طرفی مادی مسلكند و از طرف ديگر مكتب خود را مكتب انسانيت می‏نامند و
آن را بر روی ارزشهای معنوی استوار می‏كنند و روی مسئله " مسئوليت "
تكيه می‏نمايند ، معتقدند كه بشر آزاد است ، يعنی هيچگونه جبری نه الهی و
نه طبيعی بر بشر حكومت نمی‏كند و انسان تصميمش به هيچ شكل وابسته به‏
گذشته نيست . پس اين خود انسان است كه خود را می‏سازد نه محيط و
سرنوشت و خدا و . . . بنابراين خودش مسؤول خودش است . و چون هر كاری‏
را كه انسان انجام می‏دهد به عنوان كار خوب انجام می‏دهد ( كه حرف درستی‏
هم هست يعنی حتی وقتی آدم كار بد را هم انجام می‏دهد تا به آن در وجدان‏
خود تيتر خوب ندهد انجام نمی‏دهد اگر چه از يك لحاظ باشد ، و در وجدان‏
خود برای آن " بايدی " درست می‏كند ) پس هر كاری را كه انسان اختيار و
انتخاب می‏كند ، به قول طلاب به دلالت التزامی به ديگران می‏فهماند كه اين‏
، كار خوبی است . وقتی من كاری را انجام می‏دهم ، به زبان بی زبانی به‏
جامعه می‏گويم كار من خوب است و بايد اينچنين كار كرد ، شما هم چنين‏
بكنيد . می‏گويد هر كار جزئی در بطن خود يك كليتی دارد ، يعنی هر كاری كه‏
انسان به طور فردی انجام می‏دهد ، گويی می‏خواهد به جامعه بگويد اينچنين‏
بايد كار كرد و طبعا جامعه وادار می‏شود كه اينچنين كار بكند . يعنی هر
كس در كار خود ، خودش را سرمشق ديگران قرار می‏دهد . پس انسان ، هم‏
مسوول خود است و هم مسؤول ديگران ، زيرا به كار خود ارزش می‏دهد و آنرا
خوب می‏داند و از اين رو ديگران را هم به انجام آن دعوت می‏كند . از
اينجا مسئله مسؤوليت را طرح می‏كنند كه هر فردی در جهان مسؤول خود و
ديگران