به پيش رانده است . نيروی محرك اصلی اين مبارزه فشار طبقه ديگر نبوده‏
است ، بلكه همان عامل غريزی و فطری گرايش به حقيقت و شناخت نظام وجود
چنانكه هست و گرايش به عدالت يعنی ساختن جامعه چنانكه بايد ، بوده‏
است . احساس محروميتها و مغبونيتها نبوده كه بشر را به پيش رانده است‏
، بلكه احساس فطری كمال جويی بوده كه بشر را به پيش رانده است .
استعدادهای حيوانی انسان در انجام تاريخ همان است كه در آغاز بوده‏
است ، رشد و نمو علاوه‏ای در طول تاريخ نصيبش نشده و نمی‏شود ، ولی‏
استعدادهای انسانی انسان تدريجا شكوفاتر می‏شود تا آنجا كه در آينده بيش‏
از آنچه هست خود را از قيود مادی و اقتصادی می‏رهاند و به عقيده و ايمان‏
می‏گرايد . آن بستری كه تاريخ در آن بستر رشد كرده و تكامل يافته ،
مبارزات مادی و منفعتی و طبقاتی نيست ، بلكه مبارزات ايدئولوژيكی ،
خدايی و ايمانی است . اين است مكانيسم طبيعی تكامل انسان و پيروزی‏
نهايی پاكان و صالحان و مجاهدان راه حق .
و اما وجهه الهی اين پيروزی . از نظر وجهه الهی آنچه در طول تاريخ‏
جريان پيدا می‏كند و تكامل می‏يابد و در سرانجام تاريخ به نهايت خود می‏رسد
، ظهور و تجلی [ ( ربوبيت " و " رحمت " الهی است كه اقتضا می‏كند
تكامل موجودات را ، نه صرفا عدل الهی كه اقتضا می‏كند " جبران " را .
به عبارت ديگر ، آنچه نويد داده شده بروز و ظهور ربوبيت ، رحيميت و
اكرميت خداوند است نه صرفا بروز جباريت و منتقميت الهی .
پس می‏بينيم كه آيه استضعاف و آيه استخلاف ( و آيات