مكيل و موزون را از معدود جدا كردن به اين تصور بوده كه مكيل و موزون يك‏
كالای يكنواخت و همگنی است كه فقط وزن وكيل مقدارش را مشخص می‏كند .
بنابراين ، مشخصات ، مرغوبيت و كيفيت [ افراد آن ] يكنواخت است و در
معدود معمولا اينطور نيست ، در حالی كه در واقع اين استدلال درست نيست‏
زيرا در آن چيزهايی كه مكيل و موزون هستند ، بر حسب اينكه مرغوبيت تا
چه اندازه باشد ، از يك جنس می‏تواند يكی قيمتش دو برابر ديگری باشد ،
و معدودهايی هستند كه گاهی تبديل به موزون می‏شوند مثلا مدتها بود كه تخم‏
مرغ يا پرتقال را دانه‏ای می‏فروختند حالا كيلويی می‏فروشند . بنابراين معدود
هم قابل تبديل به موزون است . به علاوه اكنون معدودهايی می‏سازند كه عينا
شبيه يكديگرند مثل كوكا كولا و به طور كلی اجناسی كه از كارخانه بيرون‏
می‏آيد . بنابراين به نظر من استدلال مكيل و موزون و معدود پايه علمی ندارد
و نبايد ملاك قرار گيرد .
مسئله اسكناس هم به نظر من خيلی ساده است . ارزش اسكناس اعتباری‏
است زيرا تاريخچه تأسيس بانك و ايجاد اسكناس اين مطلب را روشن كرده‏
است . قبل از تأسيس بانك ، صرافها گاهی به جای اينكه پول امانتی افراد
را بدهند ، چون معتبر بودند قبضی به طرف می‏دادند . مثلا اگر من صد تومان‏
نزديك صراف داشتم و می‏خواستم جنسی بخرم ، به جای اينكه آن صد تومان را
از او بگيرم و آن جنس را بخرم ، قبضی را كه از آن صراف داشتم به‏
فروشنده می‏دادم و فروشنده چون صراف را می‏شناخت قبول می‏كرد . وقتی‏
بانكها پديد آمدند جای صرافها را گرفتند و اين كار