شهید آوینی

 

انفجارهای لندن ؛ خوشه انتقام یا جوشه فتنه؟!!

نویسنده: مهدی فیروزكوهی

 در خلال دوران صلح مسلح – كه پس از جنگ جهانی دوم آغاز و به فروپاشی شوروی ختم گردید – "برلین" در آلمان شرقی، سمبل تداوم جنگی پنهان بود كه بعدها "جنگ سرد" نام گرفت. این شهر، مركزی حیاتی برای بلوك شرق در فرماندهی صحنه منازعات جدید بود. رواج شیوه های نوین جاسوسی و فزونی حجم عملیات مبتنی بر جاسوس، هر دو ابرقدرت را برای تربیت و بهره گیری از متدهای نوین در امر جاسوسی ترغیب نمود.

در این میان برلین به مركزی برای برنامه های آموزش جاسوسی كلیه سازمان‌های بین المللی كمونیست برای مسكو بدل گشته بود و در آن، آخرین شیوه های هدایت و سازماندهی انواع فعالیت‌های سیاسی و نظامی به جاسوسان كمونیست آموزش داده می شد.

"ماركوس ولف" فرمانده مركز تربیت جاسوس مزبور، شخصا مسئول آموزش و هدایت كمونیست‌های فلسطین بود. این كمونیست‌های فلسطینی بعدها هواپیماهای اسراییلی را با طراحی بی نظیر عملیاتی ربودند و در طی چند فقره حمله به شهرهای اروپایی نقشی حیاتی ایفا نمودند.

پس از فروپاشی شوروی مشخص گردید «ماركوس ولف» فرمانده آن مركز كه اتفاقا طراح عملیاتهای مزبور نیز بود، جاسوسی دو جانبه از آب درآمد! آن هم جاسوسی برای اسراییل! وی محاكمه شد و با وساطت اسراییل از مرگ گریخته و به اسراییل پناهنده شد.

این یكی از صدها مورد «خودزنی مظلوم نمایانه رژیم صهیونیستی » است. از این نوع اقدامات در پرونده اسراییل زیاد است. اقدامات تخریبی اسراییل بر علیه منافع امریكا (تحت پوشش اعراب) در جریان قضیه كانال سوئز به منظور وارد آوردن فشار بر دولتمردان ایالات متحده جهت همراهی با فرانسه و انگلیس در حمله به مصر همواره در خاطره تاریخی ملت هاست.

حال با توجه به چنین سابقه كثیفی ، این رژیم آیا نباید از خود پرسید كه چرا القاعده ، طالبان ، بن لادن، الظواهری ، زرقاوی هرگز توجهی به مناقشه اعراب و اسراییل ندارند؛ اما علیه شوروی و سپس ظاهرا با امریكا در افغانستان جنگیده اند؟!

این نكته مبهم، اذهان تحلیل گران را همواره بخود معطوف داشته كه گروه موسوم به "القاعده" كه ادعا می شود توان طراحی و اجرای عملیات های 11سپتامبر و اخیرا لندن را دارند، چرا چنین عملیاتی را در اسراییل طراحی و اجرا نمی كنند؟!
اسراییلی كه به مراتب شكننده تر از غرب در مقابل چنین حملاتی است.

وقتی «دختران زیتون» 8 شیرزن قهرمان اما كم رمق فلسطینی با عملیات استشهادی قادر به از بین بردن صد و پنجاه صهیونیست تنها در مدت 3 سال گردیده و در ناامنی وطن اشغالی خویش برای اشغالگران كاملا موفق شده اند ، چرا مردان مدعی جهاد در القاعده كه عملیات پیچیده 11 سپتامبر را طراحی كرده اند ، هرگز به فكر چنان حملاتی در اسراییل نیافتاده اند؟

در حالی‌كه محیط اسراییل محیطی با ضریب انشقاقی به مراتب بالاتر از ضریب انسجامش می‌باشد كه هرآن امكان گسستن دارد. همچنین به دلیل تجمیع یهودیان تبارهای مختلف دنیا در اسراییل، گسل های اجتماعی در آن فاحش ترین شكاف های جمعی را از محیط پیرامون خویش و نیز در میان گردایه اقوامی كه آن را «ملت یهود» می نامد پدید آورده و كوچكترین ضربات قادرند تا صدمات شدیدی بر بدنه این "پیكره تحمیلی" وارد آورند.

بیاد داریم كه چگونه انفجارهای 1983 بیروت منجر به فرار نیروهای اشغالگر امریكایی و فرانسوی از لبنان گردید و اسراییل هم پس از تحمل 18 سال ضربات كوچك اما مستمر مجاهدان لبنانی مجبور به "خفت بارترین عقب نشینی تاریخ نحس" خویش گردید.

