میگوئيم اگر هنگام علم و ادراك ، نفس ماهيت اشياء در ذهن پيدا میشوند
( به حكم مدعای وجود ذهنی كه در مقدمه سوم اشاره شد ) از آنجا كه ادراك
و مدرك در ذهن يك چيز است ( به حكم مقدمه دوم ) و ادراك از مقوله
كيف است ( به حكم مقدمه چهارم ) لازم میآيد همه ماهيات تصور شده از هر
مقولهای كه باشند ، در ذهن داخل در مقوله كيف باشند و اين محال است .
زيرا مقولات متباينات . بالذاتند و ممكن نيست شیء واحد داخل در دو
مقوله باشد ( به حكم مقدمه پنجم )
اينجاست كه به اصطلاح " عويصهای " ( سختی ، دشواری ) پيدا میشود و به
قول حاجی سبزواری در شرح " منظومه " : فهذا الاشكال جعل العقول حياری
والافهام صرعی فاختار كل مهربا اين اشكال عقلها را حيران و فهمها را
سرگشته كرده است و هر دستهای راه فراری برای رفع اشكال انتخاب كردهاند
.
به اين اشكال پاسخهای متعددی داده شده است و در حقيقت هر دستهای يكی
از مقدمات پنجگانه را انكار و يا به نحوی تفسير كرده است .
فأنكر الذهنی قوم مطلقا
|
بعض قياما من حصول فرقا
|
پس قومی وجود ذهنی را از اصل انكار كردهاند بعضی ميان قيام به نفس و
حصول در نفس فرق گذاشتهاند
شرح : اين بيت اشاره است به دو راه فرار و يا به دو جواب از اشكال :
1 - فخر رازی در بعضی از كتب خويش منكر وجود ذهنی شده است يعنی مدعی
شده است كه هنگام علم و ادراك ، صورتی در ذهن پيدا نمیشود تا اين بحث
پيش آيد كه آن عين ماهيت خارجی است يا غير آن و يا بحث شود آن صورت
از مقوله كيف است يا از مقوله كيف نيست . مصراع بالا كه میگويد :