همين معنا بكار برده است . در قسمتی از آن می‏گويد :
نقش قرآن چونكه در عالم نشست
نقشه‏های پاپ و كاهن را شكست
فاش گويم آنچه در دل مضمر است
اين كتابی نيست چيزی ديگر است
چونكه در جان رفت جان ديگر شود
جان كه ديگر شد جهان ديگر شود
غرض من همين بيت اخير است اقبال می‏گويد قرآن روحها را منقلب می‏كند
و از اين راه ، در جهان انقلاب بوجود مياورد با آنكه در اصطلاح جامعه‏
شناسی و فلسفه تاريخ ، انقلاب تنها در مورد انقلابهای اجتماعی بكار ميرود
، ولی توجه به روح اين كلمه نشان ميدهد كه انقلاب انواعی دارد و من در
اينجا فهرست وار اين انواع را ذكر ميكنم و بعد راجع به علل و انگيزه ها
و در حقيقت ماهيت انقلابها سخن خواهم گفت گاهی در برخی از انسانها
انقلاب پيدا می‏شود و اين از انواع انقلاب فردی است يعنی تعلق به يك فرد
دارد و اين نوع انقلاب بر دو قسم است ، حيوانی و انسانی .
ديده‏ايد كه بعضی از افراد گاهی به عللی حالتی پيدا ميكنند كه همه چيز
را فراموش ميكنند و تنها در راستای يك هدف براه می‏افتند و البته اين‏
هدف هدفی جاه طلبانه و شهوت جويانه است .
آن داستان معروف در چهار مقاله عروضی راجع به امير خجندی نمونه بسيار
خوبی از اين گونه انقلابهای حيوانی است ظاهرا از او ميپرسند چطور شد تو
كه يك خربنده - خركچی - بودی به اين امارت و رياست رسيدی جوابداد ، از
دو بيت كه در ديوان حنظله باد غيسی خواندم و آن دو بيت اين است :
مهتری گربه كام شير در است
شو خطر كن زكام شير بجوی