ساسانيان نيز معمول بود ، از ادبيات آن زمان فقط ششصد هزار كلمه باقی‏
مانده است كه همه مربوط است به دين . ما می‏دانيم كه آن ادبيات وسيع‏
بوده است ، اما چون موبدان حافظ و ناقل آن بودند بيشتر آثار غير دينی را
می‏گذاشتند تا از ميان برود . شاهان ساسانی حاميان روشنگر ادبيات و فلسفه‏
بودند . خسرو انوشيروان در اين كار برتر از همه آنان بود . به فرمان او
آثار افلاطون و ارسطو به زبان پهلوی ترجمه و در دانشگاه جندی شاپور تدريس‏
شد ( 1 ) .
چنانكه می‏دانيم دانشگاه جندی شاپور در آن عهد تأسيس شد ، اين دانشگاه‏
را مسيحيان ايرانی اداره می‏كردند ، و يكی از مراكز بزرگ فرهنگی جهان شد
. اين مركز بزرگ در دوره اسلام ادامه يافت و وقفه‏ای در كارش حاصل نشد .
اطبای مسيحی كه در دوران خلفای عباسی نامشان برده می‏شود از قبيل بختيشوع‏
، ابن ماسويه و غير هم فارغ التحصيل همين دانشگاه بودند . بعدها كه بغداد
به صورت مركز ثقل دانش جهان درآمد جندی شاپور تحت‏الشعاع قرار گرفت و
تدريجا منقرض شد . دانشگاه جندی شاپور يكی از مراكزی بود كه به تمدن‏
اسلامی كمك كرد و به آن خدمت نمود .
ويل دورانت درباره هنر ساسانی می‏گويد :
از ثروت و جلال شاپورها ، قبادها و خسروها چيزی جز بقايای هنر دوران‏
ساسانی به جا نمانده است . اما همين مقدار كافی است كه ما را از دوام و
قابليت انعطاف هنر ايران از زمان داريوش كبير و پرسپوليس تا دوران‏
شاه عباس كبير و اصفهان به شگفت آورد ( 2 ) .
درباره نساجی آن عهد می‏گويد :

پاورقی :
( 1 ) ويل دورانت ، تاريخ تمدن ، ج . 1 ( ترجمه فارسی ) ، صفحه 234.
( 2 ) همان مدرك ، صفحه . 251