پاورقی : ( 1 - 2 ) شبلی نعمان ، كتابخانه اسكندريه صفحه 53 - . 56
نويسندگان دائره المعارف انگليسی بنابر نقل شبلی نعمان قصه ابوالفرج را
جزء فكاهيات به حساب آوردهاند .
ثالثا همانطوری كه شبلی نعمان و برخی محققان غربی گفتهاند : در آن عصر
كتابها از پوست بوده و ابدا به درد سوخت نمیخوردند و بدين جهت آنها را
برای سوخت به كار بردن يك كار لغو و بيهوده ديگری بوده . شبلی نعمان از
شخصی بنام مسيو در پير نقل میكند كه گفته : " ما يقين داريم كه حماميان
اسكندريه تا وقتی كه برای سوخت مواد ديگری حاضر داشتند هيچوقت كتابهائی
را كه در روی پوست تدوين يافته به مصرف سوخت نمیرسانيدند و سخن
اينجاست كه قسمت اعظم كتب مزبوره از پوست تشكيل يافته بودند " ( 1 )
.
رابعا اگر چنين كتابخانهای در اسكندريه بود ، قطعا عمرو در گزارش خود
از اين شهر به خليفه كه در تواريخ مضبوط است نامی هم از آن میبرد . در
آن گزارش از تفريحگاههای دولتی و سبزی فروشهای شهر سخن به ميان آمده اما
از كتابخانه سخنی نيست .
خامسا اسكندريه پس از فتح وسيله عمرو عاص ، قرار داد صلح با مسلمين
بست و مردم آنجا " اهل ذمه " به شمار میرفتند و مقررات " اهل ذمه "
درباره آنها اجرا میشد . يعنی جان و مال و ناموس و حتی معابد و آزادی
عبادتشان محترم بود و حكومت اسلامی خود را ضامن و مسؤول آنها میدانست .
عمرو بن عاص در عهد نامه خود با مردم مصر چنين نوشت : " اين پيمان
امنيتی است كه عمرو به مردم مصر میدهد كه جان و خون و اموال و مساكن و
ساير امورشان در امان است " و طبق آنچه از معجم البلدان نقل شده ،
تصريح شده است كه . " زمين مردم مصر ، اموال و سرمايههای آن مردم همه
متعلق به خودشان است و كسی حق تعرض ندارد " ( 2 ) .
به طور كلی ميدانيم كه سيره مسلمين با اهل كتاب ، همواره اينچنين بوده
كه
پاورقی : ( 1 - 2 ) شبلی نعمان ، كتابخانه اسكندريه صفحه 53 - . 56 |