5 - گرفتن معلول ، وجود را از علت . . 5 عمل گرفتن هديه از سوی هديه
گيرنده
شك نيست كه اين قياس باطل است زيرا در مورد مثال بخشش ، يك موجود
( شخص بخشنده ) به موجود ديگری ( شخص گيرنده بخشش ) موجود سومی را (
جامه كه مورد بخشش است ) میدهد و حال آنكه بالبداهه در مورد علت و
معلول اين طور نيست زيرا اولا اگر معلول با قطع نظر از عمل و فعل علت ،
موجودی باشد از موجودات پس احتياجی به علت نخواهد داشت و ثانيا نسبت
وجود معلول به معلول از قبيل نسبت جامه به شخص گيرنده نيست ، زيرا
شخص گيرنده با قطع نظر از جامه حقيقت و واقعيتی است و اما معلول قطع
نظر از وجود و با فرض انفكاك از وجود نمیتواند واقعيتی از واقعيتها
باشد ( چه بنا بر اصالت وجود و چه بنا بر اصالت ماهيت ) .
پس از اين مقدمه معلوم شد كه در باب ايجاد چيزی چيزی را ، عوامل
متعدد و متكثری به نام موجد و موجد و وجود و ايجاد و انوجاد ، موجود
نيست بلكه بيش از دو واقعيت در واقع و نفس الامر نمیتواند موجود باشد
كه يكی را علت و ديگری را معلول میناميم و بعد از تحليل عقلی و محاسبه
خاص عقلی به اين نتيجه میرسيم كه معلول بايد در ذات خود هم موجد و هم
ايجاد و هم وجود باشد يعنی وجود و ايجاد و موجد و انوجاد در واقع و نفس
الامر تعبيرات مختلفی است از يك حقيقت و يك واقعيت كه به آن نام
معلول میدهيم . اجمال اين بيان اينكه علت كه به معلول وجود میدهد نه
اينطور است كه وجود را كه قطع نظر از دادن علت ، " وجود " است بر
میدارد و به معلول میدهد بلكه معلول با همين عمل ايجاد معلول میشود و
ايجاد كردن هم برداشتن وجود و منتقل كردن به
|