آن آشنا می‏سازد ، با جان و مال خود از آن دفاع می‏كند و در راهش سربازی و
جانفشانی مينمايد و در همه زمينه ها خلوص نيت و از خود گذشتگی نشان‏
می‏دهد .
بحث ما در اين بخش درباره قسمت اول يعنی خدمات اسلام به ايران است‏
و قسمت دوم يعنی خدمات ايران و ايرانيان به اسلام را در بخش سوم اين‏
كتاب متعرض خواهيم شد .
اكنون با مقياسی كه به دست داديم بايد ببينيم آيا اسلام به ايران خدمت‏
كرد يا نه ؟ آيا اسلام ايران را آزاد كرد و روح تازه‏ای در پيكر ايرانی‏
دميد و تاريخ ايران را در مسير بهتری انداخت و سبب شد استعدادهای مردم‏
اين سرزمين بشكفد و ثمر بدهد ؟ يا بر عكس ايران را در اختناق فرو برد و
استعدادها را راكد كرد و تاريخ ايران را در يك مسير انحرافی انداخت و
تمدن ايرانی را ضايع و تباه ساخت ؟ آيا اسلام موجب شد كه ايرانيانی‏
عاليقدر در جهان علم و فلسفه و عرفان و هنر و صنعت و اخلاق ظهور كنند و
بلند آوازه شوند و نامشان جهانگير گردد ؟ يا بر عكس مانع ظهور چنين‏
مردانی شد و اگر در جهان اسلام ايرانيانی اين چنين ظهور كرده اند نه از آن‏
جهت است كه اسلام زمينه مساعدی فراهم كرد ، اسلام هيچ تأثيری در ظهور
چنين مردانی از ايران نداشته است ، ظهور مردانی نظير بوعلی و ابوريحان و
خواجه نصيرالدين طوسی تنها و تنها مولود قريحه ايرانی و تمرد و عصيان‏
نسبت به اسلام بوده است ؟ بالاخره آيا اسلام برای ايران موهبت بود يا
فاجعه ؟
آنچه قطعی و مسلم است اين است كه پس از ظهور اسلام و تشكيل حكومت‏
اسلامی و گرد آمدن ملل گوناگون در زير يك پرچم به نام پرچم اسلام تمدنی‏
عظيم و شكوهمند و بسيار كم نظير به وجود آمد كه جامعه شناسی و تاريخ آن‏
را به نام تمدن اسلامی می‏شناسد . در اين تمدن ملتهای گوناگون از آسيا و
افريقا و حتی اروپا شركت داشتند و سهيم بودند ايرانيان جزء مللی هستند
كه در اين تمدن شريك و سهيمند و به اتفاق همه صاحبنظران سهم عمده از آن‏
ايرانيان است .