وجودها فی العقل بالتعمل
للصدق فی المعدوم و التسلسل
وجود اين سه چيز ( وجوب ، امكان ، امتناع ) در ظرف ذهن است نه در ظرف‏
و عقل با انتزاع ، آنها را از معانی ديگر ( كه مستقيما از طريق حواس‏
ظاهری و يا از طريق ديگر وارد ذهن شده‏اند ) تحصيل می‏كند . دليل بر
واقعيت خارجی نداشتن اينها دو چيز است :
1 - اينها حتی درباره موضوعات معدومه نيز صدق می‏كنند ، يعنی ممكن است‏
موصوفات اينها معدوم باشد ، بديهی است كه اگر موصوف معدوم شد صفت به‏
طريق اولی معدوم است . مثل اينكه می‏گوئيم انسان دو سر ممكن است ، يا
شريك الباری ممتنع است . با اينكه انسان دو سر در خارج وجود ندارد و
همچنين شريك الباری در خارج وجود ندارد ، اساسا اگر چيزی وجود داشته‏
باشد ممتنع نخواهد بود .
2 - اين امور اگر در خارج وجود داشته باشند تسلسل لازم می‏آيد . زيرا اگر
وجود داشته باشند آنها نيز همه اشياء ديگر " پديده‏ای " از پديده‏ها
خواهند بود يعنی يك شی‏ء وجوددار خواهند بود ، به عبارت ديگر ماهيتی‏

پاورقی :
> و حقيقت وجود را طرف ديگر ، تمام معانی و مفاهيم اعتباری هستند .
ولی اگر خود معانی و مفاهيم را با يكديگر مقايسه كنيم تفاوتی ميان آنها
هست كه بعضی نسبت به بعضی ديگر " حقيقی " به شمار می‏روند .
و اگر اصطلاح را عوض كنيم ، در مورد اول ، اصيل و اعتباری را در برابر
هم قرار دهيم و در مورد دوم ، حقيقی و انتزاعی را در برابر هم قرار دهيم‏
شايد مطلب روشن‏تر و رساتر مفهوم گردد .