حكمت عبارتست از گرديدن انسان يك جهان علمی و يك جهان عقلانی مطابق با
جهان عينی . مثلا در جهان عينی ، واجب الوجود ، نظام كلی عوامل مجردات و
متوسط و مادی هست ، آنجا هم باشد و انسان بداند . پس انسان كامل از نظر
آنها يعنی انسانی كه حكمت را دريافته است .
در مصداق حكمت ممكن است احتياج به بحث باشد ولی در اصل حكمت نيازی‏
به بحث نيست . قرآن هم می‏فرمايد : « يؤتی الحكمه من يشاء و من يؤت‏
الحكمه فقد اوتی خيرا كثيرا »" ( 1 ) .
از نظر حكما كمال انسان يكی در حكمت است و ديگری در عدالت . و
مقصودشان از عدالت ، عدالت اخلاقی است . ( عدالت اجتماعی تابع عدالت‏
اخلاقی است ) يعنی در ميان قوا و غرائز انسان تعادل و توازن برقرار باشد
و اين قوا و غرائز تحت حكومت قوه عاقله باشد . به عبارت ديگر : مسلط و
مسيطر بودن عقل بر جميع قوای شهوانی و غضبی و وهمی و به اصطلاح امروز بر
جميع غرائز و تمايلات به طوری كه عقل حظ و سهم هر قوه‏ای را به آن قوه‏
بدهد بدون افراط و تفريط ، بدون اينكه حق قوه‏ای ر ا ضايع كند و يا به آن‏
بيش از حقش بدهد .
حكما معتقدند كه انسان دارای دو جنبه است : جنبه يدالفوقی و جنبه‏
يدالبدنی ، از جنبه يدالفوقی ، كمال انسان در حكمت است و از جنبه‏
يدالبدنی ، كمال انسان در عدالت است . اولی را كمال عقل نظری و دومی را
كمال عقل عملی می‏گويند .
پس انسان كامل از نظر حكما ، انسانی است كه عقلش در مسائل

پاورقی :
1 - سوره بقره آيه 269 ( فيض حكمت را بهر كه خواهد دهد و هر كه حكمت‏
يافت خوبی فراوان يافت ) .