ثانيا در متن قصه آمده است كه پس از آنكه دستور خليفه به نابودی‏
كتابها رسيد ، عمرو كتابها را به حمامهای اسكندريه تقسيم كرد و تا مدت‏
ششماه خوراك حمامهای اسكندريه بود و با توجه باينكه اسكندريه در آن وقت‏
بزرگترين شهر مصر و يكی از بزرگترين شهرهای جهان آن روز بوده است و خود
عمرو در گزارشی كه با اعجاب فراوان برای خليفه از اين شهر می‏دهد می‏نويسد
:
" در اين شهر چهار هزار حمام ، چهار هزار عمارت عالی ، چهل هزار
يهودی جزيه پرداز ، چهار صد تفريحگاه دولتی ، دوازده هزار سبزيفروش كه‏
سبزی تازه می‏فروشند وجود دارد " .
بايد چنين فرض كنيم كه در مدت ششماه چهار هزار حمام از اين كتابها
گرم می شده‏اند ، يعنی آن قدر كتاب بوده است كه اگر يك حمام را
می‏خواستند با آن گرم كنند برای قريب به هفتصد هزار روز يعنی در حدود دو
هزار سال آن حمام كافی بود . عجيب‏تر آنكه طبق آنچه در متن گزارش‏
ابوالفرج آمده همه آن كتابها در حكمت و فلسفه بوده نه در موضوع ديگر .
اكنون خوب است كمی بينديشيم : آيا از آغاز پيدايش تمدن تا امروز كه‏
قرنها است صنعت چاپ پيدا شده و در شكل سرسام آوری نسخه بيرون می‏دهد
اين اندازه كتاب حكمت و فلسفه كه برای سوخت چهار هزار حمام در مدت‏
ششماه كافی باشد وجود داشته است ؟ .