نيست مثل ثوب و بيضه و بعير . و در وسائل گرچه در عنوان باب مذروع را
هم ذكر كرده است ولی روايات فقط در مورد ثوب و حله است و واضح است‏
كه ثوب ، معدود به معنای مقدر به عدد نيست . و در مورد حله بحثی است‏
كه در شماره 5 گذشت .
به طور خلاصه از تتبع روايات فهميده می‏شود معدود در اصطلاح ما غير از
معدود وارد در روايات است زيرا كه معدود در اصطلاح ما شامل معدودهای‏
فابريكی كه مقدر به عد است می‏باشد و آنچه در روايات آمده است از قبيل‏
اموری است كه به مشاهده معامله می‏شود و همين معنی در كلمات فقهاء
سابقين نيز مراد بوده است چنانكه از عبارت شرايع در باب بيع سلف‏
فهميده می‏شود . در ذكر شرائط سلف چنين می‏گويد : " الشرط الرابع تقدير
السلم بالكيل و الوزن العامين . . . و هل يجوز الاسلاف فی المعدود عددا ؟
الوجه لا " ( 1 ) . واضح است كه مراد از معدود در اينجا ما لا تقدير فيه‏
است .
5 - 1 - در شرايع در فصل ربا ( كتاب التجاره ، فصل 6 ) می‏گويد : "
الثانی اعتبار الكيل و الوزن فلا ربا الا فی مكيل او موزون . . . فلو باع‏
ما لا كيل فيه و لا وزن متفاضلا جاز و لو كان معدودا كالثوب و الثوبين و
الثياب و البيضة و البيضتين و البيض نقدا و فی النسيئة تردد و المنع‏
أحوط " .
از اين عبارت دو مطلب فهميده می‏شود :
الف - اينكه مراد از معدود ما لا يقدر الا بالمشاهده است

پاورقی :
1 - اقول : قال فی المسالك فی شرح قوله " الوجه لا " وجه الوجه عدم‏
انضباط المعدود فلا يحصل العلم بقدره بدون الوزن و هذا يتم فی بعض‏
المعدودات كالرمان . اما النوع الخاص من البيض و الجوز فالاجود جوازه‏
بالعدد و الوزن . ( ش ) .