از رنج كشيدن آدمی حر گردد |
قطره چو كشد حبس صدف در گردد |
گر مال نماند سر بمانا و به جای |
پيمانه چو شد تهی دگر پر گردد (1) |
پاورقی : . 1 رباعيات حكيم خيام نيشابوری با مقدمه و حواشی به اهتمام محمدعلی فروغی - دكتر قاسم غنی ، چاپ انتشارات عارف ، ص . 51
بقايی نمیبيند ، پايان هر چيزی را پوچی میبيند . اين است كه نتيجهاش
ياس و نااميدی [ است . ] مثلا افرادی كه خياموار يعنی [ مطابق ] شعرهای
منسوب به خيام فكر میكنند ، نتيجه كارشان ياس و نااميدی و خودكشی است
، همين كار صادق هدايت و ديگران . قهرا به اينجا میانجامد . و ما گفتيم
يكی از مشخصات خوبی يك جهانبينی اين است كه اميدآفرين باشد . حال ،
فلسفه هگل از آن جهت كه تكيهاش روی مساله تضاد است و معتقد است كه هر
چيزی نطفه مرگ خودش را در درون خودش دارد ، علیالقاعده بايد يك فلسفه
بدبينانه باشد ، يعنی هميشه به اصطلاح نغمه شوم فنا و نيستی و نابودی و
پوچی - كه در اروپا هم اين فلسفههای پوچیگرايی از همين جاها ناشی میشود -
سردهد . میخواهند بگويند كه نه ، ولی ماركس و انگلس عليرغم اين جهت ،
فلسفهشان يك فلسفه خوشبينانه است ، چرا ؟ برای اينكه گفتيم اينها اين
تضاد را خلاق میدانند و میگويند نبايد نااميد و ناراحت بود از آنچه كه از
بين میرود ، برای اينكه دگرباره به وجود میآيد ، مثل همان مرغی است كه
خاكستر میشود و دو مرتبه از خاكستر خودش سربرمیآورد .
خيام میگويد :
پاورقی : . 1 رباعيات حكيم خيام نيشابوری با مقدمه و حواشی به اهتمام محمدعلی فروغی - دكتر قاسم غنی ، چاپ انتشارات عارف ، ص . 51 |