بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

 

اعتقادی/شبهه76

 ش (اهواز): چگونه یقینی به وجود خدا پیدا کنیم که پس از ارتکاب گناه، پشتوانه‌ای برای توبه و بازگشت داشته باشیم؟

اگر کمی به خود توجه کنیم متوجه می‌شویم که یقین (البته نه معنای تفسیری، فلسفی، عرفانی و ...، بلکه به همین مفهومی که از واژه انتزاع می‌کنیم، می‌فهمیم و به کار می‌بریم)، در مقابل شک، نسبت به وجود باریتعالی در همه‌ی ما (دست کم عموم مسلمانان) حاصل است. و دلیل آن که، اگر از هر کدام ما سؤال کنند که «آیا به وجود خداوند متعال باور یا اقرار داری یا خیر؟» پاسخ مثبت می‌دهیم و شهادت می‌دهیم به «لا إله الا الله».

پس، معلوم می‌شود که ارتکاب گناه ما دلایل دیگری دارد، نه این که خدا را نمی‌شناسیم، یا کمی می‌شناسیم، ولی کمی هم در وجودش شک می‌کنیم و ...! از جمله‌ دلایل موارد ذیل است:

الف – جهان بینی ما مسلمانان در معرفی ابتدا و انتهای عالم هستی شامل دو قسمت است: الف – ابتدای جهان. که می‌گوییم: «انا لله» یعنی قبول داریم که مبدأ وجود خداوند متعال است و ما و همه را او خلق کرده است. ب – مقصد حرکت حیات یا هدف. که می‌گوییم: «انا الیه راجعون» - ما به سوی او بر می‌گردیم.

مشکل اغلب ما این است که باور و یقین‌ ما نسبت به بخش دوم ضعیف است و نه بخش اول. یعنی همه وجود خدا را قبول داریم، اما نسبت به آخرت و بازگشت به سوی او «معاد» ایمان و یقین مناسبی که ما را از گناه بازدارد یا وادار به توبه‌ی جدی کند نداریم. لذا در برنامه‌ریزی برای رسیدن به هدف و مقصد نیز درست عمل نمی‌کنیم.

باید دقت کنیم که شناخت خدا برای جهت دادن به مسیر حرکت به سوی خداوند متعال، یا بازدارندگی از انحراف کافی نیست، چرا که ابلیس هم خدا را می‌شناخت و بسیاری از افرادی که معصیت می‌کنند [حتی خود ما] نیز خدا می‌شناسند و ما الحمدلله منکر وجود باریتعالی نیستیم. اما به آخرت شناخت، ایمان و یقین مطلوب و مناسبی نداریم.

ب – ضعف بعدی ما، ضعف در شناخت خودمان است. پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «هر کس خود را شناخت، خدای خود را شناخته است». از جمله مسائلی که ما باید در خود بشناسیم، این است که موجودی هستیم عاشق پیشه و هدفدار. که هدف خود را بر اساس عشق و دلبستگی‌مان با اراده و اختیا ر انتخاب می‌کنیم و به سویش رهسپار می‌شویم.

هدف ما انسان‌ها رسیدن به «کمال» است. ما همه عاشق کمال هستیم. چون خداوند متعال ما را عاشق خودش که کمال مطلق است آفریده است. پس، علت هر حرکت ما [خواه صواب باشد یا گناه]‌این است که در آن کمالی برای خود دیده‌ایم.

منتهی انسان گاهی در شناخت نیاز خود و بالتبع شناخت کمال خطا می‌کند. یا نقص را کمال می‌بیند و یا فانی را باقی می‌بیند. انسان گاهی مصداق کمال را اشتباه می‌گیرد و از سایر مخلوقات برای خود صنم، معبود ومعشوقی می‌سازد و به سوی قرب او به حرکت در می‌آید.... . خلاصه آن که انسان هر چه را کمال ببیند، آن را هدف قرار می‌دهد و به سوی او می‌رود تا به آن برسد. پس لازم است که باز، به فکر «معاد» باشیم. هدف را آنجا ببینیم. لقاء الله را هدف بگیریم و نه دنیا را.

دقت کنیم که ما هر چه گناه می‌کنیم، به خاطر رسیدن به نفع و لذتی از منافع، متامع و لذایذ دنیا است. مگر کسی برای آخرت گناه می‌کند؟! خیر. هر چه گناه است، به خاطر عشق و محبت به دنیاست. لذا پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «حُبُ الدُنیا رَأسُ کُل خَطیئَة» - یعنی: محبت دنیا ریشه‌ی همه گناهان است.

پس اگر ما خود را بشناسیم و بفهمیم که دنیا گذر است، متامع و لذایذش محدود و فانی است، هیچ چیز باقی نمی‌ماند و ...، آن را هدف نمی‌گیریم و عاشقش نمی‌شویم. و اگر «معاد» را باور کنیم و بفهمیم که آنجا فنایی نیست، همه زیبایی، کمال، جمال، راحتی، رشد و لذت است، معلوم است که آن را هدف می‌گیریم، عاشق آن می‌شویم، پس بدان سو حرکت می‌کنیم ... و اگر یک موقعی هم خطایی سر زد و زمین خوردیم، زود بلند می‌شویم و به راه ادامه می‌دهیم.

ج – از همین بحث که انسان عاشق هدفش می‌شود و به سوی او حرکت می‌کند، معلوم می‌شود که صرف شناختن خدا یا قبول داشتن او کفایت نمی‌کند، بلکه او باید هدف باشد تا انسان عاشق او شود.

اساس خلقت عالم، بر محبت است و این محبت است که انسان را می‌کشاند، محبت است که باعث گرایش به محبوب، حرکت به سوی او، پذیرش سختی‌های زودگذر راه و ... می‌شود و محبت است که سبب چشم پوشی کاستی‌ها یا خطاها توسط محبوب می‌شود. لذا باید رابطه‌ی عاشق و معشوقی را با خداوند متعال برقرار و تشدید کرد. اگر محبت در کار نباشد، اطاعت هم در کار نیست. لذا به پیامبرش (ص) فرمود: به مردم بگو: اگر واقعاً خدا را دوست دارید، پس من را تبعیت کنید. چرا که آدمی به سوی محبوب می‌رود و پیامبر (ص) همان بلد راه است و این محبت سبب می‌شود که انسان بلد راه را اطاعت و تبعیت کند. سپس فرمود: پاسخ این محبت نیز باغ و بستان و نعمات بهشتی نیست، آنها سفره‌ی محبوب است، بلکه پاسخ محبت، همان محبت است و همین محبت است که سبب غفران و بخشش می‌گردد. چنان چه فرمود:

«قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني‏ يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ» (آل عمران -31)

ترجمه: بگو اگر خدا را دوست مى‏داريد، پس مرا پيروى كنيد تا خدا هم شما را دوست بدارد و گناهانتان را بيامرزد كه خدا آمرزگار و مهربان است‏.

اما تشدید رابطه‌ی محبت‌آمیز و عاشقانه، مستلزم گسترش کمی و کیفی ارتباط است. عاشقی که در پی دیدار معشوق نباشد و از هر فرصتی برای ارتباط با او استفاده نکند، عاشق نیست. عاشق واقعی، مستمر در فکر معشوق خود است و مشغول هر کاری هم که باشد، او را فراموش نمی‌کند. همین امر سبب می‌شود که کاری مخالف رأی و خواست او نکند. پس باید با هدف گرفتن قرب الهی و تشدید باور و یقین نسبت به بازگشت و «معاد»، رابطه‌ی بنده با پروردگار، عبد با معبود که همان رابطه‌ی عاشق با معشوق است را افزایش دهیم. گاه با نماز، گاه با تلاوت کلام محبوب، گاه با عمل کردن به خواست او و گاه با تفکر نسبت به خود، به او، به راهی که می‌رویم، به راهی که باید برویم، موانع راه، روز رسیدن و ... .

اینها همه ایمان و یقین را تقویت می‌کند، موجب تقوا و پرهیز از گناه می‌شود و اگر خدایی ناکرده گناهی هم رخ داد، امید برای غفران از سوی معشوق را زیاد می‌کند.

این رابطه‌ی عاشقانه، جلوی فراموشی و بدتر از آن گردن کلفتی و سرکشی را می‌گیرد، لذا معشوق خاضعانه او را صدا می‌زند و «یا رب، یارب» می‌گوید و به یقین پاسخ هم می‌شنود.

در حدیث قدسی آمده است که خداوند متعال می‌فرماید: «بنده‌ی من!‌ به حقی که بر من داری، دوستت دارم. پس به حقی بر تو دارم، دوستم داشته باش».

x-shobhe.com

بازگشت به صفحه ی شبهات اعتقادی

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved