يك نقطه ديگر كسی وكالت نگرفته باشد .
در اين بين شيادانی پيدا می‏شدند كه مهر و امضاء مرجع را جعل می‏كردند و
اگر از مركز سؤال می‏شد كه شخصی به اين اسم مدعی وكالت است آيا راست‏
می‏گويد يا جعل كرده ؟ و مركز نمی‏توانست جواب بدهد ، و يا اگر كسی می‏آمد
و وكالتی برای يك نقطه معين می‏خواست اگر آن نقطه مشهور و معروف نبود
مركز نمی‏توانست بداند كه آيا در آنجا كسی دارد يا ندارد . ولی معظم له‏
از همان روزهای اول زعامت دستور دادند دفتری تنظيم گردد .
در آن دفتر نام آن شخص و حدود وكالت و مضمون وكالتنامه و محل سكونت‏
آن شخص و نام كسانی كه به معروفی و توثيق آنها اين وكالت داده شده درج‏
می‏شد . و در مواردی كه تخلفی ديده می‏شد آن وكالتنامه استرداد می‏شد . اين‏
اقدام معظم له امر وكالتها را از هرج و مرج خارج ساخت .
ضمنا دفتر ديگری برای مراسلات تنظيم شد . نامه‏ها با نمره وارد دفتر
می‏شد و با نمره جواب داده می‏شد . هميشه مشخص بود كه راجع به فلان موضوع‏
چه جوابی داده شده است .
ممكن است كسانی اين اقدام معظم له را مهم نشمارند و بگويند اين كاری‏
است كه در همه مؤسسات معمول است ، يك تجارتخانه همه اينها و بيشتر از
اينها را دارد . البته اين درست است ولی نبايد فراموش كرد كه اين‏
اقدام معظم له در محيطی انجام گرفته كه شعار قافله سالاران اين بود كه نظم‏
در بی نظمی ، و نقشه در بی‏نقشگی و برنامه در بی‏برنامگی است ، و رمز بقاء