بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram
 
  كلام : 123 
   و من كلام له ع  
 

وَ كَاءَنِّي اءَنْظُرُ إِلَيْكُمْ تَكِشُّونَ كَشِيشَ الضِّبَابِ، لا تَأْخُذُونَ حَقّا، وَ لا تَمْنَعُونَ ضَيْما، قَدْ خُلِّيتُمْ وَالطَّرِيقَ، فالنَّجاةُ لِلْمُقْتَحِمِ، وَالْهَلَكَةُ لِلْمُتَلَوِّمِ.

 

  ترجمه : 
   سخنى از آن حضرت (ع )  
 

گويى مى بينمتان كه از جنگ مى گريزيد و هياهو مى كنيد. همانند سوسماران كه در كنار هم مى روند و از برخورد پوستهايشان به يكديگر آوازى چنين بر مى خيزد. نه در صدد گرفتن حقى هستيد و نه در خيال دفع ستمى . راهتان باز است . رهايى ، از آن كسى است كه خود را در كارهاى دشوار افكند و هلاكت نصيب كسى ، كه در كار درنگ نمايد.


  كلام : 124 
   و من كلام له ع فِي حَثِّ اءَصْحابِهِ عَلَى الْقِتالِ:  
 

فَقَدِّمُوا الدَّارِعَ، وَ اءَخِّرُوا الْحاسِرَ، وَ عَضُّوا عَلَى الْاءَضْراسِ فَإِنَّهُ اءَنْبى لِلسُّيُوفِ عَنِ الْهامِ، وَالْتَوُوا فِي اءَطْرافِ الرِّماحِ فَإِنَّهُ اءَمْوَرُ لِلْاءَسِنَّةِ، وَغُضُّوا الْاءَبْصارَ فَإِنَّهُ اءَرْبَطُ لِلْجَأْشِ، وَ اءَسْكَنُ لِلْقُلُوبِ، وَ اءَمِيتُوا الْاءَصْواتَ فَإِنَّهُ اءَطْرَدُ لِلْفَشَلِ.
وَ رايَتَكُمْ فَلا تُمِيلُوها، وَ لا تُخِلُّوها، وَ لا تَجْعَلُوها إِلا بِاءَيْدِي شُجْعانِكُمْ، وَ الْمانِعِينَ الذِّمارَ مِنْكُمْ، فَإِنَّ الصّابِرِينَ عَلَى نُزُولِ الْحَقائِقِ هُمُ الَّذِينَ يَحُفُّونَ بِرَاياتِهِمْ، وَيَكْتَنِفُونَها: حِفَافَيْها وَ وَرَاءَها

 

   خطبه اى از آن حضرت (ع ) كه در آن يارانش را نصيحت مى كند  
او را فرستاد كه مردم را به راه حق دعوت كند و بر خلق گواه باشد. او رسالت پروردگارش به جاى آورد. نه در آن سستى كرد و نه كوتاهى . در راه خدا با دشمنان خدا جهاد كرد، بى آنكه ناتوانى نشان دهد يا عذر و بهانه اى بياورد. پيشواى هر كسى است كه پرهيزگارى گزيند و ديده بيناى هر كسى است كه هدايت يابد.
و از اين خطبه :
اگر مى دانستيد چيزى را كه من مى دانم و غيب آن بر شما پوشيده است ، سر به صحرا مى گذاشتيد و بر اعمال خود مى گريستيد، و بر سر و سينه خود مى زديد و اموالتان را رها مى كرديد و مى رفتيد، بى آنكه ، نگهبانى يا كسى از سوى خود بر آن بگماريد و هر كس در انديشه خويش مى بود و به ديگرى نمى پرداخت . ولى هر اندرز كه شما را داده بودند از ياد برديد و از هر چه شما را بر حذر داشته بودند، خود را ايمن يافتيد. پس ، فكرتان سرگشته و كارتان پريشان گرديد.
دوست دارم ، كه خدا ميان من و شما جدايى افكند و مرا به كسانى ملحق سازد كه از شما به من سزاوارترند. به خدا سوگند، كه مردمى بودند با انديشه هايى خجسته و نيكو و بردبارى بسيار كه سخن حق مى گفتند و از ستمگرى گريزان بودند. در راه راست پيش مى رفتند و طريق روشن را بشتاب مى سپردند. پس به جهان جاويد و نعمت گواراى خداوندى دست يافتند. آگاه باشيد، به خدا سوگند، پسر قبيله ثقيف بر شما چيره خواهد شد. مردى متكبر است كه دامنكشان مى رود و از حق رويگردان است . همه داراييتان را چون حيوانى كه سبزه را بچرد خواهد خورد و پيه تنتان را خواهد گداخت . بس كن اى ابووذحه .
شريف رضى گويد :
من مى گويم : مراد از ((وذحه )) سرگين گردان است و اين اشارت است به آمدن حجاج . حجاج را با وذحه حكايتى است كه جاى ذكر آن در اينجا نيست .


  خطبه : 116 
   و من كلام له ع  
فَلا اءَمْوالَ بَذَلْتُمُوها لِلَّذِي رَزَقَها، وَ لا اءَنْفُسَ خاطَرْتُمْ بِها لِلَّذِي خَلَقَها، تَكْرُمُونَ بِاللَّهِ عَلَى عِبادِهِ، وَ لا تُكْرِمُونَ اللَّهَ فِي عِبَادِهِ، فاعْتَبِرُوا بِنُزُولِكُمْ مَنازِلَ مَنْ كانَ قَبْلَكُمْ، وَ انْقِطاعِكُمْ عَنْ اءَوْصَلِ إِخْوانِكُمْ.


