احساس مخصوصی در او پيدا می‏شود ، اما بعدها هر چند خود اين احساس به‏
صورت احساس ، ديگر وجود ندارد ولی به واسطه استعداد خاصی كه آن را قوه‏
حافظه می‏ناميم صورتی از آن را در خود حفظ می‏كند و به واسطه استعداد ديگری‏
كه آن را ذاكره می‏ناميم می‏تواند آن را در شرايط معينی به ياد آورد و شك‏
نيست كه به ياد آوردن تلخی عين تلخ شدن ذائقه نيست . اكنون فرض كنيد
اين نوزاد بار دوم يك شی‏ء تلخ ديگری را می‏چشد و مانند بار اول احساس‏
مخصوصی در او پيدا می‏شود و قهرا به واسطه مشابهت دو حالت ، تداعی معانی‏
می‏شود و ذهن دو صورت شبيه به هم را ضبط می‏كند ، پس از اين كه چند بار
اشياء تلخ را چشيد و مكررا احساس تلخی در او پيدا شد تدريجا ذهن قوی‏
می‏شود و استعداد ديگری بروز می‏كند و تصور ذهنی به اين شكل در می‏آيد كه‏
ممكن است همين چيزی كه مكررا برايش پيدا شده بارهای ديگر هم پيدا شود .
يعنی اين تلخی‏های مختلف و متعدد كه هر كدام در شرايط معين و زمان معينی‏
پيدا شده و هر يك متشخص به تشخص جداگانه‏ای است و هر يك ، غير ديگری‏
است به اين صورت در می‏آيد كه همه يك چيز است ، يك تلخی است كه مكرر
شده و باز هم ممكن است تكرار شود . يعنی ذهن يك وحدت و يا يك معنای‏
واحدی را انتزاع می‏كند كه بر هر يك از آحاد و دفعات صدق می‏كند و ادراك‏
شباهت منتهی می‏شود به حكم به يك نوع وحدت . لهذا برای اين معنای عام‏
لفظی را وضع می‏كند كه بر همه اين آحاد و دفعات قابل صدق است و كم كم‏
تصور ذهنی به اين صورت در می‏آيد كه مفهوم تلخی به صورت مجرد و تفكيك‏
شده از خصوصيت زمانی و مكانی و شرايط وجودی تصور می‏شود و موضوع قضايای‏
كليبه قرار می‏گيرد .
بنابر اين تلخی در ادراك ماسه مرحله دارد : مرحله اول ، مرحله احساس‏
يا