خاجوئی ، آقا محمد بيدآبادی ، ملاعلی نوری ، ميرفندرسكی . عبدالرزاق لاهيجی‏
ملا محمد جعفر لنگرودی و غير هم . اين گروه اگر چه مركز تحصيل يا تدريسشان‏
اصفهان بوده است ، ولی خودشان از شمال ايرانند .
10 - طبقات فلاسفه ، به ترتيبی كه ما بدست آورده‏ايم ، يك سلسله منظم‏
و مرتب و بدون وقفه است و نشانه يك فرهنگ مستمر است . همچنانكه نظير
آنرا در فقه و حديث و عرفان و ادبيات و حتی رياضيات می‏توانيم ارائه‏
دهيم .
از نظر استاد و شاگردی ، فقط در دو نقطه است كه به نقطه مجهول می‏رسيم‏
يكی در ملااسماعيل خاجوئی كه زمانش مقارن با فتنه افغان است ، نه خودش‏
و نه ديگران ( در حدودی كه ما بدست آورده‏ايم ) از اساتيد او ياد
نكرده‏اند . و ديگر در فخرالدين سماكی استاد ميرداماد است كه اساتيد او
را نمی‏شناسيم ( 1 ) .
البته در اين دو نقطه وقفه‏ای پيدا نشده است ، تسلسل استاد و شاگرد بهم‏
نخورده است بلكه فعلا بر ما مجهول است . شايد بعدها بدست آيد . اگر از
اين دو نقطه مجهول صرف نظر كنيم ، می‏توانيم سلسله اساتيد خود را تا
بوعلی مشخص كنيم و اگر شيخ بهايی را به عنوان استاد فلسفه بپذيريم ، يكی‏
از دو نقطه ابهام برطرف می‏شود يعنی از طريق شيخ بهايی و استادش‏
ملاعبدالله يزدی نه از طريق ميرداماد تا بوعلی سلسله استاد و شاگردی مشخص‏
است .
بوعلی شخصا وضع ديگری دارد ، او اساسا استاد فلسفه نداشته است‏
استفاده‏اش صرفا از كتب ديگران بوده است .
11 - نه تنها بوعلی در فلسفه استاد نداشته است و با مطالعه كتب‏
ديگران

پاورقی :
( 1 ) خوشبختانه در مورد فخرالدين سماكی اخيرا به دست آمد كه شاگرد
غياث‏الدين منصور بوده است رجوع شود به صفحه 585 همين كتاب ( پاورقی )
بنابراين ، اين نقطه مجهول تبديل به معلوم شد . اميدواريم با همكاری‏
فضلاءمتتبع به استاد يا اساتيد خواجوئی نيز دست يا بيم و نقطه مجهولی از
اين جهت باقی نماند .