حق ، باطل را اراده میكنند ، مقصودشان از حريت اينست كه مجتهدان خود را
محدود و مقيد به آنچه از ناحيه كتاب و سنت رسيده نمیدانند و از تقيد به
حدود كتاب و سنت آزادند ! مستشرقين روح اعتزال را در مقابل روح اشعريت
نيز به عنوان حريت به همين معنی كه گفته شد توجيه میكنند .
آنها چنين وانمود میكنند كه اسلام مساوی است با عقائد و افكار اشعری .
ولی در اين ميان گروهی روشنفكر ( معتزله ) پيدا شدند كه خود را از قيد
تعبد به كتاب و سنت آزاد كردند . مجتهدان نيز در مقابل ظاهريون گروهی
ديگر از احرار بودند .
اينگونه تفسير از اجتهاد يا اعتزال دروغ و بهتان محض است . اجتهاد در
فقه و اعتزال در كلام البته نوعی حريت است ولی حريت از جمود و تقشر .
تاريخ گواه است كه مجتهدان و معتقدان به حق عقل در فقه يا كلام كه به حق
بايد آنها را " احرار " ناميد از مؤمن ترين و با تسليمترين و با
تقواترين و مخلص ترين علماء اسلامی بودهاند و هرگز ظاهريين و اشعريين از
آنها مقيدتر به حفظ موازين اسلامی نبودهاند .
حريت شيخ طوسی
شيخ طوسی از اينگونه احرار است . سراسر وجود شيخ طوسی از ايمان اسلامی
و شور اسلامی و علاقه به خدمت به اسلام موج میزند . او يك دلباخته سر از
پا نشناخته است . ولی اين شور و ايمان و دلباختگی هرگز او را بسوی جمود
و تقشر سوق نداده است . او با جامدان