قدر شب مقدرات

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ * وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ * لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ *

تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن كُلِّ أَمْرٍ * سَلَامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ * . (1)

ترجمه : ما اين قرآن عظيم الشان را (كه رحمت واسع و حكمت جامع است) در شب قدر نازل كرديم و چه تو را به عظمت اين شب قدر آگاه تواند كرد, شب قدر (به مقام و مرتبه) از هزار ماه بهتر و بالاتر است در اين شب فرشتگان و روح (جبرئيل) به اذن خدا (بر مقام ولايت نبى و امام عصر(عج) از هر فرمان (و دستور الهى و سرنوشت مقدرات خلق را) نازل مى گردانند, اين شب, رحمت و سلامت و تهنيت است تا صبحگاه (شهود) ((شب قدر)) يا ((ليلة القدر)) مشهورترين نام اين شب است. مفسران درباره اينكه چرا اين شب را ((شب قدر)) گفته اند و ((قدر)) به چه معناست, سه معنا را انتخاب كرده اند:

1- قدر= شرف و منزلت

((مرحوم طبرسى)) گويد: ((از آن رو به اين شب, قدر گفته اند كه داراى شرف و پايه اى بلند و شانى عظيم است. مثل اينكه گويند: مرد داراى قدر; يعنى داراى شرف و منزلت. چنان چه قرآن مى فرمايد: ((و ما قدروا الله حق قدره)), يعنى عظمت و شان خدا را آن گونه كه بايد به جا نياوردند. ((ابوبكر وراق)) گويد: ((لان من لم يكن ذا قدر اذا احياها صار ذاقدر)); آن شب را, قدر ناميدند, از اين رو كه انسان ها با زنده داشتن آن به قدر و منزلت مى رسند. ديگران نيز گفته اند: شب قدر است, زيرا كارهاى خدايى را در آن شب پاداشى بزرگ و گران سنگ است. گروهى ديگر نيز گفته اند: شب قدر است, چون كتابى گرانبها بر پيامبرى بلند مرتبه و گرامى, براى امتى بلند پايه با دستان فرشته اى گرانقدر نازل شده است.(2) در قدر و منزلت شب قدر همين بس كه سوره مباركه (قدر) در شان آن نازل شده است.

2- قدر= تنگى و ضيق

يكى از معانى (قدر) ضيق و تنگى است.

اين شب را از آن رو (قدر) گفته اند كه زمين به واسطه كثرت فرود فرشتگان در آن شب, تنگ مى شود. زمين در اين شب, سرشار از فرشتگانى است كه تا سپيده دم, هم صدا با زمينيان به احياى آن شب مى پردازند و به وظايف خويش مى رسند. در اين زمينه قرآن كريم مى فرمايد: (تنزل الملائكه و الروح فيها باذن ربهم من كل امر).

3- قدر= تقدير و اندازه گيرى

بسيارى از دانشمندان اين معنا را پذيرفته اند; چون در اين شب, همه چيز اندازه گيرى مى شود, به آن شب قدر گفته مى شود. از جمله مقدرات اين شب, سرنوشت افراد, جامعه, حوادث و پيش آمدها, مانند جنگ, زلزله, پيروزى, شكست, سعادت و شقاوت و...است. در اين شب, سرنوشت افراد و جوامع و هر آنچه با سرنوشت انسان ها ارتباط دارد, بر اساس حكمت و مصلحت رقم مى خورد. (در او تقدير و تفصيل كنند; هر كار كه مشحون به حكمت است, نقص را بر او راه نبود و هر چه در آن سال خواهد بود از آجال و اقسام, در اين شب تقدير كنند). (3)

از حضرت امام رضا(ع), روايت شده است كه :

(...يقدر فيها ما يكون فى السنه من خير او شر اومضره او منفعه او رزق او اجل و لذلك سميت ليلة القدر) (4); اين شب را ليلة القدر ناميده اند, چون آنچه مربوط به سال است, از قبيل خوبى, بدى, زيان, سود,روزى (معيشت) و مرگ و ولادت در آن شب اندازه گيرى مى شود.

امام صادق(ع), خطاب به (ابوبصير) فرمودند:

(يا ابا محمد, يكتب وفد الحاجه فى ليلة القدر و المنايا والبلايا و الارزاق و ما يكون الى مثلها فى قابل فاطلبها فى احدى وثلاث); اى ابو محمد, در شب قدر حاجيان مشخص شده و پيشامدها و مرگ ها و روزىها و آنچه مربوط به آن سال است تا سال آينده (شب قدر ديگر) رقم مى خورد; پس آن را در شب بيست و يكم و بيست سوم ماه جستجو كن البته اينكه خداوند بر پايه حكمت و مصلحت, تقدير امور مى فرمايد, به شايستگى و ظرفيت و حال افراد و جوامع بستگى دارد.

