و در قرون جديد قدرتهای اروپايی و آمريكايی عامل اساسی اين جدايی هستند
با همه اينها هيچيك از اين عاملها نتوانسته است اساس اين وحدت را كه
در روح مردم قرار دارد از بين ببرد .
به قول اقبال لاهوری :
امر حق را حجت و دعوی يكی است
|
خيمه های ما جدا دلها يكی است
|
از حجاز و چين و ايرانيم ما
|
شبنم يك صبح خندانيم ما
|
افرادی از همين واحد ، همه ساله يك اجتماع تقريبا يك ميليون و نيم
نفری را در مراسم حج تشكيل میدهند .
اما از اين طرف فكر مليت پرستی و نژاد پرستی ، فكری است كه میخواهد
ملل مختلف را در برابر يكديگر قرار دهد اين موج در قرون اخير در اروپا
بالا گرفت ، شايد در آنجا طبيعی بود ، زيرا مكتبی كه بتواند ملل اروپا را
در يك واحد انسانی و عالی جمع كند وجود نداشت . اين موج در ميان ملل
شرقی به وسيله استعمار نفوذ كرد . استعمار برای اينكه اصل " تفرقه
بينداز و حكومت كن " را اجرا كند ، راهی از اين بهتر نديد كه اقوام و
ملل اسلامی را متوجه قوميت و مليت و نژادشان بكند و آنها را سرگرم
افتخارات موهوم نمايد ، به هندی بگويد تو سابقهات چنين است و چنان ،
به ترك بگويد نهضت جوانان ترك ايجاد كن و پان تركيسم به وجود آور ، به
عرب كه از هر قوم ديگر برای پذيرش اين تعصبات آماده تر است بگويد روی
" عروبت " و پان عربيسم تكيه كن ، و به ايرانی بگويد نژاد تو آرياست
و تو بايد حساب خود را از عرب كه از نژاد سامی است جدا كنی .
فكر مليت و تهييج احساسات ملی احيانا ممكن است آثار مثبت و مفيدی