كه به مردم ابلاغ نمايد و مردم را بر اساس آن رهبری نمايد .
علمای فقه اللغه میگويند : يك تفاوت ميان كلمه دين و كلمه ملت
اينست كه كلمه دين را به خدا میتوان اضافه كرد و مثلا گفت " دين الله
" يعنی دين خدا و همچنين به فرد پيرو نيز اضافه میشود مثلا گفته میشود :
" دين زيد ، دين عمرو " . ولی كلمه ملت نه به خدا اضافه میشود و نه به
فرد پيرو ، گفته نمیشود : ملت خدا يا ملت زيد يا ملت عمرو ، بلكه به
آن رهبری كه از طرف خدا مأمور رهبری مردم بر طبق طريقه خاصی است اضافه
میشود ، مثلا گفته میشود ملت ابراهيم يا ملت عيسی يا ملت محمد . مثل
اين است كه در مفهوم اين كلمه رهبری گنجانده شده است .
از اين نظر میتوان گفت كلمه ملت نزديك است با كلمه " مكتب " در
اصطلاح جديد ، كلمه مكتب نيز معمولا به رهبر يك روش و مسلك اضافه میشود
. اگر اين جهت را كه در كلمه ملت نيز ، مانند كلمه مكتب ، املاء و
ديكته كردن گنجانيده شده است مورد توجه قرار دهيم شباهت و نزديكی اين
دو كلمه بيشتر روشن میشود .
كلمه ملت در اصطلاح امروز فارسی
در اصطلاح امروز فارسی اين كلمه بكلی مفهوم مغايری با مفهوم اصلی خود
پيدا كرده است .
امروز كلمه ملت به يك واحد اجتماعی گفته میشود كه دارای سابقه تاريخی
واحد و قانون و حكومت واحد و احيانا آمال و آرمانهای مشترك و واحد
میباشند . ما امروز به جای مردم آلمان و انگلستان و فرانسه و غيره ، ملت
آلمان ، ملت انگلستان ، ملت فرانسه میگوييم و احيانا به همه آن مردم
اين كلمه را اطلاق نمیكنيم ، به يك طبقه از مردم ، ملت میگوييم ، يعنی
آنها را به دو طبقه تقسيم میكنيم ، طبقه حاكمه و طبقه محكومه . به طبقه
حاكمه كلمه دولت و به طبقه محكومه كلمه ملت را اطلاق میكنيم .