قدر, باران رحمتى است كه در جويبار هر فرد و هر جمع به اندازه او جارى است. شخصيت افراد به گونه اى شكل گرفته كه بعضى از آنان توان پذيرش جريان رودى وسيع از رحمت و بركت قدر را دارند و برخى ديگر, زمينه كمترى براى جذب رحمت و عنايت دارند; برخى, هيچ گونه آمادگى ندارند تا آنجا كه زمينه وجودشان چون سنگى سخت و نفوذناپذير است. حقيقت شب قدر از نوع حقايق قرآنى است و همان طور كه قرآن شفا و درمان است, شب قدر نيز اين گونه است: (و ننزل من القرآن ما هو شفا و رحمه للمومنين و لا يزيد الظالمين الا خسارا). (5) قرآن غذاىسالم روح انسان هاست. اين غذاى دلپذير براى روان سالم لذت بخش است. اما اگر كسى بيمار باشد, نه تنها از اين سفره رنگين دلپذير و غذاى شفابخش بهره اى نمى برد, بلكه براى او مايه آزردگى است. از اين رو, در قسمت دوم, آيه كريمه مى فرمايد: و همين قرآن براى ستمكاران مايه تباهى و زيان است. گفتيم كه در شب قدر سرنوشت انسان ها بر اساس حكمت و مصلحت رقم مى خورد. بى گمان, اين تصميم گيرى درباره آينده اشخاص و امت ها با گذشته آنان پيوند خورده است, اما اينكه در اين شب چگونه تصميم گيرى و تقدير مى شود و چه مراحلى پشت سر گذاشته مى شود و نقش عنصر . انتخاب چيست؟ در صفحات بعد به آن خواهيم پرداخت.


1- سوره قدر

2- مجمع البيان , ج 10 , ص 518.

3- تفسير منهج الصادقين , ج 10, ص 303.

4- عيون اخبار الرضا, ج 2 , ص 116.

5- اسرإ , آيه 82.

مقدمه

گفتيم كه تمام مقدرات يك ساله انسان در شب قدر مقدر مى شود.اما اين سوال مطرح است كه آيا خود انسان در مقدراتش نقشى دارد يا اينكه چه بخواهد و چه نخواهد, تلاش بكند يا نكند, مقدارتش در اين شب رقم مى خورد؟

البته نقش شب مقدس قدر و ماه مبارك در پررنگ كردن اعمال هم قابل انكار نيست; در اينجا براى اينكه بدانيم نقش اصلى شب قدر با خود انسان است, اين بحث را با خوش بينى و تكيه بر ادله نقلى, يعنى آيات و روايات پى مى گيريم. تكيه بر ادله نقلى, از اين جهت است كه بحث مقدرات شب قدر, بيش از همه بر نقل متكى است. اينكه چه طور و چگونه تقدير مى شود, از رازهاى پشت پرده اى است كه بخشى از آن را با استفاده از كتاب و سنت مى توانيم بفهيم, حتى اگر مدعى شويم كه تنها راه, ادله نقليه است سخنى به گزاف نگفته ايم.

ادله اى كه نقش انسان را در مقدرات شب قدر ثابت مى كند

ادله اى كه نقش انسان را در مقدرات شب قدر ثابت مى كند به شرح زير تقديم مى گردد:

1- حالات و دريافت هاى شخصى كسانى كه اهل دعا و راز و نياز و اهل شب قدر هستند, نقش خويش را در شب قدر به خوبى دريافته اند. گاهى اين حالات آن چنان ژرف و تاثيرگذار است كه تا شب قدر آينده و بلكه تا آخر عمر, در همه افكار, اخلاق, كردار و رفتار شخص رخنه كرده و آن را در يك خط و سير معنوى قرار مى دهد. ديگرانى هم كه به اين حد از معنويت راه پيدا نمى كنند, به فراخور حال خود از مجالس و محافل و شب زنده دارىهاى شب قدر بهره بردارى كرده و فيض معنوى مى برند. ريشه اصلى اين دگرگونى ها و حالات, به خود افراد بر مى گردد و اينكه تا چه حد خود را آماده بهره بردارى از بركات شب قدر و فضيلت هاى آن كرده باشند. اگر معنوياتى كه در شب قدر نصيب انسان شده و در زندگى آن ها تحولى آفريده, هيچ ارتباطى با آنان نداشته باشد و تنها به خدا و فرشتگان و نويسندگان مربوط باشد كه هر چه بخواهند, براى هر كس بدون ملاحظه حالاتش تقدير كنند در اين صورت مقتضاى حكمت و مصلحت اين است كه يا به هيچ كس هيچ ندهند و يا آنچه مى دهند, به همه يكسان و على السويه بدهند; در حالى كه ما مى دانيم همه بركات خداوندى در شب قدر براى بندگان سرازير مى گردد و با اختلاف و تفاوت به آنان داده مى شود; پس نتيجه مى گيريم تنها دليل اين تفاوت, كارها و اعمال و ميزان تلاش خود بندگان است و بس. نتيجه اينكه يكى از راه هاى رسيدن به اينكه آيا افراد در مقدرات منتخب قدر, صاحب نقش هستند يا نه, اين است كه ببينيم چه اندازه دگرگونى در همين شب با بركت در آنان ايجاد گشته است.

2- شناساندن شب قدر خداوند تبارك و تعالى با نزول سوره اى خاص, شب قدر را به مردم معرفى فرموده است. در دو آيه اين سوره مباركه فرموده است: قرآن در شب قدر نازل شده و فرشتگان در آن شب فرود مىآيند. سپس افزوده است: شب سلامت است. و فرموده است: عمل صالح در او, برابر با عمل صالح در طول هزار ماه است. فردى به امام باقر(ع) عرض كرد: مراد و مقصود از اينكه شب قدر بهتر از هزار ماه است چيست؟ حضرت فرمودند: ((والعمل الصالح فيها من الصلاه والزكاه و انواع الخير خير من الف شهرليس فيها ليله القدر)) (1); كار شايسته از قبيل نماز و زكات, صدقات و انفاقات و, انواع خوبى ها در آن شب برتر از هر كار شايسته اى است كه در مدت هزار ماه كه شب قدر در آن نيست, انجام شود. اگر كارهاى نيك بندگان و چند برابر پاداش آن تاثيرى در مقدرات و سرنوشت افراد در شب قدر ندارد, از گفتن و دانستن آن چه سودى عايد بندگان مى شود؟ اگر نزول قرآن در شب قدر و بيان كردن اين مطلب, سود و زيانى را متوجه هيچ كس نمى كند, چه انگيزه اى در اعلام اين شب نهفته است؟ اگر دانستن نزول فرشتگان, در نتيجه تلاش افراد سودمند نباشد, چرا بايد مردم در جريان آن باشند و دانستن آن چه گرهى از كار بندگان مى گشايد؟ مى دانيم كه كار بيهوده حتى از افراد عادى و معمولى پسنديده نيست, چه رسد به پروردگار آسمان و زمين كه هيچ كارى را بدون حكمت و مصلحت انجام نمى دهد. حكمت معرفى شب قدر به عنوان شبى كه قرآن در آن نازل شده و شبى كه مقدرات در آن سامان داده مى شود, اين است كه بنده سرنوشت و مقدرات خويش را به قرآن پيوند بزند و آن را سرمشق و سرچشمه فكر و عمل خويش قرار بدهد,اگر كردارش موافق با قرآن و در جهتآن باشد, عمل كننده بهآن سعادتمنداست واگر خداى نكرده مخالف با قرآن باشد, فاعل آن شقى خواهدبود.

3- اجماع و سيره مسلمانان مى دانيم كه همه دانشمندان اسلام و مسلمانان از هر فرقه و گروهى, بر اهميت شب قدر و احياى آن تاكيد فراوان دارند و به شب زنده دارى آن شب, اهتمام مى ورزند. نقل شده كه يكى از دانشمندان بزرگ اسلام, براى اينكه شب قدر را درك كند, يك سال تمام يعنى حدود 357 شب, از سر شب تا به صبح شب زنده دارى كرد.(2) اين همه اقبال و توجه به تشكيل اجتماعات با شكوه براى خواندن دعا و مناجات و راز و نياز و تضرع و ابتهال, همراه گريه وزارى و استغفار, برخاسته از يك واقعيت انكارناپذير است و آن دخالت انسان ها در سرنوشت خودشان است.

4- سفارش امامان دين بر احياى شب قدر حتى در حال بيمارى امام صادق(ع) به ابوبصير مى فرمايد: ((وصل فى كل واحده منهما مئه ركعه)); در هر يك از دو شب بيست و يكم و بيست و سوم صد ركعت نماز بخوان ((واحيهما ان استطعت الى النور)); تا مى توانى آن دو شب را تا سپيده صبح شب زنده دارى كن ((واغتسل فيهما)); در آن دو شب غسل كن. ابوبصير عرض كرد اگر نتوانستم ايستاده نماز بخوانم؟ فرمودند: نشسته بخوان. اگر باز هم نتوانستم؟ خوابيده بخوان.