  ترجمه : 
   سخنى از آن حضرت (ع )  
 

از بذل مال ، در راه كسى كه خود آن را روزى شما كرده بود، بخل ورزيديد و از به خطر افكندن جان خويش ، در راه كسى كه آفريننده جانهاست ، سر بر تافتيد. نام خدا را وسيله قرار مى دهيد تا در ميان بندگان خدا عزيز و مكرم شويد، ولى ، خدا را در ميان بندگانش حرمت نمى داريد. عبرت بگيريد، فرود آمدن در خانه هاى كسانى را كه پيش از شما در آن خانه ها منزل كرده بودند، پند گيريد از جدا شدنتان از نزديكترين ياران و برادران خود.


  كلام : 117 
   و من كلام له ع فى الصالحين من اءصحابه  
 

اءَنْتُمُ الْاءَنْصَارُ عَلَى الْحَقِّ، وَ الْإِخْوانُ فِي الدِّينِ، وَ الْجُنَنُ يَوْمَ الْبَأْسِ، وَ الْبِطانَةُ دُونَ النَّاسِ، بِكُمْ اءَضْرِبُ الْمُدْبِرَ، وَ اءَرْجُو طاعَةَ الْمُقْبِلِ، فَاءَعِينُونِي بِمُناصَحَةٍ خَلِيَّةٍ مِنَ الْغِشِّ، سَلِيمَةٍ مِنَ الرَّيْبِ، فَوَاللَّهِ إِنِّي لَاءوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ.


  ترجمه : 
   سخنى از آن حضرت (ع ) در باره ياران خوبش  
شما ياران حق و برادران دينى هستيد. در روز نبرد چون سپر نگهبان يكديگريد. شما رازداران منيد نه مردم ديگر. به نيروى شما كسانى را كه روى بر مى تابند مى زنم و از آنان كه روى مى آورند، اميد طاعت دارم . پس مرا به نيكخواهى و اندرزهاى خود يارى دهيد. اندرزهايى عارى از هر نابكارى و در امان از هر ريب و ريا. به خدا سوگند، من اولاى به مردم از خود مردم هستم .


  كلام : 118 
   و من كلام له ع وَ قَدْ جَمَعَ النَاسَ وَ حَضَّهُمْ عَلَى الْجِهادِ فَسَكَتُوا مَلِيا، فَقَالَ ع :  
 

ما بالُكُمْ اءَمُخْرَسُونَ اءَنْتُمْ؟
فَقَالَ قَوْمٌ مِنْهُمْ:
يا اءَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنْ سِرْتَ سِرْنا مَعَكَ
فَقالَ ع :
ما بالُكُمْ لا سُدِّدْتُمْ لِرُشْدٍ، وَ لا هُدِيتُمْ لِقَصْدٍ، اءَفِي مِثْلِ هَذَا يَنْبَغِي لِي اءَنْ اءَخْرُجَ؟ وَ إِنَّما يَخْرُجُ فِي مِثْلِ هذا رَجُلٌ مِمَّنْ اءَرْضاهُ مِنْ شُجْعانِكُمْ وَ ذَوِي بَأْسِكُمْ، وَ لا يَنْبَغِي لِي اءَنْ اءَدَعَ الْجُنْدَ وَ الْمِصْرَ وَ بَيْتَ الْمَالِ وَ جِبايَةَ الْاءَرْضِ وَ الْقَضاءَ بَيْنَ الْمُسْلِمِينَ وَ النَّظَرَ فِي حُقُوقِ الْمُطالِبِينَ، ثُمَّ اءَخْرُجَ فِي كَتِيبَةٍ اءَتْبَعُ اءُخْرى ، اءَتَقَلْقَلُ تَقَلْقُلَ الْقِدْحِ فِي الْجَفِيرِ الْفارِغِ، وَ إِنَّمَا اءَنَا قُطْبُ الرَّحى تَدُورُ عَلَيَّ وَ اءَنَا بِمَكانِي ، فَإِذا فارَقْتُهُ اسْتَحارَ مَدارُها، وَ اضْطَرَبَ ثِفالُها.
هذا لَعَمْرُ اللَّهِ الرَّاءْيُ السُّوءُ، وَ اللَّهِ لَوْ لا رَجَائِي الشَّهادَةَ عِنْدَ لِقائِىَ الْعَدُوَّ وَ لَوْ قَدْ حُمَّ لِي لِقَاؤُهُ لَقَرَّبْتُ رِكابِي ، ثُمَّ شَخَصْتُ عَنْكُمْ، فَلا اءَطْلُبُكُمْ ما اخْتَلَفَ جَنُوبٌ وَ شَمالٌ طَعّانِينَ عَيّابِينَ حَيّادِينَ رَوّاغِينَ.
إِنَّهُ لا غَناءَ فِي كَثْرَةِ عَدَدِكُمْ مَعَ قِلَّةِ اجْتِماعِ قُلُوبِكُمْ، لَقَدْ حَمَلْتُكُمْ عَلَى الطَّرِيقِ الْواضِحِ الَّتِي لا يَهْلِكُ عَلَيْها إ لاّ هالِكٌ، مَنِ اسْتَقامَ فَإِلَى الْجَنَّةِ، وَ مَنْ زَلَّ فَإِلَى النّارِ.


  ترجمه : 
   سخنى از آن حضرت (ع ) در حاليكه مردم را گرد آورده بود و به جهاد تحريض مى كرد. و آنان، همچنان ، مهر سكوت بر لب ، پاسخى نمى دادند. به آنها فرمود:  
 

آيا لال شده ايد؟
قومى گفتند:
يا اميرالمؤ منين اگر شما به راه افتيد ما هم با شما حركت مى كنيم .
على (ع ) در خطاب به آن جماعت چنين گفت :
چه مى شود شما را كه به حق راه نيافته ايد و به راه راست عدالت هدايت نشده ايد. آيا شايسته است كه در چنين هنگامى من به نبرد با دشمن بيرون آيم ؟ رسم اين است ، كه يكى از سلحشوران و جنگجويانتان كه من مى پسندم رهسپار نبرد گردد.
شايسته نيست كه من لشكر و شهر و بيت المال و گردآورى خراج و داورى مسلمانان و نظر در حقوق شاكيان و طلبكاران را واگذارم و با فوجى از لشكر بيرون آيم و در پى فوجى ديگر شتابم و از اين سو به آن سو افتم ، چونان تيرى بى پيكان و بى سوفار در تركشى خالى . من به منزله محور اين آسيابم كه در جاى خود ثابت است و آسياب به گرد آن مى چرخد و، اگر از جاى كنده شود، گردش چرخ زبرين آشفته شود و سنگ زيرين از جاى بشود.
خدا داند كه اين راءى ، راءيى بر خطاست . به خدا سوگند، اگر اميد نمى داشتم كه روزى به هنگام رويارويى با دشمن به شهادت مى رسم و اى كاش چنين شهادتى برايم مقدّر مى شد مركب خويش پيش ‍ مى كشيدم و بر آن مى نشستم و از ميان شما مى رفتم و، تا باد شمال و جنوب مى وزيد، از شما ياد نمى كردم . (فراوان طعن زنندگان ، عيبجويان ، روى گردانان از حق و حيله گرانيد چه سود كه در شمار افزون هستيد، در حالى كه ، ميانه دلهايتان اتفاق اندك است . شما را به راه روشن هدايت ، راه نمودم ، راهى كه روندگانش هلاك نشوند، جز آنها كه خود خواستار هلاكت باشند. هر كه ايستادگى كند، رهسپار بهشت است و هر كه بلغزد طعمه آتش دوزخ .)


  كلام : 119 
   و من كلام له ع  
 

تَاللَّهِ لَقَدْ عُلِّمْتُ تَبْليغَ الرِّسالاتِ، وَ إِتْمامَ الْعِداتِ، وَ تَمامَ الْكَلِماتِ وَ عِنْدَنا اءَهْلَ الْبَيْتِ اءَبْوابُ الْحِكَمِ وَ ضِيَاءُ الْاءَمْرِ.
اءَلا وَ إِنَّ شَرائِعَ الدِّينِ وَاحِدَةٌ، وَ سُبُلَهُ قاصِدَةٌ، مَنْ اءَخَذَ بِها لَحِقَ وَ غَنِمَ، وَ مَنْ وَقَفَ عَنْها ضَلَّ وَ نَدِمَ.
اعْمَلُوا لِيَوْمٍ تُذْخَرُ لَهُ الذَّخَائِرُ، وَ تُبْلى فِيهِ السَّرائِرُ، وَ مَنْ لا يَنْفَعُهُ حَاضِرُ لُبِّهِ فَعازِبُهُ عَنْهُ اءَعْجَزُ، وَ غائِبُهُ اءَعْوَزُ، وَ اتَّقُوا نارا حَرُّها شَدِيدٌ وَ قَعْرُها بَعِيدٌ، وَ حِلْيَتُها حَدِيدٌ، وَ شَرابُها صَدِيدٌ.
اءَلا وَ إِنَّ اللِّسانَ الصّالِحَ يَجْعَلُهُ اللَّهُ تَعالى لِلْمَرْءِ فِي النَّاسِ خَيْرٌ لَهُ مِنَ الْمالِ يُورِثُهُ مَنْ لا يَحْمَدُهُ.


  ترجمه : 
   سخنى از آن حضرت (ع )  
 

به خدا سوگند، رساندن پيامها و وفاى به وعده ها و معنى كلمات را به من آموختند. ابواب حكمت ، نزد ما اهل بيت است و چراغ دين را ما افروخته ايم . بدانيد، كه راههاى دين همه يك راه است ، راهى هموار و مستقيم . هر كه قدم در آن نهد به مقصد رسد و غنيمت برد و هر كه بدان راه نرود گمراه شود و پشيمانى برد. براى روزى كه همه اندوخته ها براى آن روز است عمل كنيد. روزى كه رازهاى درون آشكار شود، كسى را كه عقل حاضر خود سود ندهد، عقلى كه غايب از اوست ، عاجزتر از آن است كه سودش دهد.
از آتشى كه گرميش سخت است و ژرفايش بسيار و زيورش آهن (و نوشيدنيش چرك وريم ،) بپرهيزيد. بدانيد ذكر خيرى كه خدا در دهان مردم اندازد از مالى كه به ميراث مى گذارد تا ديگران بخورند و زبان به سپاس نگشايند، بسى بهتر است .


