تعبيرات و اصطلاحاتی دارند . هيچ عاقلی نمی‏تواند ادعا كند كه تعبيرات‏
اينها در باره می‏و غيره يادآور علائق آنها به مراسم زرتشتيان است .
گذشته از همه اينها ، تشبيه واردات قلبی و معارف افاضی و اشراقی و
لذتها و بهجتهای حاصله از آن به شراب ، در قرآن و نهج البلاغه نيز آمده‏
است . قرآن كريم در سوره مباركه دهر می‏فرمايد « و سقيهم ربهم شرابا
طهورا »يعنی پروردگار " ابرار " با شرابی بسيار پاك و پاك كننده‏
آنها را سيراب می‏كند ، شرابی كه به قول مفسرين پيوند انسان را از هر چيز
جز خدا می‏برد و او را تنها به خداوند متصل می‏سازد در نهج البلاغه گروهی از
اهل معنی چنين توصيف می‏شوند : " « و يغبقون كاس الحكمه بعد الصبوح »
" ( 1 ) يعنی همانا شامگاهان پس از بامدادان باده حكمت سر می‏كشند .
لغت می‏گويد كه " غبوق " پيمانه شام و " صبوح " پيمانه صبحگاهان است‏
. آقای دكتر معين چه نظر می‏دهند ؟ آيا همه اينها را نشانه علائق گويندگان‏
آنها به " می‏مغانه " و آداب و رسوم كهن زرتشتيان می‏دانند ؟ !
آقای دكتر معين در صفحه 13 كتاب خود سخن مغرضانه سرجان ملكم را نقل‏
می‏كنند مبنی بر اينكه " پيروان پيامبر عربی شهرهای ايران را با خاك‏
يكسان ساختند ، آتشكده‏ها را سوختند ، موبدان را از دم تيغ گذرانيدند ،
كتابها و كسانی كه كتابها در اختيارشان بود از بين بردند ، موبدان را
مجوس و ساحر می‏دانستند و كتب ايشان را كتب سحر می‏خواندند " .
آقای دكتر معين ، بهتر از سرجان ملكم از ماخذ تاريخ اسلام اطلاع دارند ،
و از همه بهتر می‏دانند كه اين اراجيف ساخته شخص سرجان ملكم است و در
هيچ سند تاريخی پيدا نمی‏شود ! و جای تاسف است كه باز هم اين كلمات را
كه تاثير سوء آنها در ايجاد بدبينی به اسلام در جوانان بی خبر از تاريخ‏
اسلام و ايران بر كسی پوشيده نيست نقل می‏كنند .

پاورقی :
( 1 ) نهج البلاغه ، خطبه . 150