بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

سیاسی/شبهه6

بسمه تعالی

ش (تهران): آیا می‌توان از ولی فقیه انتقاد کرد و عملکرد او را زیر سئوال برد و به رعایت عدالت و انصاف هشدارش داد؟!


  اگر چه چند نوع پاسخ خواستید، اما پاسخ یک چیز است، چه برای کسانی که «ولایت فقیه» را قبول دارند و چه برای کسانی که کم قبول دارند یا اصلاً قبول ندارند. منتهی متن و محتوای نامه‌ی طولانی ارسالی با اشاره به ده‌ها موضوع و پیش‌داوری دیگر، ایجاب می‌کند که قبل از پاسخ، به نکات دیگری دقت شود که البته مجال بحث همه‌ی آنها به صورت مفصل نیست.

الف – هدف از طرح هر سؤالی، دانستن نیست. لذا بسیار ساده‌لوحانه است اگر پاسخ‌گو، بی توجه به جوانب شروع به پاسخ سؤال نماید. چرا که سائل اصلاً به دنبال پاسخ سؤالش نیست و فرقی نمی‌کند که شما چه جوابی بدهید، او جریان دیگری را دنبال می‌کند که هر جوابی بدهید، همان جریان را دنبال خواهد کرد. لذاست حتی امیرالمؤمنین علیه‌السلام که مرتب می‌فرمود: «از من بپرسد قبل از آن که مرا از دست دهید»، خطاب به سائلی فرمود: «پاسخ تو را نمی دهم. چون نمی‌پرسی که بدانی، بلکه می‌پرسی که مجلس را بر هم زنی».

ب - پس از آن که هدف از سؤال معلوم شد که آیا دانستن است، یا ایجاد شبهه در اذهان، یا جوّسازی و مغالطه و ...، باید کاملاً مشخص شود که «اصل سؤال چیست»؟ و پاسخ همان سؤال داده شود. وقتی کسی سؤالی مطرح می‌نماید و در ذیل و به بهانه‌ی شرح سؤال، ده‌ها سؤال یا شبهه‌ی دیگر را ایجاد می‌کند، حتماً اهدافی غیر از دانستن را دنبال می‌کند و اگر هدفش دانستن هم باشد، سؤال اصلی خود را در لابلای سؤالات دیگر چنان گم می‌کند که پیدا کردن و رسیدن به آن، ساعت‌ها زمان می‌برد و معلوم هم نیست که نتیجه دهد. مانند سؤال فوق که در یک سطر ساده قابل طرح بود. اما در سطور بسیار زیاد [به بهانه‌ی شرح] مطرح شد و به غیر از اصل سؤال مورد نظر، عصمت و قداست انبیای الهی و معصومین نیز رد شد – آیات قرآن تجزیه شد – تفسیر به رأی شد – از برش تاریخ و سانسور برای ایجاد انحراف استفاده شد و در آخر معلوم نشد که سائل به دنبال چیست؟! آیا می‌خواهد بداند که در شرع اسلام انتقاد از ولی فقیه جایز یا خیر؟ یا می‌خواهد نظرات آیت‌الله مصباح یزدی را آن هم به جملات معنا دار سیاسی رد کند یا می‌خواهد پیامبر و اهل عصمت را اهل خطا و گناه بداند و یا ...؟! حال شما بفرمایید که پاسخ دهنده باید به کدام یک از موارد مطروحه در ذیل سؤال اصلی پاسخ دهد؟!

البته یادآوری می‌شود که این ترفندها به هیچ وجه «زرنگی» نیست، بلکه نوعی «خودزنی» محسوب می‌گردد. چرا که سائل با این گریزها و پیچ و خم‌هایش نشان می‌دهد که فرض معقول، مشروع، علمی و ثبیت شده‌ای را در ذهن ندارد، بلکه فقط به دنبال خالی کردن عقده‌ها و تحقق اهداف است.

پ – توجه داشته باشید که همیشه کسانی که «در دلهایشان مرض است» دوست دارند که مخاطبشان احمق باشند! یک سؤال بپرسند و یک جواب بی شرط و شروط بگیرند و زیر بیرق آن جواب هر چه خواستند بکنند و بعد به قول معروف به ریش طرف مقابل و همه‌ی ملت بخندند! مثلاً بپرسند: آیا شما آزادی را قبول دارید یا خیر؟ اگر بگویید: خیر. معلوم است که دیکتاتوری را قبول دارید و مرتجع هستید و باید به قرون 18 و 19 برگردید و ...! اما اگر بگویید: آری، قبول دارم. می‌گویند: پس هیچ مخالفتی با هیچ کار ما نداشته باش تا پدرت را در بیاوریم، چون هر کسی آزاد است که هر چه می‌خواهد بگوید و هر چه می‌خواهد انجام دهد! و اگر بگویید آزادی را قبول دارم، ولی مشروط، و شرایطش این است. می‌گویند: این که نشد آزادی! و این همان حقه‌ای است که بر اذهان عمومی ملت‌ها سوار کردند و همه‌ی آزادی آنها را از دستشان درآوردند و در مقابل، دیکتاتوری خود را به نام آزادی بر آنها تحمیل و حاکم نمودند.

سؤال فوق هم همین طور است. آیا می‌توان از ولی فقیه انتقاد کرد؟ پاسخش فقط یک کلمه است: بله. اما معلوم است که این «بله» مانند هر «بله» و «نخیر» دیگری شرط و شروطی دارد. اما به محض این که شرط‌هایش را بیان کردید و آن شرط‌ها سد راه مقاصد اصلی آنها از طرح سؤال بود، خواهند گفت: این که شد شیر بی‌ یال و کوپال! اینک اصل سؤال را با هم مرور می‌کنیم:

« آیا می‌توان از ولی فقیه انتقاد کرد و عملکرد او را زیر سئوال برد و به رعایت عدالت و انصاف هشدارش داد؟!»

چنان چه بیان شد، پاسخ یک کلمه است: بله. و آن همه گریزهای کج و کوله به آیات قرآن و تاریخ و نظرات علما را لازم نداشت و اصلاً دلیل و اثبات هم نمی خواهد. انتقاد نه تنها جایز است، بلکه لازم است و هر کجا انتقاد نباشد، تعقل هم نیست، چه رسد به تعامل، تبادل و رشد.

اما آهنگ سؤال نشان از حقدهای دیگر دارد. مضاف بر این که اگر هر کسی حق دارد انتقاد کند، دال بر آن نیست که انتقاد هر کسی حتماً درست است. چه بسا او نسبت به اطلاعات، معلومات و اهداف از پیش‌ تعیین شده‌اش، انتقادی را وارد دانسته است، در حالی که ممکن است ابداً وارد نباشد. و اما لفظ «... و به رعایت عدالت و انصاف هشدارش داد»، نه تنها نسبت به پدر سائل هم بی‌ادبانه است، چه رسد به یک عالم یا مجتهد یا سید و ولی‌فقیه، بلکه دو معنای مستتر [پنهانی] را حمل و القا می‌کند: اول آن که او عدالت و انصاف ندارد و باید به او هشدار داد و دوم: این ما هستیم که همه‌ی ملاک‌های عدل و انصاف را می‌دانیم و رعایت می‌کنیم و حال می‌خواهیم ولی‌فقیه را هشدار دهیم! البته این هم عیبی ندارد و کاری هم با فرهنگ و ادبشان نداریم. اگر چیزی به نظرشان می‌رسد بیان کنند، هشدار دهند و ... . اما گمان نکنند که هیچ کس نفهمید منظور و مقصود از طرح این گونه‌ی سؤال یا انتقاد چه بود؟ این دیگر تحمیق [احمق فرض کردن مخاطب] است، نه انتقاد یا هشدار!

در هر حال منتقد حتی می‌تواند [العیاذ بالله] به پیامبر و اهل بیت (ع) انتقاد کرده و هشدار دهد، اما حتماً وارد نیست. چون آنها معصوم هستند و از علم، تقوا، ایمان، بصیرت، خلوص و ... بیشتری برخوردارند.

اما در خصوص اشاره به فرمایشات آیت‌الله مصباح یزدی: اولاً چه کسی گفته است «فیلسوف و تئوریسین دولت و جناح حاکم»،‌ آیا به جز دشمنان عنود و لجوج؟ در هر حال یا ایشان فیلسوف و تئوریسین هست یا نیست؟ اگر باشد، کافیست شما که طرفدرا نقد هستید، نظرات ایشان را نقد کنید و اگر نیست، پس این القاب چیست؟ مضاف بر این که «آهنگ و لفظ دولت و جناح حاکم» بیانگر است که گوینده ضد دولت و جناح حاکم است و اصلاً با فلسفه و تئوری کاری ندارد و چه بسا حتی دو خط از نظریات ایشان یا دیگران را نیز مطالعه نکرده باشد، اما بغضی القا شده و هدفدار را پی‌می‌گیرد. پس نظرش صائب نیست.

ثانیاً شروطی که ایشان بیان فرمودند: مانند «رعایت قداست و ممانعت از سوء استفاده‌ی دشمن»، اختصاصی به روش و شروط انتقاد از ولی‌فقیه ندارد، بلکه حکم عقل و شرع است در بیان حدود انتقاد از هر کسی. مثل این است که بنده از شما بپرسم که آیا می‌توانم از نظریات یا عملکرد شما یا پدرتان انتقاد کنم؟ و شما بفرمایید: بله، به شرط آن که اولاً به قداست او توهین نکنید، چرا که در حال انسان موقر و پدر است و ثانیاً دشمنان از انتقاد شما سوء استفاده نکنند. حال آیا می‌توان گفت: این که شد شیر بی یال و کوپال؟! اینجاست که معلوم می‌شود، هدف از سؤال چیز دیگری است.

همان‌طور که بیان شد، گاهی هدف از سؤال همان مفهومی است که از جمله‌ی سؤالی ادراک می‌شود و گاهی اهداف دیگری تعقیب می‌شود. لذا اگر سؤال کنید: آیا می‌توان از پیامبر‌اکرم (ص) و معصومین (ع) و ولی‌فقیه ... و هر کس دیگری انتقاد نمود؟ پاسخ مثبت است. اما اگر به صراحت همان اهداف پنهان شده زیر نقاب انتقاد را سؤال کنید و بپرسید: آیا می‌شود به بهانه‌ی انتقاد به او [هر کسی] اهانت نمود؟ آیا می‌شود او را تخریب نمود؟ آیا می‌شود اذهان عمومی را نسبت به او منحرف نمود؟ آیا می‌توان او را استهزاء نمود؟ آیا می‌توان حرمت‌ها را شکست؟ آیا می‌توان به بهانه‌ی انتقاد از کسی وارد شد، اما اهداف دیگری را دنبال نمود؟ آیا می‌توان انتقاد از او را دستاویز مطرح کردن خود نمود؟ و ... ؟ پاسخ از طرف هر انسانی که کمی تعقل و انصاف داشته باشد، منفی است و با قاطعیت خواهند گفت: خیر نه تنها جایز نیست، بلکه بسیار مزورانه، ناجوانمرادنه، مخربانه، ظالمانه و پلید است و در این معنا فرقی نمی‌کند که مخاطب انتقاد ولی فقیه باشد یا نانوای سر کوچه.

اما، در خصوص مراقبت و ممانعت از سوء استفاده‌ی دشمن نیز چنین است و ضرورت رعایت این امر نیز اختصاصی به ولی فقیه ندارد. ما از شما سؤال می‌کنیم: آیا می‌توان از محبوب و معشوق شما [هر کس که باشد] انتقاد نمود؟ بدیهی است که چاره‌ای جز پاسخ مثبت ندارید. وگرنه خود محکوم خواهید شد. حال سؤال می‌کنیم: آیا می‌توانیم به بهانه‌ی انتقاد از فرد محبوب شما، بر علیه‌اش فتنه کنیم؟ آیا می‌توانیم به بهانه‌ی انتقاد از او، بر علیه‌اش جوّسازی کنیم؟ آیا می‌توانیم به نوعی از او انتقاد کنیم که آب به آسیاب دشمنش بریزیم؟ اگر محبوب شما هدف حملات دشمنان ظالمش بود، آیا فرصت مناسبی است که به میدان آمده و ما نیز با انتقادهای خود به او حمله کنیم تا درون و برون تضعیف شود و دشمن بر او غلبه کند؟ آیا می‌توانیم به بهانه‌ی انتقاد، دشمن را به مرخصی فرستاده و خود رسالت او را [خواسته یا ناخواسته] به انجام رسانیم؟ و ....؟ معلوم است که پاسخ نه تنها منفی است، بلکه هر عاقلی – چه مسلمان و انقلابی باشد و چه نباشد – خواهد گفت: چنین رفتاری یا از حماقت سرچشمه می گیرد و یا از کینه و بغض و لجاجت، که این دیگر انتقاد نیست، بلکه حمله‌ی ناجوانمردانه و ستون پنجمی، تحت لوای انتقاد است. یعنی جنگ نرم.

حال، چرا انتظار دارند که مخاطبین احمق باشند و در پاسخ سؤال، بدون اشاره به جوانب و شروط آن بگویند: بله، بله، می‌توانید انتقاد کنید، اتفاقاً چقدر انتقاد خوب است، اصلاً تا حالا کجا بودید؟ لطفاً بیایید و هر چه می‌خواهید بگویید و در هر کجا می خواهید بگویید ...، اصلاً مهم نیست که دشمن شاد شویم، چه اشکالی دارد اگر شما بلند‌گو و حربه‌ی دشمن بر علیه خودمان شوید، به جایش شما انتقاد کردید و ما ثابت کردیم که نزد ما انتقاد جایز است و اصلاً لازم و واجب عقلی و شرعی است و ...! آیا سائل خود به این حماقت نمی خندد؟

بدیهی است که ضرورت رعایت دو اصل فوق [که در مقابل هر فردی لازم است] در مورد افراد و شخصیت‌های حقیقی و حقوقی که نقش بیشتری در اجتماع کوچک یا بزرگ دارند، مضاعف می‌شود و هر چه منافع دیگران بیشتر به وجود و عملکرد آنها وابسته باشد، مضاعف‌تر می‌گردد.

به عنوان مثال شما اگر به نویسنده این پاسخ (با بهانه‌ی انتقاد یا بی‌بهانه) هر چه اهانت، تحقیر، تمسخر، فتنه و ... دشمن شادی نمایید، به هیچ کجای عالم بر نمی‌خورد و به جز خود شما و احیاناً نویسنده، کسی متضرر نمی‌گردد، اما اگر کسی این رفتار را با پدر یا مادر یک خانواده انجام دهد، چه بسا منافع مادی و معنوی افراد آن خانواده را مورد تعدی قرار دهد و اگر کسی در مقابل «ولی فقیه» چنین فتنه‌ای نماید، یقیناً منافع اسلام و مسلمین را نه در کشور و زمان حال، بلکه در جهان و آینده نیز به خطر می‌اندازد. پس، ایجاب عقل و شرع این است که انسان در انتقاد از هر کس، به ویژه بزرگان اعم از معلم، مربی یا ولی‌فقیه، اصول یاد شده را با دقت بیشتر رعایت نماید.

ت: اما راجع به اتخاذ روش‌های قانونی و منطقی برای طرح انتقاد از هر کسی و به ویژه شخصیت‌های حقوقی. حضرات بفرمایند که اگر روش قانونی را نمی‌پسندند، پس چه روشی را می‌پسندند؟! روش غیر قانونی را؟ روش هوچی‌گری را؟ روش تخریب را؟ روش جنگ روانی را؟ ... کدام روش را می‌پسندند؟ شما که انتقادی به نویسنده دارید، اگر سالم هستید، کدام روش منطقی و قانونی است؟ آیا انتقاد را به نویسنده و یا مسئول و مقام بالاتر او ارجاع می‌دهید، یا در مطبوعات جنجال می‌کنید؟ هوچی‌گری می‌کنید؟ فتنه می‌کنید؟ یا به خیابان‌ها می‌ریزید؟ و نامش را هم «انتقاد» می‌گذارید؟! و اگر کسی با این رفتارهای شما مخالفت کرد، او را به دیکتاتوری یا دگمی محکوم می‌کنید؟

مگر این حضرات مدعی طرفداری از قانون نیستند؟ چطور شد وقتی می‌خواهند انسان‌ها را بربایند و شکنجه کنند و حتی بدون محاکمه در زندان‌های طولانی مدت در نقاط نامعلوم حبس کنند نیز برایش قانون می‌گذارند و مدعی می‌شوند که طبق قانون عمل کردیم، اما نوبت به حمله، تضعیف، تخریب، اهانت ... و سلطه بر اسلام و مسلمین که می‌رسد، هر قانونی را مخل آزادی دانسته و عمل در چارچوب آن را تمثیل به شیر بی‌یال و کوپال می‌کنند؟! آیا خود ساده‌اند؟ یا دیگران را ابله فرض کرده‌اند؟ یا دوست دارند که مخاطبانشان احمق باشند؟!

در خاتمه‌ی این بخش از باب تبرک، آیه‌ای را تقدیم می‌نماییم:

يا أَيُّهَا الرَّسُولُ لا يَحْزُنْكَ الَّذينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذينَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَ مِنَ الَّذينَ هادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتيتُمْ هذا فَخُذُوهُ وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَ مَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً أُولئِكَ الَّذينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظيمٌ (المائده -41)

ای رسول ما، تو را محزون نکنند آنان که در کفر سبقت گرفته‌اند. همان‌هایی که با دهانشان می‌گویند ایمان آوردیم، ولی قلب‌هایشان ایمان نیاورده است. [و محزون نکند تو را رفتار] آن دسته از یهودیان (جاسوسی) که برای تکذیب به حرف‌های تو گوش می‌دهند و از [قول تو] سخنان دروغ به کسانی که نزد تو نیامده‌اند تحویل می‌دهند. کلمات حق را بعد از آن که در مواضع خود مقرر گشت تحریف کرده و گویند: اگر حکم قرآن این گونه [که وفق مراد ماست] آورده شد، بپذیرید و اگر چنین نبود از آن دوری کنید. و هر کس را که خداوند اراده نمود به فتنه‌ی (رسوایی) دچار شود، هرگز تو مالکیتی نداری [که بتوانی از عذاب خدا نجاتش دهی]. آنها کسانی هستند که خداوند نخواسته قلب‌هایشان مطهر گردد و برای آنان در دنیا ذلت است و در آخرت عذاب عظیم.

ملاحظه: در مورد قداست نداشتن اهل عصمت (ع) از نظر خداوند و قرآن (؟!) و شبهه‌ی دیگری که مطرح نمودید، در بخش بعدی پاسخ داده خواهد شد. إن شاء الله

x-shobhe.com

بازگشت به صفحه ی شبهات سیاسی

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved