بخش شهید آوینی حرف دل موبایل شعر و سبک اوقات شرعی کتابخانه گالری عکس  صوتی فیلم و کلیپ لینکستان استخاره دانلود نرم افزار بازی آنلاین
خرابی لینک Instagram

 

اعتقادی/شبهه153

آمده‌ایم برای عبادت خدا و او نیز می‌داند چه کسانی عبادت نمی‌کنند، پس ما را آورده است تا خودمان بدانیم که عبادت نمی‌کنیم و می‌رویم به جهنم. خوب این چه کاری است؟ اصلاً مگر ضعیف بودن ما تقصیر خودمان است؟  

اول دقت کنیم که آیا با خدایی که یا عبادتش نمی‌کنیم یا کم می‌کنیم دعوا هم داریم، یا دوست داریم که او را بهتر بشناسیم  و از جایگاه وجودی خود و آن چه باید انجام دهیم بیشتر با خبر گردیم؟!

این سؤال با لحن‌های متفاوتی طرح شده است. دقت کنیم که ما را عادت ندهند تا هر سؤالی را حتماً با لحنی پرخاش‌گونه مطرح کنیم. ساحت مقدس ربوبی منزه (سبحان) از این لج‌باری‎ها و یا به تعبیر دیگری بازی‌ها می‌باشد. چنان چه در قرآن کریم می‌فرماید که جهان را برای بازی نیافریدم. 
اگر فرمود: «جنّ و انس را خلق نکردیم مگر برای عبادت»، در آیه‌ی بعد از آن نیز فرمود که از شما رزقی نمی‌خواهم، یعنی هیچ نیازی به شما و عبادتان ندارم، بلکه شما به آن نیاز دارید.

«وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ * مَا أُرِيدُ مِنْهُم مِّن رِّزْقٍ وَمَا أُرِيدُ أَن يُطْعِمُونِ * إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ» (الذاریات، 56 تا 58)
ترجمه: و جن و انس را نيافريدم جز براى آن كه مرا بپرستند، از آنان هيچ روزيى نمى‏خواهم و نمى‏خواهم كه مرا خوراك دهند، خداست كه خود روزى بخش نيرومند استوار است»

پس انسان بداند که معنای عبادت، نماز و روزه و ...  نیست و جا دارد که در معنا، مفهوم و مصادیق عبادت تفکر و تأمل بیشتر و بدون غیضی بنماید و ببیند آیا اگر عبادت خالق خود و پروردگار عالم را ننماید، می‌تواند حتی هیچ معبود یا ربّ کاذب دیگری را نیز عبادت نکند، یا آن که ذات او بنده است و اگر عبادت حق را نکند، حتماً به عبادت باطل دچار می‌شود؟
الف - عبادت که در لغت به خود کوچک بینی و قبول نیاز و مسکنت است و این اذعان در اطاعت معبود تجلی می‌کند، قاعده‌ی خلقت است. لذا فرمود زمین و آسمان‎ها و هر چه در آنها هست، خدا را عبادت می‌کنند. بدیهی است هر کس که گمان کند ذاتاً غنی است و نیازی به دیگری در اصل پیدایش، بقا و کمال خود ندارد، خود را فریب داده و دیگران را بندگی و عبادت خواهد کرد. لذا فرمود خلق نکردم، مگر برای این که فقط مرا بندگی کنند.
اگر در این عالم هر چه هست معلول است، پس کل عالَم معلول است که همیشه نیازمند علت پیدایش خویش است. پس همه اجزای عالم و کلّ عالَم نیازمند و فقیر و محتاج غیری هستند که او «غنی و بی‎نیاز» است و به همین سبب معلول، مخلوق و بنده‌ی معلول دیگری نیز نباید ‌باشد.

«يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ» (فاطر، 15)
ترجمه: اى مردم شما به خدا نيازمنديد و خداست كه بى‏نياز ستوده است.

ب – پس «عبادت» درک وابستگی به غیری است که او دیگر مخلوق، معلول و نیازمند نیست، بلکه غنی و حمید است. خالق، رازق، علیم، حیکم، قوی، ربّ و مالک است.
از این رو، «عبادت» همان هدف قرار دادن و وابستگی مطلق به کسی یا چیزی است که انسان همه کمال و سعادت را در او دیده و سعی می‌کند با انجام اموری که منطبق با این هدف است، به سوی هدف و معشوق‌اش بشتابد. لذا فرمود فقط باید مرا بندگی کند.
بدیهی است که اگر کسی این غیر یا «هو»ی حقیقی را نشناسد، از دو حال خارج نیست، یا خود را غنی و بی‌نیاز فرض نموده و طغیان می‌کند و یا «غیر و هو»ی دیگری (طاغوت) که خودش نیز مانند او مخلوق و نیازمند است را إله و ربّ خود فرض نموده و با اطاعت و بندگی او، سعی می‌کند به او تقرب بجوید.
ج  – انسان را خلق نکردم مگر برای عبادت، یعنی در میان تمامی مخلوقات انسان به لحاظ استعدادهای بالقوه و بالفعل سرآمد است. چرا که نه تنها از تمامی استعدادهای سایر مخلوقات برخوردار می‌باشد، بلکه عقل و نیز قوه‌ی «اراده» و «اختیار» که در «انتخاب» تجلی می‌یابد نیز به او عطا کرده‌ام، پس تجلی کامل‌تری از من بوده و به همین جهت او را خلیف‌ی خود نمودم. لذا فرمود که انسان را مانند ملائک، حیوانات، نباتات و جامدات، در دینداری مجبور نیافریدم، چون هم عقل و شعور دارد، هم انبیا و کتاب را فرستادم و هم راه رشد از راه گمراهی برایش کاملاً معلوم و مشهود است. پس اگر به سوی طغیان و طاغوت‌گرایی نرفت، به رشد، کمال و فلاح مستدام می‌رسد:

«لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» (البقره، 256)
ترجمه: در دين هيچ اجبارى نيست و راه از بيراهه بخوبى آشكار شده است پس هر كس به طاغوت كفر ورزد و به خدا ايمان آورد به يقين به دستاويزى استوار كه آن را گسستن نيست چنگ زده است و خداوند شنواى داناست.

د – عالم خلقت نظام‌مند و حکیمانه است. نقطه صفر مرزی دارد که همین دنیا و حیات دنیوی است، اسفل السافلین دارد و اعلی علیین نیز دارد. چنان چه (در مثال) اگر از سطح زمین پایین رود، هر چقدر که فرو رود، به آتش مذاب نزدیک‌تر می‌شود و اگر از سطح زمین اوج گیرد، هر چه بالا رود، آسمان زیبای لامتناهی است.
به عنوان مثال: دست یک کودک با تمامی مشخصات بالفعلش را می‌توان نقطه صفر مرزی فرض نمود. اگر تغذیه، پرورش و ورزش این کودک درست و سالم باشد، به تناسب استعدادهایش رشد می‌کند. یعنی دستی زیبا، جوان و قوی می‌شود، اما هرگز مانند پنجه‌ی شیر نمی‌گردد، چون چنین استعداد و قوه‌ای در او نیست. اما اگر همین دست به آتش یا جسم داغی برسد، می‌سوزد، جمع می‌شود، انگشتانش به هم می‌چسبد و یک عمر صاحب آن را معلول و در نتیجه مغذب می‌کند.
روح آدمی نیز چنین است. می‌تواند بر اساس استعدادهایش از این نقطه صفر مرزی رشد کند و به اعلی علییّن برسد، اما اگر مال یتیم بخورد، آتش خورده است، اگر ظلم بکند، خود سوزی کرده است، اگر به کفر و شرک بگرود، سیاه و آتش‌زا می‌گردد.  و انسان در این انتخاب مختار است.
ﻫ – در مورد «علم خدا» و «عمل اختیاری و ارادی انسان» نیز باید به دو نکته‌ی مهم اشاره نمود: یکی آن که «علم» علّت عمل نیست. این که معلم علم دارد دانش آموز او درس نمی‌خواند و نخواهد خواند، دلیل درس نخواندن او نیست. مگر انسان هر خبطی که می‌کند به خاطر عدم علم به آن است. آیا علم داشتن به مضرات اعتیاد و یا تباهی‌گری فساد و فحشا علت عدم ارتکاب به آن می‌گردد؟
نکته‌ی دوم آن که علم خدا فقط به نتیجه‌ی کار (بهشت و جهنم) نیست، بلکه او علم دارد که این انسان چقدر استعداد و امکان دارد – علم دارد که چه مواهبی به او عطا شده است – علم دارد که چه اسبابی برای هدایت و رشد در اختیارش گذاشته شده است – علم دارد که چقدر به امکان عقل، اراده و اختیار برای انتخابی آزاد مجهز شده است و نیز علم دارد که از این امکانات «با اراده‌ و اختیار خود» چگونه استفاده می‌کند و به کجا می‌رسد.
و – اما در خصوص مقصر بودن یا نبودن ما در ضعف. البته که در بسیاری از ضعف‌ها مقصر خود ما هستیم، جرا که استعداد (قوه) و امکان بر طرف نمودن ضعف و رسیدن به قوت را داشتیم و با بی‌توجهی هدر دادیم. در بسیاری از ضعف‌ها نیز ما مقصر نیستیم، اما خداوند متعال هم حکیم است، هم عادل و هم رحمان و رحیم؛ نسبت به همه احوالات ما نیز «خبیر و بصیر» است؛ خالق، ربّ، مبدأ و معاد نیز خود اوست، لذا فرمود به هیچ کسی بیشتر از وسع و توانش تکلیفی نکرده‌ام و بدیهی است در مورد چیزی که تکلیف نیست، سؤال و جوابی هم نیست و انسان فقط در مورد چیزی که اختیار و اراده داشته مکلف می‌گردد و بر اساس آن چه با اختیار و اراده کسب نموده، مؤاخذه می‌شود (نتیجه می‌بیند):

«لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ ...»(البقره، 286)
ترجمه: خداوند هيچ كس را جز به قدر توانايى‏اش تكليف نمى‏كند. آنچه (از خوبى‏) به دست آورده به سود او، و آنچه (از بدى‏) به دست آورده به زيان اوست... .

جدید:
در محضر استاد -  حجت الاسلام سالک: ترسیم جامعه و حکومت اسلامی/ تاکتیک‌های دشمنان

منبع: x-shobhe
 

بازگشت به صفحه ی شبهات اعتقادی

 
 Copyright © 2003-2022 - AVINY.COM - All Rights Reserved