اذان و اقامه
س 450: در روستاى ما مؤذن هميشه
اذان صبح را در ماه مبارک رمضان چند دقيقه قبل از وقت مىگويد تا مردم بتوانند
تا وسط يا آخر اذان به خوردن و آشاميدن ادامه دهند، آيا اين کار صحيح است؟
ج: اگر گفتن اذان، مردم را به اشتباه نيندازد و
به عنوان اعلام طلوع فجر نباشد، اشکال ندارد.
س 451: بعضى از افراد براى اعلان
دخول وقت نماز، اقدام به گفتن اذان بهصورت دسته جمعى در معابر عمومى مىکنند
که الحمدللّه اين کار اثر زيادى در جلوگيرى از فساد علنى در منطقه داشته و موجب
روى آوردن مردم بهخصوص جوانان به نماز اوّل وقت شده است. ولى فردى مىگويد اين
عمل در دين اسلام وارد نشده و بدعت است و گفته او باعث ايجاد شبهه در اين زمينه
شده است. نظر شريف حضرتعالى چيست؟
ج: اذان اعلامى در اوّل وقت نمازهاى واجب يوميه
و تکرار آن با صداى بلند از طرف شنوندگان از مستحبات شرعى موکد است و اذان گفتن
بهصورت دستهجمعى در معابر عمومى، اگر موجب سدّ معبر و يا اذيّت ديگران نشود،
اشکال ندارد.
س 452: از آنجا که اذان گفتن با
صداى بلند يک عمل عبادى سياسى است که ثواب زيادى دارد، تعدادى از مؤمنين تصميم
گرفتهاند که بدون بلندگو بالاى بام خانههاى خود بهخصوص براى نماز صبح، اذان
بگويند. سؤال اين است که در صورت اعتراض بعضى از همسايگان اين عمل چه حکمى
دارد؟
ج: اذان گفتن بر بالاى بام به نحو متعارف اشکال
ندارد.
س 453: پخش برنامههاى خاص سحرهاى
ماه مبارک رمضان از بلندگوى مسجد جهت شنيدن همگان، چه حکمى دارد؟
ج: در جاهايى که بيشتر مردم در شبهاى ماه مبارک
رمضان براى قرائت قرآن و خواندن دعا و شرکت در مراسم دينى و امثال آن بيدار
هستند، اشکال ندارد. ولى اگر سبب اذيت همسايگان مسجد شود، جايز نيست.
س 454: آيا پخش آيات قرآنى قبل از
اذان صبح و دعا بعد از آن با صداى بلند به وسيله بلندگوى مسجد و ساير مراکز
بهطورى که از چند کيلومتر دورتر قابل شنيدن باشد، جايز است؟ با توجه به اين که
اين برنامه گاهى بيشتر از نيم ساعت طول مىکشد.
ج: پخش اذان به نحو متعارف براى اعلام داخل شدن
وقت نماز صبح به وسيله بلندگو اشکال ندارد، ولى پخش آيات قرآنى و دعا و غير آن
از بلندگوى مسجد، اگر موجب اذيت همسايگان شود، توجيه شرعى ندارد و بلکه داراى
اشکال است.
س 455: آيا جايز است که مرد در
نماز به اذان زن اکتفا کند؟
ج: اکتفا به اذان زن براى مرد محل اشکال است.
س 456: نظر شريف جنابعالى درباره
شهادت سوم اذان که دلالت بر پيشوا بودن و ولايت سيد الاوصياء على بن
ابىطالب(صلوات الله عليه وعليهم) مىکند، در اذان و اقامه نماز واجب چيست؟
ج: گفتن «أشهد أنّ علياً ولي الله» به عنوان
شعار تشيع خوب و مهم است و بايد به قصد قربت مطلقه گفته شود، ولى جزو اذان و
اقامه نيست.
س 457: مدتى است از درد کمر رنج
مىبرم ولى گاهى اوقات درد آن شديدتر است به حدّى که نمىتوانم نمازهايم را
ايستاده بخوانم، با توجه به اين مسأله، اگر اوّل وقت بخواهم نماز بخوانم، بايد
نشسته بخوانم ولى اگر صبر کنم، شايد در آخر وقت بتوانم ايستاده نماز بخوانم، با
اين وضع وظيفه من چيست؟
اگر احتمال مىدهيد که در آخر وقت بتوانيد نماز
خود را ايستاده بخوانيد، بنا بر احتياط، بايد تا آن هنگام صبر کنيد، ولى اگر در
اوّل وقت به خاطر عذرى نماز خود را نشسته خوانديد و سپس تا آخر وقت عذر شما
برطرف نشد نمازى که خواندهايد صحيح است و اعاده لازم نيست و اگر در اوّل وقت
قادر بر نماز ايستاده نبوديد و يقين داشتيد که ناتوانى شما از نماز تا آخر وقت
ادامه خواهد يافت، ولى قبل از آخر وقت عذر شما
برطرف
شد و توانستيد ايستاده نماز بخوانيد بايد نماز را بهطور ايستاده اعاده کنيد.
قرائت و احكام
آن
س 458: نمازى که قرائت آن بلند
خوانده نشده باشد، چه حکمى دارد؟
ج: بر مردان واجب است که حمد و سوره را در
نمازهاى صبح و مغرب و عشا بلند بخوانند. اگر سهواً يا جهلاً آهسته بخوانند نماز
صحيح است، ولى اگر از روى عمد باشد، نماز باطل است.
س 459: آيا اگر قصد خواندن قضاى
نماز صبح را داشته باشيم بايد آن را بلند بخوانيم يا آهسته؟
ج: واجب است که قرائت حمد و سوره در نمازهاى
صبح و مغرب و عشا چه ادا باشد و چه قضاء در هر حالى بلند باشد، حتى اگر قضاى
آنها در روز خوانده شود، و اگر عمداً بلند خوانده نشود، نماز باطل است.
س 460: مىدانيم که يک رکعت از
نماز متشکل از نيت، تکبيرةالاحرام، حمد، سوره، رکوع و سجده است، و از طرف ديگر
در نماز ظهر و عصر و رکعت سوم نماز مغرب و رکعت سوم و چهارم نماز عشا آهسته
خواندن واجب است. ولى در نماز جماعتى که از راديو و تلويزيون مستقيماً پخش
مىکنند، مشاهده مىشود که امام جماعت ذکر رکوع و سجده رکعت سوم را بلند
مىخواند. با توجه به اينکه آن رکوع و سجده دو جزء رکعتى هستند که آهسته خواندن
در آن واجب است، اين مسأله چه حکمى دارد؟
ج: وجوبِ بلند خواندن در نمازهاى مغرب و عشا و
صبح و وجوبِ آهسته خواندن در نماز ظهر و عصر، مختص به قرائت حمد و سوره است.
