پاورقی : 1 - يعنی هر آنچه موجود نيست ، پس آن شیء ، " نيست محض " است . به عبارت ديگر چيزی نيست كه موجود نيست ، و لذا بين وجود و عدم حد واسطی متصور نيست .
بموجود فهو ليس مطلقا " ( 1 ) نفی كرده و میگويند برخی از اشياء هستند
كه نه موجودند و نه معدوم ، بلكه واسطه بين موجود و معدومند . البته واضح
است كه كسی قائل نيست كه مطلقا بين وجود و عدم واسطه هست يعنی هر چيزی
ممكن است كه نه موجود باشد و نه معدوم ، بلكه صرفا در بعضی از صفات
موجودات ( صفات انتزاعی ) به اين نتيجه رسيدهاند كه اين صفات نه
موجودند و نه معدوم ، اين واسطهها را اصطلاحا " حال " ناميدهاند .
نقد نظريه معتزله : هر دو نظريه معتزله ( كه در ضمن مسأله اول و مسأله
دوم بيان شد ) واضح البطلان است و لذا ارزشی ندارد كه كسی در مقام برهان
بر آيد زيرا كه معدوم از آن جهت كه معدوم است منشأ هيچ اثری نيست و
هيچگونه كينونت و واقعيت و نفس الامريت ندارد و نيز محتاج به برهان
نيست كه اثبات شود كه يك چيز نمیتواند نه موجود باشد و نه معدوم زيرا
در محل خود ثابت شده است كه امتناع ارتفاع نقيضين و همچنين امتناع
اجتماع نقيضين ، اول الاوائل وابده البديهيات است . تنها چيزی كه در
اينجا سخن گفتن درباره آن ارزش دارد پاسخ به شبههائی است كه اين دسته
از متكلمين را در بن بست قرار داده و ناگزيرشان ساخته است كه چنين
نظريههای واضح البطلانی را ارائه دهند . اما پيش از مطرح كردن اين شبهات
بحث ديگری را به عنوان مقدمه بيان میكنيم و آن اينكه چگونه میشود كه
برخی از علما و دانشمندان كه در فضل و دانش آنها هيچگونه شك و ترديدی
نيست گاهی به نظرياتی معتقد میگردند كه بطلان آن نظريات حتی برای
انسانها ی عادی نيز واضح و آشكار است . پاسخ آن است كه
پاورقی : 1 - يعنی هر آنچه موجود نيست ، پس آن شیء ، " نيست محض " است . به عبارت ديگر چيزی نيست كه موجود نيست ، و لذا بين وجود و عدم حد واسطی متصور نيست . |