بيانات معظم له به مناسبت ميلاد اميرالمؤمنين علي عليه السلام

30 / 06 / 1381

بسم الله الرحمن الرحيم
 

امروز روز ولادت امام پرهيزگاران و سيد مجاهدان راه خداست . اولا اين ميلاد مسعود را كه عيد بزرگى است , به شما حضار عزيز اين جلسه و به همه ملت ايران و به همه حق طلبان عالم تبريك عرض مى كنم .
يك دسته از خصوصيات اميرالمومنين , خصوصيات معنوى و ملكوتى آن بزرگوار است كه ما حتى به فهميدن آنها هم دسترسى نداريم ; آن مقام علمى , آن مقام نورانى و قدسيتى كه آن بزرگوار داشت , آن حقايقى كه درون وجود او و در قلب نورانى او مى جوشيد و به صورت حكمتهايى بر زبان مباركش جارى مى شد , آن قرب به خدا , آن ذكرالله ى كه بر همه كردار او و گفتار او و حالات او حاكم بود , چيزهايى است كه مثل فطرت نورى او , براى ما به درستى قابل فهم نيست . به آنها اعتقاد داريم و افتخار مى كنيم , چون آنها را از صادق مصدق شنيديم ; لكن يك دسته ديگر از خصوصيات اميرالمومنين است كه او را به عنوان يك الگو و يك نمونه در مد نظر همه انسانهاى تاريخ نگه مى دارد كه اينها براى پيروى كردن است . الگو يك وسيله اى است ; يك معيار و ميزانى است براى اين كه آن كارى كه انسان مى خواهد انجام بدهد , با آن الگو تطبيق داده بشود.
اين الگو ديگر مخصوص جمعى خاص نيست , حتى مخصوص مسلمانها هم نيست , اين كه مى بينيد چهره اميرالمومنين , اين قدر در تاريخ جذاب است , به خاطر همين خصوصيات است . لذا كسى كه دين اسلام را هم قبول ندارد يا امامت آن بزرگوار را هم تصديق نكرده است , او هم در مقابل عظمت اين خصوصيات , در وجود خود احساس تعظيم مى كند و خواه ناخواه زبان به ستايش او مى گشايد. لذا اين خصوصيات براى همه الگوست ; و ما كه امروز يك حكومت اسلامى داريم و يك حكومت علوى را ادعا مى كنيم , اين الگو براى ما از همه حتمى تر و فورى تر و غيرقابل اغماض تر است .
ما بايد ببينيم در اين نقطه عالم كه پرچم ولايت علوى را بلند كرديم , حرفمان چيست و چه مى خواهيم به بشريت عرضه كنيم . آن چهارچوبى را كه ما براى سعادت بشر تعيين مى كنيم و سر دست مى گيريم و نشان مى دهيم , چيست اميرالمومنين اين جا برترين الگوست . نمى شود فقط به زبان گفت اميرالمومنين ! على ! و اظهار عشق و علاقه كرد , اما در عمل با رفتار او و با درسى كه با زبان و در عمل غ خود به ما داده است مخالفت كرد. كارگزاران حكومت ـ يعنى بنده و امثال بنده ـ وظيفه مان سنگين تر است , چون ما بايد عمل كنيم و از آن راهى كه او رفته است برويم .
ممكن است بعضى بگويند شما كجا , اميرالمومنين كجا قدرت او , توانايى او , ايمان او , صبر او , آن استخوان بندى مستحكم روحى او; اينها كجا , شماها كجا اين حرف البته درست است . ماها هيچ كداممان قابل مقايسه با او نيستيم . نمى شود گفت او بهتر است , او بالاتر است و ما پايين تريم , نه اصلا اين مقايسه غلط است . او در اوج فلك است , و ما در خاك تيره , دور خودمان داريم مى غلتيم ; فاصله ها خيلى زياد است , اما جهت گيرى را مى شود انتخاب كرد; يعنى ما بايد خودمان را به آن سمت و به آن هدفى كه او نشان مى داد , نزديك كنيم ; هر كسى به قدر توان خود; هر كسى بر حسب اقتضاى زمان خود , اما راه همان راه است و هدف همان هدف است . اين نكته بسيار مهمى است .
شايد در طول دوازده , سيزده قرن , در همين دنياى اسلام , حكومتهايى سر كار آمدند كه اسم پيغمبر اكرم را با عظمت مى آوردند و خودشان را خليفه پيغمبر مى دانستند. اگر كسى مى گفت شما خليفه پيغمبر نيستيد , حاضر بودند حتى او را به قتل برسانند. مى گفتند ما خليفه پيغمبريم . از خلفاى بنى اميه بگيريد تا خلفاى بنى عباس كه حدود پانصد ـ ششصد سال حكومت كردند.
خلفاى فاطمى در مصر و شمال آفريقا , بعد هم خلفاى عثمانى كه تا همين جنگ بين الملل اول در آسياى صغير يعنى تركيه فعلى حكومت مى كردند; مركز حكومتشان آن جا بود و همه اين كشورهاى عربى هم تقريبا تحت حكومت آنها بودند , اسم همه اينها خليفه بود. خليفه يعنى چه يعنى خليفه پيغمبر! بعضى از اين هم قدم بالاتر مى گذاشتند و مى گفتند خليفه الله ! ما خليفه خداييم ! جانشين خداييم ! اين اسمشان بود , اما عملشان چه بود عملشان , عمل به همان رسوم حكومتهاى پادشاهى ستمگرانه اى بود كه قبل از آنها هم در دنيا بود; در زمان آنها هم در نقاط ديگر دنيا بود; بعد از آنها هم تا امروز در همه جاى دنيا چنين حكومتهايى بوده است . اسم , خلافت پيغمبر بود , اما رسم و عمل و رفتار يك چيز ديگرى بود. اينها چه كسانى هستند اسم مناسب اينها چيست منافق ! يعنى كسى كه ادعاى يك چيزى را مى كند , وعده يك چيزى را مى دهد , پرچم يك چيزى را بلند مى كند , اما در رفتار خود , در عمل خود و در راه خود , ملتزم و پايبند به آن چيز نيست .
يك چيز ديگر , يك راه ديگر و يك عمل ديگر بر رفتار و گفتار او حاكم است ; اين مى شود منافق . ما مى خواهيم اين جورى باشيم آيا ما مى خواهيم پرچم ولايت علوى و حكومت علوى و پيروى اميرالمومنين را بلند كنيم , اما حكومت خود را با مكتبهايى كه با راه على , با فكر على و با منطق اميرالمومنين صد در صد مخالفند تطبيق بدهيم حالا بعضى صد در صد , بعضى نود درصد , بعضى هشتاد درصد , مخالفند و اساس كارشان يك اساس ديگرى است . لذا ما بيش از همه بايد پايبند به آن باشيم كه الگوى علوى را بشناسيم و آن را ملاك قرار بدهيم . حالا الگوى علوى در حكومت چيست شاخصه هايى دارد. اين شاخصه ها بايستى رعايت بشود. مردم هم بايد نگاه كنند به ما; ببينند اگر شاخصه هاى حكومت علوى را رعايت مى كنيم ـ حالا به قدر توانايى خودمان ـ آن وقت قبول كنند كه ما حكومتى هستيم در راه على . اگر ديدند ما آن شاخصه ها را رعايت نمى كنيم يا عكس آنها عمل مى كنيم ـ بحث اين نيست كه قدرت ما كمتر از على است , اراده دنبال كرده آن راه را نداريم ـ آن وقت گفتار ما و ادعاى ما را قبول نكنند و بگويند نه , اين حكومت علوى نيست ; اين حكومت غ ولايت اميرالمومنين نيست . ملاك اينهاست .
اينها را بايستى مورد توجه قرار داد. حالا اين شاخصه ها چيست البته اگر بخواهيم شاخصه هاى حكومت اميرالمومنين را بيان كنيم , شايد ده شاخصه مهم را بشود بيان كرد. چند تايش اينهاست كه من عرض مى كنم :
اول , پايبندى كامل به دين خدا و اصرار بر اقامه دين الهى . اين شاخصه اول است . هر حكومتى كه اساس كارش بر اقامه دين خدا نباشد , علوى نيست . در وسط جنگ ـ آنهايى كه در دوران دفاع هشت ساله , توى ميدان بودند مى فهمند من چه مى گويم ـ در آن بحبوحه رزم كه هر رزمنده و هر سربازى همتش اين است ببيند چطور مى تواند حمله كند و چطور مى تواند از خودش دفاع كند يك نفر در چنين موقعيتى آمد پيش اميرالمومنين , يك مسئله اى راجع به توحيد پرسيد. گفت در قل هوالله احد اين كلمه احد يعنى چه حالا اين يك مسئله اصلى هم نيست .
از اصل وجود خدا سوال نكرد. يك مسئله فرعى را سوال كرد. دوروبريهاى اميرالمومنين آمدند جلو كه مرد حسابى , حالا وقت اين سوالهاست ! حضرت فرمود : نه , بگذاريد جوابش را بدهم . ما داريم براى همين مى جنگيم . يعنى جنگ اميرالمومنين , سياست اميرالمومنين , جبهه بندى اميرالمومنين , خون دلهاى اميرالمومنين . همه خطوط اصلى اى كه در حكومت خود انتخاب مى كند براى اين است , كه دين خدا اقامه بشود. اين يك شاخصه است .
اگر چنانچه در نظام اسلامى , در جمهورى اسلامى كه به نام حكومت علوى خود را معرفى مى كند , اقامه دين خدا هدف نباشد; مردم به دين خدا عمل بكنند يا نكنند; اعتقاد داشته باشند يا نداشته باشند; اقامه حق الهى بشود يا نشود; و بگوييم به ما چه ربطى دارد; اگر اين طور باشد , اين حكومت علوى نيست .
اقامه دين الهى , اولين شاخصه است ; و اين مادر همه خصوصيات ديگر زندگى اميرالمومنين و حكومت اميرالمومنين است . عدالت او هم ناشى از اين است . مردم سالارى و رعايت مردم در زندگى اميرالمومنين هم مربوط به همين است .
خصوصيت دوم و شاخصه دوم حكومت اميرالمومنين عدالت است . عدالت مطلق . يعنى هيچ مصلحت شخصى و هيچ سياست مربوط به شخص خود را بر عدالت مقدم نمى كند. والله لا اطلب النصر بالجور ; من حاضر نيستم پيروزى را از راه ظلم به دست بياورم . ببينيد چقدر اين تابلو , تابلوى درخشانى است , چه پرچم بلندى است . به شما مى گويند ممكن است در اين ميدان سياست , در اين ميدان مسابقه علمى , در اين ميدان انتخابات , در اين ميدان جنگ , پيروز بشويد; اما متوقف به اين است كه اين ظلم را انجام بدهيد. كدام را انتخاب مى كنيد اميرالمومنين مى گويد من اين پيروزى را نمى خواهم . من شكست بخورم عيبى ندارد , اما ظلم نمى كنم .
همه اين حرفهايى كه راجع به اميرالمومنين درباره عدالت شنيده ايد , محورش همين عدالت طلبى مطلق غ اميرالمومنين است . عدالت براى همه و عدالت در همه شئون , يعنى عدالت اقتصادى , عدالت سياسى , عدالت اجتماعى و عدالت اخلاقى . اين يكى ديگر از معيارهاى حكومت اميرالمومنين است . تحمل ظلم را نمى كند; خودش هم به ظلم تسليم نمى شود , ولو مصالحش از دست برود. يكى از ظلمهاى بزرگ , تبعيض است .
چه تبعيض در اجراى احكام , چه تبعيض غ در اجراى مقررات . اينها به هيچ وجه براى اميرالمومنين قابل قبول نيست . يك نفر از طرفداران پروپا قرص او كه تبليغاتچى بسيار ماهرى است و دائما دارد به نفع او تبليغات غ حق مى كند , يك تخلفى مى كند و اميرالمومنين حد الهى را بر او جارى مى كند. خلاف انتظارش مى شود و مى گويد : يا اميرالمومنين ! منى كه اين قدر طرفدار شمايم منى كه اين قدر از شما دفاع مى كنم حضرت مى فرمايند بله , حكم خداست . آن طرفدارى اى كه از ما مى كنى , ان شاالله قبول باشد , خيلى هم متشكر! اما حكم خدا اين است . حد خدا را برايش جارى كرد. او هم گفت خيلى خوب , حالا كه اين جور است , پس من مى روم سراغ دربار معاويه , كه قدر من را مى دانند! و رفت .
يكى ديگر از خصوصيات و شاخصه هاى حكومت اميرالمومنين تقواست . ببينيد اينها هر كدام يك پرچم است , هر كدام يك علامت است . تقوا يعنى چه يعنى آن شدت مراقبتى كه انسان در اعمال شخصى خود از راه حق هيچ تخطى نكند; اين معنى تقواست . يعنى كاملا ;quot& مراقب خود باشد. در دست زدن به پول مراقبت كند; در دست زدن به آبروى انسانها مراقبت كند; در گزينشها مراقبت كند; در طرد كردنها مراقبت بكند; در حرف زدن مراقبت بكند كه برخلاف حق سخنى نگويد. يعنى شدت مراقبت .
شما نهج البلاغه را نگاه كنيد , پر است از اين مطالب . حالا متاسفانه در بين بعضيها معمول شده كه هر غلطى مى خواهند بكنند , به اسم اين كه اميرالمومنين اين جورى بود , اميرالمومنين اين جورى عمل مى كرد , انجام مى دهند. به چه دليل , از كجا اميرالمومنين در نهج البلاغه است . اميرالمومنين در روايات فراوانى است كه از آن بزرگوار و اولاد طاهرينش باقى مانده است . كو اين چيزهايى كه بعضى مى گويند على اين جور بود , على آن جور بود! نخير , على آن است كه در نهج البلاغه است .
شما نهج البلاغه را از اول تا آخر نگاه كنيد , سرتاپاى نهج البلاغه تحريض بر تقواست ; دعوت به تقوا و پرهيزگارى است . تا انسان پرهيزگار نباشد نمى تواند اقامه دين خدا بكند. آلوده دامانى بد دردى است . آلوده بودن دل انسان به گناه , نمى گذارد انسان حقيقت را درك كند , چه برسد به اين كه دنبال حقيقت حركت بكند. تقوا , يكى از شاخصه هاى حكومت اميرالمومنين , برخاسته از اراده مردم و خواست مردم است . تغلب , يعنى از راه غلبه و زور بر مردم حاكم شدن , در منطق اميرالمومنين نيست . با اين كه خود را بر حق مى دانست , اما كنار نشست , تا وقتى مردم آمدند , اصرار كردند , ابرام كردند , شايد گريه كردند , التماس كردند كه آقا شما بيا زمام امور ما را در دست بگير , آن وقت آمد و زمام امور مردم را در دست گرفت . خودش گفت كه اگر مردم نيامده بودند; اگر مردم اصرار نمى كردند , اگر اين طلب جدى مردم نبود , من علاقه اى به اين كار نداشتم .
قدرت در دست گرفتن و اعمال اقتدار براى اميرالمومنين جاذبه اى ندارد. قدرت طلبى براى آن كسانى جاذبه دارد كه مى خواهند خواهشهاى نفسانى و هواهاى نفسانى خودشان را ارضا كنند , نه براى اميرالمومنين . او دنبال تكليف شرعى است , دنبال اقامه حق است . مردم قدرت را به او سپردند , او هم قدرت را گرفت و بعد با اقتدار آن قدرت را نگه داشت .
