شهید آوینی

در مدح امام الخامس

بسر مى‏ پرورانم من هواى حضرت باقر
بدل باشد مرا شوق لقاى حضرت باقر
ز عشقش جان من بر لب رسيده كس نمى‏ داند
كه نبود چاره ساز من سواى حضرت باقر
بگوشم هاتف غيبى سرود اين نكته را ديشب
كه باشد رخش دانش زير پاى حضرت باقر
چنان بگرفته علمش آفاق را يكسر
كه پيچيده در اين عالم صداى حضرت باقر
پيمبر گفت با جابر كه خواهى ديد باقر را
سلام از من رسان آنكه براى حضرت باقر
سوالاتى كه از وى كرده دانشمند نصرانى
جوابش را شنيد از گفته‏ هاى حضرت باقر
مسلمان گشت راهب ناگهان در محضر آن شه
منور شد دل او از ولاى حضرت باقر
شد آسان وضع حمل گرگ وحشى بيابانى
به روى قله ى كوه از دعاى حضرت باقر
بر ستاخيز اگر خواهى نجات از كرمى محشر
برو در سايه ظل هماى حضرت باقر
فرد عاجز بود ز اوصاف بى پايان آن سرور
كميت لفظ لنگ است از ثناى حضرت باقر
جلال و شان و قدر آن امام پاك بازان را
نمى‏ داند كسى غير از خداى حضرت باقر
(رضائى) ايستاده بر در دولتسراى او
چو سائل منتظر بهر عطاى حضرت باقر

"سيد عبدالحسين رضايى"

    ويرانه بقيع

اى بوسه گاه جن و ملك، خاك پاى تو
جان تمام عالم خاكى فداى تو
اى اختر سپهر ولايت، كه تا ابد
عالم منور است به نور لقاى تو
از شهريار كشور دانش، كه در جهان
نشناخت كس مقام تو را جز خداى تو
اى ريزه خوار سفره علمت جهانيان
خورشييد علم، كرده طلوع از سراى تو
اى باقر العلوم كه هنگام مكرمت
باشد هزار حاتم طايى گداى تو
پنجم ولى و حجت خلاق عالمى
لوح دل است مهر به مهر و ولاى تو
در عرصه وجود نهى قبل از آنكه پاى
داده سلام احمد مرسل براى تو
هر كس تورا شناخت، دل از ديگرى بريد
بيگانه گشت با همه كس، آشناى تو
چندين هزار عالم و دانشور فقيه
آمد برون ز مكتب و دانشسراى تو
آن پير سالخورده راهب تو را چو ديد
اسلام پيشه كرده و شد مبتلاى تو
خوان طعام، آور از بهر ميهمان
از حجره تهى يد قدرت نماى تو
يك عمر سوخت قلب تو از كينه هشام
آن دشمن سياه دل بى حياى تو
تنها نه در عزاى تو چشم بشر گريست
آن دشمن سياه دل بى حياى تو
اى خفته همچو گنج، به ويرانه بقيع
پر مى‏ زند كبوتر دل، در هواى تو
در را به روى امت اسلام بسته‏ اند
آن گمرهان كه بى خبرند از صفاى تو
يابن الحسن گشوده نگردد به روى خلق
اين در مگر به پنجه مشكل گشاى تو
فولادى است پير غلام شكسته دل
چشم اميد بسته، به لطف و عطاى تو

"فولادي"

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo