next page

fehrest page

 

بسم الله الرحمن الرحيم

اَلْحمْدُ للهِ رَبِّ العالَمينَ وَالصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلى خَيْرِ خَلْقِهِ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ.

عبوديت و بندگى انسان در گرو دو چيز است:1. داشتن عقيده صحيح و درست، 2. انجام عمل صالح و نيك. در بخش گذشته، با عقايد و باورهاى صحيح همراه با دليل و برهان روشن آشنا شديم، اكنون وقت آن رسيده است كه با عمل صالح، كه از ايمان و عقيده صحيح سرچشمه مى گيرد آشنا شويم.

عمل صالح، جزئى از «شكرگزارى» انسان در برابر نعمت هاى بيكران الهى است، عقل و خرد هر چند، با برخى از كردارهاى نيك، آشنا است، ولى معرفت كلى و گسترده جز از طريق وحى الهى ميسّر نيست.

اين رساله شريفه به توضيح تكاليف و وظايف انسان كه ضامن سعادت او در دو جهان است پرداخته است، اميد است اين بخش نيز بسان گذشته مفيد و سودمند، و در پيشگاه الهى مجزى باشد.

 

1. احكام تقليد

(مسأله 1) مسلمان بايد در مورد اصول دين ـ اگر يقين نداشته باشد ـ تحصيل يقين كند و در احكام اسلام مى تواند يكى از سه راه را برگزيند:

1. مجتهد باشد كه بتواند احكام را از روى دليل به دست آورد.

2. از مجتهد تقليد كند يعنى مطابق فتواى او عمل كند.

3. از راه احتياط طورى به وظيفه خود عمل نمايد كه يقين كند تكليف خود را انجام داده است، مثلاً اگر عده اى از مجتهدين عملى را حرام مى دانند و عده ديگر مى گويند حرام نيست آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملى را بعضى واجب و بعضى مستحب مى دانند آن را به جا آورد، پس كسانى كه مجتهد نيستند و نمى توانند به احتياط عمل كنند واجب است از مجتهد تقليد نمايند.

 

(مسأله 2) تقليد در احكام; عمل كردن به فتواى مجتهد است (1) يعنى عمل خود را به استناد فتواى او انجام دهد. و از مجتهدى بايد تقليد كرد كه مرد و بالغ و عاقل و شيعه دوازده امامى و حلال زاده و زنده و عادل باشد. و از مجتهدهاى ديگر اعلم باشد.

 

(مسأله 3) مجتهد و اعلم را از سه راه مى توان شناخت:

اوّل آنكه خود انسان يقين كند، مثل آنكه از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد.

دوم آنكه يك عالم عادل; كه مى تواند مجتهد و اعلم را تشخيص دهد، مجتهد بودن يا اعلم بودن كسى را تصديق كند، به شرط آنكه يك نفر عالم عادل ديگر با گفته او مخالفت ننمايد. اجتهاد و اعلميت به گفته يك نفر كه مورد وثوق باشد نيز ثابت مى شود.

سوم آنكه در محافل علمى، مجتهد و يا اعلم بودن او معروف و مشهور باشد و از گفتار آنان براى انسان اطمينان حاصل شود.

 

(مسأله 4) به دست آوردن فتواى مجتهد در مسأله چهار راه دارد:

اوّل شنيدن از خود مجتهد.

دوم شنيدن از فرد عادل كه فتواى مجتهد را نقل كند.

سوم شنيدن از كسى كه مورد اطمينان و راستگوست.

چهارم مراجعه به رساله مجتهد در صورتى كه انسان به درستى آن رساله اطمينان داشته باشد.