  كلام :120 
   و من كلام له ع وَ قَدْ قامَ رَجُلٌ مِنْ اءَصْحابِهِ فَقالَ: نَهَيْتَنا عَنِ الْحُكُومَةِ ثُمَّ اءَمَرْتَنا بِها، فَلَمْنَدْرِ اءَيُّ الْاءَمْرَيْنِ اءَرْشَدُ؟ فَصَفَقَ ع إِحْدَى يَدَيْهِ عَلَى الْاءُخْرَى . ثُمَّ قَالَ:  
 

هَذَا جَزاءُ مَنْ تَرَكَ الْعُقْدَةَ، اءَما وَ اللَّهِ لَوْ اءَنّي حِينَ اءَمَرْتُكُمْ بِما اءَمَرْتُكُمْ بِهِ حَمَلْتُكُمْ عَلَى الْمَكْرُوهِ الَّذِي يَجْعَلُ اللَّهُ فِيهِ خَيْرا فَإِنِ اسْتَقَمْتُمْ هَدَيْتُكُمْ، وَ إ ن اعْوَجَجْتُمْ قَوَّمْتُكُمْ، وَ إ نْ اءَبَيْتُمْ تَدارَكْتُكُمْ لَكانَتِ الْوُثْقَى ، وَ لكِنْ بِمَنْ وَ إ لى مَنْ اءُرِيدُ اءَنْ اءُداوِي بِكُمْ وَ اءَنْتُمْ دائِي ؟ كَناقِشِ الشَّوْكَةِ بِالشَّوْكَةِ وَ هُوَ يَعْلَمُ اءَنَّ ضَلْعَها مَعَها.
اللَّهُمَّ قَدْ مَلَّتْ اءَطِبّاءُ هَذا الدَّاءِ الدَّوِيِّ، وَ كَلَّتِ النَّزْعَةُ بِاءَشْطانِ الرَّكِيِّ، اءَيْنَ الْقَوْمُ الَّذِينَ دُعُوا إ لَى الْإِسْلاَمِ فَقَبِلُوهُ، وَ قَرَءُوا الْقُرْآنَ فَاءَحْكَمُوهُ، وَ هِيجُوا إ لَى الْجِهَادِ فَوَلِهُوا الِّقَاحِ إ لَى اءَوْلادِها، وَ سَلَبُوا السُّيُوفَ اءَغْمادَها، وَ اءَخَذُوا بِاءَطْرافِ الْاءَرْضِ زَحْفا زَحْفا وَ صَفّا صَفّا؟ بَعْضٌ هَلَكَ وَ بَعْضٌ نَجا، لا يُبَشَّرُونَ بِالْاءَحْياءِ، وَ لا يُعَزَّونَ عَنِ الْمَوْتَى .
مُرْهُ الْعُيُونِ مِنَ الْبُكاءِ، خُمْصُ الْبُطُونِ مِنَ الصِّيَامِ، ذُبُلُ الشِّفاهِ مِنَ الدُّعَاءِ، صُفْرُ الْاءَلْوانِ مِنَ السَّهَرِ، عَلَى وُجُوهِهِمْ غَبَرَةُ الْخاشِعِينَ، اءُولئِكَ إِخْوانِىَ الذَّاهِبُونَ، فَحَقَّ لَنا اءَنْ نَظْمَاءَ إِلَيْهِمْ، وَ نَعَضَّ الْاءَيْدِىَ عَلَى فِرَاقِهِمْ.
إِنَّ الشَّيْطانَ يُسَنِّى لَكُمْ طُرُقَهُ، وَ يُرِيدُ اءَنْ يَحُلَّ دِينَكُمْ عُقْدَةً عُقْدَةً، وَ يُعْطِيَكُمْ بِالْجَماعَةِ الْفُرْقَةَ، وَ بِالْفُرْقَةِ الْفِتْنَةَ، فَاصْدِفُوا عَنْ نَزَغاتِهِ وَ نَفَثاتِهِ، وَ اقْبَلُوا النَّصِيحَةَ مِمَّنْ اءَهْداها إِلَيْكُمْ وَ اعْقِلُوها عَلَى اءَنْفُسِكُمْ.


  ترجمه : 
   سخنى از آن حضرت (ع ) يكى از اصحابش برخاست و گفت : ما را از حكميت منع مى كردى و سپسخود حكمى برگماشتى ندانيم كداميك از اين دو به صواب نزديكتر است ، على (ع ) دست بردست زد و فرمود:  
 

