و طبقات آتشی بود كه از يك نقطه روشن شد ، ولی آتشی كه نظام سوز بود و
تدريجا در همه نهادهای اجتماعی اثر گذاشت حتی گروههائی كه عامل اصلی
طبقه حاكمه به حساب نميامدند ولی در خدمت طبقه حاكمه بودند ، از قبيل
طبقات پائين ارتش ، آنها نيز از جان و دل در خدمت انقلاب به فعاليت
پرداختند كار به آنجا رسيد كه يك مقام عالی ارتشی وقتی كه ميخواست به
محل كار خود برود با ده مستحفظ ميرفت و تازه در را هم به روی خودش قفل
ميكرد اينها ديگر حتی از گماشتههای خودشان هم وحشت داشتند .
گستردگی انقلاب آنچنان بود كه هيچكس نميتواند آن را متعلق به يك گروه
خاص بداند ، همه طبقات و گروهها ، مشتاقانه در آن شركت كردند حتی
گروههای به اصطلاح مستضعف و محروم كه در تظاهرات و اعتصابات شركت
ميكردند ، اصرار داشتند بگويند تظاهرات ما ، اعتصابات ما ، بخاطر حقوق
و كمی مزد نيست اينها برای خود ننگ و عار ميدانستند كه بگويند انقلاب
ما ، جنبه رفاهی و مادی دارد ، يا فقط برای اين است كه شكممان سير بشود
، ميگفتند ما برای عدالت ميجنگيم در سايه عدالت شكم همه سير میشود ،
شكم ما هم سير خواهد شد .
راه ديگر تحليل انقلاب ، بررسی ريشههای آن است برای شناخت ريشههای
انقلاب ، بايد بخصوص تاريخ پنجاه ساله ، بلكه صد ساله اخير را به خوبی
تحليل كنيم يكی از اين ريشه ها ، استبداد خشنی بود كه در اين مدت بر
جامعه ما حاكم بود عامل ديگر استعمار بود ، كه اخيرا به صورت نامرئی در
آمده بود - استعمار نو - ولی البته چشمهای بينا ميديدند كه عليرغم يك
سلسله اصلاحات ادعائی ، روز به روز شكافهای طبقاتی بيشتر میشود در كنار
اين عامل آن عوامل تعيين كنندهای كه همه عوامل ديگر را در بر گرفت
|