احكام تيمم‏

س 200: اگر چيزهايى مثل خاک، گچ، سنگ که تيمم بر آنها صحيح است، به ديوار چسبيده باشند، آيا تيمم بر آنها صحيح است يا آنکه حتماً بايد بر روى زمين باشند؟

ج: در صحّت‏ تيمم، بودن آنها بر روى زمين شرط نيست.

س 201: در صورتى که جنب بر اثر عدم امکان رسيدن به حمام، چند روزى جنابتش استمرار داشته باشد، اگر بعد از نمازى که با تيمم بدل از غسل خوانده است، حدث اصغرى از او سر بزند، آيا براى نماز بعدى بايد دوباره تيمم بدل از غسل نمايد؟ يا آنکه همان تيمم اول از جهت جنابت کفايت مى‏کند، و براى نمازهاى بعدى از جهت حدث اصغر وضو يا تيمم واجب است؟

ج: شخص جنب پس از آن که به‌طور صحيح تيمم بدل از غسل جنابت کرد، اگر حدث اصغر از او سر بزند، تا زمانى که عذرِ شرعىِ مجوّز تيمم برطرف نشده است، بنا بر احتياط واجب بايد براى اعمال مشروط به طهارت، تيمم بدل از غسل نمايد و وضو هم بگيرد و اگر معذور از وضو باشد بايد تيمم ديگرى بدل از آن نمايد.

س 202: آيا تيمم بدل از غسل همان احکام قطعى و ثابت غسل را دارد؟ به اين معنى که آيا با آن داخل مسجد شدن جايز است؟

ج: ترتيب همه آثار شرعى غسل بر تيمم بدل از غسل جايز است، مگر اين که تيمم بدل از غسل به علت تنگى وقت باشد.

س 203: شخصى که از مجروحين جنگى است و بر اثر قطع نخاع قادر به کنترل ادرار خود نيست، آيا مى‏تواند به اين دليل که حمام رفتن براى او کمى مشقت دارد، براى انجام اعمال مستحبى مانند غسل جمعه و زيارت و غير آنها تيمم بدل از غسل نمايد؟

ج: صحّت‏ تيمم بدل از غسل براى اعمالى که مشروط به طهارت نيست، مانند زيارت محل اشکال است، ولى انجام آن بجاى غسل‏هاى مستحبى در موارد عسر و حرج به قصد رجاء و مطلوبيت اشکال ندارد.

س 204: کسى که فاقد آب است و يا استعمال آب برايش ضرر دارد، آيا در صورت تيمم بدل از غسل جنابت، داخل مسجد شدن و خواندن نماز جماعت براى او جايز است؟ قرائت قرآن کريم چه حکمى دارد؟

ج: تا زمانى که عذر مجوّز تيمم باقى است و تيمم او باطل نشده، انجام همه اعمال مشروط به طهارت براى او جايز است.

س 205: رطوبتى از انسان در حال خواب خارج مى‏شود و بعد از بيدارى چيزى به ياد نمى‏آورد ولى لباس خود را مرطوب مى‏بيند و وقت هم براى به ياد آوردن ندارد زيرا نماز صبح او قضا مى‏شود. وظيفه انسان در اين حالت چيست؟ چگونه نيت تيمم بدل از غسل نمايد؟ حکم اصلى در اين‌باره چيست؟

ج: اگر مى‏داند که محتلم شده، جنب است و بايد غسل کند و در صورت تنگى وقت بايد بعد از تطهير بدنش تيمم نموده و نماز بخواند و سپس در وسعت وقت غسل نمايد، ولى در صورت شک در احتلام و جنابت، حکم جنابت بر آن جارى نمى‏شود.

س 206: شخصى که چندين شب متوالى جنب شده، با توجه به اين که در حديث شريف آمده است که چند روز متوالى حمام رفتن انسان را ضعيف مى‏کند، چه تکليفى دارد؟

ج: غسل بر او واجب است، مگر اين که استعمال آب براى او ضرر داشته باشد که در اين صورت بايد تيمم کند.

س 207: من در يک وضعيت غيرطبيعى به سر مى‏برم، به‌طورى که از من چند دفعه بدون اختيار در نوبت‏هاى متعدد منى خارج مى‏شود که خروج آن همراه با لذت نيست. وظيفه من درباره هر نماز چيست؟

ج: اگر غسل کردن براى هر نماز ضرر دارد و يا تکليفِ خيلى دشوارى بر شماست، بعد از تطهير بدن با تيمم نماز بخوانيد.

س 208: کسى که غسل جنابت را براى نماز صبح انجام نداده است و به اعتقاد اين که اگر غسل کند، مريض مى‏شود، تيمم کرده است، چه حکمى دارد؟

ج: اگر به اعتقاد او غسل برايش ضرر دارد، تيمم اشکال ندارد و نماز با آن صحيح است.

س 209: کيفيت تيمم چگونه است؟ آيا فرقى بين تيمم بدل از وضو و غسل هست؟

ج: تيمم بدين ترتيب است: ابتدا بايد نيت نمايد و سپس کف هر دو دست را بر چيزى که تيمم بر آن صحيح است بزند و آن را به تمام پيشانى و دو طرف آن از جايى که موى سر مى‏رويد تا ابروها و بالاى بينى بکشد، و سپس کف دست چپ را بر تمام پشت دست راست و کف دست راست را بر تمام پشت دست چپ، بکشد و احتياط واجب اين است که بار ديگر دستها را به زمين بزند و سپس کف دست چپ را بر پشت دست راست وکف دست راست را بر پشت دست چپ بکشد. اين ترتيب در تيمم بدل از وضو و بدل از غسل يکسان است.

س 210: تيمم بر سنگ گچ و آهک و پخته شده آنها و آجر چه حکمى دارد؟

ج: تيمم بر هر آنچه از زمين محسوب شود مانند سنگ گچ و سنگ آهک، صحيح است. و بعيد نيست، تيمم بر گچ و آهک پخته و آجر و امثال آنها هم صحيح باشد.

س 211: فرموده‏ايد چيزى که بر آن تيمم مى‏شود بايد پاک باشد، آيا اعضاء تيمم (پيشانى و پشت دستها) هم بايد پاک باشند؟

ج: احتياط آن است که در صورت امکان، پيشانى و پشت دستها پاک باشند و اگر فردى نتواند محل تيمم را تطهير کند، بدون آن تيمم نمايد؛ هرچند بعيد نيست که طهارت در هر صورت شرط نباشد.

س 212: اگر انسان نتواند وضو بگيرد و تيمم هم براى او امکان نداشته باشد، چه وظيفه‏اى دارد؟

ج: اگر انسان نتواند براى نماز وضو بگيرد و تيمم هم ممکن نباشد، بنا بر احتياط بايد نماز را در وقت بدون وضو و تيمم بخواند و سپس با وضو يا تيمم قضا کند.

س 213: من به بيمارى پوستى مبتلا شده‏ام، به‌طورى که هرگاه غسل مى‏کنم پوست بدنم خشک مى‏شود. حتى در صورت شستن دست و صورتم هم اين خشکى به وجود مى‏آيد. بنا بر اين مجبورم روغن به پوستم بمالم، در نتيجه هنگام وضو به‌خصوص براى نماز صبح با مشکلاتى مواجه مى‏شوم. آيا جايز است در نمازهاى صبح به جاى وضو تيمم کنم؟

ج: اگر استعمال آب براى شما ضرر داشته باشد، وضو گرفتن صحيح نيست، و بايد به جاى آن تيمم کنيد. و اگر ضرر ندارد و روغن مذکور مانع از رسيدن آب به اعضاى وضو نباشد، بايد وضو بگيريد و اگر مانع است و مى‏توانيد روغن را پاک نموده و وضو بگيريد و سپس روغن بزنيد، نوبت به تيمم نمى‏رسد.

س 214: شخصى به خاطر تنگى وقت، نمازش را با تيمم خوانده است. بعد از فراغت از نماز براى او آشکار مى‏شود که وقت براى وضو داشته است. نماز او چه حکمى دارد؟

ج: اعاده آن نماز بر او واجب است.

س 215: ما در منطقه سردسيرى زندگى مى‏کنيم که نه حمام دارد و نه مکانى براى استحمام، وقتى در ماه مبارک رمضان به حالت جنابت از خواب بيدار مى‏شويم، با توجه به اين که غسل کردن جوانان در نيمه شب در برابر مردم با آب مشک يا حوض عيب شمرده مى‏شود و آب هم در آن وقت سرد است، تکليف ما براى روزه فردا چيست؟ آيا تيمم جايز است؟ در صورتى که غسل نکند، افطار کردن روزه آن روز چه حکمى دارد؟

ج: مجرد مشقّت يا عيب شمرده شدن اغتسال جوانان در نيمه شب، عذر شرعى محسوب نمى‏شود، بلکه مادامى که غسل، حرجى و موجب ضرر براى مکلّف نشود، غسل کردن به هرصورتى که امکان دارد واجب است، و در صورت حرج يا ضرر بايد قبل از طلوع فجر تيمم کند و با تيمم بدل از غسل جنابت پيش از طلوع فجر روزه‏اش صحيح است، و اگر تيمم نکند روزه‏اش باطل است، ولى امساک در طول روز بر او واجب مى‏باشد.

 

احكام بانوان‏

س 216: مادرم از ذريّه پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) است. آيا من نيز از سادات محسوب مى‏شوم؟ آيا مى‏توانم عادت ماهيانه‏ام را تا شصت سالگى، حيض قرار دهم و در آن ايام نماز و روزه خود را انجام ندهم؟

ج: تعيين سن يائسگى محل تأمل و احتياط است؛ بانوان مى‌توانند در اين مسأله به مجتهد جامع‌الشرايط ديگر مراجعه نمايند.

س 217: اگر زنى که به خاطر نذر روزه روز معيّنى روزه‏دار است، در حال روزه حيض شود، چه تکليفى دارد؟

ج: روزه‏اش با عادت شدن، ولو در يک جزء از روز باشد، باطل مى‏شود و قضاى آن روز بعد از پاک شدن بر او واجب است.

