عمق‌ فاجعه

شماره مطلب:
2468

عمق‌ فاجعه

وقتی ما مواد معدنی و ذخایر طبیعی را با این شتاب از صورت طبیعی آن خارج می‌کنیم و به شکلی در می‌آوریم که دیگر امکان بازگشتن به طبیعت را از دست می‌دهد، مسئله اینجاست که تا کی می‌توان این روند را دنبال کرد. امروز که زندگی ما تا اعماق، وابسته به فرآورده‌های مدرن تکنولوژی است، دریافت عمق فاجعه بسیار مشکل و غالباً محال است. همۀ ما سعی می‌کنیم که خود را گول بزنیم و فاجعه را به تأخیر بیندازیم و همه چیز را به‌گونه‌ای توجیه کنیم که نیازی به تغییر دادن وضعیت موجود نباشد، حال آن‌که خواه ناخواه روزی می‌رسد که ما ناچار از پذیرفتن واقعیت خواهیم شد.

نظام تغییر و تحولات در طبیعت به‌گونه‌ای است که همیشه «فضولات» به‌مثابه حلقه‌هایی کاملاً ضروری و ارزشمند، چرخه‌های حافظ حیات در کرۀ زمین را تکمیل و تقویت می‌کنند. در زبان علوم رسمی به این پدیده پس‌خوراند[i] می‌گویند. در طبیعت بکر هرگز چیزی که لفظ «فضولات» به معنای زائد بر آن مصداق پیدا کند به وجود نمی‌آید. فضولات جانوران لایۀ خاک را حاصل‌خیز می‌سازد و هم‌راه با برگ درختان فعال‌ترین لایۀ خاکی یعنی «لایۀ روخاک» یا «لاش‌خاک» را تشکیل می‌دهد. تحولات مادی طبیعت همواره در دایرۀ بسته‌ای انجام می‌شود که هیچ چیز در آن زیادی و غیر ضرور نیست. فضولات جانداران و برگ‌های خشک درختان همان‌قدر در تکمیل این چرخه‌های حیاتی دخالت دارند که آب و هوا و نور خورشید.

نمونۀ روشنی از این چرخه‌های حیاتی را ـ که در زبان علوم رسمی به آن اِکوسیستم[ii] می‌گویند ـ می‌توان در تغییر و تبدلات آب در کرۀ زمین پیدا کرد. ریزش برف و باران بر کوهساران و دامنۀ کوه‌ها از یک ‌سو به تأمین سفره‌های زیرزمینی آب و از سوی دیگر به جریان سطحی آب در رودخانه‌ها منجر می‌شود. ذخیرۀ برف بر قلل سرد کوهستان‌ها منبع بزرگی است که با کمک نور خورشید، در تمام طول سال رودخانه‌ها را پُرآب نگه می‌دارد. رودخانه‌ها به دریاها و اقیانوس‌ها می‌ریزند، با تبخیر و تعریق آب‌ها از رودخانه‌ها و اقیانوس‌ها و گیاهان و درخت‌ها، بار دیگر این چرخۀ حیاتی کامل می‌شود و ابرهای متراکم به صورت برف و باران، آب لازم برای ادامۀ حیات طبیعی را تأمین می‌سازند. در این چرخۀ کامل طبیعی هیچ نقطه یا عامل زائدی وجود پیدا نمی‌کند.

حال آن‌که در صنایع مدرن، بشر با شتاب بسیار زیاد و در سطحی بسیار گسترده و وحشت‌آور مواد و منابع را به صورتی درمی‌آورد که امکان بازگشت به طبیعت را به طور کامل از دست می‌دهند و همواره به صورت «فضولات» باقی می‌مانند، فضولاتی که مثل د.د.ت و نایلون هرگز امکان پالایش و جذب آنها در چرخه‌های حیات طبیعی وجود ندارد و بعضاً حتی به‌گونه‌ای مرگ‌آور و غیر قابل جبران، کانون‌های اوّلیۀ حیات را در کرۀ زمین آلوده می‌سازند و بقای نوع بشر را با خطراتی حتمی مواجه می‌کنند، و این بسیار وحشت‌انگیزتر از خطری است که از جانب محدودیت منابع و معادن، بشر را تهدید می‌کند ـ و در فصل گذشته بدان اشاره رفت.

پیش از ذکر برخی شواهد و مصادیق گویا باز هم تذکر این نکته ضروری است که دریافت عمق فاجعه برای ما بسیار مشکل و حتی محال است، چرا که اصلاً زندگی امروزی ما به طور کامل وابسته به فرآورده‌هایی است که به قیمت از بین بردن حیات در کرۀ زمین به دست می‌آید و هرچند شواهد بسیار گویا و غیرقابل انکار است، اما همۀ ما سعی می‌کنیم که به هر طریق ممکن خود را فریب دهیم و راهی برای فرار از این مخمصه که خودمان برای خودمان ساخته‌ایم پیدا کنیم، و البته با توجه به این‌که انسان موجودی متکامل است، حقیر شک ندارم که بالاخره دیر یا زود ناچار از پذیرش واقعیات خواهد شد و خود را از تبعات مرگ‌آور تمدن حاضر خلاص خواهد کرد.

در کتاب «تنها یک زمین» به یک تغییر عمدۀ اقلیمی اشاره می‌شود که ممکن است به دلیل افزایش بیش از حد ٢Co  در جو، در نظام سیاره‌ای رخ دهد:

...باید دانست که تأثیر کلاهک‌های برفی بر اقلیم کرۀ زمین چنان مهم است که... از میان رفتن کلاهک‌های برفی... سبب دگرگونی فاجعه‌آمیزی در منطقه‌ها خواهد شد، بدین‌ترتیب که برخی خشکی‌ها به زیر آب خواهند رفت و بعضی به طور تحمل‌ناپذیری گرم خواهند شد.[iii]

نویسنده سعی می‌کند که نقش کلاهک‌های قطبی را در تنظیم حرارت کرۀ زمین و استمرار حیات، به الاکلنگی تشبیه کند که اکنون در وضعیت تعادلی خویش قرار دارد:

... برای خارج کردن یک الاکلنگ از وضع افقی و به نوسان‌ واداشتن آن کوچک‌ترین حرکت در نزدیکی نقطۀ اتکای آن کافی است. ممکن است تغییر بسیار اندکی در توازن انرژی سیاره برای تغییر دمای میانگین به اندازۀ ٢ درجه سانتی‌گراد کافی باشد. اگر دما این اندازه کم شود عصر یخ‌بندان دیگری پدید می‌آید، و بالاتر از آن دما، عصری تهی از یخ. در هر یک از این دو مورد، تأثیرها جهانی و فاجعه‌آمیزند.[iv]

نویسنده سعی می‌کند با تشریح نقش دی‌اکسید کربن در تنظیم آب و هوای کرۀ زمین احتمال فاجعه‌ای عظیم را گوشزد کند:

... ولی بنا بر مدرک‌های موجود می‌توان نتیجه گرفت که در دهۀ گذشته رها شدن co2 در جو در نتیجۀ سوختن سوخت‌های فسیل توسط آدمی، ٢/٠ درصد در سال افزایش یافته است. ما نمی‌دانیم که همۀ دی‌اکسید کربنی که سال به سال در بیوسفر پدید می‌آید به کجا می‌رود... ولی افزایش تراکم هوا به میزان کنونی، سبب خواهد شد که دمای کرۀ زمین تا سال ٢٠٠٠ به اندازه‌ی ٥/٠ درجۀ سانتی‌گراد افزایش یابد.

ولی ممکن است میزان تراکم هوا از این هم بیش‌تر شود. از بین بردن جنگل‌ها می‌تواند میزان جذب طبیعی توسط برگ‌ها را کاهش دهد. در عین حال، با پیشرفت صنعتی‌شدن مقادیر بیش‌تری وارد جو می‌شوند، زیرا تقاضای انرژی جامعه‌های پیشرفته هنوز به‌شدت رو به فزونی است... برای اینکه مجموع تقاضاهای سوخت فسیل در دهه‌های نخستین قرن آینده مقدار  co2در جو را به میزان زیاد افزایش دهد و از این راه دمای میانگین سطح زمین را در حدود ٢ درجۀ سانتی‌گراد بالا ببرد و احتمالاً گرم‌شدن دراز مدت سیاره را سبب شود، نیازی نیست‌ تصور کنیم که سه میلیارد و نیم اتومبیل در سیاره لازم است.[v]

نویسنده نتیجه می‌گیرد:

... پس نامعقول نیست که بپرسیم اگر افزایش فراوان  co2جو توسط آدمی، هر گاه با یکی از گرم‌‌شدن‌های خود طبیعت مصادف شود، آیا باعث نخواهد شد که تغییر اندکی در مرکز الاکلنگ به‌وجود آورد و سنگینی‌های این سو و آن سو را دچار حرکت‌های شدید کند و پی‌آمدهای جهانی خطرناک و پیش‌بینی‌ناپذیری را سبب شود؟[vi]

آلودگی آب‌ها خطری بسیار نزدیک‌تر است. نظام تولیدی صنایع مدرن در سطحی بسیار وسیع با ایجاد فضولاتی که نه در خودِ سیستم قابل جذب هستند و نه امکان پالایش آنها توسط طبیعت وجود دارد، روز به روز ـ و بهتر است بگوییم لحظه به لحظه ـ به میزان آلودگی آب‌ها می‌افزاید. این مسئله در هیچ یک از ادوار حیاتی کرۀ زمین سابقه‌ای نداشته است و همان طور که عرض شد، چرخه‌های حیاتی طبیعت بکر دارای پس‌خوراند است و فضولات خود را دیگرباره جذب می‌کند، حال آ‌ن‌که در نظام صنعتی کنونی، امکان جذب یا پالایش فضولات به هیچ وجه موجود نیست.

در همان کتاب آمده است:

فرایندهای صنعتی، مواد گوناگونی به‌ وجود می‌آورند که باکتری‌ها قادر به تجزیۀ آنها نیستند (موادی که تحت تأثیر فعالیت‌های حیاتی تجزیه نمی‌شوند) ـ و بعضی از آنها، به‌خصوص موادی چون سیانورها و کانی‌هایی چون جیوه و سرب، سمی‌اند. این مواد که گرداگرد کارخانه‌ها روی هم انباشته می‌شوند، در زمین نفوذ می‌کنند و سموم خود را در آب‌های زیرزمینی یا آب‌های جاری مجاور وارد می‌سازند.

در این جریان آخال‌های [آشغال‌های] آلی (که تحت تأثیر فعالیت‌های حیاتی تجزیه می‌شوند) ـ از شهر و کارخانه‌های کاغذسازی و محل پرورش چارپایان ـ به مقداری در رودها می‌ریزند که اکسیژن کافی برای تجزیۀ آنها در آب نیست. بنابراین، باکتری‌ها همۀ اکسیژن را ضمن تجزیۀ مواد آلی مصرف می‌کنند. در نتیجه تراز اکسیژن آب پایین می‌آید، و گاه اساساً اکسیژنی باقی نمی‌ماند و از آن‌جا که جانداران آبی به اکسیژن نیازمندند، رود قابلیت حفظ جانداران را از دست می‌دهد و کیلومترها چون آبی مرده و بدبو جریان می‌یابد. هرچه جریان رود آهسته‌تر باشد، این خطر بیش‌تر است. همۀ رودهای گرداگرد شهر کاغذسازی ژاپن، به نام فوئیجی[vii]، به همین سرنوشت دچارند... دریاچۀ ئی‌یری[viii] معروف‌ترین مثال است ولی بسیاری از دریاچه‌های اروپا به صورتی خطرناک کمبود اکسیژن محلول دارند، و دریاهای محصو

 

[i].  feedback

[ii].  Ecosystem

[iii]. تنها یک زمین، صص ٣٥٠ و ٣٥١.

[iv]. تنها یک زمین، ص ٣٥١.

[v]. تنها یک زمین، صص ٣٥٢ و ٣٥٣.

[vi]. تنها یک زمین، ص ٣٥٣.

[vii].  Fuiji

[viii].  Erie

محتوای این فیلد خصوصی است و به صورت عمومی نشان داده نخواهد شد.
X