 

(مسأله 5) اگر مجتهد اعلم در مسأله اى فتوى دهد مقلِّد آن مجتهد نمى تواند در آن مسأله به فتواى مجتهد ديگر عمل كند ولى اگر فتوى ندهد، مثلاً بگويد احتياط آن است كه در ركعت سوم و چهارم نماز، تسبيحات اربعه يعنى سُبْحانَ اللهِ وَالْحَمْدُللهِ وَلا اِلهَ اِلاّ اللهُ وَاللهُ اَكْبَر، را سه مرتبه بگويند، در اين صورت مقلّد بايد يكى از دو راه را برگزيند:1. به اين احتياط كه به آن «احتياط واجب» مى گويند عمل كند و سه مرتبه بگويد.2. به فتواى مجتهدى كه پس از وى «اعلم» به شمار مى رود عمل نمايد. پس اگر او يك مرتبه گفتن را كافى بداند، مى تواند يك مرتبه بگويد.

(مسأله 6) اگر مجتهدى كه انسان از او تقليد مى كند، از دنيا برود بايد از مجتهد زنده تقليد كند. ولى در مسائلى كه آنها را ياد گرفته است مى تواند بر تقليد قبلى باقى بماند.

 

(مسأله 7) اگر در مسأله اى به فتواى مجتهدى عمل كرده و يا فرا گرفته باشد ولى پس از درگذشت او در همان مسأله به فتواى مجتهد زنده رفتار نمايد، دوباره نمى تواند آن را مطابق فتواى مجتهدى كه از دنيا رفته است انجام دهد. ولى اگر مجتهد زنده در مسأله اى فتوى ندهد، و احتياط نمايد و مقلد مدتى به آن احتياط عمل كند، دوباره مى تواند به فتواى مجتهدى كه از دنيا رفته عمل نمايد مثلاً اگر مجتهدى گفتن يك مرتبه سُبْحانَ اللهِ وَالْحَمْدُللهِ وَلا اِلهَ اِلاّ اللهُ وَاللهُ اَكْبَر، را در ركعت سوم و چهارم نماز كافى بداند و مقلّد مدتى به اين شيوه عمل نمايد و يك مرتبه بگويد، چنانچه آن مجتهد از دنيا برود و مجتهد زنده احتياط واجب را در سه مرتبه گفتن بداند و مقلد مدتى به اين احتياط عمل كند و سه مرتبه بگويد، دوباره مى تواند به فتواى مجتهدى كه از دنيا رفته برگردد و يك مرتبه بگويد.

 

(مسأله 8) مسائلى را كه انسان غالباً به آنها احتياج دارد واجب است ياد بگيرد.

 

(مسأله 9) اگر براى انسان مسأله اى پيش آيد كه حكم آن را نمى داند، مى تواند صبر كند تا فتواى مجتهد اعلم را به دست آورد يا اگر احتياط ممكن است، به احتياط عمل نمايد بلكه اگر احتياط ممكن نباشد چنانچه از انجام عمل محذورى لازم نيايد، مى تواند عمل رابه جا آورد. ولى اگر معلوم شود كه مخالف فتواى مجتهدى كه بايد از او تقليد كند بوده دوباره بايد انجام دهد.

 

(مسأله 10) اگر مكلف مدتى اعمال خود را بدون تقليد انجام دهد، سپس تقليد كند در صورتى اعمال سابق او صحيح است كه مطابق فتواى مجتهدى باشد كه اكنون از او تقليد مى كند و گرنه بايد اعاده كند.

 

(مسأله 11) عدول از مجتهدى به مجتهد ديگر جايز نيست مگر اين كه دومى اعلم باشد، و نيز فتوى دادن و اظهار نظر در مسائل شرعى براى كسى كه قادر بر استنباط احكام از مدارك آن نيست حرام است، و مسئول اعمال ديگران خواهد بود.

 

(مسأله 12) عدالت يك حالت خداترسى باطنى در انسان است كه او را از ارتكاب گناهان كبيره و اصرار بر صغيره باز مى دارد و اگر هم گناهى از او سر زد فوراً نادم شده و استغفار مى كند.

