جنسيت ( ذكوريت و انوثيت ) كه يك تقسيمبندی طبيعی است ، طرح میكند و
سپس بیدرنگ گروهبندی بشری را از نظر شعوب و قبايل طرح میكند و اين
میرساند كه گروه بندی مردم به شعوب و قبايل امری طبيعی و الهی است
مانند تقسيم شدن آنها به مرد و زن . اين جهت میرساند كه اسلام همچنانكه
طرفدار رابطهای ويژه ميان زن و مرد است نه محو جنسيت و آثار آن ،
طرفدار رابطه ميان ملتها براساس تساوی آنهاست نه طرفدار محو مليتها .
اينكه قرآن وضع مليتها را همچون خلق جنسيتها به خدا نسبت می دهد . يعنی
كه وجود مليتهای مشخص يك واقعيت طبيعی در خلقت است . اينكه قرآن
غايت و فلسفه وجودی اختلاف مليتها را " تعارف " ( بازشناسی ملتها
يكديگر را ) ذكر كرده است ، اشاره به اين است كه يك ملت تنها در
برابر ملت ديگر به شناخت خود نائل میگردد و خود را كشف مینمايد ،
مليت در برابر مليتهای ديگر شخصيت خود را متبلور میسازد و جان میگيرد .
عليهذا برخلاف آنچه مشهور است ، اسلام طرفدار ناسيوناليسم به مفهوم
فرهنگی آن است نه مخالف آن . آنچه اسلام با آن مخالف است ناسيوناليسم
به مفهوم نژادی يعنی راسيسم و نژادپرستی است .
اين نظريه از چند جهت مخدوش است :
اولا ، مبتنی است بر نوعی نظريه درباره انسان و نوعی نظريه درباره مواد
و اصول فرهنگ انسان يعنی فلسفه ، علم ، هنر ، اخلاق و غيره كه هر دو
مخدوش است .
درباره انسان اينچنين فرض شده كه در ذات خود از نظر
|