همانگونه که وجوب آهسته خواندن در غير از دو رکعت اول نماز مغرب و عشا، فقط
مخصوص قرائت حمد يا تسبيحات در رکعت سوم و چهارم است. ولى در ذکر رکوع و سجده و
تشهد و سلام و ديگر ذکرهاى واجب در نمازهاى پنجگانه، مکلّف بين آهسته يا بلند
خواندن مخيّر است.
س 461: اگر شخص بخواهد علاوه بر
هفده رکعت نماز واجب روزانه، هفده رکعت نماز قضاء احتياطى هم بخواند، آيا قرائت
دو رکعت اول و دوم نمازهاى صبح و مغرب و عشا را بايد بلند بخواند يا آهسته؟
ج: در وجوب جهر و اخفات در نمازهاى واجب فرقى
بين نماز ادا و قضا وجود ندارد، هرچند نماز قضا احتياطى باشد.
س 462: مىدانيم که کلمه «صلاة» به
حرف «تاء» ختم مىشود ولى در اذان «حىّ على الصلاة» با «هاء» گفته مىشود، آيا
اين صحيح است؟
ج: ختم لفظ صلوة به هاء، هنگام وقف اشکال
ندارد، بلکه متعيّن است.
س 463: با توجه به نظر حضرت
امام(قدّسسرّه) در تفسير سوره مبارکه حمد مبنى بر راجح بودن لفظ «ملک» بر
«مالک»، آيا هنگام قرائت اين سوره مبارکه، احتياط در قرائت به هر دو صورت در
نمازهاى واجب و غير واجب، صحيح است؟
ج: احتياط در اين مورد اشکال ندارد.
س 464: آيا صحيح است که نمازگزار
هنگام خواندن «غير المغضوب عليهم» آن را بدون عطف فورى، با وقف بخواند و سپس
«ولا الضالين» را قرائت نمايد؟ آيا در تشهد وقف بر «محمد»(صلى الله عليه وآله)
در جمله «اللهّم صلّ على محمد» و سپس قرائت عبارت «آل محمد» صحيح است؟
ج: وقف و فاصله تا مقدارى که به وحدت جمله ضرر
نزند، اشکال ندارد.
س 465: استفتاء زير از حضرت
امام(قدّسسرّه) شده است:
با توجه به تعدد اقوال در تلفظ
«الضاد» در علم تجويد، شما به کدام قول عمل مىکنيد؟
امام(قدّسسرّه) در پاسخ
نوشتهاند: شناخت مخارج حروف بر اساس نظرات علماى تجويد، واجب نيست، بلکه بايد
تلفظ هر حرفى بهصورتى باشد که نزد عُرف عرب صدق کند که آن حرف را ادا کرده
است.
سؤال ما اين است که اولاً: عبارت
«نزد عرف عرب صدق کند که آن حرف را ادا کرده است» به چه معنى است؟
ثانياً: آيا قواعد علم تجويد هم
همانند قواعد علم صرف و نحو از عرف و کلام عرب استخراج نشده است؟ در اين صورت
چگونه مىتوان قائل به جدايى آن دو از ريشه خود شد؟
ثالثاً: اگر براى کسى از طريق
معتبر يقين حاصل شود که حروف را هنگام قرائت از مخارج صحيح خود ادا نمىکند و
يا بهطور کلى حروف و کلمات را صحيح تلفظ نمىنمايد و زمينه مناسبى براى
يادگيرى از جميع جهات دارد، مثل اين که استعداد خوبى و يا فرصت مناسبى براى
فراگيرى اين علم دارد، آيا واجب است در حد استعداد سعى در آموختن قرائت صحيح
نمايد؟
ج: ملاک در صحّت قرائت، موافقت آن با نحوه
قرائت اهل لغتى است که قواعد تجويد از آنها گرفته شده است. بنا بر اين اگر
اختلاف نظرات علماى تجويد در کيفيت تلفظ يکى از حروف ناشى از اختلاف آنان در
فهم نحوه تلفظ اهل لغت باشد، مرجع حل اختلاف، خود عرف اهل لغت است. ولى اگر
اختلاف نظرات آنان ناشى از اختلاف خود آنان در کيفيت تلفظ باشد، مکلّف در
انتخاب هر يک از آن اقوال مخيّر است. کسى که قرائت خود را صحيح نمىداند، بايد
در صورت تمکن براى يادگيرى قرائت صحيح اقدام نمايد.
س 466: کسى که از ابتدا و يا بر
حسب عادت قصد خواندن سوره فاتحه و اخلاص را داشت و «بسم الله الرحمن الرحيم» را
گفت ولى سهواً سوره را تعيين نکرد، آيا بايد از اول، سوره معيّنى را قصد نمايد
و بعد «بسم الله الرحمن الرحيم» را قرائت کند؟
ج: اعاده «بسم الله الرحمن الرحيم» واجب نيست،
بلکه مىتواند براى خواندن هر سورهاى به آن اکتفا کند.
س 467: آيا ادا کامل الفاظ عربى در
نماز واجب است؟ آيا اگر کلمات بهصورت عربى صحيح و کامل تلفظ نشود، نماز محکوم
به صحّت است؟
ج: واجب است که همه ذکرهاى واجب نماز از قبيل
قرائت حمد و سوره و غير آنها بهطور صحيح قرائت شود و اگر نمازگزار کيفيت صحيح
تلفظ کلمات عربى را نمىداند، واجب است که ياد بگيرد و اگر قادر به يادگيرى
نيست، معذور است.
س 468: آيا بر قرائت قلبى در نماز
يعنى گذراندن کلمات در قلب بدون تلفظ آنها، قرائت صدق مىکند يا خير؟
ج: عنوان قرائت بر آن صدق نمىکند و در نماز
واجب است که کلمات تلفظ شوند، بهطورى که قرائت بر آن صدق کند.
س 469: بنا بر نظر بعضى از مفسرين،
تعدادى از سورههاى قرآن کريم مثل سوره فيل، قريش، انشراح، وضحى يک سوره کامل
محسوب نمىشوند. آنان مىگويند: کسى که يکى از آن دو سوره مثل سوره فيل را در
نماز قرائت کند، حتماً بايد بعد از آن، سوره قريش را هم بخواند و همچنين دو
سوره انشراح وضحى بايد با هم قرائت شوند. بنا بر اين اگر کسى بر اثر جهل به
مسأله، سوره فيل يا انشراح را به تنهايى در نماز بخواند، وظيفه او چيست؟
ج: اگر در يادگيرى مسأله کوتاهى نکرده باشد،
نمازهاى گذشته او محکوم به صحّت است.
س 470: اگر شخصى هنگام نماز بر اثر
غفلت در رکعت سوم يا چهارم نماز ظهر، حمد و سوره بخواند و بعد از نماز متوجه
شود، آيا اعاده نماز بر او واجب است، و اگر متوجه نشود، آيا نماز وى صحيح است؟
ج: در فرض سؤال، نمازش صحيح است.
س 471: آيا بانوان مىتوانند، حمد
و سوره نمازهاى صبح و مغرب و عشا را بلند بخوانند؟
ج: مىتوانند بلند يا آهسته بخوانند ولى اگر
نامحرم صدايشان را مىشنود، بهتر است آهسته بخوانند.
س 472: طبق نظر امام
خمينى(قدّسسرّه) ملاک آهسته خواندن قرائت در نماز ظهر و عصر، عدم جهر است و ما
مىدانيم که به استثناى ده حرف، بقيه حروف با صدا هستند، بنا بر اين اگر نماز
ظهر و عصر را آهسته و بدون صدا بخوانيم، هجده حرف صدادار درست تلفظ نخواهند شد،
خواهشمند است اين مسأله را توضيح فرماييد.
ج: ملاک اخفات (آهسته خواندن) عدم وجود جوهر
صدا نيست، بلکه ملاک آشکار نکردن آن است و در مقابل، ملاک جهر (بلند خواندن)
آشکار کردن جوهر صدا است.
س 473: افراد خارجى اعم از زن و
مرد که مسلمان مىشوند و شناختى نسبت به کلمات عربى ندارند، چگونه مىتوانند
واجبات دينى خود اعم از نماز و غيره را انجام دهند؟ و اصولاً نيازى به فراگيرى
عربى براى اين کار وجود دارد؟
ج: يادگيرى تکبيرة الاحرام، حمد، سوره، تشهد و
سلام نماز و هر چيزى که عربى بودن در آن شرط است، واجب است.
س 474: آيا دليلى بر اين که نافله
نمازهايى که بلند خواندن قرائت در آنها واجب است، بايد بلند خوانده شوند و
نافله نمازهايى که آهسته خواندن آن واجب است، بايد آهسته خوانده شوند، وجود
دارد؟ اگر جواب مثبت باشد آيا اگر نافلههاى نمازهاى جهرى آهسته خوانده شوند و
همچنين برعکس، مجزى است؟
ج: قرائت در نافلههاى نمازهاى جهرى مستحب است
که بلند باشد و در نمازهاى اخفاتى مستحب است که آهسته باشد و اگر بر عکس هم
انجام شود، مجزى است.
س 475: آيا بعد از قرائت سوره حمد
در نماز واجب است که يک سوره کامل خوانده شود يا تلاوت مقدارى از قرآن کريم هم
کافى است؟ و در صورت اول آيا بعد از قرائت سوره، خواندن بعضى از آيات قرآنى
جايز است؟
ج: در نمازهاى واجب يوميه، قرائت آياتى از قرآن
کريم به جاى سوره کامل، مجزى نيست. ولى قرائت بعضى از آيات به قصد قرآن بعد از
قرائت يک سوره کامل، اشکال ندارد.
س 476: اگر بر اثر سهل انگارى و يا
لهجهاى که انسان به آن تکلم مىکند، اشتباهى در قرائت حمد و سوره و يا در
اعراب و حرکات کلمات نماز رخ دهد مثلاً کلمه يولَد به جاى فتح لام، به کسر لام
خوانده شود، نماز چه حکمى دارد؟
ج: اگر عامد يا جاهل مقصر (قادر بر يادگيرى)
باشد، نماز باطل است، و الا نماز صحيح است. البته اگر نمازهاى گذشته را با
اعتقاد به صحّت، بهصورت مذکور خوانده باشد، در هر صورت قضاى آنها واجب نيست.
س 477: شخصى است که حدود 35 يا 40
سال سن دارد و پدر و مادرش در دوران کودکى به او نماز ياد ندادهاند و سواد هم
ندارد، اما سعى کرده است که نماز را بهصورت صحيح ياد بگيرد، ولى قادر بر اداى
صحيح کلمات و ذکرهاى نماز نيست و بعضى از کلمات را اصلاً نمىتواند تلفظ کند،
آيا نماز او صحيح است؟
ج: اگر آنچه را که قادر بر تلفظ آن است، انجام
دهد، نمازش محکوم به صحّت است.
س 478: من کلمات نماز را همانگونه
که از پدر و مادرم آموختهام و در دبيرستان آموزش دادهاند، تلفظ مىکردم.
بعداً متوجه شدم که کلمات را اشتباه ادا مىکردهام. آيا طبق فتواى
امام(قدّسسرّه) اعاده نماز بر من واجب است يا آنکه همه نمازهايى را که به آن
صورت خواندهام، صحيح هستند؟
ج: در فرض سؤال، تمامى نمازهاى گذشته محکوم به
صحّت است و اعاده و قضاء ندارد.
س 479: کسى که بر اثر ابتلا به
بيمارى لالى قادر بر تکلم نيست، ولى حواس سالمى دارد، اگر نمازش را با اشاره
بخواند، آيا صحيح است؟
ج: نماز او در فرض مزبور صحيح و مجزى است.
ذكر
نماز
س 480: آيا قرائت عمدى ذکرهاى رکوع
و سجده به جاى يکديگر اشکال دارد؟
ج: اگر آنها را به قصد مطلق ذکر خداوند عزوجل
بگويد، اشکال ندارد و رکوع و سجده و نماز همگى صحيح هستند.
س 481: اگر شخصى سهواً در سجده ذکر
رکوع را بگويد و يا بر عکس، در رکوع ذکر سجده را بگويد و در همان حال متوجه
اشتباه خود شده و آن را اصلاح نمايد، آيا نماز او باطل است؟
ج: اشکال ندارد و نمازش صحيح است.
س 482: اگر نماز گزار در هنگام
نماز و يا بعد از فراغت از آن متوجه شود که ذکر رکوع يا سجده را اشتباه گفته
است، چه حکمى دارد؟
ج: اگر بعد از رکوع و سجود متوجه شود، چيزى بر
او واجب نيست.
س 483: آيا يک بار گفتن تسبيحات
اربعه در رکعت سوم و چهارم نماز کافى است؟
ج: کافى است، هرچند احتياط اين است که سه مرتبه
گفته شود.
س 484: تعداد تسبيحات اربعه در
نماز سه مرتبه است، ولى فردى سهواً چهار بار گفته است، آيا نماز او در پيشگاه
خداوند مقبول است؟
ج: اشکال ندارد.
س 485: کسى که نمىداند تسبيحات
اربعه را در رکعت سوم و چهارم نماز سه مرتبه گفته يا بيشتر و يا کمتر، چه حکمى
دارد؟
ج: يک مرتبه نيز کفايت مىکند و چيزى بر او
واجب نيست، و تا به رکوع نرفته مىتواند بنا را بر اقل گذاشته و تسبيحات را
تکرار نمايد تا يقين کند که آن را سه مرتبه گفته است.
س 486: آيا قرائت «بحول الله و
قوته اقوم واقعد» هنگام نماز در حال حرکت جايز است و آيا گفتن آن در حال قيام
صحيح است؟
ج: اشکال ندارد و اصولاً اين ذکر در حالت قيام
براى رکعت بعدى گفته مىشود.
س 487: مراد از ذکر چيست؟ آيا شامل
صلوات بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) و خاندان آن حضرت مىشود؟
ج: هر عبارتى که متضمّن ذکر خداوند عزوجل باشد،
ذکر محسوب مىشود و صلوات بر محمد و آل محمد(عليهم افضل صلوات الله) از بهترين
ذکرهاست.
س 488: هنگامى که در نماز وتر که
يک رکعت است دستها را براى قنوت بلند کرده و حاجات خود را از خداوند عزّوجلّ
طلب مىکنيم، آيا طلب حاجات به زبان فارسى اشکال دارد؟
ج: دعا در قنوت به زبان فارسى اشکال ندارد،
بلکه هر دعايى را در قنوت مىتوان به هر زبانى خواند.
سجده و احكام
آن
س 489: سجده و تيمم بر سيمان و
موزائيک چه حکمى دارد؟
ج: سجده و تيمم بر آن دو اشکال ندارد. اگرچه
احوط ترک تيمم بر سيمان و موزائيک است.
س 490: آيا گذاشتن دستها هنگام
نماز بر موزائيکى که داراى سوراخهاى ريزى است، اشکال دارد؟
ج: اشکال ندارد.
س 491: آيا سجده بر مهر که سياه و
چرک شده، بهطورى که لايهاى از چرک روى آن را پوشانده و مانع چسبيدن پيشانى
روى مهر است، اشکال دارد؟
ج: اگر چرک روى مهر به مقدارى باشد که حائل بين
پيشانى و مهر شود، سجده و نماز باطل است.
س 492: آيا بر زنى که هنگام سجده
بر مهر، پيشانى وى بهخصوص جاى سجده با حجاب پوشيده شده است، اعاده نمازهايش
واجب است؟
ج: اگر هنگام سجده متوجه وجود حائل نبوده،
اعاده بر او واجب نيست.
س 493: زنى هنگام سجده، سر خود را
روى مهر گذاشته، متوجه مىشود که پيشانى وى بهطور کامل با مهر تماس ندارد،
زيرا چادر يا روسرى وى مانع از تماس کامل پيشانى با مهر است، لذا سرش را از روى
آن بلند کرده و بعد از رفع مانع دوباره روى مهر گذاشته است، نماز او چه حکمى
دارد؟ اگر عمل وى سجده مستقلى محسوب شود، نمازهايى که خوانده است، چه حکمى
دارد؟
ج: واجب است بدون اين که سر خود را از زمين
بلند کند، پيشانىاش را حرکت دهد تا روى مهر قرار بگيرد. اگر بلند کردن پيشانى
از زمين براى سجده روى مهر بر اثر جهل يا فراموشى بوده و اين عمل را فقط در يکى
از دو سجده يک رکعت انجام مىداده، نمازش صحيح است و اعاده واجب نيست. ولى اگر
اين کار با علم و عمد بوده و يا در هر دو سجده يک رکعت آن را انجام داده، نمازش
باطل و اعاده آن واجب است.
س 494: در سجده بايد هفت عضو از
بدن روى زمين باشد، ولى ما به خاطر وضيعت خاص جسمى که داريم، قادر به انجام اين
کار نيستيم، زيرا از معلولين جنگى که از صندلى چرخدار استفاده مىکنند، هستيم و
براى نماز يا مهر را به طرف پيشانى بلند مىکنيم و يا آن را روى دسته صندلى
چرخدار گذاشته و بر آن سجده مىکنيم، آيا اين کار صحيح است يا خير؟
ج: اگر قادر به گذاشتن مهر روى دسته صندلى
چرخدار يا چيز ديگر مانند بالشت يا چهار پايه و سجده بر آن هستيد، بايد سجده را
بدين نحو انجام دهيد و نماز شما صحيح است. در غير اين صورت به هر نحو که
مىتوانيد هرچند با ايماء و اشاره، سجده و رکوع را انجام دهيد و نماز شما
صحيح است. انشاء الله موفق باشيد.
س 495: سجده بر سنگفرش مرمر مشاهد
مشرفه چه حکمى دارد؟
ج: سجده بر سنگ مرمر اشکال ندارد.
س 496: آيا جايز است هنگام سجده
علاوه بر انگشت بزرگ پا، بعضى از انگشتان ديگر آن را هم بر زمين بگذاريم؟
ج: اشکال ندارد.
س 497: امروزه مهرى براى نماز
ساخته شده که با شمارش رکعتها و سجدههاى نمازگزار باعث مىشود تا حدى شک او
برطرف گردد. با توجه به اين که هنگام گذاشتن پيشانى روى آن، مهر به خاطر دستگاه
فلزى که زير آن نصب شده است، به سمت پائين حرکت مىکند، آيا با اين توصيف سجده
بر آن صحيح است؟ اميدواريم نظر شريف خود را بيان فرماييد.
ج: اگر محل گذاشتن پيشانى از چيزهايى باشد که
سجده بر آن صحيح است و پس از گذاشتن پيشانى ثابت و بىحرکت بماند، سجده بر روى
آن اشکال ندارد.
