next page

fehrest page

back page

 

27. احكام نكاح يا ازدواج

ازدواج از مستحبات مؤكد است، اگر كسى بترسد كه با ترك ازدواج در حرام بيفتد، ازدواج بر او واجب است و به واسطه عقد ازدواج، زن به مرد حلال مى شود و آن بر دو قسم است دائم و موقت. عقد دائم آن است كه مدت زناشوئى در آن معيّن نشود و زنى را كه به اين قسم عقد مى كنند، دائمه گويند و عقد موقت آن است كه مدت زناشوئى در آن معيّن شود، خواه كوتاه مدت باشد، خواه طولانى و زنى را كه به اين قسم عقد كنند، متعه و صيغه مى نامند.

 

احكام عقد

(مسأله 2010) در زناشوئى چه دائم و چه موقّت، بايد صيغه خوانده شود و تنها راضى بودن زن و مرد كافى نيست و صيغه عقد را يا خود زن و مرد مى خوانند، يا ديگرى را وكيل مى كنند كه از طرف آنان بخواند.

 

(مسأله 2011) وكيل لازم نيست مرد باشد، زن هم مى تواند براى خواندن صيغه عقد از طرف ديگرى وكيل شود.

 

(مسأله 2012) زن و مرد تا يقين نكنند كه وكيل آنها صيغه را خوانده است، نمى توانند به يكديگر حلال شوند و گمان به اين كه وكيل صيغه را خوانده است، كفايت نمى كند ولى اگر وكيل بگويد صيغه را خوانده ام و مورد اعتماد باشد كافى است.

 

(مسأله 2013) اگر زنى كسى را وكيل كند كه مثلاً ده روز او را به عقد مردى درآورد و ابتداى ده روز را معين نكند بايد آغاز آن را از روز و ساعتى كه عقد مى كند قرار دهد.

 

(مسأله 2014) يك نفر مى تواند براى خواندن صيغه عقد دائم يا غيردائم از طرف دو نفر وكيل شود و نيز انسان مى تواند از طرف زن وكيل شود و او را براى خود به طور دائم يا غيردائم عقد كند ولى احتياط مستحب آن است كه عقد را دو نفر بخوانند.

 

كيفيت خواندن عقد دائم

(مسأله 2015) اگر صيغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگويد: «زَوَّجْتُكَ نَفْسِى عَلَى الصَّداقِ المَعْلُوم» (يعنى خود را زن تو نمودم، به مهرى كه معيّن شده). پس از آن بدون فاصله مرد بگويد: «قَبِلْتُ التَّزْوِيجَ على الصَّداقِ المعلومِ» (يعنى قبول كردم ازدواج را با همان مهر معلوم) عقد صحيح است و اگر ديگرى را وكيل كنند كه از طرف آنها صيغه عقد را بخواند چنانچه مثلاً اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وكيل زن بگويد: «زَوَّجْتُ مُوَكِّلَتِى فاطِمَةَ مُوَكِّلِكَ اَحْمَدَ عَلَى الصَّداقِ المَعْلُومِ». پس بدون فاصله وكيل مرد بگويد: «قَبِلْتُ التَّزويج لِمُوَكِّلِى اَحْمَدَ عَلَى الصَّداقِ الْمَعْلُومِ» صحيح مى باشد.

 

دستور خواندن عقد موقت

(مسأله 2016) اگر خود زن و مرد بخواهند صيغه عقد موقت را بخوانند، بعد از آن كه مدت و مهر را معين كردند، چنانچه زن بگويد: «زَوَّجْتُكَ نَفْسِى الى الاجل المعلوم عَلَى المَهْرِ المَعْلُومِ»، بعد بدون فاصله مرد بگويد: «قَبِلْتُ التزويجَ الى الاجلِ المعلومِ على المهرِ المعلومِ»، صحيح است. و اگر ديگرى را وكيل كنند و اول وكيل زن به وكيل مرد بگويد: «مَتَّعْتُ مُوَكِّلَتِى مُوَكّلَكَ الى الاجل المعلوم عَلَى المَهْرِ المَعْلُومِ»، پس بدون فاصله وكيل مرد بگويد: «قَبِلْتُ ذلك لِمُوَكِّلِى» صحيح مى باشد.

 

شرائط عقد

(مسأله 2017) عقد ازدواج چند شرط دارد:

اول آن كه عقد را به عربى صحيح بخوانند. و اگر خود مرد و زن نتوانند صيغه را به عربى صحيح بخوانند; بايد كسى را كه مى تواند عقد را به عربى صحيح بخواند وكيل كنند، و اگر نتوانند كسى را كه به عربى صحيح مى خواند وكيل كنند بايد خودشان به غيرعربى بخوانند اما بايد لفظى بگويند كه معنى «زَوَّجت و قبلت» را بفهماند.

دوم مرد و زن يا وكيل آنها كه صيغه را مى خوانند قصد انشاء داشته باشند يعنى اگر خود مرد و زن صيغه را مى خوانند، زن به گفتن «زَوَّجتك نفسى» قصدش اين باشد كه خود را زن او قرار دهد و مرد به گفتن «قبلت التزويج» زن بودن او را براى خود قبول نمايد، و اگر وكيل مرد و زن صيغه را مى خوانند، به گفتن «زوَّجت و قبلت» قصدشان اين باشد كه مرد و زنى كه آنان را وكيل كرده اند، زن و شوهر شوند.

سوم كسى كه صيغه را مى خواند عاقل باشد، و بنابر احتياط بالغ باشد چه براى خودش بخواند، يا از طرف ديگرى وكيل شده باشد.

چهارم اگر وكيل زن و شوهر يا ولى آنها صيغه را مى خوانند، در عقد، زن و شوهر را معين كنند مثلاً اسم آنها را ببرند يا به آنها اشاره نمايند. پس كسى كه چند دختر دارد، اگر به مردى بگويد «زَوَّجْتُكَ اِحْدَى بَناتِى» (يعنى زن تو نمودم يكى از دخترانم را) و او بگويد قبلت يعنى قبول كردم، چون در موقع عقد، دختر را معين نكرده اند عقد باطل است.

پنجم زن و مرد به ازدواج راضى باشند.

 

(مسأله 2018) اگر در عقد يك حرف غلط خوانده شود كه معنى آن را عوض كند عقد باطل است.