آن جايى هم كه كسانى با قدرت اسلامى او , با حكومت اسلامى او معارضه كردند , هيچ مجامله و ملاحظه اى نكرد. صحابه پيغمبرند , باشند! موجهينند , باشند! سابقه جهاد در راه اسلام دارند , داشته باشند! با حكومت حق معارضه و مقابله كرده اند و بايد در مقابلشان با اقتدار ايستاد; و ايستاد! اين سه جنگ اميرالمومنين از اين قبيل بود. اينها شاخصه يك حكومت صحيح است .
ما امروز اگر جمهورى اسلامى هستيم , اگر حكومت علوى هستيم , بايد اينها را رعايت كنيم . شما مردم هم اينها را بايد از ما بخواهيد. اقامه دين خدا را بايد بخواهيد. اين كه ما نگاه كنيم ببينيم شرق و غرب در مفاهيم حكومتى و مفاهيم سياسى حرفشان چيست , آنها چه مى گويند , ما هم سعى كنيم خودمان را آن جور تطبيق بدهيم , اين مثل همان خلافت عثمانيهاست , مثل خلافت بنى اميه و بنى عباس است .
آنها هم اسمشان خليفه پيغمبر بود; اسمشان حاكم اسلامى بود; اما رسم و عملشان حكومت كسرى و قيصر و حكومت پادشاهان بود. همان جور كه آنها عمل مى كردند , اينها هم همان جور عمل مى كردند. اسممان حكومت علوى و حكومت اسلامى باشد , بعد برويم سراغ سرمايه دارى غرب , سراغ حكومتى كه سرمايه داران و كمپانى داران و زشت روترين ظالمان و ستمگران عالم او را دارند اداره مى كنند ! اين درست است اين همان نفاق خواهد شد.
پرچمى را با يك نامى بلند كنيم , آن وقت در زير اين پرچم برويم سراغ چيزهاى ديگر! امروز در نظام اسلامى , همه كارگزاران حكومت , از پايين تا بالا; از رهبرى ـ كه خدمتگزار همه است ـ از رئيس جمهور , از وزرا , از مسئولين قضايى , از نمايندگان مجلس , از مديران گوناگونى كه در اكناف كشور هستند , بايد همتشان اين باشد كه دين خدا را اقامه كنند , عدالت را احيا كنند , تبعيض در اجراى مقررات را از ميان بردارند , بيشترين توجهشان به طبقه محروم و مستضعف و فقير باشد ـ همچنان كه اميرالمومنين بود ـ شعار تقوى را شعار شخصى و عمومى خودشان قرار بدهند; اين وظيفه ماست .
اين كه , دنيا اين جور حكومت را مى پسندد يا نمى پسندد , اين براى ما معيار و ملاك نيست . جهت , اين است , سمت و سو , اين است . البته زمانه روز به روز پيچيده تر مى شود; ارتباطات انسانى روز به روز دشوارتر و پيچيده تر مى شود; اعمال عدالت و اقامه حق كار آسانى نيست ; اما هدف اين است ; و اين است كه مردم را خوشبخت مى كند; اين است كه سعادت مردم را تامين مى كند; اين است كه فقر و تبعيض را از بين مى برد; اين است كه ريشه فساد را در جامعه مى كبند. والا اگر اين نباشد , حكومتهاى جائرغ دنيا دم از حقوق بشر مى زنند ولى زشت ترين كارها را عليه حقوق بشر انجام مى دهند.
عراق را به جرم اين كه سلاح شيميايى مصرف كرده است , مورد تهاجم قرار مى دهند; در حالى كه سلاح شيميايى را خودشان به او دادند! خودشان او را تشويق كردند! آن وقت كه او سلاح شيميايى مصرف كرد , چشم را روى هم گذاشتند! اينها عادلند ! اينها طرفدار حقوق بشرند ! اينها از انسانيت چيزى سرشان مى شود ! به نام مبارزه با ترور , مى خواهند دنيا را به آتش بكشند.
زشت ترين و فجيع ترين نوع ترور , امروز در اراضى مقدس فلسطين جارى است ; نه فقط اخم نمى كنند بلكه تشويق هم مى كنند; از او دفاع مى كنند; او را لازم مى دانند!! اينها حكومتهايى هستند كه انسان از اينها تقليد كند ! اينها همان مفاهيمى است كه در زير نام دمكراسى , در زير نام ليبراليزم , در زير نام حقوق بشر , در زير نام آزادى , در حال جريان است . ما بياييم دنباله رو آنها بشويم , همان مفاهيم را بگيريم , آن وقت چه كار كنيم ! مثل خود آنها به ظلم عمل كنيم و آن وقت اسم عدالت را بياوريم ! اين غير از نفاق چيز ديگرى است ! امروز بشريت در رنج است ; امروز بشريت از يك تبعيض بزرگ دارد رنج مى برد; بشريت از يك ظلم بزرگ دارد به جان مى آيد. اين ظلم بزرگ را همين قدرتمندها مى كنند , دستشان هم پرچم حقوق بشر است ! يعنى نفاق محض .
از اين ها بايد تقليد كرد ! در مقابل اينها بايد رودربايستى داشت ! مفاهيم اينها را بايد گرفت و به جاى مفاهيم علوى و اسلامى گذاشت ! نه , اين غلط است . راه درست براى كسى كه پيرو اميرالمومنين است , اين است كه شاخصه هاى حكومت علوى را در نظر داشته باشد; همان اندازه اى كه مى تواند و قدرت دارد , طبق آنچه كه ساز و كارهاى جهانى اقتضا مى كند ـ دوران صنعت و صنعتهاى پيچيده و روشهاى فوق مدرن صنعتى و اينها يك اقتضائاتى دارد ـ اينها را رعايت كند تا آن جهتگيرى يك سر سوزن منحرف نشود; اين مى شود يك انسان والا; مى شود يك حاكم علوى ; يك چنين جامعه اى قدرتمند مى شود; يك چنين جامعه اى پولادين مى شود; جامعه اى كه مردمش راست بگويند و از مسئولانشان راست بشنوند; آنچه را كه وعده مى دهند , آنچه را كه مى گويند , آنچه را كه به عنوان پرچم بلند مى كنند , همان را عمل مى كنند; لغم تقولون مالاتفعلون نباشند; اين , آن روش درست است . و اين به بركت اميرالمومنين ممكن است .
ادعاى من اين است كه ما توانسته ايم در حد قدرت معقول انسانهايى در حد انسانهاى ضعيفى مثل ما , على رغم همه دشمنيهاى جهانى , اين راه را ترسيم كنيم و اين شاخصها را به دنيا نشان بدهيم . علت جاذبه اى كه امروز نام مبارك امام (رضوان الله عليه ) و نام جمهورى اسلامى در دنيا دارد , همينهاست ; چون توانسته ايم اين شاخصه ها را در رفتار حكومت اسلامى ثبت كنيم . البته مزاحمت مى كنند , مخالفت مى كنند , اذيت مى كنند; اما تنها راه مقابله با مزاحمتها و اذيتها و كارشكنيها , استقامت و ايستادگى است . ملت ايران بحمدالله ايستاده است , بخصوص جوانهاى با اراده و مومن ما ايستاده اند , ما هم به فضل الهى ايستاده ايم .
اين امواج جهانى و اين تبليغات گمراه كننده نخواهد توانست ما را تسليم خواسته هاى آنها بكند. آنها مى خواهند اين نظام هم مثل نظامهاى دست نشانده آنها تسليم خواست آنها بشود و براى اعمال سلطه ديكتاتورى بين المللى امريكا و اشباه امريكا راه را باز كند.
اميدواريم ان شاالله خداوند به بركت روح مطهر اميرالمومنين و شان و مقام والاى آن بزرگوار , اين ملت عزيز را روزبه روز به اهداف علوى نزديك تر كند; حكومت ما را روز به روز به حكومت علوى نزديك تر كند. خداوند ان شاالله ادعيه حضرت بقيه الله (ارواحنا فداه ) را شامل حال شما و همه ملت ايران قرار بدهد و ما را از سربازان آن حضرت در حضور و غيبتش قرار بدهد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

 

 

 
https://old.aviny.com/Bayanat/81/22_81.aspx?&mode=print
Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved