غنا و موسيقی در ايران سابقه طولانی دارد ، مردم اين مرز و بوم با آن‏
مأنوس بودند در كتاب تاريخ ايران مشيرالدولة ( 1 ) می‏نويسد :
بهرام گور از هند دوازده هزار را مشگر آورد .
فجرالاسلام از تاريخ حمزه اصفهانی نقل می‏كند :
بهرام دستور داد مردم نصف روز كار كنند و نيمی ديگر را به عيش و
عشرت بگذرانند ، باده بنوشند و نوای موسيقی بنوازند ، از اينرو مقام‏
آوازه خوانان اوج يافت . روزی بر گروهی عبور كرد كه می‏نوشيدند ولی‏
نمی‏نيوشيدند ، پرسيد كو آوازه‏خوان ؟ جواب دادند می‏خواستيم از وجودشان‏
استفاده كنيم ، اما هزينه‏شان به واسطه كميابی زياد است ، بهرام نامه‏ای‏
به پادشاه هند نوشت و رامشگر خواست ، دوازده هزار رامشگر از هند آمدند
و بهرام آنها را به شهرهای ايران تقسيم نمود .
عرب با موسيقی و غنا جز به صورت بسيط و ساده‏اش آشنا نبود ، پس از
امتزاج با ايرانيان ، لهو و غنا به سرعت انتشار يافت . عجب اين است‏
كه سرزمين حجاز از خود سرزمينهای عراق و شام كه مركز اصلی اين صنعت بود
جلو افتاد . حجاز از نيمه دوم قرن اول هجری هم مركز فقه و حديث بود و هم‏
مركز لهو و موسيقی . امرا و حكام و متمكنين اموی سخت از لهويات ترويج‏
می‏كردند و به آنها سرگرم بودند . برعكس ، ائمه اهل‏البيت عليه‏السلام‏
شديدا مخالفت كردند كه در فقه و حديث شيعه منعكس است .
از ائمه اطهار كه بگذريم ، اگر مطلب را در سطح عامه مردم بررسی كنيم‏
می‏بينيم توده مسلمان ايرانی و همچنين علمای ايرانی نژاد ، با آنهمه سوابق‏
ملی در اين كار ، بيش از توده عرب و علمای عربی نژاد ، عكس‏العمل‏
مخالف نشان دادند .

پاورقی :
( 1 ) صفحه . 201