بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک
 

وقت نافله هاى يوميّه

مسأله : نافله نماز ظهر پيش از نماز ظهر خوانده مى شود و وقت آن از اوّل ظهر است تا موقعى كه سايه شاخص كه بعد از ظهر پيدا مى شود به اندازه دو هفتم شاخص شود، مثلاً اگر ارتفاع شاخص هفتاد سانتيمتر باشد، هر وقت مقدار سايه اى كه بعد از ظهر پيدا مى شود به بيست سانتيمتر برسد آخر وقت نافله ظهر است.

مسأله : نافله عصر پيش از نماز عصر خوانده مى شود و وقت آن تا موقعى است كه سايه شاخص كه بعد از ظهر پيدا مى شود به چهار هفتم شاخص برسد. و چنانچه بخواهد نافله ظهر يا نافله عصر را بعد از وقت آنها بخواند بنابر احتياط واجب بايد نافله ظهر را بعد از نماز ظهر و نافله عصر را بعد از نماز عصر بخواند و بنابر احتياط واجب نيّت اداء و قضا نكند.

مسأله : وقت نافله مغرب بعد از تمام شدن نماز مغرب است تا وقتى كه سرخى طرف مغرب كه بعد از غروب كردن آفتاب در آسمان پيدا مى شود از بين برود.

مسأله : وقت نافله عشا بعد از تمام شدن نماز عشا تا نصف شب است و بهتر است بعد از نماز عشا بلافاصله خوانده شود.

مسأله : نافله صبح پيش از نماز صبح خوانده مى شود و وقت آن بعد از گذشتن از نصف شب به مقدار خواندن يازده ركعت نماز شب است ولى احتياط مستحب آن است كه قبل از فجر اوّل نخوانند.

مسأله : وقت نافله شب از نصف شب است تا اذان صبح و بهتر است نزديك اذان صبح خوانده شود.

مسأله : مسافر و كسى كه براى او سخت است نافله شب را بعد از نصف شب بخواند يا ترس آن دارد كه در وقت بيدار نمى شود مى تواند آن را در اوّل شب بجا آورد.

 

نماز غفيله

مسأله : يكى از نمازهاى مستحبّى نماز غفيله است كه بين نماز مغرب و عشا خوانده مى شود، و وقت آن بعد از نماز مغرب است تا وقتى كه سرخى طرف مغرب از بين برود و آن دو ركعت است، در ركعت اوّل بعد از حمد بايد بجاى سوره اين آيه را بخوانند:

«وَذَاالنُّونِ اِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ اَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِى الظُّلُماتِ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنتُ مِنَ الظّالِمينَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّيْناهُ مِنَ الغَمِّوَكَذلِكَ نُنْجِى الْمُؤمِنينَ».

و در ركعت دوّم بعد از حمد به جاى سوره اين آيه را بخوانند:

«وَعِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعلَمُها اِلاّ هُوَ وَيَعْلَمُ ما فِى البَرِّ وَالْبَحْرِ وَما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقة اِلاّ يَعْلَمُها وَلا حَبَّة فىِ ظُلُماتِ الاَرْضِ وَلا رَطْب وَلا يابس اِلاّ فِي كتاب مُبين».

و در قنوت آن بگويند: «اَللّهُمَّ اِنّى اَسأَلُكَ بِمَفاتِحِ الغَيْبِ الَّتى لا يَعْلَمُها اِلاّ اَنْتَ اَنْ تُصَلِىّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَاَنْ تَفْعَلَ بى كذا وكذا»

و به جاى كلمه كذا و كذا حاجتهاى خود را بگويند، بعد بگويند:

«اَللّهُمَّ اَنْتَ وَلِىُّ نِعْمَتى وَالْقادِرُ عَلى طَلِبَتى تَعْلَمُ حاجَتى فَأساَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد عَلَيْهِ وَعَلَيْهِمُ السَّلامُ لَمَّا قَضَيْتَها لى».

 

احكام قبله

مسأله : خانه كعبه كه در مكّه معظّمه مى باشد قبله است. و بايد روبروى آن نماز خواند ولى كسى كه دور است اگر طورى بايستد كه بگويند رو به قبله نماز مى خواند كافى است. و همچنين است كارهاى ديگرى كه مانند سر بريدن حيوانات بايد رو به قبله انجام گيرد.

مسأله : كسى كه نماز واجب را ايستاده مى خواند بايد طورى بايستد كه بگويند رو به قبله ايستاده و لازم نيست زانوهاى او و نوك پاى او هم رو به قبله باشد.

مسأله : كسى كه بايد نشسته نماز بخواند اگر نمى تواند به طور معمول بنشيند و در موقع نشستن، كف پاها را به زمين مى گذارد بايد در موقع نماز صورت و سينه و شكم او رو به قبله باشد و لازم نيست ساق پاى او رو به قبله باشد.

مسأله : كسى كه نمى تواند نشسته نماز بخواند بايد در حال نماز به پهلوى راست طورى بخوابد كه جلوى بدن او رو به قبله باشد و اگر ممكن نيست بايد به پهلوى چپ طورى بخوابد كه جلوى بدن او رو به قبله باشد و اگر اين را هم نتواند بايد به پشت بخوابد به طورى كه كف پاى او رو به قبله باشد.

مسأله : نماز احتياط و سجده و تشهّد فراموش شده را بايد رو به قبله به جا آورد و در سجده سهو هم احتياط آن است كه رو به قبله باشد.

مسأله : نماز مستحبّى را مى شود در حال راه رفتن و سوارى «در ماشين  ـ قطار  ـ هواپيما و كشتى» خواند و اگر انسان در اين دو حال، نماز مستحبّى بخواند، لازم نيست رو به قبله باشد.

مسأله : كسى كه مى خواهد نماز بخواند، بايد براى پيدا كردن قبله كوشش نمايد، تا يقين كند كه قبله كدام طرف است و مى تواند به گفته دو شاهد عادل كه از روى نشانه هاى حسّى شهادت مى دهند يا به قول كسى كه از روى قاعده علمى قبله را مى شناسد و محلّ اطمينان است عمل كند و اگر اينها ممكن نشد بايد به گمانى كه از محراب مسجد مسلمانان يا قبرهاى آنان يا از راههاى ديگر پيدا مى شود عمل نمايد، حتّى اگر از گفته فاسق يا كافرى كه به واسطه قواعد علمى قبله را مى شناسد گمان به قبله پيدا كند كافى است.

مسأله : كسى كه گمان به قبله دارد، اگر بتواند گمان قويترى پيدا كند نمى تواند به گمان خود عمل نمايد مثلاً اگر ميهمان از گفته صاحب خانه گمان به قبله پيدا كند ولى بتواند از راه ديگر «مثلاً قبله نما» گمان قويترى پيدا كند، نبايد به حرف او عمل نمايد.

مسأله : قبله نماهاى معمولى در صورتى كه سالم باشد از وسائل خوب براى شناخت قبله است، و گمان حاصل از آن كمتر از راههاى ديگر نيست، بلكه غالباً دقيقتر است.

مسأله : اگر جهت قبله را نمى داند، مى تواند با مراجعه به محراب مساجد و قبرهاى مسلمانان جهت قبله را پيدا كند امّا اگر با اجتهاد و كوشش خود يا با استفاده از وسائل جديد نظير قبله نما به جهت ديگرى اطمينان و علم پيدا كند. بنابر احتياط واجب نمى تواند محراب مساجد و قبرها را ملاك قبله قرار دهد; لكن اگر گمان و ظن غالب پيدا كند كه مسلمانان اين منطقه در ساختن محراب مساجد و قبرها مسامحه كرده و دقّت كافى نكرده اند، بايد به آن طرف يا اطرافى نماز بخواند كه اطمينان يا ظن قوى به قبله دارد.

مسأله : اگر براى پيدا كردن قبله وسيله اى ندارد يا با اينكه كوشش كرده گمانش به طرفى نمى رود، چنانچه وقت نماز وسعت دارد بايد چهار نماز به چهار طرف بخواند و اگر به اندازه چهار نماز وقت ندارد بايد به اندازه اى كه وقت دارد نماز بخواند مثلاً اگر فقط به اندازه يك نماز وقت دارد بايد يك نماز به هر طرفى كه مى خواهد بخواند، و بايد نمازها را طورى بخواند كه يقين كند يكى از آنها رو به قبله بوده است.

مسأله : اگر يقين يا گمان كند كه قبله در يكى از دو طرف است، بايد به هر دو طرف نماز بخواند ولى احتياط مستحب آن است كه در صورت گمان، به چهار طرف نماز بخواند.

مسأله : كسى كه بايد به چند طرف نماز بخواند، اگر بخواهد نماز ظهر و عصر يا مغرب و عشاء را بخواند بهتر آن است كه نماز اوّل را به هر چند طرف كه واجب است بخواند، بعد نماز دوّم را شروع كند.

مسأله : كسى كه يقين به سمت قبله ندارد اگر بخواهد غير از نماز، كارى كند كه بايد رو به قبله انجام گيرد مثلاً بخواهد سر حيوانى را ببرد بايد به گمان عمل نمايد و اگر گمان ممكن نيست به هر طرف كه انجام دهد صحيح است.

مسأله : اگر ظنّ به قبله پيدا كرد ولى در اثناء نماز ظنّ به جهت ديگرى پيدا كرد بايد باقيمانده نماز را در جهت دوّم بخواند امّا اگر آن مقدارى كه خوانده است به طرف راست يا چپ يا پشت به قبله بوده است در اين صورت بنابر احتياط واجب نماز را دوباره طبق گمان جديد اعاده كند.

مسأله : اگر بدون اينكه تحقيق كند از روى غفلت يا سهل انگارى به نماز ايستاد، چنانچه بعد از نماز بفهمد جهت قبله درست بوده و در خواندن نماز هم قصد قربت داشته باشد نمازش صحيح است امّا اگر بعد از نماز بفهمد كه جهت قبله درست نبوده نمازش باطل است و بايد اعاده كند. البته قبله اعم است از سمت قبله و تا ده درجه به چپ يا راست.

مسأله : اگر گوسفند يا شترى را عمداً بر خلاف جهت قبله سر ببرد يا نحر كند خوردن گوشت آن گوسفند و شتر حرام است امّا اگر جهت قبله را نمى داند يا جهت قبله را فراموش كرده و يا جاهل و متعذّر باشد چنانچه بر خلاف جهت قبله سر بريده باشد خوردن گوشت آن حلال است.

پوشانيدن بدن در نماز

مسأله : مرد بايد در حال نماز، ( اگر چه كسى او را نمى بيند) عورتين خود را بپوشاند و بهتر است از ناف تا زانوها را بپوشاند.

مسأله : زن بايد در موقع نماز، تمام بدن حتّى سر و موى خود را بپوشاند ولى پوشاندن صورت به مقدارى كه در وضو شسته مى شود و دستها تا مچ و پاها تا مچ پا لازم نيست. امّا براى آنكه يقين كند كه مقدار واجب را پوشانده است، بايد مقدارى از اطراف صورت و قدرى پائين تر از مچ را هم بپوشاند.

مسأله : موقعى كه انسان قضاى سجده فراموش شده يا تشهّد فراموش شده را به جا مى آورد بايد پوشش لازم را داشته باشد، بلكه بنابر احتياط در موقع سجده سهو هم، بايد خود را مثل موقع نماز بپوشاند.

مسأله : براى زنان در حال نماز، پوشانيدن موهاى مصنوعى و زينت هاى پنهانى (مانند دستبند و گردن بند) و زينت صورت (مانند سرمه چشم) لازم نيست، امّا واجب است از نامحرم بپوشاند.

مسأله : اگر انسان عمداً، در نماز عورتش را نپوشاند نمازش باطل است بلكه اگـر از روى ندانستن مسألـه هم باشـد بنابر احتياط واجب بايد نمازش را دوباره بخواند.

مسأله : اگر در بين نماز بفهمد كه عورتش پيدا است بايد آن را بپوشاند و احتياط واجب آن است كه نماز را تمام كند و دوباره بخواند. ولى اگر بعد از نماز بفهمد كه در نماز عورت او پيدا بوده نمازش صحيح است.

مسأله : اگر در حال ايستاده، لباسش عورت او را مى پوشاند ولى ممكن است در حال ديگر، مثلاً در حال ركوع و سجود نپوشاند. چنانچه موقعى كه عورت او پيدا مى شود به وسيله اى آن را بپوشاند نماز او صحيح است. ولى احتياط مستحب آن است كه با آن لباس نماز نخواند.

مسأله : انسان مى تواند در نماز خود را با علف و برگ بپوشاند ولى احتياط مستحب آن است، موقعى خود را با اينها بپوشاند كه چيز ديگرى نداشته باشد.

مسأله : اگر غير از گل چيزى ندارد كه در نماز خود را بپوشاند گل ساتر نيست و مى تواند برهنه نماز بخواند. ولى احتياط مستحب جمع است يعنى يك بار به كيفيت برهنه نماز بخواند و يك بار با گل عورتين را بپوشاند و نماز بخواند.

مسأله : اگر چيزى ندارد كه در نماز خود را با آن بپوشاند، چنانچه احتمال دهد كه پيدا مى كند، بنابر احتياط واجب بايد نماز را تأخير بيندازد و اگر چيزى پيدا نكرد در آخر وقت مطابق وظيفه اش نماز بخواند.

مسأله : كسى كه مى خواهد نماز بخواند اگر براى پوشانيدن خود حتّى برگ درخت و علف نداشته باشد و احتمال ندهد كه تا آخر وقت چيزى پيدا كند كه خود را با آن بپوشاند در صورتى كه نامحرم او را مى بيند بايد نشسته نماز بخواند و عورت خود را با ران خود بپوشاند. و اگر كسى او را نمى بيند ايستاده نماز بخواند و جلو خود را با دست بپوشاند و در هر صورت، ركوع و سجود را با اشاره انجام دهد و براى سجود سر را قدرى پائين تر مى آورد.

 

لباس نمازگزار

مسأله : لباس نمازگزار شش شرط دارد:

اوّل: آنكه پاك باشد.

دوّم: آنكه بنابر احتياط واجب مباح باشد.

سوّم: آن كه از اجزاء مردار نباشد.

چهارم: آنكه از حيوان حرام گوشت نباشد.

پنجم و ششم: آنكه اگر نمازگزار مرد است، لباس او ابريشم خالص و طلاباف نباشد. تفصيل اينها در مسائل آينده گفته مى شود.

شرط اوّل:

مسأله : لباس نمازگزار بايد پاك باشد و اگر كسى عمداً با بدن يا لباس نجس نماز بخواند نمازش باطل است.

مسأله : كسى كه نمى داند نماز با بدن و لباس نجس باطل است، اگر با بدن يا لباس نجس نماز بخواند نمازش باطل مى باشد.

مسأله : اگر به واسطه ندانستن مسأله، نداند يك چيز نجس است مثلاً نداند عرق شتر نجاستخوار يا عرق مشرك نجس است و با آن نماز بخواند نمازش باطل مى باشد.

مسأله : اگر نداند كه بدن يا لباسش نجس است و بعد از نماز بفهمد نجس بوده نماز او صحيح است، ولى احتياط مستحب آن است كه اگر وقت دارد دوباره آن نماز را بخواند.

مسأله : اگر فراموش كند كه بدن يا لباسش نجس است و در بين نماز يا بعد از آن يادش بيايد، بايد نماز را دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضا نمايد.

مسأله : كسى كه در وسعت وقت مشغول نماز است اگر در بين نماز بدن يا لباس او نجس شود و پيش از آنكه چيزى از نماز را با لباس نجس بخواند متوجه شود يا بفهمد كه بدن يا لباس او نجس است و شك كند كه همان وقت نجس شده يا از پيش نجس بوده، در صورتى كه آب كشيدن بدن يا لباس يا عوض كردن لباس يا بيرون آوردن آن نماز را بهم نمى زند بايد در بين نماز بدن يا لباس را آب بكشد يا لباس را عوض كند يا اگر چيز ديگرى عورت او را پوشانده لباس را بيرون آورد و نماز را ادامه دهد. ولى چنانچه طورى باشد كه اگر بدن يا لباس را آب بكشد يا بخواهد لباس را عوض كند يا بيرون آورد نماز بهم مى خورد و يا اگر لباس را بيرون آورد برهنه مى ماند، بايد نماز را بشكند و با بدن و لباس پاك نماز بخواند.

مسأله : كسى كه در تنگى وقت مشغول نماز است اگر در بين نماز لباس او نجس شود و پيش از آنكه چيزى از نماز را با لباس نجس بخواند متوجه شود يا بفهمد كه لباس او نجس است و شك كند كه همان وقت نجس شده يا از پيش نجس بوده، در صورتى كه آب كشيدن يا عوض كردن يا بيرون آوردن لباس نماز را بهم نمى زند و مى تواند لباس را بيرون آورد، بايد لباس را آب بكشد يا عوض كند يا اگر چيز ديگرى عورت او را پوشانده، لباس را بيرون آورد و نماز را تمام كند. امّا اگر چيز ديگرى عورت او را نپوشانده و لباس را هم نمى تواند آب بكشد يا عوض كند بايد لباس را بيرون آورد و به دستورى كه براى برهنگان گفته شد نماز را تمام كند. ولى چنانچه طورى است كه اگر لباس را آب بكشد يا عوض كند نماز بهم مى خورد يا به واسطه سرما و مانند آن نمى تواند لباس را بيرون آورد بايد با همان حال نماز را تمام كند و نمازش صحيح است.

مسأله : كسى كه در تنگى وقت مشغول نماز است اگر در بين نماز بدن او نجس شود و پيش از آنكه چيزى از نماز را با بدن نجس بخواند متوجه شود يا بفهمد كه بدن او نجس است و شك كند كه همان وقت نجس شده يا از پيش نجس بوده در صورتى كه آب كشيدن بدن نماز را بهم نمى زند بايد آب بكشد و اگر نماز را بهم مى زند بايد با همان حال نماز را تمام كند و نماز او صحيح است.

مسأله : كسى كه در پاك بودن بدن يا لباس خود شك دارد چنانچه نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد پاك نبوده است، بنابر احتياط مستحب اگر وقت نماز باقى است نمازش را دوباره بخواند و اگر وقت گذشته آن را قضا كند.

مسأله : اگر لباس را آب بكشد و يقين كند كه پاك شده است و با آن نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد پاك نشده بنابر احتياط واجب اگر وقت نماز باقى است بايد دوباره بخواند و اگر وقت گذشته، نمازش را قضا كند.

مسأله : اگر خونى در بدن يا لباس خود ببيند و يقين كند كه از خونهاى نجس نيست مثلاً يقين كند كه خون پشه است، چنانچه بعد از نماز بفهمد از خونهائى بوده كه نمى شود با آن نماز خواند، نماز او صحيح است.

مسأله : هرگاه يقين كند خونى كه در بدن يا لباس اوست خون نجسى است كه نماز با آن صحيح است مثلاً يقين كند خون زخم و دُمل است چنانچه بعد از نماز بفهمد خونى بوده كه نماز با آن باطل مى باشد نمازش صحيح است.

مسأله : اگر نجس بودن چيزى را فراموش كند و بدن يا لباسش با رطوبت به آن برسد و در حال فراموشى نماز بخواند و بعد از نماز يادش بيايد نماز او صحيح است. و اگر بدون اين كه محل تماس با نجس را آب بكشد با آب قليل غسل كند و نماز بخواند غسل و نماز او باطل است اما اگر با آب جارى يا كُر غسل كند چون با تماس اول محل پاك مى شود غسل او صحيح است و نماز او هم اشكال ندارد. اما اگر محل تماس با نجس، يكى از اعضاى وضو باشد و شخص بدون تطهير با آب قليل و با يك بار شستن وضو بگيرد و نماز بخواند وضو و نماز او باطل است و در فرض سابق اگر با آب كثير وضو بگيرد يا محل وضو را سه بار بشويد تطهير انجام شده و وضو و نماز او صحيح است.

مسأله : كسى كه يك لباس دارد، اگر بدن و لباسش نجس شود و آب به اندازه آب كشيدن يكى از آنها داشته باشد، چنانچه بتواند لباسش را بيرون آورد بايد بدن را آب بكشد و نماز را به دستورى كه براى برهنگان گفته شد بجا آورد. و اگر به واسطه سرما يا عذر ديگر نتواند لباس را بيرون آورد، در صورتى كه نجاست هردو مساوى باشد، مثلاً هردو بول يا خون باشد يا نجاست بدن شديدتر يا بيشتر باشد مثلاً نجاست بدن بول باشد كه بايد دو مرتبه آن را با آب قليل آب بكشد، احتياط واجب آن است كه بدن را آب بكشد. و اگر نجاست لباس بيشتر يا شديدتر باشد مختار است هركدام از بدن يا لباس را بخواهد مى تواند آب بكشد.

مسأله : كسى كه غير از لباس نجس لباس ديگرى ندارد و وقت تنگ است يا احتمال نمى دهد كه لباس پاك پيدا كند بايد نماز را به دستورى كه براى برهنگان گفته شد به جا آورد ولى همين شخص اگر به واسطه سرما يا عذر ديگر نمى تواند لباس را بيرون آورد در همان لباس نماز بخواند و نمازش صحيح است.

مسأله : كسى كه دو لباس دارد اگر بداند يكى از آنها نجس است و نتواند آنها را آب بكشد و نداند كداميك از آنهاست. چنانچه وقت دارد بايد با هر دو لباس نماز بخواند، مثلاً اگر مى خواهد نماز ظهر و عصر بخواند بايد با هركدام يك نماز ظهر و يك نماز عصر بخواند و اگر وقت تنگ است بنابر احتياط واجب نماز را به دستورى كه براى برهنگان گفته شد بجا آورد و بنابر احتياط واجب آن نماز را با لباس پاك قضا نمايد.

شرط دوّم:

مسأله : لباس نمازگزار بنابر احتياط واجب بايد مباح باشد و كسى كه مى داند پوشيدن لباس غصبى حرام است، اگر عمداً در لباس غصبى يا در لباسى كه نخ يا تكمه يا چيز ديگر آن غصبى است نماز بخواند بنابر احتياط واجب نمازش باطل است بايد آن نماز را با لباس غير غصبى اعاده كند و همين طور است اگر كسى از روى تقصير نداند كه پوشيدن لباس غصبى حرام است.

مسأله : كسى كه مى داند پوشيدن لباس غصبى حرام است ولى نمى داند نماز را باطل مى كند، اگر عمداً با لباس غصبى نماز بخواند بنابر احتياط واجب نمازش باطل است و بايد آن نماز را با لباس غير غصبى اعاده كند.

مسأله : اگر نداند يا فراموش كند كه لباس او غصبى است و با آن نماز بخواند نمازش صحيح است، ولى اگر خودش لباس را غصب كرده فراموش كند كه غصب كرده است بنابر احتياط لازم نمازش باطل است و بايد آن نماز را با لباس غير غصبى اعاده كند.

مسأله : اشياء غصبى كوچك باشد يا بزرگ (مانند تسبيح، دستمال و...) اگر همراه نمازگزار باشد موجب بطلان نماز نمى شود.

مسأله : اگر كسى براى حفظ جانش با لباس غصبى نماز بخواند يا مثلاً براى اينكه دزد لباس غصبى را نبرد با آن نماز بخواند نمازش صحيح است.

مسأله : اگر نداند يا فراموش كند كه لباس او غصبى است و در بين نماز بفهمد چنانچه چيز ديگرى كه عورت او را بپوشاند در تن دارد و مى تواند فوراً بدون اينكه موالات يعنى پى در پى بودن نماز بهم بخورد لباس غصبى را بيرون آورد بايد آن را بيرون آورد و نمازش را ادامه داده و تمام كند و اگر چيز ديگرى عورت او را نپوشانده يا نمى تواند فوراً لباس غصبى را بيرون آورد يا اگر بيرون آورد پى در پى بودن نماز بهم مى خورد در صورتى كه به مقدار يك ركعت هم وقت داشته باشد بايد نمازش را بشكند و با لباس غير غصبى نماز بخواند و اگر به اين مقدار وقت ندارد، بايد در حال نماز لباس را بيرون آورد و به دستور نماز برهنگان نماز را تمام نمايد.

مسأله : اگر با عين پولى كه خمس يا زكوة آن را نداده لباس بخرد حكم لباس غصبى را دارد و نماز خواندن در آن لباس باطل است، و چنانچه لباس را به نسيه بخرد يا قرض كند و قصد داشته باشد كه قيمت يا عوض آن را از پولى كه خمس يا زكات آن را نداده يا از مال حرام بپردازد نماز با آن لباس باطل است.

شرط سوّم:

مسأله : لباس نمازگزار بايد از اجزاء حيوان مرده اى كه خون جهنده دارد (يعنى حيوانى كه اگر رگش را ببرند خون از آن جستن مى كند) نباشد، بلكه اگر از حيوان حلال گوشت مرده اى مانند ماهى كه خون جهنده ندارد لباس تهيّه كند احتياط مستحب آن است كه با آن نماز نخواند.

مسأله : اگر چيزى از مردار مانند گوشت و پوست آن كه روح داشته همراه نمازگزار باشد، نمازش باطل است، گرچه لباس او هم نباشد.

مسأله : اگر چيزى از مردار حلال گوشت مانند مو و پشم كه روح ندارد همراه نمازگزار باشد يا با لباسى كه از آنها تهيّه كرده اند نماز بخواند نمازش صحيح است.

مسأله : اگر غير از لباس غصبى و لباسى كه از مردار تهيّه شده لباس ديگرى ندارد و ناچار نيست لباس بپوشد بايد به دستورى كه براى برهنگان گفته شد نماز بخواند.

شرط چهارم:

مسأله : لباس نمازگزار بايد از حيوان حرام گوشت نباشد و اگر موئى از آن هم همراه نمازگزار باشد نماز او باطل است.

مسأله : اگر آب دهان يا بينى يا رطوبت ديگرى از حيوان حرام گوشت مانند گربه بر بدن يا لباس نمازگزار باشد، چنانچه تر باشد نماز باطل و اگر خشك شده و عين آن برطرف شده باشد نماز صحيح است.

مسأله : اگر مو و عرق و آب دهان كسى بر بدن يا لباس نمازگزار باشد اشكال ندارد و همچنين است اگر مرواريد و موم و عسل همراه او باشد.

مسأله : اگر شك داشته باشد كه لباسى از حيوان حلال گوشت است يا حرام گوشت، چه در داخله تهيّه شده باشد چه در خارجه، نماز خواندن با آن مانعى ندارد.

مسأله : اگر انسان احتمال بدهد تكمه صدفى و مانند آن از حيوان است نماز خواندن با آن مانعى ندارد، و اگر بداند صدف است و احتمال بدهد صدف گوشت نداشته باشد نماز خواندن با آن مانع ندارد.

مسأله : با پوست خز نماز خواندن اشكال ندارد ولى بنابر احتياط واجب با پوست سنجاب نماز نخواند.

مسأله : اگر با لباسى كه نمى داند از حيوان حرام گوشت است يا نه، نماز بخواند نمازش صحيح است، ولى اگر فراموش كرده باشد بنابر احتياط واجب بايد آن نماز را دوباره بخواند.

مسأله : نماز خواندن با چرمهاى مصنوعى كه به وسيله موادّ پلاستيكى و مانند آن مى سازند اشكال ندارد بنابراين هرگاه انسان شك كند كه چيزى چرم مصنوعى است يا چرم واقعى يا از حيوان حرام گوشت است يا حيوان مرده يا حلال گوشت و مذكى نماز با آن اشكال ندارد.

مسأله : اگر غير از لباسى كه از حيوان حرام گوشت تهيّه شده لباس ديگرى ندارد چنانچه ناچار باشد لباس بپوشد، مى تواند با همان لباس نماز بخواند، و اگر ناچار نباشد بايد به دستورى كه براى برهنگان گفته شد نماز را بجا آورد و بنابر احتياط واجب يك نماز ديگر هم با همان لباس بخواند.

شرط پنجم و ششم:

مسأله : پوشيدن لباس طلاباف براى مرد حرام و نماز با آن باطل است، ولى براى زن در نماز و غير نماز اشكال ندارد.

مسأله : زينت كردن به طلا مثل آويختن زنجير طلا به سينه و انگشتر طلا به دست كردن و بستن ساعت مچى طلا به دست براى مرد حرام و نماز خواندن با آنها باطل است. و بايد از استعمال عينك طلا هم خوددارى كند، ولى زينت كردن به طلا براى زن در نماز و غير نماز اشكال ندارد.

مسأله : اگر به جهت ندانستن يا فراموشى در طلا نماز بخواند بنابر احتياط واجب نمازش باطل است.

مسأله : زينت كردن به طلا يا پوشيدن لباس طلاباف براى مرد حرام است چه آشكار باشد يا پنهان و نماز با آن باطل است. بنابراين اگر زير پيراهن مرد طلاباف باشد يا زنجير طلا در گردن آويخته باشد گرچه پيدا نباشد حرام و نماز را باطل مى كند.

مسأله : لباس مرد نمازگزار بايد ابريشم خالص نباشد و همچنين بنابر احتياط واجب چيزهايى مانند عرقچين و مانند آن كه به تنهائى ساتر عورتين نيستند اگر ابريشم خالص باشند نماز با آن باطل است و در غير نماز هم پوشيدن آن براى مرد حرام است.

مسأله : اگر آستر تمام لباس يا آستر مقدارى از آن ابريشم خالص باشد پوشيدن آن براى مرد حرام و نماز در آن باطل است.

مسأله : اگر انگشتر يا زنجير طلا و مانند آن در جيب مرد باشد اشكال ندارد و نماز را باطل نمى كند.

مسأله : پوشيدن لباسى كه نمى داند از ابريشم خالص است يا چيز ديگر، اشكال ندارد و نماز با آن صحيح است.

مسأله : دستمال ابريشمى و مانند آن اگر در جيب مرد باشد اشكال ندارد و نماز را باطل نمى كند.

مسأله : پوشيدن لباس ابريشمى براى زن در نماز و غير نماز اشكالى ندارد.

مسأله : پوشيدن لباس غصبى و ابريشمى خالص و طلاباف و لباسى كه از مردار تهيّه شده در حال ناچارى مانعى ندارد، و نيز كسى كه ناچار است لباس بپوشد و لباس ديگرى غير از اينها ندارد و تا آخر وقت هم ناچارى او از بين نمى رود، و اگر نمى تواند لخت شود مى تواند با اين لباسها نماز بخواند.

مسأله : هرگاه لباس مرد نمازگزار مخلوط از ابريشم و غير آن باشد نماز خواندن در آن صحيح است مشروط بر آنكه غير ابريشم از جنسى باشد كه نماز در آن صحيح است، امّا اگر غير ابريشم به قدرى كم باشد كه به حساب نيايد، نماز خواندن با آن لباس براى مرد جايز نيست.

مسأله : اگر مرد غير از لباس ابريشمى خالص يا طلاباف، لباس ديگرى نداشته باشد، چنانچه ناچار نباشد لباس بپوشد، بايد به دستورى كه براى برهنگان گفته شد نماز بخواند.

مسأله : اگر چيزى ندارد كه در نماز عورت خود را با آن بپوشاند، واجب است اگرچه به كرايه يا خريدارى باشد تهيّه نمايد. ولى اگر تهيّه آن به قدرى پول لازم دارد كه نسبت به دارائى او زياد است، و طورى است كه اگر پول را به مصرف لباس برساند به حال او ضرر دارد بايد به دستورى كه براى برهنگان گفته شد نماز بخواند.

مسأله : كسى كه لباس ندارد اگر ديگرى لباس به او ببخشد يا عاريه دهد، چنانچه قبول كردن آن براى او مشقتى كه معمولا تحمل نمى شود نداشته باشد بايد قبول كند بلكه اگر عاريه كردن يا طلب بخشش براى او سختى كه معمولا تحمل نمى شود ندارد بايد از كسى كه لباس دارد، طلب بخشش يا عاريه نمايد.

مسأله : بنابر احتياط واجب بايد انسان از پوشيدن لباس شهرت كه پارچه يا رنگ يا دوخت آن بر كسى كه مى خواهد آن را بپوشد معمول نيست، خوددارى كند ولى اگر با آن لباس نماز بخواند اشكال ندارد.

مسأله : مقصود از لباس شهرت لباسى است كه عرفاً زننده باشد و از اين جهت انگشت نما باشد يا مناسب زى و شأن شخص از حيث جنس يا رنگ يا نوع دوخت نباشد.

مسأله : احتياط واجب آن است كه مرد لباس زنانه و زن لباس مردانه نپوشد يعنى مردان به نحوى لباس نپوشند كه بگويند لباس زنانه پوشيده اند و بر عكس، بنابراين پوشيدن دمپايى زنانه به تنهايى براى مردان اشكالى ندارد و برعكس. ولى اگر با آن لباس نماز بخواند اشكال ندارد.

مسأله : كسى كه ساتر ندارد و احتمال مى دهد تا آخر وقت پيدا شود بنابر احتياط واجب بايد نماز را از اوّل وقت تأخير بيندازد و با ساتر نماز بخواند.

مسأله : كسى كه بايد خوابيده نماز بخواند، اگر برهنه باشد و لحاف يا تشك او نجس يا ابريشم خالص يا از اجزاء حيوان حرام گوشت باشد احتياط واجب آن است كه در نماز، خود را با آنها نپوشاند.

 

مواردى كه لازم نيست بدن و لباس نمازگزار پاك باشد

مسأله : در سه صورت كه تفصيل آنها بعداً گفته مى شود اگر بدن يا لباس نمازگزار نجس باشد نماز او صحيح است:

اوّل: آنكه به واسطه زخم يا جراحت يا دملى كه در بدن او است لباس يا بدنش به خون آلوده شده باشد.

دوّم: آنكه بدن يا لباس او به مقدار كمتر از درهم (كه تقريباً به اندازه سطح يك دو ريالى مى شود) به خون آلوده باشد. به جز خون هايى كه در مسأله 861 مى آيد.

سوّم: آنكه ناچار باشد با بدن يا لباس نجس نماز بخواند.

و در دو صورت اگر فقط لباس نمازگزار نجس باشد نماز او صحيح است.

اوّل: آنكه لباسهاى كوچك او مانند جوراب و دستكش نجس باشد.

دوّم: آنكه لباس زنى كه پرستار بچّه است نجس شده باشد.

و احكام اين پنج صورت مفصلاً در مسائل بعد گفته مى شود.

مسأله : اگر در بدن يا لباس نمازگزار، خون زخم يا جراحت يا دمل باشد، چنانچه به گونه اى است كه آب كشيدن بدن يا لباس يا عوض كردن لباس براى بيشتر مردم يا براى شخص او دشوار است تا وقتى كه زخم يا جراحت يا دمل خوب نشده است، مى تواند با آن خون، نماز بخواند و همچنين است اگر چركى كه با خون بيرون آمده يا دوائى كه روى زخم گذاشته اند و نجس شده در بدن يا لباس او باشد.

مسأله : اگر خون بريدگى و زخمى كه به زودى خوب مى شود و شستن آن آسان است و به اندازه درهم يا بيشتر باشد در بدن يا لباس نمازگزار باشد، نماز او باطل است.

مسأله : اگر جائى از بدن يا لباس كه با زخم فاصله دارد به رطوبت زخم نجس شود جايز نيست با آن نماز بخواند، ولى اگر مقدارى از بدن يا لباس كه معمولاً به رطوبت زخم آلوده مى شود با رطوبت آن نجس شود نماز خواندن با آن مانعى ندارد.

مسأله : خون دهان و بينى حكم زخم بدن را ندارد و اگر لباس و بدن به واسطه آن نجس شود نمى توان با آن نماز خواند مگر اين كه كمتر از درهم باشد. ولى خون بواسير حكم خون زخم بدن را دارد و نماز با آن اشكال ندارد.

مسأله : كسى كه بدنش زخم است اگر در بدن يا لباس خود خونى ببيند و نداند از زخم است يا خون ديگر، نماز خواندن با آن مانعى ندارد.

مسأله : اگر چند زخم در بدن باشد و به طورى نزديك هم باشند كه يك زخم حساب شود تا وقتى همه خوب نشده اند نماز خواندن با خون آنها اشكال ندارد. ولى اگر به قدرى از هم دور باشند كه هركدام يك زخم حساب شود هركدام كه خوب شد، بايد براى نماز، بدن و لباس را از خون آن آب بكشد.

مسأله : اگر سر سوزنى خون حيض در بدن يا لباس نمازگزار باشد نماز او باطل است و بنابر احتياط واجب نبايد خون نفاس و استحاضه در بدن يا لباس نمازگزار باشد، و بهتر است از خون حيوان حرام گوشت بپرهيزد. ولى خونهاى ديگر مثل خون بدن انسان يا خون حيوان حلال گوشت اگرچه در چند جاى بدن و لباس باشد در صورتى كه روى هم كمتر از درهم باشد (كه تقريباً به اندازه سطح يك دو ريالى مى شود) نماز خواندن با آن اشكال ندارد.

مسأله : خونى كه به لباس بى آستر بريزد و به پشت آن برسد يك خون حساب مى شود ولى اگر پشت آن جدا خونى شود بايد هركدام را جدا حساب نمود پس اگر خونى كه در پشت و روى لباس است روى هم كمتر از درهم باشد نماز با آن صحيح و اگر بيشتر باشد نماز با آن باطل است.

مسأله : اگر خون، روى لباسى كه آستر دارد بريزد و به آستر آن برسد، و يا به آستر بريزد و روى لباس خونى شود، بايد هر كدام را جدا حساب نمود. پس اگر خون روى لباس و آستر كمتر از درهم باشد نماز با آن صحيح و اگر بيشتر باشد نماز با آن باطل است.

مسأله : اگر خون بدن يا لباس كمتر از درهم باشد و رطوبتى به آن برسد در صورتى كه خون و رطوبتى كه به آن رسيده به اندازه درهم يا بيشتر شود و اطراف را آلوده كند نماز با آن باطل است بلكه اگر رطوبت و خون به اندازه درهم نشود و اطراف را هم آلوده نكند نماز خواندن با آن اشكال دارد ولى اگر رطوبت مخلوط به خون شود و مستهلك شده از بين برود نماز صحيح است.

مسأله : اگر بدن يا لباس خونى نشود ولى به واسطه رسيدن به خون نجس شود اگرچه مقدارى كه نجس شده كمتر از درهم باشد، نمى شود با آن نماز خواند.

مسأله : اگر خونى كه در بدن يا لباس است كمتر از درهم باشد و نجاست ديگرى به آن برسد مثلاً يك قطره بول روى آن بريزد نماز خواندن با آن جايز نيست.

مسأله : اگر لباسهاى كوچك نمازگزار مثل عرقچين، جوراب و دستكش كه نمى شود با آنها عورت را پوشاند نجس باشد، چنانچه از مردار و حيوان حرام گوشت درست نشده باشد نماز با آنها صحيح است و نيز اگر با انگشتر يا عينك نجس نماز بخواند اشكال ندارد.

مسأله : احتياط واجب آن است كه چيز نجسى كه با آن مى شود عورت را پوشاند همراه نمازگزار نباشد، امّا همراه بودن چيز نجسى كه نمى شود عورت را با آن پوشاند مانند دستمال كوچك و كليد و چاقو و پول نجس مانعى ندارد.

مسأله : زنى كه پرستار بچّه است كه بنابر احتياط واجب بچه پسر باشد نه دختر، و بيشتر از يك لباس ندارد، چنانچه نتواند لباس ديگرى بِخرَد يا كرايه كند و يا عاريه نمايد، هرگاه شبانه روزى يك مرتبه لباس خود را آب بكشد اگرچه تا روز ديگر لباسش به بول پسر نجس شود مى تواند با آن لباس نماز بخواند ولى احتياط واجب آن است كه لباس خود را شبانه روز يك مرتبه براى اوّلين نمازى كه لباسش پيش از آن نجس شده آب بكشد و نيز اگر بيشتر از يك لباس دارد ولى ناچار است كه همه آنها را بپوشد، چنانچه شبانه روزى يك مرتبه به دستورى كه گفته شده همه آنها را آب بكشد كافى است. و در صورتى كه بتواند لباس ديگرى بخرد يا كرايه كند احتياط واجب اين است كه با لباس پاك نماز بخواند.

 

چيزهايى كه در لباس نمازگزار مستحب است

مسأله : گذاشتن عمامه با تحت الحنك، پوشيدن عبا خصوصاً براى كسى كه امام جماعت باشد، پوشيدن لباس سفيد و پوشيدن پاكيزه ترين لباسها، و استعمال بوى خوش و دست كردن انگشترى عقيق براى نمازگزار مستحب است.

 

چيزهايى كه در لباس نمازگزار مكروه است

مسأله: پوشيدن لباس سياه و چرك و تنگ و لباس شرابخوار و پوشيدن لباس كسى كه از نجاست پرهيز نمى كند، پوشيدن لباسى كه نقش صورت دارد و نيز باز بودن تكمه هاى لباس ودست كردن انگشترى كه نقش صورت داردبراى نمازگزار مكروه مى باشد.

مكان نمازگزار

مكان نمازگزار چند شرط دارد:

شرط اوّل:

مباح باشد.

مسأله : كسى كه در ملك غصبى نماز مى خواند اگرچه روى فرش و تخت و مانند اينها باشد نمازش باطل است ولى نماز خواندن در زير سقف غصبى و خيمه غصبى مانعى ندارد.

مسأله : نماز خواندن در ملكى كه منفعت آن مال ديگرى است بدون اجازه صاحب منفعت، باطل است، مثلاً در خانه اجاره اى اگر مالك خانه يا شخص ديگرى بخواهد نماز بخواند بدون اجازه مستأجر نماز باطل است و همچنين است اگر در ملكى كه ديگرى در آن حقّى دارد نماز بخواند باطل است.

مثلاً اگر وصيت كرده باشد كه ثلث مال او را به مصرفى برسانند تا وقتى ثلث را جدا نكنند نمى شود در ملك او نماز خواند.

مسأله : كسى كه در مسجد نشسته اگر ديگرى جاى او را غصب كند و در آنجا نماز بخواند بنابر احتياط واجب بايد دوباره نمازش را در محلّ ديگرى بخواند.

مسأله : اگر در جائى كه نمى داند غصبى است نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد، يا در جائى كه غصبى بودن آن را فراموش كرده نماز بخواند و بعد از نماز يادش بيايد نماز او صحيح است مگر آنكه خودش غصب كرده باشد. كه بنابر احتياط واجب باطل است.

مسأله : اگر بداند جائى غصبى است، ولى نداند كه در جاى غصبى نماز باطل است و در آنجا نماز بخواند اگر جاهل مقصر باشد بنابر احتياط، نماز او باطل مى باشد.

مسأله : نماز مستحبى را مى توان هنگام سوارى حتى در حال اختيار خواند كما اين كه نماز واجب را مى توان در حال اضطرار و ناچارى در حال سوارى خواند و در اين فرض اگر زين اسب يا صندلى ماشين و قطار و هواپيما غصبى باشد نماز باطل است.

مسأله : تصرّف در زمين غصبى كه فعلاً مالك مشخّصى ندارد جايز نيست و نماز خواندن در آن باطل است و براى تعيين تكليف آن بايد به مجتهد جامع الشّرائط رجوع شود. همچنين تصرف در ساختمانى كه با مصالحى ساخته شده كه مالك آن معلوم نيست حكم تصرف در مال غصبى را دارد و جايز نيست اما نماز در اين ساختمان اگر نماز بر روى زمين مباح باشد كه با مصالح مذكور فرش نشده باشد باطل نيست.

مسأله : كسى كه در ملكى با ديگرى شريك است اگر سهم او جدا نباشد، بدون اجازه شريكش نمى تواند در آن ملك تصرف كند و نماز بخواند.

مسأله : اگر با عين پولى كه خمس و زكات آن را نداده ملكى بخرد، تصرّف او در آن ملك حرام و نمازش هم در آن باطل است، و همچنين است بنابر احتياط واجب اگر به ذمّه بخرد و درموقع خريدن قصدش اين باشد كه ازمالى كه خمس يا زكاتش را نداده بدهد.

مسأله : اگر صاحب ملك به زبان، اجازه نماز خواندن بدهد و انسان بداند كه قلباً راضى نيست، نماز خواندن در ملك او باطل است. و اگر اجازه ندهد و انسان يقين كند كه قلباً راضى است نماز صحيح است.

مسأله : ميّتى كه بدهكار است چنانچه بدهكارى وى از تمام اموال باقيمانده او بيشتر باشد هر نوع تصرفى در اموال او حرام و نماز خواندن ورثه در زمين و خانه او بدون رضايت طلبكاران باطل است. اما اگر بدهكارى وى از اموال باقيمانده او كمتر باشد تصرف در اموال او و نماز خواندن در خانه و زمين او با يكى از دو شرط زير مجاز است: الف ـ از قرائن خارجى بدانند كه طلبكاران او راضى هستند. ب ـ ورثه تصميم داشته باشند بدون مسامحه بدهى او را پرداخت كنند.

مسأله : تصرّف در ملك ميّتى كه به مردم بدهكار است حرام و نماز در آن باطل است و اين در صورتى است كه بدهكارى به اندازه همه مال باشد. ولى اگر بدهكارى او كمتر از مالش باشد و بدانند طلبكار يا طلبكاران راضى هستند يا ورثه تصميم داشته باشند كه بدون مسامحه بدهى او را بدهند، تصرّف در آن ملك و نماز خواندن در آن اشكال ندارد ليكن در اين صورت بنابر احتياط واجب بايد از ولىّ ميّت هم اجازه بگيرند.

مسأله : اگر ميّت قرض نداشته باشد ولى بعضى از ورثه او صغير يا ديوانه يا غائب باشند، فقط به مقدار مصارف متعارف (كفن و دفن) كه اگر انجام نشود جنازه روى زمين مى ماند مى توان در اموال او تصرف كرد. ولى ساير تصرفات در آن اموال حرام و نماز خواندن در خانه او باطل است مگر بعد از تعيين قيم و عمل بر طبق صلاحديد وى.

مسأله : نماز خواندن در اماكن عمومى مانند هتل ها، مسافرخانه ها و حمام ها كه براى ورود مسافران و مشتريان آماده است اشكال ندارد ولى نماز خواندن براى ديگران كه مسافر و مشترى آن اماكن نيستند اگر قرينه اى كه دلالت بر رضايت صاحب آن بكند وجود داشته باشد مانع ندارد، و نماز خواندن در اماكن خصوصى بدون اجازه مالك آن جايز نيست، ولى اگر اجازه تصرّفات ديگرى دهد كه معلوم شود براى نماز خواندن نيز راضى است مى تواند در آنجا نماز بخواند. مثل اينكه كسى را براى صرف غذا و استراحت دعوت كند كه مسلماً براى نماز رضايت دارد.

مسأله : در زمين هاى بسيار وسيعى كه براى مردم اجتناب از آن غير ممكن يا سخت است اگرچه صاحبانش كراهت داشته باشند نماز خواندن و نشستن و خوابيدن در آن اشكال ندارد، اگرچه در مالكين آنها صغير و ديوانه باشد هر چند احتياط اين است كه در صورت علم به عدم رضايت صاحبان آن ها از آن اجتناب شود.

شرط دوّم:

استقرار است.

مسأله : مكان نمازگزار بايد آرام و بدون حركت باشد، لذا نماز در وسائل نقليه اى كه در حال حركت باعث تكان خوردن و عدم آرامش انسان مى شود باطل است. مگر در زمان ناچارى ـ مثلاً تنگى وقت ـ كه در اين صورت نيز بايد تا جايى كه مى تواند شرايط نماز را رعايت كند و هنگام حركت و تكان خوردن چيزى نخواند و هرگاه وسيله نقليه تغيير مسير داد خود را به سمت قبله بچرخاند.

مسأله : نماز خواندن در وسائل نقليه اى كه موجب حركت و تكان خوردن انسان نمى شود و انسان در آن وسائل آرامش دارد; مثل كشتى، هواپيما، قطار با رعايت شرايط نماز، مثل قبله، اشكال ندارد. ولى اگر عرفاً با استقرار و طمأنينه منافات داشته باشد مثل قايق و ماشين سوارى صحيح نيست مگر در حال ضرورت و تنگى وقت.

مسأله : نماز روى خرمن گندم و جو و تپّه اى از رمل و مانند اينها كه نمى شود استقرار پيدا كرد باطل است، امّا اگر حركت كم باشد كه بتوان واجبات نماز را انجام داد و شرايط ديگر را رعايت كرد مانع ندارد.

مسأله : در جائى كه به واسطه احتمال باد و باران و زيادى جمعيّت و مانند اينها اطمينان ندارد كه بتواند نماز را تمام كند، اگر به اميد تمام كردن شروع كند اشكال ندارد و اگر به مانعى برنخورد نمازش صحيح است، و در جائى كه ماندن در آن حرام است (مثلاً جائى كه خطر خراب شدن سقف يا ريزش كوه يا تصادف و...) نبايد نماز بخواند ولى اگر خواند نمازش صحيح است ليكن مرتكب حرام شده است. و همچنين روى چيزى كه ايستادن و نشستن روى آن حرام است مانند فرش يا روزنامه اى كه اسم خدا و آيات قرآن بر آن نوشته شده نبايد نماز بخواند ولى اگر خواند نمازش صحيح است امّا مرتكب حرام شده است.

مسأله : احتياط واجب آن است كه در خانه كعبه و بر بام آن نماز واجب را نخوانند ولى در حال ناچارى مانع ندارد.

مسأله : خواندن نماز مستحب در خانه كعبه و بر بام آن اشكال ندارد بلكه مستحب است در داخل خانه كعبه مقابل هر ركنى دو ركعت نماز بخوانند.

شرط سوّم:

در جائى نماز بخواند كه بتواند واجبات نماز را انجام دهد.

مسأله : در جائى كه سقف آن كوتاه است و نمى تواند در آنجا راست بايستد يا به اندازه اى كوچك است كه جاى ركوع و سجود ندارد نبايد نماز بخواند، و اگر ناچار شود كه در چنين جائى نماز بخواند بايد قدرى كه ممكن است قيام و ركوع و سجود را بجا آورد.

مسأله : انسان نبايد جلوتر از قبر پيغمبر و امام (عليه السلام)نماز بخواند و بنابر احتياط مستحب مساوى قبر مطهّر معصوم نماز نخواند.

مسأله : اگر در نماز چيزى مانند ديوار بين او و قبر مطهّر معصوم حائل باشد كه بى احترامى نشود اشكال ندارد ولى فاصله شدن صندوق شريف و ضريح و پارچه اى كه روى آن افتاده كافى نيست.

شرط چهارم:

موجب نجاست لباس و بدن نمازگزار نشود.

مسأله : مكان نمازگزار اگر نجس است نبايد به طورى تر باشد كه رطوبت آن به بدن يا لباس او برسد مگر نجاستى باشد كه در نماز معفوّ است. ولى جائى كه پيشانى را بر آن مى گذارد اگر نجس باشد نماز باطل است هر چند نجاست آن مسرى نباشد و اگر مقدار واجب در سجده پاك باشد كافى است و احتياط مستحبّ آن است كه مكان نمازگزار اصلاً نجس نباشد.

شرط پنجم:

مرد بر زن مقدم باشد.

مسأله : در نماز، زن بايد عقب تر از مرد بايستد و بهتر است جاى سجده زن از جاى ايستادن مرد كمى عقب تر باشد، بنابراين اگر زن جلوتر يا مساوى مرد بايستد نماز باطل است و در اين حكم بين محرم و نامحرم يا زن و شوهر تفاوتى ندارند، و همينطور بين نماز واجب و مستحب فرق ندارد.

مسأله : اگر زن در كنار مرد يا جلوتر بايستد و با هم وارد نماز شوند نماز هر دو باطل است امّا اگر يكى قبلاً وارد نماز شده باشد نماز او صحيح است ولى نماز دوّمى باطل است.

مسأله : اگر ميان مرد و زن ديوار يا پرده يا چيز ديگرى باشد كه يكديگر را نبينند يا بين آنها ده ذراع كه تقريباً 5 متر است فاصله باشد نمازشان صحيح است.

مسأله : اگر زن در طبقه دوّم نماز بخواند گرچه جلوتر يا مساوى مرد باشد نمازش صحيح است حتّى اگر ارتفاع كمتر از 10 ذراع يعنى كمتر از پنج متر باشد.

شرط ششم:

مسطح بودن مكان نمازگزار.

مسأله : جاى پيشانى نمازگزار از جاى زانوها و سر انگشتان پاى او نبايد بيش از چهار انگشت بسته پست تر يا بلندتر باشد.

 

جاهايى كه نماز خواندن در آنها مستحب است

مسأله : در شرع مقدّس اسلام بسيار سفارش شده است كه نماز را در مسجد بخوانند و بهتر از همه مسجدها مسجدالحرام است و بعد از آن مسجد پيغمبر(صلى الله عليه وآله) و بعد مسجد كوفه و بعد از آن مسجد بيت المقدّس و بعد مسجد جامع هر شهر و بعد از آن مسجد محلّه، و بعد از مسجد محلّه، مسجد بازار است.

مسأله : براى زنها بهتر آن است كه نماز را در خانه و اطاق اختصاصى خود بخوانند. ولى اگر نماز در مسجد به هر جهتى غير از مسجد بودن فضيلت بر نماز در خانه را داشته باشد مثل اين كه در مسجد جماعت است يا حضور قلب بيشترى وجود دارد بهتر است زنان براى درك اين فضيلت با حجاب كامل به مسجد بروند. و اگر راهى براى يادگرفتن احكام و مسائل اسلامى جز از طريق رفتن به مسجد وجود ندارد واجب است به مسجد بروند.

مسأله : نماز در حرم امامان(عليهم السلام) مستحب بلكه بهتر از مسجد است. و نماز در حرم مطهّر حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) برابر دويست هزار نماز است.

مسأله : زياد رفتن به مسجد و رفتن در مسجدى كه نمازگزار ندارد مستحّب است و همسايه مسجد اگر عذرى نداشته باشد مكروه است در غير مسجد نماز بخواند.

مسأله : مستحب است انسان با كسى كه از روى بى اعتنائى به مسجد حاضر نمى شود رابطه دوستى برقرار نكند، با او غذا نخورد، در كارها با او مشورت نكند، همسايه او نشود، از او زن نگيرد و به او زن ندهد.

