كه او را فروغی چنين هديه داد
همين آتش آنگاه قبله نهاد
بگفتا فروغی است اين ايزدی
پرستيد بايد اگر بخردی
فردوسی تحت تاثير تعبيراتی كه پس از اسلام در دفاع از تعظيم و تقديس‏
آتش پيدا شده است ، در عين اينكه تعبير آتش پرستی می‏كند باز می‏گويد
آتش را قبله قرار دادند .
فردوسی در برخی اشعار ديگر خود دفاعهای آنها را منعكس می‏كند و مدعی‏
است كه آتش برای آنها قبله و محراب بود ، نه معبود . در داستان رفتن‏
كيكاوس و كيخسرو به آتشكده آذر گشسب چنين می‏گويد :
به يك هفته در پيش يزدان بدند
مپندار كاتش پرستان بدند
كه آتش بدانگاه محراب بود
پرستنده را ديده پر آب بود
بدانگه بدی آتش خوبرنگ
چو مر تازيان راست محراب سنگ

معبود يا محراب عبادت

مسئله ثنويت كه در فصلهای پيش درباره آن سخن گفته شد ، مربوط است به‏
كيفيت توجيه بشر از هستی و جهان و آفرينش . فكر ثنوی در مقابل فكر
توحيدی است ، اعم از توحيد ذاتی و توحيد افعالی .
تعظيم و تقديس آتش ربطی به توجيه كلی جهان هستی ندارد و با مسئله‏
توحيد ذاتی يا افعالی مربوط نيست . اين مسئله به توحيد در عبادت مربوط
می‏شود . صورت بحث اين است كه قطع نظر از مسئله توحيد ذاتی و افعالی و
قطع نظر از اينكه