بی شك زخم عمیقی كه بر ساحت مقدس اسلام با اشغال سرزمین فلسطین و قدس شریف وارد آمده جز با اخراج اشغالگران از سرزمین های اسلامی اشغالی، درمان نخواهد شد والتیام این زخم دیرین، آرمان هر مسلمان واقعی است و نجات مردم ستمدیده و زجر كشیده فلسطین خواسته هر انسان با وجدان و منصفی است كه چشم دیدن جنایات ضد بشری رژیم نژاد پرست صهیونیستی را ندارد. كنفرانس "دوربان" در سال 2001 ، تنها بخشی از این نفرت بین المللی از رژیم آپارتایدی اسراییل را نمودار كرد.

لذا بار دیگر از خود می پرسیم: « چرا بن لادن و گروهش ، هیچ توجه جدی به قضیه اسراییل و آسیب پذیری این رژیم غاصب ندارند؟! »

روزگاری كه بن لادن به ادعای خویش در افغانستان بر علیه شوروی می جنگید "هالیوود" – غول سینمایی صهیونیستی جهان – جهاد را مقدس می شمرد و مجاهدان را تقدیس می نمود ولی اینك جهاد را معادل «ترور» می خواند. با وجودی كه طالبان پدیده ای است كاملا منحصر به فرد در جهان اسلام كه در كل تاریخ اسلام شاید نتوان مشابهی برای آن سراغ گرفت اما نقش این گروه (اعم از سران مزدور و بدنه فریب خوده اش) در تخریب چهره اسلام و در اثر تعمیم عمدی آن چهره ، به كل جهان اسلام، اگر از نقش اسراییل در جریحه دار نمودن قلب مسلمین، به خاطر جنایات روزانه اش در فلسطین بیشتر نباشد یقینا كمتر نیست. در نتیجه این تحجر كور، "شتر"، "نقاب" و "بیابان" ، سه نماد جهان عرب در آثار رسانه های غربی گشته و "عرب" نیز سمبل اسلام ، مقاومت مردمی در فلسطین و معادل تروریسم شمرده می شود و اسراییل از این برابر سازی دهشتناك ، وحشتناك ترین بهره برداری را می برد.

"حزب‌الله" ، مقاوم ترین اسطوره مقاومت ، كه سهمگین ترین شكست را بر هیمنه پوشالی رژیم صهیونیست وارد كرد ؛ تروریست خوانده شده و با اسامه بن لادن و صدام همردیف شمرده می شود.

پروژه قرن جدید امریكایی – پناك- (1) در نامه تاریخی خویش در 20 سپتامبر 2001 دستورالعملی 5 ماده ای خطاب به بوش می نگارد و بوش بند به بند آن را به مثابه سربازی مطیع اجرا می نماید. امضاء كنندگان این نامه ، از سرشناس ترین " نئوكنسرواتیوهای" امریكایی اند كه همینك بخش اعظمی از هیات دولت بوش را تشكیل می دهند و از ابرتصمیم سازان ایالات متحده به شمار می روند. افرادی نظیر، "پل وولفویتز"، "ویلیام كریستول" ، "الیوت كهن"، "ریچارد پرل"، "ریچارد آلن"، "جفری گدمین"، "رابرت كاگان" و … كه همگی از نامدارترین صهیونیست های تصمیم ساز در حلقه فكر (think tank) مسیحیان صهیونیست –" بازهای نومحافظه‌كار" می‌باشند.

در بند 3 نامه مزبور (كه در آدرس http://www.newamericancentuty.org/bushletter.htm قابل دسترسی است) صراحتا خواستار برخورد با ایران و سوریه ، به خاطر حمایت از حزب الله شده و جنگ واقعی با تروریسم را در گرو برخورد با حزب الله دانسته است !

به دلیل جایگاه خاص تهیه كنندگان این سند ، بند بند آن توسط بوش عملیاتی گردیده است. (ابتدا در افغانستان، بعد در عراق سپس حزب الله ، بعدا حكومت خودگردان فلسطین و در نهایت تقویت بودجه دفاع نظامی امریكا برای دسترسی به آنچه كه امنیت ملی امریكا می‌نامند)

تحولاتی نظیر قطعنامه 1559 شورای امنیت سازمان ملل متحد و فشار به سوریه برای خروج از لبنان و انفجارهای اخیر لبنان و پیامدهای آن در زمینه تغییر دولت در لبنان در این راستا قابل ارزیابی است.

اسراییل در یك اقدام مشكوك « نیروهای بین المللی مبارزه با حوادث غیر مترقبه» مستقر در خط سبز (مرز فلسطین و لبنان) را به بهانه دفاع از خود در مقابل حملات احتمالی حزب الله!! تهدید نموده است تا به «تری رود لارسن» فرمانده این نیروها و شورای امنیت برای اجرای قطعنامه 1559(كه كاملا به نفع اسراییل است) فشار بیاورد.
این همه تحریك غرب علیه اسلام و آنچه كه آن را "تروریسم اسلامی" می نامد ، نقش ویژه‌ای برای اسراییل بازی نموده است و اینك در صدد بهره برداری از آن است.

مخدوش شدن چهره اسلام در نزد غربیان باعث شده تا اسراییل بی محابا به جنایات اخیر در فلسطین دست زده و در آخرین اقدام ضمن حمله به "جنین"، "صحرای نقب" و "جلیل" ، شمال و جنوب فلسطین را در قبال عقب نشینی از نوار غزه كاملا یهودی سازی نماید. و غرب كه در اثر انفجارهای اخیر لندن دچار وحشت و اضطراب گردیده و از جامعه اسلام متنفر و بیزار؛ كاملا با اسراییل همنوا گردیده است. به نحوی كه بوش بلافاصله بعد از انفجارهای نخست لندن از اسلام به عنوان «ایدئولوژی تنفر» یاد می برد. و این ایدئولوژی را محكوم به شكست می‌خواند.

سایت اینترنتی « ما نمی ترسیم» ( we are not afraid) كه بعد از انفجارهای لندن و به منظور كاهش آثار روانی انفجارات ایجاد شده ، در طی مدت 10 روز پیش از 4 میلیون بازدید كننده داشته ، كه بیش از نیم میلیون پیام تصویری بدان ارسال شده است.

این همه نشان از عمق وحشت و رعب ایجاد شده در میان مردم انگلیس دارد كه این ایده آل مطلوب رژیم صهیونیستی و این در حالی است كه "بنیامین نتایناهو" وزیر اقتصاد رژیم صهیونیستی در هتل مجاور محل وقوع اولین انفجار در لندن حضور داشته و خارج نشده و در نتیجه آسیبی ندیده است!

بمب سوم نیز در محله پرتردد مسلمانان منفجر شده وشمار زیادی از كشتگان مسلمان بوده‌اند !

جالب آنكه پلیس "استكاتلند یارد" ، چند دقیقه پیش از اولین انفجار به سفارت رژیم صهیونیستی اعلان خطر نموده بود و حتی رادیو ارتش به نقل از منابع امنیتی لحظاتی پس از وقوع انفجارها اعلام كرده است كه : اسراییل نسبت به وقوع حملات تروریستی در لندن هشدار داده بوده است!

به هر حال در دنیای كنونی كه جهانیان، جهان پیرامون خود را از منظر دریچه رسانه نظاره می‌كنند و با توجه به تعلق این رسانه های عظیم الجثه خبری و بنگاه‌های سخن پراكنی نظیر "آسوشیتدپرس"، "یونایتد پرس"، "فرانس پرس" و " BBC " و …. به صهیونیست ها ، تصویری كه در ذهن جهانیان از اسلام شكل گرفته كاملا قابل تصور است و این تصویر كاملا مخرب تر از هزاران بمب اتمی است.

"جفری گرمین" – مدیر مراكز مطالعاتی آسپن امریكا – كه پیشتر ذكر او در میان امضا كنندگان نامه PNAC رفت ، در نشریه "ویكلی استاندارد" – ارگان رسمی نومحافظه كاران امریكا – به تاریخ 2005 JUL 18 و در مقدمه « طرح B برای ایران» مطلبی را به نقل از "رامسفلد" وزیر دفاع امریكا آورده كه ذكر آن خالی از لطف نیست.
وی خطاب به اعضای ستاد مركزی عملیات روانی امریكا در "فرت براگ" ایالت كارولینای جنوبی می گوید: « ما به سلاحی قوی تر از بمب اتم دست یافته ایم و آن همانشما هستید كه اینجائید . امریكا اكنون حاكم بلامنازع عملیات روانی در جهان است.»

صهیونیزم بین الملل كه حتی ایالات متحده را به عنوان بخشی از ایالات مستعمراتی خویش در زیر سلطه دارد به شدت نگران هویت یهودی صهیونیستی است. دلمشغولی مهم آنان رنگ باختن ارزشهای موجد اتحادشان می باشد. آنان كه زمانی از افسانه های "هولوكاست" (یهودسوزی) و " آنتی سیمیتیزم" (ضد یهودی گری) به عنوان « مرغ تخم طلای» خویش بهره‌ها برده اند؛ نمی توانند شاهد اضمحلال تاثیرات این دو مقوله و به تبع آن هویت جعلی خویش باشند. فلذا دست به هر اقدامی خواهند زد تا بقای حیات خویش را تضمین كنند ؛ حیاتی كه در گرو تداوم افسانه هاست!

اگر در عرصه نظامی گری دست به انفجارات لندن و امریكا – ولو به دست مشتی فریب خورده حتی مسلمان ! – می زنند در عرصه فرهنگی نیز نمی توانند این دغدغه خود را پنهان نموده اقدام به برگزاری كنفرانس ها و میزگردهای متعدد برای هدایت افواه عمومی و مهندسی افكار عمومی می نمایند.

"دان ماریاشین" معاون اجرایی سازمان صهیونیستی « بنای بریث» با هدف تاسیس مجمع جهانی صهیونیزم (مشابه الگوی مجمع جهانی اقتصاد) به منظور جذب یهودیان پر نفوذ غیر عضو در سازمان های یهودی ، كنفرانس « بحران عظیم در راه است» را با شركت روسای گروه‌های مهم یهودی در 22 و 23 خرداد ماه سال جاری توسط "موشه كاتساو" ، رئیس رژیم صهیونیستی افتتاح نمود. دغدغه مهم برگزار كنندگان كنفرانس، هویت سازی و حفظ بقای هویت موهوم رژیم صهیونیستی بود.

كنفرانس دیگری نیز در 23 الی 27 ژوئن امسال توسط كالدور (مجمع جوانان اندیشمند جوان سراسر جهان مستقر در اسراییل) با هدف تدوین چارچوب جامع برای یهود (از ارزش های یهودی تا آورگی قوم یهود) ، برگزار شد كه مهم ترین دغدغه آن نیز حفظ موجودیت رژیم اشغالگر قدس بود.

"یوسف آبراموویج" یكی از اعضای كالدور، با اشاره به روند كاهش جمعیت یهود از 5/5 میلیون نفر در سال 1995 در امریكا به رقم 2/5 میلیون نفر در سال 2001 ، برگزاری كنفرانس‌های اخیر را انعكاسی از نگرانی مطرح شده در سرشماری جمعیتی یهودیان قلمداد می‌كند.

لیكن امروزه جوانان صهیونیست از اینكه به ملتی تعلق داشته باشند كه دغدغه اصلی آن برگزاری سمینارهایی در زمینه موجودیت و بقای آن باشد متنفرند و همواره اعتراض خود را بدین امر، آشكار می كنند.

اما آنچه كه مسلم است ، پیروی مسلمانان از دستورات صریح قرآن ، عاملی است كه باعث می‌شود حتی برای دستیابی به هدفی مقدس ، از وسیله مذمومی به نام "ترور" كه در آن خون بی‌گناهان زیادی ریخته می شود استفاده نكنند و فی الواقع مسلمانان، خود بزرگترین قربانیان ترور هستند. لذا تروریسم (با تعریف واقعی آن) را كه منجر به اضرار به بی گناهان می‌شود (مصداق بارز نمونه دولتی آن رژیم صهیونیستی است) شدیدا تقبیح و محكوم نموده و خواستار تمییز بین حق قانونی دفاع مشروع از سرزمین ، فرهنگ و هویت خویش ، و اعمال ددمنشانه تروریستی می باشند.

شك نداریم كه رژیم صهیونیستی از پدیده هایی مشابه انفجارات لندن و امریكا بیشترین بهره را برده و خواهد برد. اگر چه این عمل مذموم را با دستان مشتی فریب خورده جاهل نظیر "بن‌لادن" و همدستانش انجام داده باشد.

آگاهی ملت‌های مسلمان و رشد فزاینده بیداری اسلامی در موج جدید خود ، عاملی برای اضمحلال رژیم غاصب صهیونیستی است و پیروزی قطعی اصحاب حق ، وعده حتمیه الهی است. با استقامت مسلمانان در این مسیر سخت اما پیمودنی، تحقق نصرت خداوندی بالعیان ، جلوه گر خواهد بود. و این واقعیتی است كه حركات مسلمین را تداوم می بخشد.

بدان امید كه دستان ما مجاری تحقق این وعده عدالت خیز الهی بوده باشد.

منبع:شبكه خبر دانشجو

Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved
logo