در
حادثه لشکر کشی عمر خلیفه دوم، وقتی لشکر به گرگان رسید در این
زمان بزرگان شهر و مردم با فرستادن پیکی به طرف لشکر اسلام از
آنها امان خواستن و در قبال پول هم دادند ... – سؤال: آیا آقا
امام حسن و حسین در چنین جایگاهی باشند و هیچ شکایت و مخالفتی
و حتی در آینده نیز شکوهای نکنند؟ اصلاً حضور امام یعنی تایید
کار این قاتلان نیست؟
ابتدا باید این حضور ثابت شود و بعد راجع به چند و چون آن بحث،
سؤال یا حتی نقد صورت پذیرد.
اجازه دهید به صراحت به چند نکته مهم اشاره نماییم:
الف – امام علی، امام حسن، امام حسین و سایر ائمه اطهار
علیهمالسلام، انسان کامل، خلیفةالله، حجت الله و اهل عصمت
هستند. اگر ما آنها را اینگونه شناختهایم، میفهمیم که هیچ
کار خطایی نمیکنند و یقین داریم که هر کاری کرده باشند، همان
درست و عین حکمت و منطبق با عصمت و امر الهی بوده است و اگر
چنین نشناخته باشیم، مشکل ما در جایی دیگر و موضوعی اصلیتر
است، نه در مواضع متفاوت در مقاطع مختلف.
حال اگر جنگی در گرفته باشد و ایشان نیز حضور داشته باشند،
فرقی نمیکند که دشمن کشته شده توسط آنان، عرب باشد یا رومی یا
ایرانی.
ب – برخی مترصدند که با طرح این گونه سؤالهای مبتنی بر صورت
مسئله غلط، ناخودآگاه فضیلتی برای «ایرانیت» به نسبت «اسلامیت»
القاء کنند و حس ناسیونالیستی را در مقابل گرایش توحیدی و
اسلامی قرار داده و تقویت و تحریک کنند؛ در حالی که این
مرزبندیها کار ما انسانهاست. همه زمین مُلک و مِلک خداست،
همه انسانها مخلوق و بندهی او هستند، دین اسلام را نیز برای
جهانیان فرستاده است و حجج او نیز حجج اسلام هستند و نه حجج
عرب یا عجم.
ج – تعجب است که برخی اگر بخواهند افتراق و اختلاف شیعه و سنّی
را تشدید کنند، به طور کلی تمامی منابع اهل سنّت را رد
میکنند، حتی اگر حدیث یا نقل درستی در آن باشد و اگر علیه
تشیع ضد تبلیغ در ذهن شیعیان ایجاد شک و شبهه کنند، منابع اهل
سنّت را سند قطعی و موثق قلمداد کرده و با استناد به آنها، چون
و چرا در کار اهل عصمت علیهمالسلام میکنند، حتی اگر آن نقل
سند صحیحی نداشته باشد و اساساً با عقل، قرآن، سنت و حتی سایر
اقوال خودشان منافات داشته و متناقض باشد؟!
د – در هیچ یک از اسناد حدیثی یا تاریخی موثق اهل تشیع، که
بسیار غنیتر، متقنتر و مستدلتر میباشد، کمترین اشارهای به
حضور امام حسن و امام حسین علیهماالسلام در حمله اعراب به
ایران در زمان خلیفهی دوم نشده است؛ و حال آن که اگر حضوری
داشتند، حتماً به حق به بوده و مورخین نیز هیچ ابایی از ذکر آن
نداشتند. بلاذری و طبری که در متن سؤال اشاره نمودید نیز از
اهل سنّت هستند.
و – چه دلیلی داریم که نگوییم آنها به خاطر موجه نشان دادن
حلمه اعراب به ایران در زمان خلیفه دوم، افزودهاند که حسنین
(ع) نیز حضور داشتند؟ و چرا باید بگوییم: چون آنها گفتهاند،
حتماً درست است؟! در حالی که آن مورخین اهل سنّت، خودشان که
حضور نداشتند، بلکه نقل قول کردهاند و در نقل قول تاریخ و
حدیث، حتماً باید روای موثق باشد.
این شناخت از روای به علم «رجال» که بسیار مفصل و تخصصی است بر
میگردد. و تاریخچه راویان این گونه احادیث یا نقلهای تاریخی
در کتب اهل سنّت، یا در نهایت مجهول الهویه بودهاند و یا
دروغگو و جاعل. جالب آن که گاه خودشان نقل کردهاند که فلانی
در خصوص فلان ناقل گفته است که او دروغگو و جاعل میباشد.
ز – نام لشکریان عرب را سپاه اسلام نمیگذاریم؛ چرا که سپاه
اسلام، لشکری است که به امر ولایت یا به فرماندهی مستقیم یا
منتصب ولیامر تشکیل شود و هدفش نیز «اسلام» باشد.
ح – اگر قرار بود اعراب به امر و نهی، سخن، موعظه، نصیحت و یا
انتقاد امام علی و حسنین علیهمالسلام وقعی گذارده و توجهی
کنند، اساساً با خود ایشان معارضه و مخالفتی نمینمودند، بیعت
با رسول خدا صلوات الله علیه و آله را نقض نمیکردند و آن
مصیبتها بر جهان اسلام تحمیل نمینمودند.
و – امام علی علیهالسلام، به دلیل ضرورت تداوم ولایت و امامت
الهی، اجازه حضور حسنین (ع) در هیچ جنگی را نمیدادند، چنان چه
حتی در جنگ صفین که در زمان خلافت خودشان رخ داد، اجازه نداند
که آنها در جنگ شرکت کنند و وقتی مطلع شدند که امام حسن علیه
السلام خود را جهت شرکت آماده میکنند، کسی را فرستادند و
گفتند: از طرف من او را بازدار.
منبع : X-shobhe |