س 218: لکه‏هايى که زن بعد از يقين به پاک شدن مى‏بيند، با توجه به اين که آن لکه‏ها نه اوصاف خون را دارند و نه خون مخلوط با آب را، چه حکمى دارد؟

ج: اگر خون نباشد حکم حيض را ندارد، و اگر خون باشد اگر چه به‌صورت لکه‏هاى زرد رنگ و از ده روز تجاوز نکند همه آن لکه‏ها محکوم به حيض است، و تشخيص اين موضوع به عهده زن‏است.

س 219: جلوگيرى از عادت ماهيانه به وسيله دارو به خاطر روزه ماه رمضان چه حکمى دارد؟

ج: اشکال ندارد.

س 220: اگر زنى در ايام باردارى به خون‌ريزى کمى مبتلا شود ولى باعث سقط حمل او نگردد، آيا غسل بر او واجب مى‏شود يا خير؟ وظيفه او چيست؟

ج: خونى که زن در ايام باردارى مى‏بيند اگر صفات و شرايط حيض را داشته باشد، و يا در زمان عادت بوده و سه روز اگر چه در باطن استمرار داشته باشد خون حيض است و الا استحاضه خواهد بود.

س 221: زنى داراى عادت ماهيانه معيّنى مثلاً هفت روز است، به علت گذاشتن دستگاه جلوگيرى از حاملگى، هر بار دوازده روز خون مى‏بيند. آيا خونى که از روز هفتم به بعد مى‏بيند خون حيض است يا استحاضه؟

ج: اگر خون تا روز دهم قطع نشود، خونى که در ايام عادت مى‏بيند خون حيض است و باقى استحاضه خواهد بود.

س 222: آيا جايز است زنى که در حال حيض و يا نفاس است داخل حرم امام‌زادگان(عليهم‌السلام) شود؟

ج: جايز است.

س 223: زنى که عمل کورتاژ (سقط جنين) را انجام داده، در حال نفاس است يا خير؟

ج: بعد از سقط جنين ولو به‌صورت علقه باشد اگر خونى را مشاهده کرد، محکوم به نفاس است.

س 224: خونى که زن در سن يائسگى مى‏بيند، چه حکمى دارد؟ و وظيفه شرعى او چيست؟

ج: محکوم به استحاضه است.

س 225: يکى از راههاى جلوگيرى از حاملگى‏هاى ناخواسته، استفاده از داروهاى ضد حاملگى است. زن‌هايى که از اين داروها استفاده مى‏کنند لکه‏هاى خونى را در ايام عادت و غير آن مشاهده مى‏کنند. اين لکه‏ها چه حکمى دارد؟

ج: اگر اين لکه‏ها واجد شرايط شرعى حيض نباشد، حکم حيض را ندارد، بلکه محکوم به استحاضه‏است.

احكام اموات‏

س 226: آيا در غسل و کفن و دفن اموات، مماثلت و همجنس بودن شرط است يا هر يک از زن و مرد مى‏تواند امور ميت ديگر را انجام دهد؟

ج: همجنس بودن با ميّت فقط در غسل دادن او شرط است و در صورتى که غسل دادن ميّت به وسيله همجنس او امکان دارد، غسل دادن به وسيله غير همجنس صحيح نيست و غسل ميّت باطل است. ولى در تکفين و تدفين همجنس بودن شرط نيست.

س 227: امروزه در روستاها متعارف است که اموات را در منزل مسکونى غسل مى‏دهند. گاهى ميّت وصى نداشته و چند فرزند صغير دارد. نظر مبارک راجع به اين موارد چيست؟

ج: تصرّفات مورد نياز براى تجهيز ميّت از قبيل غسل و کفن و دفن، به مقدار متعارف، متوقف بر اذن ولى صغير نيست و اشکال از جهت وجود فرزندان صغير ايجاد نمى‏شود.

س 228: شخصى بر اثر تصادف يا سقوط از ارتفاع فوت کرده است و جسد او خونريزى دارد، آيا بايد منتظر ماند تا خون، خود به خود يا با وسائل پزشکى بند بيايد يا اين که با وجود خونريزى جايز است اقدام به دفن او نمايند؟

ج: تطهير بدن ميّت قبل از غسل در صورت امکان واجب است، و اگر انتظار براى توقف خونريزى يا منع آن ممکن باشد، واجب است.

س 229: استخوان مرده‏اى که حدود چهل يا پنجاه سال از دفن آن مى‏گذرد و مقبره او از بين رفته و تبديل به ميدان عمومى گرديده است، در اثر کندن نهرى در آن ميدان ظاهر شده است. آيا لمس کردن استخوان‏ها براى ديدن آنها اشکال دارد؟ آيا استخوان‏ها نجس هستند؟

 

س 230: آيا براى انسان جايز است که پدر يا مادر و يا يکى از بستگان خود را در کفنى که براى خودش خريده است، کفن کند؟

ج: اشکال ندارد.

س 231: يک تيم پزشکى براى انجام آزمايشها و تحقيقات پزشکى احتياج دارند که قلب و بعضى از اعضاى مرده را از جسد او جدا سازند و بعد از گذشت يک روز از انجام آزمايشها و مطالعات، اقدام به دفن آن کنند. اميدواريم لطف نموده به سؤالات زير پاسخ فرماييد:

 

1. آيا با توجه به اين که امواتى که اين آزمايشها بر روى آنها اعمال مى‏شود از مسلمانان هستند، اقدام به اين کار براى ما جايز است؟

 

2. آيا دفن قلب و بعضى از اعضاى جسد جداى از بدن ميّت جايز است؟

 

3. آيا با توجه به اين که دفن جداگانه قلب و بعضى از اعضا مشکلات فراوانى براى ما ايجاد مى‏کند، دفن آن اعضاء با بدن ميّت ديگر جايز است يا خير؟

ج: در صورتى که نجات نفس محترمه يا دستيابى به تجارب علوم پزشکى که جامعه به آن محتاج است، و يا شناسايى نوعى بيمارى که حيات مردم را تهديد مى‏کند، متوقف بر تشريح باشد، تشريح جسد ميّت جايز است، لکن لازم است تا آنجا که استفاده از جسد غير مسلمان امکان دارد، از جسد مسلم استفاده نشود. حکم شرعى اعضايى که از جسد مسلمان جدا شده‏اند، اين است که با بدن دفن شوند، و اگر امکان نداشت، دفن جداگانه آنها اشکال ندارد.

س 232: اگر شخصى براى خودش کفنى بخرد و هميشه در وقت نمازهاى واجب يا مستحب يا هنگام قرائت قرآن کريم، آن را پهن نموده و روى آن نماز و قرآن بخواند و هنگام مرگ از آن به عنوان کفن استفاده کند. آيا اين عمل جايز است؟ آيا از نظر اسلام صحيح است که انسان کفنى را براى خود بخرد و بر آن آيات قرآنى بنويسد و از آن فقط هنگام تکفين استفاده نمايد؟

ج: موارد مذکور اشکال ندارد.

س 233: اخيراً جنازه زنى در يک قبر قديمى که تاريخ آن به حدود هفتصد سال پيش بر مى‏گردد، کشف شده است. اين جنازه مشتمل بر اسکلت استخوانى عظيم کامل و سالمى است که بر جمجمه آن مقدارى مو وجود دارد. به استناد گفته‏هاى باستان شناسانى که آن را کشف کرده‏اند، جنازه متعلّق به يک زن مسلمان است. آيا جايز است اين اسکلت استخوانى بزرگ و مشخص را از طرف موزه علوم طبيعى (بعد از بازسازى شکل قبر و قراردادن جنازه در آن) در معرض بازديد قرار داد تا موجب عبرت بازديد کنندگان از موزه علوم طبيعى گردد و يا با نوشتن آيات و احاديث مناسب باعث تذکر و موعظه ديدار کنندگان شود؟

ج: اگر ثابت شود که اسکلتِ استخوانى، متعلّق به بدن ميّت مسلمان است، دفن فورى آن واجب است.

س 234: گورستانى در روستايى وجود دارد که ملک خاص کسى نيست و وقف هم نشده است، آيا جايز است اهالى اين روستا از دفن اموات شهر يا روستاهاى ديگر يا ميتى که وصيت کرده در آن قبرستان دفن شود، جلوگيرى کنند؟

ج: اگر قبرستان عمومى مزبور ملک خاص کسى يا وقف خاص اهالى آن روستا نباشد، نمى‏توانند از دفن اموات ديگران در آن قبرستان جلوگيرى کنند و اگر شخصى وصيت کرده است در آن دفن شود، واجب است طبق وصيت عمل شود.

س 235: رواياتى وجود دارد دال بر اين که پاشيدن آب بر قبور مستحب است، مانند رواياتى که در کتاب «لآلى الاخبار» ذکر شده است، آيا اين استحباب مخصوص روز دفن ميّت است يا اطلاق دارد، چنانچه نظر مؤلف «لآلى الاَخبار» چنين است؟ نظر جنابعالى در اين‌باره چيست؟

ج: پاشيدن آب بر قبر در روز دفن مستحب است و بعد از آن نيز به قصد رجاء اشکال ندارد.

س 236: چرا ميّت را شب دفن نمى‏کنند؟ آيا دفن ميّت در شب حرام است؟

ج: دفن ميّت در شب اشکال ندارد.

س 237: شخصى بر اثر تصادف ماشين فوت کرده است، پس از غسل و کفن او را به قبرستان آوردند، ولى هنگام دفن متوجه شدند که تابوت و کفن آغشته به خونى است که از او جريان دارد، آيا عوض کردن کفن او در اين حالت واجب است؟

ج: اگر شستن آن قسمت از کفن که به خون آغشته شده است يا بريدن و يا عوض کردن آن امکان داشته باشد، آن کار واجب است، ولى اگر امکان ندارد، دفن ميّت به همان صورت جايز است.

س 238: اگر سه ماه از دفن آن ميّت با کفن آغشته به خون بگذرد، آيا نبش قبر در اين حالت جايز است؟

ج: نبش قبر در فرض سؤال جايز نيست.

س 239: از حضرتعالى تقاضا مى‏کنيم به سه سؤال زير پاسخ فرماييد.

 

1. اگر زن حامله‏اى هنگام وضع حمل از دنيا برود، جنين موجود در رحم زن در موارد زير چه حکمى دارد:

 

2. اگر زن حامله هنگام وضع حمل بميرد، آيا بررسى کامل مرگ و زندگى جنين بر ديگران واجب است؟

 

3. اگر زن حامله هنگام وضع حمل فوت کند و بچه در شکم او زنده بماند و شخصى بر خلاف متعارف با وجود زنده بودن جنين دستور دفن مادر با جنين را بدهد، نظر شما در اين‌باره چيست؟

ج: اگر جنين با مرگ مادرش فوت کند، و يا فوت مادر پيش از دميده شدن روح در جنين باشد، خارج کردن آن از شکم مادر واجب نيست، بلکه جايز هم نيست. ولى اگر روح در او دميده شده و در شکم مادرش که از دنيا رفته است، زنده باشد و احتمال زنده ماندنش تا زمان خارج کردن او از رحم مادر وجود داشته باشد، واجب است که سريعاً او را از شکم مادر خارج کنند، و تا وقتى که موت جنين در رحم احراز نشده است، دفن مادر همراه با جنين جايز نيست و اگر جنين زنده همراه مادرش دفن شد و حتى بعد از دفن هم احتمال زنده بودنش وجود داشته باشد، واجب است اقدام به نبش قبر و خارج کردن جنين زنده از شکم مادر نمايند. همچنين اگر حفظ حيات جنين در شکم مادرش متوقف بر دفن نکردن مادر باشد، ظاهر اين است که تأخير دفن مادر واجب است تا جان جنين حفظ شود، و اگر کسى بگويد دفن زن حامله با جنين زنده‏اى که در رحم او وجود دارد جايز است و ديگران به گمان صحّت‏ نظر او اقدام به دفن نمايند و اين کار منجر به مرگ بچه در داخل قبر شود، پرداختن ديه بر کسى که مباشر دفن بوده، واجب است، مگر اين که مرگ جنين مستند به گفته آن شخص باشد که در اين صورت ديه بر او واجب است.

س 240: شهردارى براى استفاده بهينه از زمين، دستور داده است قبرها به‌صورت دو طبقه ساخته شود. تمنّا مى‏کنيم حکم شرعى آن را بيان فرماييد.

ج: جايز است که قبور مسلمانان در چندين طبقه ساخته شود، به شرطى که اين کار سبب نبش قبر و هتک حرمت مسلمان نشود.

س 241: کودکى در چاه سقوط کرده و مرده است. آب موجود در چاه مانع خارج کردن بدن او است، حکم آن چيست؟

ج: جسد کودک در همان چاه به حال خود رها مى‏شود و چاه قبر او خواهد بود و اگر چاه ملک شخصى کسى نباشد و يا مالک آن به مسدود کردن آن راضى باشد، تعطيل کردن چاه و بستن آن واجب است.

س 242: در منطقه ما مرسوم است که مراسم سينه‏زنى و زنجيرزنى به‌صورت سنتى آن فقط در عزادارى ائمه اطهار(عليهم‌السلام) و شهدا و بزرگان دينى برگزار مى‏شود. آيا برپايى اين مراسم به خاطر در گذشت افرادى از نيروهاى بسيج و يا از کسانى که به نحوى به حکومت اسلامى و اين ملت مسلمان خدمات کرده‏اند، جايز است؟

اين عمل اشکال ندارد.

س 243: با توجه به اينکه رفتن به قبرستان در شب مکروه است، اگر کسى با اين اعتقاد که شبانه به قبرستان رفتن عامل مؤثرى در تربيت اسلامى است، شبانه به قبرستان برود، چه حکمى دارد؟

ج: اشکال ندارد.

س 244: آيا شرکت در تشيع جنازه و حمل آن براى زنان جايز است؟

ج: اشکال ندارد.

س 245: در ميان بعضى از عشاير معمول است که هنگام مرگ بعضى از اشخاص، با قرض، اقدام به خريد تعداد زيادى گوسفند مى‏کنند تا همه کسانى را که در مراسم عزادارى شرکت مى‏نمايند، اطعام کنند. اين کار باعث ضرر فراوانى به آنها مى‏شود، آيا تحمل اين ضررها براى حفظ عادات و رسوم جايز است؟

ج: اگر اطعام از اموال ورثه بزرگسال و با رضايت آنها باشد، جايز است. ولى اگر اين کار موجب بروز مشکلات و ضررهاى مالى مى‏شود از آن اجتناب شود و اگر انفاق از اموال ميّت صورت بگيرد، بستگى به نحوه وصيت او دارد و به‌طور کلّى در اين گونه امور بايد از اسراف و زياده روى که موجب تضييع نعم الهى مى‏شود پرهيز گردد.

س 246: اگر در زمان حاضر، شخصى در منطقه‏اى بر اثر انفجار مين کشته شود، آيا احکام شهيد را دارد؟

ج: سقوطِ تکليف غسل و کفن شهيد از احکام اختصاصى شهيدى است که در ميدان جنگ کشته شود.

س 247: برادران سپاه پاسداران انقلاب اسلامى که در محورهاى شهرهاى مرزى رفت و آمد مى‏کنند، گاهى با کمين‏هايى که از طرف بعضى از عناصر ضد انقلاب اسلامى گذاشته مى‏شود، مواجه مى‏شوند که گاهى منجر به شهادت آنان مى‏گردد. آيا غسل يا تيمم اين شهداى عزيز واجب است يا اين که آنجا ميدان جنگ محسوب مى‏شود؟

ج: اگر آن محورها و منطقه مزبور ميدان جنگ بين گروه حق و گروه باطل و ياغى باشد، افرادى که از گروه حق در آنجا به شهادت مى‏رسند، حکم شهيد را دارند.

س 248: آيا کسى که واجد شرايط امامت در نماز جماعت نيست، جايز است امامت نماز ميّت بر جنازه يکى از مؤمنين را عهده‏دار شود؟

ج: بعيد نيست که شرايط معتبر در جماعت و امامت جماعت در ساير نمازها در نماز ميّت شرط نباشد، هرچند احوط اين است که آن شرايط در نماز ميّت هم رعايت شود.

س 249: اگر مؤمنى در جايى از جهان در راه اجراى احکام اسلامى يا در تظاهرات و يا در راه اجراى فقه جعفرى کشته شود، آيا شهيد محسوب مى‏شود؟

ج: چنين شهيدى اجر و ثواب شهيد را دارد، ولى احکام تجهيز شهيد اختصاص به کسى دارد که در ميدان جنگ، هنگام درگيرى و در معرکه نبرد به شهادت رسيده باشد.

س 250: اگر مسلمانى بر اساس قانون و تأييد قوه قضائيه به جرم حمل مواد مخدر به اعدام محکوم شود و حکم اعدام درباره او اجرا گردد:

 

1. آيا نماز ميّت بر او خوانده مى‏شود؟

 

2. شرکت در مجلس عزا و قرائت قرآن کريم و مصيبت خوانى براى اهل بيت(عليهم‏السلام) که براى او برگزار مى‏شود، چه حکمى دارد؟

ج: مسلمانى که حکم اعدام درباره او اجرا گرديده است، حکم ساير مسلمانان را دارد و همه احکام و آداب اسلامى ميّت در مورد او هم جارى است.

س 251: آيا مسّ کردن استخوانى که همراه با گوشت است و از بدن انسان زنده جدا شده، موجب غسل مسّ ميّت مى‏شود؟

ج: دست زدن به عضوى که از بدن شخص زنده جدا شده است، غسل ندارد.

س 252: آيا دست زدن به عضوى که از بدن انسان، مرده، جدا شده، غسل مسّ ميت واجب مى‏شود؟

ج: دست زدن به عضوى که از بدن مرده جدا شده، پس از سرد شدن و پيش از غسل دادن، در حکم دست زدن به بدن مرده است.

س 253: آيا شخص مسلمان را بايد هنگام احتضار رو به قبله خواباند؟

ج: شايسته است که شخص مسلمان را در حال احتضار به پشت و به سمت قبله بخوابانند، به‌طورى که کف پاى او به جانب قبله باشد. بسيارى از فقهاء اين عمل را برخود محتضر در صورتى که قادر باشد و بر ديگران، واجب دانسته‏اند و احتياط در انجام آن ترک نشود.

س 254: اگر هنگام کشيدن دندان مقدارى از بافت‏هاى لثه هم همراه آن کنده شود، آيا دست زدن به آنها موجب غسل مسّ ميّت مى‏شود؟

ج: مس آن موجب غسل مس ميت نمى‏شود.

س 255: آيا بر شهيد مسلمانى که با لباسش دفن شده است، احکام مسّ ميّت مترتب ‏است؟

ج: با مسّ شهيدى که تغسيل و تکفين در حق او ساقط است، غسل مسّ ميّت واجب نمى‏شود.

س 256: اينجانب دانشجوى رشته پزشکى هستم. گاهى هنگام تشريح مجبور به مسّ جسد کسانيکه از دنيا رفته‏اند مى‏شويم و نمى‏دانيم که آن اموات مسلمان هستند يا خير، و غسل داده شده‏اند، يا خير؟ ولى مسئولين مى‏گويند که اين اجساد غسل داده شده‏اند. با توجه به اين مطالب اميدواريم وظيفه ما نسبت به نماز و غير آن را بعد از مسّ آن اجساد بيان فرماييد، و اينکه آيا بر اساس آنچه ذکر شد، غسل بر ما واجب مى‏شود يا خير؟

ج: اگر غسل دادن ميّت، احراز نشود و شما در آن شک داشته باشيد، با مسّ جسد يا اجزاء آن، غسل مسّ ميّت بر شما واجب مى‏شود، و نماز بدون غسل مسّ ميّت صحيح نيست. ولى اگر اصل غسل ميّت احراز شود با مسّ جسد يا بعضى از اجزاى آن، غسل مسّ ميّت واجب نمى‏شود، حتى اگر در صحّت‏ غسل آن ميّت شک داشته باشيد.

س 257: شهيدى که نام و نشانى او معلوم نيست، با تعدادى از اطفال در يک قبر دفن شده است. بعد از مدتى شواهدى به دست آمد حاکى از اين که آن شهيد اهل شهرى که در آن دفن شده، نيست. آيا نبش قبر او جهت حمل جسد شهيد به شهر خودش جايز است؟

ج: اگر بر اساس موازين و احکام شرعى دفن گرديده، نبش قبر وى جايز نيست.

س 258: اگر آگاهى از داخل قبر و تصوير بردارى تلويزيونى از آنچه در آن است، بدون کندن و خاکبردارى، ممکن باشد، آيا بر اين عمل نبش قبر صدق مى‏کند يا خير؟

ج: بر تصويربردارى از بدن ميتى که در قبر دفن شده است بدون کندن و نبش قبر و آشکار شدن جنازه، عنوان نبش قبر صدق نمى‏کند.

س 259: شهردارى قصد دارد مقبره‏هاى اطراف قبرستان را براى توسعه کوچه‏ها، خراب نمايد آيا اين عمل جايز است؟ ثانياً: آيا خارج کردن استخوان‏هاى آن اموات و دفن آنها در مکانى ديگر جايز است؟

ج: تخريب قبور مومنين و نبش آنها جايز نيست، حتى اگر براى تعريض کوچه‏ها باشد، و در صورت وقوع نبش قبر و آشکار شدن بدن ميّت مسلمان يا استخوان‏هاى آن که هنوز پوسيده نشده‏اند، واجب است دوباره دفن شوند.

س 260: اگر شخصى بدون رعايت موازين شرعى اقدام به خراب کردن قبرستان مسلمانان کند، مسلمانهاى ديگر در برابر او چه مسئوليتى دارند؟

ج: وظيفه ديگران در اين‌باره نهى از منکر با رعايت شرايط و مراتب آن است، و اگر در اثر تخريب قبور استخوان بدن ميت مسلمان ظاهر شود واجب است آن را مجدّداً دفن نمايند.

س 261: پدرم در حدود 36 سال است که در قبرستان دفن شده است. اکنون به فکر افتاده‏ام که با کسب اجازه از اداره اوقاف از آن قبر براى خودم استفاده کنم. آيا با توجه به وقفى بودن قبرستان، اجازه گرفتن از برادرانم در اين‌باره لازم است؟

ج: اجازه گرفتن از ساير ورثه ميّت نسبت به قبرى که زمين آن وقف عام براى دفن اموات شده، شرط نيست. ولى قبل از تبديل استخوان‏هاى ميّت به خاک، نبش قبر براى دفن ميّت ديگرى در آن جايز نيست.

س 262: آيا راهى براى خراب کردن قبرستان مسلمان‏ها و تبديل آن به مراکز ديگر وجود دارد، توضيح دهيد؟

ج: تغيير و تبديل قبرستان مسلمانان که براى دفن اموات مسلمين وقف شده، جايز نيست.

س 263: آيا نبش قبر و تبديل قبرستانى که براى دفن اموات وقف گرديده، بعد از اخذ اجازه از مرجع تقليد جايز است؟

ج: در مواردى که نبش قبر و تبديلِ قبرستانِ وقف شده براى دفن اموات جايز نيست، اجازه مرجع تقليد اثرى ندارد. و اگر از موارد استثناء باشد اشکال ندارد.

س 264: مردى در حدود بيست سال پيش فوت نموده، چندى پيش هم زنى در همان روستا از دنيا رفت، اشتباهاً قبر آن مرد را حفر و زن رادر آن دفن کردند، با توجه به اين که در داخل قبر هيچ اثرى از جسد مرد مزبور وجود ندارد، وظيفه فعلى ما چيست؟

ج: در حال حاضر، با توجه به فرض سؤال، ديگران هيچ تکليفى ندارند و مجرد دفن ميّت در قبر ميّت ديگر موجب جواز نبش قبر براى انتقال جسد به قبر ديگر نمى‏شود.

س 265: در وسط خيابانى، چهار قبر وجود دارد که مانع ادامه جاده سازى هستند، از طرفى هم نبش قبر اشکال شرعى دارد. اميدواريم براى اين که شهردارى مرتکب عمل خلاف شرعى نشود، وظيفه ما را بيان فرماييد.

ج: اگر احداث جاده متوقف بر حفر قبر و نبش آن نباشد و عبور جاده از روى قبرها امکان دارد، يا احداث جاده با وجود قبرها ضرورى و طبق قانون لازم باشد، احداث آن اشکال ندارد.

 

احكام نجاسات‏

س 266: آيا خون پاک است؟

ج: اگر از حيوانى باشد که خون جهنده دارد، نجس است.

س 267: آيا خونى که بر اثر کوبيدن شديد سر به ديوار در عزاى امام حسين(عليه‌السلام) از سر انسان جارى و به سر و صورت شرکت کنندگان در مراسم عزادارى پاشيده مى‏شود، پاک است يا خير؟

ج: خون انسان در هر صورت نجس است.

س 268: آيا اثر کم رنگ خون که بعد از شستن بر لباس باقى مى‏ماند، نجس است؟

ج: اگر عين خون نباشد و فقط رنگ آن باقى مانده باشد، پاک است.

س 269: لکه خونى که گاهى در تخم مرغ يافت مى‏شود، چه حکمى دارد؟

ج: محکوم به طهارت است، ولى خوردن آن حرام است.

س 270: عرق جنب از حرام و عرق حيوان نجاست خوار چه حکمى دارد؟

ج: عرق شتر نجاست خوار نجس است، ولى عرق حيوانات ديگر نجاست خوار و همچنين عرق جنب از حرام بنا بر اقوى پاک است، لکن احتياط واجب اين است که با عرق جنب از حرام نماز خوانده نشود.

س 271: آيا قطرات آبى که از بدن ميّت قبل از غسل با آب خالص و بعد از غسل با آب سدر و کافور بر زمين مى‏ريزد، پاک هستند يا خير؟

ج: تا زمانى که غسل سوم کامل نشده باشد، بدن ميّت محکوم به نجاست‏است.

س 272: پوستى که گاهى از لبها، دستها و يا پاها جدا مى‏شود، محکوم به طهارت است يا نجاست؟

ج: پوست نازکى که خود بخود از دستها، لبها، پاها و ساير قسمت‏هاى بدن جدا مى‏شود، محکوم به طهارت است.

س 273: شخصى در جبهه‏هاى جنگ در وضعيتى قرار گرفت که مجبور به کشتن خوک و خوردن آن شد، آيا رطوبت بدن و آب دهان وى محکوم به نجاست است؟

ج: عرق بدن و آب دهان شخصى که گوشت حرام و نجس خورده، نجس نيست. ولى هر چيزى که با وجود رطوبت، با گوشت خوک برخورد کرده، محکوم به نجاست است.

س 274: با توجه به اين که در نقاشى و نقشه‏کشى از قلم مو استفاده مى‏شود و نوع خوب و مرغوب آن غالباً از موى خوک ساخته شده و از کشورهاى غير اسلامى وارد و در دسترس همگان به‌خصوص مراکز تبليغى و فرهنگى قرار مى‏گيرد، استفاده از اين قلم موها چه حکمى دارد؟

ج: موى خوک نجس است و استفاده از آن در امورى که مشروط به طهارت است، جايز نيست. ولى استفاده از آن در امرى که مشروط به طهارت نيست، اشکال ندارد و اگر معلوم نباشد که قلم مو از موى خوک ساخته شده است يا خير، استفاده از آن حتى در امورى هم که مشروط به طهارت است، اشکال ندارد.

س 275: آيا خوردن گوشتى که از کشورهاى غير اسلامى وارد مى‏شود حلال است؟ حکم آن از جهت طهارت و نجاست چيست؟

ج: تا تذکيه شرعى آن احراز نشود خوردن آن حرام است، ولى از نظر طهارت، اگر يقين به عدم تذکيه نباشد پاک است.

س 276: در مورد چرم و اجزاى حيوانى که از بلاد غير اسلامى تهيه شده، نظر مبارک را مرقوم فرماييد.

ج: اگر احتمال دهيد که حيوان ذبح اسلامى شده، پاک است و اگر يقين داريد که ذبح اسلامى نشده، محکوم به نجاست است.

س 277: اگر لباس جنب با منى نجس شود، اولاً: حکم دست زدن به آن با وجود رطوبت چيست؟ ثانياً: آيا جايز است جنب لباس‌هاى خود را براى آب کشيدن به کس ديگرى بدهد؟ آيا شخص محتلم بايد نجس بودن لباس‌هايش را به کسى که مى‏خواهد آنها را بشويد، اطلاع دهد؟

ج: منى نجس است و اگر با رطوبت مسريه با چيزى برخورد نمايد، آن را نجس مى‏کند. و آگاه کردن کسى که لباس را مى‏شويد از نجاست لباس، لازم نيست. ولى صاحب لباس تا يقين به طهارت آن حاصل نکند، نمى‏تواند آثار طهارت بر آن مترتب سازد.

س 278: اينجانب پس از بول، استبراء مى‏کنم که همراه آن مايعى خارج مى‏شود که بوى منى مى‏دهد، آيا نجس است؟ وظيفه من نسبت به نماز چيست؟

ج: اگر به منى بودن آن يقين نداريد و خروج آن همراه با علامتهاى شرعى خروج منى نيست، حکم منى ندارد و پاک است.

س 279: آيا فضله پرندگان حرام گوشت؛ مانند کلاغ و زاغ و عقاب و طوطى نجس است؟

ج: فضله پرندگان حرام گوشت نجس نيست.

س 280: در رساله‏هاى عمليه آمده است که مدفوع حيوانات و پرندگان حرام گوشت نجس است آيا مدفوع حيوانات حلال گوشت مانند، گاو، گوسفند و مرغ نجس است يا خير؟

ج: مدفوع حيوانات حلال گوشت از پرندگان و غيره و همچنين مدفوع پرندگان حرام گوشت پاک است.

س 281: اگر نجاستى در اطراف يا داخل کاسه دستشويى باشد و آن جا با آب کريا قليل شسته شود ولى عين نجاست باقى بماند، آيا آن قسمتى که عين نجاست در آن نيست و آن آب به آنجا رسيده، پاک است يا نجس؟

ج: مکانى که به آن آب نجس نرسيده باشد، محکوم به طهارت است.

س 282: آيا اگر مهمانى يکى از اثاثيه‏هاى ميزبانش را نجس کند، مطلع کردن ميزبان واجب است؟

ج: اطلاع دادن در غير از خوردنى و آشاميدنى و ظرفهاى غذا، لازم نيست.

س 283: آيا چيز پاکى که با متنجس برخورد نموده، نجس است يا خير؟ در صورت نجس بودن، تا چند واسطه نجس است؟

ج: چيزى که با عين نجس تماس يافته و نجس شده است، اگر باز با چيزى که پاک است تماس پيدا کند و يکى از آنها تر باشد، آن چيز پاک را نجس مى‏کند، و باز اين چيزى که بر اثر ملاقات با متنجس نجس شده است، اگر با چيز پاکى برخورد نمايد، بنا بر احتياط واجب آن را نجس مى‏کند، ولى اين متنجس سوم هيچ چيزى را با ملاقات خود نجس نمى‏کند.

س 284: آيا هنگام استفاده از کفشى که از پوست حيوان غير مذکى ساخته شد، هميشه واجب است که پاها قبل از وضو شسته شوند؟ عده‏اى مى‏گويند که در صورت عرق کردن پا در کفش، شستن آن واجب است، و تجربه شده که پا در هر کفشى به مقدار کم يا زياد، عرق مى‏کند. نظر جنابعالى در اين‌باره چيست؟

ج: اگر يقين دارد که کفش او از پوست حيوانى است که تذکيه نشده است و احراز شود که پا در کفش‏هاى مذکور عرق کرده، شستن پاها براى نماز واجب است، ولى در صورت شک در عرق کردن پاها يا شک در تذکيه حيوانى که کفش از پوست آن دوخته شده است، محکوم به طهارت است.

س 285: کودکى که هميشه خود را نجس مى‏کند، دست‏تر، آب دهان و باقى‌مانده غذايش چه حکمى دارد؟ کودکانى که دست‏تر خود را بر پاهايشان مى‏گذارند، چه حکمى دارند؟

ج: تا زمانى که يقين به نجاست آن حاصل نشده، حکم به پاکى مى‏شود.

س 286: من مبتلا به بيمارى لثه هستم و طبق دستور پزشک بايد هميشه آن را مالش دهم، اين کار باعث سياهى بعضى از قسمت‏هاى لثه‏ام مى‏شود مثل اين که خونى در داخل آن جمع شده باشد. هنگامى که دستمال کاغذى روى آن مى‏گذارم رنگ دستمال قرمز مى‏شود، لذا اقدام به شستن دهانم با آب کر مى‏کنم، ولى خون منجمد، مدت زمانى باقى مى‏ماند و با شستن از بين نمى‏رود. بعد از قطع آب کر، آيا آبى که وارد دهان شده و به آن قسمت‏ها رسيده و سپس از دهان خارج شده، محکوم به نجاست است يا اين که جزء آب دهان محسوب مى‏شود و محکوم به طهارت است؟

ج: محکوم به طهارت است، هرچند احتياط اجتناب از آن است.

س 287: سؤال من اين است که آيا غذايى که خورده‏ام و با اجزاى خون منجمد شده در لثه تماس پيدا کرده، نجس است يا خير؟ در صورت نجس شدن، آيا فضاى دهان بعد از فرو بردن غذا، نجس باقى مى‏ماند؟

ج: غذا در فرض مزبور محکوم به نجاست نيست و فرو بردن آن اشکال ندارد و فضاى دهان پاک است.

س 288: مدتى است که شايع شده لوازم آرايشى را از ناف جنين که هنگام تولد از او جدا مى‏کنند و يا از جنين مرده مى‏سازند. ما گاهى از اين لوازم استفاده کرده و حتى گاهى رژلب خورده مى‏شود، آيا اينها نجس هستند؟

ج: شايعه دليل شرعى بر نجس بودن لوازم آرايشى نيست، و تا نجاست آنها از راه شرعى احراز نشود، استفاده از آنها اشکال ندارد.

س 289: از هر لباس يا پارچه‏اى هنگام شستن، پرزهاى ريزى مى‏ريزد که اگر به طشت نگاه کنيم آنها را مى‏بينيم. وقتى که طشت پر از آب و متصل به آب شير است، اگر لباس را داخل طشت فرو ببريم آب از اطراف آن سرازير مى‏شود. به علت وجود اين تارها و پُرزهاى ريز در آبى که از طشت به بيرون مى‏ريزد، از آن آب احتياط کرده و همه جا را تطهير مى‏کنم. و يا وقتى لباس‌هاى نجس بچه‏ها را بيرون مى‏آورم، همه جاهايى را که لباس‌ها را در آنجا در آورده‏ام حتى اگر خشک هم باشد آب مى‏کشم زيرا فکر مى‏کنم تارها و پُرزهاى ريز در آنجا افتاده‏اند. آيا اين احتياط لازم است؟

ج: لباسى که براى آب کشيدن در ظرفى گذاشته مى‏شود و آب لوله‏کشى روى آن ريخته شده و سراسر آن را فرا مى‏گيرد و از آن جدا شده و يا داخل آن جابجا مى‌شود، لباس و ظرف و آب و پرزهايى که از لباس جدا شده و بر روى آب ديده مى‏شود و همراه آب به بيرون مى‏ريزد، همگى پاک هستند. پُرزها يا غبارى هم که از لباس نجس جدا مى‏شود پاک هستند، مگر اين که يقين حاصل شود که از قسمت نجس جدا شده‏اند، و به مجرد شک در اصل جدا شدن آن از لباس نجس يا نجس بودن محل آن، احتياط لازم نيست.

س 290: مقدار رطوبتى که باعث سرايت از چيزى به چيز ديگر مى‏شود، چقدر است؟

ج: ملاک رطوبت مسريه اين است که به مقدارى باشد که رطوبت هنگام برخورد از جسم مرطوب به جسم ديگر سرايت کند.

س 291: لباس‌هايى که به خشکشويى‏ها داده مى‏شود از نظر طهارت چه حکمى دارد؟ لازم به تذکر است که اقليت‌هاى دينى (يهود ونصارى و...) هم لباس‌هاى خود را براى شستشو و اتو کردن به اين خشکشويى‏ها مى‏دهند و مى‏دانيم که صاحبان اين مکان‌ها براى شستن لباس‌ها از مواد شيميايى استفاده مى‏کنند.

ج: اگر لباس‌هايى که به خشکشويى‏ها داده مى‏شود از قبل نجس نباشند، محکوم به طهارت هستند، و تماس آن با لباس‌هاى پيروان اقليت‌هاى دينى (اهل کتاب) باعث نجاست نمى‏شود.

س 292: آيا لباس‌هايى که با لباسشويى تمام اتوماتيک شسته مى‏شود، پاک مى‏گردد يا خير؟ نحوه کار اين لباسشويى‏ها به اين صورت است که در مرحله اول که لباس با آب مخلوط با پودر لباسشويى شسته مى‏شود، مقدارى از آب و کف پودر بر شيشه درب لباسشويى و نوار پلاستيکى اطراف آن پاشيده مى‏شود، و در مرتبه دوم آب غساله شستشو کشيده شده ولى کف پودر، درب و نوار پلاستيکى اطراف آن را به‌طور کامل مى‏پوشاند. در مراحل بعدى ماشين لباسشويى لباس‌ها را در سه نوبت با آب قليل مى‏شويد و از آن پس آب غساله بيرون کشيده مى‏شود، اميدواريم توضيح بفرماييد لباس‌هايى که به اين ترتيب شسته شده‏اند، پاک هستند يا خير؟

ج: اگر بعد از زوال عين نجاست، آب متصل به لوله در داخل ماشين لباسشويى به لباس‌ها و همه قسمت‏هاى داخل ماشين برسد و از آن جدا و خارج شود، محکوم به طهارت است.

س 293: اگر آب بر زمين يا در حوض يا حمامى که لباس در آن شسته مى‏شود، ريخته شود و قطراتى از آن آب به لباس ترشح کند، آيا لباس نجس مى‏شود يا خير؟

ج: وقتى که آب بر مکان يا زمين پاکى بريزد، ترشح ناشى از آن هم پاک است و اگر شک داشته باشيم که آن مکان پاک است يا نجس، باز هم ترشح آن، پاک است.

س 294: آبى که از ماشين‏هاى حمل زباله شهرى در خيابان مى‏ريزد و گاهى بر اثر شدت باد به لباس مردم پاشيده مى‏شود، محکوم به طهارت است يا نجاست؟

ج: آب مزبور محکوم به طهارت است، مگر اين که فردى يقين پيدا کند که آن آب بر اثر برخورد با نجس، نجس شده است.

س 295: آيا آبهايى که در چاله‏هاى موجود در خيابان‏ها جمع مى‏شود، پاک است يا نجس؟

ج: اين آبها محکوم به طهارت هستند.

س 296: رفت و آمدهاى خانوادگى با اشخاصى که به طهارت و نجاست در خوردن و آشاميدن و مانند آن اهميت نمى‏دهند، چه حکمى دارد؟

ج: به‌طور کلّى در مورد طهارت و نجاست، حکم دين اسلام اين است که هر چيزى که يقين به نجاست آن نباشد، از نظر شرعى محکوم به طهارت است.

س 297: استفراغ افراد زير از جهت پاک يا نجس بودن، چه حکمى دارد؟

 

الف: طفل شيرخوار

 

ب: طفلى که هم شير مى‏خورد و هم غذا

 

ج: انسان بالغ‏

ج: در همه موارد پاک است.

س 298: ملاقى شبهه محصوره چه حکمى دارد؟

ج: اگر با بعضى از اطراف تماس پيدا کند، حکم متنجس را ندارد.

س 299: شخصى که دين او مشخص نيست و از کشور ديگرى براى کار وارد کشور اسلامى شده و مغازه اغذيه فروشى داير کرده و کار او فروش مواد خوراکى است، هنگام فروش، ماده غذايى با بدن او که رطوبت مسريه دارد تماس پيدا مى‏کند، آيا بايد از او درباره دينش سؤال کرد يا اين که اصل پاک بودن اشياء جارى مى‏شود؟

ج: سؤال از دين او واجب نيست و اصلِ طهارتِ اشياء نسبت به وى و چيزى که با وجود رطوبت با بدن او در تماس است، جارى مى‏شود.

س 300: اگر يکى از اعضاى خانواده يا شخصى که به منزل انسان رفت و آمد دارد به طهارت و نجاست اهميت ندهد و باعث نجس شدن گسترده خانه و اثاثيه آن شود به‌طورى که شستن و آب کشيدن آنها ممکن نباشد، تکليف اهل منزل دراين باره چيست؟ و با اين فرض چگونه ممکن است که انسان پاک بماند، به‌خصوص در نماز که پاکى شرط صحّت‏ آن است؟ حکم شرعى در اين مورد چيست؟

ج: تطهير تمام خانه لازم نيست و براى صحّت‏ نماز، پاک بودن لباس نمازگزار و محل گذاشتن پيشانى کافى است. نجاست خانه و اثاثيه آن موجب اثبات تکليف بيشترى بر انسان غير از لزوم رعايت طهارت در نماز و خوردن و آشاميدن، نمى‏شود.

 

احكام مسكرات‏

س 301: آيا مشروبات الکلى نجس است؟

ج: مشروبات مست‌کننده بنا بر احتياط نجس است.

س 302: آب انگورى که با آتش جوشيده شده و دو ثلث آن کم نشده است، ولى مست‌کننده نيست، چه حکمى دارد؟

ج: خوردن آن حرام است، ولى نجس نيست.

س 303: گفته مى‏شود که اگر مقدارى غوره براى گرفتن آب آن جوشانده شود و همراه آن يک يا چند حبه انگور باشد، آنچه بعد از جوشاندن باقى مى‏ماند، حرام است. آيا اين سخن صحيح است؟

ج: اگر حبه‏هاى انگور بسيار کم باشد و آب آن در آب غوره مستهلک شود، به‌طورى که آب انگور بر آن صدق نکند، حلال است. ولى اگر حبه‏هاى انگور به تنهايى به وسيله آتش جوشانده شود، خوردن آن حرام است.

س 304: امروزه از الکل که در واقع مسکراست براى ساخت بسيارى از داروها به‌خصوص داروهاى نوشيدنى، عطرها بويژه انواع ادکلن‏هايى که از خارج وارد مى‏شوند، استفاده مى‏کنند. آيا به افراد آگاه يا جاهل به مسأله اجازه خريد و فروش و استفاده و بهره‏گيريهاى ديگر از آنها را مى‏دهيد؟

ج: الکل‏هايى که معلوم نيست در اصل از اقسام مايعات مست‌کننده باشند، محکوم به طهارت هستند، و خريد و فروش و استعمال مايعاتى که با آنها مخلوط شده‏اند اشکال ندارد.

س 305: آيا استفاده از الکل سفيد براى ضد عفونى کردن دست و لوازم پزشکى مثل دماسنج و غير آن به خاطر استفاده از آنها در امور پزشکى و درمان توسط پزشک يا تيم پزشکى جايز است؟ الکل سفيد همان الکل پزشکى است که قابل نوشيدن هم هست، آيا نماز خواندن با لباسى که يک يا چند قطره از اين الکل بر آن ريخته شده، جايز است؟

ج: اگر از الکلى باشد که در اصل مايع نيست، هرچند مست‌کننده هم باشد، محکوم به طهارت است و نماز با لباسى که با اين الکل برخورد کرده صحيح است و احتياجى به تطهير ندارد. ولى اگر از الکل مايع بالاصالة و بر حسب تشخيص اهل فن مست‌کننده باشد، بنا بر احتياط نجس است و نماز با بدن يا لباسى که با آن برخورد کرده، موقوف بر تطهير است؛ ليکن استفاده از آن جهت ضد عفونى کردن ادوات پزشکى و مانند آن اشکال ندارد.

س 306: ماده‏اى است به نام «کفير» که در صنايع غذايى و داروسازى کاربرد دارد. هنگام تخمير 5? يا 8? الکل در ماده بدست آمده بوجود مى‏آيد. اين مقدار الکل سبب هيچ نوع مستى در مصرف کننده نمى‏شود. آيا از نظر شرعى استفاده از اين ماده مانعى دارد يا خير؟

ج: اگر الکل موجود در ماده به‌دست آمده فى‌نفسه مست‌کننده باشد، بنا بر احتياط نجس و حرام است، هرچند به علت کمى آن و مخلوط شدن با ماده به دست آمده، نسبت به مصرف کننده مسکر نباشد، ولى اگر شک داشته باشيم که فى‌نفسه مست‌کننده و يا در اصل مايع است، حکم متفاوت مى‏شود.

س 307: 1ـ آيا الکل اتيليک نجس است يا خير؟ (ظاهراً اين الکل در همه مست کننده‏ها وجود دارد و سبب مستى است).

 

2. ملاک نجس بودن الکل چيست؟

 

3. روشى که مست‌کننده بودن مشروب را ثابت کند، کدام است؟

ج: 1. هر يک از اقسام الکل که مست‌کننده و در اصل مايع باشد، بنا بر احتياط نجس‏ است.
2. ملاک نجاست الکل اين است که مست‌کننده و در اصل مايع باشد.
3. اگر خود مکلّف يقين نداشته باشد، خبردادن اهل خبره مورد اطمينان کافى‏است.

س 308: نوشابه‏هاى موجود در بازار که بعضى از آنها مانند کوکاکولا و پپسى کولا و... در داخل توليد مى‏شوند و گفته مى‏شود که مواد اصلى آنها از خارج وارد مى‏گردد و احتمال دارد از الکل در آنها استفاده شده باشد، چه حکمى دارد؟

ج: پاک و حلال است، مگر اين که مکلّف شخصاً يقين حاصل کند که آنها با الکل مست کننده‏اى مخلوط اند که در اصل مايع است.

س 309: آيا اساساً هنگام خريد مواد غذايى، لازم است تحقيق شود که فروشنده يا سازنده غير مسلمان کالا آنها را لمس کرده و يا در ساخت آنها الکل بکار برده است يا خير؟

ج: سؤال و تحقيق لازم نيست.

س 310: اينجانب اقدام به ساخت «اسپرى اتروپين سولفات» کرده‏ام که الکل نقش اساسى در ترکيب فرمول دارويى آن دارد، به‌طورى که اگر الکل به ترکيب مذکور اضافه نشود، ساخت آن اسپرى ممکن نيست و از جهت عملى هم اين اسپرى ضد گازهاى شيميايى و جنگى اعصاب است که براى محافظت از نيروهاى اسلام در برابر آنها کاربرد دارد. آيا از نظر جنابعالى استفاده از الکل به ترتيب مذکور در صنعت داروسازى، شرعاً جايز است؟

ج: اگر الکل مست کننده‏اى باشد که در اصل مايع است، حرام و بنا بر احتياط نجس است، ولى استفاده از آن به عنوان دارو در هيچ يک از حالات اشکال ندارد.

 

وسوسه و درمان آن‏

س 311: چند سالى است که به بيمارى وسواس مبتلا شده‏ام و اين موضوع مرا بسيار عذاب مى‏دهد، و روز به روز اين حالت در من تشديد مى‏شود تا جايى که در همه چيز شک مى‏کنم و همه زندگى‌ام بر پايه شک استوار گشته است. بيشترين شک من درباره غذا و اشياء مرطوب است، به همين دليل نمى‏توانم مثل ساير مردم عادى زندگى کنم. وقتى داخل مکانى مى‏شوم فورى جوراب هايم را از پاى خود بيرون مى‏آورم زيرا فکر مى‏کنم جوراب‏هايم عرق کرده و بر اثر تماس با نجس، نجس خواهند شد، حتى من بر سجاده هم نمى‏توانم بنشينم. هر وقت بر آن مى‏نشينم بر اثر وسوسه نفس از روى آن بلند مى‏شوم تا مبادا پرزهاى سجاده به لباس‌هايم بچسبد و مجبور به شستن آنها شوم. در گذشته چنين نبودم، اکنون از اين کار هايم خجالت مى‏کشم و هميشه دوست دارم کسى را در عالم رؤيا ببينم و مشکلاتم را با او در ميان بگذارم و يا معجزه‏اى رخ دهد و زندگى‏ام را دگرگون نمايد و به حالت گذشته‏ام برگردم. اميدوارم مرا راهنمايى فرماييد.

ج: احکام طهارت و نجاست همان است که در رساله‏هاى عمليه ذکر شده ‏است. از نظر شرعى همه اشياء محکوم به طهارت هستند، مگر مواردى که شارع حکم به نجاست آنها کرده و براى انسان هم يقين به آن حاصل شده است. در اين صورت رهايى از بيمارى وسواس احتياج به رؤيا و معجزه ندارد، بلکه بايد مکلّف ذوق و سليقه شخصى خود را کنار گذاشته و متعبد و مؤمن به دستورات شرع مقدس باشد و چيزى را که يقين به نجس بودن آن ندارد، نجس نداند. زيرا شما از کجا به نجاستِ در و ديوار و سجاده و ساير اشيايى که استفاده مى‏کنيد، يقين پيدا کرده‏ايد؟ چگونه يقين پيدا کرده‏ايد که پرزهاى سجاده‏اى که بر روى آن راه مى‏رويد يا مى‏نشينيد، نجس هستند و نجاست آنها به جوراب و لباس و بدن شما سرايت مى‏کند؟ لذا در اين صورت اعتنا به وسواس براى شما جايز نيست. مقدارى عدم توجه به وسوسه نجاست و تمرين عدم اعتنا به شما کمک خواهد کرد تا به خواست و توفيق خداوند خود را از وسواس نجات دهيد.

س 312: زنى هستم با تحصيلات عالى و داراى چندين فرزند، مشکلى که از آن رنج مى‏برم مسأله طهارت است. چون در خانواده‏اى متدين بزرگ شده‏ام، مى‏خواهم همه تعاليم اسلامى را مراعات کنم. به علت داشتن فرزندان کوچک، هميشه با مسائل

 

بول و غائط سر و کار دارم. هنگام تطهير بول، ترشحات سيفون پراکنده شده و به پاها، صورت و حتى سرم برخورد مى‏کنند و هر دفعه با مشکل تطهير آن اعضاء مواجه هستم، و اين باعث شده که در زندگى با سختى‏هاى زيادى روبرو شوم. از طرفى هم نمى‏توانم اين امور را رعايت نکنم، زيرا مربوط به عقيده و دينم است. براى حل مشکل به پزشک روانشناس هم مراجعه کردم، ولى نتيجه‏اى نگرفتم. بعلاوه موارد ديگرى هم هست که از آنها رنج مى‏برم مثل غبار شى‏ء نجس يا مراقبت از دست‏هاى کودک که يا بايد آنها را آب بکشم و يا از دست زدن بچه به اشياء ديگر جلوگيرى نمايم. با توجه به اين که تطهير شى‏ء نجس براى من بسيار دشوار است ولى در همان وقت، شستن آن ظرفها و لباس‌ها در صورتى که فقط کثيف باشند برايم راحت است. لذا از حضرتعالى مى‏خواهم که با راهنمايى‏هاى خود زندگى را بر من آسان نماييد.

ج: 1. از نظر شرع مقدس، در طهارت و نجاست، اصل بر طهارت اشياء است. يعنى در هر موردى که کمترين ترديدى در نجس شدن آن براى شما حاصل شد، واجب است حکم به عدم نجاست کنيد.
2. کسانى که داراى حساسيت نفسانى شديدى در مورد نجاست هستند (به اين افراد در اصطلاح فقهى وسواسى گفته مى‏شود)، حتى اگر گاهى يقين به نجاست هم پيدا کردند، بايد حکم به عدم نجاست کنند، مگر در مواردى که نجس شدن يک شى‏ء را با چشمان خود ببينند، به‌طورى که اگر فرد ديگرى هم آن را ببيند، يقين به سرايت نجاست پيدا کند، فقط در اين موارد بايد حکم به نجاست کنند.
استمرار اجراى اين حکم در مورد افراد مزبور تا زمانى است که اين حساسيت به‌طور کلى از بين برود.
3. هر شى‏ء يا عضوى که نجس مى‏شود، براى تطهير آن، يکبار شستن با آب لوله‏کشى بعد از زوال عين نجاست کافى است. تکرار در شستن يا فرو بردن آن در آب لازم نيست، و اگر شى‏ء نجس از قبيل پارچه و مانند آن باشد، بايد به مقدار متعارف فشار داده شود تا آب از آن خارج گردد.
4. از آنجايى که شما به اين حساسيت شديد در برابر نجاست مبتلا هستيد، بايد بدانيد که غبار نجس در هيچ صورتى نسبت به شما نجس نيست و نيز مراقبت از دست‏هاى کودک چه پاک باشد يا نجس و همچنين دقت در اين که خون از بدن زائل شده يا خير، لازم نيست. اين حکم درباره شما تا زمانى که اين حساسيت از بين نرفته، باقى است.
5. دين اسلام داراى احکام سهل و آسان و منطبق با فطرت بشرى است، لذا آن را بر خود مشکل نکنيد و با اين کار باعث وارد شدن ضرر و اذيت به جسم و روحتان نگرديد. حالت دلهره و اضطراب در اين موارد زندگى را بر شما تلخ مى‏کند، و خداوند راضى به رنج و عذاب شما و کسانى که با شما ارتباط دارند، نيست. شکرگزار نعمت دين آسان باشيد و شکر اين نعمت، عمل بر اساس تعليمات خداوند تبارک و تعالى است.
6. اين حالت يک وضعيت گذرا و قابل علاجى است. افراد بسيارى بعد از ابتلا به آن، با روش مذکور از آن نجات يافته‏اند. به خداوند توکل نماييد و نفس خود را با همت و اراده آرامش ببخشيد. انشاء الله موفق باشيد.

 

احكام كافر

س 313: بعضى از فقها اعتقاد به نجاست اهل کتاب دارند و بعضى ديگر به طهارت آنها، رأى جنابعالى چيست؟

ج: نجاست ذاتى اهل کتاب معلوم نيست. به نظر ما آنها محکوم به طهارت ذاتى هستند.

س 314: آيا آن دسته از اهل کتاب که از جهت اعتقادى ايمان به رسالت خاتم النبيين(صلى‏الله عليه وآله) دارند، ولى بر اساس روش و عادت‏هاى پدران و اجدادشان عمل مى‏کنند، در طهارت حکم کافر را دارند يا خير؟

ج: مجرد اعتقاد به رسالت خاتم النبيين(صلى الله عليه وآله) براى اجراى حکم اسلام در مورد آنان کافى نيست. ولى اگر از اهل کتاب محسوب شوند، محکوم به طهارت هستند.

س 315: با جمعى از دوستان خانه‏اى را اجاره کرديم و متوجه شديم که يکى از آنها نماز نمى‏خواند. بعد از سؤال از وى، پاسخ داد که قلباً به خداوند تبارک و تعالى ايمان دارد، ولى نماز نمى‏خواند. با توجه به هم غذا بودن و ارتباط زياد با وى، آيا بايد او را نجس بدانيم؟

ج: مجرد ترک نماز و روزه و ساير واجبات شرعى باعث ارتداد مسلمان و کافر شدن و نجاست وى نمى‏گردد و تا زمانى که ارتداد وى احراز نشده است، حکم ساير مسلمانان را دارد.

س 316: مقصود از اهل کتاب چه کسانى است؟ معيارى که حدود معاشرت با آنها را مشخص کند چيست؟

ج: مقصود از اهل کتاب هر کسى است که اعتقاد به يکى از اديان الهى داشته و خود را از پيروان پيامبرى از پيامبران الهى(على نبينا وآله وعليهم‌السلام) بداند و يکى از کتاب‏هاى الهى را که بر انبياء عليهم السلام نازل شده، داشته باشند مانند يهود، نصارى، زرتشتى‏ها و همچنين صابئين که بر اساس تحقيقات ما از اهل کتاب هستند و حکم آنها را دارند. معاشرت با پيروان اين اديان با رعايت ضوابط و اخلاق اسلامى اشکال ندارد.

س 317: فرقه‏اى وجود دارد که خود را «على‌اللهى» مى‏نامند، يعنى اميرالمومنين على بن ابى طالب(عليه‌السلام) را خدا دانسته و به دعا و طلب حاجت به جاى نماز و روزه اعتقاد دارند. آيا اينها نجس هستند؟

ج: اگر اعتقاد داشته باشند که امير المومنين على بن ابى طالب(عليه‌السلام) خدا است «تعالى الله عن ذلک علوا کبيرا»، حکم آنها مانند غير مسلمانهايى است که اهل کتاب نباشند، يعنى کافر و نجس مى‏باشند.

س 318: فرقه‏اى وجود دارد که خود را «على‌اللهى» مى‏نامند و معتقدند که حضرت على(عليه‌السلام) خدا نيست ولى کمتر از خدا هم نيست، اين گروه چه حکمى دارند؟

ج: اگر قائل به شريکى براى خداوند واحد منان متعال نباشند، حکم مشرک را نخواهند داشت.

س 319: آنچه را که از طرف شيعيان دوازده امامى براى امام حسين(عليه‌السلام) يا اصحاب کساء(صلوات الله عليهم اجمعين) نذر مى‏شود، آيا جايز است به مراکزى که محل اجتماع پيروان فرقه «على اللهى» است داده شود، بنحوى که باعث احياء اين مراکز گردد؟

ج: اعتقاد به خدا بودن مولى‌الموحدين(عليه الصلوة والسلام) عقيده باطلى است و موجب مى‏شود که کسى که به آن اعتقاد دارد، از اسلام خارج گردد. کمک به ترويج اين عقيده فاسد حرام است؛ بعلاوه مصرف مال نذرى در غير مورد نذر جايز نيست.

س 320: در اطراف منطقه ما و بعضى نواحى ديگر فرقه‏اى وجود دارد که خود را اسماعيليه مى‏نامند و اعتقاد به امامت شش امام دارند، ولى به هيچ‌يک از واجبات دينى و همچنين به ولايت فقيه معتقد نيستند. لذا اميدواريم جنابعالى روشن فرماييد که پيروان اين فرقه نجس هستند يا پاک؟

ج: مجرد عدم اعتقاد آنان به شش امام ديگر از ائمه معصومين(عليهم السلام) و يا عدم اعتقادشان به واجبات دينى و احکام شرعى تا زمانى که به انکار اصل دين يا نبوت خاتم الانبياء(عليه وآله الصلاة والسلام) منجر نشود، موجب کفر و نجاست نمى‏شود، مگر اين که از آنها دشنام و اهانت به يکى از امامان معصوم(عليهم السلام) صادر شود.

س 321: در منطقه محل تحصيل و سکونت ما اکثريت مطلق مردم کفّار بودايى هستند. اگر دانشجويى، خانه‏اى را از آنها اجاره نمايد، آن خانه از نظر طهارت و نجاست چه حکمى دارد؟ آيا شستن و تطهير منزل ضرورت دارد؟ قابل ذکر است که بسيارى از خانه‏هاى اين منطقه از چوب ساخته شده و قابل شستن نيست. هتل‏ها و اثاثيه و لوازم موجود در آنها چه حکمى دارند؟

ج: تا يقين به تماس اشياء مورد استفاده شما با دست و بدن مرطوب کافر غير کتابى حاصل نشده، حکم به نجاست نمى‏شود. در صورت يقين به نجاست هم آب کشيدن در و ديوار منازل و هتل‏ها و اثاثيه و لوازم موجود در آن واجب نيست. آنچه واجب است تطهير اشياء نجسى است که براى خوردن و آشاميدن و نماز خواندن مورد استفاده قرار مى‏گيرند.

س 322: تعداد زيادى از مردم در خوزستان زندگى مى‏کنند که خود را «صابئه» مى‏نامند و ادعاى پيروى از پيامبر خدا حضرت يحيى(عليه‌السلام) را دارند و مى‏گويند کتاب او نزد ما موجود است. نزد علماى اديان ثابت شده که آنها همان صابئون هستند که در قرآن آمده است. لطفاً بيان فرماييد که اين گروه از اهل کتاب هستند يا خير؟

ج: گروه مذکور در حکم اهل کتاب هستند.

س 323: آيا اين گفته که اگر خانه‏اى به دست کافر ساخته شده باشد، نجس است و نماز خواندن در آن مکروه مى‏باشد، صحيح است؟

ج: نماز خواندن در آن خانه مکروه نيست.

س 324: کار کردن نزد يهود و نصارى و فرقه‏هاى کافر ديگر و مزد گرفتن از آنها چه حکمى دارد؟

ج: کار کردن نزد کافر، فى‌نفسه اشکال ندارد، مشروط به اين که آن کار از کارهاى حرام و خلاف مصالح عمومى اسلام و مسلمانان نباشد.

س 325: در منطقه‏اى که خدمت سربازى را انجام مى‏دهم، عده‏اى از عشاير زندگى مى‏کنند که پيرو فرقه‏اى موسوم به اهل حق هستند. آيا استفاده از شير و پنير و کره‏اى که در اختيار آنها قرار دارد، جايز است؟

ج: اگر به اصول اسلام اعتقاد داشته باشند، در مسأله طهارت و نجاست، حکم ساير مسلمانان را دارند.

س 326: اهل روستايى که من در آن تدريس مى‏کنم، نماز نمى‏خوانند؛ زيرا از فرقه اهل حق هستند و ما مجبور به خوردن غذا و نان آنها هستيم. چون شب و روز در آن روستا اقامت داريم، آيا نمازهاى ما اشکال دارد؟

ج: اگر توحيد و نبوت و هيچ‌يک از ضروريات دين اسلام را انکار نکنند و معتقد به نقصى در رسالت رسول اکرم(صلى الله عليه وآله) نباشند، حکم به کفر و نجاست آنها نمى‏شود. در غير اين صورت بايد هنگام تماس با آنها يا خوردن غذاى آنان، مسأله طهارت و نجاست مراعات شود.

س 327: يکى از بستگان ما که کمونيست است، به ما در دوران کودکى اموال و لوازم زيادى بخشيده است. در صورتى که عين آنها در حال حاضر موجود باشد، چه حکمى دارند؟

ج: اگر کفر و ارتداد او ثابت شود و در سن بلوغ و قبل از اظهار اسلام، کفر را پذيرفته باشد، اموال او حکم اموال ساير کفّار را دارد.

س 328: لطفاً به سؤالات زير پاسخ فرماييد:

 

1. معاشرت و همنشينى و دست دادن دانش‏آموزان مسلمان با دانش آموزان پيرو فرقه گمراه بهائيت، اعم از اين که دختر باشند يا پسر، مکلّف باشند يا غير مکلّف، در داخل مدرسه يا خارج از آن، در دوران ابتدايى، متوسطه و پيش دانشگاهى، چه حکمى دارد؟

 

2. رفتار استادان و مربيان با دانش‏آموزانى که بهايى بودن خود را آشکار مى‏کنند و يا يقين داريم که بهايى هستند، چگونه بايد باشد؟

 

3. استفاده از وسايلى که همه دانش‏آموزان از آنها استفاده مى‏کنند مانند شير آب آشاميدنى، شير توالت و آفتابه آن، صابون و مانند آن، با اين که علم به مرطوب بودن دست و بدن داريم، چه حکمى دارد؟

ج: همه پيروان فرقه گمراه بهائيت محکوم به نجاست هستند و در صورت تماس آنها با چيزى، مراعات مسائل طهارت در رابطه با آنها، نسبت به امورى که مشروط به طهارت است، واجب است. ولى رفتار مديران و معلمان و مربيان با دانش‏آموزان بهايى بايد بر اساس مقررات قانونى و اخلاق اسلامى باشد.

س 329: خواهشمنديم تکليف مؤمنين را در برخورد با فرقه گمراه بهائيت و آثار حضور پيروان آن در ميان جامعه اسلامى، بيان فرماييد.

ج: همه مؤمنين بايد با حيله‏ها و مفاسد فرقه گمراه بهائيت مقابله نموده و از انحراف و پيوستن ديگران به آن جلوگيرى کنند.

س 330: گاهى بعضى از پيروان فرقه گمراه بهائيت براى ما غذا يا چيز ديگرى مى‏آورند، آيا استفاده از آنها براى ما جايز است؟

ج: از هرگونه معاشرت با اين فرقه ضالّه مضلّه، اجتناب نماييد.

س 331: بهائيان بسيارى در اينجا کنار ما زندگى مى‏کنند که رفت و آمد زيادى در خانه‏هاى ما دارند. عده‏اى مى‏گويند که بهايى‏ها نجس هستند و عده‏اى هم آنها را پاک مى‏دانند. اين گروه از بهايى‏ها اخلاق خوبى از خود آشکار مى‏کنند، آيا آنها نجس هستند يا پاک؟

ج: آنها نجس و دشمن دين و ايمانِ شما هستند، پس فرزندان عزيزم جدا از آنها بپرهيزيد.

س 332: آيا صندلى‏هاى ماشين و قطارى که مورد استفاده مشترک مسلمانان و کافران است، با اين که کفّار در بعضى از مکان‌ها بيشتر از مسلمان‏ها هستند و حرارت هوا باعث ترشح عرق و حتى سرايت رطوبت مى‏شود، محکوم به طهارت است؟

ج: کافر اهل کتاب محکوم به طهارت است، و در هر صورت در مورد اشياء مورد استفاده مشترک کفّار و مسلمين با عدم علم به نجاست، حکم به طهارت آنها مى‏شود.

س 333: زندگى دانشجويى در خارج مستلزم ارتباط و معاشرت با کفّار است، در چنين موردى استفاده از مواد غذايى ساخت آنها مشروط بر اين که مواد حرام مثل گوشت تذکيه نشده در آنها نباشد، ولى احتمال تماس دست مرطوب کافر با آنها داده شود، چه حکمى دارد؟

ج: مجرد احتمال تماس دست مرطوب کافر با مواد غذايى، براى وجوب اجتناب کافى نيست، بلکه تا يقين به تماس حاصل نشود، حکم به طهارت مى‏شود. کافر اگر از اهل کتاب باشد، نجس ذاتى نيست و تماس دست مرطوب او باعث نجاست نمى‏شود.

س 334: اگر همه مخارج و هزينه‏هاى فرد مسلمانى که در سايه حکومت اسلامى زندگى مى‏کند با کاربراى شخص غير مسلمانى که روابط صميمى با او دارد، تأمين شود، آيا جايز است با اين فرد مسلمان روابط محکم و خانوادگى برقرار کرد و گاهى از غذاى او استفاده نمود؟

ج: روابط مسلمانان با مسلمان مذکور اشکال ندارد. ولى اگر شخص مسلمان در اثر کار براى غير مسلمان و ارتباط با وى خوف انحراف عقيدتى خود را داشته باشد، واجب است که اين کار را ترک کند. ديگران هم بايد او را نهى از منکر کنند.

س 335: متأسفانه برادر همسرم به علل مختلف فاسد گرديده و از دين به‌طور کامل برگشته است، تا جايى که به بعضى از مقدسات دينى اهانت مى‏کند. در حال حاضر بعد از گذشت چند سال از ارتداد او از اسلام، طى نامه‏اى اظهار کرده که به اسلام ايمان دارد، ولى نه نماز مى‏خواند و نه روزه مى‏گيرد. رابطه پدر و مادرش و بقيه افراد خانواده با وى چگونه بايد باشد؟ آيا عنوان کافر بر او صدق مى‏کند؟ آيا بايد او را نجس محسوب‏ کرد؟

ج: بر فرض ثبوت ارتداد قبلى وى، اگر بعد از آن توبه کرده باشد، محکوم به طهارت است و ارتباط پدر و مادر و ساير خانواده با وى اشکال ندارد.

س 336: آيا اگر کسى بعضى از ضروريات دين مانند روزه و غير آن را انکار کند، حکم کافر را دارد يا خير؟

ج: اگر انکار هر يک از ضروريات دين به انکار رسالت يا تکذيب پيامبر اکرم اسلام(صلى الله عليه وآله) يا وارد کردن نقصى به شريعت منجر شود، باعث کفر و ارتداد است.

س 337: آيا مجازاتهايى که براى مرتد و کفّار حربى وضع شده، از امور سياسى و مسئوليت‏هاى رهبرى‏ است يا اين که مجازاتهاى ثابتى تا روز قيامت هستند؟

ج: حکمِ شرعىِ الهى است.




 
 
https://old.aviny.com/Ahkam/Estefta1/taharat_2.aspx?&mode=print
Copyright © 2003-2013 - AVINY.COM - All Rights Reserved