پاورقی : 1 - در اينجا بايد به اين نكته اشاره شود كه ما در تعبيرات خود میگفتيم كه معقول ثانی آن است كه از خود وجود خاص و تعين خاصی ندارد ولی نمیگفتيم كه اصلا وجود ندارد : و اين البته روی نظريه اصالت وجودی ما است كه مثلا میگوئيم >
حدس زد كه معقولات ثانيه فلسفی را بايد اختصاص دهيم به غير معقولات
ثانيه منطقی ، يعنی ما طبق مشرب خودمان نمیتوانيم برای معقولات ثانيه
فلسفی تعريف جامعی بكنيم كه شامل معقولات ثانيه منطقی هم بشود -
همچنانكه قوم طبق مشرب خودشان كردهاند - مگر اينكه تعريف را به شكل
سلبی در آورده و بگوئيم آنچه معقول اولی نيست معقول ثانی فلسفی است ، و
فيه ما لا يخفی .
بعد از آنكه ما میبينيم ما سوای معقولات اوليه دو دسته متمايز را تشكيل
میدهند و يك دسته ، حالات موجودات خارجيه بماهی خارجيه است و يك دسته
ديگر حالات موجودات ذهنيه بما هی ذهنيه است چارهای نداريم از اينكه هر
دستهای را جداگانه تعريف كرده و برای هر دسته اصطلاح خاصی داشته باشيم و
بهترين اصطلاحات همان اصطلاح منطقی و فلسفی است كما لا يخفی .
و ظاهر اينست كه قدما هم كه احيانا به معانی منطقی و گاهی به معانی
فلسفی ، " معقول ثانی " اطلاق كردهاند دو اصطلاح متباين كه در قبال هر
يك از آنها معقول اولی يك معنای خاص پيدا كند نداشتهاند ، بلكه آنان
هر چند تفصيلا بيان نكردهاند اما شباهت و وجه اشتراكی بين اين دو دسته
درك میكردهاند و آن اينكه هيچيك از اين دو دسته معقولات ، از سنخ
ماهيات و صور اوليه نيستند بلكه احكام صور اوليهاند هر چند خودشان با هم
تفاوت دارند . و معلوم هم نيست كه قدمای فلاسفه معقول ثانی را به يك
معنای اعم از معقولات ثانيه منطقی اطلاق كردهاند ( 1 ) .
پاورقی : 1 - در اينجا بايد به اين نكته اشاره شود كه ما در تعبيرات خود میگفتيم كه معقول ثانی آن است كه از خود وجود خاص و تعين خاصی ندارد ولی نمیگفتيم كه اصلا وجود ندارد : و اين البته روی نظريه اصالت وجودی ما است كه مثلا میگوئيم > |