س 498: هنگام نشستن بعد از سجده
کدام پا روى ديگرى گذاشته مىشود؟
ج: مستحب است که بر ران چپ بنشيند و روى پاى
راست را بر کف پاى چپ بگذارد.
س 499: در سجده و رکوع بعد از
قرائت ذکر واجب، گفتن چه ذکرى افضل است؟
ج: تکرار همان ذکر واجب و بهتر است که به عدد
فرد ختم شود، و در سجده علاوه بر آنچه گفته شد، صلوات و دعا براى حاجتهاى دنيا
و آخرت مستحب است.
س 500: شنيدن آياتى که سجده در اثر
شنيدن آنها واجب مىشود از نوارهاى قرآن که از ضبط صوت يا صدا و سيما پخش
مىشود چه حکمى دارد؟
ج: در فرض مرقوم، سجده واجب است.
مبطلات
نماز
س 501: آيا نماز با ذکر شهادت به
ولايت اميرالمومنين على(عليهالسلام) در تشهد، باطل مىشود؟
ج: نماز و از جمله تشهد را همان طور که مراجع
عظام شيعه(کثّراللهامثالهم) در رسالههاى عمليّه بيان نمودهاند بخوانيد و
چيزى بر آن اضافه نکنيد هرچند که کلام حق و صحيحى باشد.
س 502: شخصى در عبادات خود مبتلا
به ريا است و در حال حاضر با نفس خود مبارزه مىکند، آيا اين عمل وى نيز ريا
محسوب مىشود؟ چگونه مىتوان از ريا دورى کرد؟
ج: هر عملى که براى خدا انجام گيرد از جمله
مبارزه با ريا، ريا محسوب نمىشود و براى رهايى از ريا بايد در عظمت خداوند
متعال و ضعف و احتياج ديگران به خداوند تفکر نمايد و همچنين در بندگى خود و
ديگر مردم براى خداوند تبارک و تعالى انديشه کند.
س 503: هنگام شرکت در نماز جماعت
برادران اهل سنت، بعد از قرائت سوره حمد توسط امام جماعت، کلمه «آمين» با صداى
بلند و بهصورت دسته جمعى گفته مىشود، اين کار چه حکمى دارد؟
ج: اگر مقتضاى تقيه، گفتن آمين باشد، اشکال
ندارد و در غير اين صورت جايز نيست.
س 504: گاهى هنگام خواندن نماز
واجب متوجه کودکى مىشويم که در حال انجام کار خطرناکى است، آيا جايز است بعضى
از کلمات سوره حمد يا سوره ديگر يا بعضى از ذکرها را بلند بخوانيم تا کودک يا
کسانى که در خانه هستند، متوجه شوند و خطر رفع گردد؟ اگر هنگام قيام نماز دست
يا ابرو را براى فهماندن چيزى به کسى و يا در جواب سؤال او تکان دهيم، آن نماز
چه حکمى دارد؟
اگر بلند کردن صدا هنگام قرائت آيات يا ذکرهاى
نماز براى آگاه کردن ديگران، موجب خروج از هيأت نماز نشود، اشکال ندارد. مشروط
به اين که قرائت و ذکر به نيت قرائت و ذکر باشد، و حرکت دادن دست يا چشم و ابرو
اگر مختصر و به نحوى باشد که با استقرار و آرامش و يا هيأت نماز منافات نداشته
باشد، موجب بطلان نماز نمىگردد.
س 505: آيا اگر کسى هنگام نماز به
خاطر يادآورىِ حرف خندهدار يا پيدايش حالت خندهآورى بخندد، نمازش باطل مىشود
يا خير؟
اگر خنده با صدا (يعنى قهقهه) وعمدى باشد، نماز
باطل است.
س 506: آيا ماليدن دستها بهصورت
بعد از قنوت در حال نماز، موجب بطلان آن مىگردد، و در صورتى که نماز را باطل
کند، آيا معصيت و گناه محسوب مىشود؟
ج: کراهت دارد ولى نماز را باطل نمىکند.
س 507: آيا بستن چشمها در نماز به
اين دليل که باز بودن آنها فکر انسان را از نماز باز مىدارد، جايز است؟
ج: بستن چشمها در نماز مانع شرعى ندارد، گر چه
مکروه مىباشد.
س 508: من گاهى در هنگام نماز به
ياد حالتهاى ايمانى و معنوى که در دوران جنگ با نظام کافر بعثى داشتم مىافتم
که باعث افزايش حالت خشوع من مىشود، آيا اين کار نماز را باطل مىکند؟
ج: به صحّت نماز ضرر نمىزند.
س 509: آيا ادامه قهر و دشمنى بين
دو نفر، تا مدت سه روز موجب بطلان نماز و روزه آنها مىگردد؟
ج: وقوع دشمنى و قهر بين دو نفر، نماز و روزه
را باطل نمىکند، گرچه اين عمل شرعاً مذموم است.
شكّيات
نماز
س 510: نظر جنابعالى درباره ردّ
تحيتى که به صيغه سلام نباشد، چيست؟
ج: اگر در حال نماز باشد، جواب دادن جايز نيست،
ولى اگر در حال نماز نباشد، اگر کلامى است که عرف آن را تحيت محسوب مىکند،
احتياط، جواب گفتن آن است.
س 511: آيا جواب سلام کودکان اعم
از دختر و پسر واجب است؟
ج: جواب سلام کودکانِ مميز، اعم از پسر و دختر،
مانند جواب سلام زنان و مردان واجب است.
س 512: اگر کسى سلام را بشنود، ولى
به دليل غفلت يا هر سبب ديگر جواب سلام را ندهد، بهطورى که زمان کمى فاصله
شود، آيا بعد از آن گفتن جواب سلام واجب است؟
ج: اگر تأخير به مقدارى باشد که جواب سلام و
ردّ تحيت بر آن صدق نکند، واجب نيست.
س 513: اگر شخصى به گروهى سلام کند
و بگويد: «السلام عليکم جميعاً»، و يکى از آنان مشغول نماز باشد، آيا بر او هم
جواب سلام واجب است، حتى اگر ديگران جواب سلام را داده باشند؟
ج: اگر کس ديگرى جواب آن را بدهد، نماز گزار
اقدام به جواب گفتن نکند.
س 514: اگر شخصى در يک زمان چند
بار سلام کند و يا چند نفر سلام دهند، آيا يکبار جواب دادن از همه آنها کفايت
مىکند؟
ج: در صورت اول يک جواب کافى است، و در حالت
دوم يک جواب به صيغهاى که شامل همه آنها گردد و به قصد جواب سلام آنان باشد،
کفايت مىکند.
س 515: شخصى هنگام سلام دادن به
جاى «سلام عليکم» از لفظ «سلام» استفاده مىکند، آيا جواب سلام او واجب است؟
ج: اگر عرفاً بر آن تحيت و سلام صدق نمايد،
جواب دادن واجب است.
شكّيات
نماز
س 510: نظر جنابعالى درباره ردّ
تحيتى که به صيغه سلام نباشد، چيست؟
ج: اگر در حال نماز باشد، جواب دادن جايز نيست،
ولى اگر در حال نماز نباشد، اگر کلامى است که عرف آن را تحيت محسوب مىکند،
احتياط، جواب گفتن آن است.
س 511: آيا جواب سلام کودکان اعم
از دختر و پسر واجب است؟
ج: جواب سلام کودکانِ مميز، اعم از پسر و دختر،
مانند جواب سلام زنان و مردان واجب است.
س 512: اگر کسى سلام را بشنود، ولى
به دليل غفلت يا هر سبب ديگر جواب سلام را ندهد، بهطورى که زمان کمى فاصله
شود، آيا بعد از آن گفتن جواب سلام واجب است؟
ج: اگر تأخير به مقدارى باشد که جواب سلام و
ردّ تحيت بر آن صدق نکند، واجب نيست.
س 513: اگر شخصى به گروهى سلام کند
و بگويد: «السلام عليکم جميعاً»، و يکى از آنان مشغول نماز باشد، آيا بر او هم
جواب سلام واجب است، حتى اگر ديگران جواب سلام را داده باشند؟
ج: اگر کس ديگرى جواب آن را بدهد، نماز گزار
اقدام به جواب گفتن نکند.
س 514: اگر شخصى در يک زمان چند
بار سلام کند و يا چند نفر سلام دهند، آيا يکبار جواب دادن از همه آنها کفايت
مىکند؟
ج: در صورت اول يک جواب کافى است، و در حالت
دوم يک جواب به صيغهاى که شامل همه آنها گردد و به قصد جواب سلام آنان باشد،
کفايت مىکند.
س 515: شخصى هنگام سلام دادن به
جاى «سلام عليکم» از لفظ «سلام» استفاده مىکند، آيا جواب سلام او واجب است؟
ج: اگر عرفاً بر آن تحيت و سلام صدق نمايد،
جواب دادن واجب است.
نماز
قضا
س 524: من تا سن هفده سالگى با
مسأله احتلام و غسل و مانند آن آشنا نبودم و از کسى هم درباره آنها چيزى نشنيده
بودم و خودم هم معناى جنابت و وجوب غسل را نمىفهميدم، لذا نماز و روزهام تا
اين سن اشکال دارد، اميدوارم وظيفه مرا بيان فرماييد.
ج: همه نمازهايى را که در حال جنابت
خواندهايد، بايد قضا کنيد، ولى روزهاى را که در حال جنابت بدون علم به اصل
جنابت گرفتهايد، صحيح و مجزى است و قضا ندارد.
س 525: متأسفانه من در گذشته بر
اثر نادانى و ضعف اراده مبتلا به عمل شنيع استمناء بودم، لذا گاهى نماز
نمىخواندم که مدت دقيق آن را به ياد ندارم. نماز نخواندن من بهصورت مستمر
نبوده، بلکه مربوط به زمانى است که جنب بودم و غسل نکردهام که گمان مىکنم
حدود شش ماه باشد. تصميم گرفتهام نمازهايم در اين مدت را قضا کنم، آيا قضاى
آنها واجب است يا خير؟
ج: هر مقدار از نمازهاى روزانهاى را که
مىدانيد انجام ندادهايد و يا در حال جنابت خواندهايد، قضاى آن بر شما واجب
است.
س 526: شخصى که نمىداند نماز قضا
برذمّهاش هست يا خير، اگر نماز مستحبى يا نافله بخواند، بر فرض که نماز قضا
داشته باشد، آيا به عنوان نماز قضاى او محسوب مىشود؟
ج: نوافل و نمازهاى مستحب به جاى نماز قضا
محسوب نمىشوند، و اگر نماز قضا بر عهده او باشد، واجب است که آن را به نيت
نماز قضا بخواند.
س 527: من حدود شش ماه است که به
سن تکليف رسيدهام. چند هفته قبل از رسيدن به آن سن فکر مىکردم تنها علامت
بلوغ، تمام کردن پانزده سال هجرى قمرى است. ولى اکنون کتابى راجع به علامتهاى
بلوغ پسران خواندم که در آن علامتهاى ديگرى براى بلوغ ذکر شده که در من وجود
دارند، ولى زمان پيدايش آنها را نمىدانم. آيا در حال حاضر قضاى نماز و روزه بر
عهده من هست يا خير؟ با توجه به
اين که من گاهى نماز مىخواندم و ماه رمضان سال گذشته را بهطور کامل روزه
گرفتهام، وظيفه من در اينباره چيست؟
ج: قضاى همه نمازها و روزههايى که يقين به فوت
آنها پس از رسيدن به سنّ بلوغ و تکليف شرعى داريد، واجب است.
س 528: اگر شخصى در ماه مبارک
رمضان سه بار غسل جنابت کند، مثلاً در روزهاى بيستم، بيست و پنجم و بيست و هفتم
غسل نمايد، و بعد يقين کند که يکى از آن غسلها باطل بوده است، نماز و روزه او
چه حکمى دارد؟
ج: روزهاش صحيح است، ولى بنا بر احتياط، قضاى
نمازها بهطورى که يقين به فراغت ذمّه پيدا کند، واجب است.
س 529: شخصى بر اثر جهل به حکم
شرعى، مدتى ترتيب را در غسل رعايت نکرده است، نماز و روزه او چه حکمى دارد؟
ج: اگر غسل را به نحوى انجام داده که شرعاً
باطل است، قضاى نمازهايى که در اين حالت با حدث اکبر خوانده، واجب است. ولى
روزهاش، اگر در آن هنگام اعتقاد به صحّت غسل خود داشته، محکوم به صحّت است.
س 530: کسى که قصد دارد نماز قضاى
يک سال را بخواند، چگونه بايد آن را انجام دهد؟
ج: مىتواند با يکى از نمازها شروع کند و به
ترتيبى که نمازهاى پنجگانه يوميه را مىخواند، آن را ادامه دهد.
س 531: شخصى مدت زيادى نماز قضا بر
عهده دارد، آيا مىتواند آنها را به ترتيب زير بجا آورد؟
1ـ مثلاً بيست بار نماز صبح
بخواند.
2ـ هر يک از نماز ظهر و عصر را
بيست بار بخواند.
3ـ هر يک از نماز مغرب و عشا را
بيست بار بخواند و تا يک سال به همين صورت ادامه دهد.
ج: قضاى نمازها به ترتيب مذکور اشکال ندارد.
س 532: شخصى از ناحيه سر مجروح شده
و قسمتى از مغز وى آسيب ديده که بر اثر آن دست و پاى چپ و زبانش فلج گشته است.
همچنين نماز را فراموش کرده و قادر به يادگيرى آن نيست، ولى مىتواند اجزاى
نماز را با خواندن از کتاب و يا شنيدن از نوار، تشخيص دهد. در حال حاضر وى در
رابطه با نماز دو مشکل دارد، يکى اين که قدرت تطهير محل بول و وضو گرفتن را
ندارد، دوم اين که در قرائت نماز مشکل دارد. تکليف او چيست؟ همچنين نسبت به
نمازهايى که تقريباً به مدت شش ماه از او فوت شده است، چه حکمى دارد؟
ج: اگر بتواند هرچند با کمک ديگران، وضو بگيرد،
يا تيمم نمايد، واجب است که نماز را به هر نحوى که مىتواند بخواند، اگرچه با
شنيدن از نوار يا خواندن از روى نوشته و مانند آن باشد. و در مورد طهارت بدن،
اگر قدرت بر تطهير آن هرچند به کمک ديگران ندارد، با همان بدن نجس نماز بخواند،
و نمازش صحيح است. قضاى نمازهاى گذشتهاى هم که از وى فوت شده، واجب است، مگر
نمازهايى که بر اثر بيهوشى که در تمام وقت نماز ادامه داشته، از او فوت شده
باشد.
س 533: در دوران جوانى نمازهاى ظهر
و عصر من بيشتر از نمازهاى مغرب و عشا و صبح قضا شدهاند که پشت سر هم بودن و
تعداد و ترتيب آنها را نمىدانم. آيا در اين مورد بايد نماز دورهاى خوانده
شود؟ و نماز دورهاى چيست؟ اميدواريم توضيح فرماييد.
ج: در نماز قضا مراعات ترتيب ـ غير از ظهر و
عصر و مغرب و عشاء از يک روز ـ واجب نيست و خواندن مقدارى که يقين به قضا شدن
آن داريد کافى است و دوره کردن به معناى تکرار نماز براى احراز ترتيب بر شما
واجب نيست.
س 534: گاهى پس از ازدواج مايعى از
من خارج مىشد که اعتقاد به نجس بودن آن داشتم.
لذا به نيت غسل جنابت غسل کرده و
نمازم را بدون وضو مىخواندم. در رسالههاى عمليه اين مايع، مذى ناميده شده
است. اکنون نمىدانم نمازهايى را که بدون وضو و بىآنکه جنب باشم با غسل جنابت
خواندهام، چه حکمى دارد؟
ج: قضاى همه نمازهايى که بعد از خروج آن مايع،
بدون وضو و با غسل جنابت خواندهايد، واجب است.
س 535: کافرى پس از مدتى اسلام
آورده است، آيا قضاى نماز و روزههائيکه انجام نداده، واجب است؟
ج: واجب نيست.
س 536: بعضى از افراد بر اثر
تبليغات گمراه کننده کمونيستها چندين سال نماز و واجبات خود را ترک کردهاند،
ولى بعد از پيام تاريخى امام راحل به سران شوروى سابق پى به اشتباه خود بردند و
به سوى خداوند توبه نمودهاند، آنها در حال حاضر قادر به قضاى همه آن نمازها و
روزهها نيستند، وظيفه آنها چيست؟
ج: بر آنان واجب است که نمازها و روزههاى فوت
شده را به هر مقدار که قدرت دارند، قضا و هر مقدارى که قادر نيستند وصيت
نمايند.
س 537: شخصى فوت کرده و قضاى روزه
ماه مبارک رمضان و نماز بر عهده اوست و فرزند ذکورى هم ندارد. مقدارى مال به جا
گذاشته که براى قضاى يکى از نماز و روزه کفايت مىکند. در اين صورت قضاى نماز
مقدم است يا روزه؟
ج: ترجيحى بين نماز و روزه نيست و بر ورثه واجب
نيست که ما ترک وى را صرف قضاى نماز و روزه او نمايند، مگر آنکه در اينباره
وصيت کرده باشد، که در اين صورت بايد به وصيت او در اجير گرفتن از ثلث ترکه
براى قضاى نماز و روزهاش به هر مقدار که کفايت مىکند، عمل کنند.
س 538: من در اکثر اوقات نماز خود
را خوانده و در صورت فوت شدن نماز، آن را قضا کردهام، اين نمازهاى فوت شده هم
مواردى بوده که يا من خواب ماندهام و يا بدن و لباسم نجس بوده و در تطهير آنها
کوتاهى کردهام. مقدار نمازهاى قضا شده يوميه، آيات و قصر را که بر عهده من
است، چگونه محاسبه نمايم؟
ج: قضاى نمازهايى که يقين به فوت شدن آنها
داريد، کافى است، و از اين مقدار هر کدام را که يقين داريد نماز قصر يا آيات
بوده، بايد بر وفق يقين خود آنها را بجا آوريد، و بقيه را به عنوان قضاى
نمازهاى يوميه بخوانيد و چيزى بيشتر از اين مقدار بر شما واجب نيست.
نماز قضاى پدر و
مادر
س 539: پدرم سکته مغزى نموده و مدت
دو سال مريض بود و بر اثر سکته قادر به تشخيص خوب و بد نبود، يعنى قدرت تفکر و
تعقل از او سلب شده بود. در اين دو سال نماز و روزه خود را انجام نداده است.
آيا قضاى نماز و روزه او بر من که پسر بزرگ خانواده هستم، واجب است؟ البته
مىدانم که اگر وى بيماريهاى مذکور را نداشت، قضاى نماز و روزههاى او بر من
واجب بود. اميدوارم مرا در اين مسأله راهنمايى فرماييد.
ج: اگر ضعف عقلى وى به حدى که عنوان جنون بر آن
صدق کند، نرسيده و در تمام اوقات نماز در حال اغماء نبوده است، قضاى نمازها و
روزههاى فوت شده او بر شما واجب است، و گرنه چيزى از بابت آن بر شما نيست.
س 540: اگر شخصى فوت کند، چه کسى
بايد کفّاره روزه او را بپردازد؟ آيا بر پسران و دختران وى دادن کفّاره واجب
است يا شخص ديگرى هم مىتواند آن را بدهد؟
ج: کفّاره روزه که بر پدر واجب است، اگر به نحو
تخييرى بوده است، يعنى وى هم توانايى روزه گرفتن را داشته و هم اطعام را، در
اين صورت اگر بتوان آن را از تَرَکه خارج کرد، از آن برداشت مىشود و در غير
اين صورت بنا بر احتياط بر پسر بزرگتر واجب است که روزه را بگيرد.
س 541: مرد بزرگسالى به دلايل
مشخصى از خانوادهاش جدا شده و برقرارى ارتباط با آنها براى او مقدور نيست. وى
فرزند بزرگ خانواده هم هست و پدرش در اين مدت فوت کرده است و نمىداند چه مقدار
نماز قضا و غير آن بر عهده پدرش است و مال کافى هم براى اجير گرفتن در اختيار
ندارد و خودش هم به علت سن زياد نمىتواند آنها را بجا آورد، وظيفه وى چيست؟
ج: قضاى نمازهاى پدر واجب نيست، مگر آن مقدارى
که پسر بزرگتر يقين به فوت آن دارد و بر پسر بزرگتر واجب است که نمازهاى پدرش
را به هر صورتى که امکان دارد، قضا نمايد و اگر از انجام آن حتى از اجير گرفتن
براى انجام آن هم عاجز باشد، معذور است.
س 542: اگر فرزند بزرگ ميّت دختر و
فرزند دوم او پسر باشد، آيا قضاى نمازها و روزههاى پدر و مادر بر اين پسر واجب
است؟
ج: ملاک واجب بودن قضاى نماز و روزه پدر و مادر
اين است که فرزند مذّکر از ديگر اولاد ذکور ميّت ـ اگر ميّت اولاد ذکور داشته
باشد ـ بزرگتر باشد، و در فرض سؤال قضاى نماز و روزه پدر بر پسر که فرزند دوم
پدر است، واجب است و قضاى نماز و روزهاى که از مادر فوت شده، نيز واجب است.
س 543: اگر پسر بزرگ چه بالغ باشد
يا غير بالغ، قبل از پدر فوت کند. آيا قضاى نمازهاى پدر از فرزندان ديگر ساقط
مىشود؟
ج: تکليف قضاى نماز و روزه پدر بر پسر بزرگى
واجب است که هنگام وفات پدر زنده باشد، هرچند فرزند اول يا پسر اول پدر نباشد.
س 544: من پسر بزرگ خانواده هستم.
آيا واجب است براى خواندن نمازهاى قضاى پدرم، تا زنده است از او تحقيق کنم يا
اين که بر او واجب است مرا از مقدار آن آگاه نمايد؟ در صورتى که مرا مطلع نکند،
تکليف من چيست؟
ج: تفحص و سؤال بر شما واجب نيست، ولى بر پدر
واجب است تا فرصت دارد خودش بخواند و اگر نتوانست وصيت نمايد. به هرحال پسر
بزرگ مکلّف است که بعد از فوت پدرش، آن مقدار از نماز و روزههايى را که يقين
دارد از پدرش فوت شده است، قضا نمايد.
س 545: اگر شخصى فوت کند و همه
دارايى او خانهاى باشد که فرزندانش در آن سکونت دارند، و نماز و روزه بر ذمّه
او باشد و پسر بزرگ او هم به علت کارهاى روزانه قادر به قضاى آن نباشد، آيا
واجب است که اين خانه را بفروشند و نماز و روزه او را قضا نمايند؟
ج: در فرض مرقوم، فروش خانه واجب نيست، ولى
قضاى نماز و روزهاى که به عهده پدر است، در هر حالى بر پسر بزرگتر واجب است،
مگر در صورتى که ميّت وصيت به اجير گرفتن از ثلث ترکهاش کرده باشد و ثلث ترکه
هم براى انجام همه نماز و روزههاى او کفايت کند که در اين صورت ثلث ترکه بايد
براى آن مصرف شود.
س 546: آيا اگر پسر بزرگ که قضاى
نماز پدر بر عهده اوست، فوت نمايد، انجام آنها بر ذمّه وارث پسر بزرگ است يا
اين که به پسر بعدىِ پدر (برادرِ پسر بزرگ) منتقل مىشود؟
ج: قضاى نماز و روزه پدر که بر پسر بزرگ واجب
است، با فوت وى پس از فوت پدرش، بر پسر و يا برادر او واجب نمىشود.
س 547: اگر پدرى اصلاً نماز
نخوانده باشد، آيا همه نمازهاى او قضا دارد و انجام آنها بر پسر بزرگ او واجب
است؟
ج: بنا بر احتياط در اين صورت هم قضاى آنها
واجب است.
س 548: پدرى که همه اعمال عبادى
خود را عمداً انجام نداده است، آيا بر پسر بزرگ قضاى همه نمازها و روزههايى را
که پدرش انجام نداده و به پنجاه سال مىرسد، واجب است؟
ج: اگر ترک نماز و روزه بر اثر طغيان باشد،
قضاى آنها بر پسر بزرگ واجب نيست. ولى در اين صورت هم احتياط در قضاى آنها ترک
نشود.
س 549: اگر قضاى نماز و روزه بر
عهده پسر بزرگ باشد و قضاى نماز و روزه پدر هم برآن اضافه گردد، کدام يک مقدّم
است؟
ج: در اين صورت مخيّر است و شروع به انجام هر
کدام کند، صحيح است.
س 550: پدرم مقدارى نماز قضا دارد،
ولى قدرت انجام آن را ندارد. آيا بر من که پسر بزرگ خانواده هستم، جايز است در
زمان حيات پدرم نمازهاى فوت شده او را قضا نمايم و يا شخصى را اجير کنم تا آن
را انجام دهد؟
ج: نيابت از شخص زنده براى انجام نماز و روزه
قضا صحيح نيست.
نماز
جماعت