هندی ، مصری ، الجزائری ، تونسی ، مراكشی ، سوری ، و حتی اروپايی ،
اسپانيايی شركت داشت و اين حركت از دورترين نقاط مشرق اسلامی تا
دورترين نقاط مغرب اسلامی و همچنين از شمال تا جنوب اسلامی به هم پيوسته‏
بود در اين حركت فی‏المثل هم سيبويه و ابن‏سينای ايرانی شركت داشت و هم‏
ابن مالك و ابن رشد اندلسی . محرك اين واحد عظيم چه بود ؟ در اينجا چند
نوع فرضيه می‏توان ابراز داشت .
1 - يك روح ملی عربی در همه اين ملتها پيدا شده بود و همه اين ملتها
تحت نام و عنوان " عربيت " يك حركت هماهنگ به وجود آورده بودند .
قطعا چنين نيست ، هر چند بعضی از اعراب معاصر می‏خواهند تاريخ را به‏
اين صورت تحريف كنند .
برخی اروپائيان ، تمدن اسلامی را تحت عنوان تمدن عربی ياد می‏كنند تا از
يك طرف بر غرور اعراب بيفزايند كه بيش از پيش بر مليت عربی خود
تكيه كنند و خود را از جهان اسلام جدا سازند ، و از طرف ديگر ساير ملل‏
مسلمان را از اعرابی كه چنين دروغی را باور می‏دارند رنجيده خاطر سازند .
2 - اينكه ملتهای اسلامی هر كدام تحت تأثير مليت و قوميت خاص خويش‏
فعاليت می‏كردند ، انگيزه هر ملتی احساسات خاص ملی خود آنها بود .
بطلان اين نظر روشن است و نيازی به توضيح ندارد . ما در بخش اول اين‏
كتاب در اين باره به قدر كافی بحث كرديم . ملتهای اسلامی روی مليتهای‏
خود پل زده بودند و به همين دليل يك مسلمان هندی يا ايرانی با يك‏
مسلمان افريقايی يا اسپانيايی احساس اخوت و برادری می‏كرد .
3 - اينكه اين ملتها روی خاصيت جهانوطنی علم از يك طرف ، و تعليمات‏
جهانی و انسانی و مافوق ملی و نژادی اسلام از طرف ديگر ، در داخل مرزهای‏
عقيدتی و فكری زندگی می‏كردند محركات و انگيزه‏های آنها از اسلام سرچشمه‏
می‏گرفت و بس .