احكام آبها
س 70: اگر قسمت پايين آب قليلى که
بهطور سرازير و بدون فشار به پايين مىريزد، با نجاست برخورد کند، آيا قسمت بالاى
اين آب همچنان پاک باقى مىماند؟
ج: اگر سرازيرى آب بهگونهاى باشد
که جريان از بالا به پايين بر آن صدق کند، قسمت بالاى آن پاک است.
س 71: آيا در شستن لباسهاى نجس با آب
کرّ و جارى، فشردن هم لازم است و يا اين که بعد از زوال عين نجاست همين که آب آن
را فرا گرفت، کفايت مىکند.
ج: بايد بنا بر احتياط آن را فشار
يا تکان دهند.
س 72: آيا در تطهير لباس متنجّس با آب
کر و جارى، فشار دادن خارج آب لازم است يا با همان فشار داخل آب پاک مىشود؟
ج: فشار يا تکان دادن داخل آب، کافى
است.
س 73: آيا گليم يا فرش نجسى را که با
آب لوله کشى متصل به منبع آب شهرى شستشو مىدهيم، به مجرد رسيدن آب لوله کشى به محل
نجس، پاک مىشوند يا بايد آب غساله از آن جدا شود؟
ج: در تطهير با آب لوله کشى، جدا
شدن آب غساله شرط نيست، بلکه به مجرد رسيدن آب به مکان نجس، بعد از زوال عين نجاست
و حرکت غساله از جاى خود به وسيله دست کشيدن بر فرش در هنگام اتصال آب، طهارت حاصل
مىشود.
ج: مجرد غلظت آب به سبب وجود املاح، مانع از صدق عنوان آب مطلق بر آن نمىشود، و
براى ترتب آثار شرعى آب مطلق، صدق عنوان آن در نظر عرف کافى است.
س 75: آيا براى ترتب آثار کر بودن آب،
علم به کر بودن آن واجباست يا اين که بناء بر کر بودن آب کافى است؟ (مانند آب
موجود در دستشوئىهاى قطار و غيره)
ج: اگر حالت سابقه کر بودن آب احراز
شود، بنا گذاشتن بر کر بودن آن جايزاست.
س 76: در مسأله (147) رساله امام
خمينى(قدّسسرّه) آمده است: «در طهارت و نجاست به گفته کودک مميز تا زمان بلوغ
اعتنا نمىشود». اين فتوا تکليف دشوارى است. زيرا بهطور مثال مستلزم اين است که
پدر و مادر تطهير فرزندشان را پس از قضاء حاجت تا سن پانزده سالگى به عهده بگيرند.
لطفاً وظيفه شرعى ما را بيان فرماييد.
ج: قول کودکى که در آستانه بلوغ است
در اينباره معتبر است.
س 77: گاهى به آب موادى اضافه مىکنند
که آن را به رنگ شير در مىآورد، آيا اين آب مضاف است؟ حکم وضو و تطهير با آن چيست؟
ج: آن آب حکم آب مضاف را ندارد.
س 78: در تطهير، چه فرقى بين آب کر و
آب جارى است؟
ج: هيچ تفاوتى با هم ندارند.
س 79: اگر آب شور جوشانده شود، آيا با
آبى که از بخار آن بدست مىآيد، مىتوان وضو گرفت؟
ج: اگر آب مطلق بر آن صدق کند، آثار
آب مطلق را دارد.
س 80: براى پاک شدن کف پا يا کفش، راه
رفتن به مقدار پانزده گام شرط است. آيا اين کار بايد بعد از زوال عين نجاست صورت
بگيرد يا پانزده گام رفتن با وجود عين نجاست کافى است؟ آيا پس از آنکه عين نجاست با
پانزده گام از بين رفت، کف پا يا کفش پاک مىشود؟
ج: کسى که بر اثر راه رفتن روى
زمين، کف پا يا کفش او، نجس شده است هرگاه تقريباً به قدر ده قدم روى زمين خشک و
پاک راه برود، کف پا و کفش او پاک مىشود مشروط به اين که عين نجاست، زائل شود.
س 81: آيا کف پا يا ته کفش با راه رفتن
روى زمينى که آسفالت شده، پاک مىشود؟
ج: زمينهاى آسفالت و يا آغشته به
قير، پاک کننده کف پا يا ته کفش نيستند.
س 82: آيا آفتاب از مطهّرات است؟ اگر
هست، شرايط مطهّريت آن چيست؟
ج: تابيدن آفتاب باعث طهارت زمين و
همه اشياء غير منقول از قبيل ساختمان و چيزهايى که در آن بکار رفته مانند چوب، در،
پنجره و مانند آن مىشود، به شرطى که عين نجاست قبلاً از آنها زائل شده باشد و در
موقع تابش آفتابتر باشند و به وسيله آفتاب خشک شوند.
س 83: لباسهاى نجسى که در موقع تطهير،
آب را رنگين مىکنند، چگونه پاک مىشوند؟
ج: اگر رنگ دادن لباس باعث مضاف شدن
آب نشود، لباسهاى نجس با ريختن آب بر آنها، پاک مىشوند.
س 84: کسى که براى غسل جنابت آب را در
ظرفى مىريزد و در هنگام غسل قطرات آب به داخل ظرف مىچکد، آيا موجب نجس شدن آب
مىگردد؟ و آيا مانع از تمام کردن غسل با آن آب مىشود؟
ج: اگر آب از آن قسمت بدن که پاک
است به داخل ظرف بچکد، پاک است و مانعى براى تمام کردن غسل با آن وجود ندارد.
س 85: آيا تطهير تنورى که با گِل آغشته
به آب نجس ساخته شده است، امکان دارد؟
ج: ظاهر آن با شستن قابل تطهير است
و طهارت ظاهر تنور که خمير به آن مىچسبد براى پختن نان کافى است.
س 86: آيا روغن نجس با انجام فعل و
انفعالات شيميايى بر روى آن بهطورى که مادهى آن داراى خواص جديدى شود، بر نجاست
خود باقى مىماند يا اين که حکم استحاله را پيدا مىکند؟
ج: براى تطهير مواد نجس، مجرّد
انجام فعل و انفعالات شيميايى که خاصيت جديدى به مواد ببخشد، کافى نيست.
س 87: در روستاى ما حمامى وجود دارد که
سقف آن مسطح و صاف است و از آن قطرات حاصل از بخار آب بر سر استحمام کنندگان
مىچکد. آيا اين قطرات پاک است؟ آيا غسل بعد از چکيدن اين قطرات صحيح است؟
ج: بخار حمام و قطراتى که از سقف
پاک مىچکد، محکوم به طهارت است، و چکيدن اين قطرات بر بدن باعث نجاست آن نمىشود و
به صحّت غسل ضرر نمىرساند.
س 88: با توجه به اينکه بر اساس
تحقيقات علمى، وزن آبهاى فاضلابها در اثر اختلاط با مواد معدنى و آلودگى به ميکرب
10? بيشتر از وزن طبيعى آب است، اگر در اينگونه آبها در تصفيهخانهها تغييراتى به
وجود آيد و به وسيله عمليات فيزيکى، شيميايى و بيولوژيکى، مواد معدنى آلوده و
ميکروبها را از آن جدا سازند. بهطورى که بعد از تصفيه کامل از جهت فيزيکى (رنگ،
بو، طعم) و از جهت شيميايى (مواد معدنى آلوده) و از جهت بهداشتى (ميکروبهاى مضر و
تخم انگلها) بمراتب بهداشتىتر و بهتر از آبهاى بسيارى از نهرها و درياها بويژه
آبهايى که براى آبيارى استفاده مىنمايند، گردد. آيا اين آبها که قبل از تصفيه نجس
هستند، با اعمال مذکور پاک شده و حکم استحاله بر آنها جارى مىگردد يا آنکه پس از
تصفيه هم محکوم به نجاست هستند؟
ج: در فرض مذکور با مجرد جداسازى مواد معدنى آلوده و ميکربها و غير آن از آبهاى فاضلابها، استحاله تحقق پيدا نمىکند. مگر اين که عمل تصفيه با تبخير آب و تبديل دوباره بخار به آب، انجام شود.
س 89: عشاير بهخصوص در ايام کوچ کردن،
آب کافى براى تطهير در اختيار ندارند، آيا چوب و سنگريزه براى تطهير مخرج بول کفايت
مىکند؟ آيا آنان مىتوانند با اين حال نماز بخوانند؟
ج: مخرج بول جز با آب پاک نمىشود.
ولى نماز کسى که توانايى تطهير بدن خود با آب را ندارد، صحيح است.
س 90: حکم تطهير مخرج بول و غائط با آب
قليل چيست؟
ج: براى طهارت مخرج بول با آب قليل
دو بار شستن بنا بر احتياط لازم است، و براى طهارت مخرج غائط شستن تا مقدارى که عين
نجاست و آثار آن از بين برود، لازم است.
س 91: بر حسب عادت، نمازگزار بايد بعد
از بول کردن استبراء نمايد. در عورت من زخمى وجود دارد که هنگام استبراء بر اثر
فشار از آن خون جارى شده و با آبى که براى تطهير استفاده مىکنم مخلوط مىشود و
باعث نجاست بدن و لباسم مىگردد. اگر استبراء نکنم احتمال دارد زخم زودتر بهبود
يابد ولى با استبراء و فشارى که بر آن وارد مىشود زخم باقى خواهد ماند و خوب شدن
آن سه ماه طول خواهد کشيد. خواهش مىکنم بيان فرماييد که عمل استبراء را انجام بدهم
يا خير؟
ج: استبراء واجب نيست. و اگر موجب
ضرر شود جايز هم نخواهد بود. البته اگر استبراء نشود و بعد از بول کردن رطوبت مشتبه
خارج شود، حکم بول را دارد.
س 92: گاهى بدون اختيار از انسان بعد
از بول و استبراء رطوبتى خارج مىشود که شبيه بول است. آيا اين رطوبت نجس است يا
پاک؟ اگر انسان بعد از مدتى بهطور اتفاقى متوجه اين مسأله شود، نمازهاى گذشتهاش
چه حکمى دارد؟ آيا از حالا به بعد بر او واجب است در مورد خروج اين رطوبت غير
اختيارى بررسى نمايد؟
ج: اگر بعد از استبراء رطوبتى خارج
شود که بول بودن آن مشکوک باشد، حکم بول را ندارد و محکوم به طهارت است، و بررسى و
جستجو در اينباره لازم نيست.
س 93: لطف بفرماييد در صورت امکان راجع
به اقسام رطوبتى که گاهى از انسان خارج مىشود، توضيح دهيد.
ج: رطوبتى که گاهى بعد از خروج منى
از انسان خارج مىشود، وذى نام دارد، و رطوبتى که بعضى از اوقات بعد از بول خارج
مىشود، ودى ناميده مىشود، و رطوبتى که بعد از ملاعبه زن و مرد با يکديگر خارج
مىشود، مذى نام دارد. همه اين رطوبتها پاک است و باعث نقض طهارت نمىشود.
س 94: اگر کاسه توالتها در جهت مخالف
سمتى که اعتقاد دارند قبله است، نصب شود و بعد از مدتى متوجه شويم که جهت کاسه با
جهت قبله 20 تا 22 درجه تفاوت دارد. آيا تغيير جهت کاسه توالت واجب است يا خير؟
ج: انحراف از قبله به مقدارى که
انحراف از سمت قبله بر آن صدق کند، کافى است و اشکال ندارد.
س 95: بر اثر بيمارى در مجارى ادرار،
بعد از بول و استبراء، ادرارم قطع نمىشود و رطوبت مىبينم. براى معالجه به پزشک
مراجعه نموده و به دستورات او عمل کردم ولى بيمارىام معالجه نشد. وظيفه شرعى من
چيست؟
ج: بعد از استبراء، به شک در خروج
بول اعتنا نمىشود، و اگر يقين داريد که بول بهصورت قطره قطره از شما خارج مىشود،
بايد به وظيفه مسلوس که در رساله عمليه امام خمينى(قدّسسرّه) ذکر شده، عمل نماييد
و تکليفى زائد بر آن نداريد.
س 96: کيفيت استبراء قبل از تطهير مخرج
غايط چگونه است؟
ج: تفاوتى بين استبراء قبل از تطهير
مخرج غائط و بعد از تطهير آن، از نظر کيفيت وجود ندارد.
س 97: استخدام در بعضى از شرکتها و
مؤسسات مستلزم معاينات پزشکى است که گاهى مشتمل بر کشف عورت است. آيا اين عمل در
صورت نياز جايز است؟
ج: کشف عورت در برابر شخص ديگر،
هرچند لازمه استخدام باشد، جايز نيست، مگر در صورتى که ترک کار براى او مشقت آور
بوده و مضطرّ به آن باشد.
س 98: در هنگام تخلّى، مخرج بول با چند
مرتبه شستن پاک مىشود؟
ج: محل دفع بول بنا بر احتياط واجب
با دو مرتبه شستن با آب قليل پاک مىشود.
س 99: مخرج مدفوع را چگونه مىتوان
تطهير کرد؟
ج: مخرج مدفوع را به دوگونه مىتوان تطهير کرد: اول آنکه با آب بشويد تا نجاست زائل شود و پس از آن آب کشيدن لازم نيست. دوم آنکه با سه قطعه سنگ يا پارچه پاک و امثال آن، نجاست را پاک نمايد و اگر با سه قطعه، نجاست زائل نشد با قطعات ديگرى آن را کاملاً پاک کند، و به جاى سه قطعه مىتواند از سه جاى يک قطعه سنگ يا پارچه استفاده کند.
س 100: به نيت طهارت براى نماز مغرب
وضو گرفتم، آيا براى من با اين وضو مسّ قرآن کريم و خواندن نماز عشا جايز است؟
ج: بعد از آنکه وضو بهطور صحيح
محقّق شد، تا زمانى که باطل نشده است، انجام هر عمل مشروط به طهارت، با آن جايز
است.
س 101: کسى که در جلوى سرش موى مصنوعى
گذاشته است و در صورت نگذاشتن آن به مشقت مىافتد، آيا مسح بر موى مصنوعى براى او
جايز است؟
ج: موى مصنوعى اگر به نحو کلاه گيس
باشد، واجب است براى مسح آن را بردارد، ولى اگر موى مصنوعى بر پوست سرکاشته شده
باشد و برداشتن آن از جلوى سر باعث عسر و حرجى شود که عادتاً قابل تحمل نيست، مسح
بر روى آن مجزى است.
س 102: شخصى گفته است که هنگام وضو فقط
بايد دو مشت آب بر صورت ريخته شود، و اگر بار سوم آب ريخته شود وضو باطل خواهد بود.
آيا اين سخن صحيح است؟
ج: شستن اعضاء در وضو، بار اوّل
واجب و بار دوّم جايز و بيش از آن مشروع نيست لکن ملاک براى تعيين هر بار، قصد
انسان است، پس اگر به قصد بار اوّل چند مرتبه آب بريزد اشکال ندارد.
س 103: آيا در وضوى ارتماسى جايز است
که چند بار دست و صورت را داخل آب کنيم يا اين که فقط دوبار جايز است؟
ج: فقط دو بار مىتوان دست و صورت
را وضوى ارتماسى داد بار اوّل واجب، و بار دوّم جايز است و بيش از آن، مشروع نيست.
ولى در وضوى ارتماسى در مورد دستها بايد قصد شستن وضوئى آنها هنگام خارج کردن آنها
از آب باشد، تا بتوان از اين طريق مسح را با آب وضو انجام داد.
س 104: آيا چربيهايى که بهطور طبيعى
در مو و صورت به وجود مىآيند، مانع محسوب مىشوند؟
ج: مانع محسوب نمىشود، مگر آنکه به
حدّى باشد که مانع از رسيدن آب به پوست و مو گردد.
س 105: مدت زمانى مسح پاهايم را از سر
انگشتان انجام نمىدادم، بلکه فقط روى پا و مقدارى از انگشتان را مسح مىکردم؛ آيا
اين مسح صحيح بوده است؟ و در صورت عدم صحّت، نمازهايى را که خواندهام بايد قضا
کنم؟
ج: اگر مسح پا شامل سر انگشتان پا
نباشد، وضو باطل و قضاى نمازهاى خوانده شده، واجب است. ولى اگر انسان شک داشته باشد
که آيا هنگام مسح، از سر انگشتان پا مسح مىکرده است يا نه؟ در صورتى که مسأله را
مىدانسته و احتمال مىدهد که از سر انگشتان مسح کرده باشد وضو و نمازهاى خوانده
شده محکوم به صحّت هستند.
س 106: بر آمدگى روى پا که هنگام مسح،
دست بايد تا آنجا کشيده شود، کدام است؟
ج: بايد مسح پا را تا مفصل بکشند.
س 107: وضو در مساجد و مراکز و ادارات
دولتى که دولت در ساير کشورهاى اسلامى بنا مىکند، چه حکمى دارد؟
ج: جايز است و مانع شرعى ندارد.
س 108: چشمهاى است که سرچشمه آن در
زمين ملکى شخصى قرار دارد. اگر بخواهيم آب آن را به وسيله لوله به منطقهاى که چند
کيلومتر با آن فاصله دارد، انتقال دهيم، بايد لوله از زمينهاى ملکى اين شخص و
افراد ديگر عبور نمايد، آيا در صورت عدم رضايت مالکين زمينها، استفاده از آب چشمه
براى وضو و غسل و ساير تطهيرات جايز است؟
ج: اگر چشمه، در کنار و خارج از ملک
غير، خود به خود جوشيده و قبل از جريان آن بر زمين، وارد لوله شده و به منطقه منظور
هدايت شود در صورتى که استفاده از آب عرفاً تصرّف در ملک غير محسوب نشود، اشکال
ندارد.
س 109: سازمان آب، نصب پمپ فشار و
استفاده از آن را ممنوع اعلام کرده است، ولى در برخى از محلّهها فشار آب ضعيف است
و ساکنان آن مجبورند که براى استفاده از آب در طبقات بالاى ساختمانها از پمپ فشار
استفاده کنند، با توجه به اين مسأله به دو سؤال زير پاسخ فرماييد؟
الف: آيا نصب پمپ فشار آب جهت استفاده
از آب بيشتر از نظر شرعى جايز است؟
ب: در صورت عدم جواز استفاده از پمپ
فشار آب، وضو و غسل با آبى که به وسيله پمپ جذب مىشود چه حکمى دارد؟
ج: در فرض سؤال، نصب و استفاده از
پمپ فشار جايز نيست، و وضو و غسل با آبى که به وسيله پمپ به دست مىآيد، محل اشکال
است.
س 110: نظر جنابعالى درباره وضو گرفتن
قبل از داخل شد وقت نماز چيست؟ در پاسخ به يکى از استفتائات فرمودهايد که با وضويى
که نزديک اول وقت نماز گرفته مىشود، مىتوان نماز خواند. منظور شما از نزديک اول
وقت نماز، چه مقدار است؟
ج: ملاک صدق عرفى نزديکى وقت نماز
است، و اگر در آن وقت براى نماز وضو گرفته شود، اشکال ندارد.
س 111: آيا شخصى که وضو مىگيرد، مستحب
است هنگام مسح قسمت پائين انگشتان پا يعنى جايى را که موقع راه رفتن با زمين تماس
پيدا مىکند، مسح نمايد؟
ج: محل مسح پا عبارت است از روى پا
از سر يکى از انگشتان تا مفصل ساق، و استحباب مسح پائين انگشتان پا ثابت نشده است.
س 112: اگر شخص وضو گيرنده، هنگام شستن
دستها و صورت به قصد وضو اقدام به باز و بسته کردن شير آب نمايد، اين کار او چه
حکمى دارد؟
ج: اشکال ندارد و به صحّت وضو
لطمهاى نمىزند. ولى اگر بعد از فراغت از شستن دست چپ و قبل از مسح با آن، دستش را
روى شيرى که خيس است بگذارد و آب وضوى دست با آب خارج از وضو مخلوط شود، صحّت مسح
با رطوبتى که مختلط از آب وضو و آب خارج است، محل اشکال مىباشد.
س 113: آيا براى مسح مىتوان از غير آب
وضو استفاده کرد؟ و همچنين آيا مسح سر حتماً بايد با دست راست و از بالا به پايين
باشد؟
ج: مسح سر و پاها بايد با رطوبتى که
از آب وضو در دستها مانده، کشيده شود و اگر رطوبتى باقى نمانده بايد از ريش يا ابرو
رطوبت گرفته و مسح نمايد و احتياط آن است که مسح سر با دست راست باشد، ولى کشيدن
مسح از بالا به پايين لازم نيست.
س 114: بعضى از زنها ادعا مىکنند که
وجود رنگ روى ناخن مانع وضو نيست و مسح روى جوراب نازک هم جايز است. نظر شريف
جنابعالى در اينباره چيست؟
ج: در صورتى که رنگ داراى جرم باشد،
مانع از رسيدن آب به ناخن مىباشد و وضو باطل است و مسح بر جوراب هر قدر هم نازک
باشد، صحيح نيست.
س 115: آيا مجروحان جنگى که قطع نخاع
شدهاند و قدرت نگهدارى بول را ندارند، جايز است در نماز جمعه شرکت کرده و به
خطبهها گوش دهند و با عمل به وظيفه شخص مسلوس، نماز جمعه و عصر را بخوانند؟
ج: شرکت آنان در نماز جمعه اشکال
ندارد، ولى با توجه به اينکه بر آنان واجب است که بعد از وضو گرفتن بدون فاصله
زمانى، شروع به خواندن نماز کنند، بنا بر اين وضوى قبل از خطبههاى نماز جمعه در
صورتى براى خواندن نماز جمعه کافى است که بعد از وضو حدثى از آنان سر نزند.
س 116: شخصى که قادر بر وضو گرفتن
نيست، فرد ديگرى را براى انجام وضو به نيابت مىگيرد و خودش نيت نموده و با دست خود
مسح مىکند و اگر قادر بر مسح نباشد نايب دست او را گرفته و با آن مسح مىنمايد.
اگر از اين کار هم عاجز باشد، نائب از دست او رطوبت گرفته و مسح مىکند. حال، اگر
اين شخص دست نداشته باشد، چه حکمى دارد؟
ج: اگر اين شخص کف دست نداشته باشد،
براى مسح، رطوبت از ساعد او گرفته مىشود، و اگر ساعد هم نداشته باشد، رطوبت از ريش
يا ابروى او گرفته شده و سر و پا با آن مسح مىشوند.
س 117: در نزديکى محل برگزارى نماز
جمعه مکانى براى وضو گرفتن وجود دارد که تابع مسجد جامع است و پول آب آن از غير
بودجه مسجد پرداخت مىشود. آيا شرکت کنندگان در نماز جمعه جايز است که از آن آب
استفاده کنند؟
ج: چون آب آن براى وضو گرفتنِ همه
نمازگزاران بهطور مطلق قرارداده شده است، استفاده از آن اشکال ندارد.
س 118: آيا وضويى که قبل از نماز ظهر و
عصر گرفته شده، براى خواندن نماز مغرب و عشا هم با علم به اين که در اين مدت هيچيک
از مبطلات وضو از وى سرنزده است، کافى است؟ يا آنکه هر نمازى نيت و وضوى جداگانهاى
دارد؟
ج: براى هر نمازى وضوى جداگانه لازم
نيست. با يک وضو تا زمانى که باطل نشده، مىتواند هر مقدار نماز که مىخواهد
بخواند.
س 119: آيا وضو گرفتن به نيت نماز واجب
قبل از داخل شدن به وقت آن جايز است؟
ج: وضو گرفتن براى خواندن نماز
واجب، اگر نزديک داخل شدن به وقت آن باشد، اشکال ندارد.
س 120: به علت فلج شدن هر دو پايم به
کمک کفش طبى و عصاى چوبى راه مىروم، و چون به هيچ وجه بيرون آوردن کفش هنگام وضو
برايم امکان ندارد، اميدوارم وظيفه شرعى مرا در رابطه با مسح هر دو پا بيان
فرماييد.
ج: اگر بيرون آوردن کفش براى مسح
پاها براى شما خيلى سخت و دشوار است، مسح بر روى کفش کافى و مجزى است.
س 121: اگر بعد از رسيدن به مکانى تا
چند فرسخى آن به جستجوى آب بپردازيم و آب آلوده و کثيفى را بيابيم، در اين حالت
تيمم براى ما واجب است يا وضو گرفتن با آن آب؟
ج: اگر آن آب پاک و مطلق باشد و
استعمال آن ضررى نداشته باشد و خوف ضرر هم در بين نباشد، وضو واجب است و نوبت به
تيمم نمىرسد.
س 122: آيا وضو به خودى خود مستحب است؟
و آيا مىتوان قبل از داخل شدن به وقت نماز به قصد قربت وضو گرفت و با همان وضو
نماز خواند؟
ج: وضو به قصد طهارت از نظر شرعى
مستحب و مطلوب است و خواندن نماز با وضوى مستحب جايز است.
س 123: کسى که هميشه در وضويش شک
مىکند، چگونه مىتواند به مسجد برود و نماز بخواند و به قرائت قرآن کريم و زيارت
معصومين(عليهمالسلام) بپردازد؟
ج: شک در بقاى طهارت بعد از وضو
اعتبار ندارد، و تا يقين به نقض وضو پيدا نکرده است مىتواند با آن نماز بخواند و
قرآن قرائت کند و به زيارت برود.
س 124: آيا در صحّت وضو شرط است که آب
بر همه قسمتهاى دست جريان پيدا کند يا آنکه کشيدن دست تر بر آن کافى است؟
ج: صدق شستن منوط به رساندن آب به
تمام عضو است هرچند به وسيله دست کشيدن باشد. ولى مسح اعضاء با دست مرطوب به تنهايى
کافى نيست.
س 125: آيا در مسح سر، مرطوب شدن مو
کافى است يا اين که رطوبت بايد به پوست سر هم برسد؟
ج: مسح سر را مىتواند بر روى پوست
و يا موى قسمت جلوى سر بکشد، ولى اگر موى جاهاى ديگر سر در قسمت جلو جمع شده باشد
يا موى جلوى سر به قدرى بلند باشد که بر روى صورت يا شانهها ريخته شده است، مسح بر
آن کافى نيست و بايد فرق سر را باز کرده پوست يا بن موها را مسح کند.
س 126: کسى که از موى مصنوعى استفاده
مىکند مسح سر را چگونه انجام دهد؟ و وظيفه او راجع به غسل چيست؟
ج: اگر موى کاشته شده، قابل برداشتن
نبوده و يا ازاله آن مستلزم ضرر و مشقت باشد و با وجود موها قدرت بر رساندن رطوبت
به پوست سر نباشد، مسح بر روى همين موها کافى است، و غسل نيز همين حکم را دارد.
س 127: ايجاد فاصله زمانى در شستن
اعضاء هنگام وضو يا غسل، چه حکمى دارد؟
ج: فاصله زمانى (عدم موالات) در غسل
اشکال ندارد. ولى در وضو اگر فاصله به مقدارى باشد که اعضاى قبلى خشک شوند، وضو
باطل است.
س 128: وضو و نماز کسى که پىدرپى از
او باد به مقدار کم خارج مىشود، چه حکمى دارد؟
ج: اگر نتواند وضوى خود را تا آخر
نماز حفظ کند و تجديد وضو در اثناء نماز هم براى او خيلى دشوار باشد، مىتواند با
هر وضويى يک نماز بخواند، يعنى براى هر نماز به يک وضو اکتفا کند، هرچند وضوى او در
بين نماز باطل شود.
س 129: بعضى از افرادى که در مجتمعهاى
مسکونى زندگى مىکنند، از پرداخت هزينه خدماتى که از آنها استفاده مىکنند از قبيل
هزينه آب سرد و گرم، تهويه، نگهبانى و مانند آنها، خوددارى مىکنند. آيا روزه و
نماز و ساير عبادات اين افراد که بار مالى اين خدمات را بدون رضايت همسايگان به دوش
آنان مىاندازند، از نظر شرعى باطل است؟
ج: هر يک از مشترکين از نظر شرعى به
مقدارى که از امکانات مشترک استفاده مىکند، نسبت به هزينه خدمات مديون است، و اگر
از پرداختِ پول آب، امتناع کند، وضو و غسل او محل اشکال و بلکه باطل است.
س 130: شخصى غسل جنابت نموده و بعد از
گذشت سه تا چهار ساعت مىخواهد نماز بخواند، ولى نمىداند غسلش باطل شده است يا
خير؟ اگر احتياطاً وضو بگيرد، اشکال دارد يا خير؟
ج: در فرض مذکور وضو واجب نيست، ولى
احتياط هم مانعى ندارد.
س 131: آيا کودک نابالغ، محدث به حدث
اصغر مىشود؟ آيا مىتوان قرآن را در دسترس او قرارداد تا آن را مسّ کند؟
ج: بله، با عارض شدن مبطلات وضو،
کودک نابالغ هم محدث مىشود، ولى مس کتابت قرآن بر او حرام نيست و بر مکلّف واجب
نيست او را از دست زدن به نوشته قرآن باز دارد.
س 132: اگر عضوى از اعضاى وضو بعد از
شستن آن و قبل از اتمام وضو، نجس شود، چه حکمى دارد؟
ج: نجس شدن آن عضو، به صحّت وضو
ضرر نمىرساند، ولى تطهير آن عضو براى پاک شدن از نجاست به خاطر نماز واجب است.
س 133: آيا بودن چند قطره آب بر روى پا
هنگام مسح، براى وضو ضرر دارد؟
ج: واجب است که محل مسح از آن قطرات
خشک شود تا هنگام مسح، رطوبت دست بر پا تأثير بگذارد نه بر عکس.
س 134: کسى که دست راست او از بالاى
مرفق قطع شده، آيا مسح پاى راست از او ساقط است؟
ج: مسح پاى راست از او ساقط
نمىشود، بلکه بايد با دست چپ بر آن مسح کند.
س 135: کسى که در اعضاى وضوى او زخم يا
شکستگى باشد، چه وظيفهاى دارد؟
س 136: کسى که محل مسح او زخم است، چه
وظيفهاى دارد؟
ج: اگر نمىتواند روى زخم محل مسح
دستِ تر بکشد بايد به جاى وضو تيمم کند. ولى در صورتى که مىتواند پارچهاى روى زخم
قرار دهد و بر آن دست بکشد، احتياط آن است که علاوه بر تيمم، وضو نيز با چنين مسحى
بگيرد.
س 137: کسى که جاهل به بطلان وضويش است
و بعد از وضو متوجه آن مىشود، چه حکمى دارد؟
ج: اعاده وضو براى اعمال مشروط به
طهارت، واجب است، و اگر با وضوى باطل نماز خوانده باشد، اعاده آن نيز واجب مىباشد.
س 138: کسى که در يکى از اعضاى وضويش
زخمى وجود دارد که حتى اگر جبيره هم بر روى آن قرار دهد دائما از آن خون مىآيد،
چگونه بايد وضو بگيرد؟
ج: واجب است جبيرهاى را بر روى زخم
بگذارد که خون از آن بيرون نمىآيد، مثل نايلون.
س 139: آيا خشک کردن رطوبت بعد از وضو
مکروه است؟ در مقابل، آيا خشک نکردن آن مستحب است؟
ج: اگر دستمال يا پارچه معيّنى را
مخصوص اين کار قرار دهد، اشکال ندارد.
س 140: آيا رنگ مصنوعى که زنها از آن
براى رنگ کردن موى سر و ابروى شان استفاده مىکنند، مانع از صحّت وضو و غسل است؟
ج: اگر صرفاً رنگ باشد و داراى جرمى
نباشد که مانع از رسيدن آب به مو شود، وضو و غسل صحيح است.
س 141: آيا جوهر از موانعى است که وجود
آن بر روى دست باعث بطلان وضو مىشود؟
ج: اگر جوهر داراى جرم بوده و مانع
از رسيدن آب به پوست شود، وضو باطل است، و تشخيص اين موضوع بر عهده مکلّف مىباشد.
س 142: اگر رطوبت مسح سر به رطوبت صورت
متصل شود، آيا وضو باطل مىشود؟
ج: از آنجايى که مسح پاها بايد با
رطوبتى که از آب وضو در کف دو دست باقى مانده صورت بگيرد، لذا بايد هنگام مسح سر،
دست به قسمت بالاى پيشانى نرسد و با رطوبت صورت برخورد نکند تا اين که رطوبت دست که
هنگام مسح پا به آن نياز دارد با رطوبت صورت مخلوط نشود.
س 143: شخصى که وضويش نسبت به وضوى
متعارف بين مردم وقت بيشترى مىگيرد، براى يقين پيدا کردن به شستن اعضاى وضو چه
کارى بايد انجام دهد؟
ج: بايد از وسوسه اجتناب نمايد، و
براى اين که شيطان از او نااميد شود، بايد به وسوسهها اعتنا نکند و کوشش کند که
همانند ساير اشخاص به مقدارى که از نظر شرعى واجب است، اکتفا نمايد.
س 144: بعضى از قسمتهاى بدنم خالکوبى
شده است، گفته مىشود که غسل و وضو و نمازم باطل هستند و نمازى از من پذيرفته
نمىشود. اميدوارم مرا در اينباره راهنمايى فرماييد.
ج: اگر خالکوبى مجرد رنگ باشد و يا
در زير پوست بوده و بر ظاهر پوست چيزى که مانع از رسيدن آب بر آن شود، وجود نداشته
باشد، وضو و غسل و نماز صحيح است.
س 145: اگر بعد از خروج بول، انسان
استبراء کرد و وضو گرفت و سپس رطوبتى که مردد بين بول و منى است از او خارج شد، چه
حکمى دارد؟
ج: در فرض سؤال، براى تحصيل يقين به
طهارت از حدث، واجب است که هم غسل کند و هم وضو بگيرد.
س 146: لطفاً تفاوت وضوى زن و مرد را
بيان فرماييد.
ج: بين زن و مرد در افعال و کيفيت وضو فرقى نيست، جز اين که براى مردها مستحب است که هنگام شستن آرنج از قسمت بيرونى آن شروع کنند و زنها از قسمت داخلى آن.
س 147: مسّ ضميرهايى که به ذات بارى
تعالى بر مىگردند مثل ضمير جمله «بسمه تعالى» چه حکمى دارد؟
ج: ضمير حکم لفظ جلاله را ندارد.
س 148: نوشتن اسم جلاله «اللّه»
بهصورت «ا...» مرسوم شده است. کسانى که بدون وضو اين کلمه را مسّ مىکنند، چه حکمى
دارند؟
ج: همزه و نقاط، حکم لفظ جلاله را
ندارد، ومس آن بدون وضو، جايز است.
س 149: در جايى که من کار مىکنم در
مکاتبات خود کلمه «اللّه» را بهصورت «ا...» مىنويسند.آيا نوشتن الف و سه نقطه
بهجاى لفظ جلاله «اللّه» از نظر شرعى صحيح است؟
ج: از نظر شرعى مانعى ندارد.
س 150: آيا جايز است به صرف احتمال مسّ
لفظ جلاله «الله» توسط افراد بدون وضو، از نوشتن آن خوددارى نموده و يا بصورت
«ا...» نوشته شود؟
ج: مانعى ندارد.
س 151: نابينايان براى خواندن و نوشتن
از خط برجستهاى معروف به خط بريل که با لمس انگشتان خوانده مىشود، استفاده
مىکنند.
آيا بر نابينايان واجب است که هنگام
فراگيرى قرآن کريم و مسّ اسماء طاهره که با خط برجسته بريل نوشته شده است، وضو
داشته باشند يا خير؟
ج: اگر نقاط برجسته علامت حروف
هستند، حکم آن حروف را ندارند ولى اگر در نظر عرف آگاه بعنوان خط محسوب شوند در مس
آنها رعايت احتياط لازم است.
س 152: مسّ اسمهايى از قبيل عبداللّه و
حبيب اللّه بدون وضو چه حکمى دارد؟
ج: مسّ لفظ جلاله بدون وضو جايز
نيست، اگر چه جزيى از يک اسم مرکب باشد.
س 153: آيا جايز است که زن حائض
گردنبندى را به گردن بيندازد که نام مبارک پيامبر(صلى الله عليه وآله) بر آن نقش
شده است؟
ج: به گردن آويختن آن اشکال ندارد،
ولى بنا بر احتياط واجب است که اسم مبارک پيامبر(صلى الله عليه وآله) با بدن تماس
نداشته باشد.
س 154: آيا حرمت مسّ نوشتههاى قرآن
بدون وضو اختصاص به موردى دارد که در قرآن کريم باشد، يا شامل مواردى که نوشته
قرآنى در کتاب ديگرى يا تابلو يا ديوار و غير آنها هم باشد، مىگردد؟
ج: حرمت مسّ کلمات و آيات قرآنى
بدون وضو اختصاص به قرآن کريم ندارد. بلکه شامل همه کلمات و آيات قرآنى مىشود،
هرچند در کتاب ديگرى يا در روزنامه، مجله، تابلو، و غير آنها باشد.
س 155: خانوادهاى به قصد خير و برکت
هنگام خوردن برنج از ظرفى استفاده مىکنند که آيات قرآنى از جمله آيةالکرسى روى آن
نوشته شده است. آيا اين کار اشکال دارد؟
ج: اگر با وضو باشند و يا غذا را با
قاشق از ظرف بر مىدارند، اشکال ندارد.
س 156: آيا کسانى که به وسيله دستگاه
تحرير اسماء جلاله يا آيات قرآنى و يا نامهاى معصومين(عليهمالسلام) را مىنويسند،
بايد در حال نوشتن آنها با وضو باشند؟
ج: اين کار مشروط به طهارت نيست،
ولى نوشتهها را نبايد بدون وضو مسّ کرد.
س 157: آيا مسّ آرم جمهورى اسلامى
ايران بدون وضوء، حرام است؟
ج: اگر در نظر عرف، اسم جلاله محسوب
و خوانده شود، مسّ آن بدون طهارت حرام است و در غير اين صورت اشکال ندارد، اگر چه
احوط ترک مس آن بدون طهارت است.
س 158: آيا چاپ آرم جمهورى اسلامى
ايران بر روى اوراق ادارى و استفاده از آن در مکاتبات و غير آن، چه حکمى دارد؟
ج: نوشتن و چاپ لفظ جلاله يا آرم
جمهورى اسلامى ايران اشکال ندارد، و احوط اين است که احکام لفظ جلاله در آرم جمهورى
اسلامى ايران هم رعايت شود.
س 159: استفاده از تمبرهاى پستى که بر
روى آنها آيات قرآنى چاپ شده است، و يا چاپ لفظ جلاله و اسماء خداوند(عزّ وجلّ) و
آيات قرآنى و يا چاپ آرم مؤسساتى که مشتمل بر آياتى از قرآن کريم است، در
روزنامهها و مجلات و نشرياتى که همه روزه منتشر مىشوند، چه حکمى دارد؟
ج: طبع و نشر آيات قرآنى و اسماء
جلاله وامثال آن اشکال ندارد، ولى بر کسى که به دستش مىرسد، واجب است که احکام
شرعى آنها را رعايت نمايد و از بىاحترامى و نجس کردن و مسّ بدون وضوى آنها خوددارى
کند.
س 160: در بعضى از روزنامهها اسم
جلاله يا آيات قرآنى نوشته مىشود، آيا پيچاندن غذا با آنها، يا نشستن بر آنها و يا
استفاده از آنها به جاى سفره و يا انداختن آنها در زباله، با توجه به مشکل بودن
استفاده از راههاى ديگر، جايز است يا خير؟
ج: استفاده از اين روزنامهها در
مواردى که از نظر عرف، بىاحترامى شمرده شود جايز نيست و اگر بىاحترامى محسوب نشود
اشکال ندارد.
س 161: آيا مسّ نقش کلمات روى
انگشترها، جايز است؟
ج: اگر از کلماتى باشد که شرط جواز
مسّ آن طهارت است، مسّ آن بدون طهارت جايز نيست.
س 162: انداختن چيزى که مشتمل بر
نامهاى خداوند است در نهرها و جوىها چه حکمى دارد؟ آيا اين عمل اهانت محسوب
مىشود؟
ج: اگر انداختن آنها در نهرها و
جويبارها از نظر عرف اهانت محسوب نشود، اشکال ندارد.
س 163: آيا هنگام انداختن اوراق
امتحانى تصحيح شده در زباله يا آتش زدن آنها، بايد اطمينان حاصل شود که نامهاى
خداوند و اسامى معصومين(عليهمالسلام) در آنها نباشد؟ آيا دور انداختن اوراقى که در
يکى از دو طرف آن چيزى نوشته نشده است، اسراف محسوب مىشود يا خير؟
ج: فحص و بررسى لازم نيست و هنگامى
که وجود اسماء جلاله در ورقه احراز نشود، انداختن آن در زباله اشکال ندارد. اما
اوراقى که امکان استفاده از آن در صنعت کارتن سازى و مانند آن وجود دارد و يا بر يک
طرف آن نوشته شده است و طرف ديگر آن قابل استفاده براى نوشتن است، سوزاندن و دور
انداختن آنها به علت وجود شبهه اسراف، خالى از اشکال نيست.
س 164: اسامى مبارکى که احترام آنها
واجب و مسّ بدون وضوى آنها حرام است، کدامند؟
ج: مسّ اسماء و صفات مخصوص ذات بارى
تعالى بدون وضو حرام است، و احوط الحاق نامهاى انبياء عظام و ائمه
معصومين(عليهمالسلام) به نامهاى خداوند متعال، در حکم مذکور است.
س 165: راههاى شرعى محو کردن اسماء
مبارک و آيات قرآنى هنگام نياز کدامند؟ سوزندان اوراقى که در آن اسم جلاله و آيات
قرآنى نوشته شده است، هنگام ضرورت براى حفظ اسرار چه حکمى دارد؟
ج: دفن آنها در خاک و يا تبديل آنها
به خمير به وسيله آب اشکال ندارد. ولى جواز سوزاندن آنها مشکل است و اگر بىاحترامى
محسوب شود، جايز نيست، مگر در صورتى که اضطرار اقتضا کند و جدا کردن آيات قرآنى و
نامهاى مبارک امکان نداشته باشد.
س 166: قطعه قطعه کردن اسماء مبارکة و
آيات قرآنى به مقدار زياد بهطورى که حتى دو حرف آنها به هم متصل نمانده، و غير
قابل خواندن شوند، چه حکمى دارد؟ آيا در محو کردن اسماء مبارکه و آيات قرآنى و ساقط
شدن حکم آنها، تغيير صورت خطى آنها با حذف و اضافه کردن حروف، کافى است؟
ج: تقطيع به نحو مذکور اگر بىاحترامى محسوب شود جايز نيست و در غير اين صورت نيز اگر موجب محو نوشته لفظ جلاله و آيات قرآنى نشود، کافى نيست، همچنان که تغيير صورت خطى کلمات با اضافه يا کم کردن بعضى حروف نيز باعث زوال حکم شرعى حروفى که به قصد نوشتن لفظ جلاله به کار رفتهاند، نمىشود. بلى، زوال حکم بر اثر تغيير حروف به نحوى که ملحق به محو حروف گردد، بعيد نيست، هرچند احتياط، اجتناب از مسّ آن بدون وضو است.
س 167: آيا شخص جنب مىتواند در صورت
تنگى وقت با تيمم و نجاست بدن و لباس نماز بخواند يا اين که بايد بعد از تطهير و
غسل، نماز را قضا نمايد؟
ج: اگر وقت به مقدارى نيست که بدن و
لباسش را تطهير کند و يا لباس خود را عوض نمايد و به علت سردى هوا و مانند آن
نمىتواند نماز خود را برهنه هم بخواند، بايد نماز را با تيمم بدل از غسل جنابت با
همان لباس نجس بخواند. اين نماز مجزى است و قضاى آن بر او واجب نيست.
س 168: آيا رسيدن منى به داخل رحم بدون
دخول، سبب جنابت زن مىشود؟
ج: در اين صورت جنابت محقق نمىشود.
س 169: آيا بر زنان پس از انجام
معاينات داخلى با وسائل طبى غسل واجب مىگردد؟
ج: تا زمانى که منى خارج نشود، غسل
واجب نيست.
س 170: اگر دخول به مقدار حشفه صورت
بگيرد، ولى منى خارج نشود و زن نيز به مرحله اوج لذت نرسد، آيا غسل فقط بر زن واجب
است يا فقط بر مرد يا بر هر دو؟
ج: با تحقق دخول، ولو به مقدار
حشفه، غسل بر هر دو واجب است.
س 171: در مورد احتلام زنان، در چه
صورتى غسل جنابت بر آنان واجب مىشود؟ و آيا رطوبتى که هنگام ملاعبه و شوخى با همسر
از آنان خارج مىشود، حکم منى را دارد؟ و آيا بدون سست شدن بدن و رسيدن به اوج لذت،
غسل بر آنها واجب مىشود؟ بهطور کلى در زنان بدون نزديکى، جنابت چگونه تحقق
مىيابد؟
ج: اگر زن به اوج لذت جنسى برسد و
در آن حال مايعى از او خارج شود جنابت محقق شده و غسل بر او واجب مىشود و اگر شک
کند که به اين مرحله رسيده يا نه و يا شک در خروج مايع داشته باشد، غسل واجب نيست.
س 172: آيا خواندن کتاب و يا ديدن
فيلمهايى که موجب تحريک شهوت مىشود، جايز است؟
ج: جايز نيست.
س 173: اگر زن بعد از نزديکى همسرش با
وى، در حالى که منى در رحم او باقى مانده است، بلافاصله غسل نمايد و بعد از غسل،
منى از رحم خارج شود، آيا غسل او صحيح است؟ آيا منى خارج شده بعد از غسل، پاک است
يا نجس و موجب جنابت مجدد مىشود يا خير؟
ج: غسل او صحيح است و رطوبتى که بعد
از غسل از او خارج مىشود، اگر منى باشد نجس است، ولى اگر منى مرد باشد، باعث جنابت
مجدد نمىشود.
س 174: مدتى است که مبتلا به شک در غسل
جنابت شدهام، بهطورى که با همسرم نزديکى نمىکنم. با اين حال حالتى غيرارادى به
من دست مىدهد که گمان مىکنم غسل جنابت بر من واجب شده است و حتى هر روز دو يا سه
بار غسل مىکنم، و اين شک مرا آزار مىدهد، تکليف من چيست؟
ج: با شک در جنابت حکم جنابت مترتب
نمىشود، مگر اين که رطوبتى از شما خارج شود که همراه با علامتهاى شرعى خروج منى
باشد يا يقين به خروج منى داشته باشيد.
س 175: آيا غسل جنابت در حال حيض صحيح
است، بهطورى که مسقط تکليف زن جنب باشد؟
ج: صحّت غسل در فرض مذکور محل
اشکال است.
س 176: اگر زن در حال حيض، جنب يا در
حال جنابت حايض شود، آيا بعد از پاک شدن از حيض هر دو غسل بر او واجب است؟ يا اين
که با حدوث جنابت در حال حيض، غسل جنابت بر او واجب نيست زيرا در موقع جنابت پاک
نبوده است؟
ج: در هر دو صورت، علاوه بر غسل
حيض، غسل جنابت هم واجب است، ولى جايز است که در مقام عمل، به غسل جنابت اکتفا کند،
ليکن احوط اين است که نيت هر دو غسل را بنمايد.
س 177: در چه صورتى حکم مىشود که
رطوبت خارج شده از مرد منى است؟
ج: اگر همراه با شهوت، جستن و سست
شدن بدن باشد، حکم منى را دارد.
س 178: گاهى اثر گچ يا صابون بعد از
غسل کردن در اطراف ناخنهاى دست و پا مشاهده مىشود که در حمام هنگام غسل ديده
نمىشد، ولى بعد از خروج از حمام و دقت، سفيدى صابون يا گچ آشکار مىشود. در اين
حال تکليف چيست؟ در حالى که بعضى از افراد هنگام غسل و وضو به اين مسأله جاهل هستند
و يا توجهى به آن ندارند و با فرض وجود اثر گچ يا صابون يقين به رسيدن آب به زير آن
حاصل نمىشود.
ج: مجرد وجود اثر گچ يا صابون که
بعد از خشک شدن اعضاء ظاهر مىشود، ضررى به وضو يا غسل نمىرساند، مگر اين که داراى
جرمى باشد که مانع از رسيدن آب به بشره شود.
س 179: يکى از برادران مىگويد صحّت
غسل مشروط به تطهير بدن از نجاست، قبل از غسل است و اگر تطهير آن از منى يا غير آن
در اثناى غسل باشد موجب بطلان غسل مىشود. بر فرض صحّت گفته او و با توجه به اين
که من جاهل به اين مسأله بودهام، آيا نمازهاى گذشته من باطل بوده و قضاى آنها واجب
است؟
ج: پاک بودن تمامى بدن قبل از غسل
واجب نيست، بلکه پاک بودن هر عضوى هنگام غسل آن کافى است. بنا بر اين اگر عضو، قبل
از غسلآن، تطهير شده باشد، غسل و نمازى که با آن خوانده شده، صحيح است. ولى اگر
عضو نجس قبل از
غسلآن تطهير نشود، و با يک شستن بخواهد هم آن را پاک کند و هم غسل نمايد، غسل باطل
است و نمازى که با چنين غسلى خوانده، باطل و قضاى آن واجب است.
س 180: آيا رطوبتى که از انسان در حال
خواب خارج مىشود، حکم منى را دارد؟ با آنکه مىدانيم هيچيک از علامتهاى سهگانه
(جستن، شهوت و سستى بدن) را ندارد و شخص هم متوجه آن نمىشود مگر وقتى که بعد از
بيدارى لباسهاى زير خود را مرطوب ببيند.
ج: اگر علائم سهگانه يا يکى از آنها
وجود نداشته باشد و يا شک در آن باشد، حکم منى را ندارد مگر اينکه از راه ديگرى
يقين کند که منى است.
س 181: جوانى هستم که در خانواده فقيرى
زندگى مىکنم و منى به دفعات زياد از من خارج مىشود و خجالت مىکشم از پدرم تقاضاى
پول حمام بکنم، در خانه هم حمام نداريم. تقاضا مىکنم مرا راهنمايى فرماييد.
ج: در انجام تکليف شرعى، حيا معنى
ندارد. حيا، عذر شرعى براى ترک واجب نيست. به هر حال اگر غسل جنابت براى شما امکان
ندارد، وظيفه شما براى نماز و روزه، تيمم بدل از غسل است.
س 182: اينجانب با مشکلى مواجه هستم،
مشکل من اين است که شستن بدنم، هرچند با يک قطره آب، براى بدنم ضرر دارد، حتى مسح
هم همين طور است. هنگام شسستن بدنم ولو به مقدار کم، علاوه بر عوارض ديگر، تپش قلبم
زياد مىشود، آيا با اين وضعيت براى من جايز است با همسرم مقاربت نموده و براى
چندين ماه تيمم بدل از غسل نمايم و با آن نماز خوانده و داخل مسجد شوم؟
ج: ترک مقاربت بر شما واجب نيست، و
در صورت جنابت و معذور بودن از انجام غسل، وظيفه شرعى شما براى اعمال مشروط به
طهارت، تيمم بدل از غسل جنابت است، و با آن تيمم داخل مسجد شدن و خواندن نماز و مسّ
نوشته قرآن کريم و بقيه اعمالى که انجام آنها مشروط به طهارت از جنابت است، اشکال
ندارد.
س 183: استقبال قبله هنگام غسلِ واجب
يا مستحب، واجب است يا خير؟
ج: استقبال قبله در وقت غسل واجب
نيست.
س 184: آيا غسل کردن با غُساله حدث
اکبر با توجه به قليل بودن آب و طهارت بدن قبل از غسل، صحيح است؟
ج: در فرض مرقوم، غسل کردن با آن
مانعى ندارد.
س 185: اگر از کسى که مشغول غسل جنابت
است، حدث اصغر سر بزند، آيا بايد دوباره غسل نمايد يا آنکه غسل را تمام کند و وضو
بگيرد؟
ج: حدث اصغر در اثناى غسل به صحّت
غسل ضرر نمىرساند و لازم نيست که غسل را از نو شروع کند، ولى چنين غسلى کفايت از
وضو براى نماز و ساير اعمال مشروط به طهارت از حدث اصغر نمىکند.
س 186: اگر رطوبت غليظى که شبيه منى
است و انسان آن را بعد از بول مشاهده مىکند، بدون شهوت و اراده از انسان خارج شود،
آيا حکم منى را دارد؟
ج: حکم منى بر آن مترتب نيست، مگر
اين که يقين به منى بودن آن حاصل شود يا اين که هنگام خروج، علامتهاى شرعى منى را
داشته باشد.
س 187: کسى که غسلهاى متعددى اعم از
واجب يا مستحب بر ذمّه او باشد، آيا يک غسل، کفايت از غسلهاى ديگر مىکند؟
ج: اگر به نيت همه آنها يک غسل بجا
آورد، کفايت مىکند و اگر در بين آنها غسل جنابت باشد و به نيت آن غسل کند، از بقيه
غسلها هم کفايت مىکند. اگر چه احتياط اين است که همه آنها را نيّت نمايد.
س 188: غير از غسل جنابت، آيا بقيه
غسلها هم کفايت از وضو مىکنند؟
ج: کفايت نمىکنند.
س 189: به نظر شريف جنابعالى آيا در
غسل جنابت جريان آب بر بدن شرط است؟
ج: ملاک، صدق شستن بدن به قصد غسل
است و جريان آب بر بدن شرط نيست.
س 190: کسى که مىداند اگر با نزديکى
با همسرش خود را جنب کند، آبى براى غسل کردن نمىيابد و يا وقت براى غسل و نماز
ندارد، آيا مىتواند با همسرش نزديکى نمايد؟
ج: در صورت عجز از غسل، اگر قدرت بر
تيمم داشته باشد، مىتواند با همسرش نزديکى کند.
س 191: آيا در غسل جنابت مراعات ترتيب
بين سر و ساير اعضاى بدن کافى است يا اين که بايد بين طرف راست و چپ بدن هم ترتيب
رعايت شود؟
ج: ترتيب بين دو طرف بدن نيز با
مقدم داشتن طرف راست بر چپ بايد مراعات شود.
س 192: آيا هنگام غسل ترتيبى مانعى
دارد ابتدا پشت خود را شسته و بعد نيت غسل ترتيبى نموده و آن را بجا آورم؟
ج: شستن پشت و يا هر عضوى از اعضاى
بدن قبل از نيت غسل و شروع آن، اشکال ندارد. کيفيت غسل ترتيبى به اين صورت است که
بعد از تطهير بدن بايد نيت غسل نمود و اول سر و گردن را شست، و سپس طرف راست بدن و
در مرحله سوم طرف چپ بدن بايد شسته شود.
س 193: آيا بر زن واجب است هنگام غسل،
اطراف موهايش را هم بشويد؟ و آيا با توجه به اين که آب به تمام پوست سر رسيده است،
نرسيدن آب هنگام غسل به تمام مو، باعث بطلان غسل مىشود؟
ج: بنا بر احتياط واجب، بايد تمام مو شسته شود.
س 194: کسى که به سن تکليف رسيده ولى
جاهل به وجوب غسل و کيفيت آن بوده و بعد از گذشت مدتى در حدود ده سال متوجه مسأله
تقليد و وجوب غسل بر او شده است، چه حکمى دارد؟ وظيفه او نسبت به قضاى نمازها و
روزههاى گذشتهاش چيست؟
ج: قضاى نمازهايى که در حال جنابت
خوانده، بر او واجب است، و همچنين قضاى روزه هم در صورتى که مىدانسته جنب است، ولى
جاهل به وجوب غسل بر جنب براى روزه گرفتن بوده، بر او واجب است.
س 195: جوانى بر اثر نادانى قبل از
چهارده سالگى و بعد از آن، اقدام به استمناء مىکرده که بر اثر آن از او منى خارج
مىشده، ولى نمىدانسته که خروج منى باعث جنابت مىشود و بايد براى نماز و روزه غسل
کند، تکليف او چيست؟ آيا براى مدتى که استمناء مىکرده و منى از او خارج مىشده،
غسل بر او واجب است؟ آيا نماز و روزههاى او از گذشته تا حال که در حال جنابت انجام
گرفته باطل بوده و قضاى آنها واجب است؟
ج: براى هرچند بار خروج منى اگر تا
به حال غسل نکرده است يک غسل جنابت کافى است، و بايد همه نمازهايى را که يقين دارد
در حال جنابت خوانده است، قضا نمايد. و اگر اين عمل در شبهاى ماه رمضان انجام
گرفته و جاهل به موضوع جنابت بوده، روزههاى او قضا ندارد و محکوم به صحّت است.
ولى اگر عالم به خروج منى و جنابت بوده و نمىدانسته که براى صحّت روزه، غسل بر او
واجب است، بايد روزه همه روزهايى را که در حال جنابت گرفته است قضا نمايد.
س 196: شخصى که بعد از جنابت، غسل خود
را بهطور باطل و اشتباه انجام مىدهد، با توجه به جهل او به اين مسأله، نمازهايى
را که با اين غسل مىخواند، چه حکمى دارند؟
ج: نماز با غسل باطل، باطل است و
بايد اعاده يا قضا شود.
س 197: به قصد انجام يکى از غسلهاى
واجب غسل کردم. پس از خروج از حمام شک کردم که آيا ترتيب را رعايت کردهام يا نه، و
چون احتمال مىدادم که نيّت ترتيب کافى است، دوباره غسل نکردم. اکنون در کارم
متحيّر هستم، آيا قضاى همه نمازهايى که خواندهام، واجب است؟
ج: اگر احتمال صحّت غسل را مىدهيد
و در وقت غسل متوجه انجام آنچه در صحّت غسل معتبر است بودهايد، چيزى بر عهده شما
نيست. بله، اگر يقين به بطلان غسل پيدا کنيد، قضاى همه نمازها بر شما واجب است.
س 198: من غسل جنابت را به اين ترتيب
انجام مىدادهام که ابتدا سمت راست بدن بعد سر و سپس قسمت چپ بدن را مىشستم. در
سؤال و تحقيق در اين زمينه هم کوتاهى کردهام، نماز و روزهام چه حکمى دارند؟
ج: غسل به کيفيت مذکور باطل است و
موجب رفع حدث نمىشود. لذا نمازهايى که با چنين غسلى خوانده شده، باطل و قضاى آنها
واجب است. ولى روزهها با فرض اينکه معتقد به صحّت غسل بهصورت مذکور بودهايد و
بقاى شما بر جنابت، عمدى نبوده است، محکوم به صحّت است.
س 199: آيا خواندن سورههايى که سجده
واجب دارند، بر جنب حرام است؟
ج: از جمله کارهايى که بر جنب حرام است، خواندن خصوص آيات سجده اين سورهها است، ولى خواندن ساير آيات از اين سورهها اشکال ندارد.