بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

اعتقادی/شبهه62

ش: پرستش کسی که خدا را می‌شناسد ارزشی ندارد، چون می‌بیند که پرستش او حق است. پرستش کسی که خدا را بدون شناخت می‌پرستد نیز ارزش چندانی ندارد، چون نمی‌داند چه می‌کند. آیا غیر از این است؟

 خیر اصلاً این گونه نیست.

الف – اصلاً چنین نیست که هر کس خداوند متعال را شناخت، الزاماً او را لایق عبادت و بندگی بداند و به این دانش خود نیز عمل کند. چنان که شیطان نیز خداوند کریم را به خوبی می‌شناخت و می‌شناسد، و حتی با خدا گفتگو نمود، اما کبر او مانع از عبادتش گردید.

«فَسَجَدَ المَلَئكَةُ كُلُّهُم أَجمَعُونَ * إِلَّا إِبلِيسَ أَبىَ أَن يَكُونَ مَعَ السَّجِدِينَ * قَالَ يَإِبلِيسُ مَا لَكَ أَلَّا تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ *

قَالَ لَم أَكُن لّأَِسجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقتَهُ مِن صَلصَالٍ مِّن حَمَإٍ مَّسنُونٍ ...» (الحجر – 30 تا 33 و آیات بعدی)

ترجمه: ملائكه همگى و تمامي‌شان سجده كردند * مگر ابليس که از اينكه با سجده كنندگان باشد امتناع ورزيد * پروردگارت به او گفت: اى ابليس چه غرضى در نظر گرفتى كه از ساجدين نباشى؟ * گفت من چنين كسى نبوده‏ام كه براى بشرى كه تو آن را از گلى خشكيده از لايه‏اى سياه آفريدى سجده كنم... .

این معنا را ما در بسیاری از موارد زندگی خود تجربه می‌کنیم. بسیاری از انسان‌ها، نسبت به کار بدی که می‌کنند و عواقب آن کاملاً شناخت دارند (مثل: استعمال دخانیات، مصرف مشروبات الکلی، اقدام به فسق و فجور، جنایت و ...) و اساساً خداوند متعال می‌فرماید که خیر و شر هر کسی را به خودش الهام می‌کنم، اما در عین حال علل متفاوتی چون: کبر – هوای نفس – میل به تحقق خواسته‌های دنیوی – حب الدنیا ... و هر آن چه که ریشه در «غضب و شهوت» دارد مانع از آن می‌شود که آنان به علم خودشان عمل کنند.

پس، شناخت یکی از شروط لازم برای عمل [و از جمله بندگی] است، اما شرط کافی نیست. بلکه شروط دیگری برای «ایمان» و «بندگی» لازم است که در اطاعت امر و عمل صالح تجلی می‌نماید.

ب – اما این شناخت خود از ارزش والایی برخوردار است، تا آن جا که حتی هدف خلقت انسان قرار می‌گیرد. انسان خلق می‌شود تا در تمامی اسماء و نشانه‌های معبودش سیر کند و مسیر کمال را با حصول شناخت بیشتر و عمیق‌تر تا تقرب به کمال مطلق (حق تعالی) بپیماید.

اما، یکی از ترفندهای فرهنگ‌های استعماری به اذهان عمومی مسلمانان (در سرتاسر جهان و در طول قرون) این بود که القاء کنند: «اگر کسی کاری را دانسته انجام داد، هنری نکرده است»! بدیهی است که چنین اندیشه و باوری، انسان را به سوی ارزش قائل شدن برای جهل – ندانم کاری – اهمال در کسب علم و شناخت ... و طبعاً اعتقاد و ارزش قائل شدن برای ذهنیات، گمان‌ها و خرافات می‌کشاند. تا آن جا که گمان می‌کند، اگر کاری را نداسته انجام داد و اتفاقاً کار خوبی از آب درآمد، آن ارزش دارد، ولی اگر می‌دانست که چه می‌کند و از نتیجه‌ی آن نیز با خبر بود، هنری نکرده است اگر آن را انجام دهد (؟!)

