به آنها اشاره كرديم در ميان زردشتيان رسوخ يافته بود ( 1 ) . عقايد
زروانی مجموعا بسيار پيچيده و مبهم و درهم و خرافی است . به عقيده‏
كريستن سن ، زردشتيان پس از ظهور اسلام عناصر زروانی را به دور افكندند و
از يك ثنويت فلسفی قابل دفاع ، دفاع كردند ، وی می‏گويد .
شريعت زردشتی كه در زمان ساسانيان دين رسمی كشور محسوب می‏شد ، مبتنی‏
بر اصولی بود كه در پايان اين عهد بكلی تهی و بی مغز شده بود ، انحطاط
قطعی و ناگزير بود ، هنگامی كه غلبه اسلام دولت ساسانی را كه پشتيبان‏
روحانيون بود واژگون كرد روحانيون دريافتند كه بايد كوشش فوق العاده‏
برای حفظ شريعت خود از انحلال تام بنمايند ، اين كوشش صورت گرفت :
عقيده به زروان و اساطير كودكانه را كه به آن تعلق داشت دور انداختند ،
و آيين مزديسنی را بدون شائبه زروان پرستی مجددا سنت قرار دادند . در
نتيجه قصصی كه راجع به تكوين جهان در ميان بود تبديل يافت ، پرستش‏
خورشيد را ملغی كردند تا توحيد شريعت او هرمزدی بهتر نمايان باشد و مقام‏
ميترا ( مهر ) را طوری قرار دادند كه موافق با مهريشت عقيق باشد . بسی‏
از روايات دينی را يا بكلی حذف كردند يا تغيير دادند و بخشهايی از
اوستای ساسانی و تفاسير آن را كه آلوده به افكار زروانيه شده بود در طاق‏
نيسان نهادند يا از ميان بردند . اين نكته قابل توجه است كه يشتهای‏
مربوط به تكوين كه خلاصه آنها در دينكرد باقی مانده ، به قدری تحليل رفته‏
كه چند سطری بيش نيست و از آن هم چيزی مفهوم نمی‏شود . همه اين تغييرات‏
در قرون تاريك بعد از انقراض ساسانيان واقع شده است . در هيچيك از
كتب پارسی اشاره بدين اصلاحات نرفته است ، اين شريعت اصلاح شده‏

پاورقی :
( 1 ) ايران در زمان ساسانيان ، فصل سوم .