محور بحث ميان اهل فضل بود و متخصصان آن كتب بيشتر در ايران يافت‏
می‏شدند سبب شد كه مركز ثقل فلسفه و طب از بغداد به ايران منتقل گشت .
4 - ابوالفرج بن الطيب ، اين مرد عراقی ( وعلی الظاهر بغدادی ) است .
هم طبيب بوده و هم فيلسوف ، ولی جنبه طبابتش می‏چربد . بوعلی كه معاصر
اوست طبابتش را می‏ستايد برخلاف فلسفه و حكمت كه از اين جهت او را به‏
چيزی نمی‏گيرد ( 1 ) بطور كلی بوعلی احدی از معاصرين را در فلسفه در نظر
ندارد در ترجمه ( تتمه صوان الحكمه ) ( 2 ) می‏نويسد بوعلی درباره كتابهای‏
فلسفی ابوالفرج گفته : ( سزاوار اينست ، تصانيف او را بر فروشنده رد
كنند و ثمنش نيز بر وی بگذارند ، و هم او می‏نويسد : وقتی كه كار ميان‏
بوعلی و ابوريحان به خشونت كشيد و ابوريحان سخنان تندی در نامه‏ء خود
بكار برد و خبر به ابوالفرج رسيد ، گفت : هر كس با ديگران چنان كند با
او نيز چنين كنند .
ابن القفطی پس از اشاره به سخن بوعلی درباره ابوالفرج ، می‏گويد ( اما
من و هر منصفی نمی‏گوئيم جز اين كه ابوالفرج علوم گذشته را احياء كرد ، و
مخفيات آنها را آشكار نمود ) .
ابوالفرج ، مسيحی و شاگرد ابوالخير بوده است ، گروهی از محضر درسش‏
استفاده كرده‏اند ابن القفطی می‏گويد تا بعد از سال 420 زنده بوده و گفته‏
شده كه در سال 435 در گذشته است .
5 - ابوالفرج بن هندو ، در طب و حكمت شاگرد ابوالخير بوده است ، و
از بزرگترين و فاضلترين شاگردان او بشمار رفته است ، ضمنا مردی اديب و
شاعر و سخنور بوده است .
6 - ابوعلی ، حسن بن الحسن ( يا الحسين ) بن الهيثم بصری . هم فيلسوف‏

پاورقی :
( 1 ) عيون‏الانباءج 2 ص . 235
( 2 ) صفحه . 24