اگر باز هم نتوانستم؟ ايرادى ندارد كه سر شب كمى بخوابى و باقى مانده شب را, به هر نحوى كه مى توانى به عبادت بپردازى, چون در ماه رمضان, درهاى آسمان گشوده است, شيطان ها در زنجيرند و اعمال مومنان پذيرفته مى شود. از حديث فوق, مى توان تاثير فراوان كارهاى انسان را بر سرنوشت او ارزيابى كرد. مى بينيم ابوبصير كه يك راوى زبردست و كار كشته در فن روايت است, با پيش بردن مرحله به مرحله سوال ها در صدد آن است كه ژرفاى شب قدر و اهميت عمل در آن شب را به دست آورد; امام(ع) هم, چنان بر اهميت عبادت در شب قدر پافشارى مى فرمايند كه رضايت نمى دهند بنده حتى اگر بيمار باشد, از نتيجه اعمال صالح خويش محروم گردد. نكته در خور توجهى كه تاثير انسان را مشخص مى كند, جمله پايانى امام(ع) است كه آن را به عنوان ريشه و علت تاكيد و تشويق بر عمل صالح بيان فرموده اند; آنجا كه فرمودند: ((و تقبل اعمال المومنين)); اعمال مومنان در شب قدر پذيرفته مى شود. (3) 

5- تشويق زياد به دعاهاى ماثور و راز و نياز مى دانيم كه دعاهاى شب قدر, از طولانى ترين و پر محتواترين دعاهاست; دعاهايى مانند ((جوشن كبير)), ((ابوحمزه ثمالى)) و امثال آن ها, كه اگر با حال و توجه خوانده شود, مايه انقلاب و دگرگونى روحى است, ادعيه اى كه انسان را با دريايى از معارف آشنا مى كند. انسان با خواندن دعا از يك طرف, با ياد آورى لطف, گذشت, كرم, رحمت و بخشش بى پايان خداى مهربان او را در كنار و دستگير خويش مى بيند و نور اميد در دلش مى درخشد و از ديگر سو, با ياد آوردن سختى هاى جان كندن, تنگى و فشار قبر, گرفتارىهاى عالم برز, حساب و كتاب فرداى قيامت, شعله هاى دردناك و سوزان دوز و حسابرسى دقيق در صحراى محشر, تمام وجودش, سرشار از ترس و نگرانى گرديده و آنچه عيش و نوش است فراموش كرده و گذشته خود و آنچه بوده و كرده است را با آنچه بايد باشد مى سنجد و زيانى كه در گذشته متوجه وى شده است را در مى يابد و علاوه بر شك و ترديدى كه نسبت به راه و روش نا مطلوب خويش پيدا مى كند, ندامت سراسر وجودش را پر كرده و تصميمى سرنوشت ساز مى گيرد و مسير زندگى اش را دگرگون مى كند. اگر هم به اين مرحله نرسد, لااقل بر كردار خود بيشتر مواظبت خواهد داشت; زيرا بيم و اميدى كه دستاورد شب قدر است در مراحل زندگى به يارىاش مى شتابد. در مقابل, اگر كسى از دعا رو برگرداند و شب قدر را هم به غفلت سپرى كند, در همان جمود و غفلت, زندگى را به پايان خواهد برد و سرنوشتى شقاوت بار در انتظارش مى باشد. از گفتار فوق, اين نتيجه به دست مىآيد كه در واقع خود انسان وارد مسير سرنوشت خويش گشته و آن را تغيير مى دهد. گاهى براى پيمودن مسير مقدرات, بر بال دعا و گاه بر بال عمل مى نشيند; گر چه دعا هم نوعى عمل محسوب مى شود. بنابراين, دعا در شب هاى قدر كه يك كار اختيارى است منشااثر است و در سرنوشت افراد دخالت دارد; به همين دليل به آن سفارش اكيد شده است. علاوه بر سفارش شفاهى بزرگان دين و علماى اسلام به خواندن دعاها در طول سال, در شب هاى قدر تاكيد بيشترى بر اين امر شده است; پس حتما منشا اثر است وگرنه كار لغو و بيهوده از بزرگان سر نمى زند.

