فقها سخنی گفتهاند كه به نظر من قابل توجه است و آن اين است كه در
معامله بيمه آنچه كه از طرف بيمه گر به بيمه گزار میرسد پول نيست كه
بگوئيم پول مجهول است يا نه . آنچه كه بيمه را يك عمل معقول و مشروع
میكند ، نفس تعهد بيمه گر است . در بيمه ، بيمه گر متعهد میشود كه در
صورت وقوع حادثه يا بروز خسارت ، آن را جبران كند يا فلان مبلغ پول بدهد
. اين تعهد بيمه گر برای بيمه گزار ارزش دارد يعنی بيمه گزار آدمی است
كه اگر اين تعهد نباشد ، هميشه يك حالت دلهره دارد كه اگر حريقی بيايد
و مال التجاره من از بين برود ، من خاك نشين خواهم شد ، اگر من فوت
بكنم ، ورثه من چنين خواهند شد . يك حالت ناراحتی و اضطرابی دارد .
دنبال كسب اطمينان میگردد . كار بيمه گر اين است كه به او تأمين میدهد
يعنی وقتی او متعهد شد كه در صورت وقوع حادثه يا بروز خسارت من جبران
میكنم ، آن اضطراب و ناراحتی بيمه گزار را از بين میبرد . در زبان عربی
بيمه را تأمين میگويند و اين لغت بسيار خوبی بوده كه برايش انتخاب
كردهاند .
بيمه گر به بيمه گزار تأمين میدهد ، امنيت خاطر میدهد . همين عمل
ارزش دارد . اصلا ارزش كار بيمه گر كه در متن معامله قرار گرفته ، پولی
نيست كه بعدها میخواهد بپردازد كه بگوئيد اين پول مجهول است و چون
مجهول است عقد باطل است . آنچه كه در اينجا ارزش دارد اين است كه
بيمه گر متعهد میشود . اين تعهد برای بيمه گزار ارزش دارد . بيمه گزار
پول را در ازای اين تعهد میدهد . ولی اين تعهد يك تعهد خالی نيست ،
تعهدی است كه « المؤمنون عند شروطهم » هر كس كه تعهدی كرد ، بايد به
تعهد خوف وفا
|