اين است جزاى كسى ، كه آنچه را كه بر آن پيمان بسته به كار نبندد. به خدا سوگند، هنگامى كه شما را فرمان دادم به آنچه فرمان دادم ، شما را به كارى ناخوش آيند واداشتم ، ولى ، كارى بود كه خدا خير شما را در آن نهاده بود. اگر استقامت ورزيده بوديد، شما را راه مى نمودم و اگر به راه كج مى رفتيد به راه راستتان مى آوردم و اگر سر بر مى تافتيد، چاره كار شما مى كردم . اين روشى درست و راءيى استوار بود.
اما به كه ؟ و با چه كسى ؟ مى خواهم درد خود را به شما درمان كنم و حال آنكه شما عين درد من هستيد. همانند كسى كه بخواهد با نوك خارى ، خارى را از پاى بيرون كند و مى داند كه خار به خار متمايل است . بارخدايا، پزشكان اين درد بيدرمان از علاج ملول شده اند و آنان كه مى خواهند با طنابها از چاه ژرف آب بكشند، خسته و درمانده گشته اند.
كجايند آن مردمى كه چون به اسلام دعوتشان كردند پذيرفتند و قرآن را مى خواندند و نيكو در مى يافتند و چون به جنگ بسيج مى شدند چنان با شوق تمام به حركت مى آمدند، كه ماده شترى مشتاقانه به سوى فرزندش مى رود. شمشيرها را از غلاف ها بر مى كشيدند و، فوج فوج و، صف صف به اطراف زمين مى تاختند.
برخى هلاك مى شدند و برخى نجات مى يافتند. نه زنده ماندن زندگان را به يكديگر مژده مى دادند و نه مرگ كشتگان را تسليت . از بس از خوف خدا گريسته بودند، ديدگانشان سفيدى گرفته بود. شكمهايشان از روزه داشتن ، لاغر شده و لبهايشان از دعا خشكيده و رنگشان از شب زنده دارى زرد شده و بر چهره هايشان گرد خشوع نشسته بود. اينان ، برادران من بودند كه رفتند. شايسته است كه تشنه ديدارشان باشيم و از جداييشان دست حسرت به دندان بگزيم . شيطان راه خود را برايتان هموار نموده ، مى خواهد گره رشته ايمانتان بگلسد و به جاى اتحاد كارتان را به تفرقه كشد و فتنه و فساد برانگيزاند. از وسوسه ها و افسونهايش اعراض كنيد. اندرز كسى را، كه آن را به شما هديه مى كند، بپذيريد و آويزه گوش جان سازيد.


  كلام :121 
   و من كلام له ع قالَهُ لِلْخَوارِجِ، وَ قَدْ خَرَجَ إِلَى مُعَسْكَرِهِمْ وَ هُمْ مُقِيمُونَ عَلَى إِنْكَارِ الْحُكُومَةِ  
 

فَقَالَ عَلَيهِ الْسَّلام :
اءَكُلُّكُمْ شَهِدَ مَعَنا صِفِّينَ؟
فَقَالُوا :
مِنَّا مَنْ شَهِدَ وَ مِنَّا مَنْ لَمْ يَشْهَدْ.
قَالَ :
فَامْتَازُوا فِرْقَتَيْنِ، فَلْيَكُنْ مَنْ شَهِدَ صِفِّينَ فِرْقَةً، وَ مَنْ لَمْ يَشْهَدْها فِرْقَةً، حَتَّى اءُكَلِّمَ كُلًّا مِنْكُمْ بِكَلامِهِ.
وَ نادَى النَّاسَ فَقَالَ:
اءَمْسِكُوا عَنِ الْكَلامِ وَ اءَنْصِتُوا لِقَوْلِي ، وَ اءَقْبِلُوا بِاءَفْئِدَتِكُمْ إِلَيَّ، فَمَنْ نَشَدْنَاهُ شَهادَةً فَلْيَقُلْ بِعِلْمِهِ فِيهَا.
ثُمَّ كَلَّمَهُمْ ع بِكَلامٍ طَوِيلٍ مِنْ جُمْلَتِهِ اءَنْ قَالَ ع :
اءَلَمْ تَقُولُوا عِنْدَ رَفْعِهِمُ الْمَصاحِفَ حِيلَةً وَ غِيلَةً وَ مَكْرا وَ خَدِيعَةً : إِخْوانُنا وَ اءَهْلُ دَعْوَتِنَا اسْتَقالُونا، وَ اسْتَراحُوا إ لَى كِتَابِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ، فَالرَّاءْيُ الْقَبُولُ مِنْهُمْ، وَ التَّنْفِيسُ عَنْهُمْ، فَقُلْتُ لَكُمْ: هذا اءَمْرٌ ظَاهِرُهُ إِيمانٌ وَ باطِنُهُ عُدْوانٌ، وَ اءَوَّلُهُ رَحْمَةٌ، وَ آخِرُهُ نَدَامَةٌ، فَاءَقِيمُوا عَلى شَأْنِكُمْ، وَ الْزَمُوا طَرِيقَتَكُمْ، وَ عَضُّوا عَلَى الْجِهادِ بَنَواجِذِكُمْ، وَ لا تَلْتَفِتُوا إ لى نَاعِقٍ نَعَقَ إ نْ اءُجِيبَ اءَضَلَّ وَ، إِنْ تُرِكَ ذَلَّ.
وَ قَدْ كَانَتْ هذِهِ الْفَعْلَةُ، وَ قَدْ رَاءَيْتُكُمْ اءَعْطَيْتُمُوها، وَ اللَّهِ لَئِنْ اءَبَيْتُها ما وَجَبَتْ عَلَيَّ فَرِيضَتُها، وَ لا حَمَّلَنِي اللَّهُ ذَنْبَها، وَ وَاللَّهِ إِنْ جِئْتُها إِنِّي لَلْمُحِقُّ الَّذِي يُتَّبَعُ، وَ إِنَّ الْكِتابَ لَمَعِي ما فارَقْتُهُ مُذْ صَحِبْتُهُ، فَلَقَدْ كُنّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلّى اللّهُ عَلَيهِ وَ آلِه وَ إ نَّ الْقَتْلَ لَيَدُورُ بَيْنَ الْآباءِ وَ الْاءَبْنَاءِ وَ الْإِخْوانِ وَ الْقَراباتِ، فَما نَزْدادُ عَلَى كُلِّ مُصِيبَةٍ وَ شِدَّةٍ إ لا إِيمانا، وَ مُضِيّا عَلَى الْحَقِّ، وَ تَسْلِيما لِلْاءَمْرِ، وَ صَبْرا عَلَى مَضَضِ الْجِرَاحِ.
وَ لَكِنَّا إِنَّما اءَصْبَحْنا نُقاتِلُ إِخْوَانَنا فِي الْإِسْلاَمِ عَلَى مَا دَخَلَ فِيهِ مِنَ الزَّيْغِ وَ الاعْوِجَاجِ وَ الشُّبْهَةِ وَ التَّأْوِيلِ، فَإ ذا طَمِعْنا فِي خَصْلَةٍ يَلُمُّ اللَّهُ بِها شَعَثَنا وَ نَتَدانَى بِها إِلَى الْبَقِيَّةِ فِيما بَيْنَنا، رَغِبْنا فِيها، وَ اءَمْسَكْنا عَمّا سِواها.


