شهید آوینی

 

شما را به خدا، به خود آیید

در اواسط دهه 60 تعدادی از نمایندگان مجلس كه شمار آنان نیز بسیار اندك بود گزینه خطرناكی را به عنوان اطمینان بخش ترین فرمول اسلامی و شرعی برای قانونگذاری مطرح می كردند. این عده بر این باور بودند- یا تظاهر می كردند- كه تنها معیار و ملاك قانونگذاری باید رساله عملیه حضرت امام (ره) باشد و هر قانونی كه بیرون از این چارچوب به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد، غیرشرعی! بوده و یا آن كه شرعی بودن آن قابل تردید است! و استدلال می كردند ؛ مگر نه اینكه قوانین نظام باید برخاسته از فقه اسلامی باشد؟ بنابراین رساله عملیه حضرت امام (ره) می تواند این نیاز را تامین كند!
در نگاه اول به نظر می رسید این عده از متدین ترین و متشرع ترین نمایندگان مجلس شورای اسلامی هستند و بیشترین ارادت را به حضرت امام (ره) دارند! اما، فرمول یاد شده كه بعدها معلوم شد از سوی انجمن حجتیه و برخی دیگر از افراد و گروه های ناسازگار با امام راحل (ره) و دشمنان انقلاب اسلامی تهیه شده است، نه فقط درپی تاكید بر اسلام و ابراز ارادت به امام (ره) نبود، بلكه دقیقاً برای مقابله با آموزه های انقلاب اسلامی طراحی شده بود. چرا كه رساله عملیه حضرت امام (ره) و تمامی رساله های عملیه دیگر درباره تكالیف شخصی افراد بود، ولی دامنه فقه اسلامی محدود به تكالیف شخصی مردم نیست بلكه تمامی امور سیاسی و اجتماعی را شامل می شود و اگر چنین نبود، آموزه «سیاست ما عین دیانت ماست» مفهومی نداشت و تشكیل حكومت اسلامی از صدر تاكنون ناممكن بود.
مقصود اصلی جریانی كه در این شیپور فریب می دمید، همان دیدگاه ضد اسلامی «جدایی دین از سیاست» بود كه این بار در پوششی دیگر به میدان آورده بودند چرا كه نظرات سیاسی و اجتماعی حضرت امام (ره) در رساله عملیه ایشان نبود و گروه یاد شده درپی كنار گذاردن این نظریات از قاموس نظام اسلامی بود. در همان ایام، حضرت امام (ره) تاكید فرمودند كه دو سوم فقه، سیاسیات و اجتماعیات است و تنها یك سوم آن مربوط به احوال شخصی و تكالیف فردی است. تا آنجا كه نگارنده به خاطر دارد در همان روزها یكی از عالمان بزرگ و برجسته دینی- كه خدا بر عمر و عزتش بیفزاید- با اشاره به فرمول یاد شده فرموده بود «انقلاب اسلامی را كه با تكیه بر قرآن و نهج البلاغه صورت گرفته است نمی توان با حاشیه عروه- رساله عملیه- اداره كرد».

امام راحل (ره) بارها تاكید می فرمودند كه مسئولان نظام بایستی در اداره امور كشور «بینش حكومتی» داشته باشند و با این بینش به مسائل و موضوعات بنگرند و صد البته بینش حكومتی از بستر سیاسیات و اجتماعیات فقه اسلامی برمی خیزد نه از درون رساله عملیه كه موضوع آن در جای خود قابل پیروی و درخور احترام است و هیچ مسلمانی در زندگی خویش از آن بی نیاز نیست.
متاسفانه باید گفت كه یكی از اصلی ترین دشواری های پیش روی- چه در گذشته و چه در حال حاضر- دور بودن برخی از مسئولان محترم نظام از «بینش حكومتی» است كه نتیجه طبیعی آن نگاه سطحی به موضوعات پیش روی بوده و هست. برخی از این طیف- كه البته اندك و كم شمارند- در حالی كه بر كرسی مسئولیت در یك نظام مقتدر و تعیین كننده اسلامی نشسته اند، با نگاهی فردی و یا گروهی به مسائل می نگرند، دقیقاً برعكس برخی از گروه های پرمدعای بیرون از نظام، كه گروهی به وسعت یك نعلبكی و به عمق یك بند انگشت دارند ولی در همان حال، نه فقط برای نظام اسلامی، بلكه برای اداره همه كائنات! طرح و نقشه ارائه می دهند، انگار نه انگار كه در مثل، پشه ای هستند، نشسته بر تنه یك درخت تناور، بی ارزش و بی مقدار.
این روزها برخی از شواهد و قرائن حكایت از آن دارند كه طرح مبارزه با مفاسد اجتماعی كه نیروی انتظامی بعد از مطالعات بسیار و برای تامین امنیت اجتماعی و اخلاقی شهروندان آغاز كرده است با دشواری پیش گفته یعنی فقدان بینش حكومتی در میان شماری از مسئولان روبروست. این عده از مسئولان با نیت خیرخواهانه اما غافل از خطری كه جوانان این مرز و بوم را تهدید می كند و دشمنان بیرونی و دنباله های درونی آنها با اهداف ضد مردمی خود ترانه ای دوصدایی در مذمت طرح یاد شده می خوانند. و عجیب آنكه نیت های آنان اگرچه متفاوت و حتی متضاد است ولی دلشوره كاذب طیف اول و انگیزه سوء طیف دوم در یك نقطه تلاقی می كند و هر دو طیف- اولی به خطا و دومی به عمد- به عنوان علت مخالفت خود با این طرح بهانه های یكسانی می آورند. با طیف دوم كه خود را به خواب زده سخنی نیست ولی با طیف اول كه خواب آلود به نظر می رسد گفتنی هایی در میان است؛
1- آیا می توان انكار كرد كه دستاوردهای انقلاب اسلامی نظیر استقلال، مقاومت، ایثار، ایستادگی در برابر زورگویی قدرت های استكباری، پیشرفت های حیرت انگیز علمی و... در صورت آلودگی جوانان این مرز و بوم به فساد و تباهی، هرگز به دست نمی آمد؟! اگر این واقعیت قابل قبولی باشد- كه هست- پرسش بعدی آن است كه آیا دشمنان سرسخت ایران اسلامی از این واقعیت بی خبرند؟ بدیهی است كه به گواهی همه اسناد موجود و اعترافات صریح دشمنان، پاسخ این سؤال منفی است. بنابراین آیا نباید نتیجه گرفت كه از نگاه دشمن، برخورد خصمانه با عفاف، پاكدامنی و روحیه معنوی مردم- مخصوصاً جوانان- حمله به پاشنه آشیل نظام اسلامی خواهد بود؟ به یقین پاسخ مثبت است و این پاسخ مثبت نه فقط از درون یك تحلیل منطقی و علمی برمی آید بلكه تمامی شواهد و قرائن و اسناد موجود از این واقعیت تلخ خبر می دهد كه شرح آن مثنوی هفتاد من كاغذ است و انكار آن ناممكن. با توجه به این نكته بدیهی كدام عقل سلیم و كدام مسئول دلسوخته و مردم دوستی می تواند ضرورت مقابله با مفاسد اجتماعی - مخصوصاً انواع سازمان یافته آن- را انكار كند؟
2- ممكن است گفته شود- و می گویند- مخالفت ما با برخوردهای خشونت آمیز است كه باید گفت اولاً؛ منظورتان از خشونت چیست؟ و ثانیاً؛ برخورد خشونت آمیز با چه كسانی را نمی پسندید؟ اگر یك تذكر محترمانه شفاهی را خشونت می دانید كه خشونت را نمی شناسید و اگر بازداشت و دستگیری را خشونت تلقی می كنید كه حق با شماست ولی باید توضیح بدهید كه از بازداشت احتمالی چه كسانی سخن می گوئید؟ آیا بازداشت اعضای فاسد باندی كه زنان شوهردار را با لطایف الحیل- و گاه به زور- می فریبند و خانواده هایی را به تباهی می كشند، برخورد خشونت آمیز است؟ آیا دستگیری باندی كه دختران معصوم راهنمایی را با آب میوه آلوده به مواد بیهوش كننده می ربایند و... احساسات پاك حضرات را خدشه دار می كند؟ آیا آنانی كه میلیون ها لیتر مشروبات الكلی و صدها تن مواد مخدر را در میان جوانان ناپخته توزیع می كنند نباید بازداشت شوند؟ اگر منظورتان این موارد نیست، پس منظورتان چیست؟ آیا چنانچه فرزندان خودتان قربانی این پلیدی ها شوند باز هم به خاطر دستگیری عاملان فساد احساسات لطیف و نازك تر از گل شما جریحه دار می شود و یا آن كه زمین و زمان را برای برخورد با مفسدان به هم می دوزید؟!
و اما، اگر منظورتان برخورد با برخی از جوانان و نوجوانان غفلت زده است كه قرار نیست غیر از تذكر شفاهی و الزام آنان به رعایت شئون اخلاقی و اجتماعی با آنها برخورد دیگری شود و البته بدیهی است آنانی كه معلوم شده از برخی مراكز پول می گیرند تا با ظاهری زننده در خیابان ها جولان بدهند، حساب جداگانه ای دارند.
3- آن روزها كه هنوز «جاروی برقی» وارد خانه ها نشده بود - و اكنون نیز وارد برخی از خانه ها نشده است- مادران بعد از آن كه خانه را جارو می كردند، با دقت و حوصله فرش های جارو شده را می كاویدند تا مبادا خلالی از جارو بر زمین مانده و به پای كودكانشان فرو رود. اما همین مادران دلسوز وقتی فرزندشان بیمار می شد و پزشك آمپول تجویز می كرد، فرزند خویش را نزد تزریقاتی می بردند و با میل و رغبت- بلكه با اصرار- بدن او را به سوزن آمپول - مثلا 5 سی سی- می سپردند. مادری كه حاضر نیست خلال جارو به پای فرزندش فرو رود چگونه فرو رفتن سوزن سرنگ بر بدن فرزند خویش را تحمل می كرد؟ آیا در دلسوزی مادرانه او خللی وارد شده بود؟ به یقین پاسخ منفی است. او در هر دو حالت، خیر و صلاح فرزند خویش را در نظر داشت. ترجمان آن دلسوزی مادرانه، همان بینش حكومتی است كه برای مسئولان دلسوز نظام ضروری است.
4- و بالاخره، مردم هوشمند و فرهیخته ایران نه فقط با طرح یاد شده همدل و همنوا هستند بلكه آرزوی چندین و چند ساله خود را در اجرای آن جستجو می كنند و در این میان آنها كه از همراهی این قافله غافل شوند و در مسیر آن خدای نخواسته سنگ اندازی كنند، وقتی به خود می آیند كه قافله به سلامت رفته است و برای آنان حسرت و ندامت مانده است... آیا حیف نیست كه همراه این قافله نباشید؟! شما را به خدا، به خود آیید.

حسین شریعتمداری

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo