم اسلام خواهد كرد و در ششم ذی الحجه‌ی ١٤٠٧ هجری قمری، همسر خود را. تو ببین كه برادر كاویانی كیست كه خداوند این‌همه نعمت را یكجا به او عنایت فرموده است.

یكی دیگر از كبوتران خونین‌بالِ حرم امن، شهید سید كمال‌الدین كامرواست، از فرماندهان مهندسی جنگ جهاد سازندگی، شهید همه‌ی جبهه‌ها. در همه‌ی جبهه‌ها، در جزیره‌ی مجنون، در فاو، در والفجر هشت و در كربلای پنج، هر جا كه جاده‌ای همچون صراطی از نور فراروی مركوب رزم‌آوران جبهه‌ی حق با بال ملائك فرش شده است و یا هر جا كه خاكریزی همچون حرزی حفیظ، جان‌پناه عزیزترین یاران خدا گشته، نشانه‌های وجود سراسر خیر سید كمال‌الدین كامروا را مي‌توان یافت.

محكمه‌ی خون شهدا محكمه‌ی عدلی است كه ما را در آن به محاكمه مي‌كشند. وقتی بقای اسلام به این جنگ وابستگی یافته است، دیگر چه جای ماندن؟ شهید سید كمال‌الدین كامروا تن به ذلت قعود نسپرد. دانشگاه را رها كرد و خانه را هم، و جبهه را جز چند بار ضرورتاً ترك نكرد. یك بار در عملیات كربلای پنج، آن‌گاه كه تركش خمپاره‌ای سینه‌اش را شكافت، او در حالی از جزیره‌ی بوارین خارج شد كه تا كمال شهادت قدمی بیش‌تر فاصله نداشت. اما كمال نرفت و هنوز شلمچه درگیر كربلای پنج بود كه بار دیگر عصا به دست بازگشت، و لكن بار دوم را رجعتی در پی نبود.

بعد از عملیات نصر چهار، زمانی كه قصد داشت كوه‌های شمال سلیمانیه را به قصد خانه‌ی خدا ترك كند، تركش خمپاره‌ای پایش را نشانه رفت تا او را عصا به دست روانه‌ی حج كند. دوستانش مي‌گفتند امیدی به التیام زخم نداشت و عصاكشان به حرم مي‌رفت و تركش‌ها همچنان آزارش مي‌دادند تا اینكه مجبور شد در دومین روز اقامتش در مدینه، در بیمارستان هلال احمر بستری شود و تركش را از بدن خارج كند. و بعد در مكه، در طواف خانه‌ی خدا، آنچنان از خود گسست كه حجاب‌ها یكسره فرو ریخت و صاحب خانه او را پذیرفت.

همسرش از خلق ابراهیمی كمال سخن گفت. او گفته بود كشتن فرزند در راه خدا چه دشوار است، اما من این كار را در قربانگاه خواهم كرد تا قرباني‌ام قبول حضرت حق افتد. اما گویا كمال پیش از آنكه به عید قربان رسد، دل از تعلقات بریده و لیاقت لقا یافته بود. مادرش از حب حسین گفت و این است سر الاسرار سید كمال‌الدین كامروا و همه‌ی شهدای راه حق.

‌‌مكه، راهپیمایی برائت از مشركین‌
‌‌بعد از گذشتن از مجموعه‌ی مسكونی حجاج اردنی و فلسطینی، تظاهرات با پاسخ دادن به شعارهای بلندگوی مركزی، در حدود ساعت شش و چهل دقیقه، به ابتدای سه‌راهه‌ی عبدالله بن زبیر رسید. در پیشاپیش تظاهرات، سه صف از نیروهای انتظامات كه دست‌ها را در یكدیگر زنجیر كرده بودند تشكیل شده بود. پس از آنها پانصد نفری از برادران حركت مي‌كردند و پشت آنها، در جناح راست خیابان، جانبازان و بخشی از خواهران، و در جناح چپ خیابان برادران راه مي‌رفتند.

وقتی پلیس در جناح چپ خیابان به ضرب و شتم مردم پرداخت بلافاصله صدای دست زدن و سوت و هلهله‌ی چماق‌داران كه از پیش در پشت نیروهای پلیس مستقر شده بودند شنیده شد و همزمان با آن، در جناح راست خیابان نیز پلیس به همراه نیروهای امنیتی كه به چوب‌های میخ‌دار و میله‌های آهنی مجهز بودند، شروع به ضرب و شتم حجاج كرد. هجوم مردم به عقب و به جانب راست خیابان باعث افزایش شدید فشار و زیر دست و پا افتادن عده‌ی زیادی از زنان و جانبازان و پیرمردان شد. همزمان با این فشار كشنده، عده‌ای از چماق‌داران سعودی از خیابان پشت مسجد «جن» به سمت خواهران حمله كردند و عده‌ای از خواهران و جانبازان را به شهادت رساندند. پلیس‌ها با آرایش مجدد، بار دیگر در دو جناح خیابان به مردم هجوم آوردند. اولین تیرها به وسیله‌ی تفنگ‌های ضد شورش شلیك شد و به فاصله‌ی كمی، شلیك رگبار گلوله‌های جنگی آغاز گشت، و شد آنچه شد. حرمت حرم امن خدا شكسته شد و خون مظلومان كه خون خداست دامن اشقی الاشقیا را گرفت و عید قربان در ششم ذی الحجه سر رسید. قربانی مقبول افتاد و امت مسلمان ایران به امامت همه‌ی امت‌های طول تاریخ برگزیده شد.

سید كمال‌الدین كامروا همراه با جمعی از جوانان حزب‌ا برای كمك به خواهران، علم غیرت بر افراشتند و شتافتند تا حریم عصمت و عفت را پاسداری كنند و اینچنین شد كه به شهادت رسید و به جوار رسول خدا (ص)، آنجا كه نه پای عقل مي‌رود و نه بال عشق، بار یافت.

حب حسین‌(ع) سر‌الاسرار شهداست. فاین تذ‌هبون؟ اگر صراط مستقیم مي‌جویی بیا؛ از این مستقیم‌تر راهی وجود ندارد: حب حسین.

مي‌خواهم در رثای كبوتران خونین‌بال حرم امن مرثیه‌ای بسرایم، اما كلام زمین‌گیر است و كبوتر شكسته‌بالِ دل من نیز آسمان را تنها در خیال مي‌پرورد. كلام اسیر قفس ماهیات است و عقل اسیر دام كلام، و آنجا كه آنان بال كشیدند، پر جبرائیل عقل مي‌سوزد. اگر اینچنین است، بگذار آن یار غایب مرثیه‌خوان شما باشد كه جز او هیچ تنابنده‌ای راه‌های آسمان را نمي‌شناسد.

پی نوشت ها:
١. برگرفته از آیه‌ی ٥٥ سوره‌ی قمر: فی مقعد صدق عند ملیك مقتدر.

Logo
https://old.aviny.com/article/aviny/Chapters/Matnefilm/part_4/Marsieh.aspx?&mode=print