  ترجمه : 

   سخنى از آن حضرت (ع ) اين سخن خطاب به خوارج است ، هنگامى كه به لشكرگاهشان رفتهبود و آنان ، همچنان ، در مورد حكميت خرده مى گرفتند.  

 

على (ع ) از آنان پرسيد:
آيا همه شما با ما در صفين بوده ايد؟
گفتند :
برخى بوده اند و برخى نبوده اند.
على (ع ) گفت :
اين دو دسته از هم جدا شوند تا با هر دسته جداگانه سخن گويم .
پس مردم را ندا در داد و گفت :
خاموش شويد و به سخن گوش فرا دهيد و دلهايتان را متوجه من سازيد و از هر كه شهادت خواستم بايد از روى علم و آگاهى شهادت دهد.
آنگاه سخن آغاز كرد و سخن به دراز كشانيد و از جمله چنين گفت :
آيا آنگاه كه از روى حيله گرى و فريب و مكر و نيرنگ قرآنها را برافراشتند، شما نگفتيد، كه اينان برادران و همكيشان ما هستند كه به كتاب خدا پناه برده اند و از ما مى خواهند كه خطاهاى گذشته آنها را ببخشاييم و مصلحت آن است كه از آنان بپذيريم و اندوه از دلشان بزداييم من به شما گفتم ، كه اين كارى است كه بيرونش ايمان است و درونش تجاوز و ستم . آغازش رحمت و مهربانى است و پايانش ‍ پشيمانى . شما در كار خود ثابت بمانيد و از همين راه ، كه تاكنون مى رفته ايد، برويد. دندان به هم بفشاريد، به ميدان جهاد بتازيد و به آن آواز التفات مكنيد كه اگر پاسخش گويند گمراه كند و اگر نگويند سبب حقارتش شود.
(ولى آن كار كار حكميت انجام پذيرفت و شما خود از كوشندگان آن بوديد.به خدا سوگند، اگر من از آن سر برمى تافتم ، واجبى از من فوت نشده بود و خدا مرا به ترك آن بازخواست نمى فرمود. و اگر آن را مى پذيرفتم ، سزاوار بودم كه از من پيروى كنند، زيرا كتاب خدا با من است و از آن زمان كه با آن بوده ام ، از آن جدا نشده ام .)
هر آينه ما با رسول الله (صلى اللّه عليه و آله ) بوديم و جنگ ، هر آينه ، بين پدران و فرزندان و برادران و خويشاوندان دور مى زد. هر مصيبت و رنجى كه پيش مى آمد، جز بر ايمان ما و پاى فشردن ما در راه حق و تسليم بودن به فرمان او نمى افزود و، بر سوزش جراحات ، شكيبايى مى ورزيديم . ولى اكنون با برادران مسلمان خود مى جنگيم زيرا تمايل به كفر و كژى در اسلامشان راه يافته ، گاه دستخوش شبهه مى شوند و گاه تسليم تاءويل . اگر وسيله اى باشد، كه خداوند به سبب آن پراكندگى ما را به اتحاد بدل كند و ما با آنچه باقى مى ماند كنار آييم و به يكديگر نزديك شويم ، بدان وسيله رغبت كنيم و جز آن را فرو گذاريم .


  كلام : 122 
   و من كلام له ع قالَهُ لا صْحابِهِ فِي ساعَةِ الْحَرْبِ:  
 

وَ اءَيُّ امْرِئٍ مِنْكُمْ اءَحَسَّ مِنْ نَفْسِهِ رَباطَةَ جَأْشٍ عِنْدَ اللِّقَاءِ، وَ رَاءَى مِنْ اءَحَدٍ مِنْ إِخْوانِهِ فَشَلاً، فَلْيَذُبَّ عَنْ اءَخِيهِ بِفَضْلِ نَجْدَتِهِ الَّتِي فُضِّلَ بِها عَلَيْهِ، كَما يَذُبُّ عَنْ نَفْسِهِ، فَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُ مِثْلَهُ.
إ نَّ الْمَوْتَ طَالِبٌ حَثِيثٌ، لا يَفُوتُهُ الْمُقِيمُ، وَ لا يُعْجِزُهُ الْهَارِبُ.
إ نَّ اءَكْرَمَ الْمَوْتِ الْقَتْلُ، وَالَّذِي نَفْسُ ابْنِ اءَبِي طَالِبٍ بِيَدِهِ لَاءَلْفُ ضَرْبَةٍ بِالسَّيْفِ اءَهْوَنُ عَلَيَّ مِنْ مِيتَةٍ عَلَى الْفِراشِ فِي غَيْرِ طَاعَةِ اللَّهِ.