چنین اندیشه و باوریی کاملاً مغایر با حکمت خلقت، معارف اسلامی، آموزه‌های قرآنی و طبعاً «عقل سلیم» است. اتفاقاً هنر انسان به این است که از یک سو بر علم و دانش خود بیافزاید و از سوی دیگر خود را به تجاهل نزند و به علم خود نیز عالماً و عامداً عمل نماید. در واقع عمل انسان هر چه عالمانه‌تر باشد، ارزشمندتر است. به عنوان مثال: آیا فرقی نیست بین مسلمانی که در حال فرار از جبهه مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرد، با کسی که با علم به توحید و ارزش شهادت و مقام شهید، با آغوش باز در راه خدا به جهاد می‌رود و به شهادت می‌رسد؟

خداوند متعال در قرآن کریم از یک سو انسان را به کسب علم، بصیرت و شناخت دعوت می‌نماید و از زمین و آسمان، ماده و معنا تجلیاتی عیان و مثال‌هایی بیان می‌دارد تا شناخت انسان کامل‌تر گردد و مکرر به انسان هشدار می‌دهد که : آیا نمی‌بینید؟ آیا نمی‌شنوید؟ آیا تفکر نمی‌کنید؟ آیا تعقل نمی‌کنید ...؟ و از سوی دیگر انسان را بر اساس همین شناخت به نفی هر گونه «إله» یا معبود کاذب و به عبادت و بندگی خود دعوت می‌نماید. آیا خدا انسان را به چیزی [شناخت] دعوت می‌کند که عبادت او را بی‌ارزش می‌کند؟! و یا اساساً به چیزی دعوت می‌کند [بندگی آگاهانه] که ارزشی ندارد؟! هیهات.

اگر داستان خلقت حضرت آدم (ع) را با تأمل و دقت بیشتری مرور نماییم، متوجه می‌شویم که مهم‌ترین شاخصه‌ی او که نسبت به دیگر مخلوقات و حتی ملائک افضلش نمود، همان علم و شناخت بود. و همین علم او را به مقام معلمی رساند و خداوند پس از امر به تعلیم، به ملائک فرمود که حالا به این کسی که شما را تعلیم داده است سجده کنید.

«وَ عَلَّمَ ءَادَمَ الأَسماءَ كلَُّهَا ثُمَّ عَرَضَهُم عَلىَ المَلَئكَةِ فَقَالَ أَنبُِونىِ بِأَسمَاءِ هَؤُلَاءِ إِن كُنتُم صَادِقِينَ * قَالُو سُبحَانَكَ لَا عِلمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمتَنَا إِنَّكَ أَنتَ العَلِيمُ الحكِيمُ * قَالَ يََادَمُ أَنبِئهُم بِأَسمائهِِم فَلَمَّا أَنبَأَهُم بِأَسمائهِِم قَالَ أَ لَم أَقُل لَّكُم إِنىّ‏ِ أَعلَمُ غَيبَ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرضِ وَ أَعلَمُ مَا تُبدُونَ وَ مَا كُنتُم تَكتُمُون ...‏» (البقره – 31 و 32 و 33...)

ترجمه: و خدا همه نام‌ها را به آدم بياموخت سپس همه آنان را بفرشتگان عرضه كرد و گفت اگر راست مى‏گوييد مرا از نام اينها خبر دهيد * گفتند تو را تنزيه مى‏كنيم ما دانشى جز آن چه تو بما آموخته‏اى نداريم كه داناى فرزانه تنها تويى * گفت اى آدم، فرشتگان را از نام ايشان آگاه كن و چون از نام آنها آگاهشان كرد گفت مگر بشما نگفتم كه من نهفته‏هاى آسمان و زمين را مي‌دانم، آنچه را كه شما آشكار كرده‏ايد و آنچه را پنهان مي‌داشتيد مي‌دانم ... .

