next page

fehrest page

back page

 

غسل هاى مستحب

(مسأله 551) غسل هاى مستحب در شرع مقدّس اسلام بسيار است و از آن جمله است:

1. غسل جمعه; و وقت آن از اذان صبح است تا ظهر و بهتر است نزديك ظهر به جا آورده شود و اگر تا ظهر انجام ندهد بهتر است كه بدون نيّت ادا و قضا تا غروب جمعه به جا آورد. و اگر در روز جمعه غسل نكند مستحب است از صبح شنبه تا غروب، قضاى آن را به جا آورد. و كسى كه مى ترسد در روز جمعه آب پيدا نكند مى تواند روز پنجشنبه و شب جمعه غسل را به اميد آن كه مطلوب خداوند عالم است به جا آورد و مستحب است انسان در موقع غسل جمعه بگويد:

«أشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلاّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ و أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ و رَسولُهُ اللّهُمَّ صَلِّ على مُحَمَّد و آلِ مُحَمَّد و اجْعَلْنى مِنَ التَّوّابينَ و اجْعَلْنى مِنَ المُتَطَهِّرينَ».

2. غسل شب اول ماه رمضان و تمام شب هاى طاق; مثل شب سوم و پنجم و هفتم ولى از شب بيست و يكم مستحب است همه شب غسل كند و براى غسل شب اول، پانزدهم و هفدهم و نوزدهم و بيست و يكم و بيست و سوم و بيست و پنجم و بيست و هفتم و بيست و نهم بيشتر سفارش شده است. و وقت غسل شب هاى ماه رمضان، تمام شب است و بهتر است مقارن غروب يا كمى پيش از آن به جا آورده شود ولى از شب بيست و يكم تا آخر ماه بهتر است غسل را بين نماز مغرب و عشا به جا آورد. و نيز مستحب است در شب بيست سوم غير از غسل اول شب، يك غسل هم در آخر شب انجام دهد.

3. غسل روز عيد فطر و عيد قربان و وقت آن از اذان صبح است تا غروب و بهتر است آن را پيش از نماز عيد به جا آورد.

4. غسل شب عيد فطر و وقت آن از اول مغرب است تا اذان صبح وبهتر است در اول شب به جا آورده شود.

5. غسل روز هشتم و نهم ذى الحجّة و در روز نهم بهتر است آن را نزديك ظهر به جا آورد.

6. غسل روز اول و پانزدهم و بيستوهفتم و آخر ماه رجب.

7. غسل روز عيد غدير و بهتر است پيش از ظهر آن را انجام دهند.

8. غسل روز عيد نوروز و پانزدهم شعبان و نهم و هفدهم ربيع الاول و روز بيستوپنجم ذى قعده ولى غسل روز پانزدهم شعبان و غسل هاى ديگرى كه تا آخر مسأله ذكر شده رجاءً انجام دهد.

9. غسل دادن بچه اى كه تازه به دنيا آمده در زمان تولد تا سه روز.

10. غسل زنى كه براى غيرشوهرش بوى خوش استعمال كرده است.

11. غسل كسى كه در حال مستى خوابيده.

12. غسل كسى كه جايى از بدنش را به بدن ميّتى كه غسل داده اند رسانده.

13. غسل كسى كه در موقع گرفتن خورشيد و ماه نماز آيات را عمداً نخوانده در صورتى كه تمام ماه و خورشيد گرفته باشد.

14. غسل كسى كه براى تماشاى دار آويخته رفته و آن را ديده باشد ولى اگر اتفاقاً يا از روى ناچارى نگاهش بيفتد يا مثلا براى شهادت دادن رفته باشد، غسل مستحب نيست.

 

(مسأله 552) پيش از داخل شدن در حرم مكه، شهر مكه، مسجدالحرام، خانه كعبه، حرم مدينه، شهر مدينه، مسجد پيغمبر و حرم امامان (عليهم السلام) (كه غسل در زيارت آنها وارد شده) مستحب است انسان غسل كند و اگر در يك روز چند مرتبه مشرف شود، يك غسل كافى است و كسى كه مى خواهد در يك روز داخل حرم مكه و مسجدالحرام و خانه كعبه شود، اگر به نيّت همه يك غسل كند كافى است و نيز اگر در يك روز بخواهد داخل حرم مدينه و شهر مدينه و مسجد پيامبر(صلى الله عليه وآله) شود، يك غسل براى همه كفايت مى كند و براى زيارت پيامبر(صلى الله عليه وآله) و امامان (عليهم السلام) از دور يا نزديك و براى حاجت خواستن از خداوند عالم و همچنين براى توبه و نشاط به جهت عبادت و براى سفر رفتن خصوصاً سفر زيارت حضرت سيّدالشّهدا(عليه السلام)مستحب است انسان غسل كند و اگر يكى از غسل هايى را كه در اين مسأله گفته شد به جا آورد و بعد كارى كند كه وضو را باطل مى كند مثلا بخوابد; غسل او باطل مى شود و مستحب است دوباره غسل را به جا آورد.

 

(مسأله 553) انسان نمى تواند با غسل مستحبى كارى كه مانند نماز، وضو لازم دارد انجام دهد.

 

(مسأله 554) اگر چند غسل بر كسى مستحب باشد و به نيّت همه يك غسل به جا آورد كافى است.

 

احكام تيمّم

در هفت مورد به جاى وضو و غسل بايد تيمّم كرد:

 

نخست از موارد تيمم

هر جا كه تهيّه آب به قدر وضو يا غسل، ممكن نباشد، بايد تيمم كرد.

 

(مسأله 555) اگر انسان در آبادى باشد، بايد براى تهيه آب وضو و غسل، به قدرى جستوجو كند كه از پيداشدن آن نااميد شود و اگر در بيابان باشد، چنانچه زمين آن پست و بلند است و يا به واسطه درخت و مانند آن عبور در آن زمين مشكل است بايد در هر يك از چهار طرف به اندازه پرتاب يك تير قديمى كه با كمان پرتاب ميكردند(3) در جستوجوى آب برود و اگر زمين آن، اين طور نيست بايد در هر طرف به اندازه پرتاب دو تير جستوجو نمايد.

 

(مسأله 556) كسى كه وقت نماز او تنگ نيست و براى تهيه آب وقت دارد، اگر يقين دارد، در محلى دورتر از مقدارى كه بايد جستوجو كند آب هست در صورتى كه مانعى نباشد و مشقّت هم نداشته باشد بايد براى تهيه آب برود و اگر گمان دارد آب هست، رفتن به آن محل لازم نيست ولى اگر اطمينان داشته باشد; بنابر احتياط واجب بايد براى تهيه آب به آن محل برود.

 

(مسأله 557) اگر احتمال دهد كه داخل ماشين، يا در منزلى كه به آنجا وارد شده يا در قافله آب هست، بايد به قدرى جستوجو نمايد كه به نبودن آب يقين كند، يا از پيدا كردن آن نااميد شود.

 

(مسأله 558) اگر بعد از داخل شدن وقت نماز جستوجو كند و آب پيدا نكند و تا وقت نماز ديگر در همان جا بماند، جستوجو لازم نيست.

 

(مسأله 559) اگر از درنده بترسد، يا جستوجوى آب به قدرى سخت باشد كه نتواند تحمّل كند يا وقت نماز به قدرى تنگ باشد كه هيچ نتواند جستوجو كند، جستوجو لازم نيست ولى اگر بتواند مقدارى جستوجو كند به همان مقدار جستوجو لازم است و اگر از دزد بر جان يا مال خودش بترسد نبايد در جستوجوى آب برود ولى اگر مالى كه احتمال مى دهد از بين برود به حسب حال او قابل اعتنا نباشد و ترس ديگرى هم نداشته باشد جست و جوى آب واجب است.

 

(مسأله 560) اگر در جستجوى آب نرود تا وقت نماز تنگ شود، معصيت كرده ولى نمازش با تيمّم صحيح است.

 

(مسأله 561) كسى كه يقين دارد آب پيدا نمى كند چنانچه دنبال آب نرود و با تيمّم نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد كه اگر جستوجو مى كرد آب پيدا مى شد، نمازش را دو مرتبه بخواند.

 

(مسأله 562) اگر بعد از جستوجو آب پيدا نكند و با تيمّم نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد، در جايى كه جستوجو كرده آب بوده نماز او صحيح است و احتياط مستحب آن است كه نماز را با وضو اعاده كند.

 

(مسأله 563) اگر بعد از داخل شدن وقت نماز، وضو داشته باشد و بداند كه اگر وضوى خود را باطل كند نمى تواند وضو بگيرد چنانچه بتواند بدون ضرر و مشقت وضوى خود را نگهدارد، نبايد آن را باطل نمايد، و همچنين است اگر بداند يا يك شاهد عادل خبر دهد كه تهيه آب براى او ممكن نيست. بلكه اگر احتمال صحيح عقلائى هم بدهد احتياط واجب آن است كه وضوى خود را باطل نكند.

 

(مسأله 564) اگر پيش از وقت نماز وضو داشته باشد و بداند يا احتمال عقلائى دهد يا يك شاهد عادل خبر دهد كه اگر وضوى خود را باطل كند، تهيه براى او ممكن نيست، چنانچه بتواند بدون ضرر و مشقت وضوى خود را نگهدارد، احتياط واجب آن است كه آن را باطل نكند.

 

(مسأله 565) كسى كه فقط به مقدار وضو يا به مقدار غسل آب دارد اگر بداند يا يك شاهد عادل خبر دهد كه اگر آن را بريزد آب پيدا نمى كند، چنانچه وقت نماز داخل باشد; ريختن آن حرام است و احتياط واجب آن است كه پيش از وقت نماز هم آن را نريزد بلكه هرگاه احتمال عقلائى هم بدهد كه اگر آب را بريزد ديگر آب پيدا نمى كند احتياط واجب آن است كه پيش از وقت نماز هم آب را نريزد.

 

(مسأله 566) كسى كه مى داند يا يك شاهد عادل خبر دهد كه آب پيدا نمى كند، اگر بعد از داخل شدن وقت نماز، وضوى خود را باطل كند يا آبى كه دارد بريزد معصيت كرده. ولى نمازش با تيمّم صحيح است اگر چه احتياط مستحب آن است كه قضاى آن نماز را بخواند.

 

دوم از موارد تيمّم

(مسأله 567) اگر به واسطه پيرى، يا ترس از دزد و جانور و مانند اينها، يا نداشتن وسيله اى كه آب از چاه بكشد، دسترسى به آب نداشته باشد، بايد تيمّم كند و همچنين است اگر تهيه كردن آب يا استعمال آن براى شخص او مشقّت زا باشد.

 

(مسأله 568) اگر آب را به چندين برابر قيمتش بفروشند بايد آن را بخرد ولى اگر تهيه آنها به قدرى پول مى خواهد كه نسبت به حال او آن مقدار ضرر دارد، تهيه آن واجب نيست.

 

(مسأله 569) اگر ناچار شود كه براى تهيه آب قرض كند، بايد قرض نمايد ولى كسى كه مى داند يا گمان دارد كه نمى تواند قرض خود را بدهد واجب نيست قرض كند.

 

(مسأله 570) اگر كسى مقدارى آب بى منّت به او ببخشد بايد قبول كند.

 

سوم از موارد تيمّم

(مسأله 571) اگر از استعمال آب بر جان خود بترسد، يا بترسد كه به واسطه استعمال آن مرض يا عيبى در او پيدا شود، يا مرضش طول بكشد، يا شدت كند، يا به سختى معالجه شود، بايد تيمّم نمايد ولى اگر آب گرم براى او ضرر ندارد، بايد با آب گرم وضو بگيرد يا غسل كند.

 

(مسأله 572) اگر به واسطه يقين يا ترس ضرر، تيمّم كند و پيش از نماز بفهمد كه آب برايش ضرر ندارد، تيمّم او باطل است .و اگر بعد از گذشتن وقت نماز بفهمد، نمازش صحيح است.

