و قشريان نبرد كرده است . او اسلام را آنچنانكه شايسته است شناخته است
و لهذا حق عقل را محترم شمرده است .
شيخ طوسی با آنكه محدثی عظيم الشان است و كتاب " تهذيب الاحكام " و
كتاب " استبصار " او بهترين دليل بر مدعا است ، مسائل اصول دين را حق
طلق عقل میداند به اين معنی كه تعبد و تقليد را در اين مسائل جايز
نمیشمرد . وی در " عده الاصول " به گروهی از جامد فكران كه در شيعه پيدا
شدند اشاره میكند و بر سبيل انتقاد میگويد : اذا سئلوا عن التوحيد او
العدل او صفات الائمه او صحه النبوه قالوا روينا كذا . يعنی اگر از اينان
در باب توحيد يا عدل يا امامت يا نبوت پرسش شود بجای آنكه به دليل
عقلی استناد كنند به ذكر روايات میپردازند . شيخ طوسی مانند هر عالم
روشنفكر ديگر اسلامی میداند كه اصول عقائد بايد اجتهادا و از روی فهم
مستقيم برای اذهان روشن شوند و نقش آثار نقلی در اين مطالب ، كه البته
نقش بسيار اصيلی است نقش هدايت و راهنمائی و تعليم و ارائه عقول به
دلائل است نه نقش فرمان و مولويت و تعبد .
شيخ طوسی در مقدمه كتاب نفيس " مبسوط " نيز از گروه جامد فكران گله
آغاز میكند ، میگويد : " من هميشه میشنيدم كه فقهاء اهل جماعت فقه ما
شيعيان اماميه را تحقير میكردند . . . و من همواره در اشتياق بسر میبردم
كه كتابی تاليف كنم متضمن فروع ( بدون آنكه نيازی به اعمال قياس پيدا
شود ) ولی اشتغالات و گرفتاريها مانع بود و از جمله چيزهائی كه عزم مرا
میكاست اين بود كه اصحاب ما كمتر رغبت [ كمترين رغبت ] به اين كار
نشان نمیدادند زيرا با متون اخبار
|