عين هستی او است ؟
حكما پاسخ میدهند كه ذات حق يك حيثيتی است . او وجود محض است و
ماهيت را در او راه نيست . اينكه ذاتی فرض شود كه وجود عارض او شده
است از مختصات ممكنات است . حكما معمولا برهانی بر اين مطلب اقامه
میكنند كه در مصراع دوم اين بيت ذكر شده است و آن اينكه اگر ذات حق
تعالی دو حيثيتی باشد لازم میآيد وجودش عارض ماهيتش باشد و لازمه عروض
وجود بر ماهيت ، معلوليت وجود است و معلوليت وجود واجب محال است ،
خواه آنكه فرض شود معلول علت خارجی است زيرا واضح است چيزی كه وجود
خود را از علت خارجی كسب كرده است واجب الوجود نيست ، بلكه ممكن
الوجود است و خواه آنكه فرض شود وجود واجب معلول ذات و ماهيت واجب
است . اين شق را بيت بعدی توضيح میدهد :
فسابق مع لا حق قد اتحد
|
او لم تصل سلسله الكون لحد
|
پس وجود پيشين با وجود پسين يكی میشود يا سلسله وجودات به جايی منتهی
نمیگردد .
شرح : يعنی اگر وجود واجب معلول ذات واجب باشد ، لازم میآيد كه ذات
واجب در مرتبه قبل از وجودش تحقق داشته باشد ، زيرا علت بر معلول تقدم
وجودی دارد . اگر واجب تعالی ذاتی داشته باشد و وجودی ، و ذاتش تحقق و
وجودی قبل از وجودش داشته باشد يا اين است كه آن وجود مقدم ، عين همان
وجود معلول است كه مؤخر است پس لازم میآيد " اتحاد سابق و لا حق " و
به عبارت ديگر لازم میآيد " تقدم شیء بر نفس " كه البته محال است و
يا اين است كه آن وجود