امكان ، معقول ثانی نيستند ، زيرا اگر معقول ثانی بودند بايد جزو مسائل‏
منطقی قرار می‏گرفتند .
سپس حاجی در مقابل ايراد آنها پاسخ داده و می‏گويد معقول ثانی دو اصطلاح‏
دارد : معقول ثانی به اصطلاح منطقيين و معقول ثانی به اصطلاح فلاسفه و مقصود
محقق طوسی از اينكه گفته است شيئيت و امكان از معقولات ثانيه است‏
معقولات ثانيه فلسفی است نه معقولات ثانيه منطقی .
پس سخن آنها در اين مورد كه تشخيص داده‏اند كه شيئيت و امكان از
معقولات ثانيه منطقی نيستند درست است اما از طرف ديگر بايد بدانند كه‏
اين قبيل مفاهيم جزو معقولات اوليه هم نيستند . مثلا " شيئيت " را در
نظر می‏گيريم . اگر شما به كتابی كه روی ميز است اشاره كرده و بگوئيد "
اين ، چيزی است " ، مفهومی به نام " شيئيت " يا " چيزی بودن " را
بر كتاب حمل كرده‏ايد . اگر شيئيت معقول اولی باشد بايد عروض شيئيت بر
كتاب و اتصاف كتاب به شيئيت هر دو در خارج باشد ( همانطور كه در "
زيد قائم " كه قيام را بر زيد حمل می‏كنيم چنين است ) . و چون عروض‏
بايد در خارج باشد پس لازم می‏آيد كه در خارج دو " وجود " باشد ، يكی‏
وجود كتاب و يكی وجود شيئيت . اكنون اگر چنين است می‏گوئيم آيا خود
كتاب قبل از اتصاف به " شيئيت " ، شی‏ء هست يا نه ؟ و اگر بگوئيم‏
شی‏ء نيست لازم می‏آيد كه شيئيت از امور عامه نباشد و حال آنكه هيچ موجودی‏
را نمی‏توان يافت كه شی‏ء نباشد ، و محال است كه كتاب " لا شی‏ء " باشد
. و اگر بگوئيم شی‏ء هست اما شيئيت بر آن عارض شده است باز نقل كلام‏
می‏كنيم كه آيا قبل از اينكه اين شيئيت بر آن عارض شود شی‏ء بوده است يا
نه ، اگر بگوئيم بلی ، دارای شيئيت بوده است به اين معنی كه شيئيت بر
او عارض شده