عدالت باشد ؟ ! تازه اين فرض كه طبقه استثمارگر در دوره سرمايه‏داری به‏
چنين حالتی می‏رسد ، بر ضد مفهوم ماترياليسم تاريخی است و نوعی به اصطلاح‏
بينش ايده‏آليستی می‏باشد .
اصل " تطابق ميان پايگاه ايدئولوژيكی و پايگاه طبقاتی " همچنانكه‏
ايجاب می‏كند كه ميان خاستگاه يك فكر و جهتگيری آن تطابق باشد ، ايجاب‏
می‏كند ميان گرايشهای يك فرد به يك مكتب با خاستگاه طبقاتی خود آن فرد
تطابق وجود داشته باشد ، يعنی گرايش طبيعی هر فرد به همان انديشه مكتبی‏
است كه از طبقه خودش برخاسته و جهت گيری آن مكتب به سود طبقه خودش‏
است .
از نظر منطق ماركسيستی اين اصل در شناخت اجتماعی ، يعنی در شناخت‏
ماهيت ايدئولوژيها و در شناخت طبقات اجتماعی از نظر گرايشها ،
فوق‏العاده ثمربخش و راهنماست .
. 5 پنجمين نتيجه نقش محدود ايدئولوژی ، راهنمايی ، دعوت ، تبليغ ،
اندرز و امثال اينها از امور روبنايی در جهت دادن به جامعه يا طبقات‏
اجتماعی است . معمولا چنين تصور می‏شود كه مكتب ، دعوت ، استدلال ، برهان‏
، آموزش و پرورش ، تبليغ ، موعظه و اندرز قادر است وجدان بشر را به‏
طور دلخواه بسازد و دگرگون نمايد . با توجه به اينكه وجدان هر فرد و هر
گروه و هر طبقه ساخته موضع اجتماعی و طبقاتی است و در حقيقت انعكاس‏
قهری موضع طبقاتی اوست و نمی‏تواند بر آن پيشی گيرد و يا پس بيفتد ،
تصور اينكه مسائل روبنايی از قبيل امور نامبرده بتواند مبدأ تحول اجتماعی‏
بشود ، يك تصور ايده‏آليستی از جامعه و تاريخ است و به اين معنی است كه‏