مقدور بكار برد و اتحاد علت و معلول و يا قادر و مقدور را نتيجه گرفت و
حال آنكه اتحاد علت و معلول و همچنين اتحاد قادر و مقدور به ضرورت عقل‏
باطل است .
پاسخ اين اشكال اين است كه عليت و قادريت و مريديت و امثال اينها
نيز با معلوليت و مقدوريت و مراديت متحدند . زيرا مثلا " عليت "
چيزی جز " ايجاد " و موجديت نيست و شك نيست كه " ايجاد " عين‏
وجود معلول است . همچنين مريديت با مراد بالذات و قادريت با مقدور
بالذات در خارج يك چيزند ، پس مرتبه معلوليت و مقدوريت و مراديت‏
همان مرتبه عليت و قادريت و مريديت است همانطور كه مرتبه معقوليت‏
نيز عينا همان مرتبه عاقليت است چيزی كه هست اينست كه عليت و امثال‏
آن به معنی " از قوه به فعل رسيدن " و " از نقص به كمال رفتن "
نيست بلكه به اين معنی است كه مفيض كمال ، واجد كمال است و يا به‏
عبارت ديگر عليت عبارت از فعاليت است . و البته هر چيزی كه در مرتبه‏
فعل واجد كمالی باشد بطريق أولی در مرتبه ذات نيز واجد آن كمال است .
پس ما می‏توانيم علاوه بر عليت و قادريت و مريديتی كه در مرتبه فعل هست‏
عليت و قادريت و مريديتی نيز در مرتبه ذات قائل شويم . كه آن عليت‏
مضايف با معلوليت نيست .
پس عليتی كه مضايف با معلوليت است همرتبه و هم عنان معلوليت است‏
اما عليت به آن معنائی كه مضايف با معلوليت نيست در مرتبه‏ای وراء
مرتبه معلوليت قرار دارد . اما در باب عاقل و معقول ، عاقليت يك عاقل‏
به معنی " از قوه به فعل رسيدن " و " از نقص به كمال رفتن " است و
لا اقل منافاتی با اين جهت ندارد . به همين سبب است كه نمی‏توان برای‏
عاقليت مرتبه‏ای ماوراء مرتبه معقوليت قائل شد . آری ، در مواردی كه‏
صورت ادراكی با انشاء و فعاليت نفس پيدا می‏شود