بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک
 

احكام قبله

(مسأله 660) خانه كعبه كه در مكه معظمه مى باشد قبله است، و بايد روبروى آن نماز خواند، ولى كسى كه دور است اگر طورى بايستد كه بگويند رو به قبله نماز مى خواند كافى است. و همچنين است كارهاى ديگرى كه بايد رو به قبله انجام گيرد. مانند سربريدن حيوانات.

 

(مسأله 661) كسى كه نمى تواند نشسته نماز بخواند، بايد در حال نماز به پهلوى راست طورى بخوابد كه جلوى بدن او رو به قبله باشد و اگر ممكن نيست بايد به پهلوى چپ طورى بخوابد كه جلوى بدن او رو به قبله باشد و اگر اين را هم نتواند بايد به پشت بخوابد به طورى كه كف پاى او رو به قبله باشد.

 

(مسأله 662) نماز احتياط و سجده و تشهد فراموش شده و سجده سهو را بايد رو به قبله به جا آورد.

 

(مسأله 663) نماز مستحبى را مى شود در حال راه رفتن و سوارى خواند و اگر انسان در اين دو حال، نماز مستحبى بخواند، لازم نيست رو به قبله باشد.

 

(مسأله 664) كسى كه مى خواهد نماز بخواند، بايد براى پيداكردن قبله كوشش نمايد، تا اطمينان پيدا كند كه قبله كدام طرف است، و مى تواند به گفته يك شاهد عادل كه از روى نشانه هاى حسّى شهادت مى دهد يا به قول كسى كه از روى قاعده علمى قبله را مى شناسد و محل اطمينان است عمل كند و اگر اينها ممكن نشد بايد به گمانى كه از محراب مسجد مسلمانان يا قبرهاى آنان يا از راه هاى ديگر پيدا مى شود عمل نمايد حتى اگر از گفته فاسق يا كافرى كه به واسطه قواعد علمى قبله را مى شناسد گمان به قبله پيدا كند، كافى است.

 

(مسأله 665) اگر براى پيداكردن قبله وسيله اى ندارد، يا با اينكه كوشش كرده، گمانش به طرفى نمى رود، چنانچه وقت نماز وسعت دارد بايد چهار نماز به چهار طرف بخواند و اگر به اندازه چهار نماز وقت ندارد، بايد به اندازه اى كه وقت دارد، نماز بخواند مثلا اگر فقط به اندازه يك نماز وقت دارد; بايد يك نماز به هر طرفى كه مى خواهد بخواند و اگر در حال ابهام بماند پس از خروج وقت به سه طرف ديگر احتياطاً نماز بخواند. و بايد نمازها را طورى بخواند كه يقين كند يكى از آنها رو به قبله بوده يا اگر از قبله كج بوده به طرف دست راست و دست چپ قبله نرسيده است.

 

(مسأله 666) كسى كه يقين به قبله ندارد; اگر بخواهد غير از نماز، كارى كند كه بايد رو به قبله انجام داد، مثلا بخواهد سر حيوانى را ببرد، بايد به گمان عمل نمايد و اگر گمان ممكن نيست در صورت ضرورت به ذبح حيوان و خوف از فوت آن به هر طرف كه انجام دهد صحيح است.

 

پوشانيدن بدن در نماز

(مسأله 667) مرد بايد در حال نماز، اگرچه كسى او را نمى بيند عورتين خود را بپوشاند. و بهتر است از ناف تا زانو را هم بپوشاند.

 

(مسأله 668) زن بايد در موقع نماز، تمام بدن حتى سر و موى خود را بپوشاند ولى پوشاندن صورت به مقدارى كه در وضو شسته مى شود و دستها تا مچ و پاها تا مچ، خواه روى پا و يا كف آن لازم نيست. اما براى آنكه يقين كند كه مقدار واجب را پوشانده است، بايد مقدارى از اطراف صورت و قدرى پائين تر از مچ را هم بپوشاند.

 

(مسأله 669) اگر در بين نماز بفهمد كه عورتش پيدا است، بايد فوراً آن را بپوشاند و چنانچه پوشاندن عورت زياد طول بكشد احتياط واجب آن است كه نماز را تمام كند و دوباره بخواند، ولى اگر بعد از نماز بفهمد كه در نماز عورت او پيدا بوده، نمازش صحيح است.

 

(مسأله 670) كسى كه مى خواهد نماز بخواند، و احتمال ندهد، كه تا آخر وقت چيزى پيدا كند كه خود را با آن بپوشاند، در صورتى كه شخص مميزى غير از همسرش او را مى بيند بايد نشسته نماز بخواند و عورت خود را با ران خود بپوشاند. و اگر كسى او را نمى بيند، ايستاده نماز بخواند و جلو خود را با دست بپوشاند و در هر دو صورت ركوع و سجود را با اشاره انجام مى دهد و براى سجود سر را قدرى پائين تر مى آورد.

 

لباس نمازگزار

(مسأله 671) لباس نمازگزار شش شرط دارد:

اول، آنكه پاك باشد.

دوم، آنكه مباح باشد.

سوم، آنكه از اجزاء مردار نباشد.

چهارم، آنكه از حيوان حرام گوشت نباشد.

پنجم و ششم، آنكه اگر نمازگزار مرد است، لباس او ابريشم خالص و طلاباف نباشد و تفصيل اينها در مسائل آينده گفته مى شود.

 

شرط اول

(مسأله 672) لباس نمازگزار بايد پاك باشد و اگر كسى عمداً با بدن يا لباس نجس نماز بخواند، نمازش باطل است.

 

(مسأله 673) اگر به واسطه ندانستن مسأله، چيز نجسى را نداند نجس است، مثلا نداند عرق شتر نجاستخوار نجس است و با آن نماز بخواند بنابر احتياط لازم نمازش را اعاده كند.

 

(مسأله 674) اگر نداند كه بدن يا لباسش نجس است و بعد از نماز بفهمد نجس بوده نماز او صحيح است ولى اگر در اثناء نماز بداند كه بدن و يا لباس او از آغاز نماز نجس بوده است اگر وقت وسيع است نماز را رها كند و با بدن و لباس پاك نماز بخواند. و اگر وقت تنگ است با همان حالت نماز بخواند. احتياط مستحب آن است كه اگر وقت دارد، دوباره آن نماز را بخواند.

 

(مسأله 675) اگر فراموش كند كه بدن يا لباسش نجس است و در بين نماز يا بعد از آن يادش بيايد; بايد نماز را دوباره بخواند و اگر وقت گذشته قضاء نمايد.

 

(مسأله 676) كسى كه مشغول نماز است، اگر در بين نماز لباس او نجس شود و پيش از آنكه چيزى از نماز را با نجاست بخواند بفهمد كه نجس شده، يا بفهمد كه لباس او نجس است و شك كند كه همان وقت نجس شده يا از پيش نجس بوده، در صورتى كه آب كشيدن يا عوض كردن يا بيرون آوردن لباس، نماز را به هم نمى زند همان موقع آن را آب بكشد يا عوض كند سپس نماز را ادامه دهد و اگر ممكن نيست نماز را بشكند و با بدن و لباس پاك نماز بخواند.

 

(مسأله 677) كسى كه در تنگى وقت مشغول نماز است، اگر در بين نماز بدن او نجس شود و پيش از آنكه چيزى از نماز را با نجاست بخواند ملتفت شود كه نجس شده، يا بفهمد بدن او نجس است و شك كند كه همان وقت نجس شده يا از پيش نجس بوده در صورتى كه آب كشيدن بدن، نماز را به هم نمى زند، بايد آب بكشد و اگر نماز را به هم مى زند، بايد با همان حال نماز را تمام كند و نماز او صحيح است.

 

(مسأله 678) اگر خونى در بدن يا لباس خود ببيند و يقين كند كه از خون هاى نجس نيست، مثلا يقين كند كه خون پشه است; چنانچه بعد از نماز بفهمد از خون هايى بوده كه نمى شود با آن نماز خواند; نماز او صحيح است.

 

(مسأله 679) هرگاه يقين كند خونى كه در بدن يا لباس اوست خون نجسى است كه نماز با آن صحيح است، مثلا يقين كند خون زخم و دمل است، اگر چنانچه بعد از نماز بفهمد خونى بوده كه نماز با آن باطل است، نمازش صحيح است.

 

(مسأله 680) كسى كه غير از لباس نجس، لباس ديگرى ندارد و وقت تنگ است يا احتمال نمى دهد كه لباس پاك پيدا كند، بايد نماز را با همان لباس نجس بخواند.

 

(مسأله 681) كسى كه دو لباس دارد، اگر بداند يكى از آنها نجس است و نتواند آنها را آب بكشد و نداند كدام يك آنهاست، چنانچه وقت دارد، بايد با هر دو لباس نماز بخواند. مثلا اگر مى خواهد نماز ظهر و عصر بخواند بايد با هركدام يك نماز ظهر و نماز عصر بخواند.

 

شرط دوم

(مسأله 682) لباس نمازگزار بايد مباح باشد و كسى كه مى داند پوشيدن لباس غصبى حرام است، اگر عمداً در لباس غصبى يا در لباسى كه نخ يا تكمه يا چيز ديگر آن غصبى است نماز بخواند، نماز را دوباره با لباس غير غصبى بخواند.

 

(مسأله 683) كسى كه مى داند پوشيدن لباس غصبى حرام است، ولى نمى داند نماز را باطل مى كند، اگر عمداً با لباس غصبى نماز بخواند بايد آن نماز را دو مرتبه با لباس غيرغصبى بخواند.

 

(مسأله 684) اگر نداند يا فراموش كند كه لباس او غصبى است اگر خودش آن لباس را غصب كرده باشد و با آن نماز بخواند، اعاده كند.

 

(مسأله 685) اگر نداند يا فراموش كند كه لباس او غصبى است و در بين نماز بفهمد، چنانچه چيز ديگرى عورت او را پوشانده است و مى تواند فوراً يا بدون اينكه موالات يعنى پى در پى بودن نماز به هم بخورد، لباس غصبى را بيرون آورد، بايد آن را بيرون آورد و نمازش صحيح است و اگر چيز ديگرى در تن ندارد نماز را بكشند و با لباس غير غصبى نماز بخواند.

 

(مسأله 686) اگر كسى براى حفظ جانش با لباس غصبى نماز بخواند، يا مثلا براى اينكه دزد لباس غصبى را نبرد با آن نماز بخواند، نمازش صحيح است.

 

(مسأله 687) اگر با عين پولى كه خمس يا زكات آن را نداده لباس بخرد، و در آن نماز بخواند صحيح است و حق صاحبان خمس و زكات، به ذمّه منتقل مى شود.

 

شرط سوم

(مسأله 688) لباس نمازگزار بايد از اجزاء حيوان مرده اى كه خون جهنده دارد، يعنى حيوانى كه اگر رگش را ببرند خون از آن به فشار مى آيد، نباشد. بلكه اگر از حيوان مرده اى كه مانند ماهى و مار، خون جهنده ندارد لباس تهيه كند; احتياط واجب آن است كه با آن نماز نخواند.

 

(مسأله 689) نمازگزار بايد چيزى از مردار مانند گوشت و پوست آن كه روح داشته، همراه نداشته، نباشد.

 

(مسأله 690) اگر چيزى از مردار حلال گوشت مانند مو و پشم كه روح ندارد همراه نمازگزار باشد; يا با لباسى كه از آنها تهيه كرده اند، نماز بخواند نمازش صحيح است.

 

شرط چهارم

(مسأله 691) لباس نمازگزار بايد از حيوان حرام گوشت نباشد و اگر موئى از آن به بدن و يا به لباس او چسبيده باشد، نماز او اشكال دارد.

 

(مسأله 692) اگر آب دهان يا بينى يا رطوبت ديگرى از حيوان حرام گوشت مانند گربه بر بدن يا لباس نمازگزار باشد، چنانچه تَر باشد نماز باطل و اگر خشك شده و عين آن برطرف شده باشد، نماز صحيح است.

 

شرط پنجم

(مسأله 693) پوشيدن لباس طلاباف براى مرد حرام و نماز با آن باطل است، ولى براى زن در نماز و غير نماز اشكال ندارد.

 

(مسأله 694) زينت كردن به طلا مثل آويختن زنجير طلا به سينه و انگشتر طلا به دست كردن و بستن ساعت مچى طلا به دست براى مرد حرام و نمازخواندن با آنها باطل است. و احتياط واجب آن است كه از استعمال عينك طلا هم خوددارى كند; ولى زينت كردن به طلا، براى زن در نماز و غير نماز اشكال ندارد.

 

(مسأله 695) اگر مردى نداند يا فراموش كند كه انگشترى يا لباسش از طلا است و با آن نماز بخواند نمازش صحيح است.

 

شرط ششم

(مسأله 696) لباس مرد نمازگزار حتى عرقچين و بند شلوار او بايد ابريشم خالص نباشد و در غير نماز هم پوشيدن آن براى مرد حرام است.

 

(مسأله 697) اگر آستر تمام لباس يا آستر مقدارى از آن ابريشم خالص باشد، پوشيدن آن براى مرد حرام و نماز در آن باطل است.

 

(مسأله 698) لباسى را كه نمى داند از ابريشم خالص است يا چيز ديگر، پوشيدن آن اشكال ندارد، و نماز با آن صحيح است.

 

(مسأله 699) دستمال ابريشمى و مانند آن اگر در جيب مرد باشد اشكال ندارد و نماز را باطل نمى كند.

 

(مسأله 700) پوشيدن لباس ابريشمى براى زن در نماز و غير نماز اشكال ندارد.

 

(مسأله 701) پوشيدن لباس غصبى و ابريشمى خالص و طلاباف و لباسى كه از مردار تهيه شده در حال ناچارى مانعى ندارد. و نيز كسى كه ناچار است لباس بپوشد و لباس ديگرى غير از اينها ندارد و تا آخر وقت هم ناچارى او از بين نمى رود، مى تواند با اين لباس ها نماز بخواند.

 

(مسأله 702) بنابر احتياط واجب بايد انسان از پوشيدن لباس شهرت كه پارچه يا رنگ يا دوخت آن براى كسى كه مى خواهد آن را بپوشد معمول نيست و نوعى رياكارى حساب مى شود، خوددارى كند، ولى اگر با آن لباس نماز بخواند اشكال ندارد.

 

(مسأله 703) احتياط واجب آن است كه مرد لباس زنانه و زن لباس مردانه نپوشد; ولى اگر با آن لباس نماز بخواند اشكال ندارد.

 

(مسأله 704) كسى كه بايد خوابيده نماز بخواند; اگر برهنه باشد و لحاف يا تشك او نجس يا ابريشم خالص يا از اجزاء حيوان حرام گوشت باشد; احتياط واجب آن است كه در نماز، خود را با آنها نپوشاند.

 

مواردى كه پاك بودن بدن و لباس شرط نيست

(مسأله 705) در شش صورت كه تفصيل آنها بعداً گفته مى شود، اگر بدن يا لباس نمازگزار نجس باشد، نماز او صحيح است:

اول، آنكه به واسطه زخم يا جراحت يا دملى كه در بدن او است لباس يا بدنش به خون آلوده شده باشد.

دوم، آنكه بدن يا لباس او به مقدار كمتر از درهم (كه تقريباً به اندازه گودى كف دست مى شود) به خون آلوده باشد.

سوم، آنكه ناچار باشد با بدن يا لباس نجس نماز بخواند.

چهارم، لباس هاى كوچك مانند جوراب و عرقچين او نجس باشد.

پنجم، محمول متنجّس.

ششم، لباس زنى كه پرستار بچه است نجس شده باشد و احكام اين شش صورت مفصلا در مسائل بعد گفته مى شود.

 

(مسأله 706) اگر در بدن يا لباس نمازگزار، خون زخم يا جراحت يا دمل باشد، چنانچه طورى است كه آب كشيدن بدن يا لباس يا عوض كردن لباس براى او سخت است، تا وقتى كه زخم يا جراحت يا دمل خوب نشده است، مى تواند با آن خون نماز بخواند، و همچنين است اگر چركى كه با خون بيرون آمده يا دوائى كه روى زخم گذاشته اند و نجس شده; در بدن يا لباس او باشد. ولى زخمى كه به زودى خوب مى شود و شستن آن آسان است، در بدن يا لباس نمازگزار باشد، بايد آن را آب بكشد.

 

(مسأله 707)اگر جايى از بدن يا لباس كه با زخم فاصله دارد به رطوبت زخم نجس شود، جايز نيست با آن نماز بخواند. ولى اگر مقدارى از بدن يا لباس كه معمولا به رطوبت زخم آلوده مى شود، به رطوبت آن نجس شود; نمازخواندن با آن مانعى ندارد.

 

(مسأله 708) اگر از زخمى كه توى دهان و بينى و مانند اينها است، خونى به بدن يا لباس برسد، حكم زخم ظاهرى دارد، و نظير آن خون بواسير است خواه دانه هاى آن در داخل بدن باشد يا خارج آن.

 

(مسأله 709) كسى كه بدنش زخم است، اگر در بدن يا لباس خود خونى ببيند و نداند از زخم است يا خون ديگر، نمازخواندن با آن اشكال دارد.

 

(مسأله 710) اگر چند زخم در بدن باشد و به طورى نزديك هم باشند كه يك زخم حساب شود، تا وقتى همه خوب نشده اند، نمازخواندن با خون آنها اشكال ندارد، ولى اگر به قدرى از هم دور باشند كه هركدام يك زخم حساب شود; هركدام كه خوب شد; بايد براى نماز، بدن و لباس را از خون آن آب بكشد.

 

(مسأله 711) اگر سر سوزنى خون حيض، در بدن يا لباس نمازگزار باشد نماز او باطل است و بنابر احتياط واجب بايد خون نفاس، و استحاضه، و خون سگ و خوك، و كافر و مردار و حيوان حرام گوشت در بدن، يا لباس نمازگزار نباشد، ولى خون هاى ديگر مثل خون بدن انسان يا خون حيوان حلال گوشت اگرچه در چند جاى بدن و لباس باشد در صورتى كه روى هم كمتر از مقدار يك «درهم» باشد. نمازخواندن با آن اشكال ندارد.

 

(مسأله 712) خونى كه به لباس بى آستر كه زياد ضخيم نباشد بريزد و به پشت آن برسد، يك خون حساب مى شود، ولى اگر خون، روى لباسى كه آستر دارد بريزد و به آستر آن برسد و يا به آستر بريزد و روى لباس خونى شود هر كدام خون جداگانه حساب مى شود. پس اگر كمتر از درهم باشد نماز با آن صحيح و اگر بيشتر باشد نماز با آن باطل است.

 

(مسأله 713) اگر خون بدن يا لباس كمتر از درهم باشد و رطوبتى به آن برسد در صورتى كه خون و رطوبتى كه به آن رسيده به اندازه درهم يا بيشتر شود و اطراف را آلوده كند، نماز با آن باطل است. بلكه اگر رطوبت و خون به اندازه درهم نيز نشود و اطراف را هم آلوده نكند، نمازخواندن با آن اشكال دارد ولى اگر رطوبت مخلوط به خون شود و از بين برود نماز صحيح است.

 

(مسأله 714) اگر خونى كه در بدن يا لباس است كمتر از درهم باشد و نجاست ديگرى به آن برسد، مثلا يك قطره بول روى آن بريزد، نمازخواندن با آن جايز نيست.

 

(مسأله 715) اگر لباس هاى كوچك نمازگزار مثل عرقچين و جوراب كه نمى شود با آنها عورت را پوشانيد نجس باشد، چنانچه از مردار و حيوان حرام گوشت يا نجس العين و ابريشم خالص و طلا(خصوصاً براى مردان) درست نشده باشد، نماز با آنها صحيح است و نيز اگر با انگشتر نجس نماز بخواند اشكال ندارد.

 

(مسأله 716) احتياط مستحب آن است كه چيز نجسى مانند دستمال كه با آن نمى شود عورت را پوشاند و كليد و چاقو همراه نمازگزار نباشد.

 

(مسأله 717) زنى كه پرستار بچه است و بيشتر از يك لباس ندارد و نمى تواند لباس طاهر تهيه كند، هرگاه شبانه روزى يك مرتبه لباس خود را آب بكشد، اگرچه تا روز ديگر لباس به بول بچه نجس شود، مى تواند با آن لباس نماز بخواند. و نيز اگر بيشتر از يك لباس دارد ولى ناچار است كه همه آنها را بپوشد، چنانچه شبانه روزى يك مرتبه به دستورى كه گفته شده همه آنها را آب بكشد كافى است.

 

(مسأله 718) هرگاه بتواند با وسايلى مانند پوشك جلو سرايت نجاست به لباس خود را بگيرد، بايد انجام دهد.

 

چيزهايى كه در لباس نمازگزار مستحب است

(مسأله 719) چند چيز در لباس نمازگزار مستحب است كه از آن جمله است: پوشيدن عبا و لباس سفيد و پاكيزه ترين لباس ها و استعمال بوى خوش و انگشتر عقيق به دست كردن.

 

چيزهايى كه در لباس نمازگزار مكروه است

(مسأله 720) چند چيز در لباس نمازگزار مكروه است و از آن جمله است: پوشيدن لباس سياه و چرك وتنگ و لباس شرابخوار و لباس كسى كه از نجاست پرهيز نمى كند و لباسى كه نقش صورت دارد و نيز بازبودن تكمه هاى لباس و دست كردن انگشترى كه نقش صورت دارد.

 

مكان نمازگزار

مكان نمازگزار چند شرط دارد:

 

شرط اول، آنكه مباح باشد

(مسأله 721) كسى كه در ملك غصبى نماز مى خواند اگرچه روى فرش و تخت و مانند اينها باشد، نمازش باطل است ولى نمازخواندن در زير سقف غصبى و خيمه غصبى مانعى ندارد.

 

(مسأله 722) نمازخواندن در ملكى كه منفعت آن مال ديگرى است، بدون اجازه كسى كه منفعت ملك، مال او مى باشد باطل است: مثلا در خانه اجاره اى اگر صاحب خانه يا ديگرى بدون اجازه كسى كه آن خانه را اجاره كرده نماز بخواند، نمازش باطل است. ولى اگر ميت وصيت كرده باشد كه ثلث مال او را به مصرفى برسانند و نماز خواندن عرفاً مزاحم با حق او نباشد، نماز صحيح است.

 

(مسأله 723) كسى كه در مسجد نشسته، اگر ديگرى جاى او را غصب كند و در آنجا نماز بخواند بنابر احتياط واجب بايد دوباره نمازش را در محل ديگرى بخواند.

 

(مسأله 724) اگر در جايى كه نمى داند غصبى است نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد، يا در جايى كه غصبى بودن آن را فراموش كرده نماز بخواند و بعد از نماز يادش بيايد، نماز او صحيح است، ولى اگر خودش غصب كرده باشد و فراموش كند، نماز او اشكال دارد.

 

(مسأله 725) اگر بداند جايى غصب است ولى نداند كه در جاى غصبى نماز باطل است و در آنجا نماز بخواند، نماز او باطل است.

 

(مسأله 726) كسى كه ناچار است نماز واجب را سواره بخواند، چنانچه حيوان سوارى يا زين آن غصبى باشد نماز او باطل است و همچنين است اگر بخواهد سواره نماز مستحبى بخواند.

 

(مسأله 727) كسى كه در ملكى با ديگرى شريك است اگر سهم او جدا نباشد، بدون اجازه شريكش نمى تواند در آن ملك تصرف كند و نماز بخواند.

 

(مسأله 728) اگر با عين پولى كه خمس و زكات آن را نداده ملكى بخرد، حقوق واجبه به ملك منتقل مى شود، در اين صورت بدون اجازه حاكم شرع در آن نماز نخواند.

 

(مسأله 729) اگر صاحب ملك به زبان، اجازه نمازخواندن بدهد و انسان بداند كه قلباً راضى نيست، نمازخواندن در ملك او باطل است. ولى اگر به زبان از او اجازه نگرفته باشند ولى انسان يقين كند كه قلباً راضى است، نماز صحيح است.

 

(مسأله 730) نمازگزاردن در ملك ميتى كه به مردم بدهكار است، با اذن ورثه اشكال ندارد بلكه هر نوع تصرفى كه غير فروختن و از بين بردن مال باشد اشكال ندارد.

 

(مسأله 731) اگر ميت قرض نداشته باشد ولى بعضى از ورثه او صغير يا ديوانه يا غايب باشند، نماز گزاردن در آن به اذن ديگر ورثه، اگر مزاحم با حق «صغير» يا «ديوانه» نباشد، اشكال ندارد.

 

(مسأله 732) نمازخواندن در مسافرخانه و حمام و مانند اينها كه براى واردين آماده است، اشكال ندارد. ولى در غير اين جاها; در صورتى مى شود نماز خواند كه مالك آن اجازه بدهد، يا حرفى بزند كه معلوم شود، براى نمازخواندن اذن داده است، مثل اينكه به كسى اجازه دهد در ملك او بنشيند و بخوابد، كه از اينها فهميده مى شود براى نمازخواندن هم اذن داده است.

 

(مسأله 733) در زمين بسيار وسيعى كه دور از ده و چراگاه حيوانات است اگرچه صاحبانش راضى نباشند نمازخواندن و نشستن و خوابيدن در آن اشكال ندارد و در زمين هاى زراعتى هم كه نزديك ده است و ديوار ندارد اگرچه در مالكين آنها صغير و ديوانه باشد نماز و عبور و تصرفات جزئى اشكال ندارد ولى اگر يكى از صاحبانش ناراضى باشند تصرف در آن حرام و نماز باطل است.

 

شرط دوم، استقرار

(مسأله 734) مكان نمازگزار بايد بى حركت باشد و اگر موقع خواندن نماز تكان نداشته باشد و نماز را با آرامش و با رعايت ديگر شرايط بخواند صحيح است و اگر به واسطه تنگى وقت يا جهت ديگر ناچار باشد در جايى كه حركت دارد، مانند اتومبيل و كشتى و ترن نماز بخواند، به قدرى كه ممكن است بايد در حال حركت چيزى نخواند و اگر آنها از قبله به طرف ديگر حركت كنند; به طرف قبله برگردد. و در حال چرخيدن به سمت قبله چيزى نگويد.

 

(مسأله 735) نمازخواندن در اتومبيل و كشتى و ترن و مانند اينها، وقتى ايستاده اند، مانعى ندارد.

 

(مسأله 736) روى خرمن گندم و جو و مانند اينها كه نمى شود بى حركت ماند، نماز باطل است.

 

(مسأله 737) در جايى كه به واسطه احتمال باد و باران و زيادى جمعيت و مانند اينها اطمينان ندارد كه بتواند نماز را تمام كند، اگر به اميد تمام كردن شروع كند، اشكال ندارد و اگر به مانعى برنخورد، نمازش صحيح است.

 

(مسأله 738) در جايى كه ماندن در آن حرام است. مثلا زير سقفى كه نزديك است خراب شود بايد نماز نخواند و همچنين روى چيزى كه ايستادن و نشستن روى آن حرام است، مثل فرشى كه اسم خدا بر آن نوشته شده نبايد نماز بخواند.

 

شرط سوم، وسعت و گنجايش براى نماز

(مسأله 739) در جايى كه سقف آن كوتاه است و انسان نمى تواند در آنجا راست بايستد، يا به اندازه اى كوچك است كه جاى ركوع و سجود ندارد، نماز نخواند و اگر ناچار شود كه در چنين جايى نماز بخواند بايد به قدرى كه ممكن است قيام و ركوع و سجود را به جا آورد.

 

شرط چهارم، پاكى از نجاست سرايت كننده

(مسأله 740) مكان نمازگزار اگر نجس است نبايد به طورى تَر باشد كه رطوبت آن به بدن يا لباس او برسد ولى جايى كه پيشانى را بر آن مى گذارد اگر نجس باشد در صورتى كه خشك هم باشد نماز باطل است، و احتياط مستحب آن است كه مكان نمازگزار اصلا نجس نباشد.

 

شرط پنجم، تقدم مرد بر زن

(مسأله 741) بنابر احتياط واجب بايد زن عقب تر از مرد بايستد و جاى سجده او از جاى ايستادن مرد كمى عقب تر باشد.

 

(مسأله 742) اگر بين مرد و زن، ديوار يا پرده، يا چيز ديگرى يا تقريباً چهار متر و نيم فاصله باشد نمازشان صحيح است.

 

شرط ششم، بلندتر نبودن جاى پيشانى از محل ايستادن

(مسأله 743) جاى پيشانى نمازگزار از جاى زانوها و سرانگشتان پاى او، نبايد بيش از چهار انگشت بسته پست تر يا بلندتر باشد.

 

(مسأله 744) بودن مرد و زن نامحرم در جاى خلوت حرام است و نمازخواندن در آنجا اشكال دارد.

 

(مسأله 745) نمازخواندن در جايى كه موسيقى مى نوازند، باطل نيست ولى گوش دادن به آنها حرام است.

 

(مسأله 746) احتياط لازم آن است در خانه كعبه و بر بام آن نماز واجب نخواند.

 

(مسأله 747) خواندن نماز مستحب در خانه كعبه مستحب است و در داخل خانه مقابل هر ركنى دو ركعت نماز بخوانند.

 

جاهايى كه نمازخواندن در آنها مستحب است

(مسأله 748) در شرع مقدس اسلام بسيار سفارش شده است، كه نماز را در مسجد بخوانند و بهتر از همه مسجدها مسجدالحرام است و بعد از آن مسجد پيغمبر(صلى الله عليه وآله) و بعد مسجد كوفه و بعد از آن مسجد بيت المقدس و بعد از مسجد بيت المقدس، مسجد جامع هر شهر و بعد از آن مسجد محله و بعد از مسجد محله، مسجد بازار است.

 

(مسأله 749) براى زنها نمازخواندن در خانه بهتر است، ولى اگر بتوانند كاملا خود را از نامحرم حفظ كنند، بهتر است در مسجد نماز بخوانند.

 

(مسأله 750) نماز در حرم امامان(عليهم السلام) مستحب است و نماز در حرم مطهر حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) برابر دويست هزار نماز است.

 

(مسأله 751) زياد رفتن به مسجد و رفتن به مسجدى كه نمازگزار ندارد مستحب است و همسايه مسجد اگر عذرى نداشته باشد، مكروه است در غير مسجد نماز بخواند.

 

(مسأله 752) مستحب است انسان با كسى كه در مسجد حاضر نمى شود غذا نخورد و در كارها با او مشورت نكند و همسايه او نشود، و از او زن نگيرد و به او زن ندهد.

 

جاهايى كه نمازخواندن در آنها مكروه است

(مسأله 753) نمازخواندن در چند جا مكروه است و از آن جمله است: حمام، زمين نمكزار، مقابل انسان، مقابل درى كه باز است، در جاده و خيابان و كوچه اگر براى كسانى كه عبور مى كنند زحمت نباشد و چنانچه زحمت باشد حرام و نماز اشكال دارد. مقابل آتش و چراغ، در آشپزخانه و هرجا كه كوره آتش باشد، مقابل چاه و چاله اى كه محل بول باشد، روبروى عكس و مجسّمه چيزى كه روح دارد، مگر آنكه روى آن پرده بكشند، در اطاقى كه جنب در آن باشد، در جايى كه عكس باشد اگر چه روبروى نمازگزار نباشد، مقابل قبر، روى قبر، بين دو قبر، در قبرستان.

 

(مسأله 754) كسى كه در محل عبور مردم نماز مى خواند، يا كسى روبروى اوست، مستحب است جلوى خود چيزى بگذارد و اگر چوب يا ريسمانى هم باشد كافى است.

 

احكام مسجد

(مسأله 755) نجس كردن زمين و سقف و بام و طرف داخل ديوار مسجد حرام است و هركس بفهمد كه نجس شده است بايد فوراً نجاست آن را برطرف كند. و احتياط واجب آن است كه طرف بيرون ديوار مسجد را هم نجس نكنند، و اگر نجس شود نجاستش را برطرف نمايند مگر آنكه واقف آن را جزء مسجد قرار نداده باشد.

 

(مسأله 756) اگر نتواند مسجد را تطهير نمايد، يا كمك لازم داشته باشد و پيدا نكند، تطهير مسجد بر او واجب نيست ولى اگر بى احترامى به مسجد باشد بنابر احتياط واجب، بايد به كسى كه مى تواند تطهير كند اطلاع دهد.

 

(مسأله 757) اگر جايى از مسجد نجس شود كه تطهير آن بدون كندن يا خراب كردن ممكن نيست، بايد آنجا را بكنند يا اگر خرابى جزئى باشد خراب نمايند و پركردن جايى كه كنده اند، و ساختن جايى كه خراب كرده اند، واجب نيست. ولى اگر آن كس كه نجس كرده بكند يا خراب كند در صورت امكان بايد پر كند و تعمير نمايد.

 

(مسأله 758) اگر مسجدى را غصب كنند و به جاى آن خانه و مانند آن بسازند. كه ديگر به آن مسجد نگويند باز هم بنابر احتياط واجب نجس كردن آن حرام و تطهير آن واجب است.

 

(مسأله 759) نجس كردن حرم امامان(عليهم السلام) حرام است. و اگر يكى از آنها نجس شود، چنانچه نجس ماندن آن بى احترامى باشد، تطهير آن واجب است، بلكه احتياط مستحب آن است كه اگر بى احترامى هم نباشد آن را تطهير كنند.

 

(مسأله 760) اگر حصير مسجد نجس شود، بنابر احتياط واجب بايد آن را آب بكشند، ولى چنانچه به واسطه آب كشيدن، خراب مى شود و بريدن جاى نجس بهتر است; بايد آن را ببرند و اگر كسى كه نجس كرده ببرد بايد خودش اصلاح كند.

 

(مسأله 761) بردن عين نجس مانند خون در مسجد اگر بى احترامى به مسجد باشد حرام است و همچنين بردن چيزى كه نجس شده، در صورتى كه بى احترامى به مسجد باشد حرام است.

 

(مسأله 762) اگر مسجد را براى روضه خوانى چادر بزنند و فرش كنند و سياهى بكوبند و اسباب چاى در آن ببرند، در صورتى كه اين كارها به مسجد ضرر نرساند و مانع نمازخواندن نشود اشكال ندارد.

 

(مسأله 763) بنابر احتياط واجب مسجد را به طلا نبايد زينت نمايند و همچنين نبايد صورت چيزهايى كه مثل انسان و حيوان روح دارد در مسجد نقش كنند. و نقاشى چيزهايى كه روح ندارد، مثل گل و بوته مكروه است.

 

(مسأله 764) اگر مسجد خراب هم شود نمى توانند آن را بفروشند، يا داخل ملك و جاده نمايند.

 

(مسأله 765) فروختن در و پنجره و چيزهاى ديگر مسجد حرام است و اگر مسجد خراب شود، بايد اينها را صرف تعمير همان مسجد كنند، و چنانچه به درد آن مسجد نخورد، بايد در مسجد ديگر مصرف شود ولى اگر به درد مسجدهاى ديگر هم نخورد، مى توانند آن را بفروشند و پول آن را، اگر ممكن است صرف تعمير همان مسجد و گرنه صرف تعمير مسجد ديگر نمايند.

 

(مسأله 766) ساختن مسجد و تعمير مسجدى كه نزديك به خرابى مى باشد مستحب است و اگر مسجد طورى خراب شود كه تعمير آن ممكن نباشد، مى توانند آن را خراب كنندو دوباره بسازند بلكه مى توانند مسجدى را كه خراب نشده، براى نماز خواندن در آن خراب كنند و بزرگتر بسازند.

 

(مسأله 767) تميزكردن مسجد و روشن كردن چراغ آن مستحب است و كسى كه مى خواهد مسجد برود، مستحب است خود را خوشبو كند و لباس پاكيزه و قيمتى بپوشد و ته كفش خود را وارسى كند كه نجاستى به آن نباشد و موقع داخل شدن به مسجد اول پاى راست و موقع بيرون آمدن، اول پاى چپ را بگذارد و همچنين مستحب است از همه زودتر به مسجد آيد و از همه ديرتر از مسجد بيرون رود.

 

(مسأله 768) وقتى انسان وارد مسجد مى شود; مستحب است دو ركعت نماز به قصد تحيت و احترام مسجد بخواند و اگر نماز واجب يا مستحب ديگرى هم بخواند كافى است.

 

(مسأله 769) خوابيدن در مسجد، اگر انسان ناچار نباشد و صحبت كردن راجع به كارهاى دنيا و خواندن شعرى كه نصيحت و مانند آن نباشد مكروه است. و همچنين گمشده اى را طلب كند و صداى خود را بلند كند ولى بلند كردن صدا براى اذان مانعى ندارد.

 

(مسأله 770) راه دادن بچه و ديوانه به مسجد مكروه است وكسى كه پياز و سير و مانند اينها خورده كه بوى دهانش مردم را اذيت مى كند مكروه است به مسجد برود.

 

(مسأله 771) نهادن جسد ميت در مسجد پيش از غسل دادن اگر موجب سرايت نجاست و مستلزم هتك مسجد نباشد مانع ندارد، و بعد از غسل دادن بى اشكال است. و صحن مسجد اگر مسجد نباشد شستن و غسل دادن ميت در آنجا اگر مخالف با وقف نباشد و موجب هتك نشود اشكال ندارد.

 

اذان و اقامه

(مسأله 772) براى مرد و زن مستحب است پيش از نمازهاى يوميه اذان و اقامه بگويند و گفتن اقامه مستحب مؤكد است. ولى پيش از نماز عيد فطر و قربان، مستحب است سه مرتبه بگويند الصَلاة و در نمازهاى واجب ديگر سه مرتبه الصَّلاة را به قصد رجاء بگويند.

 

(مسأله 773) مستحب است در روز اولى كه بچه به دنيا مى آيد، يا پيش از آنكه بند نافش بيفتد، در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه بگويند.

 

(مسأله 774) اذان هيجده جمله است: اللّهُ أَكْبَر چهار مرتبه.

 

أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَىَّ عَلَى الصَّلاَةِ، حَىَّ عَلَى الفَلاَح، حَىَّ عَلَى خَيْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَكْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر يك دو مرتبه.

 

و اقامه هفده جمله است يعنى دو مرتبه اللّهُ أَكْبَر از اول اذان و يك مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن كم مى شود و بعد از گفتن حَىَّ عَلَى خَيْرِ العَمَلِ بايد دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.

 

(مسأله 775) أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً وَلِىُّ اللّه جزو اذان و اقامه نيست ولى خوب است بعد از أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، به قصد قربت مطلقه و زينت اذان و اقامه گفته شود.

 

ترجمه اذان و اقامه

(مسأله 776) اللّه اكبر يعنى خداى بزرگ تر از آن است كه او را وصف كنند. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، يعنى شهادت مى دهم كه خدايى جز اللّه نيست. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، يعنى شهادت مى دهم كه حضرت محمد بن عبدالله(صلى الله عليه وآله)پيغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً أميرالمؤمنينَ وَلِىُّ اللّه، يعنى شهادت مى دهم كه حضرت على(عليه السلام)اميرالمؤمنين، و ولى خدا بر همه خلق است. حَىَّ عَلَى الصَّلاَةِ، يعنى بشتاب براى نماز. حَىَّ عَلَى الفَلاَح، يعنى بشتاب براى رستگارى. حَىَّ عَلَى خَيْرِ العَمَلِ، يعنى بشتاب براى بهترين كارها كه نماز است.قًد قامَتِ الصَّلاةُ، يعنى نماز برپا شده است. لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، يعنى خدايى جز اللّه نيست.

 

(مسأله 777) بين جمله هاى اذان و اقامه بايد خيلى فاصله نشود و اگر بين آنها بيشتر از معمول فاصله بيندازد، بايد دوباره آن را از سر بگيرد.

 

(مسأله 778) در پنج نماز اذان ساقط مى شود:

اول، نماز عصر روز جمعه.

دوم، نماز عصر روز عرفه كه روز نهم ذى حجه است.

سوم، نماز عشاى شب عيد قربان، براى كسى كه در مشعر الحرام باشد.

چهارم، نماز عصر و عشاى زن مستحاضه.

پنجم، نماز عصر و عشاى كسى كه نمى تواند از بيرون آمدن بول و غائط خوددارى كند. بلكه در هر موردى كه دو نماز را باهم مى خوانند، اذان براى نماز دوم ساقط است، مادامى كه فاصله ميان آن دو زياد نباشد، و فاصله شدن تعقيب و نافله ضرر ندارد.

 

(مسأله 779) اگر براى نماز جماعتى اذان و اقامه گفته باشند، كسى كه با آن جماعت نماز مى خواند، نبايد براى نماز خود اذان و اقامه بگويد.

 

(مسأله 780) اگر براى خواندن نماز جماعت به مسجد رود و ببيند جماعت تمام شده، تا وقتى كه صف ها به هم نخورده و جمعيت متفرق نشده، اذان و اقامه ساقط است با شرائطى كه در مسأله بعد مى آيد.

 

(مسأله 781) در جايى كه عده اى مشغول نماز جماعتند، يا نماز آنان تازه تمام شده و صف ها به هم نخورده است، اگر انسان بخواهد فرادى يا با جماعت ديگرى كه برپا مى شود نماز بخواند، با سه شرط اذان و اقامه از او ساقط مى شود:

اول، آنكه براى آن نماز، اذان و اقامه گفته باشند.

دوم، آنكه نماز جماعت باطل نباشد.

سوم، آنكه نماز او و نماز جماعت در يك مكان باشد. پس اگر نماز جماعت ، داخل مسجد باشد و او بخواهد در بام مسجد نماز بخواند، مستحب است اذان و اقامه بگويد.

 

(مسأله 782) اگر در شرط دوم از شرط هايى كه در مسأله پيش گفته شد شك كند، يعنى شك كند كه نماز جماعت صحيح بوده يا نه، اذان و اقامه از او ساقط است ولى اگر در يكى از دو شرط ديگر شك كند رجاءً اذان و اقامه بگويد.

 

(مسأله 783) كسى كه اذان و اقامه ديگرى را مى شنود مستحب است هر قسمتى را كه مى شنود بگويد ولى از (حى على الصلاة) تا (حى على خير العمل) را به اميد ثواب بگويد.

 

(مسأله 784) اگر مرد اذان زن را با قصد لذت بشنود، اذان از مرد ساقط نمى شود، بلكه اگر قصد لذت هم نداشته باشد، ساقط شدن اذان اشكال دارد.

 

(مسأله 785) اذان و اقامه نماز جماعت را بايد مرد بگويد، ولى در جماعت زنان اگر زن اذان و اقامه بگويد كافى است.

 

(مسأله 786) اقامه بايد بعد از اذان گفته شود و اگر قبل از اذان بگويند صحيح نيست.

 

(مسأله 787) اگر كلمات اذان و اقامه را بدون ترتيب بگويد، مثلا حى على الفلاح را پيش از حى على الصلاة بگويد، بايد از جايى كه ترتيب به هم خورده، دوباره بگويد.

 

(مسأله 788) بايد بين اذان و اقامه فاصله نيندازد و اگر بين آنها به قدرى فاصله بيفتد، كه اذانى را كه گفته اذان اين اقامه حساب نشود، مستحب است دوباره اذان و اقامه را بگويد و نيز اگر بين اذان و اقامه و نماز به قدرى فاصله بيندازد كه اذان و اقامه آن نماز حساب نشود، مستحب است دوباره براى آن نماز، اذان و اقامه بگويد.

 

(مسأله 789) اذان و اقامه بايد به عربى صحيح گفته شود، پس اگر به عربى غلط بگويد، يا به جاى حرفى حرف ديگر بگويد يا مثلا ترجمه آنها را به فارسى بگويد صحيح نيست.

 

(مسأله 790) اذان و اقامه بايد بعد از داخل شدن وقت نماز گفته شود و اگر عمداً يا از روى فراموشى پيش از وقت بگويد باطل است.

 

(مسأله 791) اگر پيش از گفتن اقامه شك كند كه اذان گفته يا نه، بايد اذان را بگويد، ولى اگر مشغول اقامه شود و شك كند كه اذان گفته يا نه گفتن اذان لازم نيست.

 

(مسأله 792) اگر در بين اذان يا اقامه پيش از آنكه قسمتى را بگويد شك كند كه قسمت پيش از آن را گفته يا نه، بايد قسمتى را كه در گفتن آن شك كرده بگويد، ولى اگر در حال گفتن قسمتى از اذان يا اقامه شك كند كه آنچه پيش از آن است گفته يا نه، گفتن آن لازم نيست.

 

(مسأله 793) مستحب است انسان در موقع گفتن اذان، رو به قبله بايستد و با وضو يا غسل باشد و دست ها را به گوش بگذارد و صدا را بلند نمايد و بكشد و بين جمله هاى اذان كمى فاصله دهد و بين آنها حرف نزند.

 

(مسأله 794) مستحب است بدن انسان در موقع گفتن اقامه آرام باشد و آن را از اذان آهسته تر بگويد و جمله هاى آن را به هم نچسباند ولى به اندازه اى كه بين جمله هاى اذان فاصله مى دهد، بين جمله هاى اقامه فاصله ندهد.

 

(مسأله 795) مستحب است بين اذان و اقامه يك قدم بردارد، يا قدرى بنشيند يا سجده كند، يا ذكر بگويد يا دعا بخواند يا قدرى ساكت باشد، يا حرفى بزند يا دو ركعت نماز بخواند.

 

(مسأله 796) مستحب است كسى را كه براى گفتن اذان معين مى كنند، عادل و وقت شناس و صدايش بلند باشد و اذان را در جاى بلند بگويد.

 
 Copyright © 2003-2013 - AVINY.COM - All Rights Reserved