دوره ساسانی مبنای نظريات كريستن سن واقع شده است ، در خانواده‏های‏
ممتاز ، زنان گاهی از تعليمات عاليه برخوردار بوده‏اند ، يعنی اصل "
زندگانی طبقاتی " در اين مورد نيز مانند همه موارد ديگر حكفرما بوده‏
است . همچنانكه در دوره ساسانی دو تن از دختران خسرو پرويز : پوران دخت‏
و آزرمی دخت ، برای مدت كوتاهی سلطنت كردند ، انتخاب آنها به سلطنت‏
به واسطه اعتقاد عظيمی بود كه ايرانيان به " تخمه شاهی " داشتند .
ايرانيان شاهان خويش را ايزد نژاد می‏پنداشتند . اردشير بابكان كه‏
سرسلسله ساسانيان است نسب خويش را به شاهان قديمتر ايران رساند تا از
اين جهت ايرادی نباشد كه چگونه كسی كه از " تخمه شاهی " نيست مدعی‏
سلطنت است . در آشفتگی پس از خسرو پرويز دو تن كه از تخمه شاهی نبودند
مدعی تاج و تخت شدند ، ولی چون از تخمه شاهی نبودند نتوانستند دوام‏
بياورند . دختران پرويز در دوره آشفتگی پس از پرويز از آن جهت به‏
پادشاهی رسيدند كه شيرويه ، پسر خسرو پرويز ، هفده تن برادران خود را
كشته بود و تنها كسی كه از تخمه شاهی باقی مانده بود اين دو دختر بودند .
اعتقاد عظيم به خون و نژاد را با مسئله حقوق زن نبايد اشتباه كرد ،
پادشاهی پوران و آزرمی دخت و همچنين تحصيلات عاليه چند زن از طبقات‏
ممتاز را نتوان مقياسی برای حقوق زن به طور عموم در آن دوره قرار داد .
كريستن سن می‏گويد :
منابع تاريخی كه داريم اطلاعی در باب تعاليم دختران به دست نمی‏دهد .
بارتلمه چنين حدس می‏زند كه تعليم دختران بيشتر مربوط به اصول خانه داری‏
بوده است . بعلاوه ، بغ نسك صريحا از تعليمات زن در فن خانه داری بحث‏
می‏كند ، معذلك زنان خانواده‏های ممتاز گاهی تعليمات بسيار عميق در علوم‏
تحصيل می‏كرده‏اند .
كريستن سن در فصل هفتم كتاب خويش كه درباره نهضت مزدكيه بحث می‏كند
می‏گويد :