6- نكوهش بهره نبردن از شب قدر پيامبر گرامى اسلام(ص) فرمودند: ((من ادرك ليله القدر, فلم يغفر له فابعده الله )) (4); از خداوند به دور باد و نفرين بر كسى كه به شب قدر برسد و زنده باشد, اما آمرزيده نشود. با اين حديث نقش انسان در تعيين سرنوشت خود واضح تر مى گردد و معلوم مى شود كه بدبختى و شقاوت مقدر در شب قدر, نتيجه كار خود بندگان است وگرنه از نظر منطقى با توجه به شان و مقام پيامبر گرامى(ص) قابل قبول نيست كه آن بزرگوار به خاطر انجام ندادن كارى بى اثر و بى خاصيت, سهل انگاران را نكوهش و مذمت فرمايند. ((انس بن مالك)) از پيامبر(ص) نقل كرده كه فرمودند:((ان هذا الشهر قد حضركم)); ماه مبارك به شما رو آورده است. ((و فيه ليله خير من الف شهر)); در اين ماه شبى است كه برتر از هزار ماه است. ((من حرمها فقد حرم الخير كله)); هر كس از فيض شب قدر محروم گردد, از تمام خيرات بى نصيب مانده است. ((ولا يحرم خيرها الا محروم)) (5); و محروم نمى ماند از بركات شب قدر, مگر كسى كه خويشتن را محروم كرده است. روايات, بعضى از گناهان را مانع بهره بردارى گناهكار از شب قدر دانسته اند, از جمله آن كارها ميخوارگى يا ((دايم الخمر)) بودن و نيز آزار پدر و مادر است.

7- شب قدر مكمل اعمال صالح يكى از دلايل تفضل شب قدر به امت اسلام, كامل و پر كردن پيمانه اعمال صالح مسلمانان و جبران كمبودهاى آنان است, تا با دستى پر اين جهان را ترك كنند. پيش از اين گفتيم كه امام صادق(ع) در تفسير آيه شريفه ((ليله القدر خير من الف شهر)) فرمودند: مراد اين است كه انجام كار خوب در آن شب برابر عمل صالح در طول هزار ماه است. روايتى نيز از امام باقر(ع) وارد شده, در پاس0 به اين پرسش كه چرا شب قدر به وجود آمده و به عبارت ديگر فلسفه شب قدر چيست؟ ايشان مى فرمايند: ((و لولا ما يضاعف الله للمومنين, لما بلغوا ولكن الله عز و جل يضاعف لهم الحسنات)); اگر خداوند كارهاى مومنان را چند برابر نكند به سر حد كمال نمى رسند, اما از راه لطف كارهاى نيكوى آن ها را چند برابر مى فرمايد تا كاستى هايشان جبران شود. از اين روايت و روايت قبلى به خوبى مى توان فهميد كه مبنا و اساس, عمل صالح خود بنده است; هنگامى كه يك عمل صالح معمولى با زمانى پر بركت و مقدس همراه گردد, از ارزشى چند برابر برخوردار مى شود و گاه همراه شدن يك عمل صالح با ولايت و اعتقاد و امامت مى تواند انسان را به اوج شرافت برساند; پس, راز سعادتمند شدن انسان ها در شب قدر, عمل اختيارى صالحى است كه با عنايت خداوند, بركت يافته و چند برابر مى شود.

در روايات به پاره اى از اعمال سفارش شده كه نتيجه ويژه آن در شب

8- نتيجه بخش بودن بعضى از اعمال در شب قدر قدر نهفته است: 1- نماز ((انس بن مالك)) از پيامبر گرامى(ص) روايت كرده كه فرمودند: ((من صلى من اول شهر رمضان الى آخره فى جماعه فقد اخذ بحظا من ليله القدر)) (6); كسى كه از اول تا آخر ماه مبارك, در نماز جماعت حاضر شود, بهره اى از شب قدر نصيبش شده است.

2- افطارى دادن با مال حلال ((ابو شي ابن حيان)) از پيامبر اكرم(ص) نقل كرده كه فرمودند: ((من فطر صائما فى شهر رمضان من كسب حلال صلت عليه الملائكه و ليالى رمضان كلها و صافحه جبرائيل(ع) ليله القدر و من صافحه جبرائيل(ع) يرق قلبه و تكثر دموعه...)) (7); كسى كه با مالى كه از راه حلال به دست آورده, روزه دارى را افطار دهد, در تمام شب هاى رمضان فرشتگان بر او درود فرستند و جبرئيل در شب قدر با وى مصافحه كند, نشانه مصافحه جبرئيل آن است كه دل مصافحه شونده نرم و اشكش جارى مى شود.

3- صدقه در باره امام زين العابدين(ع) آمده است: ((كان اذا دخل شهر رمضان تصدق فى كل يوم بدرهم فيقول: لعلى اصيب ليله القدر)) (8); در هر روز ماه مبارك يك درهم صدقه مى دادند, آن گاه مى فرمودند: شايد با اين كار, شب قدر را دريابم و از آن بهره گيرم. ((عبدالله بن مسعود)) روايت مى كند كه شبى رسول خدا(ص) از نماز عشا فارغ شد, مردى از ميان صفوف برخاست و گفت: اى مهاجران و انصار, مردى غريبم و بر هيچ چيز قدرت ندارم. مرا طعامى دهيد. رسول خدا گفت: اى فقير, ذكر غريب مكن كه دل مرا اندوهگين ساختى. بعد از آن فرمودند: غريبان چهار قسمتند: 1- مسجدى كه در ميان قومى باشد كه در آنجا نروند و نماز نخوانند. 2- مصحفى و قرآنى كه در خانه اى باشد و مردم آن خانه از آن تلاوت نكنند. 3- عالمى كه در ميان جماعتى باشد و ايشان تفقد وى نكنند و از او مسايل دينى سوال نكنند. 4- اسيران اهل اسلام كه در ميان كفار باشند, پس فرمود: كيست كه موونه و غذاى اين مرد را كفايت كند تا در فردوس اعلا خدا او را جاى دهد؟ حضرت على(ع) برخاست و دست سائل را گرفت و به حجره فاطمه زهرا(س) رفت و گفت: اى دختر رسول خدا, در كار اين ميهمان نظرى كن. حضرت زهرا فرمود: در خانه طعام اندكى موجود است و حسن و حسين گرسنه اند و شما روزه داريد و آن طعام يك نفر را بيشتر كفايت نمى كند. على(ع) فرمود: آن را حاضر كن.

فاطمه(س) طعام را پيش آورد. حضرت امير آن طعام را پيش ميهمان نهاد و با خود گفت كه اگر من از اين طعام بخورم ميهمان را كافى نباشد و اگر نخورم سبب خجالت ميهمان شود, پس دست دراز كرد به سوى چراغ و چنان نشان داد كه چراغ را اصلاح مى كنم و آن را خاموش كرد و فاطمه(س) را گفت در روشن كردن چراغ ديگر تعلل كن تا ميهمان از خوردن غذا فارغ شود و خود حضرت دهان را مى جنباند تا مهمان تصور كند كه على غذا مى خورد. و چون ميهمان از غذا خوردن فارغ شد فاطمه(س) چراغ را آورد و طعام همچنان برجاى بود. اميرالمومنين فرمود: اى فقير, چرا طعام خود را نخوردى؟ گفت: سير شدم; پس على(ع) و فاطمه(س) و حسن(ع) و حسين(ع) و فضه و همسايگان از آن طعام خوردند و هنوز باقى بود. (9) 4- شب زنده دارى حضرت رسول(ص) فرمودند: ((من احيا ليله القدر حول عنه العذاب الى السنه القابله)) (10); كسى كه شب قدر را شب زنده دارى كند, تا شب قدر آينده, عذاب دوز از او دور گردد.

5- غسل و شب زنده دارى امام موسى بن جعفر(ع) فرمودند: ((من اغتسل ليله القدر و احياها الى طلوع الفجر خرج من ذنوبه)) (11); كسى كه در شب قدر غسل كرده و تا سپيده صبح شب زنده دارى كند, گناهانش آمرزيده مى شود. رواياتى كه ذكر شد به خوبى دلالت دارند كه برخى مقدرات و پاداش ها, مانند دور شدن عذاب دوز كه در حديث پيامبر اكرم(ص) ذكر شده بود, نتيجه كار خود بندگان است. موارد فوق مى تواند براى نشان دادن اينكه سرنوشت هر انسانى در شب قدر به دست خودش رقم مى خورد, كافى باشد, ولى براى تكميل بحث, نكاتى چند كه خارج از چارچوب شب قدر و نشان دهنده موثر بودن انسان در تعيين سرنوشت خويش است را مطرح مى كنيم. اين بحث تكميلى را در دو بخش انجام مى دهيم: 1-عمل و پاداش آن در ماه مبارك رمضان. 2-عمل و پاداش آن, صرف نظر از زمان خاص.

1- پاداش ها در ماه مبارك رمضان امام هشتم على بن موسى الرضا(ع) فرمودند: در ماه مبارك كارهاى خوب پذيرفته و كارهاى زشت بخشيده شده است. خواندن يك آيه قرآن در اين ماه, برابر با يك ختم قرآن در ماه هاى ديگر است. كسى كه برادر خود را با يك لبخند شاد كند, در روز واپسين خداوند دلش را شاد كرده و مژده بهشت به او دهد. كسى كه مومنى را در اين ماه يارى كند, خداوند در روزى كه قدم ها بر پل صراط مى لغزند او را دستگيرى كرده و از پل صراط عبورش خواهد داد. هركس خشم خود را نگه دارد, خداوند در روز قيامت بر وى خشم نكند. هركس درمانده اى را فريادرسى كند, خداوند در روز قيامت وى را از رسوايى بزرگ ايمن گرداند و رسوايش نكند. كسى كه ستمديده اى را يارى كند, خداوند او را در دنيا, در مقابل دشمنانش يارى كرده و در روز قيامت نيز, در موقف حساب و ميزان ياريش فرمايد. (12) و در روايت ديگر امام صادق(ع) از پيامبر اكرم(ص) روايت كرده كه فرمودند: كسى كه ماه مبارك رمضان را روزه دارد و از حرام و تهمت زدن به ديگران اجتناب ورزد, خدا از او خشنود شده و بهشت را بر او واجب و حتمى مى كند. (13) دو روايت بالا ارتباط محكم پاداش ها و اعمال بنده در ماه مبارك و نقش انسان در ترسيم سيماى درونى او را كاملا آشكار نموده است.

2- پاداش عمل با صرف نظر از زمان خاص آيات و روايات فراوانى هست كه بعضى دگرگونى ها و پاداش هاى خاص را نتيجه كار بنده دانسته, يا عمل او را تنها عامل معرفى كرده اند.

نمونه اى از اين آيات و روايات: ((ان الله لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم))(14); در حقيقت خدا حال قومى را تغيير نمى دهد, تا آنان حال خود را تغيير دهند. ((ظهر الفساد فى البر والبحر بما كسبت ايدى الناس ليذيقهم بعض الذى عملوا لعلهم يرجعون)) (15); به سبب اعمال مردم, فساد در خشكى و دريا آشكار شد تا به آنان جزاى بعضى از كارهايشان را بچشانند, باشد كه باز گردند. دعا دگرگون كننده سرنوشت ((ابن حبان)) و ((حاكم)) از پيامبر اكرم(ص) روايت كرده اند كه فرمود: فقط دعاست كه تقدير و سرنوشت ها را دگرگون مى كند و تنها نيكى است كه مايه افزايش عمر مى گردد. گاهى شخص گناهى را مرتكب مى شود و به واسطه آن از روزى و نعمتى محروم

چند تذكر و نتيجه

دعا, برطرف كننده بل

عايشه همسر پيامبر گرامى(ص) از آن حضرت روايت كرده: گريزى از سرنوشت و فقدان نيست, اما دعا براى آنچه پيش آمده و خواهد آمد سودمند است. دعا گاهى به پيشواز گرفتارى مى شتابد; پس تا روز قيامت با يكديگر در كشمكش هستند و دعا از تحقق بلا پيشگيرى مى كند.(17)

پافشارى در راز و نياز

امام صادق(ع) مى فرمايد: ((لولا الحاح المومنين على طلب الرزق لنقلهم من الحال التى هم فيها الى حال اضيق منه)) (18); اگر مومنان به درخواست روزى از خدا اصرار نورزند, زندگى بر آنان تنگ آمده و معيشتشان رو به كاستى مى نهد. بعيد نيست كه مراد از درخواست كه در اين حديث شريف آمده, درخواست عملى نيز باشد. به عبارت ديگر, از خدا درخواست چيزى كردن, گاهى با زبان سر, گاهى با زبان عمل و گاهى با تلاش و به كار انداختن قوا و استعدادهاى خدادادى است. مردم تلاشگر و پويا, شايستگى خويش را براى تفضل بيشتر نعمات و وسعت معيشت نشان مى دهند و خداوند هم به پاس اين شايستگى, رفاه و آسايش و وسعت بيشترى به زندگى آنان عطا مى فرمايد. به همين خاطر امام(ع) مى فرمايند اگر مومنان بر درخواست روزى اصرار نورزند (راه عافيت طلبى را پيشه كنند) زندگى بر آنان تنگ آمده و رفاه و آسايش آن ها رو به كاستى مى گذارد.

ولايت در گرو كردار نيك

از جمله وصاياى امام باقر(ع) به شيعيان و اولاد هاشم اين است: به خدا سوگند, ما نه از خدا طلبكاريم و نه با او پيوند خويشاوندى داريم, بلكه تنها راه نزديكى به او فرمانبردارى است; اگر كسى از شما حق را فرمانبردارى كرده و عمل صالح انجام دهد, ولايت ما اهل بيت برايش سودمند خواهد بود, اما اگر نافرمانى كرده و گناه پيشه كند, از ولايت ما سودى نخواهد برد.

هشدار! به ولايت مغرور نشويد[ و اطاعت خدا را با تكيه بر ولايت كنار نگذاريد](19).

امام باقر(ع) سه بار اين هشدار را تكرار فرمودند. در اين حديث مى بينيم كه تنها معيار تقرب و نزديكى به خدا همان عمل صالح خود فرد است; البته ولايت اهل بيت: بهترين پوشش دهنده عمل صالح خواهد بود.

شيطان مهاردار شرابخوار

((قتاد بن عياش)) از پيامبر گرامى(ص) نقل كرده كه فرمودند: تا بنده آلوده به شراب نشده است, همواره در گشايش دينى به سر مى برد, اما همين كه شراب خورد, خداوند پرده حياى او را مى درد و آبرويش را مى برد و شيطان بر او مسلط مى شود و گوش, چشم و پايش را در اختيار خود گرفته و به سوى هر شرى مى كشاند و از هر چيزى بازش مى دارد.(20) كيفرهايى كه در اين روايت براى شرابخوار آمده است, نتيجه كار خود اوست. ميخواره, شيطان را با دست خود بر خويشتن مسلط كرده تا او را به هر جا كه خواهد ببرد.

روزه و شرب خمر

رسول اكرم(ص) به بالين بيمارى كه در حال احتضار و جان كندن بود رفتند, حضرت به او فرمودند: بگو ((اشهد ان لا اله الا الله )). گفت: نمى گويم و نخواهم گفت و پشيمانم از آنكه اين كلمه را در طول عمرم گفته ام.

اين سخن را گفت و جان به مالك دوز تسليم نمود.

از همسرش پرسيدند: چرا همسرت بد عاقبت شد؟ گفت: او نماز مى خواند و روزه هم مى گرفت, ولى هر شب تا ظرفى از شراب نمى نوشيد به خواب نمى رفت.

تقدير با دارو و درمان

((حكيم بن حزام)) گويد: به پيامبر اكرم(ص) عرض كردم: آيا داروهايى كه خود را با آن ها درمان مى كنيم مانع از تقدير الهى است؟ پيامبر گرامى فرمودند: دارو و درمان, خود از مقدرات است.

در توضيح حديث فوق بايد گفت, دو گونه سرنوشت در انتظار بيمار است: يكى اينكه با درد بماند و به پزشك مراجعه نكند كه در اين صورت بيمارى او گسترش مى يابد. راه ديگر اين است كه به پزشك و دارو و درمان رو آورده و با استفاده از نسخه پزشك, سرنوشت پيشين را تغيير داده و با دارو و درمان تندرستى را به خود باز گرداند. به هر دليل, از اين روايت استفاده مى شود كه بيمارى را مى توان به دارو و درمان تغيير داد و به تندرستى تبديل كرد.

نتيجه كلى

آنچه از مجموع مباحث به دست مىآيد اين است كه با ملاحظه آيات و روايات و دريافت ها و مشاهدات, اطمينان كامل پيدا مى كنيم كه شب قدر هيچ گونه منافاتى با اختيار انسان ندارد و يقينا, او در مقدرات و سرنوشتى كه در شب قدر برايش رقم مى خورد موثر است; حتى مى شود گفت كه نقش اصلى را به خود انسان سپرده اند تا آنچه بخواهد براى فردا

پى‏نوشت‏:

1- اصول كافى , ج 4, ص 158.مى گردد (16).
2-فوائد الرضويه , ص 10 - قصص العلمإ, ص 18- سيماى فرزانگان , ج 3.
3- وسائل الشيعه, ج 10, باب 32, ص 354.
4- بحار الانوار , ج 94, ص 80, ح 47.
5- كنزالعمال , ج 8 , ص 534, ح 24028.
6- همان , ص 545, ح 24090.
7- الترغيب و الترهيب , ج 2 , ص 95, ح 14.
8- بحار الانوار , ج 95, ص 82.
9- تفسير منهج الصادقين , ج 9 , ص 237.
10- بحار الانوار , ج 95, ص 145.
11- همان , ج 80, ص 128.
12- همان , ج 93, ص 341.
13- همان , ص 346.
14- رعد , آيه 11.
15- روم , آيه 41.
16- تحفه الاحوذى , ج 6 , ص 348 , ح 2225.

17- المستدرك على الصحيحين , ج 1 , ص 123. و فرداهاى خود ترسيم كند.
18- بحارالانوار, ج 69 , ص 9 , ح 7.
19- همان , ج 75 , ص 187, باب وصاياى الباقر(ع).
20- كنز العمال, ج 5 , فصل 2, باب الخمر, ص 346, ح 13165.

Logo
https://old.aviny.com/Occasion/Islamic/Ramazan/Ghadr/87/Maghalat/Shab_Ghadr.aspx?&mode=print