اما در مورد مطلب دوم ، حاجی بيش از اين نمیفرمايد كه قضايائی كه از
معقولات ثانيه منطقی تشكيل میشود ، قضايای " ذهنيه " است و قضايائی كه
از معقولات ثانيه فلسفی تشكيل میشود قضايای " حقيقيه " است . اما
قضايای حقيقيه را به معقولات ثانيه فلسفی منحصر نمیكند و قضايای ذهنيه را
نيز به معقولات ثانيه منطقی منحصر نمیكند و نيز از معقولات اوليه و رابطه
آنها با قسم خاصی است از اقسام سه گانه قضايا نام نمیبرد . ولی حقيقت
اين است كه معقولات ثانيه منطقی منحصر است به قضايای ذهنيه و قضايای
ذهنيه نيز منحصر است به معقولات ثانيه منطقی ، اما هر يك از قضايای
خارجيه و حقيقيه ممكن است از معقولات اوليه باشد و ممكن است از معقولات
ثانيه فلسفی تشكيل شود .
" شيئيت " و " امكان " از معقولات ثانيه فلسفی است
فمثل شيئيه او امكان
|
معقول ثان جا بمعنی ثان
|
حاجی در اينجا اشاره میكند به ايرادی كه بر خواجه وارد شده است . چون
خواجه نصير الدين طوسی هنگامی كه به مفهوم شيئيت و امكان رسيده است آن
دو را از معقولات ثانيه شمرده است ، و برخی از حكما كه از دو اصطلاح
معقولات ثانيه ( منطقی و فلسفی ) آگاهی نداشته و تنها با اصطلاح منطقی
معقولات ثانيه آشنائی داشتهاند بر محقق طوسی ايرادی وارد كرده و گفتهاند
شيئيت و
پاورقی :
> " وجود " و " وجوب " و " وحدت " ، وجود خاص و تعين خاص در
مقابل ساير موجودات ندارد ، ولی البته يك فيلسوف اصالت ماهوی میتواند
بگويد كه معقول ثانی آن است كه صرفا از " احكام " موجودات ( ماهيات
) است و خودش به هيچ وجه واقعيت و ما بازائی ندارد .