شهید آوینی


مدایح میلاد با سعادت قمر بنی هاشم

نقطه پرگار عشق

اي بام صبح، خورشيد، اي شب، سحر مبارك
در دامن ستاره، قرص قمر مبارك
بر گلبن ولايت ياس دگر مبارك
طوبي ثمر مبارك، دريا گهر مبارك
ميلاد ماه آمد، خورشيد راه آمد
يوسف ز چاه آمد، مير سپاه آمد
شمشير آل هاشم، شير حسين و حيدر (علیهم السلام)
***
درياي معرفت را در كف گهر ببينيد
بعد از طلوع خورشيد قرص قمر ببينيد
شير خدا علي را، شير دگر ببينيد
در ماه روي عباس، روي پدر ببينيد
روح فتوت است اين، جان محبت است اين
درياي غيرت است اين، سقاي عترت است اين
دادند بوالحسن را امشب حسين ديگر
***
گلبوسة ولايت، بر چشم و فرق و دستش
ناخورده شير، دادند، پيمانة الستش
شد در نگاه اول، وقف حسين هستش
از اشك شوق لبريز، شد جام چشم مستش
از عشق رنگ و بو داشت، در مهد هاي‌وهو داشت
با يار گفتگو داشت انگار آرزو داشت
ناخورده شير، گردد، قرباني برادر
***
امّ ‌البنين گرفته، در دست ماهپاره
اي آسمان بيفشان، در مقدمش ستاره
آغوش يار بر او، گرديده گاهواره
گويد هزار نكته، چشمش به يك اشاره
من جان نثار يارم، سر روي دست دارم
اين قلب بي‌قرارم، اين چشم اشكبارم
از گاهواره روحم، در كربلا زند پر
***
در هر ني وجودم، آواي ني نوايي است
شورم همه حسيني، عشقم همه خدايي است
جانم، تنم، وجودم، دستم، سرم، فدايي است
عالم همه بدانند، عباس كربلايي است
ايثار دين و دينم، زخم است زيب و زينم
مرگ است نور عينم، من عاشق حسينم
كو مرگ تا بگيرم، او را چو روح در بر
***
درياي سرخ غيرت، روح وفاست عباس
خون حسين يعني، خون خداست عباس
عشاق جان به كف را، فرمان رواست عباس
باب الحوائج خلق، مشكل گشاست عباس
مهر و وفاش عادت، دلداده‌اش عبادت
از لحظة ولادت، تا لحظة شهادت
عشق حسين در دل، شور حسين در سر
***
ناخورده شير مادر، زد ساغر بلا را
در مهد ناز مي‌ديد، صحراي كربلا را
خوشتر ز شير نوشيد، صهباي سرخ لا را
از لحظة ولادت، بشنيد اين صلا را
تو كشتة ولايي، تو عاشق بلايي
عطشان بحر لايي، سقاي كربلايي
زيبد كه بوسدت دست، شير خدا مكرر
***
تا حشر مي‌درخشد، در موج بحر، نامت
در عين خشك كامي، درياست تشنه كامت
حسرت برند عشاق، در حشر بر مقامت
از اوليا درودت، از انبيا سلامت
خون برادر تو، جوشد به پيكر تو
از پاي تا سر تو، زهراست مادر تو
بهر شفاعت آرد، دست تو را به محشر
***
اي تشنة لب تو، آب حيات، عباس
باب المراد عباس، باب النجات، عباس
گرديده دور قبرت، آب فرات، عباس
خون خدات فرمود، جانم فدات، عباس
خوی حسين خويت، روي حسين رويت
چشم حسين سويت، ميثم گداي كويت
لطفت نمي‌گذارد، او را براني از در

شاعر: غلامرضا سازگار

علمدار حسین(ع)

دریافت فایل صوتی
مژده  ای حزب خدا یار حسین آمد
سید و سالار انصار حسین آمد
عید میلاد علمدار حسین آمد
صدق و صفا آمد، عشق و وفا آمد
ای ماه خیرالناس خوش آمدی عباس
نور باران خانه حیدر شده امشب
فاطمه  ام البنین مادر شده امشب
غرق شادی ساقی کوثر شده امشب
فخر عرب آمد، روح ادب آمد
ای ماه خیرالناس، خوش آمدی عباس
درد بی درمان عالم را دوا آمد
قهرمان سقای دشت نی نوا آمد
بر حسین فرمانده کل قوا آمد
آرام جان آمد جان، جهان آمد
ای ماه خیرالناس، خوش آمدی عباس
آمد آن ماهی که دارد چشم دریایی
باشدش از کودکی بر عالم آقایی
می کند فردا علمداری و سقایی
ماه حرم آمد، بحر کرم آمد
ای ماه خیرالناس، خوش آمدی عباس
یا امیرالمؤمنین نازم به احساست
گشته عالم زنده از بوی گل یاست
بوسه زن بر دست و بر بازوی عباست
باب المراد آمد، روح جهاد آمد
ای ماه خیرالناس، خوش آمدی عباس
ای گل ام البنین دستم به دامانت
جان من جان همه عالم به قربانت
تو کریمی و منم محتاج احسانت
دل منجلی آمد، نجل علی آمد
فرزند خیرالناس، خوش آمدی عباس
ای تمام انبیا زوّار قبر تو
باغ قرآن تشنه باران ابر تو
جان فدای مکتب ایثار و صبر تو
حق جلوه گر آمد نوری دگر آمد
ای ماه خیرالناس، خوش آمدی عباس

