نفوذ كرده بودند با زردشتيان درباره آتش پرستی مباحثه و مجادله می‏كردند
. كريستن سن پس از آنكه می‏نويسد پيشرفت آيين عيسی در ارمنستان موجب‏
تشويش و اضطراب دولت ايران شده بود و مهر نرسی پادشاه ايران پس از
مشاوره با علمای زردشتی فرمانی نوشت و آنها را به ترك دين عيسوی و
پذيرفتن كيش زردشتی دعوت كرد ، و ضمنا از آنها خواسته بود كه اصول دين‏
خود را بنويسند ، می‏گويد آنها نامه مفصل جسورانه‏ای نوشته‏اند ، ضمن نامه‏
چنين ياد آور شدند :
اما راجع به اصل دين خود : اجمالا گوييم كه مانند شما عناصر و خورشيد و
ماه و باد و آتش را نمی‏پرستيم ( 1 ) . . .
ايضا در فصل هشتم كتاب خود می‏نويسد :
. . . روحانيان زردشتی هر روز قدمی واپس می‏رفتند ، و ديگر قدرت سابق‏
را نداشتند كه بتوانند در برابر جريانها سدی بكشند ، تعديات ديانتی تا
حدی تخفيف يافت . در محافل دانشمندان ، حكمت عملی احكام دين پيشی‏
گرفت . با توسعه افق و انبساط افكار جديد ، رفته رفته دامنه شك وسعت‏
يافت . سادگی افسانه‏های باستانی كه در اجزاء مزديسنی وارد بوده تدريجا
حتی علماء دين را هم ناراحت و مشوش نمود . ناچار تاويلات استدلالی برای‏
حكايت مزبور پيش آوردند و از راههای عقلی در اثبات آنها كوشيدند . در
مباحثه‏ای كه يكی از " مغان " با " گيورگيس " عيسوی كرده چنين گفته‏
است : " ما به هيچ وجه آتش را خدا نمی‏دانيم ، بلكه به وسيله آتش خدا
را می‏ستاييم ، چنانكه شما به وسيله " خاج " او را عبادت می‏كنيد . "
گيورگيس " كه خود از مرتدان ايرانی بود ، در پاسخ ، چند عبارت از
اوستا بر خواند كه در آنها آتش را چون خدايی نيايش كرده‏اند . آن مغ‏
پريشان شد و برای اينكه مغلوب به شمار نيايد گفت : " ما آتش را
می‏پرستيم از اين رو كه او با " اوهرمزد " از

پاورقی :
( 1 ) ايران در زمان ساسانيان ، صفحه . 309