پاورقی : ( 1 ) تاريخ اجتماعی ايران ، جلد اول ، ص 27 - . 28
دو دسته تقسيم میشدهاند : خدايان نيكخواه و خير رسان و خدايان بدخواه و
زيان رسان ، يا ارواح نيك و ارواح پليد . يعنی در اين دوره نيز نوعی
ثنويت بر عقايد آريايی حكومت میكرده است .
سعيد نفيسی مینويسد :
پس از آنكه آرياييان ايران از دوره مهاجرت آسوده شدند و شهر نشين
گرديدند ، به تدريج به يك عده عوامل خوب و بد ، خير و شر ، و زشت و
زيبای طبيعت معتقد شدند . در ميان عوامل خوب از همه مهمتر روشنايی و
باران ، و در ميان عوامل بد از همه مهمتر شب و زمستان و خشكسالی و قحطی
و بيماريها و مرگ و آفات ديگر بود . ناچار عوامل خير و زيبايی را كه
میپرستيدند برای آنها نماز و دعا و نذر و نياز میكردند برای رهايی از
عوامل شر وردهايی میخواندند و كم كم اين اعمال به جادوگری و سحر و طلسم
منتهی گشت و پيداست كه اين عقايد ( جادوگری و طلسم ) يادگار دورهای
است كه با اقوام سامی بابلی و آسوری همسايه شدهاند ، زيرا اقوام سامی
بابلی و آسوری به سحر و طلسم و جادو عقيدهای راسخ داشتند و اين اعتقاد را
ايرانيان از آنها كسب كردند و در همين زمان است كه زرتشت از ميان
ايرانيان برخاسته و با اين خرافات در افتاده است ( 1 ) كريستن سن
میگويد :
دين قديم آرياها بر پرستش قوای طبيعت و عناصر و اجرام سماوی استوار
بود ، معذلك از زمان بسيار قديم خدايان عمده طبيعت دارای خصوصيات
اخلاقی و اجتماعی میشوند . چنين به نظر میرسد كه قبل از جدا شدن دو تيره
هندی و ايرانی از يكديگر تفاوتی ميان دو دسته از خدايان عمده آنها بوده
است ، يك دسته را " ديوها " می خواندند و در راس آنها خدای جنگجويی
به نام " ايندرا " قرار داشت و دسته ديگر را " آسوراها "
پاورقی : ( 1 ) تاريخ اجتماعی ايران ، جلد اول ، ص 27 - . 28 |