نقطه پرگار عشق

 
امشب است آن شب كه شادى بر در دربار عشق         حلقه مى‌كوبد كه عقل آمد پى دیدار عشق

ساقیا لبریز كن امشب ز مى پیمانه را                         تا به مستى پرده بردارم من از اسرار عشق

سینه زن‌ها، سینه چاكان، سینه سرخان را بگو              دست افشانى كنید آمد سپه‌سالار عشق

تا كه سازد پرچم خودكامگى را سرنگون                        زد قدم در ملك عالم میر و پرچمدار عشق

نقطه پرگار هستى گر حسین بن على است                          آمد از ره پاسدار نقطه پرگار عشق

تا دهد سرمشق جانبازى به جانبازى ما                          آمد آن جانبازى قطعه قطعه پیكار عشق

آن كه با تیغ كجش شد قامت اسلام راست                         آمد از ره تا ببوسد سنگر ایثار عشق

تشنه لب رفت و برون شد تشنه و لب تشنه كرد                 جان شیرین را نثار مقدم دلدار عشق

بر سر پیمان نشست و با عدو پیمان نبست               داد سر با سرفرازى تا كه شد سردار عشق

دست داد و دست از فرزند زهرا بر نداشت                       كز مقام و مرتبت شد جعفر طیار عشق

چشم داد و چشم بر خوان ستمكاران ندوخت         تا كه شد سیراب از سرچشمه سرشار عشق

می‌شود مستور زیر ابر تا روز معاد                             ماه بیند روى ماهش تا كه نگردد خار عشق

از على باید چنین فرزند تا روز مصاف                          همچو گل پرپر شود تا كه نگردد خار عشق

شیر حق را شرزه شیرى داد حق، كز هیبتش                روبهان را مى‌كند در دهر تار و مار عشق

اى بنازم بر چنین آزاد مردى كز شرف                              گوى سبقت برده در ایثار با اقرار عشق

آفرین بر همت مردانه‌اش كز یك نگه                          چون على وا مى‌كند صدها گره از كار عشق

رحمت حق باد بر شیر تو اى ام البنین                     این چنین شیرى نمودى هدیه بر دادار عشق

تا كه او باب الحوائج هست دست حاجتى                             شاعر ژولیده را نبود بر اغیار عشق

                                                                                                                         " ژولیده نیشابوری"

بستر عشق

بزن جام از می جان پرور عشق
بگیر از دست ساقی، ساغر عشق

برآید آفتابی، هستی افروز
شود هر دل سپند مجمر عشق

                                              گوارایت شود شهد شهادت
                                                گلوگر ترکنی از کوثر عشق

                                         دهندت رتبه عین الیقین را
                                              اگر در سینه داری باور عشق

                                               کسی نومید از این درگه نگردد
                                                  ندارد برگ باطل، دفترعشق

به تیغ عشق هر کس جان سپارد
سرش گردد سزای افسرعشق

به راه عشق جانبازی بیاموز
ز سردار  امیر لشکر عشق

ابالفضل آن گل بستان حیدر
که  در دشت بلا  شد  پرپرعشق

در آن هنگامه هر زخمی که برداشت
دمید از جای آن صد اخترعشق

" محمد علی صاعد"

خورشيد جاويدان

ماه بني هاشم يل ميدان، ابالفضل
روح شرف، شاه جوانمردان، ابالفضل
بر جان دشمن چون شهاب شب شكن بود
شهباز نام آور يل ميدان ، ابالفضل
مير سپاه بيقراران شهادت
نور خدا، وان ساقي طفلان ابالفضل


آن سربدار كاروان عشقبازان
چشم و چراغ محفل ياران ، ابالفضل
پيچيده در هفت آسمان نام بلندش
جاويد دلها ، رهبر عرفان، ابالفضل
از نام سرخش مي وزد خورشيد توحيد
آيينه دار مكتب قرآن ، ابالفضل
با شد به گيتي حضرتش باب الحوايج
بر درد هاي بيكسي درمان، ابالفضل
تسخير دلها مي كند برق نگاهش
آتش زند برجان مشتاقان، ابالفضل
در كشور دلهاي مشتاق زمانه
باشد امير و حاكم و سلطان ابالفضل
اسطوره ي مردانگي و سرفرازي
قلب زمان، خورشيد جاويدان ابالفضل

سقاي اردوي عطش روح فتوت
درياي رحمت ، فضل بي پايان ابالفضل
فرما نظر بر عاشقانت ، روز محشر
اي حيدر ثاني ، شه احسان ابالفضل

محمدرضا كوزه گر كالجي متخلص به قنبر ثاني

مظهر عشق و محبت
 

خرم ای دل که جهان پر زسرور است، امشب

کشور جان همه چون وادی طور است، امشب

مظهر عشق و محبت به ظهور است، امشب

صحنه دهر همه غرقه نور است، امشب

شام میلاد همایون اباالفضل رسید

پسر علم و فضیلت، پدر فضل رسید...