 

(مسأله 573) كسى كه مى داند آب برايش ضرر ندارد، چنانچه غسل كند يا وضو بگيرد و بعد بفهمد كه آب براى او ضرر داشته، وضو و غسل او صحيح است.

 

چهارم از موارد تيمّم

(مسأله 574) هرگاه بترسد كه اگر آب را به مصرف وضو; يا غسل برساند خود او يا عيال و اولاد او، يا رفيقش و كسانى كه با او مربوطند مانند نوكر و كلفت از تشنگى بميرند يا مريض شوند، يا به قدرى تشنه شوند كه تحمل آن مشقت دارد; بايد به جاى وضو و غسل، تيمّم نمايد، و نيز اگر بترسد حيوانى كه مانند اسب معمولا براى خوردن سرش را نمى برند از تشنگى تلف شود، بايد آب را به آن بدهد و تيمّم نمايد اگرچه حيوان مال خودش نباشد، و همچنين است اگر كسى كه حفظ جان او واجب است به طورى تشنه باشد كه اگر انسان آب را به او ندهد تلف شود.

 

(مسأله 575) اگر غير از آب پاكى كه براى وضو يا غسل دارد، آب نجسى هم به مقدار آشاميدن خود و كسانى كه با او مربوطند داشته باشد، بايد آب پاك را براى آشاميدن بگذارد و با تيمّم نماز بخواند ولى چنانچه آب را براى حيوانش بخواهد بايد آب نجس را به آن بدهد و با آب پاك وضو و غسل را انجام دهد.

 

پنجم از موارد تيمّم

(مسأله 576) كسى كه بدن يا لباسش نجس است و كمى آب دارد كه اگر با آن وضو بگيرد يا غسل كند; براى آب كشيدن بدن يا لباس او نمى ماند، بايد بدن يا لباس را آب بكشد و با تيمّم نماز بخواند. ولى اگر چيزى نداشته باشد كه بر آن تيمّم كند، بايد آب را به مصرف وضو يا غسل برساند و با بدن يا لباس نجس نماز بخواند.

 

ششم از موارد تيمّم

(مسأله 577) اگر غير از آب يا ظرفى كه استعمال آن حرام است آب يا ظرف ديگرى ندارد، مثلا آب يا ظرفش غصبى است و غير از آن، آب و ظرف ديگرى ندارد; بايد به جاى وضو و غسل، تيمّم كند.

 

هفتم از موارد تيمّم

(مسأله 578) هرگاه وقت به قدرى تنگ باشد كه اگر وضو بگيرد، يا غسل كند تمام نماز، يا مقدارى از آن بعد از وقت خوانده مى شود، بايد تيمّم كند.

 

(مسأله 579) اگر عمداً نماز را به قدرى تأخير بيندازد كه وقت وضو يا غسل نداشته باشد، معصيت كرده ولى نماز او با تيمّم صحيح است، اگرچه احتياط مؤكّد آن است كه قضاى آن نماز را بخواند.

 

(مسأله 580) كسى كه شك دارد كه اگر وضو بگيرد، يا غسل كند وقت براى نماز او مى ماند يا نه، بايد وضو يا غسل كند.

 

(مسأله 581) كسى كه به واسطه تنگى وقت تيمّم كرده، چنانچه بعد از نماز آبى كه داشته از دستش برود، اگرچه تيمّم خود را نشكسته باشد، در صورتى كه پس از نماز و براى گرفتن وضو وقت داشته باشد ولى وضو نگيرد بايد دوباره تيمّم نمايد.

 

(مسأله 582) كسى كه آب دارد، اگر به واسطه تنگى وقت با تيمّم مشغول نماز شود و در بين نماز آبى كه داشته از دستش برود، براى نمازهاى بعد مى تواند با همان تيمّم نماز بخواند.

 

(مسأله 583) اگر انسان به قدرى وقت دارد كه مى تواند وضو بگيرد، يا غسل كند و نماز را بدون كارهاى مستحبى آن مثل اقامه و قنوت بخواند، بايد غسل كند يا وضو بگيرد و نماز را بدون كارهاى مستحبى آن به جا آورد، بلكه اگر به اندازه سوره هم وقت ندارد، بايد غسل كند يا وضو بگيرد و نماز را بدون سوره بخواند.

 

چيزهايى كه تيمّم به آنها صحيح است

(مسأله 584) تا آنجا كه ممكن است بايد به خاك پاك تيمم كرد و اگر خاك نباشد مى توان بر ريگ و شن و كلوخ و سنگ، در صورتى كه به هنگام تيمم گردى از آنها بر دست ها بنشيند، تيمم كرد.

 

(مسأله 585) اگر خاك و ريگ و كلوخ و سنگ پيدا نشود، بايد به گرد و غبارى كه روى فرش و لباس و مانند اينهاست تيمّم نمايد و اگر غبار در لاى لباس و فرش باشد تيمّم به آن صحيح نيست مگر آنكه قبلا تكان دهد تا روى آن غبار آلوده شود بعد تيمّم كند و چنانچه گرد پيدا نشود، بايد به گل تيمّم كند، و اگر گل هم پيدا نشود، احتياط واجب آن است كه نماز را بدون تيمّم بخواند و بنابر احتياط بعداً قضاى آن را به جا آورد.

 

(مسأله 586) اگر بتواند با تكاندن فرش و مانند آن خاك تهيه كند با وجود خاك تيمّم به گرد باطل است و نيز اگر بتواند گل را خشك كند و از آن خاك تهيه نمايد، تيمّم به گل باطل مى باشد.

 

(مسأله 587) كسى كه آب ندارد اگر برف يا يخ داشته باشد، چنانچه ممكن است بايد آن را آب كند و با آن وضو بگيرد يا غسل نمايد، و اگر ممكن نيست و چيزى هم كه تيمّم به آن صحيح است ندارد; احتياط واجب آن است كه نماز را بدون وضو و تيمّم بخواند و بنابر احتياط واجب بعداً قضا كند.

 

(مسأله 588) اگر با خاك و ريگ چيزى مانند كاه كه تيمّم به آن باطل است مخلوط شود، نمى تواند به آن تيمّم كند ولى اگر آن چيز به قدرى كم باشد كه در خاك يا ريگ، از بين رفته حساب شود; تيمّم به آن خاك و ريگ صحيح است.

 

(مسأله 589) اگر چيزى ندارد كه بر آن تيمّم كند چنانچه ممكن است; بايد به خريدن و مانند آن تهيه نمايد.

 

(مسأله 590) چيزى كه بر آن تيمّم مى كند بايد پاك باشد و اگر چيز پاكى كه تيمّم به آن صحيح است ندارد بنابر احتياط واجب بدون تيمّم نماز بخواند، ولى بايد قضاى آن را به جا آورد.

 

(مسأله 591) اگر يقين داشته باشد كه تيمّم به چيزى صحيح است و به آن تيمّم نمايد، بعد بفهمد تيمّم به آن باطل بوده نمازهايى را كه با آن تيمّم خوانده بايد دوباره بخواند.

 

(مسأله 592) چيزى كه بر آن تيمّم مى كند بايد غصبى نباشد.

 

(مسأله 593) اگر نداند محل تيمّم غصبى است، و يا فراموش كرده باشد، تيمّم او صحيح است. اگرچه فراموش كننده خود غاصب باشد.

 

(مسأله 594) كسى كه در جاى غصبى حبس است، اگر آب و خاك او غصبى است، احتياطاً با تيمّم نماز بخواند.

 

(مسأله 595) واجب است چيزى كه بر آن تيمّم مى كند، گردى داشته باشد كه به دست بماند.

 

(مسأله 596) در تيمّم چهار چيز واجب است:

اول، نيت.

دوم، زدن كف دو دست با هم بر چيزى كه تيمّم به آن صحيح است.

سوم، كشيدن كف هر دو دست به تمام پيشانى و دو طرف آن، از جايى كه موى سر مى رويد، تا ابروها و بالاى بينى و بنابر احتياط واجب بايد دستها روى ابروها هم، كشيده شود.

چهارم، كشيدن كف دست چپ به تمام پشت دست راست و بعد از آن كشيدن كف دست راست به تمام پشت دست چپ.

 

(مسأله 597) در تيمّم بدل از وضو و غسل يك مرتبه دست ها را به زمين بزند و به پيشانى و پشت دست ها بكشد، و يك مرتبه ديگر به زمين بزند و فقط پشت دستها را مسح كند.

 

احكام متفرقه تيمّم

(مسأله 598) اگر مختصرى از پيشانى و پشت دستها را هم مسح نكند تيمّم باطل است، چه عمداً مسح نكند، يا مسأله را نداند، يا فراموش كرده باشد ولى دقت زياد هم لازم نيست و همين قدر كه بگويند تمام پيشانى و پشت دست مسح شده، كافى است.

 

(مسأله 599) براى آنكه يقين كند تمام پشت دست را مسح كرده، بايد مقدارى بالاتر از مچ را هم مسح نمايد، ولى مسح بين انگشتان لازم نيست.

 

(مسأله 600) پيشانى و پشت دستها را بايد از بالا به پائين مسح نمايد و كارهاى آن را بايد پشت سر هم به جا آورد و اگر بين آنها به قدرى فاصله دهد، كه نگويند تيمّم مى كند، باطل است.

 

(مسأله 601) در موقع نيت اگر يك تيمّم بر او واجب باشد، تنها نيت تيمّم كافى است. و اگر تيمم هاى متعدد بر او باشد، بايد معين كند كه تيمّم او بدل از غسل است يا بدل از وضو و اگر بدل از غسل باشد، بايد آن غسل را معين نمايد، و چنانچه اشتباهاً به جاى بدل از وضو، بدل از غسل يا به جاى بدل از غسل، بدل از وضو نيّت كند، يا مثلا در تيمّم بدل از غسل جنابت، نيّت تيمّم بدل از غسل مس ميّت نمايد، بنابر احتياط، دوباره تيمم كند.

 

(مسأله 602) در تيمّم بايد پيشانى و كف دستها و پشت دست ها پاك باشد .و اگر كف دست نجس باشد و نتواند آن را آب بكشد، بايد با همان كف دست نجس تيمّم كند. و احتياط مستحب آن است علاوه بر اين، پشت دست ها را به چيزى كه تيمّم بر آن صحيح است، بزند و بر دست ها و پيشانى بكشد.

 

(مسأله 603) انسان بايد براى تيمّم انگشتر را از دست بيرون آورد و اگر در پيشانى يا پشت دست ها يا در كف دست ها مانعى باشد، مثلا چيزى به آنها چسبيده باشد، بايد برطرف نمايد.

 

(مسأله 604) اگر پيشانى يا پشت دست ها زخم است و پارچه يا چيز ديگرى را كه بر آن بسته نمى تواند باز كند، بايد دست را روى آن بكشد و نيز اگر كف دست زخم باشد و پارچه يا چيز ديگرى را كه بر آن بسته نتواند باز كند، بايد دست را با همان پارچه به چيزى كه تيمّم به آن صحيح است بزندو به پيشانى و پشت دست ها بكشد. و براى احتياط، پشت دست ها را به چيزى كه تيمّم بر آن صحيح است بزند و تيمّم كند.

 

(مسأله 605) اگر احتمال دهد كه در پيشانى و كف دست ها يا پشت دست ها مانعى هست، چنانچه احتمال او در نظر مردم به جا باشد بايد جستجو نمايد، تا يقين يا اطمينان پيدا كند كه مانعى نيست.

 

(مسأله 606) اگر وظيفه او تيمّم است و نمى تواند تيمّم كند; بايد نائب بگيرد. و كسى كه نائب مى شود، بايد او را با دست خود او تيمّم دهد و اگر ممكن نباشد بايد نائب; دست خود را به چيزى كه تيمّم به آن صحيح است بزند و به پيشانى و پشت دست هاى او بكشد.

 

(مسأله 607) اگر بعد از مسح دست چپ شك كند كه درست تيمّم كرده يا نه، تيمّم او صحيح است.

 

(مسأله 608) كسى كه وظيفه اش تيمّم است بنابر احتياط واجب نبايد پيش از وقت نماز براى نماز تيمّم كند، ولى اگر براى كار واجب ديگر يا مستحبى تيمّم كند و تا وقت نماز عذر او باقى و از پيدا كردن آب مأيوس باشد. مى تواند با همان تيمّم نماز بخواند.

 

(مسأله 609) كسى كه وظيفه اش تيمّم است; اگر بداند تا آخر وقت عذر او باقى مى ماند، در وسعت وقت مى تواند با تيمّم نماز بخواند ولى اگر بداند يا احتمال عقلائى دهد كه تا آخر وقت عذر او برطرف مى شود، بايد صبر كند و با وضو يا غسل نماز بخواند.

 

(مسأله 610) كسى كه احتياطاً بايد غسل جبيره اى و تيمّم نمايد مثلا جراحتى در پشت او است، اگر بعد از غسل و تيمّم نماز بخواند و بعد از نماز حدث اصغرى از او سر زند مثلا بول كند، براى نمازهاى بعد، بايد وضو بگيرد و بهتر است تيمّم نيز نمايد.

 

(مسأله 611) اگر به واسطه نداشتن آب يا عذر ديگرى تيمّم كند، بعد از برطرف شدن عذر، تيمّم او باطل مى شود.

 

(مسأله 612) چيزهايى كه وضو را باطل مى كند، تيمّم بدل از وضو را هم باطل مى كند و چيزهايى كه غسل را باطل مى نمايد، تيمّم بدل از غسل را هم باطل مى نمايد.

 

(مسأله 613) كسى كه نمى تواند غسل كند، اگر چند غسل بر او واجب باشد، يك تيمّم بدل از همه كافى است احتياط مستحب آن است كه بدل هريك از آنها يك تيمّم نمايد.

 

(مسأله 614) كسى كه نمى تواند غسل كند، اگر بخواهد عملى را كه براى آن غسل واجب است انجام دهد، بايد بدل از غسل تيمّم نمايد و كسى كه نتواند وضو بگيرد و بخواهد عملى را كه براى آن وضو واجب است انجام دهد، بايد بدل از وضو تيمّم نمايد.

 

(مسأله 615) اگر بدل از غسل جنابت تيمّم كند، لازم نيست براى نماز وضو بگيرد، ولى اگر بدل از غسل هاى ديگر تيمّم كند، بايد وضو بگيرد و اگر نتواند وضو بگيرد، بايد تيمّم ديگرى هم بدل از وضو بنمايد.

 

(مسأله 616) اگر بدل از غسل تيمّم كند و بعد كارى كه وضو را باطل مى كند براى او پيش آيد، چنانچه براى نمازهاى بعد نتواند غسل كند بايد وضو بگيرد و اگر نمى تواند وضو بگيرد، بايد بدل از وضو تيمّم نمايد.

 

(مسأله 617) كسى كه وظيفه اش تيمّم است اگر براى كارى تيمّم كند، تا تيمّم و عذر او باقى است، كارهايى را كه بايد با وضو يا غسل انجام داد، مى تواند بجا آورد ولى اگر عذرش تنگى وقت بوده، يا با داشتن آب براى نماز ميّت يا خوابيدن، تيمّم كرده، فقط كارى را كه براى آن تيمّم نموده; مى تواند انجام دهد.

 

احكام نماز

نماز مهمترين اعمال دينى است كه اگر قبول درگاه خداوند عالم شود، عبادت هاى ديگر هم قبول مى شود و اگر پذيرفته نشود اعمال ديگر هم قبول نمى شود. و همانطور كه اگر انسان شبانه روزى پنج نوبت در نهر آبى شستشو كند، از آلودگى پاك مى شود، نمازهاى پنجگانه هم انسان را از گناهان پاك مى كند. و سزاوار است كه انسان نماز را در اول وقت بخواند و كسى كه نماز را كوچك و سبك شمارد، مانند كسى است كه نماز نمى خواند پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله)فرمود: كسى كه به نماز اهميت ندهد و آن را سبك شمارد سزاوار عذاب آخرت است. روزى حضرت در مسجد تشريف داشتند، مردى وارد و مشغول نماز شد و ركوع و سجودش را كاملا بجا نياورد; حضرت فرمودند اگر اين مرد در حالى كه نمازش اين طور است از دنيا برود، به دين من از دنيا نرفته است. پس انسان بايد مواظب باشد كه به عجله و شتابزدگى نماز نخواند و در حال نماز به ياد خدا و با خضوع و خشوع و وقار باشد و متوجه باشد كه با چه كسى سخن مى گويد و خود را در مقابل عظمت و بزرگى خداوند عالم بسيار پست و ناچيز ببيند.

 

نمازهاى واجب

نمازهاى واجب شش است:

اول، نماز يوميه

دوم، نماز آيات.

سوم، نماز ميّت.

چهارم، نماز طواف واجب خانه كعبه.

پنجم، نماز قضاى پدر و بنابراحتياط واجب مادر كه بر پسر بزرگتر واجب است.

ششم، نمازى كه به واسطه اجاره و نذر و قسم و عهد واجب مى شود.

 

نمازهاى واجب يوميّه

نمازهاى واجب يوميه پنج است: ظهر و عصر، هركدام چهار ركعت، مغرب سه ركعت، عشا چهار ركعت، صبح دو ركعت.

(مسأله 618) در سفر بايد نمازهاى چهار ركعتى را با شرائطى كه گفته مى شود دو ركعت خواند.

 

وقت نماز ظهر و عصر

(مسأله 619) اگر چوب يا چيزى مانند آن را، راست در زمين هموار فرو برند صبح كه خورشيد بيرون مى آيد، سايه آن به طرف مغرب مى افتد و هرچه آفتاب بالا مى آيد اين سايه كم مى شود هنگامى كه به آخرين درجه كمى رسيد و به سوى مشرق برگشت اوّل ظهر شرعى است.(4) ولى در بعضى شهرها مثل مكه كه گاهى موقع ظهر سايه به كلى از بين مى رود، بعد از آنكه سايه دوباره پيدا شد، معلوم مى شود ظهر شده است.

 

(مسأله 620) چوب يا چيز ديگرى را كه براى معين كردن ظهر به زمين فرو مى برند شاخص گويند.

 

(مسأله 621) نماز ظهر و عصر هركدام وقت مخصوص و مشتركى دارند، وقت مخصوص نماز ظهر از اول ظهر است تا وقتى كه از ظهر به اندازه خواندن نماز ظهر بگذرد; و وقت مخصوص نماز عصر موقعى است كه به اندازه خواندن نماز عصر، وقت به مغرب مانده باشد، كه اگر كسى تا اين موقع نماز ظهر را نخواند، نماز ظهر او قضا شده و بايد نماز عصر را بخواند و ما بين وقت مخصوص نماز ظهر و وقت مخصوص نماز عصر، وقت مشترك نماز ظهر و نماز عصر است، و اگر كسى در وقت مختص ظهر، نماز عصر و در وقت مختص عصر نماز ظهر بخواند، نماز او در هر دو مورد باطل است.

 

(مسأله 622) اگر پيش از خواندن نماز ظهر، سهواً مشغول نماز عصر شودو در بين نماز بفهمد اشتباه كرده است، چنانچه در وقت مشترك باشد، بايد نيت را به نماز ظهر برگرداند يعنى نيت كند كه آنچه تا حال خوانده ام و آنچه را مشغولم و آنچه بعد مى خوانم هم نماز ظهر باشد و بعد از آنكه نماز را تمام كرد، نماز عصر را بخواند. و اگر در وقت مخصوص به ظهر باشد، اگر التفات به اشتباه در وقت مختص باشد، نماز او باطل و اگر التفات در وقت مشترك بوده اگرچه شروع در وقت مختص به ظهر بوده بايد نيت را به نماز ظهر برگرداند و نماز را تمام كند و بعد نماز عصر را بخواند.

 

(مسأله 623) كسى كه به قصد نماز عصر مثلا مشغول نماز مى شود، در بين نماز خيال مى كند نماز ظهر مى خواند، مقدارى از نماز را با همين خيال مى خواند و قبل از تمام شدن نماز يادش مى آيد كه نمازش نماز عصر بوده و اول هم قصد نماز عصر كرده، نماز او صحيح است. در اين قسمت فرقى بين اثناء و بعد از فراغ نيست.

 

(مسأله 624) در روز جمعه انسان مى تواند به جاى نماز ظهر دو ركعت نماز جمعه بخواند.

 

(مسأله 625) احتياط واجب آن است كه نماز جمعه را از موقعى كه عرفاً اول ظهر مى گويند تأخير نيندازد و اگر از اوائل ظهر تأخير افتاد به جاى نماز جمعه نماز ظهر بخواند.

 

وقت نماز مغرب و عشاء

(مسأله 626) مغرب موقعى است كه سرخى طرف مشرق كه بعد از غروب آفتاب پيدا مى شود، از بين برود.

 

(مسأله 627) نماز مغرب و عشاء هركدام وقت مخصوص و مشتركى دارند: وقت مخصوص نماز مغرب از اول مغرب است، تا وقتى كه از مغرب به اندازه خواندن سه ركعت نماز بگذرد، كه اگر كسى مثلا مسافر باشد و تمام نماز عشاء را سهواً در اين وقت بخواند نمازش باطل است. وقت مخصوص نماز عشاء موقعى است كه به اندازه خواندن نماز عشاء به نصف شب مانده باشد كه اگر كسى تا اين موقع نماز مغرب را نخواند، بايد اول نماز عشاء و بعد از آن نماز مغرب را بخواند. و بين وقت مخصوص نماز مغرب و وقت مخصوص نماز عشاء وقت مشترك نماز مغرب و عشاء است.

 

(مسأله 628) اگر كسى در وقت مشترك اشتباهاً نماز عشاء را پيش از نماز مغرب بخواند و بعد از نماز ملتفت شود، نمازش صحيح است و بايد نماز مغرب را بعد از آن به جا آورد.

 

(مسأله 629) اگر پيش از خواندن نماز مغرب; سهواً مشغول نماز عشاء شود و در بين نماز بفهمد كه اشتباه كرده، اگر به ركوع ركعت چهارم نرفته است، بايد نيت را به نماز مغرب برگرداند و نماز را تمام كند و بعد نماز عشاء را بخواند و اگر به ركوع ركعت چهارم رفته بايد نماز را تمام كند، بعد نماز مغرب را بخواند.

 

(مسأله 630) آخر وقت نماز عشاء نصف شب است. و احتياط واجب آن است كه براى نماز مغرب و عشاء و مانند اينها شب را از اول غروب تا اذان صبح حساب كرد; و براى نماز شب و مانند آن تا اول آفتاب حساب نمايد(5).

 

(مسأله 631) اگر از روى معصيت، يا به واسطه عذرى نماز مغرب يا نماز عشاء را تا نصف شب نخواند، بنابر احتياط واجب، بايد تا قبل از اذان صبح، بدون اينكه نيت ادا و قضاء كند بجا آورد.

 

وقت نماز صبح

(مسأله 632) نزديك اذان صبح از طرف مشرق; سفيده اى رو به بالا حركت مى كند كه آن را فجر اول گويند; موقعى كه آن سفيده پهن شد، فجر دوم و اول وقت نماز صبح است. و آخر وقت نماز صبح موقعى است كه آفتاب بيرون بيايد.

 

احكام وقت نماز

(مسأله 633) موقعى انسان مى تواند مشغول نماز شود، كه يقين كند وقت داخل شده است، يا يك مرد عادل به داخل شدن وقت خبر دهد. يا خود اطمينان به دخول وقت پيدا كند.

 

(مسأله 634) در اعذار خاصّه مانند نابينا و كسى كه در زندان است و مانند اينها بنابر احتياط واجب بايد تا اطمينان به داخل شدن وقت نكنند مشغول نماز نشوند ولى در اعذار همگانى مانند ابر يا غبار و مانند اينها كه براى همه مانع از يقين كردن است، نتواند در اول وقت نماز، به داخل شدن وقت يقين كند، چنانچه گمان قوى داشته باشد كه وقت داخل شده، مى تواند مشغول نماز شود.

 

(مسأله 635) اگر يك مرد عادل به داخل شدن وقت خبر دهد، يا انسان يقين كند كه وقت نماز شده و مشغول نماز شود و در بين نماز بفهمد كه هنوز وقت داخل نشده، نماز او باطل است. و همچنين است اگر بعد از نماز بفهمد كه تمام نماز را پيش از وقت خوانده، ولى اگر در بين نماز بفهمد وقت داخل شده، يا بعد از نماز بفهمد كه در بين نماز وقت داخل شده، نماز او صحيح است.

 

(مسأله 636) اگر يقين كند وقت داخل شده و مشغول نماز شود و در بين نماز شك كند كه وقت داخل شده يا نه، نماز او باطل است ولى اگر در بين نماز يقين داشته باشد كه وقت شده، و شك كند كه آنچه از نماز خوانده در وقت بوده يا نه نمازش صحيح است.

 

(مسأله 637) كسى كه به اندازه خواندن يك ركعت نماز وقت دارد، بايد نماز را به نيت اداء بخواند، ولى نبايد عمداً نماز را تا اين وقت تأخير بيندازد.

 

(مسأله 638) هرگاه انسان عذرى دارد كه اگر بخواهد در اول وقت نماز بخواند; مثلا ناچار است با تيمم يا با لباس نجس نماز بخواند، اگر يقين يا اطمينان دارد كه عذر او تا آخر وقت باقى است مى تواند در اول وقت نماز بخواند، و اگر يقين يا اطمينان دارد كه عذر او پيش از پايان يافتن وقت مرتفع مى شود بايد صبر كند. و اگر هيچ يك از دو طرف روشن نشد، احتياط واجب اين است كه صبر كند تا وضع او روشن گردد.

 

(مسأله 639) وقت اذان صبح براى نماز و روزه در شب هاى مهتابى و غير مهتابى يكسان است و معيار ظاهر شدن نور شفق در افق است هرچند بر اثر مهتاب يا عوامل ديگر نمايان نباشد و وقت نماز صبح از اول طلوع فجر صادق تا طلوع آفتاب است، و فجر صادق سپيده صبح است. كه در افق پهن مى شود.

 

نمازهايى كه بايد به ترتيب خوانده شود

(مسأله 640) انسان بايد نماز عصر را بعد از نماز ظهر و نماز عشاء را بعد ز نماز مغرب بخواند و اگر عمداً نماز عصر را پيش از نماز ظهر و نماز عشاء را پيش از نماز مغرب بخواند باطل است.

 

(مسأله 641) اگر به نيت نماز ظهر مشغول نماز شود و در بين نماز يادش بيايد كه نماز ظهر را خوانده است، نمى تواند نيت را به نماز عصر برگرداند بلكه بايد نماز را بشكند و نماز عصر را بخواند و همين طور است در نماز مغرب و عشاء. اما اگر نيت نماز عصر كند و بعد متوجه شود كه نماز ظهر را نخوانده، در هر جاى نماز باشد مى تواند نيت خود را به ظهر برگرداند. و همچنين اگر شروع به نماز عشاء كند و متوجه شود كه نماز مغرب را نخوانده اگر پيش از ركوع ركعت چهارم باشد، نيّت را برگردانده و اگر پس از ركوع ركعت چهارم باشد، نماز به نيّت عشاء تمام كند سپس نماز مغرب را بخواند و احتياطاً نماز عشاء را دو مرتبه بخواند.

 

(مسأله 642) اگر در بين نماز عصر شك كند كه نماز ظهر را خوانده يا نه، بايد نيت را به نماز ظهر برگرداند. ولى اگر وقت به قدرى كم است كه بعد از تمام شدن نماز، مغرب مى شود بايد به نيت نماز عصر، نماز را تمام كند و نماز ظهرش قضا ندارد.

 

(مسأله 643) اگر در نماز عشاء، پيش از ركوع ركعت چهارم شك كند كه نماز مغرب را خوانده يا نه، چنانچه وقت به قدرى كم است كه بعد از تمام شدن نماز، نصف شب مى شود، بايد به نيت عشاء نماز را تمام كند و اگر بيشتر وقت دارد، بايد نيت را به نماز مغرب برگرداند و نماز را سه ركعتى تمام كند، بعد نماز عشاء را بخواند.

 

(مسأله 644) اگر در نماز عشاء بعد از رسيدن به ركوع ركعت چهارم شك كند كه نماز مغرب را خوانده يا نه، بايد نماز را تمام كند، بعد نماز مغرب را بخواند و احتياطاً عشاء دو مرتبه بخواند ولى اگر اين شك در وقت مخصوص به نماز عشاء باشد خواندن نماز مغرب لازم نيست.

 

(مسأله 645) اگر انسان نمازى را كه خوانده احتياطاً دوباره بخواند و در بين نماز يادش بيايد، نمازى را كه بايد پيش از آن بخواند نخوانده است، نمى تواند نيت را به آن نماز برگرداند مثلا موقعى كه نماز عصر را احتياطاً مى خواند. اگر يادش بيايد نماز ظهر را نخوانده است، نمى تواند نيت را به نماز ظهر برگرداند.

 

(مسأله 646) برگرداندن نيت از نماز قضاء به نماز ادا و از نماز مستحب به نماز واجب جايز نيست.

 

(مسأله 647) اگر وقت نماز ادا وسعت داشته باشد، انسان مى تواند در بين نماز نيت را به نماز قضاء برگرداند، ولى بايد برگردان نيت، به نماز قضاء ممكن باشد، مثلا اگر مشغول نماز ظهر است; در صورتى مى تواند نيت را به قضاى صبح برگرداند كه داخل ركوع ركعت سوم نشده باشد.

 

نمازهاى مستحب

(مسأله 648) نمازهاى مستحبى زياد است و آنها را نافله گويند و بين نمازهاى مستحبى به خواندن نافله هاى شبانه روز بيشتر سفارش شده و آنها در غير روز جمعه سى و چهار ركعتند كه هشت ركعت آن نافله ظهر و هشت ركعت نافله عصر و چهار ركعت نافله مغرب و دو ركعت نافله عشاء و يازده ركعت نافله شب و دو ركعت نافله صبح مى باشد. و چون دو ركعت نافله عشاء را بنابر احتياط واجب بايد نشسته خواند; يك ركعت حساب مى شود. ولى در روز جمعه بر شانزده ركعت نافله ظهر و عصر; چهار ركعت اضافه مى شود.

 

(مسأله 649) از يازده ركعت نافله شب، هشت ركعت آن بايد به نيت نافله شب و دو ركعت آن به نيت نماز شفع و يك ركعت آن، به نيت نماز وتر خوانده شود. و دستور كامل نافله شب در كتاب هاى دعا گفته شده است.

 

(مسأله 650) نمازهاى نافله را مى شود نشسته خواند، ولى بهتر است دو ركعت نماز نافله نشسته را يك ركعت حساب كند، مثلا كسى كه مى خواهد نافله ظهر را كه هشت ركعت است نشسته بخواند، بهتر است شانزده ركعت بخواند و اگر مى خواهد نماز وتر را نشسته بخواند، دو نماز يك ركعتى نشسته بخواند.

 

(مسأله 651) نافله ظهر و عصر را در سفر نبايد خواند ولى نافله عشاء را به نيت اينكه شايد مطلوب باشد مى تواند بجا آورد.

 

وقت نافله هاى يوميّه

(مسأله 652) نافله نماز ظهر پيش از نماز ظهر خوانده مى شود و وقت آن از اول ظهر است تا موقعى كه آن مقدار از سايه شاخص كه بعد از ظهر پيدا مى شود، به اندازه دو هفتم آن شود، مثلا اگر درازى شاخص هفت وجب باشد، هر وقت مقدار سايه اى كه بعد از ظهر پيدا مى شود به دو وجب رسيد. آخر وقت نافله ظهر است.

 

(مسأله 653) نافله عصر پيش از نماز عصر خوانده مى شود و وقت آن تا موقعى است كه آن مقدار از سايه شاخص كه بعد از ظهر پيدا مى شود، به چهار هفتم آن برسد و چنانچه بخواهد نافله ظهر يا نافله عصر را بعد از وقت آنها بخواند، بهتر است نافله ظهر را بعد از نماز ظهر و نافله عصر را بعد از نماز عصر بخواند و بنابر احتياط واجب، نيت ادا و قضاء نكند.

 

(مسأله 654) وقت نافله مغرب بعد از تمام شدن نماز مغرب است تا وقتى كه سرخى طرف مغرب كه بعد از غروب كردن آفتاب در آسمان پيدا مى شود از بين برود.

 

(مسأله 655) وقت نافله عشاء بعد از تمام شدن نماز عشاء تا نصف شب است و بهتر است بعد از نماز عشاء بلافاصله خوانده شود.

 

(مسأله 656) نافله صبح پيش از نماز صبح خوانده مى شود و وقت آن بعد از گذشتن از نصف شب به مقدار خواندن يازده ركعت نماز شب است ولى احتياط آن است كه قبل از فجر اول نخوانند مگر آنكه بعد از نافله شب بلافاصله بخوانند كه در اين صورت مانعى ندارد.

 

(مسأله 657) وقت نافله شب از نصف شب است تا اذان صبح و بهتر است نزديك اذان صبح خوانده شود.

 

(مسأله 658) مسافر و كسى كه براى او سخت است نافله شب را بعد از نصف شب بخواند، مى تواند انرا در اول شب به جا آورد.

 

نماز غفيله

(مسأله 659) يكى از نمازهاى مستحبى نماز غفيله است كه بين نماز مغرب و عشاء خوانده مى شود. و وقت آن بعد از نماز مغرب است تا وقتى كه سرخى طرف مغرب از بين برود و در ركعت اول آن، بعد از حمد بايد به جاى سوره اين آيه را بخوانند:

وَ ذَالنُّونِ اِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ اَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى فِى الظُّلُماتِ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ أَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الظّالِمينَ فَاسْتَجِبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِى المُؤمِنينَ. و در ركعت دوم بعد از حمد به جاى سوره اين آيه را بخوانند:وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الغَيْبِ لا يَعْلَمُها اِلاّ هُوَ وَ يَعْلَمُ مَا فِى البَرِّ وَ البَحْرِ وَ مَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَة اِلاَّ يَعْلَمُهَا وَ لاَ حَبَّة فِى ظُلُماتِ الأرَضِ وَ لا رَطَب وَ لاَ يابِس اِلاَّ فِى كِتاب مُبِين و در قنوت آن بگويند: «اللّهُمَّ اِنّى أَسْألُكَ بِمَفاتِحِ الغَيْبِ الَّتِى لاَ يَعلَمُها اِلاّ أَنْتَ أَنْ تُصَلِّىَ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ أَنْ تَفْعَلَ بِى كَذا و كَذا» و به جاى كلمه كذا و كذا حاجت هاى خود را بگويند و بعد بگويند: «اللّهُمَّ أَنْتَ وَلِىُّ نِعْمَتِى وَ القادِرُ عَلى طَلِبَتِى تَعْلَمُ حاجَتِى فَأسألُكَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمُ السَّلامُ لَمّا قَضَيْتَهَالِى».

next page

fehrest page

back page

 
 
https://old.aviny.com/Ahkam/ResalehSobhani/resale06.aspx?&mode=print
Copyright © 2003-2013 - AVINY.COM - All Rights Reserved