ما از قضيه " زيد ممكن الوجود است " ، وجود خارجی زيد است . اكنون‏
آيا اول زيد وجود پيدا می‏كند و بعد صفت " امكان " برای او پيدا می‏شود
؟ اگر چنين باشد كه زيد قبل از اتصاف به " امكان " وجود داشته باشد و
" امكان " در مرتبه بعد برای او پيدا شده باشد آيا زيد قبل از متصف‏
شدن به صفت " امكان " واجب بود يا ممكن ؟ طبق اين فرض - كه می‏گوئيم‏
صفت " امكان " در مرتبه بعد برای زيد پيدا شده است ، بايد زيد واجب‏
الوجود باشد . زيرا امكان ندارد كه صفت امكان عارض شی‏ئی بشود كه وجود
دارد . زيرا " امكان " ذاتا بر " وجود " تقدم دارد و شی‏ء در درجه اول‏
ممكن می‏شود و سپس موجود می‏گردد . پس بر خلاف " زيد قائم " - كه وجود
زيد بر قيام مقدم است - در مثال " زيد ممكن الوجود است " ، تقدم وجود
زيد بر امكان قابل تصور نيست . بنابراين " امكان " در خارج نمی‏تواند
عارض بر زيد بشود . اما اتصاف زيد به امكان در خارج است . اكنون اين‏
چه معمائی است كه از يك طرف می‏بينيم آنكه متصف به صفت امكان می‏گردد
زيد است آن هم در خارج ، اما از طرف ديگر صفت " امكان " نمی‏تواند در
خارج ملحق به زيد شود . چگونه چيزی كه در خارج وجود ندارد صفت اشياء در
خارج قرار می‏گيرد ؟
پاسخ آن است كه اگر صفتی در خارج ، وجودی عليحده و جدا از موصوف خود
نداشته باشد بلكه در خارج موجود باشد به عين وجود موصوف خود ، در اين‏
صورت می‏توان گفت كه آن موصوف در خارج متصف به آن صفت می‏گردد اما
معروض آن واقع نمی‏شود . علت اين امر هم يا از جهت اعتباری بودن آن‏
صفت است و يا از باب اين است كه صفت و موصوف در خارج مفهوما كثرت‏
دارند ولی ذاتا يكی هستند ، لذا صفت وجودی مستقل و جدا از موصوف خود
ندارد ، بلكه با به