بود عباس به دنیا همه جا یار حسین

در صف ماریه بُد یار و مددکار حسین

ساقی تشنه لبان بود و سپهدار حسین

قهرمان بود که گردید علمدار حسین

 نیّر نورفشان، ماه بنی هاشم اوست

صف شکن، صفدر ذیجاه بنی هاشم اوست...

بر سپهر عظمت، ماه جهانتاب بود

به گلستان حقیقت، گل شاداب بود

مخزن علم و ادب را دُرّ نایاب بود

بر همه خلق جهان، مایه اعجاب بود

دافع رنج و محن، کشف مهماّت رسید

ز امر یزدان، به جهان، قاضی حاجات رسید

چون در کرب و بلا، جانب میدان آمد

نی پی جنگ و جدل، از پی فرمان آمد

به تمنای دل خیل یتیمان آمد

تا برد آب سوی خیمه، شتابان آمد

ساقی تشنه لبان، منصبش از حیدر بود

بلکه از لطف خداوند و ز پیغمبر بود

گفت: ای لشکریان، سرور و سالار منم

یاور خسرو دین، میر علمدار منم

بر سپاه شه مظلوم، سپهدار منم

همچنان شیر خدا، قاتل کفار منم

پسر شیر خدا و پدر فضلم من

یاور خسرو مظلوم، ابالفضلم من

منهدم کاخ ستمکار، ز تکبیر من است

منهدم لشکر کفار، ز تدبیر من است

شیرغرّنده چو گنجشک به نخجیر من است

تیز و برنده تر از صاعقه، شمشیر من است

من اباالفضل، حسین بن علی را یارم

اوست اندر دو جهان، روشنی افکارم

من اباالفضل، یل صف شکن دورانم

نیست امروز هماورد، در این میدانم

زهره شیر شود آب، گه جولانم

یاور دینم و فرزند شه مردانم

جان خود را به ره دوست فدا خواهم کرد

چشم خود را سپر تیر بلا خواهم کرد

ای سپه! حجّت حق، ملک نجات است حسین

مظهر عدل خدا، مظهر ذات است حسین

به خداوند قسم اصل حیات است حسین

روز میعاد، رفیع الدرجاتست حسین

حجّة الله بود، سبط رسول دو سراست

پسر فاطمه، فرزند علی، شیر خداست

من حسین بن علی دارم و قرآن دارم

یاوری همچو برادر، شه خوبان دارم

خوشدلم زان که چو او، رهبر ایمان دارم

من کنم یاری دین، تا که به تن جام دارم

یاور دینم و از بهر فدا آمده ام

از پی یاوری دین خدا آمده ام

بارالها! به اباالفضل جوان، یار حسین

به دل سوخته جمله انصار حسین

که نمودند همه جان خود، ایثار حسین

شیعیان را همه کن پیرو افکار حسین

نظری جانب احباب، زغفّاری کن

حکم حق را زعدالت به جهان جاری کن

کردگارا! دل ما غرقه خون گردیده

اختیار از کف احباب، برون گردیده

بهر ما محنت و اندوه، فزون گردیده

کار بر وفق دل دشمن دون گردیده

همگی خون جگر و غمزده و زار شدیم

از غم هجر رخ یار، دل افگار شدیم

بارالها! فرج مهدی موعود چه شد؟

آنکه دلها زعطایش زغم آسود، چه شد؟

گوهر گنج فضایل، دُرمنضود، چه شد؟

صبح امید چه شد؟ طالع مسعود چه شد؟

" سرویا" غصه مخور، روز فرج نزدیک است

گرچه امروز جهان بر تو و ما تاریک است

"قاسم سرویها"

به گونه‌ی ماه

نامت زبانزد آسمان‌ها بود

و پیمان برادریت

با جبل نور

چون آیه‌های جهاد

محکم

تو آن راز رشیدی

که روزی فرات

بر لبت آورد

و ساعتی بعد

در باران متواتر پولاد

بریده بریده

افشا شدی

و باد

تو را با مشام خیمه‌گاه

در میان نهاد

و انتظار در بهت کودکانه‌ی حرم

طولانی شد

تو آن راز رشیدی

که روزی فرات

بر لبت آورد

و کنار درک تو

کوه از کمر شکست

زنده یاد سید حسن حسینی

خط مقدم فریاد

سکوت

سنگین و پرهیاهو

صف می‌آراست

گلوی شورشی تو

_ در خط مقدم فریاد_

بر یال ذوالجناح باد

دستی دوباره می‌کشید

و زیر تابش خورشید

آه از نهاد علقمه برمی‌خاست!

سکوت

سنگین و پرهیاهو

درهم می‌شکست

گلوی شورشی تو

بر یال ذوالجناح باد

شتک می‌زد

علقمه _سرخ و سیراب_

در زیر زانوان تو می‌غلتید

و خورشید

بر کوهان کوه‌های برهنه

به اسارت می‌رفت...

 

             سید حسن حسینی

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo