فرد حكم براند و توهم جبر اجتماعی پيش آيد . اگر جبری وجود پيدا كند ،
جبر فرد وسيله فرد يا افراد است نه جبر فرد وسيله جامعه به مفهومی كه
طرفداران جبر اجتماعی قائلاند ، همچنانكه اگر نظريه چهارم را بپذيريم و
فرد را از نظر شخصيت انسانی به منزله ماده خام و مانند يك ظرف خالی
بدانيم و تمام شخصيت انسانی فرد ، عقل فردی و اراده فردی ، را كه مبنای
اختيار اوست پرتوی از تجلی عقل جمعی و اراده جمعی بدانيم و معتقد گرديم
كه روح جمعی است كه برای راه يافتن به مقاصد جمعی خود به صورت يك
فريب فردی در فرد ظهور كرده است ، و بالاخره اگر اصالت جمعی محض
بينديشيم ، جايی برای تصور آزادی و اختيار فرد در امور اجتماعی باقی
نخواهد ماند .
" اميل دوركهايم " جامعهشناس معروف فرانسوی كه تا اين حد اصالت
الاجتماعی میانديشد میگويد : امور اجتماعی ( و در حقيقت امور انسانی ،
برخلاف اموری از قبيل خوردن و خوابيدن كه به جنبه حيوانی و زيستشناسی
انسان مربوط است ) محصول جامعهاند نه محصول فكر و اراده فرد ، و دارای
سه خصلت میباشند : بيرونی بودن ، جبری بودن ، عمومی بودن . از آن جهت
بيرونی شمرده میشوند كه از بيرون وجود فرد ، يعنی از جامعه ، بر فرد
تحميل میشوند و پيش از آنكه فرد وجود داشته باشد در جامعه وجود داشته و
فرد تحت تأثير جامعه آن را پذيرفته است . پذيرش فرد آداب ، رسوم
اخلاقی و اجتماعی ، مذهب و امثال اينها را از اين قبيل است . و از آن
جهت جبری هستند كه خود را بر فرد تحميل میكنند و وجدان و قضاوت و
احساس و انديشه و عاطفه فرد را به شكل و رنگ خود درمیآورند . و
|