2 - دليل دوم :
اين برهان از ساير براهين اين باب روشنتر و واضحتر است و بر نظريه اصالت وجود مبتنی است . مقدمه بايد دانست كه هويت اشياء ناچار ملاك و مناطی دارد . مثلا فرض كنيد اين قلم خاص كه در دست شما است از شما گرفته شود . اكنون ممكن است خود اين قلم عينا به شما مسترد گردد و يا ممكن است يك قلم ديگر به شما باز گردانده شود و يا ممكن است چيز ديگری غير از قلم به شما داده شود . يعنی گاهی اين قضيه بطور تحقيق صادق است كه همان قلمی كه گرفته شده عودت داده شده است و گاهی اين قضيه صادق است كه " آن " قلم ، عودت داده نشده است . اين هر دو قضيه صادق است و مطابق با واقع ، ولی در موردی كه اين قضيه صادق است آن ديگری صادق نيست و در موردی كه آن ديگری صادق است اين يكی صادق نيست . پس در واقع و نفس الامر ، يك خصوصيت و ملاك و مناطی در كار است كه در يك جا اين قضيه صادق است كه " آن " قلم عودت داده شده و در يك جا صادق نيست اكنون بايد ببينيم مناط " آن " بودن كه از آن به عنوان هويت و هذيت و تشخص تعبير میكنيم چيست ؟ ممكن است در ابتدا اينگونه خيال كنيم كه هر چيزی ذاتی دارد شخصی و خوديت آن شیء منوط و وابسته به ذات شیء است و همين ذات متشخص و ذی هويت است كه گاهی موجود و گاهی معدوم میشود يعنی گاهی در خارج صفت وجود را به خود میپذيرد و گاهی صفت عدم را ، و همين ذات شخصی است كه قابل