زردشتی را چنين وانمود كرده‏اند كه همان شريعتی است كه در همه ازمنه سابق‏
برقرار بوده است ( 1 ) .
ما بعدا خواهيم گفت كه خدمت اسلام به كيش زردشتی و مردم زردشتی كمتر
از خدمتهای ديگر اين آئين نبوده است . اصلاحات اسلام در آيين زردشتی هر
چند غير مستقيم صورت گرفت از اصلاحات زردشت در آيينهای باستانی موثرتر
افتاد .

ثنويت مانوی

تا اينجا بحث در ثنويت زردشتی بود چنانكه قبلا گفتيم دو مذهب ديگر
نيز در آن دوره بوده است كه آنها نيز ثنوی بوده‏اند : مذهب مانی و مذهب‏
مزدك . ثنويت مانی خيلی صريحتر است از ثنويت زردشتی ، ثنويت مزدكی‏
همان ثنويت مانوی است با اندكی اختلاف . شهرستانی در الملل و النحل‏
ثنويت را به مانی نسبت می‏دهد نه به زردشت و مفصل درباره آن بحث می‏كند
، محققان و مستشرقان در عصر اخير تحقيقات زيادی درباره مانی و دين او
كرده اند . آقای تقی زاده يكی از محققان طراز اول در اين موضوع به شمار
می‏رود . برای اينكه نمونه‏ای به دست داشته باشيم مختصری از بيانات وی را
در اين باره نقل می‏كنيم ، می‏گويد :
. . . دين مانی بر دو اصل يعنی خير و شر يا نور و ظلمت و سه دور يعنی‏
ماضی و حال و استقبال مبنی است . منشا كلی و اصلی وجود و در واقع خدای‏
بزرگ دوتاست ، كه يكی را نور و ديگری را ظلمت می‏ناميم . در منابع‏
ايرانی اين دو اصل را " دو بن " ناميده‏اند در بدو امر يعنی در ازل و
قبل از حدوث خلقت و دنيا اين دو اصل جدا و مستقل و منفك از هم بودند
كه آن دو را مانويان ماضی می‏نامند ، قلمرو نور در بالا و منبسط به شمال و
مشرق و مغرب بوده و مقر ظلمت در پايين و ممتد در جهت جنوب بود ، و
اگر چه با هم ، هم حدود بودند ، سرحد فاصلی داشتند و تماسی

پاورقی :
( 1 ) ايران در زمان ساسانيان ، صفحه 458 - . 459