 

(مسأله 2019) كسى كه دستور زبان عربى را نمى داند، اگر قرائتش صحيح باشد و معناى هر كلمه از عقد را جداگانه بداند و از هر لفظى معناى آن را قصد نمايد، مى تواند عقد را بخواند.

 

(مسأله 2020) اگر بستگان يا نزديكان زن، او را براى مردى بدون اجازه او عقد كنند و بعداً زن بگويد به آن عقد راضى هستم، عقد صحيح است و همچنين است در مورد مرد.

 

(مسأله 2021) اگر زن و مرد يا يكى از آن دو را به ازدواج مجبور نمايند و بعد از خواندن عقد راضى شوند و بگويند با آن عقد راضى هستيم عقد صحيح است.

 

(مسأله 2022) پدر و جد پدرى در صورت ضرورت مى توانند براى فرزند نابالغ يا ديوانه خود كه به حال ديوانگى بالغ شده است ازدواج كنند. و بعد از آن كه طفل بالغ شد يا ديوانه عاقل گرديد، نبايد آن را به هم بزنند.

 

(مسأله 2023) دخترى كه به حد بلوغ رسيده و رشيده است يعنى مصلحت خود را تشخيص مى دهد; اگر بخواهد شوهر كند، چنانچه باكره باشد، بايد از پدر يا جد پدرى خود اجازه بگيرد و اجازه مادر و برادر لازم نيست. ولى اگر همسر مناسبى براى دختر پيدا شود و پدر مخالفت كند، اذن او شرط نيست.

 

(مسأله 2024) اگر پدر و جد پدرى غائب باشند، به طورى كه نشود از آنان اذن گرفت و دختر هم احتياج به شوهر كردن داشته باشد، اجازه پدر و جد پدرى ساقط است و نيز اگر دختر باكره نباشد در صورتى كه بكارتش به واسطه شوهر كردن از بين رفته باشد، اجازه پدر و جد لازم نيست.

 

(مسأله 2025) اگر پدر، يا جد پدرى براى پسر نابالغ خود زن بگيرد، پسر بايد بعد از بالغ شدن خرج آن زن را ـ در صورت تمكين و قابليت براى مسائل زناشويى ـ بدهد.

 

(مسأله 2026) اگر پدر، يا جد پدرى براى پسر نابالغ خود زن بگيرد، چنانچه پسر در موقع عقد مالى داشته، مديون مهر زن است و اگر در موقع عقد مالى نداشته، پدر يا جد او بايد مهر زن را بدهند.

 

عيب هائى كه به واسطه آنها مى شود عقد را به هم زد

(مسأله 2027) اگر مرد بعد از عقد بفهمد كه زن يكى از اين هفت عيب را دارد مى تواند عقد را به هم بزند:

اول: ديوانگى.

دوم: مرض خوره.

سوم: مرض برص.

چهارم: كورى.

پنجم: شَلْ بودن. به طورى كه معلوم باشد.

ششم: آن كه افضا شده، يعنى راه بول و حيض او يكى شده باشد. ولى اگر راه حيض و غائط او يكى شده باشد، به هم زدن عقد اشكال دارد و بايد احتياط شود.

هفتم: آن كه گوشت، يا استخوانى يا غدّه اى در فرج او باشد كه مانع نزديكى شود.

 

(مسأله 2028) اگر زن بعد از عقد بفهمد كه شوهر او ديوانه است، يا آلت مردى ندارد، يا عنّين است و نمى تواند نزديكى نمايد، يا تخم هاى او را كشيده اند; مى تواند عقد را به هم بزند.

 

(مسأله 2029) اگر مرد يا زن، به واسطه يكى از عيب هائى كه در دو مسأله پيش گفته شد عقد را به هم بزند، بايد بدون طلاق از هم جدا شوند.

 

(مسأله 2030) اگر به واسطه آن كه مرد عنّين است و نمى تواند نزديكى كند; زن عقد را به هم بزند، شوهر بايد نصف مهر را بدهد. ولى اگر به واسطه يكى از عيب هاى ديگرى كه گفته شد مرد، يا زن عقد را به هم بزند، چنانچه مرد با زن نزديكى نكرده باشد، چيزى بر او نيست و اگر نزديكى كرده، بايد تمام مهر را بدهد.

از آنجا كه مسائل مربوط «فسخ عقد» از جانب مرد و يا زن، شرايط خاصى دارد، لازم است هر نوع فسخ زير نظر حاكم شرع صورت پذيرد.

 

زنانى كه ازدواج با آنان حرام است

(مسأله 2031) ازدواج با زن هائى كه مثل مادر و خواهر و مادرزن با انسان محرم هستند، حرام است.

 

(مسأله 2032) اگر كسى زنى را براى خود عقد نمايد، اگرچه با او نزديكى نكند، مادر و مادرِ مادرِ آن زن و مادرِ پدر او هر چه بالا روند، به آن مرد محرم مى شوند.

 

(مسأله 2033) اگر زنى را عقد كند و با او نزديكى نمايد، دختر و نوه دخترى و پسرى آن زن هر چه پائين روند، چه در وقت عقد باشند يا بعداً به دنيا بيايند، به آن مرد محرم مى شوند.

 

(مسأله 2034) اگر با زنى زنا كند، نمى تواند با دختر او ازدواج كند، و اگر زنى را عقد نمايد و با او نزديكى كند بعد با مادر او زنا كند، آن زن بر او حرام نمى شود و اگر پيش از آن كه با او نزديكى كند با مادر او زنا نمايد، احتياط واجب آن است كه از آن زن به وسيله طلاق جدا شود.

 

(مسأله 2035) زن مسلمان نمى تواند به عقد كافر درآيد ولى مرد مسلمان مى تواند با زن هاى كافر به طور موقت ازدواج كند.

 

(مسأله 2036) اگر با زنى كه در عدّه طلاق رجعى است زنا كند، آن زن بر او حرام مى شود و اگر با زنى كه در عدّه متعه، يا طلاق بائن، يا عده وفات است زنا كند، بعداً مى تواند او را عقد نمايد، اگرچه احتياط مستحب آن است كه با او ازدواج نكند و معناى طلاق رجعى و طلاق بائن و عده متعه و عده وفات در احكام طلاق گفته خواهد شد.

 

(مسأله 2037) اگر با زن بى شوهرى كه در عدّه نيست زنا كند، بعداً مى تواند آن زن را براى خود عقد نمايد، ولى احتياط مستحب آن است كه صبر كند تا آن زن حيض ببيند بعد او را عقد نمايد و همچنين است اگر ديگرى بخواهد آن زن را عقد كند.

 

(مسأله 2038) اگر زنى را كه در عدّه ديگرى است براى خود عقد كند. چنانچه مرد و زن، يا يكى از آنان بدانند كه كار حرامى انجام مى دهند يعنى بدانند كه عدّه زن تمام نشده و عقد كردن زن در عده حرام است آن زن بر او حرام مى شود، اگرچه مرد بعد از عقد با آن زن، نزديكى نكرده باشد.

 

(مسأله 2039) اگر زنى را براى خود عقد كند و بعد معلوم شود كه در عدّه بوده چنانچه هيچ كدام نمى دانسته اند زن در عده است و نمى دانسته اند كه عقد كردن زن در عده حرام است، در صورتى كه مرد با او نزديكى كرده باشد، آن زن بر او حرام مى شود. و در غير اين صورت مى توانند صبر كنند، پس از خروج از عده، مجدداً عقد كنند.

 

(مسأله 2040) اگر انسان بداند زنى شوهر دارد و او را عقد كند بايد از او جدا شود و بعداً هم نمى تواند او را براى خود عقد كند، هر چند با او نزديكى نكرده باشد.

 

(مسأله 2041) زن شوهردار اگر زنا بدهد، بر شوهر خود حرام نمى شود و چنانچه توبه نكند و بر عمل خود باقى باشد، بهتر است كه شوهر، او را طلاق دهد ولى بايد مهرش را بدهد.

 

(مسأله 2042) زنى را كه طلاق داده اند و زنى كه صيغه بوده و شوهرش مدت او را بخشيده يا مدتش تمام شده، چنانچه بعد از مدتى شوهر كند و بعد شك كند كه موقع عقد شوهر دوم، عده شوهر اول تمام بوده يا نه، بايد به شك خود اعتنا نكند.

 

(مسأله 2043) مادر و خواهر و دختر پسرى كه لواط داده بر لواط كننده حرام است اگرچه لواط كننده و لواط دهنده بالغ نباشند. ولى اگر گمان كند كه دخول شده، يا شك كند كه دخول شده يا نه، بر او حرام نمى شوند.

 

(مسأله 2044) اگر با مادر يا خواهر يا دختر كسى ازدواج نمايد و بعد از ازدواج با آن كس لواط كند آنها بر او حرام نمى شوند. مگر اين كه زن را طلاق، و بخواهد پس از خروج از عده مجدداً بگيرد، در اين احتياط لازم اين است كه ازدواج نكند.

 

(مسأله 2045) اگر با زنى كه براى خود عقد كرده نزديكى هم نكرده باشد، تا وقتى كه آن زن در عقد اوست، نمى تواند با دختر او ازدواج كند.

 

(مسأله 2046) عمّه و خاله پدر و عمّه و خاله پدرِ پدر و عمّه و خاله مادر و عمّه و خاله مادرِ مادر هر چه بالا روند، به انسان محرمند.

 

(مسأله 2047) پدر و جد شوهر، هر چه بالا روند و پسر و نوه پسرى و دخترى او هر چه پائين آيند، چه در موقع عقد باشند، يا بعداً به دنيا بيايند، به زن او محرم هستند.

 

(مسأله 2048) اگر زنى را براى خود عقد كند، دائمه باشد، يا صيغه، تا وقتى كه آن زن در عقد اوست، نمى تواند با خواهر آن زن ازدواج نمايد. و در ازدواج موقت اگر مدت زن تمام بشود يا به وى بخشند تا عده او به پايان نرسد، نمى تواند با خواهر او ازدواج كند.

 

(مسأله 2049) اگر زن خود را به ترتيبى كه در كتاب طلاق گفته مى شود، طلاق رِجعى دهد، در بين عدّه نمى تواند خواهر او را عقد نمايد، بلكه در عدّه طلاق بائن هم كه بعداً بيان مى شود، احتياط مستحب آن است كه از ازدواج با خواهر او خوددارى نمايد.

 

(مسأله 2050) انسان نمى تواند بدون اجازه زن خود با خواهرزاده و برادرزاده او ازدواج كند ولى اگر بدون اجازه زنش آنان را عقد نمايد و بعداً زن بگويد به آن عقد راضى هستم، اشكال ندارد و احتياط موكد اين است كه عقد را تجديد كند.

 

(مسأله 2051) اگر زن بفهمد شوهرش برادرزاده يا خواهرزاده او را عقد كرده و حرفى نزند، چنانچه بعداً رضايت ندهد، عقد آنان باطل است. ولى اگر از حرف نزدنش معلوم باشد كه باطناً راضى بوده شوهرش نمى تواند از برادرزاده او جدا شود مگر آن كه او را طلاق دهد.

 

(مسأله 2052) اگر زنى كه در حال احرام است با مردى كه در حال احرام نيست، ازدواج كند عقد او باطل است، و اگر زن مى دانسته كه ازدواج كردن در حال احرام حرام است، بايد با آن مرد ازدواج نكند. و همچنين است اگر مرد در حال احرام باشد، و زن در حال احرام نباشد.

 

(مسأله 2053) اگر مرد طواف نساء را كه يكى از كارهاى حج است، به جا نياورد، زنش كه به واسطه مُحْرِم شدن بر او حرام شده بود، حلال نمى شود. و نيز اگر زن طواف نساء نكند، شوهرش بر او حلال نمى شود ولى اگر بعداً طواف نساء را انجام دهند، به يكديگر حلال مى شوند.

 

(مسأله 2054) اگر كسى دختر نابالغى را براى خود عقد كند، پيش از آن كه نه سال دختر تمام شود، نبايد با او نزديكى كند، و اگر نه سال او تمام شد و استعداد جسمانى براى نزديكى نداشته باشد نبايد با او نزديكى نمايد و اگر نزديكى انجام داد و او را «افضا» نمود هيچ وقت نبايد با او نزديكى كند.

 

(مسأله 2055) زنى را كه سه مرتبه طلاق داده اند، بر شوهرش حرام مى شود، ولى اگر با شرائطى كه در كتاب طلاق گفته مى شود با مرد ديگرى ازدواج كند، شوهر اول مى تواند دوباره او را براى خود عقد نمايد.

 

احكام عقد دائم

(مسأله 2056) زنى كه عقد دائمى شده، نبايد بدون اجازه شوهر از خانه بيرون رود يا كارى را در خارج خانه انتخاب كند مگر براى نيازمندى هاى جزئى كه با حقوق زوج و شئون او منافات نداشته باشد و بدون عذر شرعى نبايد از نزديكى كردن او جلوگيرى كند در اين صورت، تهيه غذا و لباس و منزل او و لوازم ديگرى كه در كتاب هاى فقهى ذكر شده بر شوهر واجب است و اگر تهيه نكند، چه توانائى داشته باشد، يا نداشته باشد، مديون زن است.

 

(مسأله 2057) اگر زن در كارهائى كه در مسأله پيش گفته شد اطاعت شوهر را نكند، گناهكار است و حق غذا و لباس و منزل و همخوابى ندارد ولى مهر او از بين نمى رود.

 

(مسأله 2058) مرد حق ندارد زن خود را به خدمت خانه مجبور كند.

 

(مسأله 2059) مخارج سفر زن اگر بيشتر از مخارج وطن باشد با شوهر نيست ولى اگر شوهر مايل باشد كه زن را سفر ببرد بايد خرج سفر او را بدهد.

 

(مسأله 2060) زنى كه از شوهر اطاعت مى كند اگر مطالبه خرجى كند و شوهر ندهد مى تواند در هر روز به اندازه خرجى آن روز بدون اجازه از مال او بردارد و اگر ممكن نيست چنانچه ناچار باشد كه معاش خود را تهيه كند، در موقعى كه مشغول تهيه معاش است، اطاعت شوهر بر او واجب نيست.

 

(مسأله 2061) مرد نمى تواند زن دائمى خود را به طورى ترك كند كه نه مثل زن شوهردار باشد نه مثل زن بى شوهر، لكن واجب نيست هر چهار شب يك شب نزد او بماند.

 

(مسأله 2062) شوهر نمى تواند بيش از چهارماه نزديكى با عيال دائمى خود را ترك كند. مگر اين كه زن در سن بالائى باشد.

 

(مسأله 2063) اگر در عقد دائمى، مهر را معين نكنند عقد صحيح است و چنانچه مرد با زن نزديكى كند، بايد مهر او را مطابق مهر زنهائى كه مثل او هستند، بدهد.

 

(مسأله 2064) اگر موقع خواندن عقد دائمى براى دادن مهر مدتى معين نكرده باشند، زن مى تواند پيش از گرفتن مهر از نزديكى كردن شوهر جلوگيرى كند. چه شوهر توانائى دادن مهر را داشته باشد چه نداشته باشد. مگر اين كه ناتوانى مالى شوهر قرينه باشد كه پرداخت مهر «عندالاستطاعه» خواهد بود.

 

ازدواج موقت

(مسأله 2065) صيغه كردن زن در صورتى كه قصد زناشوئى داشته باشد صحيح است اگرچه براى لذت بردن هم نباشد.

 

(مسأله 2066) شوهر بيش از چهار ماه نبايد نزديكى با متعه خود را ترك كند مگر اين كه زن در سن بالايى باشد.

 

(مسأله 2067) زنى كه صيغه مى شود اگر در عقد شرط كند كه شوهر با او نزديكى نكند، عقد و شرط او صحيح است و شوهر فقط مى تواند لذت هاى ديگر از او ببرد، ولى اگر بعداً به نزديكى راضى شود، شوهر مى تواند با او نزديكى نمايد.

 

(مسأله 2068) زنى كه صيغه شده اگرچه آبستن شود، حق خرجى ندارد.

 

(مسأله 2069) زنى كه صيغه شده حق همخوابى ندارد و از شوهر ارث نمى برد، و شوهر هم از او ارث نمى برد.

 

(مسأله 2070) زنى كه صيغه شده اگر نداند كه حق خرجى و همخوابى ندارد، عقد او صحيح است و براى آن كه نمى دانسته حقى به شوهر پيدا نمى كند.

 

(مسأله 2071) زنى كه صيغه شده، مى تواند بدون اجازه شوهر از خانه بيرون برود، ولى اگر به واسطه بيرون رفتن، حق شوهر از بين مى رود، بيرون رفتن او حرام است.

 

(مسأله 2072) اگر زنى مردى را وكيل كند كه به مدت و مبلغ معيّن او را براى خود صيغه نمايد، چنانچه مرد او را به عقد دائم خود درآورد يا به غير از مدت يا مبلغى كه معين شده او را صيغه كند، وقتى آن زن فهميد، اگر بگويد راضى هستم عقد صحيح وگرنه باطل است.

 

(مسأله 2073) پدر و جد پدرى مى توانند براى محرم شدن، با زنى كه در يك خانه زندگى مى كنند او را به عقد موقت پسر نابالغ خود درآورند به شرط اين كه مدت عقد به اندازه اى باشد كه پسر به حد بهره گيرى جنسى برسد و نيز مى توانند دختر نابالغ خود را براى محرم شدن بستگان به عقد كسى درآورد به شرط آنكه مدت آن به قدرى باشد كه امكان استمتاع از او باشد سپس بعد از عقد مرد مى تواند بقيه مدت را به دختر نابالغ ببخشد.

 

(مسأله 2074) اگر مرد مدت صيغه را ببخشد، خواه با او نزديكى كرده يا نزديكى نكرده باشد، بايد تمام چيزى را كه قرار گذاشتند به او بدهد.

 

(مسأله 2075) مرد مى تواند زنى را كه صيغه او بوده و هنوز عده اش تمام نشده به عقد دائم خود درآورد.

 

(مسأله 2076) ازدواج موقت پس از تمام شدن مدت عده دارد، و فرزندانى كه از آن متولد مى شوند، تمام حقوق فرزندى را دارند و از پدر و مادر و بستگان خود ارث مى برند هر چند آن زن و شوهر از يكديگر ارث نبرند.

 

احكام نگاه كردن

(مسأله 2077) نگاه كردن مرد به بدن زن نامحرم چه با قصد لذّت و چه بدون آن حرام است. و نگاه كردن به صورت و دست ها اگر به قصد لذت باشد، حرام است، و نيز نگاه كردن زن به بدن مرد نامحرم حرام مى باشد مگر آن مقدار كه معمولاً نمى پوشانند و نگاه كردن به صورت و بدن و موى دختر نابالغ اگر به قصد لذت نباشد، و به واسطه نگاه كردن هم انسان نترسد كه به حرام بيفتد، اشكال ندارد ولى بنابر احتياط بايد جاهائى را كه مثل ران و شكم معمولاً مى پوشانند نگاه نكند.

 

(مسأله 2078) اگر انسان بدون قصد لذت به صورت و دست هاى زن هاى اهل كتاب مثل زن هاى يهود و نصارى نگاه كند، در صورتى كه نترسد كه به حرام بيفتد، اشكال ندارد.

 

(مسأله 2079) زن بايد بدن و موى خود را از مرد نامحرم بپوشاند، بلكه احتياط واجب آن است كه بدن و موى خود را از پسرى هم كه بالغ نشده، ولى خوب و بد را مى فهمد و به حدى رسيده كه موردنظر شهوانى است، بپوشاند.

 

(مسأله 2080) نگاه كردن به عورت ديگرى حرام است، اگرچه از پشت شيشه يا در آئينه يا آب صاف و مانند اينها باشد. و احتياط واجب آن است كه به عورت بچّه مميّز هم نگاه نكنند. ولى زن و شوهر مى توانند به تمام بدن يكديگر نگاه كنند.

 

(مسأله 2081) مرد و زنى كه با يكديگر محرمند، اگر قصد لذت نداشته باشند، مى توانند غير از عورت به تمام بدن يكديگر نگاه كنند.

 

(مسأله 2082) مرد نبايد با قصد لذت به بدن مرد ديگر نگاه كند و نگاه كردن زن هم به بدن زن ديگر با قصد لذت حرام است.

 

(مسأله 2083) عكس برداشتن مرد از زن نامحرم حرام نيست مگر اين كه براى عكس برداشتن مجبور شود كه دست به بدن او بزند و اگر زن نامحرمى را بشناسد در صورتى كه آن زن با حجاب باشد، نبايد به عكس بدون حجاب او نگاه كند.

 

(مسأله 2084) هر گاه پرستار و يا طبيب ناچار باشد دست به عورت بيمار بزند بايد دستكش در دست كند كه دست او به عورت آنها نرسد و همچنين است اگر پرستار و يا طبيب مرد ناچار شود دست به بدن زن بزند يا پرستار و طبيب زن دست به بدن مرد بزند بايد دستكش در دست كنند، مگر اين كه ضرورتى در كار باشد.

 

(مسأله 2085) اگر مرد براى معالجه زن نامحرم ناچار باشد كه او را نگاه كند و يا دست به بدن او بزند، اشكال ندارد ولى اگر با نگاه كردن بتواند معالجه كند، نبايد دست به بدن او بزند و اگر با دست زدن بتواند معالجه كند، نبايد او را نگاه كند.

 

(مسأله 2086) اگر انسان براى معالجه كسى ناچار شود كه به عورت او نگاه كند، بنابر احتياط واجب بايد آئينه را در مقابل گذاشته و در آن نگاه كند ولى اگر چاره اى جز نگاه كردن به عورت نباشد، اشكال ندارد.

 

مسائل متفرّقه زناشوئى

(مسأله 2087) كسى كه به واسطه نداشتن زن به حرام مى افتد، براى حفظ عفت خود لازم است زن بگيرد.

 

(مسأله 2088) اگر شوهر در عقد شرط كند كه زن باكره باشد و بعد از عقد ثابت شود كه بكارت او به وسيله نزديكى قبل از عقد از بين رفته، مى تواند عقد را به هم بزند.

 

(مسأله 2089) اگر مرد و زن نامحرم در محل خلوتى باشند كه كسى در آنجا نباشد و ديگرى هم نمى تواند وارد شود بايد از آنجا بيرون بروند.

 

(مسأله 2090) اگر مرد مهر زن را در عقد معين كند و قصدش اين باشد كه آن را ندهد، عقد صحيح است ولى مهر را بايد بدهد.

 

(مسأله 2091) مسلمانى كه منكر خدا يا پيغمبر يا معاد شود، يا حكم ضرورى دين يعنى حكمى را كه مسلمانان جزء دين اسلام مى دانند مثل واجب بودن نماز و روزه انكار كند، در صورتى كه منكر شدن آن حكم; به انكار خدا يا پيغمبر برگردد، مرتد است.

 

(مسأله 2092) اگر زن پيش از آن كه شوهرش با او نزديكى كند، به طورى كه در مسأله پيش گفته شد مرتد شود; عقد او باطل مى گردد. و همچنين است اگر بعد از نزديكى مرتد شود ولى يائسه باشد يعنى اگر سيده است شصت سال و اگر سيده نيست پنجاه سال او تمام شده باشد اما اگر يائسه نباشد، بايد به دستورى كه در احكام طلاق گفته خواهد شد عده نگهدارد; پس اگر در بين عده مسلمان شود عقد باقى و اگر تا آخر عده مرتد بماند، عقد باطل است.

 

(مسأله 2093) اگر زن در عقد با مرد شرط كند كه او را از شهر بيرون نبرد و مرد هم قبول كند، نبايد زن را از آن شهر بيرون ببرد مگر با رضايت او.

 

(مسأله 2094) اگر زن انسان، از شوهر ديگرش دخترى داشته باشد; انسان مى تواند آن دختر را براى پسر خود كه از آن زن نيست، عقد كند و نيز اگر دخترى را براى پسر خود عقد كند مى تواند با مادر آن دختر ازدواج نمايد.

 

(مسأله 2095) اگر زنى از زنا آبستن شود، جايز نيست بچه اش را سقط كند.

 

(مسأله 2096) اگر كسى با زنى كه شوهر ندارد و در عدّه كسى هم نيست زنا كند، چنانچه بعد او را عقد كند و بچه اى از آنان پيدا شود، در صورتى كه ندانند از نطفه حلال است يا حرام، آن بچه حلال زاده است.

 

(مسأله 2097) اگر مرد نداند كه زن در عده است و با او ازدواج كند، چنانچه زن هم نداند و بچه اى از آنان به دنيا بيايد، حلال زاده است و شرعاً فرزند هر دو مى باشد ولى اگر زن مى دانسته كه در عدّه است و مى دانسته كه ازدواج در عده حرام است شرعاً بچه، فرزند پدر است و در هر دو صورت عقد آنان باطل است و به يكديگر حرام مى باشند.

 

(مسأله 2098) اگر زن بگويد يائسه ام نبايد حرف او را قبول كرد، ولى اگر بگويد شوهر ندارم، حرف او قبول مى شود.

 

(مسأله 2099) اگر بعد از آن كه انسان با زنى ازدواج كرد، كسى بگويد آن زن شوهر دارد و زن بگويد ندارم، چنانچه شرعاً ثابت نشود كه زن شوهر دارد، بايد حرف زن را قبول كرد. مگر اين كه مدعى شوهر داشتن مورد اعتماد باشد در اين صورت بايد از او جدا شود.

 

(مسأله 2100) اگر زنى كه آزاد و مسلمان و عاقل است دخترى داشته باشد تا هفت سال دختر تمام نشده، پدر نمى تواند او را از مادرش جدا كند.

 

(مسأله 2101) مستحب است در شوهر دادن دخترى كه بالغه است يعنى مكلّف شده عجله كنند، حضرت صادق(عليه السلام) فرمودند: يكى از سعادت هاى مرد آن است كه دخترش در خانه او حيض نبيند.

 

(مسأله 2102) اگر زن مهر خود را به شوهر صلح كند كه زن ديگر نگيرد، به اين معنى كه از حق شرعى خود استفاده نكند، لازم است به مصالحه عمل كنند، يعنى زن مهر را نگيرد، و مرد هم با زن ديگر ازدواج ننمايد.

 

(مسأله 2103) كسى كه از زنا به دنيا آمده، اگر زن بگيرد و بچه اى پيدا كند آن بچه حلال زاده است.

 

(مسأله 2104) هر گاه مرد در روزه ماه رمضان يا در حال حيض زن با او نزديكى كند معصيت كرده، ولى اگر بچه اى از آنان به دنيا بيايد، حلال زاده است.

 

(مسأله 2105) زنى كه يقين دارد شوهرش در سفر مرده اگر بعد از عده وفات كه مقدار آن در احكام طلاق گفته خواهد شد، شوهر كند، و شوهر اول از سفر برگردد، بايد از شوهر دوم جدا شود و به شوهر اول حلال است ولى اگر شوهر دوم با او نزديكى كرده باشد; زن بايد عده نگهدارد و شوهر دوم بايد مهر او را مطابق زن هائى كه مثل او هستند، بدهد ولى خرج عده ندارد.

 

احكام شير دادن (رضاع)

(مسأله 2106) اگر زنى بچه اى را با شرائطى كه در آينده گفته خواهد شد، شير دهد، آن بچه به اين عده محرم مى شود:

اول خود زن و آن را مادر رضاعى مى گويند.

دوم شوهر زن كه شير مال اوست و او را پدر رضاعى مى گويند.

سوم پدر و مادر آن زن هر چه بالا روند، اگرچه پدر و مادر رضاعى او باشند.

چهارم بچه هائى كه از آن زن به دنيا آمده اند، يا به دنيا مى آيند.

پنجم بچه هاى اولاد آن زن هر چه پائين روند، چه از اولاد او به دنيا آمده، يا اولاد او آن بچه ها را شير داده باشند.

ششم خواهر و برادر آن زن اگرچه رضاعى باشند يعنى به واسطه شير خوردن، با آن زن خواهر و برادر شده باشند.

هفتم عمو و عمه آن زن اگرچه رضاعى باشند.

هشتم دائى و خاله آن زن اگرچه رضاعى باشند.

نهم اولاد شوهر آن زن كه شير مال آن شوهر است، هر چه پائين روند، اگرچه اولاد رضاعى او باشند.

دهم پدر و مادر شوهر آن زن كه شير مال آن شوهر است، هر چه بالا روند.

يازدهم خواهر و برادر شوهرى كه شير مال او است اگرچه خواهر و برادر رضاعى او باشند.

دوازدهم عمو و عمه و دائى و خاله شوهرى كه شير مال اوست، هر چه بالا روند. اگرچه رضاعى باشند. و نيز عدّه ديگرى هم كه در مسائل بعد گفته مى شود، به واسطه شير دادن محرم مى شوند.

 

(مسأله 2107) اگر زنى بچه اى را با شرائطى كه در آينده گفته مى شود شير دهد، پدر آن بچه نمى تواند با دخترهائى كه از آن زن به دنيا آمده اند، ازدواج كند. و نيز نمى تواند دخترهاى شوهرى را كه شير مال اوست، براى خود عقد نمايد، بلكه احتياط واجب آن است كه دخترهاى رضاعى او را هم براى خود عقد ننمايد ولى جايز است با دخترهاى رضاعى آن زن ازدواج كند، اگرچه احتياط مستحب آن است كه با آنان هم ازدواج نكند، و نگاه محرمانه يعنى نگاهى كه انسان مى تواند به محرم هاى خود كند، به آنان ننمايد.

 

(مسأله 2108) اگر زنى بچه اى را با شرائطى كه در آينده گفته مى شود شير دهد، شوهر آن زن كه صاحب شير است، به خواهرهاى آن بچه محرم نمى شود ولى احتياط مستحب آن است كه با آنان ازدواج ننمايد و نيز خويشان شوهر به خواهر و برادر آن بچه محرم نمى شوند.

 

(مسأله 2109) اگر زنى بچه اى را شير دهد، به برادرهاى آن بچه محرم نمى شود. و نيز خويشان آن زن به برادر و خواهر بچه اى كه شير خورده محرم نمى شوند.

 

(مسأله 2110) اگر انسان با زنى كه دخترى را شير كامل داده ازدواج كند و با آن زن نزديكى نمايد، ديگر نمى تواند آن دختر را براى خود عقد كند.

 

(مسأله 2111) اگر انسان با دخترى ازدواج كند، ديگر نمى تواند با زنى كه آن دختر را شير كامل داده، ازدواج نمايد.

 

(مسأله 2112) انسان نمى تواند با دخترى كه مادر، يا مادر بزرگ انسان او را شير كامل داده ازدواج كند. و نيز اگر زن پدر انسان، از شير پدر او دخترى را شير داده باشد; انسان نمى تواند با آن دختر ازدواج نمايد. و چنانچه دختر شيرخوارى را براى خود عقد كند، بعد مادر يا مادربزرگ، يا زن پدر او از شير همان پدر آن دختر را شير دهد، عقد باطل مى شود.

 

(مسأله 2113) با دخترى كه خواهر، يا زن برادر انسان از شير برادرش او را شير كامل داده است، نمى شود ازدواج كرد. و همچنين است اگر خواهرزاده، يا برادرزاده، يا نوه خواهر، يا نوه برادر انسان آن دختر را شير داده باشد.

 

(مسأله 2114) اگر زنى بچه دختر خود را با شرائطى كه گفته خواهد شد شير دهد، آن دختر به شوهر خود حرام مى شود و همچنين است اگر بچه اى را كه شوهر دخترش از زن ديگر دارد شير دهد. ولى اگر بچه پسر خود را شير دهد، زن پسرش كه مادر آن طفل شيرخوار است، بر شوهر خود حرام نمى شود.

 

(مسأله 2115) اگر زن پدر دخترى، بچه شوهر آن دختر را از شير آن پدر، شير دهد، آن دختر به شوهر خود حرام مى شود. چه بچه از همان دختر يا از زن ديگر شوهر او باشد.

 

شرائط شير دادنى كه علت محرم شدن است

(مسأله 2116) شير دادنى كه علت محرم شدن است، هشت شرط دارد:

اول بچه، شير زن زنده را بخورد، پس اگر از پستان زنى كه مرده است شير بخورد، فائده ندارد.

دوم شير آن زن از حرام نباشد; پس اگر شير بچه اى را كه از زنا به دنيا آمده به بچه ديگر بدهند، به واسطه آن شير، بچه به كسى محرم نمى شود.

سوم بچه شير را از پستان بمكد، پس اگر شير را در گلوى او بريزند نتيجه ندارد.

چهارم شير، خالص و با چيز ديگر مخلوط نباشد، مگر اين كه به قدرى كم باشد كه در آن مستهلك شود.

پنجم شير از يك شوهر باشد. پس اگر زن شيردهى را طلاق دهند، بعد شوهر ديگرى كند و از او آبستن شود و تا موقع زائيدن. شيرى كه از شوهر اول داشته باقى باشد و مثلاً هشت دفعه پيش از زائيدن از شير شوهر اول و هفت دفعه بعد از زائيدن از شير شوهر دوم به بچه اى بدهد، آن بچه به كسى محرم نمى شود.

ششم بچه به واسطه مرض شير را قى نكند و اگر قى كند، بنابر احتياط واجب كسانى كه به واسطه شير خوردن به آن بچه محرم مى شوند، بايد با او ازدواج نكنند و نگاه محرمانه هم به او ننمايند.

هفتم پانزده مرتبه، يا يك شبانه روز به طورى كه در مسأله بعد گفته مى شود، شير سير بخورد، يا مقدارى شير به او بدهند كه بگويند از آن شير استخوانش محكم شده و گوشت در بدنش روئيده است، بلكه اگر ده مرتبه هم به او شير دهند، احتياط مستحب آن است كسانى كه به واسطه شير خوردن او به او محرم مى شوند، با او ازدواج نكنند و نگاه محرمانه هم به او ننمايند.

هشتم دو سال بچه تمام نشده باشد و اگر بعد از تمام شدن دو سال. او را شير دهند، به كسى محرم نمى شود. ولى چنانچه از موقع زائيدن زن شيرده بيشتر از دو سال گذشته باشد و شير او باقى باشد و بچه اى را شير دهد آن بچه به كسانى كه گفته شد، محرم مى شود.

 

(مسأله 2117) بايد بچه در بين يك شبانه روز غذا يا شير كس ديگر را نخورد ولى اگر كمى غذا بخورد كه نگويند در بين غذا خورده، اشكال ندارد و نيز بايد پانزده مرتبه را از شير يك زن بخورد و در بين پانزده مرتبه شير كس ديگر را نخورد و در هر دفعه بدون فاصله شير بخورد. ولى اگر در بين شير خوردن نفس تازه كند، يا كمى صبر كند، كه از وقتى كه پستان در دهان مى گيرد تا وقتى سير مى شود، يك دفعه حساب شود، اشكال ندارد.

 

(مسأله 2118) اگر زن از شير شوهر خود بچه اى را شير دهد، بعد شوهر ديگر كند و از شير آن شوهر هم بچه ديگر را شير دهد آن دو بچه به يكديگر محرم نمى شوند. اگرچه بهتر است با هم ازدواج نكنند و نگاه محرمانه به يكديگر ننمايند.

 

(مسأله 2119) اگر زن از شير يك شوهر چندين بچه را شير دهد، همه آنان به يكديگر و به شوهر و به زنى كه آنان را شير داده، محرم مى شوند.

 

(مسأله 2120) اگر كسى چند زن داشته باشد و هر كدام آنان با شرائطى كه گفتيم، بچه اى را شير دهد، همه آن بچه ها به يكديگر و به آن مرد و به همه آن زن ها محرم مى شوند.

 

(مسأله 2121) اگر كسى دو زن شيرده داشته باشد و يكى از آنان بچه اى را مثلاً هشت مرتبه و ديگرى هفت مرتبه شيربدهد آن بچه به كسى محرم نمى شود.

 

(مسأله 2122) اگر زنى از شير يك شوهر پسر و دخترى را شير كامل بدهد خواهر و برادر آن دختر به خواهر و برادر آن پسر محرم نمى شوند. و احتياط مستحب اين است كه با يكديگر ازدواج نكنند.

 

(مسأله 2123) انسان نمى تواند بدون اذن زن خود، با زن هائى كه به واسطه شير خوردن، خواهرزاده يا برادرزاده زن او شده اند، ازدواج كند. و نيز اگر با پسرى لواط كند، نمى تواند با دختر و خواهر و مادر و مادربزرگ آن پسر كه رضاعى هستند يعنى به واسطه شير خوردن، دختر و خواهر و مادر او شده اند، ازدواج نمايد.

 

(مسأله 2124) زنى كه برادر انسان را شير داده، به انسان محرم نمى شود، اگرچه احتياط مستحب آن است كه با او ازدواج نكند.

 

(مسأله 2125) انسان نمى تواند با دو خواهر، اگرچه رضاعى باشند، يعنى به واسطه شير خوردن خواهر يكديگر شده باشند، ازدواج كند; و چنانچه دو زن را عقد كند و بعد بفهمد خواهر بوده اند. در صورتى كه عقد آنان در يك وقت بوده هر دو باطل است و اگر در يك وقت نبوده، عقد اولى صحيح و عقد دومى باطل مى باشد.

 

(مسأله 2126) اگر زن از شير شوهر خود كسانى را كه بعداً گفته مى شود شير دهد، شوهرش بر او حرام نمى شود، اگرچه بهتر آن است كه احتياط كنند:

اوّل برادر و خواهر خود را.

دوم عمو و عمه و دائى و خاله خود را.

سوم اولاد عمو و اولاد دائى خود را.

چهارم برادرزاده خود را.

پنجم برادر شوهر، يا خواهر شوهر خود را.

ششم خواهرزاده خود، يا خواهرزاده شوهرش را.

هفتم عمو و عمه و دائى و خاله شوهرش را.

هشتم نوه زن ديگر شوهر خود را.

 

(مسأله 2127) اگر كسى دختر عمه يا دختر خاله انسان را شير دهد به انسان محرم نمى شود ولى احتياط مستحب آن است كه از ازدواج با او خوددارى نمايد.

 

آداب شير دادن

(مسأله 2128) براى شير دادن بچه بهتر از هر كس مادر او است و سزاوار است كه مادر براى شير دادن از شوهر خود مزد نگيرد و خوب است كه شوهر مزد بدهد. و اگر مادر بخواهد بيشتر از دايه مزد بگيرد، شوهر مى تواند بچه را از او گرفته و به دايه بدهد.

 

(مسأله 2129) مستحب است دايه اى كه براى طفل مى گيرند، داراى عقل و عفّت و صورت نيكو باشد و مكروه است كم عقل يا بدصورت، يا بدخلق، يا زنازاده باشد. و نيز مكروه است دايه اى بگيرند كه بچه اى كه دارد، از زنا به دنيا آمده باشد.

 

مسائل متفرّقه شير دادن

(مسأله 2130) مستحب است از زن ها جلوگيرى كنند كه هر بچه اى را شير ندهند، زيرا ممكن است فراموش شود كه به چه كسانى شير داده اند و بعداً دو نفر محرم با يكديگر ازدواج نمايند.

 

(مسأله 2131) كسانى كه به واسطه شير خوردن، خويشى پيدا مى كنند، مستحب است يكديگر را احترام نمايند، ولى از يكديگر ارث نمى برند و حق هاى خويشى كه انسان با خويشان خود دارد، براى آنان نيست.

 

(مسأله 2132) در صورتى كه ممكن باشد، مستحب است بچه را دو سال تمام شير بدهند.

 

(مسأله 2133) اگر به واسطه شير دادن، حق شوهر از بين نرود، زن مى تواند بدون اجازه شوهر; بچه كس ديگر را شير دهد، ولى جايز نيست بچه اى را شير دهد كه به واسطه شير دادن به آن بچه به شوهر خود حرام شود. مثلاً اگر شوهر او دختر شيرخوارى را براى خود عقد كرده باشد، زن نبايد آن دختر را شير دهد، چون اگر آن دختر را شير دهد، خودش مادرزن شوهر مى شود و بر او حرام مى گردد.

 

(مسأله 2134) اگر كسى بخواهد زن برادرش به او محرم شود، بايد دختر شيرخوارى را براى مدتى كه قابليت بهره گيرى جنسى داشته باشد براى خود صيغه كند و با شرائطى كه در مسأله 2116 گفته شد، زن برادرش آن دختر را شير دهد. و پس از مدتى مى تواند مدت را ببخشد.

 

(مسأله 2135) اگر مرد پيش از آن كه زنى را براى خود عقد كند، بگويد به واسطه شير خوردن، آن زن بر او حرام شده: مثلاً بگويد شير مادر او را خورده; چنانچه معلوم نباشد كه دروغ مى گويد نمى تواند با آن زن ازدواج كند. و اگر بعد از عقد بگويد و خود زن هم حرف او را قبول نمايد، عقد باطل است پس اگر مرد با او نزديكى نكرده باشد، يا نزديكى كرده باشد، ولى در وقت نزديكى كردن، زن بداند بر آن مرد حرام است، مهر ندارد و اگر بعد از نزديكى بفهمد كه بر آن مرد حرام بوده، شوهر بايد مهر او را مطابق زن هائى كه مثل او هستند، بدهد.

 

(مسأله 2136) اگر زن پيش از عقد بگويد به واسطه شير خوردن بر مردى حرام شده، چنانچه معلوم نباشد كه دروغ مى گويد نمى تواند با آن مرد ازدواج كند و اگر بعد از عقد بگويد، مثل صورتى است كه مرد بعد از عقد بگويد كه زن بر او حرام است و حكم آن در مسأله پيش گفته شد.

 

(مسأله 2137) شير دادنى كه علت محرم شدن است، به دو چيز ثابت مى شود:

اول خبر دادن عده اى كه انسان از گفته آنان اطمينان پيدا كند.

دوم شهادت دادن دو مرد عادل يا چهار زن يا يك مرد و دو زن كه همگى عادل باشند ، ولى بايد شرائط شير دادن را هم بگويند. مثلاً بگويند ما ديده ايم كه فلان بچه بيست و چهار ساعت از پستان فلان زن شير خورده و چيزى هم در بين نخورده و همچنين ساير شرط ها را كه قبلاً گفته شد، شرح دهند. ولى اگر معلوم باشد كه شرائط را مى دانند و در عقيده با هم مخالف نيستند و مرد و زن هم در عقيده مخالفت ندارند، لازم نيست شرائط را شرح دهند.

 

(مسأله 2138) اگر شك كنند بچه به مقدارى كه علت محرم شدن است، شير خورده يا نه؟ يا گمان داشته باشند كه به آن مقدار شير خورده، بچه به كسى محرم نمى شود. ولى بهتر آن است كه احتياط كنند.

next page

fehrest page

back page

 
 
https://old.aviny.com/Ahkam/ResalehSobhani/resale18.aspx?&mode=print
Copyright © 2003-2013 - AVINY.COM - All Rights Reserved