 

(مسأله 13) منظور از اصرار بر گناهان صغيره اين است كه گناهى را كه كرده است دو يا سه مرتبه انجام دهد امّا با يك مرتبه انجام دادن و يا قصد تكرار، اصرار صورت نمى پذيرد.

تذكر: هر كجا كه حكم مسئله به لفظ «احتياط واجب» يا «احتياط» ذكر شده است عمل به آن احتياط الزامى است.

 

2. طهارت
 

اقسام آبها، آب مطلق و مضاف

(مسأله 14) آب يا مطلق است يا مضاف: آب مضاف آبى است كه آن را از چيزى بگيرند مثل آب هندوانه و گلاب، يا با چيزى مخلوط باشد مثل آبى كه بقدرى با گل و مانند آن مخلوط شود، كه ديگر به آن آب نگويند و غير اينها، آب مطلق است و آن بر پنج قسم است

اول آب كر

دوم آب قليل

سوم آب جارى

چهارم آب باران

پنجم آب چاه.

 

1. آب كُر

(مسأله 15) آب كر مقدار آبى است كه اگر در ظرفى كه درازا و پهنا و گودى آن هريك سه وجب و نيم است بريزند، آن ظرف را پر كند. و وزن آن ـ بنابر محاسبه اهل فن ـ 384 كيلوگرم است.

 

(مسأله 16) اگر عين نجس مانند بول و خون به آب كر برسد. چنانچه آن آب بو، يا رنگ يا مزه نجاست را بگيرد، نجس مى شود و اگر تغيير نكند نجس نمى شود.

 

(مسأله 17) اگر بوى آب كر به واسطه غير نجاست تغيير كند، نجس نمى شود.

 

(مسأله 18) اگر عين نجس مانند خون به آبى كه بيشتر از كر است برسد و بو يا رنگ يا مزه قسمتى از آن را تغيير دهد، چنانچه مقدارى كه تغيير نكرده كمتر از كر باشد تمام آب نجس مى شود. و اگر باندازه كر يا بيشتر باشد، فقط مقدارى كه بو يا رنگ يا مزه آن تغيير كرده نجس است.

 

(مسأله 19) اگر چيز نجس را زير شيرى كه متصل به كر است بشويند، آبى كه از آن چيز مى ريزد اگر متصل به كر باشد و بو يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته باشد پاك است.

 

(مسأله 20) اگر مقدارى از آب كر يخ ببندد و باقى آن به قدر كر نباشد چنانچه نجاست به آن برسد نجس مى شود، و هر قدر از يخ هم آب شود نجس است.

 

(مسأله 21) آبى كه به اندازه كر بوده، اگر انسان شك كند از كر كمتر شده يا نه، مثل آب كر است، يعنى نجاست را پاك مى كند و اگر نجاستى هم به آن برسد نجس نمى شود. و آبى كه كمتر از كر بوده و انسان شك دارد به مقدار كر شده يا نه، حكم آب كر را ندارد.

 

(مسأله 22) كر بودن آب، به سه راه ثابت مى شود: اول آنكه خود انسان يقين كند. دوم آنكه يك مرد عادل خبر دهد. سوم كسى كه آب در اختيار او است به كرّ بودن خبر دهد، به شرط اينكه از قول او اطمينان حاصل شود.

 

2. آب قليل

(مسأله 23) آب قليل آبى است كه از زمين نجوشد و از كر كمتر باشد.

 

(مسأله 24) اگر آب قليل روى چيز نجس بريزد، يا چيز نجس به آن برسد نجس مى شود. ولى اگر از بالا با فشار روى چيز نجس بريزد، مقدارى كه به آن چيز مى رسد نجس و هرچه بالاتر از آن است پاك مى باشد.

 

(مسأله 25) آب قليلى كه براى برطرف كردن عين نجاست روى چيز نجس ريخته شود و از آن جدا گردد، نجس است. و بنابراحتياط واجب بايد از آب قليلى هم كه بعد از برطرف شدن عين نجاست، براى آب كشيدن چيز نجس روى آن مى ريزند و از آن جدا مى شود اجتناب كنند. ولى آبى كه با آن مخرج بول و غايط را مى شويند با پنج شرط پاك است:

اول: آنكه بو يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته باشد.

دوم: نجاستى از خارج به آن نرسيده باشد.

سوم: نجاست ديگرى مثل خون با بول يا غائط بيرون نيامده باشد.

چهارم: ذره هاى غائط در آب پيدا نباشد.

پنجم: بيشتر از مقدار معمول; نجاست به اطراف مخرج نرسيده باشد.

 

3. آب جارى

(مسأله 26) آب جارى آبى است كه از زمين بجوشد و جريان داشته باشد مانند آب چشمه و قنات.

 

(مسأله 27) آب جارى اگرچه كمتر از كر باشد، چنانچه نجاست به آن برسد تا وقتى بو يا رنگ يا مزه آن به واسطه نجاست تغيير نكرده پاك است.

 

(مسأله 28) اگر نجاستى به آب جارى برسد، مقدارى از آن، كه بو يا رنگ يا مزه اش به واسطه نجاست تغيير كرده نجس است. و طرفى كه متصل به چشمه است اگرچه كمتر از كر باشد پاك است. و آبهاى ديگر نهر اگر به اندازه كر باشد يا به واسطه آبى كه تغيير نكرده به آب طرف چشمه متصل باشد، پاك وگرنه نجس است.

 

(مسأله 29) آب چشمه اى كه جارى نيست ولى طورى است كه اگر از آن بردارند باز مى جوشد، حكم آب جارى دارد، يعنى اگر نجاست به آن برسد، تا وقتى بو يا رنگ يا مزه آن به واسطه نجاست تغيير نكرده پاك است.

(مسأله 30) آبى كه كنار نهر، ايستاده و متصل به آب جارى است با ملاقات، نجس نمى شود ولى حكم آب جارى را ندارد.

 

(مسأله 31) چشمه اى كه مثلا در زمستان مى جوشد و در تابستان از جوشش مى افتد فقط وقتى كه مى جوشد حكم آب جارى دارد.

 

(مسأله 32) آب حوض اگر چه كمتر از كر باشد، چنانچه به منبعى كه آب آن به اندازه كر است متصل باشد، مثل آب جارى است.

 

(مسأله 33) آب لوله هاى حمام و ساختمان ها كه از شيرها و دوشها مى ريزد اگر متصل به كر باشد مثل آب جارى است.

 

 (مسأله 34) آبى كه روى زمين جريان دارد ولى از زمين نمى جوشد، چنانچه كمتر از كر باشد و نجاست به آن برسد نجس مى شود. اما اگر از بالا با فشار به پايين بريزد; چنانچه نجاست به پايين آن برسد بالاى آن نجس نمى شود.
 

4. آب باران

(مسأله 35) اگر به چيز نجسى كه عين نجاست در آن نيست يك مرتبه باران ببارد، جايى كه باران به آن برسد پاك مى شود. و در فرش و لباس و مانند اينها فشار لازم نيست. به شرط آنكه آبى كه با آن شسته شده از آن جدا شود. ولى باريدن دو سه قطره فايده ندارد، بلكه بايد طورى باشد كه باران روى زمين سخت جارى شود.  

 

(مسأله 36) اگر باران، به عين نجس ببارد و به جاى ديگر ترشح كند، بايد از آن اجتناب نمود.

 

 (مسأله 37) اگر بر سقف عمارت يا روى بام آن عين نجاست باشد، تا وقتى باران به بام مى بارد; آبى كه به چيز نجس رسيده و از سقف يا ناودان مى ريزد پاك است. و بعد از قطع شدن باران اگر معلوم باشد آبى كه مى ريزد به چيز نجس رسيده است نجس مى باشد.

 

 (مسأله 38) زمين نجسى كه باران بر آن ببارد پاك مى شود. و اگر باران بر زمين جارى شود و به جاى نجسى كه زير سقف است برسد; آن را نيز پاك مى كند. مشروط بر اين كه، هنگام رسيدن به زير سقف، باران قطع نشده باشد.

 

(مسأله 39) خاك نجسى كه به واسطه باران گل شود و آب آن را فرا گيرد پاك است; اما اگر فقط رطوبت به آن برسد پاك نمى شود.

 

(مسأله 40) هرگاه آب باران در جايى جمع شود، اگرچه كمتر از كر باشد چنانچه موقعى كه باران مى آيد، چيز نجسى را در آن بشويند و آب، بو يا رنگ يا مزه نجاست نگيرد، آن چيز نجس پاك مى شود.

 

 (مسأله 41) اگر بر فرش پاكى كه روى زمين نجس است باران ببارد; و بر زمين نجس جارى شود، فرش، نجس نمى شود و زمين هم پاك مى گردد.

 

5. آب چاه

(مسأله 42) آب چاهى كه از زمين مى جوشد، اگرچه كمتر از كر باشد چنانچه نجاست به آن برسد، تا وقتى بو يا رنگ يا مزه آن به واسطه نجاست تغيير نكرده پاك است ولى مستحب است پس از رسيدن بعضى از نجاستها، مقدارى كه در كتابهاى مفصل گفته شده از آب آن بكشند.

 

(مسأله 43) اگر نجاستى در چاه بريزد و بو يا رنگ يا مزه آب آن را تغيير دهد، چنانچه تغيير آب چاه از بين برود، موقعى پاك مى شود كه آب تازه اى بجوشد و بنابر احتياط واجب مخلوط گردد.

 

(مسأله 44) اگر آب باران يا آب ديگر، در گودالى جمع شود و كمتر از كر باشد چنانچه بعد از قطع شدن باران، نجاست به آن برسد نجس مى شود.
 

احكام آبها

(مسأله 45) آب مضاف كه معناى آن گفته شد، چيز نجس را پاك نمى كند، وضو و غسل هم با آن باطل است.

 

(مسأله 46) اگر آب مضاف نجس، طورى با آب كر يا جارى مخلوط شود، كه ديگر آب مضاف به آن نگويند پاك مى شود.

 

(مسأله 47) آبى كه عين نجاست مثل خون و بول به آن برسد و بو يا رنگ يا مزه آن را تغيير دهد، اگرچه كر يا جارى باشد نجس مى شود. ولى اگر بو يا رنگ يا مزه آب به واسطه نجاستى كه بيرون آن است عوض شود، مثلا مردارى كه پهلوى آب است بوى آن را تغيير دهد نجس نمى شود.

 

(مسأله 48) آبى كه عين نجاست مثل خون و بول در آن ريخته و بو يا رنگ يا مزه آن را تغيير داده، چنانكه به كر يا جارى متصل شود، يا باران بر آن ببارد يا باد، باران را در آن بريزد، يا آب باران در موقع باريدن، از ناودان در آن جارى شود، و تغيير آن از بين برود پاك مى شود. ولى بايد آب باران يا كر يا جارى با آن مخلوط گردد.

 

(مسأله 49) اگر چيز نجس را در آب كر يا جارى فروبرند چنانچه از چيزهايى باشد كه در دفعه اول پاك مى شود، آبى كه بعد از بيرون آوردن ، از آن مى ريزد پاك است و اگر از چيزهايى باشد كه بايد دو مرتبه آن را در آب فرو برند تا پاك شود، آبى كه بعد از دفعه دوم از آن مى ريزد پاك مى باشد.
 

احكام تَخَلّى

(مسأله 50) واجب است انسان وقت تخلى و مواقع ديگر، عورت خود را از كسانى كه مكلفند، اگرچه مثل خواهر و مادر با او محرم باشند، و همچنين از ديوانه مميّز و بچه هاى مميّز كه خوب و بد را مى فهمند، بپوشاند ولى زن و شوهر لازم نيست عورت خود را از يكديگر بپوشانند.

 

(مسأله 51) موقع تخلى بايد رو به قبله و پشت به قبله نباشد.

 

(مسأله 52) اگر موقع تخلى، طرف جلوى بدن كسى، رو به قبله يا پشت به قبله باشد و عورت را از قبله بگرداند كفايت نمى كند، و اگر جلوى بدن او رو به قبله يا پشت به قبله نباشد، احتياط واجب آن است كه عورت را رو به قبله يا پشت به قبله ننمايد.

 

(مسأله 53) در موقع تطهير مخرج بول و غائط، رو به قبله و پشت به قبله بودن اشكال ندارد، ولى اگر استبراء همراه با خروج بول باشد احتياط واجب آن است كه رو به قبله و پشت به قبله نباشد.

 

(مسأله 54) اگر براى آنكه نامحرم او را نبيند مجبور شود رو به قبله يا پشت به قبله بنشيند، بايد رو به قبله يا پشت به قبله بنشيند. و نيز اگر از راه ديگر ناچار باشد كه رو به قبله يا پشت به قبله بنشيند مانعى ندارد و اگر در تأخير بول ضررى نباشد، احوط تأخير است.

 

(مسأله 55) احتياط واجب آن است كه بچه را در وقت تخلى رو به قبله يا پشت به قبله ننشانند، ولى اگر خود بچه بنشيند جلوگيرى از او واجب نيست.

 

(مسأله 56) در چهار جا تخلى حرام است:

اول در كوچه هاى بن بست.

دوم در ملك كسى كه اجازه تخلى نداده است.

سوم در جائى كه براى عده مخصوصى وقف شده است مثل بعضى از مدرسه ها.

چهارم روى قبر مؤمنين . و همچنين هر جايى كه تخلى در آن نوعى بى احترامى به مقدسات باشد.

 

(مسأله 57) در سه صورت مخرج غائط فقط با آب پاك مى شود:

اول آنكه با غائط نجاست ديگرى مثل خون بيرون آمده باشد.

دوم آنكه نجاستى از خارج به مخرج غائط رسيده باشد.

سوم آنكه اطراف مخرج بيشتر از مقدار معمول آلوده شده باشد، و در غير اين سه صورت مى شود مخرج را با آب شست و يا به شيوه اى كه بعداً گفته مى شود با پارچه و سنگ و مانند اينها پاك كرد، اگرچه شستن با آب بهتر است.

 

(مسأله 58) مخرج بول با غير آب پاك نمى شود. و با آب قليل بايد دو مرتبه شست ولى اگر با شيلنگ متصل به كرّ بشويد يك مرتبه كافى است.

 

(مسأله 59) اگر مخرج غائط را با آب بشويند، بايد چيزى از غائط در آن نماند، ولى باقى ماندن رنگ و بوى آن مانعى ندارد، و اگر در دفعه اول طورى شسته شود كه ذره اى از غائط در آن نماند، دوباره شستن لازم نيست.

 

(مسأله 60) هرگاه با سنگ و كاغذ و مانند اينها غائط را از مخرج برطرف كند مى تواند با آن نماز بخواند. و ذرات كوچكى كه جز با آب پاك نمى شود، ضرر ندارد ولى پاك شدن محل در صورت وجود ذرات نجس، نياز به شستن با آب دارد.

 

(مسأله 61) اگر شك كند كه مخرج را تطهير كرده يا نه، بايد خود را تطهير نمايد. اگرچه هميشه بعد از بول يا غائط فوراً تطهير مى كرده، ولى اگر بعد از نماز شك كند كه قبل از نماز، مخرج را تطهير كرده يا نه، نمازى كه خوانده صحيح است، ولى براى نمازهاى بعد بايد تطهير كند.
 

اِسْتِبْراءْ

(مسأله 62) استبراء عمل مستحبى است كه مردها بعد از بيرون آمدن بول انجام مى دهند، و آن داراى اقسامى است و بهترين آنها اين است كه بعد از قطع شدن بول; اگر مخرج غائط نجس شده، اول آن را تطهير كنند، بعد سه دفعه با انگشت ميانه از مخرج غائط تا بيخ آلت بكشند و بعد، انگشت شست را روى آلت و انگشت پهلوى شست را زير آن بگذارند و سه مرتبه تا سر آلت بكشند و پس از آن سه مرتبه سر آلت را فشار دهند.

 

(مسأله 63) آبى كه گاهى بعد از ملاعبه و بازى كردن از انسان خارج مى شود و به آن مَذْىْ مى گويند پاك است. و نيز آبى كه گاهى بعد از منى بيرون مى آيد و به آن وَذْىْ گفته مى شود و آبى كه گاهى بعد از بول بيرون مى آيد و به آن وَدْى مى گويند اگر آلوده به بول نباشد پاك است. و چنانچه انسان بعد از بول استبراء كند و بعد آبى از او خارج شود، و شك كند كه بول است يا يكى از اينها، پاك مى باشد.

 

(مسأله 64) اگر انسان شك كند استبراء كرده يا نه و رطوبتى از او بيرون آيد كه نداند پاك است يا نه، نجس مى باشد و چنانچه وضو گرفته باشد باطل مى شود. ولى اگر شك كند استبرائى كه كرده درست بوده يا نه و رطوبتى از او بيرون آيد كه نداند پاك است يا نه، پاك مى باشد، وضو را هم باطل نمى كند.

 

(مسأله 65) كسى كه استبراء نكرده اگر به واسطه آنكه مدتى از بول كردن او گذشته، اطمينان كند بول در مجرا نمانده است و رطوبتى ببيند و شك كند پاك است يا نه، آن رطوبت پاك مى باشد، وضو را هم باطل نمى كند.

 

(مسأله 66) اگر انسان بعد از بول استبراء كند و وضو بگيرد; چنانچه بعد از وضو رطوبتى ببيند كه بداند يا بول است يا منى، واجب است احتياطاً غسل كند، و وضو هم بگيرد. ولى اگر وضو نگرفته باشد فقط گرفتن وضو كافى است.

 

(مسأله 67) براى زن استبراى از بول لازم نيست و اگر رطوبتى ببيند و شك كند پاك است يا نه، پاك مى باشد. وضو و غسل او را هم باطل نمى كند.
 

مستحبات و مكروهات تخلى

(مسأله 68) اين كارها در موقع تخلى مكروه است:

1. نشستن روبروى خورشيد و ماه ولى اگر عورت خود را به وسيله اى بپوشاند مكروه نيست.

2. نشستن روبروى باد.

3. تخلى در جاده و خيابان و كوچه و درب خانه و زير درختى كه ميوه مى دهد.

4. چيز خوردن.

5. توقف زياد.

6. تطهير كردن با دست راست.

7. حرف زدن; ولى اگر ناچار باشد يا ذكر خدا بگويد اشكال ندارد.

8. ايستاده بول كردن.

9. بول كردن در زمين سخت و سوراخ جانوران و در آب; خصوصاً آب ايستاده.

 

(مسأله 69) خوددارى كردن از بول و غائط مكروه است. و اگر ضرر برساند حرام است.

 

(مسأله 70) مستحب است انسان پيش از نماز و پيش از خواب و پيش از جماع و بعد از بيرون آمدن منى بول كند.

next page

fehrest page

 
 
https://old.aviny.com/Ahkam/ResalehSobhani/resale01.aspx?&mode=print
Copyright © 2003-2013 - AVINY.COM - All Rights Reserved