بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

اعتقادی/شبهه156

«ولایت تکوینی» را ساده و جامع توضیح دهید؛ آیا بدون اعتقاد به آن می‌توان مسلمان و شیعه بود؟

هر چند ممکن است پاسخ کمی طویل باشد، اما از آنجا که نکته‌ی بسیار مهم و مؤثری در شناخت و اعتقادات است، از کاربران گرامی تقاضا می‌شود که حوصله کرده و با دقت مطالعه نمایند.
ابتدا دقت نمایید که هیچ گاه مسائل و مباحث شناختی را سریعاً با مباحث فقهی نیامیزید. مثلاً به لحاظ فقهی همین که کسی قبول کند که الهی جز الله جل جلاله وجود ندارد و حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله خاتم الانبیاء و المرسلین است در زمره‌ی موحدین و مسلمین قرار می‌گیرد و همین که به ولایت و امامت حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام اذعان و اقرار داشته باشد، در صف شیعیان قرار می‌گیرد، حتی اگر نماز خواندن را نیز هنوز یاد نگرفته باشد، چه رسد به ولایت تکوینی و ولایت تشریعی و ...  . اما اگر شناختی پیدا کرد، اعتقاد و ایمان آورد و سپس از ضروریات دین را منکر شد، در اسلام او اشکال وارد می‌شود.
پس اجازه دهید ذهن بتواند مسائل شناختی را مستقل از مباحث فقهی بررسی نماید.
الف – ولایت در اصل به معنای «نزدیکی مرتبط» است، معانی دیگر ولایت چون: محبّت، تولیّت خاص یا عام که در حکومت تجلی می‌یابد نیز از همان معنای قرب و نزدیکی مرتبط گرفته شده است. این نزدیکی مانند نزدیکیِ مکانی دو شیء مجزا از هم (مثل نزدیکی دو خودرو، دو شهر، دو لیوان یا ...) نیست، بلکه بگونه‌ای است که یکی نسبت به نزدیک یا نزدیکان دیگر سرپرستی دارد. مثل ولایت نفس انسان به قوای درونی خودش (از قبیل فکر، ذهن، قلب، خواهش‌های نفس حیوانی و ...).
ب – معنای کلمه تکوین که از واژه «کُون» گرفته شده است، «بود یا بودن» است و منظور از «عالم تکوین»، کل نظام خلقت است که بر اساس حکمت و امر الهی «بود» شده است.

«بَديعُ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ إِذا قَضى‏ أَمْرًا فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ» (البقره، 117)
ترجمه: [او] پديد آورنده آسمان‌ها و زمين [است] و چون به كارى اراده فرمايد فقط مى‏گويد [موجود] باش پس [فورا موجود] مى‏شود.

دقت شود که «قول» خدا، همان فعل خداوند متعال است، نه کلمات، الفاظ، صداها و معانی منطبق بر آنها.

ج – با توجه به نکات فوق، «ولایت تکوینی»، یعنی نزدیکی، سرپرستی، صاحب‌اختیاری و حکومت کلّ عالم هستی که متعلق به خداوند متعال می‌باشد. همه مخلوق، مصنوع، مرزوق، مربوب و محکوم او هستند.

«لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ» (لقمان، 26)
ترجمه: آنچه در آسمان‌ها و زمين است از آن خداست در حقيقت‏خدا همان بى‏نياز ستوده[صفات] است.

«ثُمَّ رُدُّواْ إِلَى اللّهِ مَوْلاَهُمُ الْحَقِّ أَلاَ لَهُ الْحُكْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِينَ» (الأنعام، 62)
ترجمه: آنگاه به سوى خداوند مولاى به حق‌شان برگردانيده شوند آگاه باشيد كه داورى (حکم و حکومت) از آن اوست و او سريع‌ترين حسابرسان است.

د –
وقتی گفته می‌شود چیزی (اسم یا به اصطلاح صفتی) یا قدرتی مال خداست، برخی از روی بی‌اطلاعی و برخی نیز از سوء نیّت، گمان یا القا می‌کنند: «معنایش این است که دیگران (مخلوقات) همه فاقد آن هستند و هر کس دیگری را برخوردار از آن بداند، مشرک شده است!» این که برخی می‌گویند: «دعا، توسل، شفاعت و ...، شرک است» از همین گمان خطا نشأت گرفته است.
اما، اینها توجه ندارند که مگر چه چیزی مال خدا نیست؟ همه چیز مال اوست، همه اسمای حسنا متعلق به اوست و هر چه متجلی هستی باشد و «بودن» به آن تعلق بگیرد مال اوست، حیات، علم، قدرت، زیبایی، رأفت، رحمت، کرم ... و خلاصه آن چه کمال نامیده می‌شود متعلق به اوست، اما نفرموده که به هیچ شکل و مقداری در دیگران تجلی نمی‌دهم. بلکه عالم هستی تجلی اوست. لذا فرمود مُحیی (زنده کننده) خداوند است، اما حضرت عیسی (ع) نیز باذن او زنده می‌کند – یا فرمود: معجزه دست خداست، اما به دست انبیا انجام می‌سگردد - یا فرمود: شفاعت مختص اوست و شفاعتی نیست، مگر با اجازه او، مگر باذن او - یا فرمود علم مختص اوست، اما نفرمود که به هیچ کس تعلیم نمی‌دهم – یا فرمود: علم غیب را او می‌داند، اما نفرمود هیچ کس را از هیچ غیبی مطلع نمی‌کنم و ...، هم چنین فرمود: ولایت مختص اوست، اما نفرمود که در هیچ کس و به هیچ مقداری تجلی نمی‌یابد.

انسان و ولایت تکوینی:
با توجه به نکات فوق معلوم می‌شود که مرتبه‌ی وجودی انسان هر چه بالاتر رود، می‌تواند به زیر مجموعه‌ی خود «ولایت تکوینی» داشته باشد و این مغایرتی با ولایت تکوینی الله جلّ جلاله ندارد، بلکه همان قوانین نظام خلقت است.
اگر کسی توانست نفس (روح) خود را رشد دهد، به میزان رشدش بر قوای خود ولایت می‌یابد، گوش، چشم، زبان، خیال، ذهن، فکر، اعضا و جوارح و ...، همه تحت سرپرستی او در می‌آیند. اگر نفس حیوانی کسی رشد یابد و ما بقی قوا و استعدادهای او رشد نیابند، نفس امّاره بر سایر قوا ولایت می‌یابد.
پس هر چه مقام و مرتبه‌ی وجودی انسان بر اثر علم، ایمان، تلاش، اخلاص و مجاهدت کامل‌تر شود، باذن الله بر زیر مجموعه ولایت خواهد داشت و اگر انسان کامل (معصوم) شود، باذن الله بر تمام کائنات ولایت می‌یابد و به همین جهت او را «خلیفة الله» و «ولیّ الله» می‌نامد.
آیت الله جوادی آملی: «ولایت تکوینى یعنى سرپرستى موجودات جهان و عالم خارج و تصرف عینى داشتن در آنها، مانند ولایت نفس انسانى بر قواى درونى خودش. هر انسانى نسبت به قواى ادراکى خود مانند نیروى وهمى و خیالى و نیز بر قواى تحریکى خویش مانند شهوت و غضب، ولایت دارد؛ بر اعضاء و جوارح سالم خود ولایت دارد؛ اگر دستور دیدن مى‏دهد، چشم, او را اطاعت مى‏کند و اگر دستور شنیدن مى‏دهد، گوش او مى‏شنود و اگر دستور برداشتن چیزى را صادر مى‏کند، دستش فرمان مى‏برد و اقدام مى‏کند؛ البته این پیروى و فرمانبرى در صورتى است که نقصى در این اعضاء وجود نداشته باشد. بازگشت ولایت تکوینى به علت و معلول است. این نوع ولایت، تنها بین علت و معلول تحقق مى‏یابد.‌« (ولایت فقیه، مرکز نشر اسراء، ص: 123) 

 

منبع : X-shobhe

بازگشت به صفحه ی شبهات اعتقادی

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved