بزودی به تصرف مسلمين در خواهد آمد . اينك شما به يمن باز گرديد ، و به‏
باذان بگوييد اسلام اختيار كند . اگر مسلمان شد حكومت يمن همچنان با او
خواهد بود . نبی اكرم به اين دو نفر هدايايی مرحمت فرمود و آن دو نفر به‏
يمن باز گشتند و جريان را به باذان گفتند . باذان گفت : ما چند روزی‏
درنگ می‏كنيم ، اگر اين مطلب درست از كار در آمد معلوم است كه وی‏
پيغمبر است و از طرف خداوند سخن می‏گويد ، آنگاه تصميم خود را خواهيم‏
گرفت . چند روزی بر اين قضيه گذشت كه پيكی از تيسفون رسيد و نامه از
طرف شيرويه برای باذان آورد ، باذان از جريان قضيه به طور رسمی مطلع شد
و شيرويه علت كشتن پدرش را برای وی شرح داده بود . شيرويه نوشته بود كه‏
مردم يمن را به پشتيبانی وی دعوت كند و شخصی را كه در حجاز مدعی نبوت‏
است آزاد بگذارد و موجبات ناراحتی او را فراهم نسازد . باذان در اين‏
هنگام مسلمان شد و سپس گروهی از ايرانيان كه آنها را " ابناء " و "
احرار " می‏گفتند مسلمان شدند و اينان نخستين ايرانيانی هستند ، كه وارد
شريعت مقدس اسلام گرديدند .
حضرت رسول باذان را همچنان بر حكومت يمن ابقا كردند و وی از اين‏
تاريخ از طرف نبی اكرم بر يمن حكومت می‏كرد و به ترويج و تبليغ اسلام‏
پرداخت و مخالفين و معاندين را سر جای خود نشانيد . باذان در حيات‏
حضرت رسول درگذشت ، و فرزندش شهربن باذان از طرف پيغمبر به حكومت‏
منصوب شد . وی نيز همچنان روش پدر را تعقيب نمود و با دشمنان اسلام‏
مبارزه می‏كرد .

ارتداد اسود عنسی و مبارزه ايرانيان با وی

پس از مراجعت نبی اكرم از حجة الوداع ، چند روزی از فرط خستگی مريض‏
شده بستری گرديدند . اسود عنسی از مرض پيغمبر اطلاع پيدا كرد و پنداشت‏
كه نبی اكرم از اين ناخوشی رهايی پيدا نخواهد كرد . از اين رو در يمن‏
ادعای نبوت كرد و گروهی را دور خود جمع نمود . عده كثيری از اعراب يمن‏
پيرامون وی را گرفتند .