پس، فرق بسیاری است بین کسی که شناخت دارد و می‌داند، با کسی که جاهل است و نمی‌داند. و به همین تناسب ارزش عبادت و بندگی آنها نیز متفاوت است:

«أَمَّن هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحذَرُ الآخِرَةَ وَ يَرجُوا رَحمَةَ رَبِّهِ قُل هَل يَستَوِي الَّذينَ يَعلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعلَمُونَ إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الأَلبابِ» (الزمر - 9)

ترجمه: آيا كسى كه در اوقات شب در حال سجده و ايستاده به عبادت مشغول است و از آخرت مى‏ترسد و اميدوار رحمت پروردگار خويش است مانند از خدا بى‏خبران است؟ بگو آيا آنها كه مى‏دانند و آنها كه نمى‏دانند يكسانند؟ هرگز ولى تنها كسانى متذكر مى‏شوند كه داراى خرد باشند.

ج – اما راجع به بی‌ارزش بودن عبادت و بندگی کسی که شناختی ندارد نیز باید توجه داشت که هیچ کس نیست که بدون هیچ شناختی به عبادت و بندگی خدا بپردازد. انسان اگر چیزی یا کسی را نشناسد، نه او را دوست دارد و نه بدش می‌آید و نه به او ایمان می‌آورد و نه تکفیرش می‌کند. منتهی درجه و میزان شناخت افراد خداپرست متفاوت است و هر کسی به تناسب شناخت و ایمانی که دارد، خداوند متعال را می‌پرستد.

شناخت یکی تا آن حد است که می‌گوید: «تو کجایی تا شوم من چاکرت – چاروقت دوزم کنم شانه سرت!»، این دیگر عوامانه‌ترین و کمترین حد خداشناسی است و انبیای الهی نیز گسیل شدند تا انسان این چنین جاهلانه و خیال‌پردازانه از خدا تصوری در ذهنش ترسیم ننماید. اما شناخت یکی نیز در آن حد است که هم خود می‌گوید و هم به دیگران توصیه می‌کند که بگویند:

«بِسمِ اللَّهِ الرَّحمَنِ الرَّحِيمِ‏ * قُل هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ * لَم يَلِد وَ لَم يُولَد *وَ لَم يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدُ».

به عنوان مثال: اگر به تفاوت نمازهای مسلمانان [که در هر حال شناخت و اعتقادی دارند که اقامه‌ی نماز می‌کنند] دقت کنیم، تا حدودی به تفاوت شناخت‌ها و ایمان‌ها نیز پی می‌بریم. چرا که به فرموده‌ی امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «هر چیزی صورتی دارد و صورت دین شما نماز است»:

یکی شناخت و باورش نسبت به خدا و معاد تا آن حد است که نمازهایش را جمع کرده و آخر هفته قضای همه را به جای می‌آورد! – دیگری در روز نمازهایش را قضا کرده ولی آخر شب همه را می‌خواند و می‌گوید که نمی‌شود شب بی نماز سر به بالین گذاشت! آن یکی اصلاً قضا نمی‌کند، اما آخر وقت و با عجله و با بی‌حوصلگی نمازش را می‌خواند! دیگری، اول وقت. دیگری اول وقت و با آداب. دیگری اول وقت، با آداب و با خضوع و خشوع و توجه ... و یکی هم مانند امیرالمؤمنین علیه‌السلام، سر نماز از خوف و خشیت الهی غش می‌کند. حال و حالتی که برای امثال ما قابل درک نیست و فقط می‌توانیم نقل کنیم.

پس افراد، به تناسب شناخت و ایمانشان به آن شناخت بندگی خداوند را به جای می‌آورند، و در نتیجه هر کس شناخت و ایمانش بیشتر و قوی‌تر باشد، عبادتش ارزشمندتر است.

 x-shobhe.com

بازگشت به صفحه ی شبهات اعتقادی

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved