سایت اهل سنت: «در
زمان خلفا جامعه اسلامی رو به گسترش بود و همه راضی بودند – به غیر از
اواخر خلیفه سوم» در زمان حضرت علی (ع) چنین نبود و دست آوردها از دست
رفت»! پاسخ چیست؟
رشد، پیشرفت و گسترش در هر فرهنگی و
هر جامعهای به گونهای تعریف میشود
و با تعاریف، اهداف و ایدههای آن سنجیده میشود. به عنوان مثال در یک
فرهنگ، حکومت و جامعه، کشورگشایی «گسترش» قلمداد میگردد و در فرهنگ یا
حکومت و جامعهی دیگری آن را «ظلم، تحجر، ارتجاع و ددمنشی» میدانند،
هر چند که آن کشورگشایی سبب استعمار، استثمار و رونق اقتصاد داخلی کشور
مهاجم نیز شده باشد.
به عنوان مثالی از قرون نزدیکتر، انگلیس، فرانسه، روسیه، امریکا و چند
کشور دیگر (مثل پرتغال)، رشد و گسترش داشتند، چرا که به کشورهای دیگر
یورش نظامی، اطلاعاتی، اقتصادی و فرهنگی برده و با کشتن دهها میلیون
انسان بیگناه و ایجاد ناامنی جانی و انحطاط فرهنگی برای صدها میلیون
انسان بیگناه و در استضعاف نگهداشتن آنها، حکومت و بالتبع کشور خود
را آباد کردند. حال آیا میتوانیم در فرهنگ «انسانی» و نیز «اسلامی»
این دستاوردها را «رشد و گسترش» بنامیم؟!
حال به صدر اسلام و پس از آن برگردیم. پیامبر اکرم (ص) به همراه اشخاصی
چون خدیجه کبری، امیرالمؤمنین علی (ع)، فاطمه زهراء، سید الشهداء حمزه
(ع) و تعداد معدود دیگری که بعداً پیوستند (عمّار، سلمان، ابوذر، بلال
و ...)، جامعه وحشی عرب را با آموزههای اسلام آدم کردند و با نور
معارف قرآنی منوّر کردند. چنان چه حضرت فاطمه (ع) به آنها بدین مضمون
فرمود که «شما آب لجن مینوشیدید و مُردار میخوردید، پدرم و شوهرم شما
را آدم کردند.»
پس از این رشد، به ناگاه با رحلت ایشان، کلید بازگشت به دورهی جاهلیت
و پذیرش مجدد سلطنت به جای «خلیفة الهی» زده شد. رأی اکثریت جاهل که
مقهور پول و زور بوده و هستند، جایگزین حکم خدا شد، آیا این رشد و
گسترش است؟!
به ناگاه بیان شد با آن چه پیامبر اکرم (ص) فرمود، تبیین نمود، تعیین
کرد، آموزش داد، ابلاغ کرد و در نهایت از ما بیعت گرفت که فهمیدیم و
قبول کردیم کاری نداریم، از این پس به رأی «خودمان» اکتفا میکنیم،
کتابی هم در دست داریم و خودمان میخوانیم و هر چه خودمان فهمیدیم همان
درست است و به آن عمل میکنیم و هیچ نیازی به عالِم، مربی، معلم، انسان
کامل، عادل، حکیم و ... نداریم، بلکه «حسبنا کتاب الله»، آیا این رشد و
گسترش است؟!
بدیهی است که جامعه عقبگرد را شروع میکند و ظرف کمتر از سه دهه
میرسد به همان وضعیت اواخر عثمان که خود به آن اذعان دارند.
رشد یا انحطاط، صاعقه نیست که ناگهاه با افراد از آسمان نازل شود و
موجب منفعت یا زیان گردد. 23 سال تا رحلت طول میکشد که انسانهایی
ساخته شوند و فرهنگ والایی در جامعه حاکم شود و 25 سال (دوران
خانهنشاندن علی [ع]) طول میکشد تا دوباره جامعه به نقطه ارتجاعی اولش
بازگردد.
حال علی (ع) وارث این ارتجاع 25 ساله بود. ارتجاعی که طی 4.6 سال چندین
جنگ بزرگ و کوچک از ناحیهی به اصطلاح همان مسلمانان بر او تحمیل
کردند، هر روز فتنهای عَلَم کردند، جوّسازی و شایعات و شبهات را رواج
دادند و سپس شمشیر همان ارتجاع از آستین خوارجِ به ظاهر زاهد، حافظ
قرآن، روزهدار و مجاهد بیرون آمد و بر فرق مبارکش نشست و جامعه اسلامی
را متفرق کرد.
اگر در زمان عثمان مردم متعرض شدند و در نهایت علیه او شوریدند، تا
جایی که از علی (ع) امان و رهنمود خواست، نتیجهی چند سال حکومت عثمان
نبود، هر چند که اساساً حکومت او نتیجه حکومت و وصیت خلیفه دوم بود،
بلکه این نابسامانی و نارضایتی نتیجه سه دهه ارتجاع به فرهنگ دوره
جاهلیت بود.
حوادثی که پس از شهادت حضرت علی (ع) رخ داد، مثل کنار زدن امام حسن
(ع)، خود فروشی خواص و در نهایت پذیرش حکومت معاویه توسط مسلمانان،
تحمیل یزید بر حکومت، مال، جان و حتی نوامیس مسلمین در مدینه و همه
بلاد اسالامی و ماجرای کربلا و امام کُشی به نام اسلام، نتیجه چه بود؟
روی کار آمدن حکام اموی و سپس عباسی و آن همه جنایت نتیجه چه بود؟ ایا
چهار سال حکومت علی (ع)؟! یا 25 سال کنار زدن او، آن هم پس از رحلت
پیامبر اکرم(ص) و سپس ادامه این تحجر و ارتجاع به فرهنگ جاهلیت؟!
عقب افتادگی کل جامعه اسلامی در سرزمین حجاز، عراق، ایران، کشورهای
عربی، ترکیه و ... به چه خاطر بود؟ 4 سال حکومت ایشان، یا عقب افتادگی
به خاطر سنگ بنای کج و نیز تداوم آن در طی قرون؟!
آیا اگر به اسلام ایمان می آوردند، به بیعت عمل می کردند، سقیفه تشکیل
نمی دادند و سلطنت را مجدد احیا نمیکردند، هیچ گاه معاویهها، یزیدها،
مروانها، ولیدها ... و سپس هارونها، مأمونها، متوکلها ... و سپس آل
سعودها، خلفای عثمانی، قاجارها، پهلویها بر جوامع اسلامی حاکم
میشدند؟!
پس اگر کسی میخواهد تاریخ را تحلیل کند، باید امیال شخصی یا اغراض
شیطانی را کنار بگذارد و درست تحلیل کند. خدمت به اجانب غیر مسلمان بود
که سبب انحطاط صدر اسلام شد و امروز نیز همان جمود، تعصب و جهالت سبب
میگردد تا دشمن فرصت پیدا کند هر انحراف دیگری را به نام اهل سنّت، یا
حتی شیعه، به جامعه تحمیل کند و امثال وهابیت را بسازد که نه سنّی
هستند و نه شیعه و نه اصلاً مسلمان.
اکنون نیز میتوانند کلّ تاریخ گذشته را دست و بیغرض مطالعه کنند. حتی
اگر مورخین شیعی را قبول ندارند، به آثار مورخین و علمای خود مراجعه
کنند و ببینند که اولاد رسول الله (ص) را در چه مقام و جایگاهی می
بینند؟ بعد فکر کنند پس چرا آنها را کشتند و چه کسانی آنها را کشتند؟
بیاندیشند که با این همه، آیا رشد و پیشرفت حاصل شده در ادوار مختلف و
اکنون (که محصول علم و تقوا است) کِی و توسط چه کسانی پایهریزی شد؟
توسط امویان و عباسیان، یا عثمانیها و آل سعود؟ یا آن که همان امامان
کنار گذاشته شده چون امام سجاد، امام باقر، امام صادق و... (ع) با تمام
اختناقی که بر آنان حاکم بود، تلاش و مجاهدت کردند تا حقایق اسلام را
تبیین و حفظ کنند و حتی علوم جدید را آموزش دهند تا امروز جهان و
مسلمین را متحول کند؟
منبع: x- shobhe |