  ترجمه : 
   سخنى از آن حضرت (ع ) به اصحاب خود در عرصه پيكار فرمود:  
هر مرد جنگاورى از شما كه در عرصه نبرد خود را دلير يابد و در يكى از برادرانش ترس و سستى بيند، بايد كه به نيروى دلاورى خويش كه خداوندش عطا كرده دشمن را از او براند، همان گونه ، كه از خود مى راند. و گرنه ، ممكن بود كه خواست خدا بر اين قرار مى گرفت كه او را هم همانند اين يك بددل گرداند. مرگ ، شتابان ، در طلب همگان است . نه اقامت گزيده و به جهاد روى ننهاده از چنگالش رسته ، نه آنكه از او مى گريزد، عاجزش يافته . گراميترين مرگها، مرگ در كارزار است . سوگند به كسى كه جان پسر ابو طالب در دست اوست ، كه تحمل هزار ضربت شمشير بر من آسانتر است از مردن در بستر (كه در غير طاعت خدا باشد.)


  كلام : 123 
   و من كلام له ع  
 

وَ كَاءَنِّي اءَنْظُرُ إِلَيْكُمْ تَكِشُّونَ كَشِيشَ الضِّبَابِ، لا تَأْخُذُونَ حَقّا، وَ لا تَمْنَعُونَ ضَيْما، قَدْ خُلِّيتُمْ وَالطَّرِيقَ، فالنَّجاةُ لِلْمُقْتَحِمِ، وَالْهَلَكَةُ لِلْمُتَلَوِّمِ.


 

  ترجمه : 
   سخنى از آن حضرت (ع )  
 

گويى مى بينمتان كه از جنگ مى گريزيد و هياهو مى كنيد. همانند سوسماران كه در كنار هم مى روند و از برخورد پوستهايشان به يكديگر آوازى چنين بر مى خيزد. نه در صدد گرفتن حقى هستيد و نه در خيال دفع ستمى . راهتان باز است . رهايى ، از آن كسى است كه خود را در كارهاى دشوار افكند و هلاكت نصيب كسى ، كه در كار درنگ نمايد.


  كلام : 124 
   و من كلام له ع فِي حَثِّ اءَصْحابِهِ عَلَى الْقِتالِ:  
 

فَقَدِّمُوا الدَّارِعَ، وَ اءَخِّرُوا الْحاسِرَ، وَ عَضُّوا عَلَى الْاءَضْراسِ فَإِنَّهُ اءَنْبى لِلسُّيُوفِ عَنِ الْهامِ، وَالْتَوُوا فِي اءَطْرافِ الرِّماحِ فَإِنَّهُ اءَمْوَرُ لِلْاءَسِنَّةِ، وَغُضُّوا الْاءَبْصارَ فَإِنَّهُ اءَرْبَطُ لِلْجَأْشِ، وَ اءَسْكَنُ لِلْقُلُوبِ، وَ اءَمِيتُوا الْاءَصْواتَ فَإِنَّهُ اءَطْرَدُ لِلْفَشَلِ.
وَ رايَتَكُمْ فَلا تُمِيلُوها، وَ لا تُخِلُّوها، وَ لا تَجْعَلُوها إِلا بِاءَيْدِي شُجْعانِكُمْ، وَ الْمانِعِينَ الذِّمارَ مِنْكُمْ، فَإِنَّ الصّابِرِينَ عَلَى نُزُولِ الْحَقائِقِ هُمُ الَّذِينَ يَحُفُّونَ بِرَاياتِهِمْ، وَيَكْتَنِفُونَها: حِفَافَيْها وَ وَرَاءَها وَ اءَمَامَها، لا يَتَاءَخَّرُونَ عَنْها فَيُسْلِمُوها، وَ لا يَتَقَدَّمُونَ عَلَيْها فَيُفْرِدُوها.
اءَجْزَاءَ امْرُؤٌ قِرْنَهُ، وَ آسى اءَخَاهُ بِنَفْسِهِ، وَ لَمْ يَكِلْ قِرْنَهُ إِلَى اءَخِيهِ فَيَجْتَمِعَ عَلَيْهِ قِرْنُهُ وَ قِرْنُ اءَخِيهِ.
وَ ايْمُ اللَّهِ لَئِنْ فَرَرْتُمْ مِنْ سَيْفِ الْعاجِلَةِ لا تَسْلَمُوا مِنْ سَيْفِ الْآخِرَةِ، وَ اءَنْتُمْ لَهامِيمُ الْعَرَبِ، وَ السَّنامُ الْاءَعْظَمُ.
إ نَّ فِي الْفِرارِ مَوْجِدَةَ اللَّهِ، وَالذُّلَّ اللازِمَ، وَالْعارَ الْباقِيَ، وَ إ نَّ الْفارَّ لَغَيْرُ مَزِيدٍ فِي عُمُرِهِ، وَ لا مَحْجُوزٍ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ يَوْمِهِ.
مَنْ رائِحٌ إ لى اللَّهِ كَالظَّمْآنِ يَرِدُ الْمَاءَ؟ الجَنَّةُ تَحْتَ اءَطْرافِ الْعَوالِى ، الْيَوْمَ تُبْلَى الْاءَخْبَارُ، وَاللَّهِ لَاءَنا اءَشْوَقُ إ لى لِقائِهِمْ مِنْهُمْ إ لى دِيارِهِمْ.
اللَّهُمَّ فَإ نْ رَدُّوا الْحَقَّ فَافْضُضْ جَماعَتَهُمْ، وَشَتِّتْ كَلِمَتَهُمْ، وَ اءَبْسِلْهُمْ بِخَطاياهُمْ، إِنَّهُمْ لَنْ يَزُولُوا عَنْ مَواقِفِهِمْ دُونَ طَعْنٍ دِراكٍ، يَخْرُجُ مِنْهُ النَّسِيمُ وَ ضَرْبٍ يَفْلِقُ الْهامَ، وَ يُطِيحُ الْعِظامَ، وَ يُنْدِرُ السَّواعِدَ وَالْاءَقْدامَ، وَ حَتَّى يُرْمَوا بِالْمَناسِرِ تَتْبَعُهَا الْمَناسِرُ، وَ يُرْجَمُوا بِالْكَتائِبِ تَقْفُوها الْحَلائِبُ، وَ حَتَّى يُجَرَّ بِبِلادِهِمُ الْخَمِيسُ يَتْلُوهُ الْخَمِيسُ وَ حَتَّى تَدْعَقَ الْخُيُولُ فِى نَواحِرِ اءَرْضِهِمْ، وَ بِاءَعْنانِ مَسارِبِهِمْ وَ مَسارِحِهِمْ.
قال السيد الشريف
اءَقُولُ: الدَّعْقُ: الدَّقُ، اءَىْ تَدُقُّ الْخُيُولُ بِحَوافِرِها اءَرْضَهُمْ، وَ نَواحَرُ اءَرْضِهِمْ: مُتَقَابِلاتُها، يُقالُ: مَنازِلُ بَنِي فُلانٍ تَتَناحَرُ، اءَىٍّْ: تَتَقابَلُ.


  ترجمه : 
   سخنى از آن حضرت (ع ) در برانگيختن اصحابش به جهاد:  
 

آن گروه از جنگاوران را، كه زره بر تن دارند، پيش داريد و آنان را كه زره بر تن ندارند، در عقب بگماريد. دندانها را بر هم فشاريد، كه اين كار، شمشيرها را از كاسه سر بيشتر دور كند. چون نيزه را به سوى شما گرفتند بيدرنگ ، بپيچيد كه اين كار، شما را از آسيب سر نيزه ها در امان مى دارد. ديدگان را فرو خوابانيد، كه اين كار بر شهامت شما مى افزايد و دل را آرامش مى بخشد. صداهايتان را پست كنيد، كه اين كار ناتوانى و وحشت را بهتر مى راند. پرچمتان را به اين سو و آن سو متمايل مكنيد و گردش را خالى مگذاريد و آن را جز به دست دليران سپاه مدهيد. دليرانى كه همواره از آنچه بايد دفاع كنند، دفاع مى كنند.
آنان كه به هنگام نزول سختى و بلا پايدارى مى ورزند و صبر مى كنند، گرد پرچم را مى گيرند و از پس و پيش و راست و چپ حفاظتش مى كنند. نه از آن واپس مانند، كه به دست دشمنش سپارند و نه از آن پيش افتند، كه تنهايش گذارند.
بر هر يك از شماست كه هماورد خود را از پاى درآورد و از برادر جنگجوى خود نيز حمايت كند و نبايد كه نبرد با هماورد خود را به برادر خود واگذارد تا هماورد او و هماورد برادرش همدست شده ، كار برادرش را بسازند.
به خدا سوگند، اگر از شمشير اين جهان بگريزيد از شمشير آن جهان گريختن نتوانيد. شما سروران و گردن فرازان عرب هستيد و نسبت به ديگران چون كوهان بلند شتر هستيد نسبت به ديگر اعضايش .
فرار سبب خشم خداوند است و خوارى و ذلت آورد و مرد را براى هميشه ننگين سازد. آنكه از ميدان جنگ مى گريزد بر عمرش نيفزايد و فرار، مانع مرگش نشود. كسى كه به سوى خداى مى رود همانند تشنه اى است كه به آب مى رسد.
بهشت در سايه نيزه هاست . امروز هر كس را هر چه در دل باشد آشكار شود. (به خدا سوگند، اشتياق من به پيكار با آنان از اشتياق آنان به خانه هايشان بيشتر است .)
بار خدايا، اگر حق را نمى پذيرند، جمعشان را پراكنده ساز و ميانشان اختلاف انداز و آنان را به سبب خطاهايشان به هلاكت رسان . ايشان از باورهاى خود بازنگردند، مگر آنگاه كه ، ضربتهاى پى در پى نيزه ها بدنهايشان را سوراخ كند، چنانكه نسيم از آنها بگذرد و سرهايشان بشكافد و استخوانهايشان خرد گردد و دستها و پاهايشان به اطراف پراكنده شود و لشكرها دسته دسته از پى هم بر آنها بتازند و سوارانى كه از هر سوى روى آورده اند بر سرشان هجوم آورند و لشكرهاى گران به شهرهايشان روانه گردد و سراسر بلادشان در زير سمّ ستوران كوبيده شود و گرداگرد مراتع و چراگاههايشان را فرو گيرند.
شريف رضى گويد :
من مى گويم :
((دعق )) به معنى ((دق )) است ، يعنى كوبيدن . يعنى اسبها به سمهاى خود زمينشان را فرو كوبند و ((نواحر)) به معنى متقابل است : روبروى يكديگر. مى گويند، ((منازل بنى فلان تتناحر)) يعنى ، مقابل يكديگر است .

 
 Copyright © 2003-2013 - AVINY.COM - All Rights Reserved