پاورقی : ( 1 ) تاريخ اجتماعی ايران ، جلد دوم ، صفحه 24 - . 25
در درجه اول هفت خانواده اشراف و پس از ايشان طبقات پنجگانه
امتيازاتی داشتند و عامه مردم از آن محروم بودند تقريبا مالكيت انحصار
به آن هفت خانواده ( هفت فاميل ) داشت ايران ساسانی كه از يك سو به
رود جيحون و سوی ديگر به كوههای قفقاز و رود فرات میپيوست ، ناچار حدود
صد و چهل ميليون جمعيت داشته است . اگر عده افراد هر يك از هفت
خاندان را صد هزار تن بگيريم ، شماره ايشان به هفتصد هزار نفر میرسد ، و
اگر فرض كنيم كه مرزبانان و دهگانان كه ايشان نيز تا اندازهای از حق
مالكيت بهره مند بودهاند نيز هفتصد هزار نفر میشدهاند تقريبا از اين صد
و چهل ميليون ، يك ميليون و نيم حق مالكيت داشته و ديگران همه از اين
حق طبيعی خداداد محروم بودهاند ناچار هر آيين تازهای كه اين امتيازات
ناروا را از ميان میبرد و برابری فراهم میكرد و به اين مليونها مردم
ناكام حق مالكيت میداد و امتيازات طبقاتی را از ميان میبرد ، همه مردم
با شور و هيجان بدان میگرويدند ( 1 ) .
در شاهنامه فردوسی كه منابعش همه ايرانی و زردشتی است داستان معروفی
آمده است كه به طور واضح نظام طبقاتی عجيب و طبقات بسته و مقفل آن
دوره را نشان میدهد ، كه تحصيل دانش نيز از مختصات طبقات ممتاز بوده
است .
میگويد در جريان جنگهای قيصر روم و انوشيروان ، قيصر به طرف شامات كه
در آنوقت در تصرف انوشيروان بود قشون كشيد ، و سپاه ايران به مقابله
پرداخت . در اثر طول كشيدن مدت ، خزانه ايران خالی شد ، انوشيروان با
بوذر جمهر مشورت كرد ، قرار بر اين شد كه از بازرگانان قرضه بخواهند
گروهی از بازرگانان دعوت شدند ، در آن ميان يك نفر " موزه فروش "
بود كه از نظر
پاورقی : ( 1 ) تاريخ اجتماعی ايران ، جلد دوم ، صفحه 24 - . 25 |