هر حال ربطی به مسئله مخالفت با كتاب و نوشته ندارد .
جرجی زيدان در تاريخ تمدن اسلام و دكتر ذبيح الله صفا در تاريخ علوم
عقلی در اسلام ، سخنی در اين زمينه دارند كه دريغ است نقل و نقد نشود ،
دكتر صفا مینويسد :
" اعتقاد عرب ، مانند اعتقاد همه مسلمانان آن بود كه " ان الاسلام
يهدم ما قبله " ( اسلام ما قبل خود را منهدم ميسازد ) و به همين سبب در
اذهان مسلمين چنين رسوخ كرده بود كه جز به قرآن به چيزی نظر نكنند زيرا
قرآن ناسخ همه كتب و اسلام ناسخ همه اديان است ، پيشوايان شرع مبين هم
مطالعه هر كتابی و حتی هر كتاب دينی را غير از قرآن ممنوع داشته بودند .
گويند روزی پيغمبر صلی الله عليه و آله و سلم در دست عمر ورقهای از
تورات مشاهده كرد و چنان غضبناك شد كه آثار غضب بر چهره او آشكار
گرديد ، و آنگاه گفت : « الم آتكم بها بيضاء نقيه و الله لو كان موسی
حيا ما وسعه الا اتباعی » ( آيا شريعتی درخشان و پاكيزه برای شما نياوردم
؟ به خدا سوگند اگر موسی خود زنده ميبود راهی جز پيروی از من نداشت ) .
و نيز به همين سبب بود كه پيغمبر فرمود :
" « لا تصدقوا اهل الكتاب و لا تكذبوهم و قولوا آمنا بالذی انزل علينا
و انزل اليكم و الهنا و الهكم واحد » " .
( اهل كتابرا در آنچه به نام دين ميگويند نه تصديق كنيد و نه تكذيب ،
بگوئيد به آنچه بر ما فرود آمده و آنچه به سوی شما آمده ( نه آنچه از
پيش خود ساختهايد ) ايمان داريم معبود ما و شما يكی است ) .
از جمله احاديث معروف در اين عهد بود كه « كتاب الله فيه خبر ما
قبلكم و نبا ما بعدكم و حكم ما بينكم » ( در كتاب خدا حكايت گذشتگان
پيش و پيشگوئی آينده شما و قانون حاكم ميان شما هست ) نطق قرآن كريم به
اين
|