 

جاهايى كه نماز خواندن در آنها مكروه است

مسأله : نماز خواندن در موارد زير مكروه است: حمّام، زمين نمكزار، مقابل انسان، مقابل درى كه باز است، در جادّه و خيابان و كوچه اگر براى كسانى كه عبور مى كنند زحمت نباشد و چنانچه زحمت باشد حرام و نماز باطل است، مقابل آتش و چراغ، در آشپزخانه و هرجا كه كوره آتش باشد، مقابل چاه و گودالى كه محلّ بول باشد، روبروى عكس و روبروى مجسمه چيزى كه روح دارد مگر آنكه روى آن پرده بكشند، در اطاقى كه جُنُب در آن باشد، در جائى كه عكس باشد اگرچه روبروى نمازگزار نباشد، مقابل قبر، روى قبر، بين دو قبر و در قبرستان.

مسأله : كسى كه در محلّ عبور مردم نماز مى خواند، يا كسى روبروى اوست مستحبّ است جلوى خود چيزى بگذارد كه ميان او و آنها حائل گردد حتّى اگر عصا، تسبيح يا ريسمانى باشد.

 

احكام مسجد

مسأله : نجس كردن زمين و سقف و بام و طرف داخل ديوار مسجد حرام است و هركس بفهمد كه نجس شده است بايد فوراً نجاست آن را برطرف كند، و احتياط واجب آن است كه طرف بيرون مسجد را هم نجس نكنند، و اگر نجس شود نجاستش را برطرف نمايند، مگر آنكه واقف آن را جزء مسجد قرار نداده باشد.

مسأله : اگر نتواند مسجد را تطهير كند يا كمك لازم داشته باشد و پيدا نكند تطهير مسجد بر او واجب نيست ولى بايد به كسى كه مى تواند تطهير كند اطلاّع دهد.

مسأله : اگر جائى از مسجد نجس شود كه تطهير آن بدون كندن يا خراب كردن ممكن نيست بايد آنجا را بكنند، يا اگر خرابى زياد لازم نمى آيد خراب نمايند. و پركردن جائى كه كنده اند و ساختن جائى كه خراب كرده اند واجب نيست، بلى اگر آن كس كه نجس كرده بكند يا خراب كند در صورت امكان بايد پر كند و تعمير نمايد.

مسأله : اگر مسجدى را غصب كنند و به جاى آن خانه و مانند آن بسازند يا در طرح توسعه و تعريض كوچه و خيابانهاى شهر و روستا قسمتى از مسجد در كوچه و خيابان واقع شود بنابر احتياط واجب تنجيس آن جايز نيست و تطهير آن واجب است.

مسأله : جسد ميت را پيش از غسل دادن در مسجد گذاشتن اگر موجب سرايت نجاست به مسجد يا مستلزم بى احترامى به مسجد نباشد مانعى ندارد ولى بهتر آن است كه جنازه ميّت را در مسجد نگذارند امّا بعد از غسل بى اشكال است.

مسأله : نجس كردن حرم پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) و حرم امامان (عليه السلام) حرام است، و اگر نجس شود چنانچه نجس ماندن آن بى احترامى باشد تطهير آن واجب است، بلكه احتياط مستحب آن است كه اگر بى احترامى هم نباشد آن را تطهير كنند.

مسأله : اگر حصير يا فرش مسجد نجس شود، بنابر احتياط واجب بايد آن را آب بكشند.

مسأله : بردن عين نجاست مانند خون و بول در مسجد اگر بى احترامى به مسجد باشد حرام است و همچنين بردن چيزى كه نجس شده (مانند لباس و كفش نجس) در صورتى كه بى احترامى به مسجد باشد حرام است.

مسأله : اگر براى مراسم عزادارى و روضه خوانى و سوگوارى يا جشنهاى مذهبى و مانند آن مسجد را چادر بزنند و سياهى بكوبند و اسباب چاى و غذا در مسجد ببرند در صورتى كه اين كارها به مسجد ضرر نرساند و مانع نماز خواندن نشود اشكال ندارد.

مسأله : بنابر احتياط واجب نبايد مسجد را به طلا زينت كنند و همچنين نبايد بنابر احتياط صورت چيزهائى كه مثل انسان و حيوان روح دارد در مسجد نقش كنند، ولى نقّاشى چيزهائى كه روح ندارد، مثل گل و بوته مكروه است.

مسأله : اگر مسجد خراب هم شود نمى توانند آن را بفروشند يا داخل ملك يا جادّه كنند.

مسأله : فروختن در و پنجره و چيزهاى ديگر مسجد حرام و اگر مسجد خراب شود، بايد آنها را صرف تعمير همان مسجد كنند، و چنانچه به درد آن مسجد نخورد، بايد در مسجد ديگر مصرف شود، ولى اگر به درد مسجدهاى ديگر هم نخورد مى توانند آن را بفروشند و پول آن را اگر ممكن است صرف تعمير همان مسجد وگرنه صرف تعمير مسجد ديگر نمايند.

مسأله : ساختن مسجد و تعمير مسجدى كه نزديك به خرابى مى باشد مستحب است و اگر مسجد طورى خراب شود كه تعمير آن ممكن نباشد مى توانند آن را خراب كنند و دوباره بسازند بلكه مى توانند مسجدى را كه خراب نشده براى احتياج مردم خراب كنند و بزرگتر بسازند.

مسأله : تميز كردن مسجد و روشن كردن چراغ آن مستحب است، و كسى كه مى خواهد مسجد برود مستحب است خود را خوشبو كند و لباس پاكيزه و فاخر و قيمتى بپوشد، و ته كفش خود را وارسى كند كه نجاستى به آن نباشد، و موقع داخل شدن به مسجد مستحبّ است اوّل پاى راست و موقع بيرون آمدن اوّل پاى چپ را بگذارد و همچنين مستحب است از همه زودتر به مسجد آيد و از همه ديرتر از مسجد بيرون رود.

مسأله : وقتى انسان وارد مسجد مى شود مستحب است دو ركعت نماز به قصد تحيّت و احترام مسجد بخواند و اگر نماز واجب يا مستحبّ ديگرى هم بخواند كافى است.

مسأله : خوابيدن در مسجد اگر انسان ناچار نباشد و صحبت كردن راجع به كارهاى دنيا ومشغول صنعت شدن و خواندن شعرى كه نصيحت و مانند آن نباشد مكروه است، و نيز مكروه است آب دهان و بينى و اخلاط سينه را در مسجد بيندازد و گمشده اى را طلب كند و صداى خود را بلند كند ولى بلند كردن صدا براى اذان مانعى ندارد.

مسأله : راه دادن بچه و ديوانه به مسجد مكروه است ولى اگر آوردن بچه ها مزاحمتى ايجاد نكند و باعث علاقمندى آنان به نماز و مسجد شود مستحب است.

مسأله : كسى كه سير و پياز و مانند اينها خورده و بوى دهانش مردم را آزار مى دهد مكروه است به مسجد برود.

 

اذان و اقامه

مسأله : براى مرد و زن مستحب است پيش از نمازهاى يوميّه اذان و اقامه بگويند ولى پيش از نماز عيد فطر و قربان مستحب است سه مرتبه بگويند «الصّلوة» و در نمازهاى واجب ديگر سه مرتبه «الصّلوة» را به قصد رجاء بگويند.

مسأله : مستحب است در روز اولّى كه بچّه به دنيا مى آيد يا پيش از آنكه بند نافش بيفتد در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه بگويند.

مسأله : اذان هيجده جمله است: اَلله اكبرُ چهار مرتبه اَشهدُ اَنْ لا الهَ اِلاّاللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسولُ الله  ـ حىَّ عَلَى الصَّلوةِ  ـ حَىَّ عَلَى الفَلاحِ  ـ حَىَّ عَلى خيرِ العملِ، الله اكبرُ  ـ لااِلَه اِلاّالله هر يك دو مرتبه و اقامه هفده جمله است يعنى دو مرتبه الله اكبرُ از اوّل اذان و يك مرتبه لااِلهَ اِلاّالله از آخر آن كم مى شود و بعد از گفتن حَىَّ عَلَى خيرِ العَمَل بايد دو مرتبه قَد قامَتِ الصَّلوةُ اضافه نمود.

مسأله : اَشْهَدُ اَنَّ عَليَّاً وَلىُّ اللهِ جزو اذان و اقامه نيست ولى خوب است بعد از اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ به قصد قربت گفته شود.

 

ترجمه اذان و اقامه

اللهُ اكبرُ: يعنى خداى تعالى بزرگتر از آن است كه او را وصف كنند.

اَشْهَدُ اَنْ لاالهَ الاّاللهُ: يعنى شهادت مى دهم كه غير خدائى كه يكتا و بى همتا است خداى ديگرى وجود ندارد.

اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ: يعنى شهادت مى دهم كه حضرت محمد بن عبدالله (صلى الله عليه وآله)پيغمبر و فرستاده خداست.

اَشْهَدُ اَنَّ عَليَّا اَميرالمؤمنين وولىُّ اللهِ: يعنى شهادت مى دهم كه حضرت علىّ (عليه السلام)اميرالمؤمنين و ولىّ خدا بر همه خلق است.

حَىَّ عَلَى الصَّلوةِ: يعنى بشتاب براى نماز.

حَىَّ عَلَى الفلاح: يعنى بشتاب براى رستگارى.

حَىَّ عَلَى خيرِ العَمل: يعنى بشتاب براى بهترين كارها كه نماز است.

قَد قامتِ الصَّلوة: يعنى به تحقيق نماز برپا شد.

لااِلهَ الاَّ الله: يعنى نيست خدائى مگر خدائى كه يكتا و بى همتا است.

مسأله : بين جمله هاى اذان و اقامه بايد خيلى فاصله نشود و اگر بين آنها بيشتر از معمول فاصله بيندازد بايد دوباره آن را از سر بگيرد.

مسأله : اگر در اذان و اقامه صدا را در گلو بيندازد چنانچه غنا شود، يعنى به طور آوازه خوانى كه در مجالس لهو و بازيگرى معمول است، اذان و اقامه را بگويد حرام و باطل است.

مسأله : هر نمازى كه با نماز قبل همراه خوانده شود اذان آن ساقط مى شود چه همراه خواندن مستحب باشد يا نباشد، بنابراين در موارد زير اذان ساقط مى شود.

1ـ اذان نماز عصر روز جمعه هنگامى كه با نماز جمعه يا ظهر همراه خوانده شود.

2ـ نماز عصر روز عرفه كه روز نهم ذى الحجة است اگر همراه ظهر خوانده شود.

3ـ نماز عشاى شب عيد قربان براى كسى كه در مشعرالحرام است و آن را با مغرب همراه مى خواند، همراه خواندن و جمع كردن بين دو نماز در سه مورد مذكور مستحبّ است.

4ـ نماز عصر و عشاى زن مستحاضه كه بايد آن را بلافاصله بعد از نماز ظهر يا مغرب بخواند.

5ـ نماز عصر و عشاى كسى كه نمى تواند از بيرون آمدن بول و غائط خوددارى كند.

در اين پنج نماز در صورتى اذان ساقط مى شود كه با نماز قبلى فاصله نشود يا فاصله كمى بين آنها باشد و ظاهراً با خواندن نافله فاصله حاصل مى شود.

مسأله : اگر براى نماز جماعتى اذان و اقامه گفته باشند كسى كه با آن جماعت نماز مى خواند نبايد براى نماز خود اذان و اقامه بگويد گرچه اذان و اقامه را نشنيده باشد و يا موقع گفتن آن در جماعت حاضر نباشد.

مسأله : اگر براى خواندن نماز به مسجد برود و ببيند نماز جماعتى كه در مسجد تشكيل شده بود تمام شده تا وقتى كه صفها بهم نخورده و جمعيّت متفرّق نشده، در صورتى كه براى نماز جماعت اذان و اقامه گفته شده باشد، نمى تواند براى نماز خود اذان و اقامه بگويد.

مسأله : در جائى كه عدّه اى مشغول نماز جماعتند يا نماز آنان تازه تمام شده و صفها بهم نخورده است اگر انسان بخواهد فرادى يا با جماعت ديگرى كه برپا مى شود نماز بخواند با پنج شرط اذان و اقامه از او ساقط مى شود:

1 ـ براى نماز جماعت اوّل اذان و اقامه گفته باشند.

2 ـ آن نماز جماعت باطل نباشد.

3 ـ نماز او و نماز جماعت در يك مكان باشد پس اگر نماز جماعت داخل مسجد باشد و بخواهد در بام مسجد نماز بخواند مستحب است اذان و اقامه بگويد.

4 ـ نماز او و نماز جماعت هردو اداء باشد.

5 ـ وقت نماز او و نماز جماعت مشترك باشد مثلاً هردو نماز ظهر يا هردو نماز عصر بخوانند يا نمازى كه به جماعت خوانده مى شود نماز ظهر باشد و او نماز عصر بخواند يا او نماز ظهر بخواند و نماز جماعت نماز عصر باشد.

مسأله : اگر در شرط دوّم از شرطهائى كه در مسأله پيش گفته شد شك كند يعنى شك كند كه نماز جماعت صحيح بوده يا نه، اذان و اقامه از او ساقط است ولى اگر در چهار شرط ديگر شك كند بهتر است به قصد رجاء اذان و اقامه را بگويد.

مسأله : كسى كه اذان و اقامه ديگرى را مى شنود مستحب است هر قسمتى را كه مى شنود بگويدولى از «حَىَّ على الصّلوة» تا «حَىَّ عَلَى خَيرِ العَمل» را به اميدثواب بگويد.

مسأله : كسى كه اذان و اقامه ديگرى را شنيده چه با او گفته باشد يا نه، در صورتى كه بين آن اذان و اقامه و نمازى كه مى خواهد بخواند زياد فاصله نشده باشد مى تواند براى نماز خود اذان و اقامه نگويد.

مسأله : اگر مرد اذان زن را با قصد لذّت بشنود اذان از او ساقط نمى شود بلكه اگر قصد لذّت هم نداشته باشد بنابر احتياط واجب اذان از او ساقط نمى شود، ولى اگر زن اذان مرد را بشنود اذان از او ساقط مى شود.

مسأله : اذان و اقامه نماز جماعت را بايد مرد بگويد.

مسأله : اقامه بايد بعد از اذان گفته شود و اگر قبل از اذان بگويند صحيح نيست.

مسأله : اگر كلمات اذان و اقامه را بدون ترتيب بگويد، مثلاً «حَىَّ على الفلاح» را پيش از «حَىَّ عَلى الصَّلاة» بگويد بايد برگردد و از جائى كه ترتيب بهم خورده دوباره بگويد.

مسأله : بايد بين اذان و اقامه فاصله ندهد و اگر بين آنها به قدرى فاصله دهد كه اذانى را كه گفته اذان اين اقامه حساب نشود مستحب است دوباره اذان و اقامه را بگويد و نيز اگر بين اذان و اقامه و نماز به قدرى فاصله دهد كه اذان و اقامه آن نماز حساب نشود مستحب است دوباره براى آن نماز، اذان و اقامه بگويد.

مسأله : اذان و اقامه بايد به عربى صحيح گفته شود پس اگر به عربى غلط بگويد يا به جاى يك حرف حرف ديگرى بگويد يا مثلاً ترجمه آنها را به فارسى يا زبان ديگر بگويد صحيح نيست.

مسأله : اذان و اقامه بايد بعد از داخل شدن وقت نماز گفته شود و اگر عمداً يا از روى فراموشى پيش از وقت بگويد باطل است.

مسأله : اگر پيش از گفتن اقامه شك كند كه اذان گفته يا نه بايد اذان را بگويد، ولى اگر مشغول اقامه شود و شك كند كه اذان گفته يا نه، گفتن اذان لازم نيست.

مسأله : اگر در بين اذان يا اقامه پيش از آنكه قسمتى را بگويد شك كند كه قسمت پيش از آن را گفته يا نه، بايد قسمتى را كه در گفتن آن شك كرده بگويد ولى اگر در حال گفتن قسمتى از اذان يا اقامه شك كند كه آنچه پيش از آن است گفته يا نه گفتن آن لازم نيست.

مسأله : مستحبّ است انسان در موقع گفتن اذان رو به قبله بايستد و با وضو يا غسل باشد و دستها را به گوش بگذارد و صدا را بلند نمايد و بكشد و بين جمله هاى اذان كمى فاصله دهد و بين آنها حرف نزند.

مسأله : مستحبّ است بدن انسان در موقع گفتن اقامه آرام باشد و آن را از اذان آهسته تر بگويد و جمله هاى آن را به هم نچسباند ولى به اندازه اى كه بين جمله هاى اذان فاصله مى دهد بين جمله هاى اقامه فاصله ندهد.

مسأله : مستحبّ است بين اذان و اقامه يك قدم بردارد، يا قدرى بنشيند يا سجده كند يا ذكر بگويد يا دعا بخواند يا قدرى ساكت باشد يا حرفى بزند يا دو ركعت نماز بخواند، ولى حرف زدن بين اذان و اقامه نماز صبح و نماز خواندن بين اذان و اقامه نماز مغرب مستحب نيست.

مسأله : مستحب است كسى را كه براى گفتن اذان معيّن مى كنند عادل و وقت شناس و صدايش بلند باشد و اذان را در جاى بلند بگويد. و در صورتى كه از بلندگوها استفاده شود مانعى ندارد گوينده اذان در محلّ پائين قرار گيرد.

مسأله : شنيدن اذان از راديو و ضبط صوت و مانند آن براى نماز كافى نيست بلكه خود نمازگزاران بايد اذان بگويند.

مسأله : احتياط واجب آن است كه اذان را هميشه به قصد نماز بگويند و گفتن اذان براى اعلام دخول وقت بدون قصد نماز بعد از آن، مشكل است.

مسأله : اگر اذان و اقامه را به قصد نماز فرادى بگويد، بعد جماعتى از او تقاضا كنند تا امام جماعت آنان شود يا بخواهد به عنوان مأموم نمازش را به جماعت بخواند آن اذان و اقامه كافى نيست و مستحب است دوباره بگويند.

 
 Copyright © 2003-2013 - AVINY.COM - All Rights Reserved